تصوف و اهل آن در نگاه ابن تیمیه

تصوف و اهل آن در نگاه ابن تیمیه

به قلم: ابوبکر مهابادی

سلفیت نوع سوم یا همان سلفیت خاص نجدیت سعی دارد به هر شیوه ای خود را ادامه دهنده ی مسیر و منهج ائمه ی خیر القرون یا حتی کسانی چون ابن تیمه و ابن قیم و ابن کثیر بداند اما همه ی ما می دانیم که اینگونه نیست، بلکه نجدیت خودش منهج جداگانه و نگرشی تازه از اسلام است که در بسیاری موارد سابقه ای در میان مسلمین قبل از خود ندارد و مخالف منهج سلف صالح این امت است.

یکی از این موارد نگرش سلفیت نجدیت به اهل تصوف است. نجدیت به صراحت اهل تصوف را مشرک می داند، و بعد در نواقص دهگانه ای که معرفی کرده و جاهای مختلف دیگر بیان می کند که هر کسی مشرکین را تکفیر نکند خودش کافر می شود و… . یعنی در نگرش نجدیت اهل تصوف جزو کفار مشرک هستند به همین دلیل بود که محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش امپراطوری عثمانی را تکفیر کرده و بر علیه عثمانی ها اعلام جنگ کردند و همین الان هم اعضای جماعت دوله در زیارتگاهها و مکانها و مساجد اهل تصوف انفجارات وحشتناک و خونین راه می اندازند.

در این زمینه هم لازم می دانم نگرش این تیمه به عنوان پرچمدار سلفیت نوع دوم را بیان کنم تا تفاوت بین سلفیت نوع سوم نجدی با سلفیت نوع دوم بر همگان روشن شود. ابن تیمه در باره صوفی و تصوف می گوید:

تنازع الناس في طريقهم؛ فطائفة ذمت ” الصوفية والتصوف “. وقالوا: إنهم مبتدعون خارجون عن السنة ونقل عن طائفة من الأئمة في ذلك من الكلام ما هو معروف وتبعهم على ذلك طوائف من أهل الفقه والكلام. وطائفة غلت فيهم وادعوا أنهم أفضل الخلق وأكملهم بعد الأنبياء.

…” الصواب ” أنهم مجتهدون في طاعة الله كما اجتهد غيرهم من أهل طاعة الله ففيهم السابق المقرب بحسب اجتهاده وفيهم المقتصد الذي هو من أهل اليمين وفي كل من الصنفين من قد يجتهد فيخطئ وفيهم من يذنب فيتوب أو لا يتوب. ومن المنتسبين إليهم من هو ظالم لنفسه عاص لربه. وقد انتسب إليهم طوائف من أهل البدع والزندقة؛ ولكن عند المحققين من أهل التصوف ليسوا منهم: كالحلاج مثلا؛ فإن أكثر مشايخ الطريق أنكروه وأخرجوه عن الطريق …[۱]

در باره طریقه تصوف اختلاف شده عده ای راه تفریط و عده ای راه افراط و غلو را در پیش گرفته ند:

دسته اول: طایفه ای صوفی و تصوف را مذمت کرده و آنها را خارج از اهل سنت و جماعت می دانند حتی از عده ای از ائمه در این باره مطالبی نقل شده و عده ای از فقهاء و متکلمین آنها[ائمه] را در بیان این مطالب تبعیت کرده اند[و به مذمت صوفی و تصوف پرداخته اند]

دسته دوم :  طایفه ای دیگر در باره صوفیه و تصوف غلو کرده  اند و ادعاء دارند صوفی ها بعد از انبیاء ، افضل و اکمل مخلوقات اند

وی بعد از رد و مذموم نامیدن این دو روش در برخورد با صوفیه و تصوف؛ می نویسد: سخن درست در باب صوفیه و تصوف این است:

آنها [صوفیان]در جهت اطاعت از پروردگار تلاش می کنند چنانچه غیر آنها از اهل طاعت[کسانی که به تصوف و صوفی گری معروف نمی باشند]  نیز در راه پروردگار تلاش می کنند

پس در میان صوفیان کسانی اند که در انجام خیر گوی سبقت را از دیگران ربوده اند و به اندازه تلاش شان به پروردگار نزدیک می شوند عده ای دیگر راه اقتصاد و اعتدال را در پیش گرفته و از جمله اهل یمین اند. در هر دو دسته فوق کسانی اند که اجتهاد کرده و در اجتهادشان مرتکب خطا شده و در بین آنها هم کسانی اند که مرتکب معصیت شده و توبه می کنند و شاید هم توبه نکنند.

ابن تیمیه در آخر می نویسد: در این میان عده ای اند که منسوب به صوفی گری و تصوف اند اینها به خود ظلم کرده و مرتکب معصیت پروردگار شده اند حتی عده ای از زنادقه و اهل بدعت نیز خود را منسوب به آنها کرده ند لکن نزد محققین از اهل تصوف؛ اینها اهل تصوف محسوب نمی شوند مانند حلاج که بیشتر اصحاب صوفیه دست رد به سینه او زده و منکر صوفی بودن وی شده و وی را از طریقت صوفی اخراج کردند .”

سلفیت نجدی یا هر تفکری تنها کلماتی بر روی کاغذ نیست، بلکه اندیشه ای است که در زندگی واقعی ما تاثیر مستقیم دارد . پس بدان که اندیشه هایت را از کجا می گیری چون همانگونه زندگی می کنی که می اندیشی .


[۱] مجموع الفتاوى (۱۱/ ۱۷)/ مجموع الفتاوى ج۱۱، ص ۵ ، كتاب التصوف

ثمره ی مداهنه، سازش، تنازل و ذلیلی جریان منتسب به اخوان المسلمین در برابر سکولاریستها (مشرکین)

ثمره ی مداهنه، سازش، تنازل و ذلیلی جریان منتسب به اخوان المسلمین در برابر سکولاریستها (مشرکین)

ارائه دهنده : معتصم هورامی

رسول الله صلی الله علیه وسلم که حاکمیت و رهبریت مشرکین(سکولاریستها)ی قریش را نپذیرفته بود چه رسد به اینکه در پارلمان آنها که دارالندوة نام داشت مشارکت داشته باشد به صراحت با کافر خواندن مشرکین به آنها گفت : لکم دینکم و لی دین .

این مشرکین همیشه در آرزوی کوچکترین مدانه و سازش رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند تا آنها نیز سازش کنند : وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ (قلم/۹) اما رسول اللهص لی الله علیه وسلم هرگز از مبانی منهجی اسلام تنازل نکرد.

ما در کودتای سکولاریستهیا مرتد به رهبری سیسی و حمایتهای رژیم فاسد آل سعود و آمریکا بر علیه مورسی دیدیم که طرفداران مورسی می گفتند:  “جنگ ما جنگ ایمان و کفر نیست”، “کودتاچیان کافر نیستند”، “آنها برادران ما هستند که بر ما ستم کردند”، “آنها از ما هستند”!

این سخنان، گفته­های یکی از کودتاچیان مصری ، سکولار و نظامی یا یکی از طرفداران آنها نیست بلکه این سخنان جماعت اخوان است که روز جمعه در بیانیه­ای بر روی سایت رسمی این جماعت قرار گرفت!!!

بعد از جنگی سخت و دشوار که با تمام امکانات علیه مسلمانان و پس از قتل عام وحشتناک مسلمانان و تشویش اذهان عمومی توسط رسانه­ها و موج دستگیری­هابیش از ۱۰۰۰۰ نفر بازداشت شدند و همچنین حمله­های متداوم توسط کودتاچیان جنایتکار و پلیس وزارت داخلی زورگو و جنایتکار و دادگاه سکولار  فاسد و بعد از شهادت هزاران بی­گناه و زخمی شدن ده­ها هزار تن توسط سکولاریستها ناگهان جماعت اخوان ال….  همکاری و دوستی خود را با آنان در بیانیه روز جمعه که در آن گفته بود که معرکه در مصر معرکه ایمان و کفر نیست و کودتاچیان برادران ما هستند و از مایند اعلام کرد!

تمام معترضان دلایل خروج خود را در مصر برای یاری شریعت در مقابل سکولارها و دلیل اعتراضات خود را برای حاکمیت اسلام و دفاع از شریعت که دادگاه نظامی می­خواهد آن را به دلخواه خود تغییر دهد اعلام کرده­اند پس چگونه اخوان ال…. جرئت می­کند که این حقیقت را در بازار مناقصات و توافقات برای ایجاد پلی ارتباطی با کودتاچیان و سکولار ها و غرب انکار کند.

ادامه خواندن ثمره ی مداهنه، سازش، تنازل و ذلیلی جریان منتسب به اخوان المسلمین در برابر سکولاریستها (مشرکین)

چه کسانی در کردستان سوریه بر علیه اهل سنت درحال جنگند ؟ نیروهای حزب کارگران اوجالان پ.ک.ک چه جایگاهی در میان کردهای مسلمان سوریه دارند ؟

چه کسانی در کردستان سوریه بر علیه اهل سنت درحال جنگند؟ نیروهای حزب کارگران اوجالان پ.ک.ک چه جایگاهی در میان کردهای مسلمان سوریه دارند ؟

ارائه دهنده : ابوعبدالله موکریانی  مهابادی

همه ی ما می دانیم که  در کردستان سوریه مردم کورد به دلخواه خود بر علیه اهل سنت نمی جنگند . دلیل آشکار و قابل رویت هم این است که عده ی زیادی از ساکنان ۴۰۰ روستای کورد نشین اطراف کوبانی  و ساکنان شهر کوبانی که در عرض چند روز به نیروهای جماعت ابوبکر بغدادی  پیوستند به صورت داوطلبانه، بر علیه چته های سکولار کمونیست حزب کارگران اوجالان ( پ.ک.ک  ) جنگیدند و حتی اکثر کسانی که در کوبانی بر علیه دراویش اوجالان در حال جنگ بودند، کردهای مخالف اوجالان بودند نه عربها و دیگر ملیتها ، هرچند که تعدادی مسلمین عرب و غیر عرب نیز در این جنگها شرکت کرده اند چون بعضی از ساکنین کوبانی را عربها و دیگر ملیتها تشکیل می دهند . آشکار است که کردستان سوریه و بخصوص مردم کوبانی  دل خوشی از این چته های پ.ک.ک ندارند ، به محض شروع شدن جنگها مردم  یا مسلحین حزب کارگران را رها نموده  و وارد ترکیه و دهوک شدند و یا اینکه به نیروهای مخالف مزدوران اوجالان پیوستند .

مگر ما ندیدیم که چگونه کوردها به استقبال نیروهای متحد با ترکیه در عفرین می رفتند؟ مگر ما ندیدیم که کوردها چگونه به استقبال نیروهای بشار اسد می رفتند؟ و…

 این امر برای کردستان و ملت مسلمان کردستان تکرار مکرر  تاریخ و یادآور دهه های ۲۰ و ۶۰ در کردستان ایران می باشد . در این باره استاد ابوسلیمان هورامی در جزوه ی «از مقاومت مردمی مهاباد تا مقاومت مردمی سنندج » می گویند :

”  الان با وجود رسانه های متنوع تصویری و کتب مختلف و انبوه انقلابی هر کسی با هر میزان از سواد می تواند تشخیص دهد که مقاومت «مردمی» یعنی چه، چون به صورت زنده هر روز از صفحه تلویزیون مقاومت مردمی مسلمانان فلسطین، عراق، افغانستان، کشمیر، چچن، صومال و… را می بینند. هم چنین به راحتی می توانند خائنین مزدور را نیز که مترسک دست دشمنان گشته و با پول و فریب عده ای را جهت سرکوب مردم خویش اجیر کرده اند را نیز بازشناسند.

مردم مهاباد هرگز رأی ندادند اما برایشان رئیس جمهور تراشیده شد، مردم مهاباد به امید تولد قاضی فتاح دیگری به قاضی محمد گرایش یافتند اما قاضی مرتدی از آب در آمد که با قاتل فرزندان شان علیه دین و ناموس و شرف شان متحد شده بود به همین دلیل و دلایل دیگر در هنگام یورش حکومت مرکزی ایران رهایش کردند و عده ای هم به پیشواز ارتش ایران رفته و به آن پیوستند تا شاید زودتر از شر قاضی مرتد و دزدان دور و برش خلاص شوند. پس از سال ها همین بازماندگان پلید که از همان افکار ارتدادی قاضی مرتد و حزب توده ایران نشأت گرفته بودند شکل ظاهری به خود گرفته و دوباره چون بیماری واگیرداری سربلند کردند اما واکنش مردم سنندجی که در انتخابات به مدعیان اسلام رأی داده بودند همان واکنشی بود که در مهاباد رخ داد، مردم مهاباد در گذشته قاضی مرتد را تنها گذاشتند و در انقلاب ۵۷ نیز مهاباد به قاسملو رهبر دمکرات های مرتد رأی نداده بود. یعنی مردم هر دو ناحیه آشکارا و علنی رد بطلانی بر چهره ی کثیف مرتدین زده بودند و در این حمله ی دوباره ی ارتش ایران به منطقه باز می بینیم که به قول مرتدین «در سنندج کسی مقاومت نکرد».[۱]

ادامه خواندن چه کسانی در کردستان سوریه بر علیه اهل سنت درحال جنگند ؟ نیروهای حزب کارگران اوجالان پ.ک.ک چه جایگاهی در میان کردهای مسلمان سوریه دارند ؟

معیار اصلی در سنجش صحت روایات و ترواشات عقلی نزد شیعه ی جعفری

معیار اصلی در سنجش صحت روایات و ترواشات عقلی نزد شیعه ی جعفری

به قلم: خالد هورامی

سعی می شود در این سسله مسائلی که در شناخت مذاهب و تفاسیر اسلامی بیان می شود تنها به منابع خود فرقه های اسلامی مراجعه شود و از قضاوت و پیش داوری و حتی دیدگاه سایر فرق اسلامی پرهیز شود و در نهایت قضاوت به خود خواننده سپرده شود.

در این زمینه طبرسي در كتاب«الاحتجاج» خود از امام باقر رحمه الله از رسول الله صلی الله علیه وسلم  روايت نموده كه ايشان فرمودند: «هر گاه حديثي به شما رسيد، آن را با قرآن و سنت من بسنجيد، هر چه با كتاب الله و سنت من موافق بود، بپذيريد، و آنچه مخالف قرآن بود نپذيريد»[۱].

چنين رواياتي از امامان ديگر مورد پذیرش شیعیان جعفری نيز نقل شده مثلا امام جعفر صادق رحمه الله می گوید : «هر حديثي كه به ما نسبت داده مي‌شود نپذيريد، مگر آن كه با قرآن و سنت موافق باشد» [۲] .

و در جايي ديگر مي گوید:«از خدا بترسيد و آنچه از ما نقل مي‌شود و مخالف كلام پروردگارمان و مخالف سنت پيامبرمانص است، نپذيريد، زيرا هر گاه ما حديثي باز گو مي‌كنيم، مي‌گوييم: خداوند  مي‌فرمايد، رسول‌الله  فرمودند»([۳]).

امام باقر رحمه الله مي گوید: «آنچه از ما به شما مي‌رسد، بنگريد، اگربا قرآن موافق بود بپذيريد و اگر مخالف بود، رد كنيد»([۴]).

از پیامبر اكرم صلی الله عليه وسلم  روایت کرده اند که می فرمایند: «هر گاه حدیثی از من به شما برسد پس آنرا بر كتاب خدا عرضه كنید پس آنچه با آن موافق بود بپذیرید و آنچه مخالف بود بر دیوارش بزنید» [۵]

از امام رضا رحمه الله روایت است که: هرگاه روایات مخالف با قرآن باشند، من آنها را تکذیب می‌کنم.[۶]

ادامه خواندن معیار اصلی در سنجش صحت روایات و ترواشات عقلی نزد شیعه ی جعفری

عنوان وطن فروش و وطن دوست لایق کیست؟

عنوان وطن فروش و وطن دوست لایق کیست؟

ارائه دهنده  : سید مراد کرمانشاهی / دانشجوی مدیریت

سلام دوستان . حتما شما هم بارها و بارها شنیده اید که سکولاریستهائی که از قانون اسلام و  حکومت اسلامی ابراز انزجار میکنند و میخواهند خودشان را به دین باستان و یا راه آتئیستها بچسبانند برای اینکه بتوانند در دل عوام و مردم ساده لوح جایی برای خود باز کنند شعار وطن وطن سر میدهند و خود را وطن پرست و اسلامی ها را وطن فروش میخوانند! میخواهم به این اراذل یادآوری کنم که عنوان وطن فروش و وطن دوست لایق کدام دسته است.
من این افراد سکولار (مشرک) به ظاهر هم زبان را نمیدانم ولی در اکثر نقاط جهان و در بین اکثریت قریب به اتفاق مردم دنیا وطن فروش به کسی میگویند که نسبت به مملکتش بی توجه است که هیچ ،حاضر است بخاطر تمایلات شخصی خود از قبیل پول و چیزهای دیگر به دشمن هم یاری برساند. در مقابل وطن دوست به کسی گفته میشود که حاضر است تا آخرین قطره خونش را برای باورها و ارزشهای اخلاقی مردم میهنش فدا کند و در یک کلام سربازیست که سر خود را برای حفظ باورها و ارزشهای اخلاقی مردم میهنش  در طبق اخلاص میگذارد.
حالا این سوال مطرح است: نظر به اینکه خطر حملۀ دیکتاتوری سکولاریسم به رهبری آمریکا و ناتو  به دارالاسلام  ایران وجود دارد، چه کسانی مشتاق این حمله هستند و چه کسانی برای دفاع آماده میشوند؟
بله جواب ساده است این سکولارهای وطن فروش هستند که از سپتامبر سال ۲۰۰۱ برای تهاجم امریکا لحظه شماری میکنند. یادم میاید از پیش از حملۀ دیکتاتوری سکولاریسم به رهبری آمریکا و ناتو  به افغانستان این افراد بیمار  ما را تهدید میکردند که بگذارید آمریکا بیاید میدانیم با شما اسلامگراها چه کنیم . من خودم با دهها نفر از این افراد حرف زده ام و مطمئنم اگر دیکتاتوری سکولاریسم به رهبری آمریکا و ناتو  به خاک ایران تجاوز کند اینها با بهره گیری از امکانات دیکتاتوری سکولاریسم   به آنها علیه ملت و دین و ارزشهای فرهنگی اجدادشان کمک  خواهند کرد .  این تهمت یا فرضیه نیست بلکه واقعیتی است که در تمام سرزمینهای مسلمان نشین به کرات تکرار شده است و هم اکنون نیز در حال تکرار است .هر کسی چشم دیدن  و عقلی سالم داشته باشد فهم حقایق کار مشکلی نیست .

ادامه خواندن عنوان وطن فروش و وطن دوست لایق کیست؟

درسهائی که از فتوای سلفیت نجدی درباری در کشتار اتحادیه ی شافعی – زیدی یمن باید آموخت

درسهائی که از فتوای سلفیت نجدی درباری در کشتار اتحادیه ی شافعی – زیدی یمن باید آموخت

به قلم: ابوابراهیم هورامی

چنانچه می دانیم در یمن حکومتی سکولار و مزدور آمریکا و دست پرورده ی رژیم فاسد آل سعود تحت ریاست عبد ربه منصور بر یمن حاکمیت داشت که همه شاهد جنایات این حاکم فاسد بودیم . ثمره ی این ظلمها اتحاد میلونها شافعی مذهب با عده ای از شیعیان زیدی حوثی بود که در نتیجه ی آن حاکمیت پایتخت یمن به دست این اتحادیه ی شافعی – زیدی افتاد.

به دنبال این پیروزی مبارک که ثمره ی اتحاد میان مذاهب اسلامی بود آمریکا و ناتو با تشکیل اتحادیه ای از مزدوران خود تحت ریاست رژیم فاسد آل سعود به مردم ستمدیده و فقیر و انقلابی یمن حمله کردند .

 مفتی شافعی مذهب یمن «علامه سهل ابراهیم بن عقیل» در برابر حملات وحشیانه ی مزدوران آمریکا به خاک یمن ضمن توصیف سعودی ها به نوکران یهود، فتوای جهاد بر علیه کفار سکولار خارجی و مزدوران محلی آنها را داد و تاکید کرد: هیچ گاه جرایم سعودی ها علیه خود را فراموش نمی کنیم و یمن هیچ گاه سر فرود نخواهد آورد، حتی اگر تنها یک نفر از آن زنده بماند.

در برابر این فتوای آشکار شافعی های یمن ما شاهد دهها فتوای نجدی ها در توجیه جنایات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا و ناتو و جنایات هوائی و زمینی متحدین آل سعود و امارات در کشتار شافعی ها و زیدی های یمن بوده ایم که در اینجا به بررسی مختصر فتوای یکی از سران سلفیت نجدی اشاره می شود.

ربيع بن هادي المدخلي از سلفی های نجدی درباری است که همچون سایر نجدی های درباری متناسب با خواست طاغوتها فتواهای خود را سازماندهی و با ادبیاتی شبه اسلامی ارائه می دهند. این شیخ سلفی نجدی ابتدا می گوید:

ادامه خواندن درسهائی که از فتوای سلفیت نجدی درباری در کشتار اتحادیه ی شافعی – زیدی یمن باید آموخت

علت تولید حکومتهای تقلبی اسلامی معاصر

علت تولید حکومتهای تقلبی اسلامی معاصر

به قلم: آغسار تورکمن

زمانی که مسلمین دارای قدرت حکومتی بزرگی چون عثمانی بودند کفار سکولار جهانی چون انگلیس جهت ضربه زدن به امپراطوری عثمانی و ارائه ی الگوئی خاض از اسلام اجازه دادند که حکومت پادشاهی و موروثی و دیکتاتور آل سعود که حاکمیت (آل سعود) را از شریعت (آل شیخ) جدا کرده و نوعی سکولاریسم را نشان می داد، با نام اسلام شکل بگیرد.

در جمهوری به اصطلاح اسلامی پاکستان نیز زمانی که مسلمین خواهان تشکیل حکومتی اسلامی و «پاک» بودند که در آن قانون شریعت الله پیاده شود باز استعمار انگلیس نظامی فاسد و سکولار را با نام اسلام از کانال محمد علی جناح خائن اعظم بر مسلمین آن دیار تحمیل کرد.

باز در همین روزها می بینیم که افرادی سکولار چون اردوغان، با نام اسلام، و در ارتش کفار سکولار جهانی ناتو و متحد با تمام کفار سکولار جهانی، در هر سرزمین مسلمان نشینی که جهاد بر علیه اشغالگران برقرار است و کفار در آن مشغول مسلمان کشی هستند ارتش او حضور دارد و…

اما هدف کفار سکولار جهانی از چنین اجازه دادنهائی چیست؟

سید قطب رحمه الله می گوید: استعمار گاهی اجازه میدهد که صورت  تقلبی از حکومت اسلامی برپا شود آن هم در نقاطی از کره زمین که بر اثر جهالت، عقب مانده است و در سایه استثمارگر و ظالم زندگی میکند؛ تا نمونه زشت و منفوری از حکومت اسلامی بلکه نمونه بدی از خود اسلام درست شود. و در اینجاست که سر و صدای غافلین و مغرضین بلند میشود میگویند نگاه کنید اینست حکومت اسلامی که استبدادی و ظالمانه است، عقب ماندگی و انحطاط است، اینست نمونه زنده حکومت اسلامی…

чашм андози жараёни жибхайи жахонийи исломий барои жиход бар зидди секуляризм

чашм андози жараёни жибхайи жахонийи исломий барои жиход бар зидди секуляризм

Бисмиллахир рохманир рохим.

Аммо баъад: ассаламу алайкум ва рохматуллохи ва барокатух.

Муносиб мебинем дар ин замоники шохиди хазиматхойи ошкори амрико парчамдори мушрикини замони хозир ва муттахидини жахоний ва муздурони махаллияш дар сарзаминхойи исломий хастем, чашм андози жараёни жибхайи жахонийи исломий барои жиход бар зидди секуляризм дар дорул исломхоро ба сурати мухтасар ва мовридий хидмати тамоми бародарон ва хохарони мўъминам ироя дихам:

۱-Хам акнун доирайи огохихо васиъ шуда ва ба истелохи илм зиёд шуда аст, дар ин сурат мо бо такия бар дарсхойи муқаддамотий ва қиёмат шуносий – биизниллах – вориди доирайи мўъминини мужохиди шудаемки аллох таоло дар мовридишон мефармояд:

 «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ».[۱]

۲-Ба дунболи ин, жихати таъмини

«أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»

ва иртиқойи хукумати бадили изтирорийи исломийи феълий ба

«خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ»[۲]

бо дар назар доштани

وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ»[۳]

вориди жиходи сегона бо тамоми секуляристхо хохем шудки росулуллох саллаллоху алайхи васаллам дар шевайи бархурд бо онхо амр карда аст:

جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ[۴]

Ва ба ин шикл бо аъмоли худ муаллими дигарон мешавем. Дар ин сурат мо барои созмондехийи “ амал” талош мекунем ва шуъори мо хам ин аст:

: لَستُ معلِّمَكُم إلّا بِالعمل[۵].

ادامه خواندن чашм андози жараёни жибхайи жахонийи исломий барои жиход бар зидди секуляризм

انحراف حاکمیت از روال شرعی آن هدف مشترک دشمنان آگاه و دوستان جاهل

انحراف حاکمیت از روال شرعی آن هدف مشترک دشمنان آگاه و دوستان جاهل

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

هدف اصلی تمام کفار سکولار جهانی و نوکران محلی آنها و منافقین محلی این است که حکومت دینی و حاکمیت قوانین اسلام را نفی کنند و به کمتر از این هم راضی نیستند.

دشمنان سکولار و دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) به خوبی می دانند تا زمانی که حاکمیت و قدرت حکومتی در اختیار اسلام و قوانین اسلامی است و تا زمانی که مسئولین حکومتی به مبانی شرعی و فقه اسلام پایبند هستند اینها نمی توانند کاری کنند؛ به همین دلیل در اولین قدم سعی دارند این پایبندی را سست کرده و از بین ببرند. یعنی تکرار همان سناریوی اندلس سازی در دارالاسلام ما.

در کنار اینها دسته ای از مسلمین هم وجود دارند که با برداشتهای غلط و اعمال ضد اسلامی خود  ناخواسته در همین مسیر ضربه زدن به قدرت حکومت اسلامی و پیشرفت مسلمین حرکت می کنند. بزرگترین صدمه و ضربه ای که در همان صدر اسلام به جامعه ی مسلمین وارد شد تبدیل خلافت به شاهیگری بود . رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد طول عمر خلافت قبل از پادشاهی می فرماید: خِلافَةُ النُّبُوَّةِ ثَلاثُونَ سَنَةً[۱]«خلافت نبوت، سي سال است». یا می فرماید: الْخِلاَفَةُ فِي أُمّتِي ثَلاَثُونَ سَنَةً، ثُمّ مُلْكٌ بَعْدَ ذَلِكَ.[۲]

می دانیم که  رسول الله صلی الله علیه وسلم در ربیع الاول سال ۱۱ هجری وفات کردند و ابوبکر صدیق خلیفه شدند  و حسن بن علی رضی الله عنهما هم در ربیع الاول سال ۴۱ هجری، سالی که به سال قحطی شهرت یافته بود، اجبارا دست از خلافت کشید و قدرت حکومتی را به معاویه واگذار کرد، و خلافت دقیقا ۳۰ سال طول کشید؛ اینهم یکی از نشانه های غیر قابل انکار نبوت رسول الله صلی الله علیه وسلم و معجزه ای غیر قابل کتمان است که الله تعالی از زبان رسولش آن را نشان داده  است.   

یکی از شرایط صلح حسن بن علي با معاويه این بود كه پس از معاويه، حسن بن علي زمام امور را به‌دست گيرد.[۳] و معاويه هم قول داد که چنانچه زمانی توان رهبری مسلمانان را نداشته باشد، زمام امور را به حسن رضی الله عنه بسپارد.[۴] ابن حجر هيتمي مي‌گوید: در پیمان صلح، قرار بر آن شد که جانشين معاويه، توسط شوراي مسلمانان تعيين گردد.[۵]برای همین وضعیت و چنین شروطی بود که می بینیم معاویه می گوید: «من آخرین خلیفه و اوّلین پادشاه هستم!؟»[۶]

اما نصف سخنان معاویه درست است و طبق فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم معاویه آخرین خلیفه نبود بلکه حسن بن علی رضی الله عنهما آخرین خلیفه بود و معاویه اولین پادشاه بود.

زمانی که حاکمیت به این شکل از از قالب شرعی و مطلوب خودش خارج شد و در اختیار اهل تفرقه و شاهان دنیا گرا قرار گرفت بدیهی بود که بعد از آن هم منتظر آنهمه حوادث تلخ در تاریخ مسلمین تا کنون باشیم .

زمانی که دشمنان خارجی و دارودسته ی منافقین خارجی  به همراه مسلمین اهل تفرقه و بغی موفق شدند حاکمیت اسلامی را از محور اصلی و شرعی آن خارج کنند به دنبال آن خیالشان راحت است که قادر به انجام هر مفسده ای بر علیه مومنین خواهند بود.

مگر در در تاریخ مسلمین نخوانده ایم و همین حالا با چشم خود نمی بینیم؟

اگر ما نعمت خلافت را از دست دادیم و هنوز نتوانسته ایم بار دیگر به آن برسیم نباید با اعمال خود از نعمت دارالاسلام نیز خود را محروم نمائیم: ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏(انفال/۵۳) این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است تغییر نمی‌دهد مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند (و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند) و بیگمان خداوند شنوای (اقوال و) آگاه (از افعال مردمان) است .‏


[۱]سنن‌ابي‌داود، شرح عون‌المعبود (۱۲/۲۵۹) و صحيح سنن‌ (۳/۸۷۹). صححه آلبانی

[۲] الترمذي عن سعيد بن جمهان

[۳]فتح الباري (۱۳/۷۰).

[۴]سير‌اعلام‌النبلاء (۳/۲۶۴).

[۵]الصواعق ‌المحرقه (۲/۲۹۹)

[۶]البدایة والنهایة : ج ۸ ص ۱۶

تکفیر قاری قرآن عبدالباسط، پرده برداری از تقیه ی سلفیت نجدیت گروه دوله

 تکفیر قاری قرآن عبدالباسط، پرده برداری از تقیه ی سلفیت نجدیت گروه دوله

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

اخیرا دسته ای از نجدی های طرفدار دوله با استناد به مصاحبه ی قاری مشهور جهان اسلام عبدالباسط عبدالصمد رحمه الله با یک مجری زن و یا نشستن در کنار شیعه ها حتی وی را شایسته ی آن نمی دانستند که برایش رحمه الله گفته شود و به نحوی وی را تکفیر کرده بودند.  این واکنش دقیقاً بازتاب اندیشه های کسانی چون ابوأنيسة الداغستاني یا همان ابوزید العراقی و ابواحمد الفرنسی و ابومرام الجزائری در میان دوله و دهها نفر مثل اینها در لجنه مفوضه دوله است که فله ای مسلمین را تکفیر می کردند.

کسانی چون ابوزید حتی مصافحه با کافر و یا عیادت کافر را هم کفر می دانستند و بخاطرش قاری قرآن محمدخلیل الحصری را تکفیر کردند، حالا باز شاهد دسته ای دیگر از مناصرین دوله هستیم که عبدالباسط را تکفیر می کنند.

زمانی که بیانیه ی ۷ صفحه ای پر از غلط‌های املایی و جهل منهجی و  انحراف عقیدتی و  ضعف حدیثی و  تلبیس وتدلیس با امضای حجی عبدالناصر نشر یافت و جهان اسلام در برابر زیاده روی دوله در تکفیر مسلمین یکپارچه ایستاد، شرعی ها و مناصرین دوله یک قدم عقب نشینی کرده و با متهم کردن العراقی خواستند نشان دهند که این تفکرات خوارج گونه مال ما نیست بلکه مال این چند نفر مشخص است که حتی کسانی چون ابن تیمیه و ابن قیم از زخم زبان اینها در امان نمانده بودند.

 کسی چون ابوانیسه غیر از تفکر نجدیت خاص خودشان هیچ شخص دیگری را اهل سنت خالص نمی دانستند بلکه یا می گفتند منتسب به اهل سنت یا اهل سنت آلوده یا اهل سنت اهل بدعت یا ….این شخص در دانشگاه محمد بن عبدالوهاب در سخنرانی‌اش گفته بود: هرکس که اهل سنت محض نیست از او قولش پذیرفته نیست مانند قرطبی و نووی و ابن حجر و ماوردی. همچنین می گفت: صحابه بخاطر بدری بودن قدامة بن مظعون رضي الله عنه را تکفیر نکرده اند و ابن تیمیه گفته که قدامه شراب را حلال دانسته بود خطا کرده است.

اینها فتوا می دادند مردمی که در اثر جنگ از رقه و موصل خارج شده و به مناطق کفار می روند مرتد میشوند‼ اما با نزدیک شدن جنگ به مقرهای امن خودشان ما شاهد بودیم که با اختیار به مناطق کفار گریختند.

در آن زمان هر کسی با عقاید این اشخاص مخالفت می کرد متهم به نفاق و تفرقه انداز و.. می شد . به همین دلیل حتی کسانی چون ترکی بنعلی مفتی دوله و قحطانی و دهها عالم موجود در دوله که به اینها اعتراض می کنند به صورتهای مشکوکی به قتل می رسند.

با تکرار این تفکرات در ابتدای خرداد ۹۹ توسط کانالهای دوله باید بر هر عاقلی روشن شده باشد که این عقاید برگرفته از سلفیت نوع سوم یا همان نجدیت است که اگر عده ای بتوانند مدتی از عوام پنهانش کنند اما نمی توانند انکارش کنند.

انتظار می رود این اشخاص که در لباس اهل سنت و سلفیت و انصار دوله تلاش می کنند سم غلو و مرض جهل را در بین جوانان اهل سنت انتشار دهند با تجدید نظر در اندیشه های علمای نجد و بازگشت به منهج صحیح اهل سنت دست از جهل و غلو خود کشیده و علنا توبه کنند نه اینکه تقیه نمایند.

اینها لازم است بدانند تا زمانی که حامل اندیشه های نجدیت هستند نفس و سینه‌ی آنها هیچگاه از شهوتِ تکفیر سیر نمی شود تا اینکه روزی چند بار مسلمین را تکفیر و تبدیع و تشریک و… کنند.

اگر می بینیم که بیداری اسلامی و جهاد مسلمین با آفت تفکرات نجدیت مواجه شده است باید دانست که شهوت تکفیر نابجای مسلمین هم شهوتی انحرافی است مثل سایر شهوتها و هیچ کس از امتحانات الهی در امان نیست و هیچ کس نباید خود را از گمراهی و امتحانات در امان ببیند و همه باید مدام از الله متعال ثبات و عافیت بر منهج صحیح اسلامی را خواسته و باید بسیار تضرع و دعا به درگاه خدا کرد تا بلکه الله ما را نیز بر منهج صحیح اسلامی ثابت قدم کرده و به ما نیز عافیت دهد .