شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی

پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (۱)

بسم الله و الحمد لله

اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:«الوَحدةُ خيرٌ مِن جليسِ السُّوءِ، و الجَليسُ الصالِحُ خيرٌ مِنَ الوَحدةِ»[۱]تنهائی بهتر از همنشین بد است، و همنشین صالح بهتر از تنهائی است.

یا می فرماید: لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي الْوَحْدَةِ، ما سار راكبٌ بليلٍ أبدًا [۲] یا « مَا سَارَ رَاكِبٌ بِلَيْلٍ وَحْدَهُ»[۳] اگر مردم، خطرات تنها به سفر رفتن را می‌دانستند، هیچ کس به تنهایی در شب، مسافرت نمی‌کرد.

پس«وحدت» مصدری است به معنی واحد، تنهائی و یکی بودن؛ و در اصطلاح «وحدت» یعنی یکدلی و یکی  شدنِ دو یا چند امر و جانبِ مختلف، با کنار زدن و پاک کردن تمام موارد مورد اختلاف. الله تعالی خطاب به مومنین می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ (و همگی به رشته خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید) وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً (آل عمران/۱۰۳)  و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدان گاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان پیوند داد، پس برادرانی شدید. و رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:الْمُؤْمِنُ مَأْلَفَةٌ وَلا خَيْرَ فِيمَنْ لا يَأْلَفُ وَلا يُؤْلَفُ.[۴] مؤمن مونس است(مورد انس والفت است) و در کسی که انس نگیرد و به او انس گرفته نشود، خیری در او نیست.

در این صورت عامل یکدست کردن و وحدت بخش مومنین، نعمت عقاید و قوانین واحد اسلامی است که با دور ریختن و حذف تمام افکار، سخنان، قوانین و رفتارهای غیر شرعی، قلبها را یکی و مونس کرده، و این قلب واحد با دستور و حکمی واحد سایر اعضای بدن و ساختمان اجتماعی جامعه ی مومنین را مدیریت میکند. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنین را گاه به جسم واحد یا ساختمان واحدی تشبیه می کند و می فرماید:

  • مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ (مثال مؤمنین در شفقت، دوستی و مهربانی مانند اعضای یک جسم هستند،) إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى [۵]زمانی که یک عضو آن به درد آمد سایر اعضا نیز بی قرار می شوند وتب می کنند و ابراز همدردی می کنند.

دانلود به صورت pdf :

دانلود به صورت word :


[۱] السيوطي: الجامع الصغير ۹۶۴۷

[۲] صحيح ابن حبان۲۷۰۴

[۳] بخاری ۲۹۹۸

[۴] رواه أحمد (۲/۴۰۰) (۹۱۸۷) والحاكم (۱/۷۳) والبيهقي (۱۰/۲۳۶) (۲۱۶۲۷) و الهيثمي في مجمع الزوائد (۱۰/۲۷۶)

[۵] مسلم(۲۵۸۶)، والبخاري (۶۰۱۱)

پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (۱)

بسم الله و الحمد لله

اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:«الوَحدةُ خيرٌ مِن جليسِ السُّوءِ، و الجَليسُ الصالِحُ خيرٌ مِنَ الوَحدةِ»[۱]تنهائی بهتر از همنشین بد است، و همنشین صالح بهتر از تنهائی است.

یا می فرماید: لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي الْوَحْدَةِ، ما سار راكبٌ بليلٍ أبدًا [۲] یا « مَا سَارَ رَاكِبٌ بِلَيْلٍ وَحْدَهُ»[۳] اگر مردم، خطرات تنها به سفر رفتن را می‌دانستند، هیچ کس به تنهایی در شب، مسافرت نمی‌کرد.

پس«وحدت» مصدری است به معنی واحد، تنهائی و یکی بودن؛ و در اصطلاح «وحدت» یعنی یکدلی و یکی  شدنِ دو یا چند امر و جانبِ مختلف، با کنار زدن و پاک کردن تمام موارد مورد اختلاف. الله تعالی خطاب به مومنین می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ (و همگی به رشته خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید) وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً (آل عمران/۱۰۳)  و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدان گاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان پیوند داد، پس برادرانی شدید. و رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:الْمُؤْمِنُ مَأْلَفَةٌ وَلا خَيْرَ فِيمَنْ لا يَأْلَفُ وَلا يُؤْلَفُ.[۴] مؤمن مونس است(مورد انس والفت است) و در کسی که انس نگیرد و به او انس گرفته نشود، خیری در او نیست.

در این صورت عامل یکدست کردن و وحدت بخش مومنین، نعمت عقاید و قوانین واحد اسلامی است که با دور ریختن و حذف تمام افکار، سخنان، قوانین و رفتارهای غیر شرعی، قلبها را یکی و مونس کرده، و این قلب واحد با دستور و حکمی واحد سایر اعضای بدن و ساختمان اجتماعی جامعه ی مومنین را مدیریت میکند. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنین را گاه به جسم واحد یا ساختمان واحدی تشبیه می کند و می فرماید:

  • مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ (مثال مؤمنین در شفقت، دوستی و مهربانی مانند اعضای یک جسم هستند،) إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى [۵]زمانی که یک عضو آن به درد آمد سایر اعضا نیز بی قرار می شوند وتب می کنند و ابراز همدردی می کنند.
  • المؤمنونَ (یا در لفظ دیگری: الْمُسْلِمُونَ) كَرَجُلٍ واحِدٍ،( جامعه مومنین یا مسلمانان مانند بدن يك انسان است كه) إِنِ اشْتَكَى عَيْنُهُ اشْتَكَى كُلُّهُ وَإِنِ اشْتَكَى رَأْسُهُ اشْتَكَى كُلُّهُ.[۶] هرگاه چشم او به درد آید تمام بدنش به درد می‌آید و وقتی سرش به در آید، تمام بدنش به درد مي آيد.
  • الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا (مؤمن نسبت به مؤمن مانند ارتباط اجزای یک ساختمان محکم است که آن اجزاء و قسمتهای مختلف آن وسیله استحکام و تقویت یکدیگر میشوند.) ثُمَّ شَبَّکَ بَینَ اَصابِعِهِ …[۷] و انگشتان دو دست را در هم فرو برد.

رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وسلم حتی در ریزترین مسائل مثل صفوف نماز هم مراقب بود که صفها به گونه ای نباشد که باعث اختلاف قلوب میان مومنین گردد و این جسم واحد و ساختمان واحد دچار بیماری و ترک خوردگی و کجی شود و می فرمود: اسْتَوُوا وَلا تَخْتَلِفُو؛ فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُكُمْ،[۸] راست وبرابربایستید وکج نایستید در آن صورت قلبهایتان اختلاف می کنند یا می فرماید: أقِيموا صفوفَكم، ثلاثًا،(در صفهایتان راست بایستید) واللهِ لَتُقِيمُنَّ صفوفَكم أو لَيُخالِفَنَّ اللهُ بينَ قلوبِكم[۹] به خدا قسم یا صفهایتان را راست می کنید یا الله در قلبهایتان اختلاف می اندازد.

این امت واحدی است که با قانون و برنامه ی واحدی تشکیل شده و تمام افکار و برنامه ها و رفتارهائی که مخالف قانون شریعت الله تعالی بوده را دور ریخته و به این شکل در قانون و شریعت و دین الله تعالی خالص شده است «مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ»(بینه/۵)؛ یک امت و یک الله که شریک پذیر نیستند: إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/۹۲) همانا اين، امت شماست، امتى يگانه، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا عبادت کنید.

 پس « أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ» (زمر/۳) و کسانی که مرتکب تولید اله های مختلفی در کنار الله تعالی می شوند مجرمینی هستند مثل کسانی که مرتکب تولید عبادتها و قوانین مختلف در کنار عبادت الله تعالی و تولید امتهای متفرق در کنار امت واحد شده اند. اللهِ واحد و امتِ واحد مثل بسیاری از امور دیگر تعدد را قبول نمی کنند و باید همچنان واحد بمانند. وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً (همانا اين، امت شماست، امتى يگانه،) وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (مؤمنون/ ۵۲) و من پروردگار همه شما هستم ، پس تنها  تقوای من را داشته باشید.

