ناصبی کیست؟ هم اکنون چگونه با این اصطلاح بازی می شود؟

ناصبی کیست؟ هم اکنون چگونه با این اصطلاح بازی می شود؟

به قلم: ابوبکر الخراسانی

ناصبی کیست؟: «من نصب العداوة لآل البيت» «كسی كه با آل بیت ابراز دشمنی كند».

از حاکم در المستدرک روایت است که پیامبر فرمود: هرکه على را دشنام دهد، مرا دشنام داده، و هرکه مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده و هرکه خدا را دشنام دهد، خداوند او را با صورت به آتش جهنّم خواهد انداخت».[۱]

 طبق این دسته از روایات و روایاتی دیگر نزد گروههائی از فرق معروف به اهل سنت هر کسی که علی را دشنام دهد مثل آن است که الله را دشنام داده است .

   شیعیان جعفری نیز آورده اند که از داود ابن فرقد روایت است كه گفت خدمت امام صادق عرض كردم كه نظر شما در باره كشتن ناصبی چیست؟ فرمودند: حلال الدم است، ولی می‌ترسم به تو ضرری برسانند، اگر بتوانی او را زیر دیوار كنی یا در آب غرق كنی كه بر علیه تو گواهی ندهد این كار را بكن.[۲]

الان مشکل تنها در صحت یا سقم این حکم نیست، بلکه سوال اصلی این است که در این زمان آیا کسی را می توان پیدا کرد که به امام علی دشنام دهد ؟  اصلا چنین اشخاصی هم اکنون وجود خارجی دارند؟

آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر کنونی شیعیان جهان می گوید: ببینید، در قضیه‌ی حمایت از فلسطین – این یک مثالی است میخواهم بزنم – هیچ کشور و هیچ دولتی به گرد جمهوری اسلامی نرسید. این را همه‌ی دنیا تصدیق کردند. …. جمهوری اسلامی در همه‌ی سطوحش؛ از رهبری و ریاست جمهوری و مسئولین گوناگون و مردم و تظاهرات و پول و کمک و سپاه و غیره، همه در خدمت برادران فلسطینیِ مظلوم و مسلمان قرار گرفتند. در بحبوحه‌ی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی‌ کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبی‌اند؟! بله، سنی‌اند؛ اما ناصبی؟! اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند.

نقطه‌ی مقابلش هم هست: یک عده بلند شوند بروند قم، لابلای کتابهای شیعه را نگاه کنند، ببینند کجا اهانت به مقدسات اهل سنت است، از او عکس بگیرند، بیایند تو محافل سنی پخش کنند، ببینید آقا! این کتابهای شیعه است. یا یک گوینده‌ی نادان، غافل یا مغرضی روی منبر نسبت به مقدسات اهل سنت حرف مهمل و بدی بزند؛ این را نوار کنند، سی دی کنند، بروند اینجا آنجا پخش کنند، بگویند ببینید آقا! این شیعه است. این را به او بدبین کنند، او را به این بدبین کنند. این معنایش چیست؟ «و تذهب ریحکم» یعنی چه؟ یعنی همین دیگر.

وقتی اختلاف پیدا شد، وقتی تفرقه پیدا شد، وقتی نسبت به هم سوءظن وجود داشت، وقتی یکدیگر را خائن دانستیم، طبیعی است که با هم همکاری نخواهیم کرد. همکاری هم اگر بکنیم، با هم صمیمی نخواهیم بود. این همان چیزی است که آن دشمن دنبال اوست. هم عالم شیعه، هم عالم سنی، باید این را بفهمند؛ این را درک کنند.[۳]

بدون شک صرف نظر از عده ای از خوارج غلات ازارقه ی موجود در کشور عمان، قطعا امروزه چنین اشخاصی در میان اهل قبله یافت نمی شوند. اما شبهه ای که باعث گسترش تهمت زنی به سوی سایر فرق معروف به اهل سنت شده است بی انصافی و عدم دقت و گاه سوء استفاده ی پاره ای از قلم به دستان منسوب به شیعه ی جعفری بوده است.

