شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :تقوای از الله یعنی چه؟ چگونه میزان تقوای خود را بسنجیم؟

تقوای از الله یعنی چه؟ چگونه میزان تقوای خود را بسنجیم؟ [۱]

بسم الله الرحمن الرحیم

“إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ ، وَنَسْتَعِينُهُ ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ”

«به راستی حمد و سپاس تنها لایق خدا است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» (۱۰۲آل عمران)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید!

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»(احزاب ۷۰)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از الله بپرهیزید و سخن حق بگویید.»

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(نساء/ ۱)؛ ای مردمان ! از پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و ( سپس ) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی ( بر روی زمین ) منتشر ساخت . و از خدائی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید؛ و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید زیرا که بیگمان خداوند مراقب شما است .

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ‏(٣٣/ لقمان) ای مردمان ! از خدا بپرهیزید، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌کند، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌سازد . وعده خدا (به فرا رسیدن قیامت) حق است . پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و فریبکار شما را درباره خدا نفریبد .

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏(۱۸/ حشر) ای مؤمنان ! از خدا بپرهیزید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا (ی قیامت خود) پیشاپیش فرستاده است . از خدا بپرهیزید، خدا آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید . “أما بعد : إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ ” راست ترین سخن کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد

دانلود به صورت pdf :

دانلود به صورت word :


[۱] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

تقوای از الله یعنی چه؟ چگونه میزان تقوای خود را بسنجیم؟ [۱]

بسم الله الرحمن الرحیم

“إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ ، وَنَسْتَعِينُهُ ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ”

«به راستی حمد و سپاس تنها لایق خدا است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» (۱۰۲آل عمران)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید!

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»(احزاب ۷۰)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از الله بپرهیزید و سخن حق بگویید.»

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(نساء/ ۱)؛ ای مردمان ! از پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و ( سپس ) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی ( بر روی زمین ) منتشر ساخت . و از خدائی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید؛ و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید زیرا که بیگمان خداوند مراقب شما است .

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ‏(٣٣/ لقمان) ای مردمان ! از خدا بپرهیزید، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌کند، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌سازد . وعده خدا (به فرا رسیدن قیامت) حق است . پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و فریبکار شما را درباره خدا نفریبد .

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏(۱۸/ حشر) ای مؤمنان ! از خدا بپرهیزید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا (ی قیامت خود) پیشاپیش فرستاده است . از خدا بپرهیزید، خدا آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید .

“أما بعد : إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ ” راست ترین سخن کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه‌ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

در خلال بحثهائی که این چند روزه  در هورامان داشتیم عده ای از بزرگواران دوست داشتند بدانند تقوا یعنی چه؟ تقوای از الله یعنی چه؟  مگر می شود از الله پرهیز کرد؟  چگونه اهل تقوا و پرهیزشویم؟ چگونه میزان پرهیزکاری خود را بسنجیم؟

اجازه دهید این مورد را  که به نفس و قلب ما ربط دارد، کمی مفصل و جزئی بررسی کنیم چون متاسفانه عده ی زیادی از مسلمین و حتی عده ای از مومنین به خاطر جهل به « تقوای از الله » فریب کفار سکولار جهانی و سکولاریستهای مرتد محلی و بخصوص فریب دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های بومی خورده اند.  

الله تعالی در همان ابتدا زمانی که کل ارواح بنی آدم خلق شده اند از بنی آدم تعهد به توحید گرفته است: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ (اعراف/۱۷۲) ( ای پیغمبر ! برای مردم بیان کن) هنگامی را که پروردگارت فرزندان آدم را از پشت آدمیزادگان  پدیدار کرد ایشان را بر خودشان گواه گرفته است که: آیا من پروردگار شما نیستم‌ ؟ آنان ( هم به زبان حال پاسخ داده و) گفته‌اند: آری ! گواهی می‌دهیم ؛ تا روز قیامت نگوئید ما از این ( توحید و یکتاپرستی ) غافل و بی‌خبر بوده‌ایم .‏

‏ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ ‏(اعراف/۱۷۳) یا این که نگوئید: نیاکان ما پیش از ما شرک ورزیدند و ما هم فرزندان آنان بودیم آیا به سبب کاری که باطلگرایان (یعنی نیاکان مشرک ما) کرده‌اند ما را (مجازات می‌کنی و در قیامت با عذاب خود) نابودمان می‌گردانی‌؟‏

حالا الله تعالی امر می کند: فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ (روم/ ۳۰) روی خود را خالصانه متوجّه آئین (حقیقی خدا، اسلام) کن . این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد (و آن را از خداگرائی به کفرگرائی و… کشاند) . این است دین محکم و استوار، و لیکن اکثر مردم (چنین چیزی را) نمی‌دانند .‏

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در تبیین و توضیح این مساله می فرماید : «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ، أَوْ يُنَصِّرَانِهِ، أَوْ يُمَجِّسَانِهِ، كَمَثَلِ البَهِيمَةِ تُنْتَجُ البَهِيمَةَ هَلْ تَرَى فِيهَا جَدْعَاءَ؟!»[۲]: «هر نوزادی بر فطرت متولد می‌شود اما این پدر و مادرش هستند که او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می‌کنند، چنانکه چهارپایی نوزادی سالم و بی عیب و نقص به دنیا می‌آورد؛ آیا ديده‌ايد حيوانی گوش بريده بدنيا بيايد؟!.

فطرت هم یعنی اسلام . یعنی هر بچه ای بر دین اسلام متولد می شود چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

  • «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا وَهُوَ عَلَى الْمِلَّةِ»: «هیچ نوزادی نیست که متولد شود مگر بر دین اسلام می‌باشد».
  • –        «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا عَلَى هَذِهِ الْمِلَّةِ، حَتَّى يُبَيِّنَ عَنْهُ لِسَانُهُ»[۳]: «هیچ نوزادی نیست که متولد شود مگر بر این دین است، تا زبانش از جانب وی بیانگر این مهم باشد.

بر این اساس فرزند کفار اگر به سن بلوغ نرسیده و مرده باشد جزو مسلمین محسوب می گردد و این رای راجح اهل سنت است حتی اولاد غیر مکلف سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین).  چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که ابراهیم علیه السلام را همراه فرزندان مسلمین و کفار در باغی در بهشت دیده است از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیده شد : يَا رَسُول الله وَأَوْلَاد الْمُشْركين؟ فَقَالَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم: وَأَوْلَاد الْمُشْركين.[۴]

 اما باید بدانیم که انسان با جهالت و نادانی متولد می شود و به تدریج باید این جهل و نادانی اش برطرف شود و طبیعی است فرزندی که به دنیا می آید آن تعهدی که به الله مبتی بر توحید داده را فراموش کرده و چیزی در این باره نمی داند: وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ‏(نحل/۷۸) خداوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی  نمی‌دانستید ، و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاسگزاری کنید .‏

 حالا این طفلی که با چنین زمینه ای متولد شده ممکن است بارها و بارها مرتکب اشتباهات مختلف عقیدتی و رفتاری هم شود و تا زمانی که آموزشهای صحیح متناسب با فطرتش به آن نرسد (یا به اصطلاحﺇﻗﺎﻤﺔ ﺤﺠﺔ نشود) سرگردان است چنانچه الله تعالی در حدیثی قدسی می فرماید : يَا عِبَادِي كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ، فَاسْتَهْدُونِي أَهْدِكُمْ …[۵] ای بندگانم! همه‌ی شما گمراه هستید مگر کسی که من او را هدایت کرده باشم، پس، از من طلب هدایت کنید تا هدایت تان کنم.

و باز الله خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم که هنوز کلام شریعت الله به وی نرسیده بود و کتاب و حکمت به وی آموزش داده نشده بود می فرماید : وَوَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى (ضحی/۷)و تو را سرگشته و حیران نیافت و رهنمودت کرد ؟‏

یا می فرماید: وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏(شوری/۵۲) همان گونه که به پیغمبران پیشین وحی کرده‌ایم ، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کرده‌ایم ، تو که نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام ، ولیکن ما قرآن را نور عظیمی نموده‌ایم که در پرتو آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌بخشیم . تو قطعاً به راه راست رهنمود می‌سازی .‏

در این صورت این نفسی که بر اساس دین اسلام خلق شده و زمینه ی پذیرش اسلام کاملاً در آن فراهم است و تنها نیازمند یادآوری و تلنگری دلسوزانه است دو راه خیر و شر به او نشان داده شده است و اختیار دارد یکی از راهها را انتخاب کند: الله تعالی می فرماید : وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ‏(بلد/۱۰) و دو راه واضح و آشکار خیر و شرّ  را به او نشان نداده ایم؟‏  ای دوران سرگردانی برای مسلمان زاده ها و غیر مسلمین فرق دارد . برای مسلمان زاده ها تا زمان بلوغش است،  که زمان پذیرش تکلیف و زمان پایان دوران سرگردانی است اما غیر مسلمینی هستند که تا آخر عمر هم سرگردان می مانند و با سرگردانی می میرند.

و الله تعالی باز بعد از سوگندهائی در سوره ی شمس می فرماید  : وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ‏* ‏ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ‏*‏ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ‏*‏ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ‏( شمس /۷-۱۰) و سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است، سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است.‏ (قسم به همه اینها !) کسی رستگار و کامیاب می‌گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید.‏ قطعاً ناامید و ناکام می گردد و حتماً به مطلوب و مقصود نمی رسد و محروم و بی‌بهره می‌گردد که نفس خویشتن (را در میان کفر و شرک و گناه) پنهان بدارد و بپوشاند، و (به معاصی) بیالاید.‏

پس مشخص است این «نفس» به خاطر همین اختیاری که الله تعالی به او بخشیده و همین اختیار هم حد فاصل او با حیوانات و ملائکه و سایر موجودات غیر از جنیان است، از چنان انعطافی برخوردار است که می تواند به سبب تربیت غلط تغییر کند. بر این اساس است که الله تعالی در حدیثی قدسی می فرماید: «وَإِنِّي خَلَقْتُ عِبَادِي حُنَفَاءَ كُلَّهُمْ، وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِينِهِمْ، وَحَرَّمَتْ عَلَيْهِمْ مَا أَحْلَلْتُ لَهُمْ، وَأَمَرَتْهُمْ أَنْ يُشْرِكُوا بِي مَا لَمْ أُنْزِلْ بِهِ سُلْطَانًا»[۶] « به راستی که من همگی بندگانم را بر راه راست و مخلص آفریده ام و به درستی که شیاطین به نزد بندگانم رفته و آنها را از دینشان منحرف نموده و چیزهایی را که برایشان حلال (آزاد) نموده بودم را بر آنها حرام (ممنوع) نمودند و بندگانم را امر نمودند که چیزهایی را شریک من گردانند که هیچ دلیلی بر شریک بودن آنها نازل نگردانیده ام».

چنانچه در قرآن هم در مورد سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) که به میل خود و بر خلاف شریعت الله بعضی از چیزها را آزاد (حلال) و بعضی از چیزها را ممنوع (حرام) کرده اند می فرماید: أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ ۚ (شوری/۲۱) مگر آنها شریکانی دارند که از دین آنچه را خدا بدان رخصت نداده است برای آنان تشریع کرده باشند؟

با این وجود این نفسی که بر اساس فطرت و دین اسلام خلق شده و مستعد و آماده است که دین اسلام را بپذیرد، حتی اگر شخصی به دلیل مبارزه با خود این اسلام خواهی را در خود خفه كند، باز ریشه آن هرگز از بین رفتنی نیست و تنها نیاز به یاد آوری و آموزش صحیح شریعت الله دارد، و اینکه ممکن است در میان غیر مسلمین هم انسانهائی پیدا شوند که :

  1. تابع اخلاق عمومی می شوند و خود را مقید به این نوع از اخلاق می کنند
  2. یا به محض رسیدن بخشهائی از صفات نیک مومنین که در تعالیم انبیاء بر جای مانده تابع این صفات شوند و تمایلات عالی نسبت به پذیرش خوبی ها داشته باشند.
  3. یا به محض رسیدن اسلام به آنها مسلمان شوند و تابع اخلاق عقیدتی اسلامی نیز می گردند

این حالات به دلیل همان زمینه های فطری اسلامخواهی است که در نفس تمام انسانها وجود دارد.

۲ .

تا اینجا متوجه شدیم که هر شخصی دارای نفس است و این نفس بعد از پاگذاشتن در این دنیا و در دوران جاهلی یا سرگردانی او تا زمان بلوغ بر اساس آموزشهائی که دیده است خود را به عقیده ای متصل می کند و طبق همین عقاید همچون یک مرکز دستور دهنده و قضاوت کننده عمل می کند. 

در اینجا یک شخص بر اساس فطرت سالمی به دنیا می آید و نفس او مثل ظرف خالی و کاغذ سفیدی است که هر کس بر اساس قوانینی که در آن می ریزد و در آن می نویسد عمل می کند و این آموزشهای پدر و مادر و سپس آموزشهای مدرسه و جامعه و … هستند که این شخص را به یهودی یا مجوسی و یا هر گروه و دسته و مذهبی از شریعتهای آسمانی یا به یکی از احزاب و مذاهب مختلف و متعدد دین سکولاریسم تبدیل می کنند.

 به عنوان مثال کودک در ابتدا قادر به دروغگوئی نیست اما همین کودن به دلیل یادگیری و آموزش و تربیت غلط زمینه و توانائی دروغ گفتن را پیدا می کند، اما اگر این کودک در جایی بدون حضور انسانها رها شود تا زمانی که زنده است دروغ نخواهد گفت چون نفس او بر اسلام و راستی خلق شده است. 

پدر و مادری که الله تعالی آنها مسئول تربیت فرزندان قرار داده است « وَالرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ، وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى بَيْتِ بَعْلِهَا وَوَلَدِهِ، وَهِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ » اگر این پدر و مادر خودشان در تربیت اسلامی این فرزندان نکوشند یا آنها را پیش انسانهای آگاه به شریعت اسلام نفرستند که تربیتشان کنند و این فرزندان را دست ماهواره ها و فضای مجازی کفار سکولار جهانی و سکولاریستهای مرتد محلی و کوچه و خیابان و دوستانشان و دیگران بدهند در واقع این پدر و مادر سهل انگارِمجرم به این شکل این وظیفه ی مهم خود را به کفار و دشمنان شریعت الله سپرده اند و این ماهواره ها و فضای مجاز ی و دیگران هستند که فرزندش را آموزش می دهند ،و شخص که آموزشها را می بیند بر اساس همین عقاید و ارزشها و هنجارها و آموزشهائی که دیده است عمل می کند و قضاوت می کند.

برخی از این آموزشها به اخلاق عمومی بر می گردند که معمولاً در میان تمام انسانها مشترک هستند مثلاً دروغ بد است یا قتل بد است یا صداقت و حق طلبی و کمک به نیازمندان، مهمان نوازی، وفای به عهد و… خوب است. رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد کسانی که این صفات پسندیده ی عمومی را رعایت می کنند می فرماید : تَجِدُونَ النَّاسَ مَعَادِنَ، خِيَارُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الْإِسْلَامِ إِذَا فَقِهُوا.[۷]  مردم معدنها وكانهائی هستند، مردمانی‌كه دردوره جاهلی بهترین بودند،  در دوره اسلام  نیز بهترین هستند، مشروط  برآنكه فقه و فهم دین را فراگیرند.

اما با این وجود، قسمت اعظم آموزشهای نفس به اخلاق عقیدتی بر می گردند که در اینجا عقیده ای که به نفسها تزریق شده است تعیین می کند خوب و بد و بایدها و نبایدها چه چیزهائی هستند و همین عقاید راهنمای عمل شخص می گردند، و درگیری ها و جنگها به دلیل همین اخلاقها و رفتارهای عقیدتی مختلفی است که از قوانین مختلفی سرچشمه گرفته اند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم اسوه ی صداقت و تمام اخلاق و رفتارهای پسندیده ی عمومی بود، اما به محض اینکه قوانینی را در جامعه ی سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) بیان کرد و متناسب با این قوانین اخلاقیات و رفتارهای عقیدتی را به جامعه نشان داد دشمنی کفار سکولار قریش شروع شد چنانچه  الله تعالی می فرماید: فَإِنَّهُمْ لاَ یُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ. ( انعام / ۳۳٫)(اي پيغمبر !). (ناراحت مباش) چرا كه آنان تو را تكذيب نمي‌كنند، بلكه ستمكاران آيات خدا را انكار مي‌نمايند. و  ترمذی از علی بن ابی طالب رضی الله عنه  روایت کرده است که ابوجهل، به عنوان رهبر سکولاریستهای قریش، خطاب به رسول الله صلی الله علیه و سلم  می‌گفت: ما شخص شما را تکذیب نمی‌کنیم؛ بلکه چیزهایی را که آورده‌اید تکذیب می‌کنیم!

اینکه کلمه ی بی اساس و پوچ وجدان را در برابر ضمیر و صدر و نفس قرار داده اند و گاه می گویند بی وجدان یا فلانی وجدان ندارد سخنان بی پایه و اساسی هستند که تنها از جهالت اشخاص سرچشمه گرفته اند. واضح است که شخص زنده ی بی نفس اصلاً وجود ندارد، شخص بی نفس یعنی شخصی که نفسش را از دست داده و مرده است، بلکه باید بگوئیم اشخاصی با نفسهای آموزش دیده ی مختلفی وجود دارند که هر کدام بر اساس آموزشهائی که به نفسهایشان داده شده عمل می کنند.

 حالا ممکن است یکی عملی انجام دهد که از نظر شما جرم باشد اما از نظر خودش نه تنها جرم نیست بلکه کار خوبی هم هست.  مثلاً عمل انگلیس سکولار در شیمائی کردن سلیمانیه و کوچ اجباری و نابودی دسته جمعی کُردهای مسلمان در بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۳ (نصرانی)و عمل صدام حسین سکولار در شیمیائی کردن سردشت و قلعه جی و حلبچه  در نظر خودشان کار خوبی بوده اما در نظر ما کاری وحشیانه و… بوده .

نگاه کنید نماینده ی  سکولاریستهای قریش عتبه بن ربیعة  به رسول الله صلی الله علیه و سلم چه می گوید؟ این مجرم می گوید: کسی را سراغ نداریم که بیشتر از تو موجبات بدبختی قومش را فراهم آورده باشد. تو گروه ما را پراکنده‌ کرده‌ای و ما را دچار تشتت نموده‌ای و بر دین ما خرده و عیب گرفته‌ای و در میان عربها ما را رسوا نموده‌ای تا جایی که شایع شده است: در قریش کاهنی ظهور کرده است. به خدا سوگند چیزی باقی نمانده است که ما با شمشیر در مقابل هم قرار بگیریم و یکدیگر را نابود کنیم. ای مرد! اگر فقیر و ناداری، برای تو از اموال خود جمع‌آوری می‌کنیم تا اینکه ثروتمندترین مرد قریش گردی و اگر نیاز به زن دارید هر کدام از زنان قریش را که می‌خواهی انتخاب کن. ده تا را به ازدواج تو در می‌آوریم[۸]    

البته سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) سفارش پادشاهی و حاکمیت خود را هم به رسول الله صلی الله علیه وسلم دادند تا اینکه رسول الله صل یالله علیه وسلم دست از این قوانینی که آورده بکشد و بر اساس قوانین سکولاریستی آنها بر آنها پادشاهی کند اما دیدیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم نپذیرفت . بعد گفتند سالی قانون ما و سالی قانونی که تو آوردی! باز رسول الله صلی الله علیه وسلم نپذیرفت بلکه به صراحت فرمود «لکم دینکم و لی دین» یعنی ۴ معنی و مفهوم دین خودتان برای خودتان و این ۴ معنی و مفهوم دین خودم برای خودم .