برای اسلام عاملی که باعث اختلاف قلوب می شود مهم نیست که چه باشد، مهم این است که نباید چنین اختلافی تولید شود حتی اگر بر اثر خواندن قرآن هم باشد حالا چه رسد به فلان روایت تاریخی یا فلان اجتهاد شخصی و رأی انسانها:اقْرَءُوا القُرْآنَ مَا ائْتَلَفَتْ قُلُوبُكُمْ،(قرآن بخوانید تا زمانی که دل های شما بر آن، اتفاق دارند) فَإِذَا اخْتَلَفْتُمْ فَقُومُوا عَنْهُ[۱۰]و هرگاه در آن، اختلاف نمودید، دست از آن بکشید و بروید»

چون: فَإِنَّ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ اخْتَلَفُوا فَأُهْلِكُوا اقوامی که قبل از شما ها بودند به سبب اختلاف هلاک شدند. [۱۱] إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْفُرْقَةُ [۱۲]

چون:الجَمَاعَةُ رَحْمَةٌ (جماعت و انسجام رحمت)والفُرقَةُ عَذَاب[۱۳]و جدایی و افتراق عذاب است.

چون : مَنْ أَرَادَ بُحْبُوحَةَ الجَنَّةِ فَلْيَلْزَمُ الجَمَاعَةَ [۱۴]هر کس می خواهد در وسط بهشت سکونت نماید با جماعت باشد.

چون : می خواهیم وعده هائی که الله تعالی در مورد امت به رسول الله صلی الله علیه وسلم داده متحقق بشوند و گرسنگی و سرگردانی و تسلط دشمنان بر ما خاتمه یابد: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَجَارَ لِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ ثَلاثٍ: لا يَجُوعُوا وَلا يَجْتَمِعُوا عَلَى ضَلالَةٍ وَلا یَستَبَاحُ ﺑَﯿْﻀَﺔُ اﻟْﻤُﺴْﻠِﻤِﯿﻦَ[۱۵]

چون: الله کسانی که در راه او متحد و یکپارچه در خط و صف واحدی مثل دیوار سربی بزرگی در راه او می جنگند دوست می دارد: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ (صف/۴)

چون: الله تعالی تهدید کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به هیچ وجه با اهل تفرق نیست : إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ۚ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (انعام/۱۵۹)

چون : نمی خواهیم مانند کسانی بشویم که با اینهمه دلایل روشن از سوی الله که به ما رسیده باز اهل تفرقه و اختلاف باشیم و مشمول عذاب بزرگ الله تعالی گردیم: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (آل عمران/۱۰۵)

حالا الله تعالی اهل کتاب را هم به چنین وحدت و یکی شدنی دعوت می کند که با قوانین آخرین شریعتش ابتدا در قلبها چنین وحدتی شکل میگرد و بعد در زندگی اجتماعی آثارش را نشان می دهد و می فرماید:  قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ (بگو:ای اهل کتاب! بیائید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان و مشترک است)أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ (که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی نپذیرد) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (۶۴) (آل عمران) پس هرگاه (از این دعوت) سر بر تابند، بگوئید : گواه باشید که ما مسلمان هستیم .‏

در اینجا الله تعالی اهل کتاب را با تمرکز بر «شهادتین و کفر به طاغوت» به یکی شدن و «وحدت» حول محور «توحید» دعوت می کند که با این کارجزو مومنین به آخرین پیامش محسوب می شوند و هر چه مخالف با آخرین پیامش باشد دور ریخته می شود. اما اگربا پذیرش آخرین شریعت الله تعالی «وحدت» را نپذیرفتند برای آنها تنها دو گزینه باقی می ماند: یا باید با دادن جزیه مسیر «اتحاد» به وسیله پیمان را انتخاب کنند که اگر پیمانی بسته شود با تمرکز بر منافع مشترکی در مسائل مادی و امنیتی « أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ» صورت میگرد، و اگر مسیر پیمان را نیز انتخاب نکرده و در مسیر جنگ قدم برداشتند در این صورت به عنوان آخرین گزینه جنگ صورت می گیرد تا اینکه تسلیم یکی از دو مسیر قبلی شوند؛ یا «وحدت» و ایمان به آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده و دور ریختن هر چه مخالف شریعت پیامبر خاتم باشد، یا «اتحاد» و بستن پیمان: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه/۲۹)

با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا(ی که خودش را در آخرین پیامش معرفی کرده)، و نه به قیامت (ی که در آخرین شریعت توصیف شده) ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستاده‌اش (در سنّت خود ) تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند، و نه دین حق را می‌پذیرند، بجنگید تا زمانی که خاضعانه به اندازه توانائی، جزیه را می‌پردازند.

پس باید دقت داشته باشیم زمانی که اهل کتاب و شبه اهل کتاب مثل مجوس که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده با آنها مثل اهل کتاب برخورد کنید: سُنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ أَهْلِ الْكِتَابِ [۱۶] و امام شافعی می گوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم از مجوس بحرین جزیه گرفته: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ- صلى الله عليه وسلم- أَخَذَ الْجِزْيَةَ مِنْ مَجُوسِ الْبَحْرَيْنِ؛ اینها از درِ پیمان با مسلمین وارد تعامل می شوند و در واقع با مسلمین از درِ «اتحاد» وارد شده اند نه «وحدت». 

«اتحاد» هم مصدری از باب افتعال است که بر بیشتر از یک نفر دلالت دارد، که این چند نفر بخواهند با تاثیر پذیری از عامل یا عواملی، تشویق به همبستگی و یکپارچه و هم دست شدن شوند. چون باب  افتعال معنی مطاوعه و اثر پذیری دارد.

 یعنی هم عامل درونی و خواست درونی و هم عوامل خارجی محرک این توافق و «باهم یکی شدن» و «همبستگی» شده اند و این متحد شدن متاثر از عوامل خارجی هم هست. مثل «اتحاد» صلاح الدین ایوبی شافعی مذهب با شیعیان فاطمی مصر که عامل خارجی به نام صلیبی ها سببش شد. یا اتحاد کوردهای اهل سنت با شیعیان در زمان شیخ حسام الدین نقشبندی رحمه الله که عامل خارجی سببش شد، یعنی روسهای سکولار به عنوان یک عامل خارجی بخشهائی ازکوردستان ایران را اشغال می کنند و شیعیان و شافعی ها تحت فرمان سنجر خان رحمه الله قرار می گیرند و متحدا مثل مجاهدینی چون مجاهده و فرمانده ی رشید اسلام فاطمه گلباخی رحمها الله با روسهای سکولار جهاد می کنند و دیدیم که مجاهدین متحد شافعی و جعفری این قدرت بزرگ سکولار آن زمان را به فرماندهی سنجرخان رحمه الله تا پل منجیل در شمال ایران فراری می دهند.

در این صورت «اتحاد» یعنی اینکه: دو یا چند جانب که دارای نقاط متفاوت و مختلفی باشند و بخواهند ضمن حفظ این اختلافات، با تقویت جنبه های مشترکی که دارند، با تاثیر پذیری از عواملی، در میان خود، توافق، ائتلاف، اتفاق،همراهی، هماهنگی و یکپارچگی و یکی شدنی به وجود بیاورند.

«اتحاد» مقوله ای است که در راستای حفظ منافع و تمرکز بر اشتراکات به کار برده می شود، و طرفهای مختلف سعی می کنند منافعشان را با وجود اختلافاتی که با هم دارند در این اشتراکات حفظ کنند. مانند اتحاد کنونی شافعی ها و زیدی های یمن در برابر اشغالگران مزدور آمریکا و ناتو. یا اتحاد کنونی طالبان حنفی مذهب با شیعیان افغانستان در برابر اشغالگران سکولار خارجی و مزدوران محلی آنها. یا اتحاد هوشی مینه ی کمونیست با نصرانی ها و بودائی های ویتنام در برابر اشغالگران آمریکائی و متحدین اروپائی آنها.  

پس «اتحاد» در راستای حفظ منافعی صورت می گیرد که طرفهای ذی نفع سعی می کنند منافشان را در اشتراکات حفظ کنند. مثل ایالات متحده آمریکا که از چندین ایالت با چندین قانون و فرهنگ مختلف شکل گرفته است، یا امارات متحده عربی که از چند امیر نشنین با چند قانون مختلف شکل گرفته است. در این صورت «اتحاد» یعنی کشف و تقویت مشترکات با آنکه تفاوتها و فرقهائی هم وجود دارد، و اینکه دو یا چند چیزدر اموری اشتراک دارند و از جنبه هائی نیز با هم اختلاف دارند. در «اتحاد» اگر میل و اشتیاق وجود داشته باشد حتی بین انسان و سنگ هم می توان نقطه مشترکی پیدا کرد: جسمانی بودن، چه رسد به پیدا کردن نقاط مشترک بین انسان و حیوان یا میان خود انسانها با هم یا میان پیروان یک عقیده ی دینی یا مذهی با هم.  

در اینجا فرق اساسی  بین «وحدت» و «اتحاد» به پذیرش یا عدم پذیرش اختلافات و تفاوتها، تضادها و تناقضات بر می گردد. زمانی که «اتحاد» صورت می گیرد مردم به پذیرش اختلافات و تفاوتها و تضادها و تناقضات هدایت می شوند، اما زمانی که بحث از «وحدت» است همگی یکسان نگریسته می شوند و مجالی برای اختلاف نمی ماند. اختلاف متعلق به آرای بشر است نه شریعت الله تعالی: « أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (نساء/۸۲) در نتیجه هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند اختیاری از خود در آن ندارند: وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ (احزاب/ ۳۶) در امور اجتهادی نیز اجماع واحد شورای اولی الامر یکی از«۳ابزار» برتر راه را بر هر تفرق و اختلافی در میان مومنین می بندد.

در این صورت «اتحاد» زمانی مطرح می شود که از لحاظ  عقیدتی و ظاهری با اشیاء، امور یا اشخاص، احزاب و جوامعی طرف هستیم که در همان قدم اول متفاوت و مختلف بودن آنها را پذیرفته ایم، و به دنبال این مرحله است که به متحد کردن و یکی شدنِ آنها بر مشترکاتِ مورد توافق معتقد شده ایم.

(۲)

در اینجا جهت فهم و جذب بیشتر این بخش از بحث ما در مورد جایگاه «اتحاد» در منابع شرعی برای عموم، و بخصوص برای آن دسته از برادران لجباز و بهانه گیر ما که بعد از ارائه ی دیپلماسی «اتحاد» و «وحدت»اسلامی  گردوخاکهائی به پاکرده اند، دوست دارم این حقایق منهجی و علمی را با دلایلی در قالب مثال از آیات قرآن و عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم قابل لمس و عینی کنم به امید اینکه کمی فکر کنند. « وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » (حشر/۲۱) البته با آنکه ذکر یک مثال یا دلیل می تواند راه رسیدن به حقایق را نزدیک کند و مطالب کلی را جزئی و تفهیم کند اما باز: «وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» (عنکبوت/۴۳) غیر از عالمها آنها را فهم نمی‌کنند و متوجّه نمی شوند وعبرت نمی گیرند و استفاده نمی کنند .‏ پس اجازه دهید این مساله ی «اتحاد» را با سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم و آیات روشن قرآن توضیح دهیم تا برای مومنینِ عالمِ «باسواد و بی سواد» ملموس تر بشود. بإذن الله.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الْأَنْبِيَاءُ إِخْوَةٌ مِنْ عَلَّاتٍ، وَأُمَّهَاتُهُمْ شَتَّى، وَدِينُهُمْ وَاحِدٌ. [۱۷]  پيامبران برادران یک خانواده هستند، و مادرانشان جداست و دينشان يکي است . یعنی :« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» حالا در طول تاریخ به دلیل تحریفات و علل مشخص دیگری، شریعتهای مختلفی چون یهود و نصارا باقی مانده اند که در کنار اسلام حقیقی همچون جنس تقلبی و تاریخ گذشته به حیات خود ادامه می دهند که در صدها و بلکه هزاران مورد با شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم فرق دارند اما زمانی که آنها حول «توحید» زیر بار «وحدت» نمی روند رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که دارد با آنها پیمانهائی مبنی بر «اتحاد» می بندد.

در همین ابتدا باید به این نکته ی بسیار مهم دقت کنیم که یک «حکومت اسلامی» با حاکمیتهای محلی کفار پیمان بسته نه یک گروه یا دسته هائی از احزاب و جماعتهای متفرق، و انحصار این پیمان بستن ها تنها در اختیار یکی از «۳ابزار» برتر است نه افراد و گروههای متفرقی که گاه می خواهند با استناد به این حقها، انحرافات حرکتی و حتی خیانت و مزدوری خود برای کفار سکولار جهانی و طاغوتهای منطقه ای و بومی را توجیه کنند که مصداق« كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» شده اند.

 در هر صورت :        

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی با یهودیانی متحد شده که: با مومنین خصلتاً پیمان شکن هستند / فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که : به آیات الله کفر می کنند / وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: قاتلین پیامبران هستند / وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ
  • –         رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که : به مریم علیها السلام نیز تهمت زنا می زنند/ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا (نساء/۱۵۶)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که : به همراه نصرانی ها می گویند ما فرزندان الله هستیم / وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ (مائده/۱۸)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که :می گویند دست خدا بسته است / وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ (مائده/۶۴(
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که :می گویند الله فقیر است و ما ثروتمند و غنی هستیم/ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ (آل عمران/۱۸۱)
  • –          رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که:می گویند خداوند خدا بر هیچ بشری کتابی نفرستاده / مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ (انعام/۹۱)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: اگر لازم بشود به خاطر مخالفت با شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم به بتان و طاغوت هم ایمان می آورند/ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: کفار مشرک یا سکولار را  برحقّ‌تر و راه‌یافته‌تر از مومنین می دانند/ وَیقُولُونَ لِلَّذِینَ کفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً (نساء/۵۱)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: به همراه نصرانی ها خیال می کنند فقط خودشان وارد بهشت می شوند/ وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ (بقره/۱۱۱)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که : رباخور هستند/ وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ (نساء/۱۶۱)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: عزیر را پسر خدا می دانستند / وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ (توبه/۳۰)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیانی متحد شده که: دشمن الله و ملائکه و پیامبران و جبرئیل و مکائیل هستند/ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ (بقره/ ۹۸)
  • اینها به اضافه ی صدها مورد دیگر در کتب خودشان مواردی هستند که ما با یهودی ها اختلاف داریم اما رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با این یهودی ها متحد شده .

یا نصرانی ها:

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با نصرانی هائی متحد شده که : عیسی علیه السلام را پسر الله می دانند / وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ (توبه/۳۰)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با نصرانی هائی متحد شده که: به تثلیث معتقد هستند / لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ (مائده/۷۳)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با نصرانی هائی متحد شده که: عیسی را خدا می دانند / لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ (مائده/۷۲)

در مورد مشرکین یا سکولاریستها هم به همین شکل بوده:

رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: معتقد بودند که الله فرزند دارد / وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (بقره/۱۱۶) وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً (زخرف/۱۵)

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: به قرآن و آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده بود اعتقادی نداشتند / وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (فصلت/۲۶)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: به جای قانون شریعت الله به سنتهای گذشته ی خود چنگ می زدند. همان کاری که امروزه سکولاریستهای محلی ما در قالب باستان گرائی پر از اوهام و خرافات می خواهند انجامش دهند / وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا (بقره/۱۷۰)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: به همراه کفار اهل کتاب نماز و دین اسلام را مسخره می کنند، مگر ندیده ایم سکولاریستهای کنونی هم چگونه نماز و روزه و حج و جهاد و حتی ظاهر مسلمین مثل ریش و حجاب و… را به باد تمسخر می گیرند؟:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا … (۵۷) وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا (مائده/۵۸)  
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: جرمها و اعمال غیر شرعی خودشان را سنت نیاکان می دانند و می گویند الله به ما امر کرده که اینهمه فساد کنیم :وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (اعراف/۲۸)

عده ای هم در میان مسلمین پیدا می شوند که یا با قیچی کاری یا گرفتن آراء شاذ علمای گذشته که مخالف قرآن و سنت صحیح تشخیص داده شده اند و کل ائمه ی مذاهب اسلامی با چنین آرائی مخالف بوده اند دلشان به چنین آثاری از گذشتگان خوش کرده اند و در برابر منهج صحیح اسلامی ایستاده اند انگار دارند می گویند ما با تمام این احوال دنباله رو این آراء اشتباه هستیم و به آنها اقدا می کنیم:  بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ (۲۲) … وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ (زخرف/ ۲۳)

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهائی هائی متحد شده که: دهری ها و یا به قول امروزی ها آتئیستها و ماتریالیستهای میان آنها به قیامت ایمان نداشتند /  وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ (۶۷) کافران می‌گویند : آیا زمانی که ما و پدران ما خاک گشتیم آیا ما ( زنده می‌گردیم و برای زندگی مجدّد) بیرون آورده می‌شویم‌؟!‏ لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (نمل/۶۸) این به ما، و قبلاً به پدران ما، وعده داده شده است. این جز خرافات و افسانه‌های پیشینیان نمی‌باشد .‏
  • أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ (ق/۳) آیا هنگامی که ما مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی برمی‌گردیم‌؟!) چنین بازگشتی بعید (و غیر ممکن) است .‏
  • رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم در برهه ای از زمان با چنین سکولاریستها یا مشرکینی پیمان اتحاد بسته بود که تنها به بخشی از باورها و رفتارهای ضد اسلامی آنها شاره کردیم.

