در جنگ با آمریکا (قریش زمان) اتحاد با مرتکبین شرک اکبر و حمایت از آنان آری یا خیر؟

در جنگ با آمریکا (قریش زمان) اتحاد با مرتکبین شرک اکبر و حمایت از آنان آری یا خیر؟

گردآوری و ارائه: کارزان شکاک

برای پاسخ به این سوال مهم ابتدا لازم است این را بدانیم که الله تعالی با نعمت ایمان به شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم میان مومنین انس و الفت برقرار کرده است چنانچه می فرماید: وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (انفال/۶۲) پس اولین قدم وحدت به خود مومنین برمی گردد که همچون جماعتی واحد با دنیای اطراف خود وارد عمل می گردند.

حالا در برابر این مومنین دسته های مختلفی از کفار یهودی، مشرک، نصرانی، مجوس و صابئین وجود دارند که همگی به نسبتهای مختلف و در مراحلی مختلف به عنوان دشمن و مانع برای مومنین ابراز وجود می کنند و لازم است این دشمنان به شیوه یا شرعی مدیریت شده و از سر راه برداشته شوند.

به همین دلیل ابتدا به اهل کتاب سفارش می شود: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/۶۴) بگو: ای اهل کتاب! بیائید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی نپذیرد. پس هرگاه ( از این دعوت) سر بر تابند ، بگوئید: گواه باشید که ما مسلمان هستیم .

اما اینها نمی پذیرند بر اساس این نقاط مشترک با مسلمین متحد شوند . یعنی با رد چنین پیشنهادی دیگر نقطه مشترک عقیدتی بین اینها و مسلمین باقی نمی ماند . می دانیم که هیچ نقطه مشترک عقیدتی هم بین مشرکین با مسلمین وجود نداشته و ندارد.

پس برای پیدا کردن نقطه مشترک باید رفت سراغ گزینه های دیگر. در این مرحله مشترکات بین تمام انسانهای مسلمان و کافر «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» از بین بردن گرسنکی و آوردن رفاه اقتصادی و از بین بردن ترس و آوردن امنیت و منافع دنیوی است، بسیاری از انسانها بدون در نظر گرفتن عقاید طرف مقابل، بر روی این مشترکات تمرکز می کنند.

در این مرحله یکی از ابعاد سیاست خارجی رسول الله صلی الله علیه وسلم در برخورد با دشمنان و جذب بیشتر متحدین از میان کفارو خنثی کردن و تجزیه ی نیروهای مخالف و حتی دادن امتیاز بود، تا با این وسیله مانع از اتحاد نیروهای مخالف با دشمنان حکومت اسلامی و امت مسلمین بشود، و عظمت نیروهای دشمن را خرد کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ایجاد انگیزه در کفار به کشاندن آنها به پای میز مذاکره و بستن قرارداد، از هیچ توافق جزئی و از هیچ قدر مشترکی هم صرف نظر نمی کردند. 

 امتیاز دهی به یهودیان مدینه و امتیازاتی که به وفود و هیئتهای کفار می دهند نمونه های بارز این روش دیپلماسی رسول الله صلی الله علیه وسلم در تضعیف و منفرد کردن کانون اصلی و سر افعی در مکه به شمار می رود. رسول الله صلی الله علیه وسلم با این کارش از یکطرف مانع اتحاد سایر مشرکین و کفار با حکومت مرکزی سکولاریستها در مکه می شد، و از سوی دیگر سعی می کرد تا آنجائی که امکان دارد کفار را به عنوان متحدین خودش در برابر حکومت مرکزی قریش قرار بدهد، این یعنی افزودن به قدرت خودش و کسب قدرت عمده در برابر دشمن عمده.

 حتی اگر نمی توانستند کفار را در جبهه ی خودشان بر علیه دشمن اصلی متحد کنند، با آنها قراردادهائی برای عدم تعرض و ترک مخاصمه می بستند. در هر صورت این هم اگر چه به صورت ملموس بر قدرت امت از کانال حکومت اسلامی اضافه نمی کرد باز باعث خنثی شدن یک دشمن بالقوه و مانع از اضافه شدن به قدرت دشمن اصلی می شد .

