گذری بر تاریخ و ماهیت سازمان رابطه عالم اسلامی

أمين «رابطة العالم الإسلامي» يلتقي بابا الفاتيكان

گذری بر تاریخ و ماهیت سازمان رابطه عالم اسلامی

سازمان رابطه عالم اسلامی (رابطة العالم الاسلامی) یکی از بزرگترین و مشهورترین مؤسسات بین‌المللی جهان اسلام به شمار می‌رود که در راستای دعوت به اسلام، گسترش اصول و آموزه‌های دین مبین، کمک به مسلمانان در حل معضلات و مشکلات‌شان در اقصی نقاط جهان و اجرای پروژه‌های آموزشی، تربیتی و فرهنگی مسلمین و نیز توسعه و تشویق به گفتگوی تمدنها و پرهیز از جهاد مسلحانه فعالیت می‌کند و مقر آن در مکه مکرمه است.

این سازمان در مدت چهل و پنج سال فعالیت خود توانسته است خدماتی به مسلمانان جهان ارائه کند و به عنوان نماینده جوامع مسلمان نشیین در بسیاری از کشورهایی که دارای اقلیت مسلمان هستند، شناخته شود و در مجامع بین‌المللی سکولاریستی اعتبار بالایی را نصیب خود کند.

سازمان رابطه عالم اسلامی طبق تصویب اولین کنفرانس عمومی اسلام در مکه مکرمه، در ۱۴ ذی‌الحجه ۱۳۸۱ هجری قمری مصادف با ۱۸ می ۱۹۶۲ میلادی تأسیس شد و مقرر گردید که در راستای تحقق اهداف خود از تمام وسایل ممکنه غیر مسلحانه که تعارضی با احکام شریعت ندارند، استفاده کند.

هم اکنون این سازمان دارای چندین موسسه وابسته، نمایندگی‌هایی در پنج قاره دنیا، و مراکز آموزشی، فرهنگی و دینی‌ای در چندین کشور مسلمان نشین  و غیر اسلامی است. و نیز در سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد “یونسکو” و صندوق کودکان ملل متحد “یونیسف” عضویت دارد. به عنوان عضو ناظر در سازمان کنفرانس به اصطلاح اسلامی نیز مشارکت دارد و در تمام اجلاس‌های سازمان کنفرانس ، اعم از اجلاس وزرای خارجه و دیگر برنامه‌های آن حضور می‌یابد. همچنین این سازمان عضو ناظر شورای اقتصادی اجتماعی سازمان‌های غیردولتی و مشاور سازمان ملل متحد می‌باشد.

ادامه خواندن گذری بر تاریخ و ماهیت سازمان رابطه عالم اسلامی

شناختی کلی بر جماعت تبليغ

                                     شناختی کلی بر جماعت تبليغ

نويسنده : دکتر حماد الجهني 

تعريف:

جماعت تبليغ يك گروه اسلامي كه دعوتش متوجه به تبليغ فضائل اسلام براي هركسيكه وصول به وي ممكن باشد است، بر پيروانش لازم ميسازد كه بخشي از وقت خودرا براي تبليغ و دعوت مصرف نمايند، اين جماعت  بدور از تشكيلات حزبي و مسائل سياسي است.

تأسيس و افراد برازنده:
اول: مؤسس اين جماعت شيخ محمد الياس كاندهلوي ( ۱۳۰۳-۱۳۶۴هـ) است، وي در كاندهله كه قريه اي  از قريه هاي سهارنفور هند است تولد شد، تعليمات ابتدايى خود را  در همان قريه فرا گرفت، بعد به دهلي رفت و دروس خود را در مدرسهء ديوبند تكميل نمود، مدرسهء ديوبند بزرگترين مدرسهء احناف در شبه قارهء هند به شمار ميرود كه سال ۱۲۸۳هـ/ ۱۸۶۷م تأسيس شده است.
مشايخ و استاذان شيخ الياس:
-علوم ابتدايى خود را نزد برادر بزرگ خود شيخ محمد يحيى فرا گرفت،  وي  در مدرسهء مظاهر العلوم سهار نفوذ مدرس بود.
-شيخ رشيد احمد گنگوهي ( ۱۸۲۹- ۱۹۰۵م) شيخ محمد الياس سال ۱۳۱۵هـ با وي بيعت طريقه نمود.
-بار ديگر بيعت خودرا با شيخ خليل احمد سهار نفوري تجديد كرد.
-با شيخ عبد الرحيم رائي فوري يكجا شد و از علوم و تربيهء وي استفاده نمود.
ادامه خواندن شناختی کلی بر جماعت تبليغ

موانع شناخت دقیق شیعه ی جعفری نزد سایر فرق معاصر

موانع شناخت دقیق شیعه ی جعفری نزد سایر فرق معاصر (۱)

به قلم: خالد هورامی

  1. در گذشته ماندن و گزینشی برگزیدن آرای علماء

امام علي می‌ گوید: «چون خبري را شنيديد -همانند ژرف انديشان و نه چون ظاهر بينان- ژرف در آن بينديشيد و تنها به شنيده خود بسنده نكنيد زيرا كه روايت گران دانش، بسيارند و رعايت كنندگانش اندك»[۱].  ضمن اينكه هنگام تجزيه و تحليل يك شخصيت يا يك واقعه نبايد به صورت گزينشي عمل كرد و در بين متون تاريخي جستجو كرد و فقط نقاط منفي را[۲] مطابق سليقه خود بيرون كشيد و بقيه موارد را ناديده گرفت بلكه راه درست و عادلانه آن است كه هرچيز چه مثبت چه منفي را بررسي و در انتها با جمع بندي تمام موارد، به تجزيه و تحليل نشست.

