مختصری از جریان بیداری اسلامی نوین و سه موج بزرگ اسلامخواهی
به قلم: ابوعبدالله موکریانی
بیداری اسلامی جدیدی که در میان اهل سنت با فعالیتهای بزرگانی چون حسن البناء و سید قطب و مودودی و… و در میان تشیع با فعالیتهای کسانی چون نواب صفوی و آیت الله خمینی و مطهری و شریعتی و خامنه ای و… شکل گرفته و به انقلابات و حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی[۱] بزرگ و کوچکی چون جمهوری اسلامی ایران و امارت اسلامی افغانستان و … منتهی شده است توانسته است سه موج بزرگ اسلامخواهی را تولید کند:
موج اول زمانی بود که جریان مبارک اخوان المسلمین به رهبری حسن البناء و فعالیتهای سید قطب و نواب صفوی و آیت الله کاشانی و آیت الله خمینی شکل گرفت که سید قطب در این زمینه می گوید:
” در میان تمام این دشمنیها و تجاوزها، فریادی مشترک از گوشه و کنار جهان اسلام برخاسته است که خواستار اتحاد مسلمانان و ایجاد حکومت واحد اسلامی است… این بیداری است… هدایت است… نور است… وجدان تمامی امت است که بیدار میشود و راه میگشاید و نور میافشاند. این دعوت دیگر یک دعوت و خواسته فردی نیست. دعوت یک هیأت هم نیست. سروش آسمانی است که بار دیگر به زمین میآید. این همان بارقههای امیدی است که علیرغم ابرها و تیرگی در افقها هویدا شده است.(سید قطب ـ قاهره، ذیحجه ۱۳۷۰ هـ.) [۲]
این موج اول باعث گرایش به اسلام و حرکت در مسیر وحدت اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی مجری قوانین شریعت الله شد و اسلامخواهی رونق و جان تازه ای گرفت. عده ای که از چنین جریانی غافل بودند با تعجب از خود می پرسیدند که این نیروی محرکه ای که چنین قدرتمند به پیش می رود و دنیای مسلمین و غرب را تکان داده است چیست؟ با کمی تامل متوجه شدند که این نیروی محرکه و موتور قدرتمند قرآن و شریعت الله و وحدت اسلامی است. به همین دلیل فصلی جدید و موجی گسترده در بازگشت و گرایش به اسلام به وجود آمد.
موج دوم گرایش به اسلام زمانی به وجود آمد که حکومت کمونیستی شوروی به زباله دانی تاریخ ریخته شد و طاغوتهای محلی سوسیالیستی و احزاب چپ و کمونیست هم کارنامه ی پر از جنایت و خیانت و دیکتاتوری و وحشیگری خود را به مردم نشان داده و در حال تغییر چهره و اضمحلال بودند به همین دلیل مریدان این تفکرات چپ دچار یأس و نا امیدی شده بودند .
اینها می دیدند که حکومتهای سکولار سوسیالیستی و احزاب چپ و رادیکال که زمانی شعارهای ضد امپریالیستی و ضد آمریکائی سر می دادند هم اکنون با مرگ شوروی به دامان آمریکا و کشورهای سرمایه دار غربی غلطیده اند و مزدورانی مخلص برای تمام دشمنان خلق شده اند . همچنین می دیدند که این حکومتهای چپ و سوسیالیست به همراه احزاب چپ و سویالیست در کنار آمریکا بر علیه مردم مسلمان و آزادیخواه در حال آفریدن جنایات و قتل عامهای وحشیانه و تاراج اموال و ناموس هم وطنان آنها و سایر مسلمین هستند.
در اینجا جوانان و مردمانی که مخلصانه راه نجات ملت خود از ظلم و استضعاف و فقر و بندگی را در کمونیسم و اندیشه های چپ و تشکیل حکومتهای سویالیستی می دیدند به خود آمده و دیدند که در این اندیشه ی خیالی و دیکتاتورمنش و ضد مردمی نمی توان سعادت را برای مسلمین جستجو کرد، بلکه هر آنچه که خیر و خوبی بود و خیال می کردند در سوسیالیسم و مارکسیسم وجود دارد و دنبالش می گشتند و نتوانسته بودند به دستش بیاورند حالا در اسلام و قانون شریعت الله و حکومتی اسلامی مستقل وجود دارد؛ به همین دلیل به سوی حرکت بیداری اسلامی و قانون شریعت الله آمدند و موج دوم اسلامخواهی در این زمان شکل گرفت.