بله، رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر امتیازاتی که می دادند امتیازاتی هم می گرفتند . از متحد کردن کفار و دشمنان با جبهه ی مسلمین و اضافه کردنِ به قدرتِ مسلمین و کم کردنِ از قدرتِ دشمن اصلی یک امتیاز می گرفت، و از خنثی کردن دشمنانی که حاضر به وحدت نبودند وبا آنها قراردادهای عدم تعرض بسته می شد، هم حکومت اسلامی از آنها درامان بود و هم آنها به دشمن ملحق نمی شدند و به قدرت دشمن اضافه نمی کردند. در هر دو حالت این امتیازاتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می گرفت در برابر امتیازاتی که می داد بسیار مهمتر هستند.

یکی از اهداف عمده ی این سیاست، تجزیه صف کفار به صورت عام، و تجزیه ی صف کفار مشرک و سکولار به صورت خاص،و در انزوا قرار دادن دشمن اصلی، و به وجود آوردن یک جبهه ی واحد علیه حکومت مرکزی سکولاریستهای شبهه جزیره و پرهیز از باز کردن جبهات مختلف بود، سیاستی که خیلی از برادران ما الان به آن توجه نمی کنند و خلاف این سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم برایشان مُد و حتی افتخار هم شده است.

می دانیم در حالت عادی که قدرت مسلمین متناسب با قدرت دشمن به حد مورد نظر رسیده قاعده این است که مشرکین و سکولاریستها یا باید مسلمان بشوند یا با مسلمین وارد جنگ بشوند و راه سومی برایشان وجود ندارد، اما در حالت اضطرار و ضرورت که مسلمین از لحاظ قدرت در برابر دشمن اصلی در مضیقه قرار گرفته باشند چه؟ الضرورات تبيح المحظورات .

 بله، ما قبلا در مورد این حالت اضطراری و ضرورتی که ممکن برای بقای جانمان و سایر موارد ریز دیگرپیش بیاید بارها مطلب شنیده ایم، و در حالتهای ضروری و غیر عادی به اموری چنگ زده ایم که درحالت عادی هرگز انجامش نمی دادیم،تمام این امور در زندگی دنیوی همگی پائین تر از حفظ و بقای حکومت اسلامی و موجودیت امت مسلمین است، و بسیار عادی و حتی ضروری خواهد بود که در حالتهای اضطراری از این قاعده استفاده بشود .

در همان ابتدای امر رسول الله صلی الله علیه وسلم علاوه بر یهود با مشرکین آنجا هم متحد می شوند  که یکی از بندهای پیمان مدینه این بود :هیچ مشرکی حق ندارد مال و جان فردی از قریش را پناه دهد و یا علیه مؤمنی از او حمایت کند . به دنبال آن، شرایط پیمان نامه با یهود هم ذکر می شود.

علاوه بر این زمانی که حکومت مرکزی سکولاریستهای شبهه جزیره عربستان با قبیله ی سکولار بنی بکر متحد شدند، حکومت اسلامی هم با قبیله ی سکولار خزاعه متحد شد، البته غیر از این رسول الله صلی الله علیه وسلم با قبایل سکولار دیگری بر علیه حکومت مرکزی سکولاریستها در مکه متحد شده بودند مثل:

  • پیمان عدم تجاوز با قبیله ی جُهَینه. این قبیله اولین قبیله ای بود که هیأتی از طرف حکومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه وسلم برای بستن پیمان نزد آنها اعزام شدند. بر اساس پیمانی که با آنها بسته شده بود آنها می توانستند با مسلمین و کفار روابط یکسانی داشته باشند و از کسی پشتیبانی نکنند . راضی شدن حکومت اسلامی به پیمانی در این حد خیلی مهم است.

•           یا مثل پیمان عدم تجاوز با مشرکین و سکولاریستهای بنی مُدْلِج در سال دوم هجری[۱]

•           یا مثل پیمان با مشرکین و سکولاریستهای بنی ضَمرَة در سال دوم هجری: که مفاد قرار داد با آنها اینطوری بود:

