تاریخ تدوین مذاهب اربعه اهل سنت و مذهب شیعه ی امامی جعفری
به قلم: خالد هورامی
پس از آنکه مسلمین حکومت اسلامی، و به تبع آن، شورای اولی الامر، امت و اجماع واحد را از دست دادند مسلمین پس از سالها سوالات روز خود را از علماء پرسیده و جواب خود را دریافت می نمودند تا اینکه خطر وجود علمای سوء و الرویبضه عده ای از بزرگان را بر آن داشت که آراء فقهی مورد پسند خود را در مجموعه ای منسجم گردآوری نموده و الگوئی واحد و سازمان یافته ای را ارائه دهند.
عصری که امام جعفر صادق رحمه الله و پدر ایشان علیه السلام در آن زیسته، عصر پیشوایان فقه و شکل گیری مذاهب فقهیای بوده که در زمان امام جعفر یا کمی قبل از او، شروع شده و کمی بعد از او پایان یافته است. اولین شخصی که معاصر با امام جعفر صادق به این مهم پرداخت امام زید بن علی رحمه الله پیشوای مذهب زیده بود. در همین دوران امام ابوحنیفه رحمه الله بنیانگذار مذهب حنفی و امام مالک رحمه الله پیشوای مذهب مالکی اقدام به تدوین دیدگاههای فقهی نمودند.
کمی پس از امام جعفر صادق امام شافعی رحمه الله و امام احمد بن حنبل مذاهب فقهی خود را پایه گذاری نمودند و با این دو امام ،به دلایل مختلف، عصر تدوین مذاهب مستقل فقهی پایان یافت. با بررسی دقیق فضای حاکم بر این دوران می توان گفت تدوین همزمان تمام این مذاهب فقهی امری متناسب با طبیعت آن عصر بود.
با این وجود امام جعفر صادق، همچون زید، ابوحنیفه، مالک، شافعی و حنبل، چنان قناعتی در میان پیروان خود به وجود آورده بود که پس از وی نیز هیچ نیازی به پیشوای فقه دیگری، در همین جریان که برای خود پیروان جداگانهای داشته باشد، به وجود نیاید.
امام جعفر صادق به عنوان امام زمان پیروان عصر خود، در واقع گرداورنده ی آراء جریانی بود که از پدرش و چند امام قبل از پدرش به وی رسیده و خود متناسب با وضع موجود و فقهی حاکم بر جامعه ی آن زمان ارائه داده بود. به دنبال آن فقیهی جامع الشرایط می تواسنت با استناد به اصول و اسکلت تشکیل دهنده ی این مذهب جانشین امام زمان گشته و متناسب با وضع موجود جامعه به اجتهاد و رهبری بپردازد .
با این نگرش است که در می یابیم که امام جعفر صادق ارائه دهنده ی یک فقه ثابت در یک جریان خاص بوده که ناقل آراء امامان قبل از خود و با ورها و مذهب امامان بعد از خود نیز بوده است، به نحوی که ما دیگر شاهد مذهب امام موسی کاظم یا امام رضا یا حسن عسکری نیستیم؛ بلکه شاهد فقهایی در داخل مذهب هستیم که متناسب با «وضع موجود» خود به اجتهاد پرداخته و با مرگشان تاریخ مصرف اجتهاداتشان نیز خاتمه می یابد .
زمانی که می بینیم شخصی چون کلینی که در مدت زمان نزدیکی به حیات حسن عسکری و تقریباً در یک منطقه (بغداد و سامراء) همراه با وی زیسته است، اما در کتابش «کافی» (بالغ بر هشت جلد و غالباً منسوب به جعفر صادق) جز چند روایت چیزی از حسن عسکری نقل نکرده و تنها روایات و اقوال امام جعفر صادق را نقل نموده، در حالی که فاصله طولانی از لحاظ زمان و مکان میان آن دو وجود داشته است به جایگاه و اهمیت کار امام جعفر صادق بیشتر پی می بریم .
از نظر زمانی، حدود ۲۰۰ سال میان آن دو فاصله بوده است. و از لحاظ مکانی هم باید گفت که اما جعفر صادق در مدینه زیسته است و کلینی در بغداد. اما کلینی، کسی را که از لحاظ زمانی و مکانی نزدیک تر بوده، رها کرده و به کسی که از لحاظ زمانی و مکانی دورتر بوده، چسبیده است.
امام جعفر صادق اسکلت مذهبی امامان قبل و بعد از خود را بیان نموده بود و تقریبا غیر از کسب تجربه در شیوه ی تطبیق این اصول ، نیازی به مراجعه به این امامان پیدا نمی شد. بر این منباء کسانی چون کلینی امامان پس و پیش از امام جعفر صادق را در اصول کلی مذهب رها کرده و اکثرا از وی روایت کرده است. در اینجا غیر از مسائل روز و مستحدثه ای که نیاز به درک وضع موجود و تطبیق اصول داشت، تبعیت از فقه امام جعفر صادق یعنی تبعیت از فقه سایر امامان قبل و بعد از وی؛ چون همه ی این امامان به یک فقه پایبند بودند .
در اینجا می توان گفت که اگر تدوین فقه قبل از این عصر میان مسلمین رایج بود و فقه امام علی بن ابی طالب حفظ می شد دیگر نیازی به تدوین فقه توسط امام جعفر صادق نبود و خود جعفر صادق مثل سایر امامان تنها در شیوه ی تطبیق به وی استناد می شد .
باید یاد آوری نمود که قبل از ورود به این عصر ما شاهد تدوین و ظهور آراء فقهی در چنین سطحی چه در زمان علی بن حسین جد امام جعفر صادق و چه در میان سایر فقهاء مسلمان نیستیم و با طی شدن این دوران نیز مسلمین سعی نموده اند تا زمان بازگشت به شورای اولی الامر واحد مسلمین از تکثز مذاهب جدید خود داری نمایند؛ و با وجود داشتن آراء جدید، و حتی مخالف با مذهب رایج در میان مسلمین آن دیار (چون نووی در مذهب شافعی) ضمن بیان آراء خود، سعی نموده اند خود را در دایره ی همان مذهب نگه دارند.