موج سوم اسلامخواهی نیز هم اکنون در حال شکل گیری است که ناشی از ورشکستگی دنیای کاپیتالیستی و کارنامه ی سیاه سکولاریسم لیبرال غربی و نوکران محلی آنها و یأس و نا امیدی طرفداران این تفکر است. نشانه های این ناامیدی و یاس را از پایتخت مالی و اقتصادی آمریکا در نیویورک آنهم در خیابان «وال استریت» که کانون اصلی سرمایهداری دنیاست، مشاهده کرده ایم تا تمام سرزمینهای مسلمان نشینی که بر علیه جنایتهای آمریکا و نوکران محلی او به پا خواسته اند.
از قلب اقتصادی آمریکا تا اطراف خودمان همه می خواهند بگویند که ما نظام سرمایه داری و لیبرال دموکراسی را نمی خواهیم . مسلمین واضح و آشکارا می گویند که ما نیازی به جنایتهائی که لیبرال دموکراسی در افغانستان و صومالی و مالی و غیره می آفریند و نوکران محلی اش در تمام سرزمنهای مسلمان نشین چون یمن و لیبی و مصر و اردن و عربستان و غیره تولید کرده اند نداریم .
این دقیقا همان چیزی است که ما سالهاست با شعار «نه شرقی و نه غربی» گفته ایم، و علاوه بر این، حکومت اسلامی را به عنوان بدیل و جایگزین معرفی کرده ایم؛ و به خاطر این منهج واضح و روشن نیز متحمل انواع محاصره های اقتصادی و تهاجمات نظامی شده ایم .
حالا که نظام سوسیالیستی به زباله دانی تاریخ ریخته شده و سیستم لیبرال دموکراسی غرب نیز در حال افول و جان دادن است گرایش به اسلام و حرکت به سمت و سوی اسلامخواهی و تشکیل حکومتهائی مبتنی بر قانون شریعت الله بیشتر شده است که حتی رسانه های دشمن نیز نمی توانند جریان و موج قوی آن را انکار کنند.
این موج سوم است که
شکل گرفته و به تدریج و آرام آرام اما قدرتمندانه در حال پیشروی است هر چند که
مجریان جنگ روانی دشمن در شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی و دسته هائی از
گروههای مسلح مزدور و یا جاهل در برابر آن ایستاده اند، اما این موج چنان قوی و
محکم است که تمام این مزدوران بی روح توان مقاومت در برابر ان را نخواهند داشت و
آینده بدون شک متعلق به مسلمین آزادی خواه و متحد و قانون شریعت الله و حکومت
یکپارچه ی اسلامی است.
[۱] هر حکومتی که بعد از انهدام خلافت اسلامی خلفای راشدین و حسن بن علی رضی الله عنهما بر اساس یکی از مذاهب اسلامی یا اتحادیه ای از مذاهب و تفاسیر اسلامی قبل از خلافه علی منهاج النبوه (بر اساس فقه اهل سنت) و حکومت مهدی موعود (بر اساس فقه شیعه ی۱۲ امامی)شکل بگیرد به حکم ضرورت بدیلی برای این مطلوب ماست. مسلمین تمام وظایف خود را باید نسبت به حکومتها و رهبریت آن همچون حکومتی اسلامی انجام دهند تا به آن مطلوب خود می رسند.
[۲] نامه ی سید قطب به آیت الله کاشانی تحت عنوان: «اذا جاء نصرالله» که در هفتهنامه «الرساله» منتشر گردید و آن را به «آیتالله کاشانی» تقدیم نمود، که در آن همصدایی و پشتیبانی جهان اسلام را از حرکت اسلامی ایران، اعلام داشت…
متن این نامه در هفتهنامه «الرساله» چاپ قاهره، شماره ۹۵۱، مورخ ۲۴ ذیحجه ۱۳۷۰ هجری (۲۵ سپتامبر ۱۹۵۱م) منتشر گردید.