بِسْمِ اللهِ الرّحْمَنِ الرّحِیمِ. هَذَا کِتَابٌ مِنْ مُحَمّدٍ رَسُولِ اللهِ لِبَنِی ضَمْرَهَ، فَإِنّهُمْ آمِنُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ، وَأَنّ لَهُمْ النّصْرَ عَلَى مَنْ رَامَهُمْ إلّا أَنْ یُحَارِبُوا فِی دِینِ اللهِ مَا بَلّ بَحْرٌ صُوفَهً، وَإِنّ النّبِیَّ إذَا دَعَاهُمْ لِنَصْرِهِ، أَجَابُوهُ[۲]«این پیمانی است از محمد رسول خدا با بنی ضمره، مبنی بر اینکه جان و مال این طایفه در امنیت خواهد بود و «تا در دریا صدفی هست» این طایفه از یاری و حمایت مسلمانان برخوردار باشند، مگر اینکه جنگ آنان علیه دین اسلام باشد،و همچنین هرگاه پیامبر آنانرا به یاری طلبیدند باید به یاری مسلمانان بشتابند».

به این شیوه رسول الله صلی الله علیه وسلم با قبایل کوچک سکولار و مشرک مختلفی پیمان می بستند، و خودش را ملزم به پایبند بودن به مفاد پیمان و مدت پیمان می کردند؛ و حتی زمانی که سوره ی توبه و دستوربه برائت و کشت و کشتار مشرکین و سکولاریستها نازل می شود این دسته از مشرکین و سکولاریستهایی که با حکومت اسلامی پیمان داشتند تا زمان تمام شدن مدت پیمانشان از جنگ مسلحانه مسلمین متثنی می شوند. إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ‏(توبه/۴) امّا کسانی که از مشرکان با آنان پیمان بسته‌اید و اینها چیزی از آن کم نکرده‌اند (و پیمان را کاملاً رعایت نموده‌اند) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده اند، پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کرده‌اند محترم شمارید و بدان وفا کنید. بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد .‏

در اینجا مهم نیست مدت این پیمان مثل بنی ضَمرَة  همیشگی است «تا در دیا صدفی هست» مَا بَلّ بَحْرٌ صُوفَهً یا مدت معینی برایش تعین شده است، مهم پایبند بودن به مفاد و مدت این پیمانهاست که  أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ كانَ مَسئُولـاً (اسراء/۳۴)و به عهد و پیمان وفا کنید، چرا که (روز قیامت) از عهد و پیمان پرسیده می‌شود .‏

یعنی زمانی که پایتخت سکولاریستهای قریش هم فتح می شود، و دوران حکمرانی سکولاریستها در شبهه جزیره ی عربستان خاتمه داده می شود، و قانون شریعت الله حرف اول رادر جامعه  می زند، و پاکسازی جامعه از مشرکین و سکولاریستها شروع می شود، باز این کفار مشرک و سکولاری که با رسول الله صلی الله علیه و سلم و حکومت اسلامی پیمان دارند از این کشت و کشتار در امان می مانند تا زمانی که مدت پیمانشان تمام می شود :«فَأَتِمُّوا إِلَیهِم عَهدَهُم إِلَی مُدَّتِهِم» (توبه/ ۴)

در اینجا مشخص و واضح است که هم مفاد پیمان نامه ها و هم مدت پیمان نامه ها متناسب با «وضع موجود» و «نیازهای روز» مسلمین وتنها توسط امیر و رهبر امت اسلامی تعیین می شوند. و عرض کردیم که امت هم تنها و تنها  از طریق آن ۳ ابزار تشکیل می شود: یا حکومت اسلامی علی منهاج نبوه، یا در صورت نبود آن، توسط حکومت بدیل اضطراری اسلامی، یا در صورت عدم وجود این، توسط مجلس واحد مجاهدین،این امت شکل می گیرد، و بعد از آخرین فرستاده، در سرزمینهای اسلامی، هیچ راهی غیر از این ۳ راه برای تشکیل این امت وجود ندارد، برای همین است که پیمانهای گروههای متفرق با کفار جهانی و منطقه ای هیچ مشروعیتی ندارد و تنها مسلمین را گمراه و ابزار دست کفار جهانی و منطقه ای می کند.

در این پیمانهائی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفار اهل کتاب و کفار مشرک بسته است چند نکته ی مهم وجود دارد:

  1. تمام این کفار دچار شرک اکبر شده اند و به خاطر همین شرکیات تکفیر شده اند.
  2. اتحاد با این کفار و حتی حمایت از آنها در برابر  کفار مشرک قریش به معنی تائید عقاید آنها نیست.