  • اشخاص و علماء گذشته را معیار حق و باطل دانستن نه خود حق و باطل را

با آنکه دوره ی پاره ای از حماقتها و خود سریها تحت لوای شریعت الله در حال سست شدن است اما باز عده ای دیده می شوند که با استناد به رای یک عالم – یا حتی بخشی از رای وی- در گذشته، که متناسب با وضع موجود آن عصر، به درست یا غلط، صادر شده ، تحمل شنیدن کوچکترین رای مخالف این بزرگواران را ندارند .

اشتباه بزرگ این عزیزان اين است كه ابتداء وضع موجود را درک نمی کنند و در ثانی ملاك حق و باطل براي آنها نام اشخاص است و نه خود حق و باطل، در صورتيكه امام علي‌  مي‌ گوید: «به آنچه گفته می‌شود نگاه كن و نه به شخص گوينده». در جايي ديگر نيز وقتي براي نبرد جمل حركت مي‌كنند حارث از ايشان می‌پرسد اگر آنها (ام المومنین عايشه و طلحه و زبير) صلح نكردند چه می‌كني؟ امام علي‌ پاسخ می‌دهند: نبرد می‌كنيم. حارث با تعجب مي‌پرسد: با ام‌المومنين و سيف الاسلام و طلحه الخير؟ امام علي‌  در اينجا پاسخ بسيار نغز و پرمعنايي به او می‌دهند: «اي حارث مسائل بر تو مشتبه شده است و بی‌گمان اشخاص، نمی‌توانند ملاك و معيار حق و باطل باشند  بلكه اول حق را بشناس تا اهل آنرا بشناسي و نيز اول باطل را بشناس تا هر كه را به سوي آن گام نهاد باز شناسي»[۳].

در این قضاوت امام علی بن ابی طالب باید به دو نکته اشاره نمود:

  1. توسط شورای مسلمین به عنوان رهبر و خلیفه ی مسلمین انتخاب شده و نیاز به سمع و طاعه دارد
  2. در زمینه قضاوت و فتوا دادن آگاهترین شخص در امت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود.

عمر بن خطاب در تأئید این واقعیت در مناسبتهای مختلفی گفته است:

ادامه خواندن موانع شناخت دقیق شیعه ی جعفری نزد سایر فرق معاصر

مسئولیت علمای دینی در محافظت از امنیت درونی و سکینه ی مومنین

مسئولیت علمای دینی در محافظت از امنیت درونی و سکینه ی مومنین

به قلم: ابراهیم یعقوبی / پاوه

هم اکنون مسلمین با بمباران اطلاعاتی از سوی شبکه های متعددی ماهواره ای و مجازی مواجه شده اند و چنانچه از کانال شرعی آن آگاهی های صحیح به آنها نرسد ممکن است به نسبتهای مختلفی آرامش، توکل، اعتماد به وعده های الله، اعتماد به آنچه از قانون شریعت الله نزدشان است و حتی اعتماد به آینده و سکینه را از دست داده و در برابر حوادث مختلفی که از سوی دشمنان برنامه ریزی و طراحی شده است دست و پایشان را گم کنند.

الله جل جلاله در جاهای مختلفی از سکینه و آرامش به عنوان یک راهبرد نام برده و فرماید:

  • ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ (التوبة آیه ۲۶)
  • فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفلىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ العُليا ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (التوبة آیه ۴۰)
  • هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ (الفتح آیه ۴)
  • لَقَد رَضِيَ اللَّهُ عَنِ المُؤمِنينَ إِذ يُبايِعونَكَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلوبِهِم فَأَنزَلَ السَّكينَةَ عَلَيهِم وَأَثابَهُم فَتحًا قَريبًا (الفتح آیه ۱۸)
  • فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَلزَمَهُم كَلِمَةَ التَّقوىٰ وَكانوا أَحَقَّ بِها وَأَهلَها ۚ (الفتح آیه ۲۶)

اگر در این آیات دقت شود نعمت «سکینه» مختص «مومنین» است یعنی آندسته از مسلمین که در برابر «تمام» شریعت الله موضع «سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا» گرفته اند و با ۳ صفت خود را از سایر مسلمین متمایز کرده اند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ / مؤمنان تنها کسانیند که:

  1. آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ : به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند ،
  2. ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا : سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند ،
  3. وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ : و با مال و جان خویش در راه خدا به جهاد برخاسته‌اند

أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات/۱۵). آنان ( بلی آنان ، در ایمان خود ) راستگویند .‏

اگر در صدر اسلام  بعد از الله جل جلاله شخصی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم با تبلیغ شریعت الله سبب اصلی ایجاد اطمینان و سکینه در قلوب مومنین بود بعد از ایشان علماء شریعت و فقهاء اسلامی چنین مسئولیت سنگینی را با توکل بر الله برعهده گرفته اند تا آرامش قلبی، فکری و روانی در درون مومنین مستقر شده و نقشه های شیاطین انس و جن در ایجاد آشوب و تشنج قلبی و فکری را خنثی کنند و اجازه ندهند دشمنان در میان مومنین بی انظباطی فکری و عقیدتی به وجود بیاورند.

دشمنان چنانچه در جنگ روانی خود که با هزاران کانال ماهواره ای و مجازی ارائه می گردد بتواند در این زمینه ها به موفقیتهائی دست یابند به همان نسبت می توانند مسلمین را به اختلالات درونی و اجتماعی و حتی سیاسی بکشانند.

شما به عنوان یک عالم دینی که گفته شده «إن العلماء ورثة الأنبياء»[۱] تا چه حد طبق سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر تبلیغات کفار سکولار جهانی و مرتدین و  سکولار زده های محلی انجام وظیفه کرده ای؟


[۱] رواه أبو داود (۳۶۴۱)، والترمذي (۲۶۸۲)، وابن ماجه (۲۲۳)، وأحمد (۵/۱۹۶) (۲۱۷۶۳)، وابن حبان (۱/۲۸۹) (۸۸).

مختصری از زندگانی مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

مختصری از زندگانی  مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

به قلم : ابوسلیمان هورامی

 “من المۆمنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‌ نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا “
دکتر عبدالله عزام “رحمه الله” می فرماید: (ان مقادیر الرجال تبرز فی‌ میادین النزال، لا فی‌ منابر الاقوال..) یعنی ‌: قدر وارزش و بزرگی مردان در میدانهای جهاد و مبارزات مسلحانه است که خودش را نشان می دهد نه در منبرهای سخنرانی و صحبت کردن .

کاک تحسین “رحمه الله” فرزند شیخ علی عبدالعزیز محمد است که در ناحیه ی هورامان غربی  در حلبچه ی شهید در سال ۱۹۷۴ میلادی برابر با ۱۳۵۳ خورشیدی به دنیا آمده است . مرحله ی ابتدائی و متوسطه را در حلبچه به پایان رسانده و سپس در سال ۱۹۸۷ به همراه عمویش عثمان عبدالعزیز ، بنیانگذار حرکت اسلامی کردستان و پدرش و دیگر عموهایش و چندین تن از علماءو بزرگان هورامان غربی  و کردستان عراق به هورامان شرقی در خاک ایران کوچ می کنند .در هنگام هجرت در هورامان شرقی همچون جوانی هوشیار و زیرک وارد امور سیاسی و نظامی حرکت اسلامی گشته و به فعالیت می پردازد و در چندین جنگ مسلحانه علیه سکولاریستهای مرتد بعثی عرب و سکولاریستهای مرتد کُرد شرکت جسته و آرام آرام تبدیل به یکی از فرمانده هان زبده ی حرکت اسلامی می گردد .

ایشان”رحمه الله”  در سال ۱۹۹۴ میلادی سفری به ترکیه می کند و در آنجا با چندین تن از بزرگان جنبش بیداری اسلامی دیدار وگفتگو می کند . در این سفر با عبدالله بن عبدالحمید الاپر که مسئول « مكتبه‌ الغربا‌‌ء » که مشهورترین انتشاراتی در زمینه ی چاپ کتب اسلامی در استامبول بود نیز دیدار می کند . پس از آن از چندین کشور دیگر همچون عربستان سعودی ، امارات متحده ی عربی ، سوریه و چند کشور اروپائی دیدن به عمل می آورد . وی بر چند زبان زنده ی دنیا همچون انگلیسی ،عربی ، ترکی ، فارسی و… مسلط بودند .

ایشان “رحمه الله” جهت کسب علوم شرعی در نزد چندین عالم برجسته ی کشورهای عربی درس خوانده است . همچنین در سالهای ۱۹۹۸ در خدمت عمویش شیخ عثمان عبدالعزیز مشغول خواندن (أصول الفقه)  شد .ایشان بسیار تحت تاثیر دانشمند معاصر« ابوبصیر طرطوسی » بود ودر بسیاری از فتواهای شرعی با وی مشورت می کرد و بسیاری از آثارش را نیز برای وی به عنوان هدیه می فرستاد .

 کاک تحسین “رحمه الله” در سال ۱۹۹۹ میلادی با یکی از دختران دانشمند مشهور احمد کاکه محمود رحمه الله ازدواج کردند . شیخ احمد از ایشان و افکار اشلامی شان خوششان می آمد ووی را یکی از گنجینه های  منطقه می دانست . پس از تفرقه ها و آشوبهایی که در میان جماعت حرکت اسلامی به وجود آمد  و بخصوص پس از انشعاب علی باپیر گمراه از جماعت ، کاک تحسین زن و فرزندانش را به هورامان شرقی درخاک ایران انتقال داد . از ایشان سه فرزند به نامهای (سه‌ناریاــ عبدالباری‌ ـــ ماریا ) به جا مانده است .

به شاهدی تمام آنهایی که در اطراف شیخ تحسین رحمه الله بودند؛ ایشان فردی دانشمند ، واقع بین و مخلصی بودند که گفتار و کردارش با هم منافاتی نداشت . ایشان در علوم شرعی و دستورزبان عربی ید طولانی داشتند و هرکسی که وارد کتابخانه ی شخصی وی می گشت از آنهمه کتب نایاب و منابع دست اول در تعجب می ماند . به اندازه ای که ما باخبر هستیم ایشان در این اواخر مشغول نوشتن و ترجمه بود . به خصوص در این اواخر کتابی را در اهمیت عقیده ی اسلامی تحت عنوان ” پرچممان یا  (به‌یداخمان ـــ رایتنا)  به رشته ی تحریر در اورد . ایشان آثار زیادی از خود برجای گذاشتند که بیشتر با اسم مستعار انتشار یافته اند .

از لحاظ فکر و نگرش به دین ، دنیا و جامعه  کاک تحسین “رحمه الله” مردی جهادی بود که سکولاریستها را دشمن شماره یک مسلمین می دانست. با تمام وجود وبا اراده ای پولادین و از صمیم قلب معتقد بود که آئین اسلام هرگز بدون اسلحه و خون رشد نکرده و به عزت خودش دست نمی یابد و هرگز به مسئله ی پارلمان و انتخابات و دیگر بازیهای انحرافی گمراهان سکولار اعتقادی نداشت . به همین  دلیل بود که در بسیاری از اوقات از جانب اطرافیان و بخصوص از جانب حرکت اسلامی فعلی در هورامان غربی، که وارد پارلمان سکولاریستهای مرتد مزدور اشغالگران شده است ، مورد انتقاد و حمله قرار می گرفت . در مورد عملیاتهای استشهادی نیز نظر دقیقتری داشت و براین باور بود که بسیاری از جماعتهای جهادی باید در مورد کاربرد این روش به عنوان یک سلاح قدرتمند از ریزبینی ،حساسیت ودقت بیشتری برخوردار شوند .

ادامه خواندن مختصری از زندگانی مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

مختصری از تاریخ جماعتهای اسلامی در هورامان غربی

مختصری از تاریخ جماعتهای  اسلامی در هورامان غربی

شيخ عثمان بن عبد العزيزمرشد و مؤسس « حرکت اسلامی در کردستان در یکی از روستاهای هورامان غربی در اطراف حلبچه در سال ۱۹۹۲ به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۹ وفات نمود .

در سال ۱۹۸۷ تشکیل حرکت اسلامی در کردستان عراق را اعلام نمود ه و جنبش اسلامی را چنین شناساند :

«همانا حرکت ونهضت ما اسلامی و فراگیر است و حرکتی نژادی و منطقه ای نمی باشد ، جنبش ما در مسیر انبیاء و فرستادگان الله در حرکت است و در یک حزب و جماعت مشخصی منحصر نمی گردد بلکه  در های آن برای تمام کسانی که ؛ به الله به عنوان رب و حاکم و به رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان امام وپیشوا وبه قرآن به عنوان کتاب ومرامنانه و قانونی برای زندگی و نظامبخش جامعه وبه سنت وشریعت اسلامی به عنوان بهترین راه دست یابی به عدالت جهت زدودن فساد و به جهاد و قتال به عنوان راهی جهت دست یابی به مدارج وپله های عزت و بزرگی می نگرند باز است»

بعد از اشغال کویت توسط حکومت سکولاریستی عراق چند دستگی های متعددی در میان حرکت اسلامی به شرح زیر به وقوع پیوست :

– در سال ۱۹۹۲  جماعت « النهضه  » به وجود آمد.

– در سال ۱۹۹۴ جماعت دیگری تحت عنوان « اتحاد اسلامی » به وجود آمد . این جماعت روش جدید اخوانیها را برای خود برگزید و از کار جهاد و مبارزات مسلحانه دوری گزید .

– در سال ۱۹۹۵ به طور مخفیانه جماعت « اصلاح » به فرماندهی ملا کریکار از درون حرکت اسلامی به وجود آمد … اسم حقیقی وی نجم الدین فرج و در شهر سلیمانیه ی کردستان عراق به دنیا آمده است

– در سال ۱۹۹۷ فرمانده ی بزرگ آسو هولیری که بزرگترین فرمانده ی نظامی و عامل وحدت بخشی نظامی حرکت اسلامی  وسوران دوم بود ؛ از حرکت اسلامی  جدا گشته و جماعت « مرکز اسلامی » را به وجود آورد . اسم حقیقی وی اسعد محمد و از کردهای متولد اربیل در کردستان عراق بود .

– در سال ۱۹۹۸ فرمانده ابو عبدالله شافعی جماعت « توحید اسلامی » را به وجود آورد .

– در سال ۱۹۹۹ شیخ عثمان بن عبدالعزیز رحمه الله وفات یافت .در همان سال ملا علی عبدالعزیز رهبر حرکت اسلامی گشت و به مشورت فرمانده هان حرکت با جماعت« النهضه  »متحد گشت و اسم حرکت اسلامی را به « حرکت وحدت اسلامی » تغییر دادند .اما بعد از یک سال ونیم  این جماعت جدید نیز دچار تفرقه گشته و از آن دو حزب متمایز به جود آمد…. یکی « حرکت اسلامی » به رهبری ملا علی عبدالعزیز و دیگری « جماعت اسلامی » به رهبری ملا علی باپیر .

– در سال ۲۰۰۱ جماعت « توحید اسلامی » با جماعت « مرکز اسلامی » متحد گشته و جماعت « جند الاسلام » را به وجود آورده و ابو عبدالله شافعی را به عنوان رهبر خود برگزیدند . اسم حقیقی وی وریا هولیری است که در اربیل (یا هولیر) به دنیا آمد .

ادامه خواندن مختصری از تاریخ جماعتهای اسلامی در هورامان غربی

تـوجـهـی بـه ايـمــان بـدون عـمــل

تـوجـهـی بـه ايـمــان بـدون عـمــل

 / آن اندازه كه ايمان قوي و محقق گشته باشد به همان ميزان توانايي انسان براي انجام حدودي كه خداوند برايش مشخص نموده بيشتر مي گردد

نـویـسـنـده ، مـحـمـد قـطـب.

 تـرجـمـه ، ژيـوان گـلالـی

ايمان به خدا و روز قيامت بهترين و مهمترين نيروي ياري دهنده انسان براي تعديل فشار ناشي از اميال و آرزوها است. به آن اندازه كه ايمان قوي و محقق گشته باشد به همان ميزان توانايي انسان براي انجام حدودي كه خداوند برايش مشخص نموده بيشتر مي گردد يعني مطيع فرامين الهي شده و اعمالي را كه الله بر او واجب كرده انجام خواهد داد و اين به معني خروج انسان از انسانيت خود و تبديل به فرشته و هرگز انجام ندادن گناه نيست! بلكه به معني اطاعت و انجام وظايف در زندگي به يك پايه و اساس تبديل شده و اگر از آنها منحرف گردد ، گذر كرده و بر آن باقي نمي ماند و در آن غرق نخواهد شد و آن وقت اين وصف الله تعالي شامل حال او مي شود:
( وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ /  أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴾
يعني: و آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند خدا را به ياد مى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند و چه كسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد و بر آنچه مرتكب شده‏اند با آنكه مى‏دانند [كه گناه است] پافشارى نمى‏كنند/آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهايى است كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نيكوست.

اما زماني كه ايمان به خدا و روز قيامت ضعيف شد _ثمره سستي نيز به بار خواهد آورد_ برعكس تبديل به پايه اي براي هلاكت بر فرامين خداوند شده و تبديل با حالتي تو پر و سپس وارونه مي گردد و در تمامي حالات نتيجه ايمان هرگز صفر نمي شود و هرگز بود و نبود آن يكسان نخواهند شد ، به صورتي كه انسان تنها يك عمل از اعمال اسلام را انجام ندهد!! گناه نيز _ بنابر اجماع علماي اسلام _ انسان را از دين اسلام خارج نمي گرداند… بلكه آن چيزي انسان را از اسلام خارج مي گرداند حلال دانستن گناههي هر چند كه مرتكب آن نشده باشد ، حلال دانستن امري حرام (يكي از اعمال قلوب بوده و سبب كفر مي گردد) عملي متفاوت از گناه كردن به شمار مي رود ، انجام گناه لحظه اي سستي است كه بر انسان به وجود مي آيد ، همانگونه كه سيدنا آدم (عليه السلام) نيز قبلاً فراموش كرد ، و ارداه نيز از بين مي رود پس به او اعتماد نمي كني هر چند كه در قلب او هنوز باقي مانده باشد. گمان مي رود كه اشاره پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز به همين سبب باشد:
((لاَ يزنِي الزَانِي حِينَ يزِي وَهُوَ مُؤمِنٌ وَلاَ يسرِقُ السَّارِقُ حِينَ يسرِق وَهُوَ مُؤمِنٌ ))[۱]
يعني: زناكار هنگامي كه زنا مي كند ايمان دار نيست و دزد زماني كه دزدي مي كند ايمان دار نيست.

 سپس انسان بعد از سست شدن ، آگاه شده و دوباره به ياد مي آورد و از خداوند طلب مغفرت را مي نمايد به همين دليل خداوند نيز او را مي بخشد. هر چيزي را حلال نمودن نشانه تكبر در عبادت و پرستش و اطاعت است ، مثل اين است كه به او گفته شود خداوند در مورد اين مسئله اينطوري بيان فرموده اند و من در اين مورد نظر ديگري دارم ، مثل شيطان ، زماني كه از دستور خداوند بلند مرتبه و توانا ياغي شد آن وقت كه خداوند به او امر نمود براي انسان سجده ببرد اما شيطان گفت: ( أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ) البقرة
يعني: گفت من از او بهتر هستم ، زيرا مرا از آتش و او را از خاك آفريده اي! يا اينكه گفت: ( قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ) الحجر 33
يعني: من چگونه به انساني سجده مي برم در حالي كه او از گل سياه و بد بو و خشگ به وجود آمده است؟ اين چيزي است كه خداوندآن را نخواهد بخشيد چون شرك است. (إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيدًا) النساء آيه ۱۱۶
يعني: خداوند اين را كه به او شرك آورده شود نمى‏آمرزد و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد مى‏بخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است…

 اما آيا حدود گناه در جامعه اسلامي چيست؟ آيا ممكن است كه اين حدود را لرزانده و جامعه مسلمانان را در برگيرد؟ سپس همه اعمال اسلامي را در برگيرد؟! آيا بعد از آن جامعه مسلمان باقي مي ماند؟! تنها با ايمان و اعتراف و اقرار كردن؟! ما اگر توانستيم راستي را بسازيم كه مبدأ (ايمان آوردن و معترف بودن) آن ايمان باشد… و فرض كرديم كه ايمان به وسيله اين موارد به تحقق مي رسد هر چند كه يك عمل صالح را انجام نداده باشيم ، گويا كه عمل مقدم تر از ايمان نيست ، زماني كه اعلام كرديم براي صفت دين اسلام فقط اين كافي است هم در دنيا و هم براي دخول در بهشت ، اگر اين را براي كسي جائز دانستيم ، آيا اجازه داريم از تك تك افراد آن را ممنوع كنيم؟ خير… پس حال ما زماني كه جامعه اسلامي همه(مسلمانان) (ايمان داران) اينطوري باشد چگونه خواهد بود؟! آيا هيچ چيزي را درك مي كني كه الله تعالي با ارسال پيامبران خود و نزول كتب آسماني هدف داشت؟( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ …. )الحديد/۲۵يعني: به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند… آيا مردم با وجود اين باز هم عدالت را رعايت مي كنند؟


[۱] صحيح بخاري و مسلم

موعظه گر قرآنی و سخن پران و فتوا فروش دولتی

تفاوت میان سخنران و موعظه گر قرآنی و سخنپران  فتوا فروش دولتی (ندای قرآنی و ندای حکومتی)

کاتب : ابوابراهیم هورامی

چگونه دین توحید ، دینی که انسان ها را متحد کرد و آن ها را از تمام اشکال بندگی برای غیر الله آزاد نمود و آن ها را از تاریکی و ستم به سوی عدل و نور رهنما گردید ، تبدیل به دینی گردید که به افتراق و پراکنی اقرار می کند ، استبداد و دیکتاتوری را مدح و ثناخوانی می نماید ، به سوی بردگی و تسلیم شدن به استعمار دعوت می کند و چشمانش را در برابر این همه نقص و اهانت به حقوق انسان ها بسته است؟ !

عربی که جهت انتشار عدل و آزادی و مساوات در میان امت های مختلف روی زمین این دین را حمل و رساندند تا آن جا که الله تعالی در موردشان فرمود: «کنتم خیر أمۀ أخرجت للناس» در کتابش تحت عنوان «تمدن عرب» می نویسد که: دنیا فاتحین عادل تر و مهربان تر از عرب را نمی شناسد. حالا چگونه ظلم پروران نابرابر منش و دیکتاتور صفت و در عین حال ضعیفی گردیدند که امروزه در زنجیرهای بندگی بندگان گرفتار شده و از پایین ترین معانی آزادی نیز محرومند تا آن جا در میان سایر ملل دنیا قابلیت پذیرش بیشتری را نسبت به استبداد داخلی و اشغالگران خارجی دارند ، و این حالت چه زمان اشغال کشورشان توسط اجانب و چه بعد از استقلال فرمایشی که به آنان داده شد تغییری نکرده است.

بدون شک در پشت پرده ی این دگرگونی بس شگرف اسباب اجتماعی و سنت های الهی قرار گرفته اند که نتایج شان از مقدماتی که برایش فراهم شده تخلف نمی کند و مقدمه چینی به هر شیوه ای که باشد نتیجه نیز قطعاً تابع آن خواهد بود. هم چنان که الله تعالی می فرمایند: « إن الله لا یغییر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» و نیز می فرمایند: «فلن تجد لسنۀ الله تبدیلا و لن تجد لسنۀ الله تحویلا ».

این مطلب و نیز به عنوان اولین قدم شناخت و آگاهی بر تحریف و دگرگونی هایی است که در دین شان صورت داده اند که رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را از آن باخبر ساخته است. چنان چه می فرمایند صلی الله علیه و سلم: «إذا تبایعتم بالعینۀ و ترکتم الجهاد و رضیتم بالزرع سلط الله علیکم ذلا لاینزعه عنکم حتی تعودوا إلی دینکم».

آن چه در آن شکی نیست این که دین مسلمانان امروز همان دین حقی که رسول الله صلی الله علیه و سلم به خاطرش مبعوث شد و دلیل پیروزیشان بر امت های دیگر گردید، نیست. بلکه این دین رایج در میان مردم دینی است که حق با باطل مخلوط شده بلکه در آن چراغ های هدایتگر قرآنی با تأویلات مزدوران سلطانی و دولتی کم نور و در پاره ای موارد خاموش گردیده است. تأویلاتی که علمای سوء و خائن جهت مال و منصب دنیوی و رضایت حکام به تولید نامبارک و مسموم آن ها پرداخته اند تا بدین وسیله قانون و حکم شریعت الهی را با تمام انحرافاتی که در آن صورت می دهند جهت بر پا ماندن سلطه ی حکام جور و تقویت پایه های حکومتی آنان ، ضعیف نمایند. و کار را بدان جا رسانده اند که استعمار سکولار خارجی در پیشبرد اهداف شیطانی خود با استفاده از این نوع تأویلات دولتی از اسلام توانسته است با نام «اسلام» و بر «علیه اسلام» به تمام نقشه ها و اهداف خود برسد. از اسلام تحریف شده ی در اختیار حکام مزدور و دین فروشان خائن به بندگان و دین خدا علیه اسلام رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه و سلف صالح این امه استفاده نموده و به راحتی هر چه تمام تر به اهدافش جامه ی عمل می پوشاند.

هنگامی که مسلمین با تسلیم نمودن خود به دشمنش به خداوند نزدیک شده و ثوابش گیرش می آید ، و چنین عملی را اطاعت از خدا و رسولش می بیند و هیچ گونه مشکلی را ناشی از دشمنان اسلام ندانسته و بلکه چنین پندارد راهی را که در پیش دارند همان راهی است که دین ، اسلام و قرآن امر فرموده و آزادانه هم آن را می پیمایند و… .

ادامه خواندن موعظه گر قرآنی و سخن پران و فتوا فروش دولتی

دو گونه فرهنگ رفتاری در میان مسلمین نسبت به عوام و مکانهای مذهبی غیر مسلمین

دو گونه فرهنگ رفتاری در میان مسلمین نسبت به عوام و مکانهای مذهبی غیر مسلمین

به قلم: مسعود سنه ای

در اولین آیه ای که به مسلمین اجازه ی جنگ مسلحانه و جهاد داده می شود اینگونه آمده است: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ‏*  الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ‏(حج/۳۹-۴۰)

  اجازه قتال و جنگ مسلحانه به کسانی داده می‌شود که بدیشان ستم رفته است و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند .‏ همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند ( و از مکّه وادار به هجرت گشته‌اند ) و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است ! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند دیرهای ( راهبان و تارکان دنیا ) و کلیساهای ( مسیحیان ) و کنشتهای ( یهودیان ) ، و مسجدهای ( مسلمانان ) که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود ، تخریب و ویران می‌گردد .  (امّا خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمی‌کند) و به طور مسلم خدا یاری می‌دهد کسانی را که ( با دفاع از آئین و معابد ) او را یاری دهند . خداوند نیرومند و چیره است.

در اینجا واضح و روشن است که در همین آیه ی ابتدائی یکی از اهداف جهاد محافظت از چنین مکانهای عبادی کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب است و در طول تاریخ هم اگر نگاه کنیم مسلمین تا قرنها اگر وارد هر سرزمینی می شدند با اخلاق صحیح اسلامی رفتار می کردند و هرگز در برابر مکانهای مذهبی یا مردمان عادی مقابله به مثل نمی کردند هر چند که مکانهای مذهبی مشرکین در هنگام سلطه ی کامل تخریب می شد.

یعنی اگر کفار مکانهای مذهبی مسلمین را نابود می کردند و مردم عادی را قتل عام می کردند ، مسلمین در هنگام تسلط بر آنها مقابله به مثل نمی کردند . شما تصور کنید که در شامات که تحت تسلط امپراطوری روم شرقی بود اقلیتی یهودی هم به سر می برند، زمانی که این مناطق در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه به تصرف مسلمین در آمد یهودیان می گفتند: به تورات قسم، شماها بهترین مردمانی هستید که تا حالا اینجا بر ما حکومت کرده‌اید.

این روش برخورد با کفار بود که حتی در بدترین حالتها رهبرانی مثل صلاح الدین رحمه الله هم هرگز در برابر جنایات آنها مقابله به مثل هم نمی کردند. چون واقعاً در برابر بعضی از جرمها نمی توان مقابله به مثل کرد.

اما هم اکنون چه شده که گروه سلفی نجدی دوله هیچ یک از مراکز عبادی نصرانی ها و حتی مسلمین اهل تصوف و تشیع نیز از دست آنها در امان نمانده است و دقیقاً شبیه کفار سکولار جهانی چون فرانسه و آمریکا و چین و…با مکانهای مذهبی شریعتهای آسمانی برخورد می کند؟

من نمی خواهم از گروههای سلفی نجدی حاکم بر بخشهائی از شام یا عراق یا یمن یا غرب اسلامی و افغانستان  و… اسم بیاورم  اما همین گروههای جاهائی که نیمچه تسلطی پیدا کرده بودند در حق اهل سنت  آنقدر وحشیگری کرده اند که حتی بعد از گذشت سالها و ماهها از دیدن کلیپهای آنها یا حتی از خواندن آن وقایع و از شدت قساوتی که اینها نسبت به خود اهل سنت به خرج داده اند، مو بر تن انسان راست می‌ شود، حالا چه رسد در چگونگی بر خورد با دیگران.

ما باید به تمام مقلدین سلفیت خاص نجد بگوئیم بس است. شماها برداشت غلطی از اصطلاح مشرک و مشرکین (سکولاریستها) دارید و حتی شناختی شرعی هم از دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان ندارید . یعنی در کل نه مسلمین را می شناسید نه دشمنان مسلمین را و نه دیپلماسی برخورد با هریک از آنها را .

پس یا اصلاح شوید یا اگر تمایلی به اصلاح شدن ندارید به خاطر الله و سپس به خاطر اینهمه مسلمین ستمدیده با اعمال غیر شرعی خود با عقاید اهل سنت و فرهنگ زیبای اسلامی مسلمین و حیثیت و غرور و افتخارات مسلمین بازی نکنید.

سیاستهای کلان جریان «جبهه ی جهانی اسلامی بر ضد سکولاریسم» در چگونگی برخورد با مسلمین و جبهه ی کفار

سیاستهای کلان جریان «جبهه ی جهانی اسلامی بر ضد سکولاریسم» در چگونگی برخورد با مسلمین و جبهه ی کفار

به قلم: کارزان شکاک

شما اگر به چیدمان جبهه ی جهانی اسلامی ضد سکولاریسم دقت کنید متوجه خواهید شد که این جبهه مستقل است و نه تنها بر علیه  کفار سکولار جهانی شرقی و غربی بلکه بر علیه مرتدین محلی نیز وارد جنگی طولانی شده است و اختیار خود را دست هیچ جناحی نداده است.

اما اینکه در سرزمینهای مختلف اقدام به اتخاذ سیاستهایی متناسب با همان منطقه گرفته باشد یا با تمام مسلمین بر علیه دشمن مشترک متحد شده باشد به نظر بنده نشان از نوعی زنده بودن و امروزی بودن و هدفمند بودن این جریان مسلح است.

اگر برادران اویغور ما در این جبهه ی جهانی بر علیه چین وارد جنگ مسلحانه و تبلیغی شده اند و اگر برادران ازبک و تاجیک و چچنی و قزاق و تاتار ما متناسب با وضع موجود خودشان با روسها و مرتدین دست نشانده ی آنها وارد جنگ سرد و گرم شده اند و هماهنگ با آن برادران ما در افغانستان و پاکستان با آمریکا و ناتو وارد جنگ مسلحانه ی بی امانی شده اند نشان می دهد که این جبهه ی مستقل در نقاط مختلف متناسب با نیازهای روز همان منطقه عمل می کند.

اگر می بینید که هم اکنون برادران ما در افغانستان(طالبان) و ایران از آزادی هایی برخوردارند  تنها به دلیل منهج اسلامی ما در برخورد با دو حکومت بدیل اضطراری اسلامی است که تاکنون در پیمانهای خود با جریان اسلامی ما دچار غدر و خیانت و ظلم  نشده اند.

این منهج اسلامی مسلمین را به وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی دعوت می دهد و از «هر مسلمانی» بر علیه «هر کافری» حمایت می کند حالا فرق ندارد این مسلمان یک سلفی نجدی (دوله) باشد یا یک حنفی دیوبندی (طالبان) یا یک شیعه ی جعفری (ایران) یا یک صوفی نقشبندی (چچن) و…باشد. مهم این است که از مسلمین بر علیه کفار حمایت شود و از جنگهای داخلی میان مسلمین پرهیز شود و جهت «تکامل ابزارهای سه گانه»[۱] تلاش کرد.

در این صورت اگر در میان تمام حکومتها و جریانات اسلامی از آزادی هائی برخوردار باشند چیز عجیبی نیست .

ادامه خواندن سیاستهای کلان جریان «جبهه ی جهانی اسلامی بر ضد سکولاریسم» در چگونگی برخورد با مسلمین و جبهه ی کفار