ادامه خواندن ناصبی کیست؟ هم اکنون چگونه با این اصطلاح بازی می شود؟

از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۲)

از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۲)

به قلم: کارزان شکاک

به دنبال تزلزل پایه های حکومت اسلامی در یک سال آخر حکومت عثمان رضی الله عنه و شکل گیری تدریجی گروههای شورشی و متخاصم در میان مسلمین زمزمه های تک روی و سرپیچی از رای شورای مسلمین کار را به تحمیل جنگهای داخلی جمل، صفین و خوارج کشاند و به این درجه از انحراف بسنده نکرد بلکه با شهادت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب موجودیت شورا توسط معاویه نابود شد و حکومت سلطنتی موروثی جایگزین حکومت شورائی مسلمین گردید .

با انهدام این نهاد زیر بنائی و تولید فرق مختلف، از آن پس هميشه مسلمانان به علل مختلف و بهانه‌هاي گوناگون به جان يكديگر افتاده و صحنه‌هاي وحشت‌خيز و نفرت‌انگيز ننگيني از نبردهاي خونين به وجود آورده‌اند که علاوه بر گرفتن جان، ناموس و مال میلیونها مسلمان،  باعث هدر دادن انرژی مومنین در تبدیل شدن به شاهدی برای سایرین و رساندن دعوت به سایر نقاط زمین شده اند .

با انهدام شورا و حکومت اسلامی بزرگترین بهانه هائی که مسلمین را در برابر هم قرار داده دو عامل قومیت گرائی جاهلی و فرقه گرائی مذهبی بوده است:

  1. نژادپرستی یا ناسیونالیسم از بارزترین علائم جاهلیت و توحشی است که به جای قانون شریعت الله ، عده ای سعی دارند هویت خود را با مواد ترشح شده از تخمدان پدر و مادر خود معرفی کنند همان چیزی که به یک حیوان هویت می بخشد .
  2. بهانه ی دیگری که کمی از اولی کند تر بوده، اما در برهه هائی از زمان  اثر تخریبی اش بیشتر از یک ارتش صد میلیونی کفار بر علیه منافع دنیوی و اخروی مسلمین بوده ، موضوع تفرق و جنگهای فرقه ای میان مسلمین و بخصوص در این دوران تجدید دشمنی و شعله ور نمودن جنگ میان فرق معروف به اهل سنت با هم و با فرق معروف به شیعه است .

 دسته ائی چون سلفیون آل سعود و غلات شیعه  به این امر بسنده نکرده اند که با تجدید چاپ کتابهای تفرقه انداز قرون گذشته شعله های تفرق و جنگ داخلی را روشن نمایند بلکه نویسندگانی از میان زنده ها نیز سعی نموده اند جهت تولید دشمنی بین آنها و مشغول نمودن آنها به همدیگر چیزهای تازه ای بنویسند تا در چنین فراغی دشمنان تمام فرق اسلامی بدون مزاحمت به اهداف خود برسند .

ادامه خواندن از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۲)

از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۱)

از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۱)

به قلم: کارزان شکاک

کتاب و سنّت، در میان مومنین به عنوان رافع اختلافات بوده اند چنانچه الله تعال می فرماید:

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِيٱخۡتَلَفُواْفِيهِ﴾[النحل: ٦٤].«و ما این کتاب را بر تو نازل نکرده‏ایم، مگر اینکه (به وسیله آن) در هرآنچه در آن اختلافکنند، برایشان بیان کنى».

﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓإِلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ١٠]. «هرچه در آن اختلاف کنید، حکمش به سوى خداست».

﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[النساء: ٥٩].«هرگاه در چیزى اختلاف کردید، آن را به خدا (یعنى قرآن) و رسول (یعنى سنّت) بازگردانید».

بنابراین، مرجع فهم دین و رافع اختلافات – همانطورى که در نهج‏البلاغه نیز آمده – [۱] جز قرآن و سنّت چیزى نیست و اگرکسى بگوید، ممکن است در این دو نیز کسانى اختلاف پیدا کنند، جواب این است که در هر چیز دیگرى نیز ممکن است، اختلاف پیدا کنند! باید پیروان هر طرزفکر، مرجعى را به عنوان «مطلق» در حلّ و فصل اختلافات بپذیرند و در برابر آن تسلیم باشند تا بتوانند به وحدت برسند..  این «مرجع مطلق» نزد مسلمین پس از رسول الله صلی الله علیه وسلم شوراست. عدم تمسک به این مرجع همه ی فرق را بدون استثناء به اختلافات داخلی هم کشانده حالا چه رسد به اختلاف با سایر فرق. چنانکه کتاب «مختلف الشیعة فى أحکام الشریعة» اثر شیخ حلّى، سراپا منعکس آراء مختلف فقهایى است که همه خود را شیعه علی مى‏دانند، ولى در اخبارى که از علی  و فرزندانش رسیده، اختلاف کرده‏اند!.و امروز ه مراجع ، متّکى به همان روایات، فتاواى گوناگون دارند!  

در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمین می دانستند که در برابر وحی (قرآن و سنت صحیح) حق هیچ اعتراض یا تخلفی ندارند و بدون چون وچرا باید از قاعده ی «سمعنا و اطعنا» پیروی کنند. به همین دلیل شورا در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت یک طرفه است و حکم  «وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ» «در کارها با ایشان مشورت کن» صادر می گردد که حکم نهائی در اختیار بنیانگذار است.

 اما در امور قابل اجتهاد صحابه در مواردی رای و نظری مخالف رسول الله صلی الله علیه و سلم می دهند. پس از فوت رهبر اصلی قاعده ی شورا به صورت : وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ(شوری/ ۳۸) «و (ساماندهی) کارهایشان با مشورت و رایزنی با یکدیگر است» در می آید .

ادامه خواندن از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۱)

از موانع وحدت (۶) برتری دادن روایتهای تاریخی بر منابع قابل استناد مذاهب

از موانع وحدت (۶) برتری دادن روایتهای تاریخی بر منابع قابل استناد مذاهب

به قلم: کارزان شکاک

منابع متفقٌ علیه در فرق و مذاهب کنونی معروف به اهل سنت عبارتند از .۱- قرآن ۲- سنت ۳- اجماع ۴- قیاس .

علمای شیعه نیز چهاراصل: ۱- كتاب (قرآن) ۲- سنت ۳- عقل ۴- اجماع را جزو منابع اصلی مورد استناد خود می دانند.

با این وجود دیده می شود که به جای تمام این موارد، روایتهای تاریخی که احتمال شک و گمان در آنها قطعا وجود دارد  و یا اکثرا آلوده و دارای تنوع در یک رویداد هستند مورد استناد قرار می گیرند. روشن است که همه تواریخ در قرن اوّل و دوم هجرى تدوین نشده اند.. در ابتدا اخبار و روایات «مسلم» و امثال او بود که مبناى نگارش تواریخ فرق و مذاهب معروف به اهل سنت قرار گرفت و مورّخین از آنها در تدوین آثارشان استفاده کردند؛ کما اینکه در شیعه نیز همین پدیده روى داد..  و علاوه بر این کسی هم شکی در وجود روایتهای ضعیف و اسرائیلیات در کتب حدیثی تمام فرق اسلامی ندارد .

در این زمینه تنها به ذکر یک مثال در مورد سلیم بن قیس و روایتهای تاریخی او می پردازیم تا بدانیم تا چه اندازه می بایست در اعتماد به روایتهای تاریخی با سخت گیری و موشکافی منهجی برخورد کرد.

احمدبن حسین بن عبیداله غضائری معروف به ابن غضائری مولف كتاب الضعفاء، متوفی بین سالهای ۴۳۰ تا ۴۵۰ هـ یكی از عالمترین كارشناسان علم رجال  هزار سال قبل، در كتاب خود (‌الضعفاء) می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی عامری از ابوعبدالله (ع) حسن (ع) و حسین (ع) و علی بن‌حسین (ع) روایت نقل می‌كند و این كتاب مشهور به او منسوب است. اصحاب ما می گویند كه سلیم شناخته شده نیست و در خبری هم از او یادی نیست. اما من خود نامش را در مواردی جز كتاب او و جز روایات ابان ابی عیاش از او دیده ام. ابن عقده در رجال امیرالمومنین احادیثی از او آورده اما خود كتاب منسوب به سلیم بدون شك ساختگی است..[۱] و در مورد ابان بن ابی عیاش می‌گوید: ابان ابن ابی عیاش و نام ابوعیاش هارون است تابعی است از انس ابن مالك و علی ابن حسین روایت نقل می‌كند. ضعیف است. مورد توجه نیست‌. اصحاب ما ساخت كتاب سلیم بن قیس را به او نسبت می‌دهند.[۲]

شیخ مفید نیزمی‌گوید:”این كتاب قابل اعتماد نیست و در آن تخلیط و تدلیس صورت گرفته است”[۳]

بر همین اساس است که کسانی چون محمد قطب رحمه الله بر این باورند که تاریخ اسلامی را باید از نو نوشت و بخصوص تاریخ صحابه را باید با عینک قرآنی مورد بازخوانی قرار داد.

حالا اشخاصی که روایتهای آشفته ی تاریخی بر قرآن و منابع قطعی مورد استناد مذاهب برتری می بخشند و با این روایتهای تاریخی به مذهب مخالف می تازند بدون شک انسانهای آگاه و متعادلی نیستند و به عنوان یکی از موانع وحدت میان مسلمین عمل می کنند.


[۱]همان منبع ص ۴۳ به نقل از كتاب الضعفاء – خطی مرحوم آیت‌اله نجفی – قم كتابخانه آیه اله نجفی ورق ۵ عكسی از مجموعه ۱۵۵ ورق ۲۳۴ قهپایی / مجمع ۳/۱۵۶ و نیز در: حلی /خلاصه ۸۲ و ۸۳ + ابن داوود / رجال ۱ /۱۰۶ ش ۷۳۲- ۲/۲۴۹ش۲۲۶) 

[۲]‌كتاب الضعفاء / پیشین. ورق ۱/عكسی / پیشین ۲۲۹- قهپایی / مجمع ۱/ ۱۵ و ۱۶)

[۳] (معجم رجال الحديث،چاپ قم، ج۸ ،ص۲۱۹).

از موانع وحدت (۵) : سرپوش گذاشتن و برنداشتن علل اختلاف

از موانع وحدت (۵) : سرپوش گذاشتن و برنداشتن علل اختلاف

به قلم: کارزان شکاک

امروزه چالش فرق اسلامی و تفرق ناشی از نبود شورای اولی الامر و اجماع واحد مسلمین چالش تهاجم فرهنگی و جنگ تمدنها نیست بلکه چالش مسئولین عقیدتی و خبرگان عرصه ی مبارزه و تصفیه و تربیت هستند که سعی دارند به جای آسیب شناسی و پیشگیری و درمان به موقع  به سرپوش گذاشتن و کتمان آسیبهائی اقدام کنند که باید خنثی و خاموش گردند، اما همچون آتش زیر خاکستر به صورت زنده عمل نموده و منتظر فراهم شدن زمینه های شعله ور شدن می باشند. باید به تفرق به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات مسلمین همچون سایر مشکلات زندگی نگاه کرد که جهت ریشه کن کردن آن نیاز به شناخت علل پیداش آن و روشهای رفع این علل دارد .

به عنوان مثال اگر شخصی مال کسی را هدر داده  یا دزدیده یا بدهکاراست و به این دلیل بین این دو دشمنی به وجود آمده و شما قصد آشتی دادن آنها را دارید، در ابتدای امر باید بفهمید علت این قهر و دشمنی چیست؟ سپس با شناخت علت در دومین قدم باید علت را از بین ببرید، یعنی مال را به شخص برگردانید یا جبران ضرر نمائید؛ در غیر این صورت اگر شخص به خاطر رعایت حرمت شما ،ترس یا هر دلیل دیگری، در ظاهر  اظهار آشتی کند باز کینه و نفرت به قوت خود باقی می ماند .

گاه علت اختلاف سوء برداشت از آیه یا روایتی است که در ادبیات عربی کلمه ی مورد نظر دارای چند معنی مشترک است و امکان اجتهاد و تأویل اشتباه در مورد آن وجود دارد. به عنوان مثال کلمه «عین» در زبان عربی، در بین چند معنا مشترک است. از جمله:چشم، جاسوس، چشمه آب.

اگر کسی بگوید: رفتم پیش دکتر، عین، یا، عین، دشمن را دستگیر کردیم یا از، عین، زلالی آب نوشیدم. با قراینی که گوینده گفته ما می توانیم منظور او را از چنان کلمه ای بفهیم.

در قرآن هم ما به چنین کلماتی بر می خوریم . مانند سیدنا یوسف علیه السلام که از کلمه ی «رب» معنی پادشاه را اراده کرده بود که  الله متعال از زبان وی می گوید: وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُۥ نَاجٖ مِّنۡهُمَا ٱذۡكُرۡنِي عِندَ رَبِّكَ (يوسف/ ۴۲) «[یوسف خطاب] به یکی از آن دو که می‌دانست آزاد می‌شود گفت: مرا در پیش سرور خود [یعنی شاه مصر] یادآور شو.»

ادامه خواندن از موانع وحدت (۵) : سرپوش گذاشتن و برنداشتن علل اختلاف

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۳)

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۳)

به قلم: کارزان شکاک

امام ابوحامد غزالی‌ می‌گوید: «به معاصران خود نظری بیفکن که آنگاه که حقیقت بر زبان مخالفانشان آشکار می‌شود چگونه چهره‌شان از خشم سیاه می‌شود و خجالت می‌کشند و با تمام توانش سعی در انکار آن می‌کنند و چگونه کسی را که در تمام عمرش او را بیچاره کرده است نکوهش می‌نمایند! . طرفین مناظره باید در جستجوی حقیقت باشند همانند کسی که در طلب گمشده‌ای است و برای او تفاوتی ندارد که آن را نزد خودش یا کسی که به او کمک می‌کند بیابد و همراهش را دوست خود می‌داند نه دشمن و هرگاه دوستش اشتباه او را گوشزد کند و حقیقت را برایش آشکار سازد، از او تشکر می‌کند.»[۱]

این یعنی داشتن عدالت و انصاف ف همان چیزی که امام مالک رحمه الله در موردش می گوید: «در دوران ما هیچ چیز کمتر از انصاف نیست.»[۲]

ابن‌تیمیه درباره لزوم جستجو و پیروی از حقیقت سخنان زیبایی دارد و در آن می‌گوید: «بی‌تردید انسان در پی طلب ایمان و علم است. هرگاه امری که بر او پوشیده بود برایش روشن گردید باید از آن پیروی کند. این به معنای متغیربودن افکار نیست. بلکه چنین کسی فردی هدایت‌یافته است که خداوند بر هدایت او افزوده است … هر مسلمانی باید مسلمانان دیگر و علمای مسلمان را دوست داشته باشد و در جستجوی حقیقت باشد و در هر جا که آن را یافت از آن پیروی کند.»[۳]

همچنین می‌گوید: «انتقال و تغییر نظر انسان از گفته‌ای به گفته دیگر برای امری از حقیقت که برای او واضح شده است کاری پسندیده است. برخلاف اصرار بر نظری که در آن هیچ دلیلی ندارد و ترک گفته‌ای که دلیل آن روشن شده است و تغییر نظر از رأیی به رأی دیگر فقط به خاطر عادت و پیروی از هوای نفس که این امور مذموم است.»[۴]

ادامه خواندن از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۳)

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۲)

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۲)

به قلم: کارزان شکاک

اینهائی که به صورت ارثی عقاید خود را دریافت کرده اند تنها زمانی شما را می پذیرند که تو  هم یکی از آن‌ها باشی و به آنچه آن‌ها و پدرانشان به صورت ارثی به آن بدان ایمان و باور دارند اعتقاد پیدا کنی.   به زبان ساده تر یعنی زمانی تو را می پذیرند که از طایفه ی انها باشی و گرنه در محله، روستا یا شهر و کشوری که زندگی می کنی شهروند درجه چندم هستی و حقوقی برابر با انها نداری !

به همین دلیل است قبل از شروع هر بحثی ابتدا می خواهند بدانند تو متعلق به کدام فرقه ی اسلامی هستی و بعد از شناخت شخص و فرقه ی او بر اشتباهات دیگر شخص و فرقه اش انگشت گذاشته و این اشتباهات را به همه سخنان صحیح و حقی که می‌گوید تعمیم می‌دهند و به سخن او گوش فرانمی‌دهند و خود را به همین سادگی از نعمت حقیقت محروم می کنند .

 در حالی که آمده است : « اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ» حق و حقیقت را باید به دست اورد هر چند که نزد مخالفین یا دشمنان شخص هم باشد . چون حق گمشده ی مومن است و امام علی علیه السلامی می گوید: الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ [۱]حكمت گمشده مؤمن است پس آنرا فرا گير اگر چه از مردم دو رو باشد. و در جای دیگری می گوید: الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الحِكمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ ، فاطْلُبوها و لَو عندَ المُشرِكِ تكونوا أحَقَّ بها و أهلَها . حكمت، گمشده مؤمن است ؛ پس آن را بجوييد گر چه نزد مشرك باشد زيرا كه شما بدان سزاوارتر و شايسته تريد .

ابوالحسن الکرخی رئیس حنفی مذهب‌ها در عراق و یکی از اساتید بزرگ آنان می‌گوید: «هر آیه‌ای که مخالف با اعتقاد بزرگان ما باشد آن آیه یا تأویل شده است و یا منسوخ است و همچنین هر حدیثی که مخالف با اعتقاد بزرگان باشد، آن هم یا تأویل شده یا منسوخ است».[۲]

ادامه خواندن از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۲)

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۱)

از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۱)

به قلم: کارزان شکاک

آیا هرگز اندیشیده ایم که مسیر یافتن حق همچون مسیر ازدواج و به دنیا آوردن فرزند یکی است ؟ و آیا والدین و جامعه به صورت جبری حق و عقیده را برای شخص می کنند؟ یا اینکه شخص خودش صاحب اختیار و روحیه ی حق طلبی و گرایش فطری به حق است و می تواند از طریق استدلال و برهان حق و عقیده اش را شخصا به دست آورد. 

رسول الله صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید:«كلُّ مولودٍ یولدُ علی الفطرةِ فأَبواه یهوِّدانهِ أو ینصرانهِ أویمجسانِهِ… .»[۱] «هر فرزندی مطابق فطرتش [پاک و سالم] به دنیا می‌آید. اما والدینش او را یهودی، نصرانی یا مجوسی بار می‌آورند.»

یعنی یکی از ایرادات منحرفین این است که باورهایشان از طریق ارثی به آنها می رسد . امروزه اکثر مسلمین هم در همان مسیر حرکت کرده اند و باورهایشان را به صورت ارثی همچون  اموال منقول و غیرمنقول از آبا و اجدادشان به ارث می‌برند و بر مسیر آن‌ها حرکت می‌کنند. 

یعنی اگر شما در قم یا نجف از پدر و مادری شیعه ۱۲ امامی به دنیا می آمدی به صورت ارثی شیعه ی ۱۲ امامی بودی و اگر در  صعده به دنیا می امدی جبرا شیعه زیدی و اگر در سراوان از خانواده ای حنفی به دنیا می آمدی جبرا حنفی و اگر در هورامان یا مهاباد یا ارومیه از خانواده ای شافعی به دنیا می آمدی جبرا شافعی و … و به این شکل حق و عقیده ات از طریق تخمدان والدین به شما منتقل می شد . و همان شخصی که امروز در برابر تو ایستاده و با تو جر و بحث می کند اگر در همان محیط تو به دنیا می امد بدون شک از حامیان تو می شد .

ادامه خواندن از موانع وحدت (۴): عدم اختیار و آزاد نبودن مسلمین و برده ی فکری دیگران شدن (۱)

نسبت غلات با رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و علی و شیعیان علی

نسبت غلات با رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و علی و شیعیان علی

به قلم: خالد هورامی

در اواخر عمر مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم عده ای از کسانی که مسلمان شده و حتی از نزدیک پیامبر را نیز دیده بودند، تسلیم شبهات و حقه بازیهای کافری داخلی (منافق) چون مسلیمه ی کذاب شدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از روشنگری های زیاد از این شخص و طرفداران وی برائت جسته و با قدرت حکومتی که داشت اقداماتی را جهت مقابله ی نظامی با گروه وی انجام داد.

این قدیم مسلمان از حد خود تجاوز نمود. پیروان قدیم مسلمان وی نیزافراد غلاتی بودند که مسلیمه را تا حد پیامبری بالا کشیدند . این افراد غالی همچون سایر مسلمین عبادات خود را انجام می دادند اما مسیلمه را شریک نبوت رسول الله صلی الله علیه وسلم دانسته و در اموری خاص تابع احکام وی بودند . با این وجود کسی تا به حال پیدا نشده است که آنها را به پیامبر و مسلمین منتسب گرداند و مثلا بگوید غلات محمدی یا غلات مسلمان یا حتی غلات منتسب به پیامبر یا ….. بلکه در تمام منابع همچون یک شخص خارج از دایره ی اسلام و مرتد[۱] با وی و پیروانش برخورد شده است.

در ادامه مناسب است شخصیت و باورهای بعضی از غلات صدر اسلام مورد بازنگری مختصر قرار گیرد تا مدخلی باشد برای شناسائی غلاتی که از شیعیان علی منشعب شده و خود را شامل حکم همین غلات صدر اسلام نمودند :

  1. مسیلمه کذاب

مسیلمة بن حبیب حنفی، معروف به مسیلمه کذاب از طایفه بنی حنیفه و از مردم یمامه و یکی از مدّعیان دروغین نبوت در سال نهم هجرت، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد؛ اما پس از بازگشت به وطن در اندیشه نبوت رفت و غالی شد.
او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می ساخت و بر مردم عرضه می کرد: «الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل» .«چه می دانید فیل چیست؟ برای او خرطوم دراز و دم کوتاهی است.»
هنوز سال دهم هجرت تمام نشده بود که دو نفر از اهالی سرزمینی به نام یمامه وارد مدینه شدند و نامه‌ای از مسیلمه تقدیم  رسول الله صلی الله علیه وسلم کردند. مسیلمه در نامه خود نوشته بود: «من در نبوت با تو شریک هستم. نیمی از زمین برای ماست و نیمی برای قریش است، ولی قریش تجاوزگر است و عادلانه برخورد نمی‌کند.»

رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از آگاهی از مضمون نامه مسیلمه، به آن دو نفر فرمود: «اگر شما خبررسان نبودید، دستور می‌دادم بکشندتان، زیرا شما پیش از این اسلام و آیین توحید را پذیرفته‌اید و به رسالت من ایمان آورده‌اید و اکنون بدون دلیل از چنین مردی پیروی کرده و از اسلام دست کشیده‌اید.»

آنگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم پاسخی کوتاه ولی کوبنده به مسیلمه داد. نامه پیامبر این‌گونه بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله الی مسیلمه الکذاب، السلام علی من اتبع الهدی. اما بعد فان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین .» به نام خداوند بخشنده مهربان، از محمد فرستاده خدا به مسیلمه دروغگو؛ سلام بر پیروان هدایت. همانا زمین از آن خداست و بر هر کس از بندگانش که بخواهد واگذار می‌کند و فرجام نیک از آنِ باتقوایان است .

این نامه نگاری در سال یازدهم هجرت صورت گرفت که اندکی بعد، رسولالله صلی الله علیه وسلم دار فانی را وداع گفت. با انکه یاران مسلیمه پیامبری رسول الله صلی الله علیه وسلم را در کنار پیامبری مسلیمه قبول داشته و شهادتین می آوردند و نماز و روزه و سایر عبادات را نیز انجام می دادند اما رسولالله صلی الله علیه وسلم اینها را کسانی توصیف کرد که دست از توحید و اسلام کشیده اند و همچون یک مرتد با آنها معامله نمود .

  • سجاع  
ادامه خواندن نسبت غلات با رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و علی و شیعیان علی

تاریخ تدوین مذاهب اربعه اهل سنت و مذهب شیعه ی امامی جعفری

تاریخ تدوین مذاهب اربعه اهل سنت  و مذهب شیعه ی امامی جعفری

به قلم: خالد هورامی

پس از آنکه مسلمین حکومت اسلامی، و به تبع آن، شورای اولی الامر، امت و اجماع واحد را از دست دادند مسلمین پس از سالها سوالات روز خود را از علماء پرسیده و جواب خود را دریافت می نمودند تا اینکه خطر وجود علمای سوء و الرویبضه عده ای از بزرگان را بر آن داشت که آراء فقهی مورد پسند خود را در مجموعه ای منسجم گردآوری نموده و الگوئی واحد و سازمان یافته ای را ارائه دهند.

عصری که امام جعفر صادق رحمه الله و پدر ایشان علیه السلام در آن زیسته، عصر پیشوایان فقه و شکل گیری مذاهب فقهی‌ای بوده که در زمان امام جعفر یا کمی قبل از او، شروع شده و کمی ‏بعد از او پایان یافته است. اولین شخصی که معاصر با امام جعفر صادق به این مهم پرداخت امام زید بن علی رحمه الله پیشوای مذهب زیده بود.  در همین دوران امام ابوحنیفه رحمه الله بنیانگذار مذهب حنفی و امام مالک رحمه الله پیشوای مذهب مالکی اقدام به تدوین دیدگاههای فقهی نمودند.

کمی پس از امام جعفر صادق امام شافعی رحمه الله و امام احمد بن حنبل مذاهب فقهی خود را پایه گذاری نمودند و با این دو امام ،به دلایل مختلف، عصر تدوین مذاهب مستقل فقهی پایان یافت. با بررسی دقیق فضای حاکم بر این دوران می توان گفت تدوین همزمان تمام این مذاهب فقهی امری متناسب با طبیعت آن عصر بود.

با این وجود امام جعفر صادق، همچون زید، ابوحنیفه، مالک، شافعی و حنبل، چنان قناعتی در میان پیروان خود به وجود آورده بود که پس از وی نیز هیچ نیازی به پیشوای فقه دیگری، در همین جریان که برای خود پیروان جداگانه‌ای داشته باشد، به وجود نیاید.

ادامه خواندن تاریخ تدوین مذاهب اربعه اهل سنت و مذهب شیعه ی امامی جعفری