تا این مرحله کسی از اهل قبله نمی تواند بر ما ایراد بگیرد که مثلاً چرا شیخ اسامه بن لادن تقبله الله در مراحلی بر علیه حکومت سکولار و کمونیست شوروی که دشمن اصلی مسلمین بود از تمام گروههای مخالف شوروی هم حمایت می کرد و هم کمک می گرفت و بعدها که شوروی از بین رفت و آمریکا پرچمدار این دشمنی آشکار شده است باز از تمامی گروههای مخالف آمریکا (حتی بعثی های کافر) حمایت می کرد.

حالا زمانی که ما می توانیم با چنین کفار آشکاری بر علیه آمریکا متحد شویم و از جنگ آنها بر علیه آمریکا حمایت کنیم آیا نمی توانیم با مسلمین مخالف خود که حتی اهل بدعت هم باشند بر علیه کفار متحد شویم و یا از  این مسلمین بر علیه کفار حمایت کنیم؟

ابن تیمیه رحمه الله می گوید که اگر یک کافر اصلی تبدیل بشود به یک «مسلمان» رافضی یا «مسلمان» جهمیه یا سایر فرق اهل بدعت موجود در میان مسلمین، بهتر از آنی است که بر کفر خودش بماند، اگر این کافر تبدیل بشود به یک مسلمان اهل بدعت بهتر از آنی است که یک کافر باشد. وقد ذهب كثير من مبتدعة المسلمين من الرافضة والجهمية وغيرهم إلى بلاد الكفار فأسلم على يديه خلق كثير، وانتفعوا بذلك، وصاروا مسلمين مبتدعين، وهو خير من أن يكونوا كفارا [۳]

برا ی همین است باز ابن تیمه رحمه الله در مجموع الفتاوی درجواب کسانی که یهود و نصارا را بر فرقی همچون خوارج و مرجئه و شیعه وجهمیة، معتزلة، اشاعرة، ماتریدیة، و غیره برتری می دهند می گوید:  كل من كان مؤمنا بما جاء به محمد فهو خير من كل من كفر به، وإن كان في المؤمن بذلك نوع من البدعة، سواء كانت بدعة الخوارج والشيعة والمرجئة والقدرية أو غيرهم[۴]هرکسی که مومن باشد به آنچه محمد آورده بهتر از تمام کسایی است که به آنچه محمد اورده کافر هستند، حتی اگرآنی که به او ایمان اورده است دارای بدعت هم باشد، فرق ندارد بدعت خوارج باشد یا بدعت شیعه و مرجئه و قدریه و یا هر گروه دیگری باشد. [۵]

خوب، حالا که ابن تیمیه و امثال ابن تیمیه به تبعیت از قانون شریعت الله و به تبعیت از دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان، این فِرق و گروههای اهل بدعت را در ردیف کفار اصلی قرار نمی دهند، به نظر شما اینها جهمیه – به عنوان بدترین فرقه ی اهل بدعت- شدند؟ یا خوارج و قدریه وغیره شدند؟ یا طرفدار آنها شدند؟  یا دارند به شریعت الله در خدمت به بندگان الله خدمت می کنند؟[۶]

یعنی دقت کنید دوستان ابن تیمیه رحمه الله این گروههای اهل بدعت که بعضی از آنها چون جهمیه که توسط عده ای از ائمه تکفیر هم شده بودند را در ردیف کفار اصلی چون نصارا دشمنان درجه ۳ هم قرار نمی دهد، حالا چه رسد به اینکه این گروههای منحرف اهل بدعت مسلمان را در ردیف دشمنان شماره ۲ مثل مجوس و صابئین و یا در ردیف دشمنای شماره ۱ مثل مشرکین و یهود و مرتدین قرار بدهد، در حالی که هم اکنون کسانی هستند که به راحتی این مسلمین اهل بدعت را جزو مشرکین و دشمنان شماره یک قرار می دهند . کمی فکر کنید ببینید چه اشتباه بزرگی رامرتکب می شوند.[۷]

 می بینیم که در حمله ی مغولهای سکولار هم ابن تیمیه می رود تحت پرچم همین حکومت اهل بدعت، و فتوا می دهد به جهاد تحت پرچم این امیر اهل بدعت، که ثمره آن هم وحدت عمل و متوقف کردن تهاجمات مغولهای سکولار بود. جنگ در افغانستان و تحت پرچم گروههای اهل بدعت بر علیه کمونیستهای شوروی و سکولاریستهای آمریکا هم در همین راستا صورت گرفته و می گیرد.[۸]

به، علت همکاری با جماعتهای اهل بدعت حنفی دیوبندی در جنگ با کمونیستهای شوروی همین بود،علت همکاری با حکومت پر از بدعت گروههای محلی طالبان بر علیه آمریکا و متحدینش هم همین بود. علت همکاری صلاح الدین ایوبی با حکومت شیعیان فاطمی مصر بر علیه کفار نصرانی همین بود. علت همکاری ابن تیمیه با حکومت وقت در مبارزه با مغولهاهم همین بود. اینان کلا بدیل های حکومت اسلامی هستند که باید در صورت اضطرار با قدرت اسلحه ی چنین حکومتهائی دشمنان آشکار و پنهانِ الله و خودمان را بترسانیم، و آینده را ببینیم و مطمئن باشیم که سکوت و بی تفاوتی ما در برابر کسانی که حاکمیت اسلامی موجود را به حکومت اسلامی تری ارتقاء نمی دهند بلکه اورا به سمت حاکم کافر سکولار و مرتدین محلی سوق میدهند خیانت آشکار و ظلم آشکاری به خودمان و تمام آیندگانی است که تحت حاکمیت این حکومتهای کافر یا مرتد دچار انواع مفاسد و ظلمها و جنایات می شوند.

اما در پیش گرفتن این رویه اصلا به نفع دشمنان اهل قبله و بخصوص به نفع دشمنان شماره یک اهل قبله یعنی یهود و سکولاریستها و مرتدین نبوده ونیست.برای همین است که زود دست به کار می شوند که با تولید و حمایت ازعلمای سوء و الرویبضه اجازه ندهند مسلمین به این درجه از شعور و فهم برسند، یا اگررسیدند به نحوی انها را از کانال شبهات و دین فروشها و یا از کانال مسلمینِ جاهلِ صادق به راههای انحرافی بکشانند.


[۱]السیرة النبویه، ج۲، ص۴۳۳./ الطبقات، ج۲، ص۱۰

[۲]روض الأنف ۲/ ۵۸ زرقانی ۱/ ۴۵۶٫

[۳]مجموع الفتاوى : ۱۳/۹۶

[۴] مجموع الفتاوى :۳۵/۲۰۱

[۵]دوستان خیلی زیادی را دیدیم که زمانی که یک گروهی که بدعتهایی در میانشان باشد یا انحراف ها ی فکرییا رفتاری داخلشان باشد بروند ودر جایی دیگر کافری را تبدیل کنند به مسلمانی مانند خودشان ناراحت می شوند که از طرف این فرقه که مخالف انها است رفته است و اینها را تبدیل به مسلمان کرده است می گویند ای کاش اینها کافر می ماندندن بهتر بود. نشنیدیم ؟ خودمان صدها بار این را شنیدیم این نشان جهالت است

[۶]گفتیم که فرق اهل بدعت و گم راهی و ظلالت در همه مذاهب وجود دارد وبه نام همان مذاهب هم گرفتاریش این است که دارند تبلیغ می کنند

[۷]نشان از انتهای جهالت است الان اگر بزرگان ما اگر علمایی در نجد دچار اشتباهی شدند اجتهاد اشتباهی کردند به دلایلی ما حق نداریم الان که برایمان روشن شده است از اجتهاد و تعبیر غلط انها تبعیت کنیم و کاری را انجام دهیم که بر خلاف پیمانی باشد که به الله و رسولش دادیم که سمعنا و اطعنا در اختیار قانون و شریعتش باشیم که برایمان روشن و واضح شده است .برای همین می بینیم که در حمله مغولهای سکولار ابن تیمیه هم می رود زیر پرچم همین  حکومت اهل بدعت و فتوا می دهد به جهاد در زیر پرچم این امیر اهل بدعت که ثمره آن هم وحدت عمل و متوقف کردن تهاجم مغولهای سکولار 

[۸]این درجه بندی و اگر  مسلمان تا این اندازه هوشیاری به دست بیاورد و این رویه را در پیش بگیرد اصلا به نفع دشمنان اهل قبله و به خصوص به نفع دشمنان شماره یک اهل قبله یعنییهود و سکو لاریستها و مرتدین نبوده و نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *