تصوف و اهل آن در نگاه ابن تیمیه
به قلم: ابوبکر مهابادی
سلفیت نوع سوم یا همان سلفیت خاص نجدیت سعی دارد به هر شیوه ای خود را ادامه دهنده ی مسیر و منهج ائمه ی خیر القرون یا حتی کسانی چون ابن تیمه و ابن قیم و ابن کثیر بداند اما همه ی ما می دانیم که اینگونه نیست، بلکه نجدیت خودش منهج جداگانه و نگرشی تازه از اسلام است که در بسیاری موارد سابقه ای در میان مسلمین قبل از خود ندارد و مخالف منهج سلف صالح این امت است.
یکی از این موارد نگرش سلفیت نجدیت به اهل تصوف است. نجدیت به صراحت اهل تصوف را مشرک می داند، و بعد در نواقص دهگانه ای که معرفی کرده و جاهای مختلف دیگر بیان می کند که هر کسی مشرکین را تکفیر نکند خودش کافر می شود و… . یعنی در نگرش نجدیت اهل تصوف جزو کفار مشرک هستند به همین دلیل بود که محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش امپراطوری عثمانی را تکفیر کرده و بر علیه عثمانی ها اعلام جنگ کردند و همین الان هم اعضای جماعت دوله در زیارتگاهها و مکانها و مساجد اهل تصوف انفجارات وحشتناک و خونین راه می اندازند.
در این زمینه هم لازم می دانم نگرش این تیمه به عنوان پرچمدار سلفیت نوع دوم را بیان کنم تا تفاوت بین سلفیت نوع سوم نجدی با سلفیت نوع دوم بر همگان روشن شود. ابن تیمه در باره صوفی و تصوف می گوید:
تنازع الناس في طريقهم؛ فطائفة ذمت ” الصوفية والتصوف “. وقالوا: إنهم مبتدعون خارجون عن السنة ونقل عن طائفة من الأئمة في ذلك من الكلام ما هو معروف وتبعهم على ذلك طوائف من أهل الفقه والكلام. وطائفة غلت فيهم وادعوا أنهم أفضل الخلق وأكملهم بعد الأنبياء.
…” الصواب ” أنهم مجتهدون في طاعة الله كما اجتهد غيرهم من أهل طاعة الله ففيهم السابق المقرب بحسب اجتهاده وفيهم المقتصد الذي هو من أهل اليمين وفي كل من الصنفين من قد يجتهد فيخطئ وفيهم من يذنب فيتوب أو لا يتوب. ومن المنتسبين إليهم من هو ظالم لنفسه عاص لربه. وقد انتسب إليهم طوائف من أهل البدع والزندقة؛ ولكن عند المحققين من أهل التصوف ليسوا منهم: كالحلاج مثلا؛ فإن أكثر مشايخ الطريق أنكروه وأخرجوه عن الطريق …[۱]
در باره طریقه تصوف اختلاف شده عده ای راه تفریط و عده ای راه افراط و غلو را در پیش گرفته ند:
دسته اول: طایفه ای صوفی و تصوف را مذمت کرده و آنها را خارج از اهل سنت و جماعت می دانند حتی از عده ای از ائمه در این باره مطالبی نقل شده و عده ای از فقهاء و متکلمین آنها[ائمه] را در بیان این مطالب تبعیت کرده اند[و به مذمت صوفی و تصوف پرداخته اند]
دسته دوم : طایفه ای دیگر در باره صوفیه و تصوف غلو کرده اند و ادعاء دارند صوفی ها بعد از انبیاء ، افضل و اکمل مخلوقات اند
وی بعد از رد و مذموم نامیدن این دو روش در برخورد با صوفیه و تصوف؛ می نویسد: سخن درست در باب صوفیه و تصوف این است:
آنها [صوفیان]در جهت اطاعت از پروردگار تلاش می کنند چنانچه غیر آنها از اهل طاعت[کسانی که به تصوف و صوفی گری معروف نمی باشند] نیز در راه پروردگار تلاش می کنند
پس در میان صوفیان کسانی اند که در انجام خیر گوی سبقت را از دیگران ربوده اند و به اندازه تلاش شان به پروردگار نزدیک می شوند عده ای دیگر راه اقتصاد و اعتدال را در پیش گرفته و از جمله اهل یمین اند. در هر دو دسته فوق کسانی اند که اجتهاد کرده و در اجتهادشان مرتکب خطا شده و در بین آنها هم کسانی اند که مرتکب معصیت شده و توبه می کنند و شاید هم توبه نکنند.
ابن تیمیه در آخر می نویسد: در این میان عده ای اند که منسوب به صوفی گری و تصوف اند اینها به خود ظلم کرده و مرتکب معصیت پروردگار شده اند حتی عده ای از زنادقه و اهل بدعت نیز خود را منسوب به آنها کرده ند لکن نزد محققین از اهل تصوف؛ اینها اهل تصوف محسوب نمی شوند مانند حلاج که بیشتر اصحاب صوفیه دست رد به سینه او زده و منکر صوفی بودن وی شده و وی را از طریقت صوفی اخراج کردند .”
سلفیت نجدی یا هر تفکری تنها کلماتی بر روی کاغذ نیست، بلکه اندیشه ای است که در زندگی واقعی ما تاثیر مستقیم دارد . پس بدان که اندیشه هایت را از کجا می گیری چون همانگونه زندگی می کنی که می اندیشی .
[۱] مجموع الفتاوى (۱۱/ ۱۷)/ مجموع الفتاوى ج۱۱، ص ۵ ، كتاب التصوف