سکولاریستهای قریش راضی به هر گونه سازش و تنازلی بودند تنها به شرطی که رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز با آنها سازش می کرد. الله تعالی می فرماید:  وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ (قلم/۹) ‏ایشان دوست می‌دارند که نرمش و سازش نشان دهی، تا آنان هم نرمش و سازش کنند، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم مثل تمام پیامبران بر اساس اصل اساسی برائت از سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) باید ابتدا از خودشان دوری و بیزاری و برائت می کرد بعد از عقاید و قوانین آنها و همین کار راهم کرد.

زمانی که مسلمانی حتی حق زن گرفتن و خوردن ذبیحه و طعام سکولاریستها را ندارد چگونه اجازه دارد حاکمیت و پادشاهی و رهبریت آنها را بپذیرد؟! حالا چه رسد به اینکه مثل دارودسته ی منافقین  کسی بخواهد ادعای اسلامیت هم داشته باشد و نماینده ی مجلس دارالندوه و پارلمان این سکولاریستها را داشته باشد یا در یکی از ادارات نظامی و غیر نظامی آنها مسئولیتی را عهده دار شود!!!

در اینجا هر کدام بر اساس قوانینی که پذیرفته اند در مورد دیگران نظر می دهند و نمی توانیم بگوئیم که مثلاً سکولاریستهائی چون ابوجهل، ابولهب، عتبه یا انگلیس سکولار یا صدام حسین سکولار یا اتاتورک سکولار یا هیتلر سکولار یا استالین سکولار یا روسیه و چین سکولار یا خمرهای سکولار کامبوج و یا آمریکائیان سکولار که بیشتر از یکصد میلیون سرخ پوست را تنها به جرم رنگ پوست و نژادشان قتل عام می کنند، یا در کمتر از یک هفته بیشتر از ۳ هزار زن و بچه و پیر و جوان مسلمان را در باغوز سوریه با بمبهای فسفوری می کشند سپس زخمی های نیمه جان توسط مزدورانش از حزب مزدوران اوجالان زنده به گور می شوند، نفس یا به گفته ی غربی های سکولار وجدان نداشته اند، بلکه باید بگوئیم که نفسهای آنها بد اموزش دیده اند و نفس اینها به دلیل آموزشهای غلط نفسی جنایتکار و مجرم شده است.

– زمانی که یک غربی سکولار و کافر می گوید وجدان خوب داشته باش یعنی خودت – که همان نیروی درونی و قاضی و فرمانده هی که در قلبت هست – را بر اساس معیارهای سکولاریستی خوب تربیت و آموزش داده باشی، یا اگر بر اساس ارزشهای سکولار تربیت شده ای بر اساس آنچه که یاد گرفته ای عمل کن و بر خلاف این آموزشها عمل نکن.

حالا سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) یک سری قوانین و آموزشهای عمومی دارند  که آنها را در پارلمانهای خود به تصویب رسانده و با قدرت حکومتی بر مردمان خود تحمیل می کنند و شهروندان ناچارند که این قوانین را رعایت کنند. به این قوانین که نوعی یکسانی در نفس تمام شهروندان ایجاد می کند می گویند: وجدان عمومی و اجتماعی.

در کنار این قوانین عمومی که نفسها را یکسان می کند و از نفسها انتظار یکسانی می رود، تحت عنوان آزادی های شخصی  یک سری قوانین و آموزشهائی نانوشته در جامعه به وجود می آیند که جنبه ی فردی دارند و ممکن است به تعداد تمام افراد جامعه قوانین مختلفی تولید شوند چون هر یک دارای هوای نفس جداگانه ای هستند در نتیجه نفسها و به اصطلاح خودشان وجدانهای مختلفی به وجود می آیند.

 در اینجا دیگر شما نمی توانید بگوئید فلانی از نفس یا به اصطلاح  سکولاریستها و جاهلین از وجدان مناسبی برخوردار نیست، بلکه تحت شعار و قانون حفظ آزادی های شخصی شما می توانید نفس خودتان را داشته باشید و آنها هم نفس خودشان را.

در اسلام نیز این یکسانی نفسها و به اصطلاح این یکسانی قلبها با قوانین شریعت الله صورت می گیرد. الله تعالی می فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا … (آل عمران/۱۰۳) و همگی به رشته خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدان گاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان پیوند داد، پس برادرانی شدید.

صرفنظر از منافقین و دارودسته ای از مسلمین فریب خورده که دور خود جمع کرده اند، نفس مومنین در قضاوتهای خود بر اساس همان قوانین یکسان شریعت تصمیم می گیرد به همین دلیل در این زمینه ها نیز باز نفسهای آگاه یکسان عمل می کنند و سایر نفسهای مومنین نیز بر اساس میزان آگاهی هائی که از قانون شریعت الله دارند قضاوت و عمل می کنند.

در سیستم جاهلیت و بخصوص در دین سکولاریسم که نفسهای مختلف با آموزشها و تعلیمات و ارزشها و بایدها و نبادیهای مختلفی تولید می شوند هر شخصی اله ش می شود نفس خودش. یعنی قانون گذاشتن کار الله است همچنانکه خلق کردن هم کار الله است «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف/۵۴) اما این سکولار بی ارزش نجس «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» (توبه/۲۸) ، الله تعالی را در قانونگذاری کنار می زند و خودش یا سایر انسانها را در جای الله قرار می دهد و ادای الله تعالی را در قانونگذاری در می آورند.  اینهائی که دچار این حماقت می شوند و چنین چیزهائی را با الله برابر می دانند در روز قیامت با افسوس و پشیمانی می گویند: «تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ، إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (شعراء/۹۷-۹۸). سوگند به خدا ما در گمراهی آشكاری بوديم. آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر می‌ساختيم.

الله تعالی در مورد این دسته از انسانها که  در مسائل عمومی و شخصی هوا و خواهشهای خود یا دیگر انسانها را جایگزین قانون شریعت الله کرده اند و با این قوانین ساخته شده توسط بشر نفس خود را آموزش داده اند می گوید: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (جاثیه/۲۳) هیچ دیده‌ای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از قانون شریعت الله، شخص پرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌ای انداخته است‌؟! پس چه کسی جز خدا می‌تواند او را راهنمائی کند؟(و خدا هم از وی رویگردان است) آیا پند نمی‌گیرید و بیدار نمی‌شوید؟‏

در این صورت اگر این نفس بوسیله قوانین و تربیتها و آموزشهای غیر اسلامی مختلف و رنگارنگ شکل گرفته باشد، دقیقاً مثل همان قانونها وآموزشهای غیر اسلامی رنگارنگ، قضاوتهایش نیز غیر اسلامی و گوناگون هستند و این قضاوتها نمی توانند اطمینان بخش و بدون اشکال باشد.

همچنانکه فلان فکر سکولار لیبرال یا چپ در مورد فلان مساله ی اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی و امنیتی و آموزشی و غیره دیدگاهی بر خلاف دیدگاه قانون شریعت الله دارد و قابل قبول و اطمینان بخش نیست، به همان نسبت کسانی هم که با چنین دیدگاه غیر اسلامی نفس خود را آموزش و پرورش داده اند قضاوتهای نفسشان قابل پذیرش و اطمینان بخش نیست.

به همین دلیل الله تعالی به مومنین امر می کند که هیچ یک از «کفار ۶ گانه» [یعنی: ۱- الَّذِينَ هَادُوا  2- وَالصَّابِئِينَ  3- وَالنَّصَارَىٰ  4- وَالْمَجُوسَ  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا به زبان امروزین سکولاریستها) به همراه ۶- مرتدین]  را به عنوان ولی و سرپرست خود نگیرند . چون الله تعالی بر اینها غضب گرفته و از اینها خشمگین است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ  (ممتحنة/ ۱۳) / ای مؤمنان! گروهی را به دوستی نگیرید که خدا بر آنان خشمگین است.

ولی و حاکم و سرپرست متقین تنها الله تعالی و رسولش و مومنین مجری قوانین شریعتش هستند : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا  (مائده/۵۵) و هیچ مسلمانی هیچ بهانه ای برای سرپرست و فرمانده و رهبر و رئیس کردن این «کفار ۶ گانه» برخود را ندارد، چون الله تعالی تحت هیچ عنوانی هیچ راهی قرار نداده است که از آن راه یکی از «کفار ۶ گانه» بر مسلمین حاکمیت پیدا کنند : وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا (نساء/۱۴۱) چون قضاوتها و حکمها و برداشتها و به اصطلاح سیاستهای آنها در برابر دین الله و بندگان الله غلط و ضد اسلامی و فاسد هستند.

در اینجا برنامه هائی که به  نفس داده شده اند راهنما می شوند، و این اشتباه است که بگوئیم فلان سیستم خودش این کار را کرد، بلکه باید بگوئیم فلان برنامه ای که به این سیستم داده شده باعث شده که این سیستم این کار را انجام دهد، چون سیستم بدون برنامه هیچی نیست غیر از یک ظرف خالی.

اگر می بینیم که سکولاری چون استالین یا هیتلر یا صدام حسین و آتاتورک و… دست به چنان جنایاتی می زنند و نفس آنها نیز بر آن راضی است به خاطر قوانین سکولاریستی است که با آن نفس خود را پرورش داده اند، و این قوانین سکولاریستی هستند که چنان جنایاتی را برایشان توجیه می کنند.

اگر می بینی که جریانات نجدی با چنان قصاوتی و با خوشحالی صوفی ها و شیعیان را قتل عام می کنند و به آن هم افتخار می کنند به خاطر قوانین منشعب از تفکرات محمد بن عبدالوهاب و سایر علمای نجد است که این شخص با این قوانین نفس خودشان را آموزش داده اند و چنین نفسی به چنین اعمالی رضایت کامل پیدا کرده است.

اگر می بینی که جریانات شیعیان غلاة  که با نامهای تشیع قرمطی و صفوی و تشیع انگلیسی هم شناخته شده اند با چنان وحشیگریهائی اقدام به قتل عام اهل سنت می کنند باز به دلیل قوانین و عقایدی است که با آن نفس خود را آموزش و پرورش داده اند

تنها زمانی این اشخاص دچار پشیمانی و سرزنش نفسی می شوند که متوجه شوند که باورهایشان اشتباه است یا کاری که انجام داده اند بر اساس عقاید و باورهایشان اشتباه بوده است.

در اینجا ملامت شما تاثیری در اعمال این اشخاص سکولار  و یا منحرفین میان مسلمین ندارد. چرا؟ چون شما بر اساس قوانینی اینها را ملامت می کنی که اینها چنین قوانینی را در اساس قبول ندارند، و نفس این شخص به عنوان قاضی داخلی چیزهائی را جرم میداند که نزد شما جرم نیستند، و نفس او به عنوان پلیس داخلی اش کسانی را مستحق نابودی و کشتن می داند که قوانینش آنها را مستحق کشته شدن و نابودی می داند . به همین دلیل این شخص کسانی را از بین می برد که نفسش به عنوان قاضی حکم  مجرم بودن آنها را بر اساس قوانینی که پذیرفته صادر کرده هر چند شما خوشتان نیاید .

راهنما و ناصح و قاضی و پلیس درون این انسانها از چنین اعمالی که بر اساس عقاید و قوانینی که پذیرفته اند انجام می شوند احساس خوشحالی و پیروزی و لذت هم می کند.

این در مورد کسانی است که نفس خود را بر اساس قوانین مختلفی پرورش داده اند، اما اگر کسی بر خلاف آنچه که پرورش یافته عملی انجام داد به چنین شخصی می گویند  بر اساس آن عقیده و آن قوانینی که پذیرفته دچار خطا و گناه شده است، و ممکن است شخص در چنین حالاتی دچار پشیمانی و سرزنش نفس و عذاب نفس هم گردد.

البته باید عرض کنم که سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) از همان زمانهای باستان تا کنون دو  اسم را جایگزین دو اسم شرعی کرده اند و متاسفانه  این دو مصطلح غلط در این چند دهه ی اخیر هم وارد ادبیات کوچه بازاری مردمان جاهل و نا آگاه ما هم شده اند:

  1. اومانیسم (یا به زبان فارسی انسانیت) را جایگزین الله کرده اند
  2. وجدان را جایگزین نفس کرده اند.

مگر ندیدی که فلان شخص جاهل به انسانیت قسم می خورد؟ یعنی به اومانیسم قسم خورده در حالی که اصلا نمی داند اومانیسم یا انسانیت چه تعریفی دارد؟ نه در میان همین جوانکهای بی درو پیکر بلکه تشریف ببرید از کسانی که ۴۰-۵۰ سال است به انسانیت قسم خورده اند بپرس انسانیت یعنی چه؟ اصلاً نمی دانند. به همین دلیل تنها در میان جاهلها و نفهمهای سکولار و سکولار زده ی  قوم کورد چنین سوگندی وجود دارد، یعنی در میان خود اروپائیان هم چنین حماقتی یافت نمی شود، نه در میان آنها و نه در میان ترکها و عربها و فارسها و نه در میان هیچ قومی نمی بینی کسی به اومانیسم یا انسانیت قسم بخورد الا  نفهمای قوم کورد.

علاوه بر این، در بین سکولاریستها و عوام فریب خورده ی ما و حتی در میان دسته هائی از درسخوانده های عوام زده ی ما هم «وجدان» جایگزین  نفس شده است. مگر نشنیدی که می گویند وجدان خودت را بین خودت و دیگران قرار بده و قاضی کن؟! اما گذشتگان صالح ما می گفتند نفس خودت را ترازوی بین خودت و دیگران قرار بده که قطعاً این نفس با قانون شریعت الله آموزش دیده و تربیت شده است. روایت کرده اند که علی بن اب طالب رضی الله عنه به فرزندش حسن  رضی الله عنه می گوید: وَاجْعَلْ نَفْسَک میزاناً فیما بَینَک وَ بَینَ غَیرِک [۹] نفس خویش را بین خود ومردم میزان قرار بده.

 لازم است بدانیم روح زمانی که در داخل جسم انسان و متصل به جسم است به آن می گویند نفس، و زمانی که از جسم خارج می شود باز به آن می گویند روح. الله تعالی می فرماید:  اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ‏(زمر/۴۲) خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمی‌گیرد . ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه می‌دارد، و ارواح دیگری را (که هنوز اجلشان فرا نرسیده به تن ) باز می‌گرداند تا سرآمد معیّنی. در این مسأله ( خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است ) نشانه‌های روشنی (از مرگ و دوباره زندن شدن و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است.‏

غربی ها به وجدان می گویند «conscience» و به کسی که دچار بیماری درونی شده باشد می گویند: « psychosis» و عربها نیز می گویند: الأمراض النفسيَّة.  کجا بیماری وجدان آمده تا بخواهی درمانش کنی؟  چون اصلاً چیزی به نام وجودان وجود ندارد، وجدان توهمی است که سکولاریستها یا به زبان عربی مشرکین در طول تاریخ خواسته اند جایگزین نفسش کنند. برو تمام کتب تاریخی و شعر و ادب قوم خودت و سایر اقوام مسلمان را نیز نگاه کن ببین این کلمه چند سال است وارد ملل اسلامی شده. پس چرا تا این اندازه خودت را سبک و بی ارزش و مسخره می کنی؟

۳ .

متوجه شدیم که رابطه ی نفس با جسم نوعی همکاری متقابل است. نفس برنامه می دهد و جسم هم اجرا می کند.  این نفس واحد- یا خود ما – که در جایگاه دستور دهنده و برنامه ریز قرار گرفته ایم و این بدن مجری طرحها و برنامه های ماست می توانیم به سه حالت مختلف در آئیم و دارای سه صفت مختلف شویم:

  • صفت و حالت اول نفس : «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ (يوسف: ۵۳ ) به راستی كه نفس به بديها و نابكاريها مي‌خواند، مگر نفس كسي كه پروردگارم بدو رحم نمايد. / این حالت زمانی به نفس- یا به ما –  دست می دهد که آموزشهای غلط به نفس داده شده باشد و هوی و خواهشهای غیر شرعی بر ما غلبه پیدا می کنند و نفس دچار گناه و سرکشی و ویروس شده باشد و دستور به بدهی بدهد.
  • صفت و حالت دوم نفس : « وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» (القيامة/ ۲) و به نفس سرزنشگر سوگند! / این حالت هم معمولاً زمانی ایجاد می شود که نفس – یا خود ما –  دچار اشتباه یا حتی گناهی شده باشیم و توبه و پشیمانی هم صورت گرفته باشد و نفس – یا خود ما – دچار محاکمه و سرزنش خودمان می شویم.
  • صفت و حالت تکاملی و سوم نفس : « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي. (فجر: ۲۷ – ۳۰) اي نفس مطمئنه ‏ به سوي پروردگارت بازگرد، در حالي كه تو خوشنودي، و (خدا هم) از تو خوشنود (است). ‏ به ميان بندگانم درآي. ‏‏و به بهشت من داخل شو.

این حالت و صفت الْمُطْمَئِنَّةُ هم زمانی است که گرایش به خیر و دوری از بدیها و حتی دوری شبهات و پاره ای از مباحات تبدیل به ملکه و رفتار ثابت و تزلزل ناپذیری در نفس می شود به گونه ای که نفس تنها زبان را بر اساس قانون شریعت الله می چرخاند و اعضای بدن را تنها بر اساس قانون شریعت الله به حرکت در می آورد و تنها چیزهائی را می شنود که قانون شریعت الله اجازه ی شنیدن داده و تنها به چیزهائی نگاه می کند که قانون شریعت الله اجازه ی دیدن داده . به گونه ای که در حدیثی قدسی آمده است که الله تعالی می فرماید : 

مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ: كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِي لَأُعِيذَنَّهُ.[۱۰]

«هرکس با یک ولی و دوست من دشمنی کند، قطعاً [بداند] من با او اعلان جنگ می‌کنم؛ و محبوب‌ترین چیز نزد من که عبدم به وسیله‌ی آن به من نزدیک می‌شود، اعمالی است که بر او فرض کرده‌ام، و بنده‌ی من همیشه با انجام‌دادن سنت‌ها به من نزدیک می‌شود، تا آن که او را دوست می‌دارم؛ و چون او را دوست داشتم :

گوش او خواهم شد که با آن می‌شنود، و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند، به دستش تبدیل می‌شوم و با آن می‌گیرد، و پای او می‌شوم که با آن راه می‌رود، و اگر از من چیزی بخواهد، قطعاً به او عطا می‌کنم؛ و اگر از شرّ چیزی به من پناه جوید، قطعاً او را پناه می‌دهم.

در اینجا باید به آسانی به این سوال پاسخ دهیم که : این روح یا این نفسی که راه و چاه را به جسم نشان می دهد با چه چیزی رام و مدیریت می شود؟ با قوانین و ارزشها. و شخص مومن این قوانین را از کجا می گیرد؟ از فرضها «مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ» و سنتها و«بِالنَّوَافِلِ» که از قانون شریعت الله گرفته است. همچنانکه عبادت تنها نماز و روزه نیست بلکه شمامل مسائل عقیدتی و قلبی و زبانی و بدنی و مالی می گردد فرضها هم تنها نماز و روزه و… نیستند بلکه تمام احکام قوانین شریعت الله همه فرض هستند و همه باید از الله گرفته شوند و باید به محض شنیدن احکام شریعت الله بی چک و چانه از آنها اطاعت کنی :  إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (نور/۵۱) مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کند ، سخنشان تنها این است که می‌گویند : شنیدیم و اطاعت کردیم ! و رستگاران واقعی ایشانند .‏

الله تعالی از تو نمی پذیرد که بعضی از این قوانین را از الله بگیری و بعضی را از  دین سکولاریسم و هوای نفست که اگر ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودت و اختیاری مرتکب این ترکیب شدی و عذری معتبر شرعی و شبه ای نداشتی از دایره ی اسلام خارج شده ای و خودت را مشمول « أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا…» (نساء/۱۵۱) کرده ای . و نفست را آلوده و مریض کرده ای.

 این نفسی که فطرتاً حق طلب و اسلامخواه به دنیا آمده است مثل یک بچه ی مدرسه ای با قوانین شریعت الله مراحل پیش دبستانی و دبستان و دبیرستان و دانشگاه را طی می کند تا اینکه در قانون شریعت الله به درجه ی تخصص و عالمی می رسد (مثل متخصصین علمای باسواد و بی سواد عصر رسالت) و این شخص متخصص می تواند – بإن الله –  خود را از آنچه برایش ضرر دارد دور کند و حتی خودش را از آلودگی ها و جهالتهائی که در آن وجود داشته پاکیزه و تزکیه کند.

 پس تزکیه و پاکیزه کردن نفس هم اینقدر پیچیده نیست که عده ای در حال خود فریبی و حتی بازی و تجارت و سرگرمی با آن هستند:

پیامبران دعا می کنند : رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ ‏ (بقره/۱۲۹)  ای پروردگار ما ! در میان آنان پیغمبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر ایشان فرو خواند و کتاب ( قرآن ) و حکمت (اسرار شریعت و مقاصد آن) را بدیشان بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید، بی‌گمان تو عزیزی و حکیمی .

الله تعالی نیز می فرماید : کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ  ‏(بقره/۱۵۱) و همچنین پیغمبری را از خودتان در میانتان برانگیختم که آیات ( قرآن ) ما را بر شما فرو می‌خواند و شما را پاکیزه می‌دارد و به شما کتاب ( قرآن ) و حکمت ( اسرار و منافع احکام ) را می‌آموزد. و به شما چیزی یاد می‌دهد که نمی‌توانستید آن را بیاموزید.‏

در هر دو آیه پاکیزه کردن نفس من و شما با آیات قرآن است.  خودت را با عقاید کفری سکولاریستها و دروغ و حسد و ریا و بی حیائی و شرک و انواع بیماری های درونی آلوده کرده ای؟ با آیات قرآن و شریعت الله خودت را درمان کن و خودت را پاکیزه کن.  خودت را به حزبهای سکولار و مرتد و بی نمازی و مشروب خوری و بی حجابی و زنا و دزدی و انواع بیماری های رفتاری و عملی آلوده کرده ای؟ با آیات قرآن و قانون شریعت الله  خودت را درمان و پاکیزه کن. به همین سادگی.

حالا مکان این نفس کجاست؟ مکان نفس انسان قلب اوست و پاک کردن دل یعنی پاک کردن نفسی در آن است، و می دانیم این پاک کردن دل تنها با قانون شریعت الله صورت می گیرد. کسی دل پاک دارد که نفسش بر اساس قانون شریعت الله پاک شده باشد و تقوای الله را دارد. اگر دلت پاک شد چشمت هم پاک می شود، دستت پاک می شود و در کل زندگیت پاک می شود اما اگر دلت با عقاید، قوانین و اعمال غیر شرعی فاسد شد، همه چیزت ناپاک و فاسد می شود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید : ألا وإنَّ في الجَسَدِ مُضْغَةً، إذا صَلَحَتْ، صَلَحَ الجَسَدُ كُلُّهُ، وإذا فَسَدَتْ، فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّهُ، ألا وهي القَلْبُ [۱۱] آگاه  باشید که در بدن، تکه گوشتی وجود دارد که اصلاح شدن آن  منجر به اصلاح شدن همه بدن می شود و فاسد شدن  آن منجر به فاسد گشتن همه بدن می گردد، آگاه باشید که آن قلب است.

اینجاست که این قلب اصلاح شده با قانون شریعت الله هم تعقل می کند و هم تفقه . پس تعقل کار قلب است: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (حج/۴۶) آیا در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند تا دلهائی به هم رسانند که بدانها فهم کنند، و گوشهائی داشته باشند که بدانها بشنوند؟ چرا که این چشمها نیستند که کور می‌گردند، و بلکه این دلهای درون سینه‌ها هستند که نابینا می‌شوند.

به همین صورت تفقه و فهمیدن و درک کردن هم کار قلب است : وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/۱۷۹) ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را آفریده و پراکنده کرده‌ایم که سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است. (این بدان خاطر است که) آنان دلهائی دارند که بدانها نمی‌فهمند، و چشمهائی دارند که بدانها نمی‌بینند، و گوشهائی دارند که بدانها نمی‌شنوند . اینان همسان چهارپایانند و بلکه سرگشته‌ترند، اینان واقعاً  غافل و بی‌خبر هستند.‏

اگر می بینی که به فلانی می گوئی که کفر به طاغوت این است و باید در کنار شیطان از این «کفار ۶ گانه» ی آشکار هم دوری کنی و از کفار پنهان داخلی هم حذر داشته باشی و مواظب خودت باشی اما انگار نه انگار چیزی دیده یا شنیده مشکل در چشمان این اشخاص نیست بلکه قرآن می فرماید که ریشه ی مرض در قلب کور این افراد است: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (حج/ ۴۶)

پس ای برادر و خواهر دعوتگرم : ابتدا خودت قبل از اقدام به اصلاحگری جزو متقین باش الله تعالی می فرماید: « فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ » (اعراف /۳۵) «پس كساني كه پرهيزگاري كنند و به اصلاح بپردازند،  (در آخرت) نه ترسي بر آنان است و نه غمگين مي‌گردند»

بعد از این: بدان که چنین موجوداتی هم وجود دارند و انتظار نداشته باش تمام کسانی که آنها را به سوی قانون شریعت الله دعوت می دهی همه سخنانت را بشنوند و همه سخنانت را بگیرند.

سکولار نجسی که نفسش را با قوانین سکولاریستی تربیت کرده و چیزی غیر از قوانین سکولاریستی خودش را قبول ندارد و  اگر هزاران بار سخنی را به او بگوئی انگار نه انگار چیزی گفتی و اصلاً گوشش بدهکار نیست و تمام سخنانت را نشنیده می گیرد و حتی خودت و قانون شریعت الله را نیز نادیده می گیرد، نباید باعث شود که تو به خودت شک کنی که شاید مشکل از تو باشد، نه مشکل از  نفس گندیده و فاسد اینهاست که با قوانین ضد اسلامی بدتر از سنگ شده است که هیچ چیزی به آن نفوذ نمی کند : ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/۷۴)‏ پس از آن ، دلهای شما سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌تر از سنگ. و پاره‌ای از سنگها است که از آن نهرها می‌جوشد، و پاره‌ای از آنها است که می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌آید، و پاره‌ای از آنها است که از ترس خدا فرو می‌ریزد. و خدا از آنچه می‌کنید بی‌خبر نیست.‏

الله تعالی در مورد این موجودات می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ (۲۰۶/بقرة)     

پس در این مسیر دعوت و جهاد :

  1. شک نداشته باش که الله تعالی همراه پرهیزکاران است « وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (بقره/۱۹۴) از الله پرهیز کنید و بدانید که الله همراه پرهیزکاران است .همچنانکه الله تعالی از زبان رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان هجرت و پناه گرفتن در غار می فرماید که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ابوبکر رضی الله عنه می فرماید : لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا (توبه/۴۰) «نگران مباش به راستی الله تعالی با ماست.»
  2. شک نداشته باش که  عاقبت و « إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» مال اهل تقوا و متقین است و اگر اهل تقوا بودی  باید اهل صبر هم باشی : « فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ‏ » (هود /۴۹) « پس شكيبائي كن كه سرانجام از آنِ پرهيزگاران است»
  3. بر اساس دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان با «کفار۶گانه» ی آشکار و بخصوص دارودسته ی منافقین برخورد کن، و با تزکیه نفس خودت، از الله تعالی طمع پاداش داشته باش و تنها بر او و سپس بر قدرت مومنین اهل وحدت از کانال یکی از «۳ابزار» برتر اعتماد و تکیه داشته باش.

۴ .

خوب، در اینجا می توانیم در تعریف تقوا بگوئیم: آن تعقل و تفقهی که در نفس مومنین حالت قضاوت و حالت احتیاط و بازدارندگی و مدیریت  درست می کند و نفس این صفات را به خود می گیرد تا تبدیل می شود به نفس مطمئنه و ایمان را ارتقاء و ایمان را اضافه و تقویت می کند، به  این حالت و صفت می گوئیم تقوا و پرهیز؛ و مومن زمانی که به این درجه از ایمان می رسد جزو پرهیزگاران و متقین می شود.

در این صورت جای پرهیز، قلب است. نفس موجود در قلب است که به تو می قبولاند چگونه باید از خودت محافظت کنی، و به هر میزان که این نیروی بازدارنده در قلب قوی باشد به همان میزان شما به سلامت و کیفیت ایمانی بالاتری دست پیدا می کنید، و این تقوا همچون سپری در برابر انواع بیماریهای نفسی و گناهان و آنچه مورد ترس است از ما محافظت می کند، و با انجام دستورات الله تعالی و دوری از منهیات و شبهات و حتی دوری از بعضی از مباحات بر کیفیت ایمان ما می افزاید. ایمانی که مرکزش قلب است و الله تعالی در موردش می فرماید: وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ (حجرات/۷) اما خداوند ایمان را در نظرتان گرامی داشته است و آن را در دلهایتان آراسته است ، و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است

 پس شناخت تقوا مثل شناخت روح نیست که از توضیح و پاسخ در مورد آن عاجز باشی. خیلی ساده ست. تقوا به معنای حفظ خود از چیزهای ناپسند درونی و ظاهری است. امور ناپسندی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در این روایت به چند مورد آنها اشاره می کند و می فرماید:«لا تَحاسَدُوا، ولا تَناجَشُوا، ولا تَباغَضُوا، ولا تَدابَرُوا، ولا يَبِعْ بَعْضُكُمْ علَى بَيْعِ بَعْضٍ، وكُونُوا عِبادَ اللهِ إخْوانًا، المُسْلِمُ أخُو المُسْلِمِ، لا يَظْلِمُهُ ولا يَخْذُلُهُ، ولا يَحْقِرُهُ، التَّقْوَى هاهُنا – ويُشِيرُ إلى صَدْرِهِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ- بحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أنْ يَحْقِرَ أخاهُ المُسْلِمَ، كُلُّ المُسْلِمِ علَى المُسْلِمِ حَرامٌ، دَمُهُ، ومالُهُ، وعِرْضُهُ» [۱۲] به هم دیگر حسد نورزید  و هم دیگر را فریب ندهید و  به هم دیگر بغض نورزید و با هم دیگر قهر نکنید و بر معامله یکدیگر معامله نزنید. برادرانه بنده الله باشيد، مسلمان برادر مسلمان است، بر او ظلم نمی كند، او را بی یارو یاور و تنها رها نمی كند،با او دروغ نمی گوید و او را کوچک نمی شمارد. تقوا در سینه است همین شر برای شخص کافیست که برادر مسلمانش را حقیر بداند، همه چیز مسلمان خونش، مالش و آبرویش بر مسلمان حرام است.

حالا اجازه دهید که صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم این توضیحات ما در مورد تقوا را به تصویر بکشانند: عمربن خطاب رضی الله عنه از ابی بن کعب رضی الله عنه پرسید: تقوا یعنی چه؟ ابی گفت: آیا شده تا به حال از راهی پر از خار گذر کنی؟ گفت: آری. ابی گفت: چگونه گذر کردی؟ عمر گفت: از ترس آنکه مبادا خوارها به من آسیبی برسانند لباسم را جمع و جور کردم و به جایی که قدمهایم را می گذارم نگاه می کردم و قدمی بر میداشتم و بعد با احتیاط قدم دیگر را بر میداشتم. ابی گفت: تقوا همین است…[۱۳] 

پس تقوا یعنی: آن فهم و درک و قدرت قلبی که انسان به وسیله آن از خودش محافظت می کند، و شخص مومن بین خودش و گناهان حاجز و مانعی می گذارد و این تقوا مومن را وادار می کند که دستورات الله را انجام دهد و از حرامها دوری کند.

به زبانی دیگر، تقوا ابزار و وسیله ای است كه انسان مسلمان توسط آن قدرتی پيدا مي كند که خودش را در گفتار، كردار و رفتار در گناه و نافرمانی الله تعالی نيندازد. 

پس تقوا، یعنی قدرت و نیروئی درنفس انسان که نفس را در برابر آن چه که از آن می ترسد محافظت می کند.   یعنی دوری کردن از تمام آن چیزهائی که برای مومن عیب می آورد و باعث می شوند مومن سرزش شود یا عذاب ببیند.

به عنوان مثال در جاهائی گفته شده که در مورد دنيا و زنان پرهیز و تقوا داشته باشید، یعنی چه؟ از ابو سعيد الخدري رضي الله عنه روايت است که: پيامبر خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند: « إنَّ الدُّنْيا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، وإنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُكُمْ فِيهَا. فينْظُر كَيْفَ تَعْمَلُون. فَاتَّقُوا الدُّنْيَا وَاتَّقُوا النِّسَاءَ. فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَتْ فِي النِّسَاءِ » [۱۴] همانا دنيا شيرين و سبز است (زرق و برق دارد). خداوند شما را در آن جانشین ساخته است تا ببيند، که چگونه عمل مي کنيد، پس از دنيا و از زنها پرهیز داشته باشید، چرا که اولين  آزمایش بني اسرائيل در باره ی زنها بود.

در اینجا پرهیز از دنیا و زنها «فَاتَّقُوا الدُّنْيَا وَاتَّقُوا النِّسَاءَ» به معنی دوری کردن و کناره گیری از دنیا  و زنها نیست، بلکه به این معنی است که الله تعالی در مورد دنیا و زنها چه حکمهائی را صادر کرده ما هم طبق همان حکمها عمل کنیم. هر چه را در مورد دنیا گفته خوب است ما هم می گوئیم خوب است و به آن عمل می کنیم و هر چه را گفته بد است ما هم می گوئیم بد است و از آن دوری و کناره گیری می کنیم . این یعنی پرهیز از دنیا.

به همین ترتیب در مورد زنها نیز هر چه الله تعالی فرموده است که خوب است ما هم می گوئیم خوب است و انجامش می دهیم، و هر چه را که فرموده بد است ما هم می گوئیم بد است و از این بدی ها مثل اطاعت کردن از زنها در کارهائی که منجر به نافرمانی از قانون شریعت الله تعالی می شود، یا نگاه غیر ضرروی به نامحرم، صحبتهای غیر ضروری با نامحرم، خلوت کردن مجازی یا حقیقی با نامحرم، دست دادن و لمس نامحرم  و سایر حرامهائی که منتهی به فساد اخلاقی و جنسی می گردند دوری می کنیم و خود را با حلالهائی که در مورد زنها وجود دارد محافظت می کنیم. این یعنی پرهیز از زنها. به این نیروئی که  در نفس تولید شده و اجازه نمی دهد که از سوی زنها به نفس مردها صدمه ای برسد می گوئیم تقوا. البته به همین نیروئی که در نفس تولید شده و اجازه نمی دهد از سوی مردها به نفس زنها صدمه یا برسد می گویند تقوا. در اینجا چون بار مسئولیت مرد سنگین تر است تنها اسم مرد آورده شده است و گرنه تقوا متعلق به نفس است و زن هم مثل مرد نفس است و دارای مسئولیت خاص خودش.

در امور روزمره هم می بینیم که می گویند فلانی پرهیز غذائی دارد. پرهیز غذائی به معنی دوری کردن از غذا نیست، بلکه به این معنی است که آن شخص باید غذاهائی را مصرف کند و از غذاهائی دوری کند. حالا این شخص به هر میزان در پرهیز غذاهائی خودش تلاش کند به همان اندازه در این کار اهل تقوا بوده و به سلامت جسمی نزدیکترمی شود. در اینجا هم به این نیروئی که  در نفس تولید شده و اجازه نمی دهد که  از سوی خوراکی ها  به جسم صدمه ای برسد می گوئیم تقوا.

یا می گویند فلانی پرهیز حرکتی دارد. اینهم همیشه به معنی بی حرکت شدن شخص نیست بلکه دکتر متخصص به وی دستور داده فلان حرکتها را می تواند انجام دهد و از انجام فلان حرکتها منعش کرده و نباید آنها را انجام دهد. این شخص به هر میزان از حرکاتی که می داند برایش بد است دوری کند به همان اندازه در این کار اهل تقوا بوده و به سلامت جسمی نزدیکتر می شود. در اینجا هم به این نیرو و قدرتی که  در نفس تولید شده و اجازه نمی دهد شخص با انجام حرکاتی به جسمش صدمه ای بزند می گوئیم تقوا.

پس اگر گفته می شود فلانی پرهیز غذائی دارد به این معنی نیست که هیچ غذائی را نباید بخورد، بلکه برایش مشخص شده که چه غذاهائی را بخورد و چه غذاهائی را نخورد.

اگر گفته می شود فلانی پرهیز حرکتی دارد همیشه به این معنی نیست که هیچ حرکتی نباید بکند بلکه برایش تجویز شده که کدام حرکتها را می تواند انجام دهد و کدام را نباید انجام دهد.

پرهیز از الله هم یعنی نگاه کن الله تعالی فرموده کدام کار درونی و ظاهری را باید انجام دهی تو هم انجامش بده و به هیچ کسی گوش نده چرا گوش ندهی ؟ چون الله تعالی فرموده «وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ» (بقره/۴۱) و تنها از من پرهیز کنید؛ و باز نگاه کن که الله تعالی فرموده کدام کار درونی و ظاهری را نباید انجام بدهی تو هم انجامش نده و در این هم به هیچ مخلوقی گوش نده. این یعنی پرهیز از الله.

 به هر اندازه هم در این کار تلاش کنی به همان اندازه به موفقیت دنیا و قیامت نزدیک می شوی .  به همین دلیل الله تعالی به صراحت می فرماید: « وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ » (ال عمران /۱۷۹)«و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگار شويد، پاداش بزرگي خواهيد داشت»

پاداش متقین در دنیا این است که :«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ…»(اعراف ۹۶)؛ «و اگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن‌ها می‌گشودیم.»

و در مورد قیامت متقین هم می فرماید : « ‏وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ‏ » (یوسف /۵۷) «و پاداش آخرت، براي كساني كه ( در دنيا ) ايمان مي‌آورند و پرهيزگاري مي‌كنند، بهتر است» یا می فرماید : إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ (قمر/۵۴) قطعاً جای پرهیزگاران در باغها و کنار جویباران بهشتی است.‏

در این صورت نباید مثل عده ای این مفهوم شرعی «تقوا» را نیز پیچیده کرد، همچنانکه مفاهیم ساده ی دیگر را پیچیده و دست نیافتنی کرده اند. چقدر تابع مطلق شریعت الله هستی و از امور غیر شرعی درونی و ظاهری خود را محافظت می کنی به همان اندازه اهل تقوا هستی، و مرکزی هم  که فرماندهی این امور را بر عهده دارد و تولید تقوای بیشتر می کند نفس توست که در سینه و قلب انسانهاست چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم با اشاره به سینه اش سه بار فرمود:«التَّقْوَى هاهُنا»

۵ .

پرهیز از الله و تقوا چگونه کامل می گردد؟ به همراه انجام و رعایت دستورات الله در مورد حلالها و پرهیز از حرامها و انجام سنتها و نوافل، دوری از اموری است که به اصطلاح متشابهات هستند. 

در اینجا منظور از متشابهات چیزهائی هستند که نمی دانیم حلال هستند یا حرام . زمانی یک مومن متقی در چنین حالتی می افتد هیچ کاری نمی کند و انجامش نمی دهد و با احتیاط تامل می کند تا حکم آن چیز برایش مشخص و آشکار شود و تا آن زمان از آن چیز و از آن مساله ی عقیدتی یا عملی دوری می کند.

عده ای از علماء عنوان وَرَع را برای کسانی که چنین در برابر شبهه بایستند و مرتکب آن نشوند به کار برده اند و کسی چون ابو عبدالرحمن زاهد می گوید: «هرگاه بنده ای اهل وَرَع  باشد؛ ‏آنچه که وی را به شک اندازد رها کند و چیزی که او را به شک نیاندازد چنگ زند».[۱۵]

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید :« إِنَّ الْحَلَالَ بَيِّنٌ، والْحَرَامَ بَيِّنٌ، وبَيْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لَا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ فَقَدِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وعِرْضِهِ، ومَنْ وقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وقَعَ فِي الْحَرَامِ، كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى، يُوشِكُ أَنْ يَقَعَ فِيهِ، أَلَا وإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلَا وإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلَا وهِيَ الْقَلْبُ»”[۱۶] « «حلال واضح و آشکار است، و حرام واضح و آشکار است، و بین حلال و حرام امور شبهه‌ناکی است که بسیاری از مرم [حکم] آن‌ها را [از اینکه حلال است و یا حرام] نمی‌دانند. کسی که از شبهات بپرهیزد، احتیاط دین و شرف خود را کرده است، و کسی که در شبهات  بیافتد (ناخواسته) در حرام خواهد افتاد، مانند چوپانی است که گوسفندانش را در کنار منطقۀ ممنوعه می‌چراند، و بعید نیست که در منطقۀ ممنوعه داخل شود. و بدانید که برای هر پادشاه منطقۀ ممنوعه‌ای است، [یعنی: جایی است که آن را قُرُق کرده است]، و بدانید که منطقۀ ممنوعه خداوند، چیزهایی است که آن‌ها را حرام قرار داده است. و بدانید که در جسم انسان پاره گوشتی است که اگر خوب و صالح شد، همۀ جسم و صالح می‌شود، و اگر فاسد شد، همۀ جسم فاسد می‌شود، و بدانید که این پاره گوشت، (قلب) است»

در اینجا می توانیم بگوئیم همچنانکه الله تعالی :

  • بشر را برای عبادت خلق کرده است : « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ » (زاریات / ۵۶) من جنها و انسانها را جز برای عبادت خود نیافریده‌ام .‏ عبادت هم یعنی :هر چیز درونی یا ظاهری که الله تعالی به آن راضی باشد مثل عبادتهای اعتقادی [ایمان به الله و ملائکه و کتابهای قبلی و قرآن و قانون شریعت الله و  قیامت و قضا و قدر و…]، قلبی [خوف و رجاء – بیم و امید-، ترس، ولاء، بغض، کینه و…]، زبانی[دعا، دعوت، تسبیح و… ] ، بدنی[نماز، جهاد، روزه، کار، حج و.. ]، مالی[زکات، انفاق و…]) : عبودیت هم یعنی اطاعت بی قید و شرط و فرمانبرداری از الله در تمام  امور عقیدتی و قلبی و زبانی و کرداری و مالی، و در این زمینه های درونی و ظاهری با الله تعالی شریک نساختن احدی از مخلوقاتش با الله تعالی. یعنی : قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏* لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ‏(انعام/۱۶۲-۱۶۳) بگو : نماز و نُسُکهایم (هر آنچه حق الله باشد و به درگاه الله اهداء شود مثل حجّ و قربانی و..) و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است .خدا را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شده‌ام ، و من اوّلین مسلمان هستم .‏
  • و عبادت را ابزاری برای رسیدن به تقوا قرار داده :« ياأَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره /۲۱) ای مردم ! خدای خود را عبادت کنید، آن که شما را و کسانی را آفریده است که پیش از شما بوده‌اند ، تا راه پرهیزگاری گیرید .‏
  • در نهایت همین تقوا را نیز اسبابی جهت رستگاری قرار داده است : « وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران/۲۰۰) و از خدا بپرهیزید، تا این که رستگار شوید.‏

حالا اگر مومنی تقوای الله نداشت چه؟  به زبانی دیگر:  اگر کسی پرهیز غذائی را رعایت نکرد چه؟ یا کسی که پرهیز حرکتی را رعایت نکرد چه؟ یا کسی که از دنیا پرهیز نکرد چه؟ یا کسی که از زنها پرهیز نکرد چه؟ یا کسی از مردها پرهیز نکرد چه؟

 الله تعالی به صورت عام می فرماید :

  • وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ، إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا (کهف/۲۹)

بگو : حق از سوی پروردگارتان است پس هرکس که می‌خواهد (به این حق) ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد (به آن) کافر شود . ما برای ستمگران آتشی را آماده کرده‌ایم که (از هر طرف ایشان را احاطه می‌کند و) سراپرده آن، آنان را در بر می‌گیرد، و اگر (در آن آتش سوزان) فریاد برآورند (که آب) ، با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهره‌ها را بریان می‌کند! چه بد نوشابه‌ای ! و چه زشت منزلی!

  •  ‏إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا (کهف/۳۰) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند [بدانند كه] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است تباه نمى ‏كنيم .

 أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿کهف/۳۱﴾ آنان کسانیند که بهشت جاویدان از آن ایشان است‌ ؛ بهشتی که در زیر ( کاخها و درختان ) آن جویبارها روان است . آنان در آنجا با دستبندهای طلا آراسته می‌شوند، و جامه‌های سبز (فاخری از انواع مختلف) حریر نازک و ضخیم می‌پوشند، در حالی که بر تختها و مبلمانها تکیه زده‌اند. چه پاداش خوبی است! و چه منزل و مَقَرّ زیبایی است!

‏در اینجا واضح است که الله تعالی به ما امر می کند که فلان کار را انجام دهیم و فلان کار را نیز انجام ندهیم، و انسان مختار است که انجام دهد یا ندهید، اما اگر کسی دستوراتش را انجام داد پاداش می گیرد و اگر انجام هم نداد باید مثل یک ظالم به خودش و جامعه و حق الله مجازات شود. پس اینگونه نیست بگوئی حق این است و دوست داری قبولش کن و دوست نداری قبول نکن و کسی هم کاری به کارت ندارد. نه اینگونه نیست. در دنیا اگر اسلام را قبول نکردی خودت را جزو یکی از «کفار ۶گانه» کرده ای و باید منتظر قوانینی باشی که الله تعالی برای آن دسته از کفاری در نظر گرفته است که تو در میان آنها هستی و در قیامت هم جایت در آتش است .

مسلمین هم همینگونه اند. الله تعالی می فرماید این حق است که باید انجامش دهی و آن باطل و حرام (ممنوع) است که نباید انجامش دهی، اگر این دستورات را انجام ندادی باید منتظر عواقب آن در دنیا و یا قیامت باشی. در این صورت حتی انجام عبادت در معنی عام و کامل آنهم هم با بیم و امید انجام می شود: «وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ» (اسراء/ ٥٧) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناکند.

واضح است که پرهیز از الله با نوعی مراقبت و هوشیاری آمیخته با ترس هم همراه است. یعنی اگر انجام ندادی یا حتی انجام دادی و به دلایلی پذیرفته نشد باید مجازات شوی. همچنانکه پرهیز غذائی و حرکتی هم با نوعی ترس همراه است که اگر انجامش ندادی یا ناقص و دست و پاشکسته انجامش دادی که تأثیری نداشت باید عواقبش را در جسمت تحمل کنی.

در مثال عربی هست که : الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الأماني . زيرک و عاقل کسی است که خويشتن را محاسبه کند و برای پس از مرگ (برای آخرت) عمل نمايد؛ و ناتوان و عاجز کسی است که از خواسته ها و آرزوهای نفسانی اش پيروی کند و اميد و آرزوی بی اساس و نابجا به خداوند داشته باشد.

 یعنی نفس هر چه از امور ممنوع شده و حرام شده است را انجام داده و از خواهشهای غیر شرعی تبعیت کرده،  با این وجود آرزو دارد که از بهشتیان باشد، این نشانه ی ورشکستی در دنیا و قیامت است – والعياذ بالله -، اگر بهشت را می خواهی برای رسیدن به آن عملی انجام بده، و اگر می خواهی از جهنم نجات پیدا کنی باز اعمالی را انجام بده که تو را از آن دور می کنند، اسباب تماماً در اختیارت است و تو هم می توانی از این اسباب استفاده کنی و در طی کردن این مسیر هم یاری و حمایت و پشتیبانی از سوی الله تعالی است : فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى*وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى*فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى*وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى*وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى* فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى. وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ‏ (لیل/ ۵-۱۱)

کسی که بذل و بخشش کند، و پرهیز کند.‏ و به پاداش خوب ایمان و باور داشته باشد .‏ او را آماده رفاه و آسایش می‌نمائیم.‏ و امّا کسی که بخیلی بکند و خود را بی‌نیاز بداند .‏ و به پاداش خوب ایمان و باور نداشته باشد.‏ او را آماده برای سختی و مشقّت می‌سازیم.‏ در آن هنگام که (به گور) پرت می‌گردد، دارائیش چه سودی به حال او دارد؟‏

پس لازم است ما سوالی که ۶ بار در قرآن  تکرار شده و  نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و الیاس از قوم سکولار (یا به زبان عربی مشرک)شان پرسیده اند را به سکولاریستهای اطراف خود و طرفداران جاهل آنها تکرار کنیم که : «أَلَا تَتَّقُونَ؟» ( آیا پرهیزگاری خدا را نمی کنید؟) آیا علاوه بر شیطان از  «کفار ۶ گانه» و بخصوص از کفار سکولار و قوانین سکولاریستی آنها  دوری نمی کنید؟

البته الله تعالی خطاب به دین فروشان اهل کتاب و هر کسی که مثل اینها  دین فروشی کند می فرماید:  پرهیز تنها از الله تعالی است نه از هیچ شخص دیگری: «وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ» (بقره/۴۱) و آیه‌های مرا به بهای ناچیز مفروشید و تنها از من بپرهیزید .‏  ما هم به این دسته از دین فروشانی که به خاطر کفار سکولار جهانی یا احزاب سکولار محلی و طرفداران جاهل آنها از بیان قوانین شریعت الله کوتاهی می کنند و رعایت همه را دارند الا الله تعالی می گوئیم : هر گونه همکاری با کفار سکولار جهانی و  سکولاریستهای مرتد محلی  همکاری بر گناه و چپاولگری و تجاوز به مسلمین است و همه ی ما می دانیم که این کفار سکولار جهانی برای خدمت به اسلام و مسلمین سرزمینهای ما را اشغال نکرده اند و به خاطر خدمت به اسلام و مسلمین زنان و مردان و پیران و جوانان ما را نمی کشند و به خاطر خدمت به اسلام و مسلمین منابع مادی ما را نمی دزدند و شک هم نداریم که مزدوران سکولار و به ظاهر اسلامگرای محلی هم که در اختیار آنها هستند هدفی غیر از هدف اربابان سکولار خود ندارند پس:

  1. وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (۲/ المائدة) و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی مکنید. از خدا پرهیز کنید. بیگمان خداوند دارای مجازات شدیدی است .‏
  2. ۲-    « وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ» (بقره/۴۱) و آیه‌های مرا به بهای ناچیز مفروشید و تنها از من بپرهیزید .‏ 

خوب، در این مرحله هم باید بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که: همچنانکه با کمی شناخت و مصاحبت با مسلمین، ما می توانیم از میان مسلمین مومنین را تشخیص دهیم؛ آیا چون تقوا جایش در قلب است ما اهل تقوا ومتقین را نیز می توانیم با چشمان خود ببینیم و تشخیص شان دهیم؟

اهل تقوا اولیاء الله هستند مگر  امکانش هست نتوانیم  امثال رسول الله صلی الله علیه وسلم اصحاب را از کفار و حتی از دارودسته ی منافقین تشخیص دهیم؟ الله تعالی در موردشان می فرماید: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (يونس/ ۶۲، ۶۳) هان ! بیگمان دوستان خداوند ترسی بر آنان نیست و غمگین نمی‌گردند.‏ کسانیند که ایمان آورده‌اند و تقوا پیشه کرده‌اند و پرهیز می کنند .‏

الله تعالی در جاهای مختلفی اینها را معرفی می کند . به عنوان مثال در ابتدای سوره بقره می فرماید :

 «ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»: این کتاب هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است.‏ و صفات آنها را اینگونه می شمارد:

  1. الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ: متقین به غیب و عالم نامحسوس و نادیده ایمان دارند و به قول یکی از «سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ» معاصر ما :  انسان با ایمان آوردن به عالم غیب خودش را ازحیوان جدا می‌کند، چون حیوان تنها با حواس ظاهری خود چیزها را درک می‌کند، اما مؤمن‌ متّقی‌ به واسطه ایمان به غیب بالاتر از محسوسات سیر می‌کند.
  2. ۲-     وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ : و نماز را بر پای میدارند. اقامه شد یعنی مردم بلند شدند . حالا اقامه نماز هم یعنی نمازی که بر زمین افتاده است را بلند کردن . یعنی نقشه ای که بر روی کاغذ هست را در زمین واقع پیاده کردن و برپا داشتن. این نماز وقتی که برپا شد کارکردهای خودش را نشان می دهد همچنانکه اگر نقشه ای از روی کاغذ بر روی زمین واقع پیاده شد کارکردهایش را نشان می دهد. کافی است بدانیم که سوره فاتحه به عنوان بخشی از نماز خلاصه و تفسیر کل قرآن است مگر می شود در زمین واقع بدون تاثیر باشد؟ الله تعالی می فرماید : اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ‏(عنکبوت/۴۵) (ای پیغمبر !) بخوان آنچه را که از کتاب به تو وحی شده است، و نماز را برپای دار [متقین نماز را برپا میدارند نه اینکه فقط نماز را بخوانند و تنها به تلفظ آن اکتفا کنند]. مسلّماً نماز از فحشاء و گناهان و از کارهای ناپسند بازمی‌دارد، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله والاتر و بزرگتر است، و خداوند می‌داند که شما چه کارهائی را انجام می‌دهید. /
  3. وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ : و از آنچه بهره آنان ساخته‌ایم انفاق می کنند.‏ ‏ انفاق از نفق آمده است یعنی کم شدن، نابود شدن، مخفی کردن و پوشاندن. و در اصلاح شرع هم یعنی بخشیدن مال جهت کم شدن و نابود کردن و مخفی شدن و پوشاندن فاصله ی طبقاتی بین فقراء و مسکینان با ثروتمندان جامعه. بخشیدن ثروت جهت پر کردن این شکاف طبقاتی یعنی انفاق.
  4. والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ: آن کسانی که  ایمان می‌دارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پیش از تو فرو آمده .
  5. وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ‏: و به روزقیامت هم یقین و اطمینان دارند «أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره/۲-۵) این چنین کسانی ، هدایت و رهنمود خدای خویش را دریافت کرده و حتماً رستگارند .‏

پس تمام مومنین با همان کفر به طاغوت( فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ = «لا اله» و سپس ایمان به الله (وَيُؤمِن بِاللَّهِ = «الا الله») جهت محافظت از ایمان خود در برابر شیطان و «کفار ۶ گانه آشکار» و «کفار پنهان داخلی»  در کنکور دانشگاه متقین قبول شده اند و خود را  در زمره متقین قرار داده اند، چنانچه الله تعالی درباره مومنان می فرماید:« وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا »( فتح /۲۶) حالا می ماند با اعمالی که باعث تقویت و اضافه شدن به ایمان آنها می شود و این متقی بودن را ثابت و عینی میکنند، اینها باید ثابت کنند که واقعاً آنی هستند که ادعایش را دارند و می توانند با موفقیت درسهای متقین را بگذرانند و مدرکی قابل قبول بگیرند؟ به همین دلیل از آنها خواسته می شود: قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (مائدة/۱۱۲) . اگر مؤمن هستید از خدا پرهیز کنید.

ما از روی این اعمال و صفات ظاهری که این اشخاص از خود نشان می دهند می توانیم هم مومنین را تشخیص دهیم هم متقین را و به دلیل همین شناخت و تشخیص ظاهری ماست که  رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «لا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلا يَأْكُلْ طعَامَكَ إِلَّا تَقِيٌّ»[۱۷]جز با مؤمن هم‎نشینی نکن و غذای تو را جز انسان باتقوا نخورد.

اگر مومنین اهل تقوا را پیدا کردی بدان که هیچ ضرری از دوستی  و رفاقت و همدم شدن با متقین نخواهی دید چه در دنیا و چه در قیامت: «‏الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ‏» (زخرف /۶۷) «دوستان، در آن روز، دشمنان يكديگر خواهند شد، مگر پرهيزگاران»

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.

رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

[۲] صحیح بخاری ۱۳۵۸

[۳] أخرجه البخاري (۶۵۹۹، ۶۶۰۰)، ومسلم (۲۶۵۸)

[۴] البخاري (۷۰۴۷)

[۵] مسلم۲۵۷۷

[۶] مسلم ۲۸۶۵

[۷] بخاری ۳۴۹۳

[۸] ابن کثیر،  البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۶۸-۶۹٫

[۹] تحف العقول، صفحه ۷۴٫

[۱۰] بخاری ۶۵۰۲

[۱۱] أخرجه البخاري (۵۲)، ومسلم (۱۵۹۹)

[۱۲] البخاري (۶۰۶۴) مسلم (۲۵۶۴)

[۱۳] محمد نصر الدين محمد عويضة، فصل الخطاب في الزهد والرقائق والآداب، صفحة ۷-۸، جزء ۵٫ بتصرّف.

[۱۴] رواه مسلم.

[۱۵] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص : ۱۱۷)‏.‏

[۱۶] أخرجه البخاري (۵۲ )، ومسلم (۱۵۹۹)

[۱۷]  أَبُو داود۴۸۳۲، والترمذي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *