إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون؛ امیر صوفی نظر صفرزایی بزرگ مرد دعوت و تبلیغ استان گرگان درگذشت
بامداد دوشنبه ۲۱بهمنماه ۱۳۹۸ش، برابر با ۱۵جمادیالثانیه ۱۴۴۱ق، اهلسنتِ ایران یکیاز فرزندان ناصح و امین و خیرخواهش را ازدست داد. صوفی نظر صفرزایی امیرِ جماعتتبلیغی استان گلستان، پساز عمری تلاشِ دعوتگرانه با دنیای فانی وداع گفت و به همراه اعمالش به سرای باقی شتافت.
براستی، با رحلت این مرد بزرگ، ضایعهٔ دینی و اجتماعی عظیمی بر پیکرهٔ نهضتِ پویای دعوت و تبلیغ وارد آمد که چیزی جز فضل و عنایت الله تعالی آنرا جبران نخواهد کرد.
اگر بگوییم، ایشان ستون میانی و پدر معنویِ نهضتِ دعوتوتبلیغ در استان گلستان بود، حرفی بهگزاف نگفتهام. ایشان از کسانی بود که دیدارش، یاد خدا را در اذهان تازه میکرد و سخنانش به آدمی جان و همت و غیرتِ دینی میداد و همنشینی با او زنگار غفلت را میزدود و آدمی را نسبت به مسئولیت و هدفی که دارد، آگاه میکرد.
صوفی نظر رحمهالله از بزرگمردان دین بود که به معنای واقعی کلمه فروتنی و آزادگی و مهربانی و گذشت و ایثار و احترام و ادب و وفا میکرد و به همگان گرمی و روشنی میبخشید. قوّت ایمانش ستودنی بود. الله تعالی ایشان را به خصایل و اوصاف نیکویی آراسته بود؛ صادق و صمیمی و شجاع و غیور و نترس بود. نحسبه کذالک و الله حسیبه و لا نزکی علی الله احدا .
باری، وقتی برای تشکیل سهروزه به سمنان میرفتیم، در گردنههای صعبالعبور جادهٔ اُلنگ یک ماشین سواری در برف گیر افتاده بود. به امر ایشان توقف کردیم. زنان را از ماشین گیرافتاده پیاده کردیم داخل ماشین خود نشاندیم و با راننده دست به کمک شدیم. وقتی همهٔ راهها را امتحان کردیم و راه به جایی نبردیم، شالِ گرانبهایش را از سرش باز کرد به ماشین بست و سرانجام ماشین برآمد و شالش هم ناکار شد. هنوز لذت آن سخنان حماسی گوشم را نوازش میکند که میگفت: خدا را شاکرم که مالم را برای نجات یک خانواده قبول کرد، بهخدا قسم اگر امروز برای نجات این خانواده نیاز به جان بود، از جانم دریغ نمیکردم.
صوفی نظر رحمه الله جانانه در راه عقیده و تحقق آرمانهایش ایستاد. هربار که او را میدیدی این شعر عربی برایت تداعی میشد:
خَلَقَ اللهُ لِلْحُرُوْبِ رِجالاً
وَرِجــالاً لِقَصْعَــةِ ثَرِيْـدٍ
اللهتعالی مردانی را برای جهاد و نبرد آفرید و مردانیرا برای کاسهٔ آبگوشت آفرید.
خدا میداند چه جوانانی توسط او از شرارت بازآمدند و با خداوند و سنتهای رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم آشتی کردند!
سخنان نغز و پرمغزی میگفت. هربار با سوز و گداز خاصی میگفت:
- « بهخدا قسم این کار(دعوتوتبلیغ) مالِ علماست، مولانا الیاس رحمهالله از روزی میترسید که این کار عظیم، دست عوامالناس بیفتد. این کار شما را به دریا وصل میکند.»
- – « شیطان و همراهانش ما را تا لبِ قبر دنبال میکنند، پساز آن آرامش و آسایش است، دیگر دست کسی به ما نمیرسد.»
رحمك الله يا صوفی نظر، وأسكنك فسيح جناته