منافقین هم که دارودسته ای از مسلمین فریب خورده را دور خودشان جمع کرده اند رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنها متحد می شود:

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی به خدا و روز قیامت ایمان ندارند/ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (بقره/۸)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی می خواهند الله و مومنین را گول بزنند/  يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (بقره/۹)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی مومنین عصر رسول الله و آنهمه صحابی را بی خرد و سفیه می دانستند همچنانکه هم اکنون نیز مومنین را بی خرد و… میدانند/  وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (بقره/۱۳)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی مومنین را مسخره می کنند/  وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ( بقره/۱۴)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که: با لباس و ظاهری اسلامی به ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم تهمت زنا می زنند/ إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ (نور/۱۱)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که: با لباس و ظاهری اسلامی امر به زشتی و منکر و نهی از معروف و شریعت الله می کنند/ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ (توبه/۶۷)

در کل در جامعه دعوت به منکر  و نهی از معرف می کنند، اما تا زمانی که در جامعه ی اسلامی هستند ضمن مقابله با جنگ روانی آنها و رد بر شبهاتشان باید نادیده گرفته بشوند انگار وجود ندارند، فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (توبه/۹۵) اینها را الله تعالی فراموش و لعنت کرده و همیشه در آتش جهنم هستند: نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ، إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (توبه/۶۷)

به همین دلیل حتی اسغفار رسول الله صلی الله علیه وسلم هم برایشان فایده ای ندارد/ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (توبه/۸۰)

اینها کافرند آنهم از جنس سکولاریستها یا مشرکین که با همین عقاید و رفتارها هم مرده اند. وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ (توبه/۱۲۵) پس استغفار برای سکولاریستها معنی نداره « سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (منافقون/۶)» اما ما نمی توانیم این دسته از آنها را تشخیص دهیم و تنها دارودسته ی آنها برایمان مشخص می شوند که مجبوریم همه را در دنیا مشمول حقوق مسلمین کنیم.  

  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی به جای تحکم به قانون شریعت الله، آگاهانه، عمدا و به میل خودشان به قاضی ها و دادگاههای کفری  طاغوتها پناه می برند/ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا (نساء/۶۰)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : با لباس و ظاهری اسلامی  مثل همین احزاب به ظاهر اسلامگرا خیال می کنند عزت و بزرگی و … را از همین کفار می توانند به دست آورند/ بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (۱۳۸) الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا (نساء/۱۳۹)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که : هدایت پیدا نمی کنند و اگر در میان سلطه و حاکمیت کفار قرار گرفته و به دارالاسلام مهاجرت نکردند باید مثل سکولاریستها یا مشرکین کشته شوند / وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (نساء/۸۹)
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که: با لباس و ظاهری اسلامی از ما بیشتر از الله می ترسند/  لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ (حشر/۱۳)

رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولار زده هائی متحد می شود که دارای دهها صفت ضد اسلامی و فاسد دیگری هستند که در درس پنجم مقدماتی (دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان) به بخشهائی از برجسته ترین صفات آنها اشاره کرده ایم و، نیاز به تکرار نمی بینم.  

در مورد عقاید و باورها و رفتارهای زرتشتی ها هم به اندازه ی کافی شنیده و خوانده اید و لازم به تکرار نیست و تنها به یکی از اعتقادات آنها اشاره می کنم تا بدانیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم با گرفتن جزیه از آنها در واقع با آنها «اتحاد» ی بسته. زرتشتی ها بر این باورند:

  •  خدا یا به قول خودشان اهورا مزدا با دختر خودش سپندارمذ خویدوده یا همخوابگی کرده و آدم وحوا یا به قول آنها مشی و مشیانه به عنوان خواهر و برادر هم این سنت را ادامه داده اند تا به آنها رسیده است .[۱۸] اینها معتقد هستند که اهورا مزدا چنین دستوری به زرتشت داده است [۱۹]. البته علاوه بر همخوابگی، در میان شاهان زرتشتی ایران به کرات ازدواج با محارم ثبت شده اما در این میان من فقط به روایت ابن اثیر اشاره می کنم که می گوید: « برخى از عربها در بحرین، كیش زرتشتى‏ را پذیرفته بودند. و زرارة بن عدس و دو پسرش، حاجب و لَقیط، همچنین اقرع بن حابس و دیگران زرتشتى بودند. و لَقیط به همین جهت با دختر خود دختنوس، زناشوئى كرده و این نام فارسى را بر او نهاده بود.»[۲۰]

اینها مشتی از خروار عقاید و رفتارهای ضد اسلامی کفار مختلف بود که به صورت مختصر بیان شد و در سیره می بینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت تمرکز بر دشمن اصلی، هم با یهودیان پیمان «اتحاد» می بندد هم با نصرانی های نجران و هم با مجوس الاحساء و بحرین و هم با مشرکین داخل و اطراف دارالاسلام مدینه.

حالا هر کسی که جرئت دارد بیاید و از رسول الله صلی الله علیه وسلم ایراد بگیرد که چرا مثلاً با یهودی ها متحد شده که قاتلین پیامبران هستند و آنهمه مفاسد عقیدتی و اخلاقی دارند و آنهمه توهین به الله و ملائکه و مریم و غیره در کتابهایشان وجود دارد؟ یا چرا با نصرانی ها متحد شد که آنهمه شرکیات دارند و… یا  چرا با مشرکین بنی ضمره و بنی خزاعه و غیره متحد شد که در میان آنها دهری و به قول امروزی ها آتئیست و ماتریالیست هم پیدا می شد و الله تعالی آنها را کذاب و نجس و … نامیده است؟ یا چرا با مجوس بحرین متحد شده که به ناموس خودشان هم رحم نمی کنند چه برسد به دیگران؟ چنانچه بزرگان آنها صدها و بلکه هزاران زن هم داشتند و … یا چرا با دارودسته ی منافقینی متحد می شود و اجازه ی حیات در دارالاسلام را به آنها می دهد که آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری دارند و تقریبا ستون پنجم دشمن و مجری جنگ روانی دشمن در دارالاسلام بوده اند؟!

مگر رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با اینهائی که الله دشمن آنهاست متحد نشد؟ به زبان دیگر مگر رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفاری که با عقاید و اعمالشان، الله را دشمن خود کرده اند متحد نشد؟ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ (بقره/۹۸)

این بخشی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است. آنهم بخشی بسیار مهم و اساسی  که لازم است دو دسته از مسلمین به آن توجه ویژه داشته باشند :

  • دسته ای که تنها در آداب طهارت و  ریش و سیواک و مسائل کاملاً فردی به سنت اهمیت می دهند و در قرون گذشته گیر کرده اند. از اینها می خواهیم که بعد از ۱۴۰۰ سال از دستشوئی ها بیایند بیرون و دنیای اطراف خود با تمام جوانبش را ببینند و نگرش خودشان را وسیع تر و «به روز» کنند و سایر احکام قرآن و سنتهای رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز که به اولویتهای مهمتری اختصاص یافته اند دریابند و ممطئن باشند که غیر از آداب طهارت و آداب شخصی – که همه به آنها معتقد بوده و بخشی از دین می دانیم – امور و بابها و اولویتهای حیاتی تری در روابط داخلی و دیپلماسی خارجی اسلامی وجود دارند که در آنها می توانند وارد شده و متخصص شوند.
  • دسته ای دیگر مسلمین مومن و اهل جهادی هستند که در دیپلماسی روابط داخلی و خارجی خود دچار اشتباهات فاحشی شده اند که لازم است بازگری جدی و اساسی در آموخته های خود داشته باشند. 

(۳)

با آنکه تمام کافران دشمنان آشکار مومنین هستند: إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوّاً مُبِیناً ( النساء/ ۱۰۱) با این وجود همین دشمنان توسط الله تعالی درجه بندی شده اند و برای هر کدام قوانینی خاص وضع شده است و ما از کانال یکی از «۳ابزار» برتر می توانیم طبق شرایطی با این کفار روابط و اتحادهائی داشته باشیم.

البته در مورد مشرکین به میزانی که قدرت نظامی حکومت اسلامی مومنین بیشتر می شود نیاز به آنها حتی بر علیه سایر کفار مشرک نیز برطرف می شود، و این سکولاریستها تنها زمانی می توانند با مومنین همراه شوند که ایمان بیاورند، به همین دلیل در مرحله ای که قدرت برتر با مومنین است تنها به «وحدت» با آنها راضی می شویم و از آنها پرسیده می شود که آیا به الله و رسولش ایمان می آورید؟ «تُؤْمِنُ باللَّهِ وَرَسولِهِ؟» اگر گفتن نه. ما هم می گوئیم برگرد ما از مشرکین کمک نمی گیریم:«فَارْجِعْ، فَلَنْ أَسْتَعِينَ بمُشْرِكٍ» [۲۱] یعنی اگر میزان قدرت نظامی «دارالاسلام» ما در حدی بود که «نیاز»ی به «اتحاد» با این کفار مشرک بر علیه سایر کفار مشرک نبود ما به صراحت می گوئیم که :«فإنَّا لا نَستعينُ بالمُشرِكينَ على المُشرِكينَ»[۲۲]و به این شکل درِ «اتحاد» بر روی سکولاریتسها بسته می شود و اینها اگر پیمانی با دارالاسلام نداشته باشند مجبورند یا ایمان بیاورند و از درِ «وحدت» وارد شوند یا جنگ را انتخاب کنند.

اگر دقت کنیم هم اکنون نزدیکترین کفار به مسلمین سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) هستند. مگر کسی در این شک دارد؟ مگر کسی در این شک دارد که هم اکنون آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدین جهانی و منطقه ای آنها مثل روسیه و چین و ناتو در سازمان فراماسونری ملل متحد پرچمداران دین سکولاریسم بر علیه قانون شریعت الله هستند؟

آیا ما می توانیم با پشتوانه ی قدرت حکومتی جهت دفع این دشمن جنایتکارِ مهاجم با سایر دشمنان الله و رسولش و جبرئیل و مکائیل و زناکاران با محارم و تهمت زنندگان به مریم و ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم و غیره متحد بشویم؟ بله. نمونه اش رسول الله صلی الله علیه وسلم که با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با یهودی ها و مشرکین و نصرانی ها و مجوس و دارودسته ی منافقین داخلی بر علیه مشرکین مکه متحد شد. این یکی از واقعیتهای تاریخ مسلمین است که کسی نمی تواند انکارش کند.

در این صورت زمانی که ما از کانال یکی از «۳ابزار» برتر با کفار آشکار و دارودسته ی منافقین پیمانی می بندیم و «اتحاد»ی شکل می گیرد باید در همان قدم اول بپذیرم که ما با هم اختلافاتی داریم، و قرار هم نیست هیچ یک عقیده ی خودش را بر آن یکی تحمیل کند، بلکه ضمن فراهم کردن زمینه ی مناسب گفتگو بر نقاطی تمرکز می شود که به عنوان اشتراکات از سوی طرفین پذیرفته شده اند، و این تفاوتها در عین کثرت در یک ساختار متحد حکومتی، پذیرفته و مدیریت می شوند.

 باز تکرار می کنم  که پذیرش وجود یک عقیده یا شخص یا جماعت یا جامعه ای با هویت عقیدتی متمایز و مخالف به معنی قبول داشتن عقاید و باورها و هویت عقیدتی آنها نیست، بلکه می پذیریم که چنین چیزی هست و با ما در مواردی مخالف است، اما همیشه نقاط مورد اختلاف و جدائی تحت الشعاع موارد مورد توافق و اشتراک قرار می گیرند.

شخصی نصرانی یا یهودی یا مجوس و صابئی یا مشرک یا حتی شخصی از دارودسته ی منافقین، دارای عقاید و هویتی متفاوتِ از هویت مومنین است و می خواهد بگوید من طبق پیمانی که بسته ام حق حیات و زندگی بر اساس عقاید خودم را دارم، هر چند که مخالف عقاید و هویت اسلامی شما باشد.

شما نمی توانید به بهانه ی مخالفت با قوانین اسلامی یا توهین به الله و ملائکه و شرکیات مختلفی که در عقاید کفار وجود دارد از آنها بخواهید که دست از فلان اصل اعتقادی یا رفتاری خودشان بکشند و از جزئی از عقاید و باورهایشان صرف نظر کنند و شخص در گفتن حقایق و آنچه که هست دچار خودسانسوری شود.

اگر بر عقاید این اشخاص فشار و تهدیدی باشد و یا اینکه موجوديت طرف مقابل انکار و نفی شود اینها با شدت و تعصب بیشتری بر این مسائل خاص خودشان پافشاری می کنند و حفظ این باورهای غلط برای آنها هدف می شود، در حالی که در جامعه ی اسلامی هدف آماده کردن زمینه برای بیانِ صریح و پذیرشِ بدون تردید حق در فضائی آزاد و اسلامی است.

اتحادی که بین رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودی های مدینه و نصرانی های نجران و مشرکین بنی خزاعه و بنی ضمره و مجوس بحرین و الأحساء و حتی با دارودسته ی منافقین داخلی بسته می شود به معنی دست کشیدن از اعتقادات مورد اختلاف نیست و کسی هم انتظار این را ندارد که از میان اسلام یا نصرانیت و یهودیت و مجوس و غیره یکی انتخب شود و بقیه کنار زده شوند و یا اینکه مثل یاسای مغولها از مشترکات همه ی آنها یک مذهب جدیدی ساخته شود و موارد مورد اختلاف کنار گذاشته شود.

در اینجا واضح است که «وحدت»ی با کفار آشکار یا دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها صورت نمی گیرد، و اصلاً بحث «وحدت» مطرح نمی شود. بلکه منظور این است که ضمن قبول وجود اختلافات، همگی جهت اثبات عقاید خود در محیطی آرام و دارای امنیت کامل، هم سو و هم جهت، دانش خودمان را مبادله کنیم و به پیش برونیم تا حق طلبان به نتیجه ای مطلوب برسند. در اینجا «اتحاد» و حرکت در جبهه ای واحد هیچ منافاتی با بیان حقایق و عقاید مختلف و مقایسه ی عقاید ندارد، چون خود قرآن تمام این کفر گوئی ها و شرکیات را به همراه حقایق را بیان کرده و مقایسه ها را نیز انجام داده است و حالا مانده ما صادقانه و مودبانه و منصفانه این آیات و احادیث را همچون کارگاهی آموزشی به صورت عینی و عملی در جامعه پیاده کنیم.

این شخص اهل کتاب و حتی شبه اهل کتاب معتقد است که آنچه دارد از سوی الله تعالی است، و ممکن است زمانی که متوجه شود داشته هایش از سوی الله نیست به شریعت پیامبر خاتم ایمان آورد: وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ (مائده/۸۴) پس اینها در کوتاه مدت یا دراز مدت اصلاح پذیر هستند، به همین دلیل طبق پیمانهائی، می توانند در میان مسلمین با اختیاراتی مشخص زندگی کنند.

پذیرش و مدیریت صحیح و شرعی این تفاوتها، اختلافها، خرده فرهنگها، تعددها، اتفاق نظرها و نظم اجتماعی در دراز مدت باعث مسلمان شدن غیر مسلمین و حرکت به سوی «وحدت» اسلامی می شود. به همین دلیل همیشه پیروزی با اسلام بوده و به تدریج همین کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب و حتی مشرک (سکولار) مسلمان شده اند.

کفار پنهان داخلی هم عده ی زیادی را با نام اسلام و قرآن و شریعت فریب داده اند و فریب خورده ها خیال می کنند واقعاً حق با آنهاست و اگر حقیقت برایشان روشن شود اصلاح می شوند و می توانند وارد دایره ی مومنین شده و اصلاحگری کنند. پیمان نانوشته ای که با دارودسته ی منافقین بسته شده اینه که در اجرای حدود فرقی بین آنها با سایر مومنین نیست، اما در برابر آزاد هستند که مثلاً در جهاد مومنین شرکت نکنند، موسیقی گوش دهند، با سستی نماز بخوانند و صدها صفت دیگری که در قرآن بیان شده است را داشته باشند.

اسلام از لحاظ دلیل و برهان قوی است و  وجود این تفکرات و شریعتهای مختلف منسوخ شده به منزله ی واکسن و نشان دهنده ی سلامت و قدرت رأی و برهان شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم است به همین دلیل است که به صراحت حریف طلبی می کند و می فرماید:« قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» و تنها کسانی از گفتگوی شرعی می ترسند که از لحاظ دلیل ضعیف باشند به همین دلیل همیشه کفار و بخصوص کفار سکولار جنگ را بر مومنین تحمیل کرده اند.

در میان فرق مختلف اسلامی هم باز کسانی از «اتحاد» با مخالفین می ترسند که از لحاظ دلیل و برهان در مضیقه و تنگناه هستند به همین دلیل اکثراً مسیر خشونت و بد دهنی و فرار و جنگ را ترجیح می دهند در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ آمَنَ رَجُلا عَلَى دَمِهِ فَقَتَلَهُ فَأَنَا بَرِيءٌ مِنَ الْقَاتِلِ، وَإِنْ كَانَ الْمَقْتُولُ كَافِرًا»[۲۳] مردی که تامین جانی داشته باشد و کسی او را بکشد، من از قاتل بیزاری میجویم؛ اگر چه مقتول کافر باشد. در بعضی از روایات آمده است که«وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ»[۲۴] یعنی آتش (جهنّم) بر قاتل واجب میگردد.

نکته ای که عده ای از برادران نامتعادل ما و دشمنان آگاه به آن دامن زده اند این است که به مخاطب خود نشان دهند با بستن «اتحاد» با کفار «ولاء» هم صورت می گیرد در حالی که عده ی زیادی از آنها حتی فرق بین «ولاء» با حب و دوستی را نیز نمی دانند و علاوه بر آن متوجه نیستند که «ولاء» تنها در «وحدت» تولید می شود نه در «اتحاد».

ما زمانی که شهادتین را بر زبان می رانیم و کفر به طاغوت خود را بیان می کنیم از تمام عقاید کفری کفار اعلام برائت می کنیم، و علاوه بر آن از خود مشرکین نیز برائت می کنیم چه رسد به عقاید آنها هر چند تطبیق برائت از وجود مشرکین به صورت تدریجی انجام می شود. در این صورت زمانی که ما قوانین آنها را قبول نداریم بر اساس اصل «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» ‏(نساء/۱۴۱) الله تعالی نیز هیچ راهی قرار نداده که از طریق آن نه قوانین کفار و نه خود کفار بر مومنین تسلط پیدا کنند.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم با پیروی از اصل برائت از مشرکین و عقاید آنها، نه تنها شرکت در پارلمان مشرکین – تحت عنوان دارالندوه – را نپذیرفت بلکه حتی حاضر نشد رهبریت مشرکین را بر عهده بگیرد و حاکم آنها شود که به نحوی رهبریت بر مکه، رهبریت بر تمام مشرکین جزیره العرب محسوب می شد.

سکولاریستها منتظر کوچکترین سازش رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند تا آنها نیز فوراً سازش کنند چنانچه الله تعالی می فرماید: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛ اما مسلمین نمی توانند تحت حاکمیت قوانین سکولاریستی به سر ببرند و مفاهیم چهارگانه ی دین (یعنی : ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش) را از دین الله جدا کنند و به دین سکولاریستها بدهند، به همین دلیل الله تعالی به رسولش صلی الله علیه وسلم می فرماید که به کافران مشرک یا سکولار بگوید: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ. (کافرون/۶) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم!‏

عوامل خارجی که باعث می شوند کفار یهودی و نصرانی و مجوس و منافقین داخلی به «اتحاد» با حاکمیت اسلامی و دارالاسلام کشانده شوند قدرت حکومت اسلامی و یا رقابت داخلی میان خود کفار است نه مبانی عقیدتی و دینی  که منجر به تولید «وحدت» می شوند.

آنچه در قلب مومنین الفت و در جامعه«وحدت» درست می کند تنها الله و قانون شریعش است.  چنانچه الله تعالی بین آیه ی ۶۰ انفال: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ … و آیه ی ۶۵ همان سوره : یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ … که هر دو امر به آمادگی و قدرت نظامی و تشویق به جنگ مسلحانه می کنند، در آیه ی ۶۳ همین سوره می فرماید: وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏. و در میان آنان الفت ایجاد کرد اگر همه آنچه در زمین است صرف می‌کردی نمی‌توانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی . ولی خداوند (با قوانین شریعتش) میانشان انس و الفت انداخت، چرا که او عزیز و حکیم است.

حالا همچنانکه ما قوانین و برنامه ها و حاکمیت کفار را قبول نداریم، و هرگز به میل خود تحت حاکمیت آنها نمی رویم، به همین ترتیب کفار نیز به صراحت قانون شریعت الله و عامل «وحدت» بخش میان ما با خودشان را قبول ندارند، و ما و آنها ،هم از نظر عقیدتی و هم عملاً  تمایلی به «وحدت» با هم نداریم. زمانی که نه ما ونه آنها قوانین و برنامه های همدیگر را قبول نداریم و از قوانین همدیگر تبعیت نمی کنیم «ولاء»ی هم بین ماها وجود ندارد.

یعنی نباید تصور شود که چون رسول الله صلی الله علیه وسلم اینهمه مفاسد اخلاقی و عقیدتی و جنایت کفار آشکار خارجی و کفار پنهان داخلی را نادیده گرفته و بر اساس منافعی با آنها «اتحاد»ی بسته پس حتما اینها از رسول الله صلی الله علیه وسلم و مومنین راضی خواهند شد. نه، هیچ امیدی به این نیست که آنها از مومنین راضی شوند.

کفارمشرک یا سکولار اگر قدرتشان برسد قطعاً با ما می جنگند تا اینکه دین ما را از ۴ محتوا و مفهوم آن خالی کنند: وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا (بقره/۲۱۷)

شخص سکولار چه در زمان اولین پیامبر و چه در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و چه در زمان حال هرگز معتقد نبوده است آن قوانینی که دارد از سوی الله است و هرگز نگفته که به قوانینی که از سوی الله آمده است ایمان دارد و در زندگیش پیاده اش می کند: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا (بقره/۱۷۰)

سکولاریستهای معاصر ما بدترند: چون زمانی که به سکولاریستهای بومی می گوئی بیائید از آنچه که الله تعالی نازل کرده پیروی کنید نمی گویند که ما از پدران خود تبعیت می کنیم چون پدران آنها مسلمان بودند و تابع شریعت الله بلکه می گویند ما از چیزهائی تبعیت می کنیم که امثال آگوست کنت و توماس هابس و لنین و مارکس و مائو و …. سا زمان ملل و … برای ما تدوین کرده اند و…

پس اینها هرگز از قوانین شریعت الله و مومنینِ پایبند به شریعت الله راضی نخواهند بود، به همین دلیل تا زمانی که پایبند به دین سکولاریسم هستند اصلاح پذیر نبوده و نیستند و هرگز در طول تاریخ دیده نشده که مشرکی حاکمیت را به میل و خواست خودش تقدیم قانون شریعت الله کرده باشد، چون تنها عامل مشترک از نگاه الله تعالی قانون شریعتش است که نازل کرده، زمانی که اینها قانون نازل شده را قبول ندارند پس عامل مشترک «وحدت» را نیز رد کرده اند و دائماً با زبان اسلحه و قدرت نظامی در تلاشند که فرصتی پیش بیاید تا محتوای چهارگانه ی دین خود را بر مسلمین تحمیل کنند.

کفار اهل کتاب هم : وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره/۱۲۰) یهودیان و نصرانیها هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین (تحریف شده و خواستهای نادرست) ایشان پیروی کنی .

این به دلیل جهل آنها به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نبود چون: الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/۱۴۶) آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم ، او را می‌شناسند ، بدان گونه که پسران خود را می‌شناسند، و برخی از آنان بی‌گمان حق را پنهان می‌دارند، در حالی که می‌دانند.‏

اگر اینها دستشان می رسید و قدرتش را داشتند قطعاً پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را نیز می کشتند چنانچه یهودیان بنی نضیر با اتحاد با سکولاریستهای مکه چنین تلاشی کردند و همچنانکه اجداد آنها پیامبران را کشته بودند. «قُلْ قَدْ جَاءکمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِی بِالْبَینَاتِ وَبِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛(۱۹)

به همین دلیل الله تعالی با آنکه «اتحاد» با دشمنان خودش و مومنین و ملائکه را با آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری که دارند مشروع می داند اما می فرماید:

  •  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ (ممتحنه/۱) ای مؤمنان ! دشمنان من و دشمنان خویش را اولیاء نگیرید .
  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا (نساء/۱۴۴) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! کافران را به جای مؤمنان به دوستی نگیرید. مگر می‌خواهید حجّت و برهان آشکاری علیه خود به دست خدا دهید (بر این که شما هم جزو منافقانید؟).‏
  • –         يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ (ای مؤمنان ! پدران و برادران را  اولیاء خود نگیرید  اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهند) وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (توبه/۲۳) کسانی که از شما ایشان را ولی خود کنند مسلّماً ستمگرند .‏
  • لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ (مؤمنان نباید مؤمنان را رها کنند و کافران را به جای ایشان به دوستی گیرند) وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ (و هر که چنین کند ( رابطه او با خدا گسسته است و) وی را در چیزی از خدا نیست) إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً (مگر آن که ( ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیّت و آزار) ایشان مصون دارید و (به خاطر حفظ جان خود تقیه کنید)) وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ(آل عمران/ ۲۸)  (و خداوند شما را از (نافرمانی) خود برحذر میدارد و بازگشت (همگان) به سوی او است)
  • یا می فرماید:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ  (ای مؤمنان ! یهودیان و نصرانی ها را  اولیاء خود نگیرید. اینها برخی اولیاء برخی دیگرند) وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ (مائده/۵۱) . هرکس از شما ایشان را ولی و سرپرست خود گیرد ورزد بیگمان او از زمره ایشان بشمار می رود.

و تنها دارودسته ی منافقین  یا سکولار زده ها هستند که با این کفار «ولاء» دارند:  فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ (مائده/۵۲) می‌بینی کسانی که بیماری به دل دارند،  ( در ولاء و یاری با کفار) بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و می‌گویند : می‌ترسیم که ( روزگار برگردد و ) بلائی بر سر ما آید ( و به کمک ایشان نیازمند شویم ) .

«ولاء» ما مشخص است:  إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (آل عمران/۵۵) تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای می‌آورند و زکات مال به در می‌کنند .

پس دوستان نامتعادل و نامیزان ما لازم است بدانند که «اتحاد» رسول الله صلی الله علیه وسلم با دشمنان الله و پیامبران و ملائکه که آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری دارند به معنی «ولاء» و «وحدت» با آنها نیست.

اما آنچه که ما درس ششم مقدماتی در مورد «وحدت» آگاهانه، هدفمند و حرکتی برای مسلمین بیان کرده ایم در واقع «ولاء» با مومنین و مسیری است که باید جهت رسیدن به «وحدت» اسلامی طی شود، هر چند سالها طول بکشد؛ اما در «وضع موجود» و به «حکم ضرورت» ما در موقعیتی قرار گرفته ایم که مجبوریم از روی ناچاری به عنوان اولین قدم مسلمین را به «اتحاد» دعوت کنیم . یعنی تمرکز بر مشترکات و پذیرش اختلافاتی که هست، تا اینکه به تدریج در میان مذاهب و گروههای مختلف اسلامی به «اتحاد» دلها برسیم و با اجماع واحدی که شورای اولی الامر یکی از «۳ابزار» برتر تولید می کند ما شاهد «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» و امت واحد و جماعت واحدی باشیم که به «وحدت» اسلامی رسیده و پشتیبانی الله تعالی را نیز به دست می آورد: إنَّ اللَّهَ لا يجمعُ أمَّتي علَى ضلالةٍ ويدُ اللَّهِ معَ الجماعةِ [۲۵] 

در اینجا باید دقت کنیم که «ضرورت» ما را به چنان مرحله ی نازلی کشانده است که مجبوریم به عنوان یک «مرحله ی گذار» با دعوت به «اتحاد» در شورای اولی الامر یکی از «۳ابزار» برتر، دیپلماسی که برای کفار سفارش شده است را به مسلمین سفارش دهیم  و طبق آیه ی «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/۱۶) و قاعده ی «ما لا يُدرَكُ كُلُّه،  لا يُترَكُ جُلُّه» همچون گوشت مردار جهت حفظ جان به عنوان یک واجب در حالت اضطرار و ضرورت، به این حداقل جهت حفظ ضررویات اساسی خود مثل دین و جان و ناموس و عقل و آبرو و مال و وطن و سایر ضرروتهای خود چنگ زنیم و به صورت عام بیشتر از این هم از دست ما بر نمی آید، اما هنوز عده ای به مسلمین بدتر از کفار اصلی نگاه می کنند و در حالی که «اتحاد» با کفار برایشان قابل هضم است اما به اتحاد با دیگر مسلمین به عنوان اولین قدم هم تن نمی دهند چه برسد به اینکه به «وحدت» میان مومنین فکر کنند. و لله المستعان.

اصل مسلم برای ما «وحدت» است که تنها از کانال شورای اولی الامر و با پشتوانه ی قدرت نظامی و حکومتی یکی از «۳ابزار» برتر به دست می آید و باید به آن اعتقاد راسخ داشته باشیم اما «اتحاد» در وضع موجود «مرحله ی گذار»ی است که به حکم «ضرورت» برای مسلمین پذیرفته شده و از کانال شورای اولی الامر باید مدیریت و هدایت شود.

این «اتحاد» با آنکه خودش یک مرحله ی گذار به «وحدت» اسلامی برای مسلمین است اما باز ابزار معروف و مناسبی است که مسلمین را از صدها آفت و مضرات تفرق و صدمات کفار آشکار و پنهان دور می کند. پس به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تَحقِرَنَّ مِنَ المَعْرُوف شَيْئًا، وَلَو أنْ تَلقَى أخَاكَ بوجهٍ طليقٍ[۲۶] هیچ کار خوب و پسندیده را کوچک مشمار، هر چند با برادرت با چهره‌ی گشاده روبرو شوی.

الان در این حالت ضرورت و اضطراری که قرار گرفته ایم ما تمام مذاهب اسلامی را به «وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی» از کانال شورای اولی الامر یکی از «۳ابزار»برتر به عنوان هدف اصلی که باید به آن برسیم دعوت می دهیم، اما با توجه به «وضع موجود» مسلمین، ما ناچاریم قدم به قدم به پیش برویم و به عنوان یک راهکار عملی، اولین قدم را با «اتحاد اسلامی» میان تمام فرق و مذاهب اسلامی بر می داریم.

«در وضع موجود» به عنوان «مرحله ی گذار» ما در حال برداشتن اولین قدم جهت ایجاد «اتحاد» میان مذاهب و تفاسیر مختلف اسلامی جهت رسیدن به «وحدت»هستیم . چنانچه عرض شد در «اتحاد» هر یک از شرکت کنندگان دارای مختصات خاص خود هستند که با سایرین در مواردی فرق دارد.

در اینجا مشخص است که منظور ما از «اتحاد» به این معنی نیست که شخص شافعی یا حنفی یا شیعه یا حنبلی و… دست از باورهای خودش بردارد و تابع مذهب یا گروه و جماعت دیگری شود، حتی منظور ما این نیست که شخص عقاید و رفتارهای مذهبی خودش را پنهان  کند که با سایر مذاهب اختلافاتی دارد؛ بلکه منظور از «اتحاد» اسلامی این است که هر مسلمانی ضمن تمرکز بر صدها نقطه ی مشترک و منافع مشترکی که با سایر مسلمین دارد و حرکت در جبهه ی واحدی، به باورهای خاص خودش هم ملتزم باشد و به آنها عمل کند.

در کنار این و در راستای نزدیکی بیشتر قلبها و دیدگاههای مورد اختلاف و نزدیکتر شدن به «وحدت» به عنوان هدف اصلی، شخص می تواند با دیگر مسلمین وارد گفتگوی شرعی گردد و دیدگاه خاص مذهبی خودش را بیان کند، اما هر گاه دید که این گفتگو ممکن است باعث منازعه و دوری قلبها و صدمه زدن به اصول مشترک و کند شدن حرکت به سوی «وحدت» می شود دست از آن بکشد؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:« اقْرَؤُوا القُرْآنَ ما ائْتَلَفَتْ قُلُوبُكُمْ، فإذا اخْتَلَفْتُمْ فَقُومُوا عنْه»[۲۷] «قرآن بخوانید تا زمانی که دل های شما بر آن، اتفاق دارند؛ و هرگاه در آن، اختلاف نمودید، دست از آن بکشید و بروید» آیا برداشتهای خاص فقهی ما از آیات قرآن مهمتر هستند؟

(۴)

دیدیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با چه کفاری متحد شد، آنهم با چه عقاید و اعمالی که داشته و دارند!  حالا ما ندای دعوت به «اتحاد» میان مسلمین را سر می دهیم که عده ای را تا این اندازه هراسان کرده است! «اتحاد» با مسلمینی که ممکن است در تاویل و اجتهاد در مورد فلان آیه یا روایت تاریخی با ما اختلاف داشته باشند.

  • چرا عده ای درک و فهم این را ندارند که می توانند در مواردی با سایر مسلمین اختلاف داشته باشند اما با این وجود  با «اتحاد» ی اسلامی در یک جبهه باشند؟
  • چرا ندای تفرق و جنگ داخلی و کشتار با مسلمین را سر می دهند در حالی که می دانند که دشمنان هر جا توان جنگ با مسلمین را نداشته اند بین آنها اختلاف می اندازند و با دامن زدن به تفرق میان مسلمین نزدیک به دو قرن است که بر آنها حاکمیت دارند؟
  • چرا جاهلانه همدیگر را می کشند در حالی که روزانه توسط کفار سکولار جهانی مومنین قتل عام می شوند؟ در حالی که می دانند حتی در گرماگرم جنگ نیز اگر کافری محارب گفت من ایمان آورده ام نباید با او جنگید و اشتباه اسامه بن زید رضی الله عنهما را تکرار کرد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» حالا چه رسد به کسانی که دور از میدانهای جنگ بوده و برای همه واضح و روشن است که جزو مسلمین هستند و تنها جرم این دسته از مسلمین اینه که مخالف افکار و تأویل و اجتهادات شما هستند نه مخالف شریعت الله.

اگر مثل مُحَلِّمٍ به این دلایل نفسانی و دنیوی مسلمانی را با گفتار یا دستت می کشی یا حتی راضی به کشته شدن آن هستی باید تاوان پس بدهی و خود را مخاطب : «اِذْهَبْ لاَ غَفَرَ اللّهُ لَکَ؛ برو که خدا تو را نیامرزد» قرار دهی چون خود را آلوده به گناه خطرناک کرده ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:كُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَغْفِرَهُ إِلاَّ مَنْ مَاتَ مُشْرِكًا أَوْ مُؤْمِنٌ قَتَلَ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا[۲۸] ممکن است الله تمام گناهان را ببخشد مگر کسی که سکولار مرده باشد یا مومنی که مومنی را عمداً کشته باشد. حالا سکولار یا مشرک خلدین فیها ابدا در جهنم است و مومن قاتل هم والله اعلم چقدر به خاطر این جرمش در جهنم باقی بماند.

 حتی اگر به خاطر تاویل و تفسیر غلط خودت یا گروهت مسلمانی را در گرماگرم جنگ ودر تنگترین اوقات تصمیم گیری می کشی که شهادتین بر زبان جاری کرده و در گروه مرتدین نیست باید خود را  آماده پاسخ به سوال رسول الله صلی الله علیه وسلم کنی که : « أَقَتَلْتَهُ بَعْدَمَا قَالَ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ؟!» آیا مثل اسامه بن زید رضی الله عنه می خواهی اشتباه کنی؟ آنوقت:«فَكيْفَ تَصْنَعُ بلا إِله إِلَّا اللَّهُ إِذا جاءَت يوْمَ القيامَةِ؟!»

اما تو با مشرک خواندن و تکفیر نابجای مسلمین در مورد کشتن کسی صحبت می کنی که تنها در «تاویل» منابع شرعی و چند عمل فقهی باهاش اختلاف داری در حالی که خودش و اجدادش دارای سابقه ی اسلام و دارای هزاران مسجدی است که با داشتن اسلام مجمل و به ظاهر در دنیا جزو متقین و مفلحون هستند: الله متعال در ابتدای سوره  بقره مشخصات کسانی را می آورد که این اشخاص پرهیزگار «هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» و در مسیر هدایت الله قرار گرفته اند و رستگار هستند . ‏«أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره/۵)  دقت کنیم که اینها چه کسانی؟

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‏(بقره/۳)آن کسانی که به دنیای نادیده و غیب باور می‌دارند ، و نماز را به بر پا می دارند، و از آنچه بهره آنان ساخته‌ایم می‌بخشند .‏ « والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» ‏(بقره/۴)آن کسانی که باور می‌دارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پیش از تو فرو آمده ، و به روز آخرت هم یقین و اطمینان دارند .

‏ آیا تمام اهل قبله به این موارد ایمان ندارند؟

۱-  یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ

۲-  یُقِیمُونَ الصَّلاةَ

۳-  وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ

۴-  یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ

۵-  وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ

حالا که متوجه شدی که پیروان تمام اهل قبله اعم از شافعی و شیعه و حنفی و مالکی و … به این موارد ایمان دارند پس سخن الله تعالی را قبول کن و سخن اهل هوا و هوس و اهل تنفر و کینه را بینداز دور و بگو : أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (بقره/۵)

در سنت صحیح هم آمده است که جبریل علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وسلم سؤال می کند و می گوید:«أخبرنی عَنْ الْإِیمَانِ قَالَ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ قَالَ صَدَقْتَ.».[۲۹] ‏«مرا از ایمان خبر ده، ایشان فرمودند: ایمان عبارت است از این که ایمان بیاوری به ۱- یگانگی خدا، ۲- به ملائکه، ۳- به پیامـبران، ۴- به روز قیامت، ۵- به سرنوشت و تقدیر خیر و شر آن. گفت: راست گفتی».

ارکان اسلام هم پنج تا هستند: (شهادتین، نماز، روزه رمضان، زکات، حج). در حدیث عبدالله بن عمر رضی الله عنهما آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ وَحَجِّ الْبَیْتِ».[۳۰]

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: « مَن صَلَّى صَلَاتَنَا» هر كس مانند ما نماز بخواند «واسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا»، و به قبلة ما رونمايد «وأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا» و ذبيحة ما را بخورد، «فَذلكَ المُسْلِمُ الذي له ذِمَّةُ اللَّهِ وذِمَّةُ رَسولِهِ»، چنین شخصی مسلمان است. و چنين شخصي را خدا و رسول،‏ امان داده‌اند. «فلا تُخْفِرُوا اللَّهَ في ذِمَّتِهِ.»[۳۱] پس به كسي كه در امان خدا است خيانت و غدر نكنيد.

آیا تمام صوفی ها و اشعری ها و ماتریدی ها و در کل تمام اهل قبله به تمام این موارد ایمان ندارند؟ پس اگر دارند (که دارند) بیائید سخن الله و رسول و جبرئیل را قبول کنیم که آنها را اهل ایمان می دانند و سخن اهل هوا و هوس را بیاندازیم دور و دیدگاهمان را از الله و رسولش و جبرئیل یاد بگیریم .

الله تعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم ما را چنین دعوت کرده و در برابر این دعوت الله تعالی تنها دوموضع می توان گرفت :

  1. إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (نور/۵۱) مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کند ، سخنشان تنها این است که می‌گویند : شنیدیم و اطاعت کردیم ! و رستگاران واقعی ایشانند .‏
  2. یا مثل کفار یهودی بعد از آنکه به الله پیمان دادند که آنچه به آنها داده شده را محکم بگیرند و به آن عمل کنند اما در برابر گفتند: قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا (بقره/۹۳) گفتند : شنیدیم ، ولی نافرمانی کردیم!

رسول الله صلی الله علیه وسلم باز به ۵ مورد امر می کند: أَنا آمرُكُم بخَمسٍ اللَّهُ أمرَني بِهِنَّ، السَّمعُ والطَّاعةُ والجِهادُ والهجرةُ والجمَاعةُ[۳۲] من شما را به پنج چیز امر می‌کنم که خداوند آن‌ها را به من امر کرده: شنیدن، اطاعت، جهاد، هجرت کردن و با جماعت بودن (وحدت).

شما باید مشخص کنید که موضع شما در برابر پیام واضح و روشن الله و رسولش صلی الله علیه وسلم چیست؟ ۱- موضع مومنین و مفلحین ؟ «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» ۲- یا موضع یهود؟ «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا»

انس بن مالک رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرموده است: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَإِذَا قَالُوهَا عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا» قِيلَ: وَمَا حَقُّهَا؟ قَالَ: «زِنًى بَعْدَ إِحْصَانٍ، أَوْ كُفْرٌ بَعْدَ إِسْلَامٍ، أَوْ قَتْلُ نَفْسٍ فَيُقْتَلُ بِهِ»[۳۳] من مأمور هستم تا با مردم بجنگم، تا اینکه بگویند: لااله الاالله. وقتی گفتند، جان و مالشان از ناحیه من محفوظ است. مگر اینکه خودشان مستحق قتل و تصاحب اموال باشند. شخصی پرسید که مستحقین قتل و تصاحب اموال چه کسانی هستند؟ فرمود: کسی که زنای محصنه بکند، یا مرتد بشود و از اسلام برگردد، و یا اینکه کسی را کشته باشد؛ که در این صورت کشته می شود.

در حدیث دیگری باز رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، يَشْهَدُ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأَنِّي رَسولُ اللَّهِ، إلَّا بإحْدَى ثَلاثٍ: النَّفْسُ بالنَّفْسِ، والثَّيِّبُ الزَّانِي، والمارِقُ مِنَ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَماعَةِ.[۳۴] یا می فرماید: النَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالثَّيِّبُ الزَّانِي وَالْمُرْتَدُّ عَنِ الإِسْلامِ التَّارِكُ لِدِينِهِ فَغَيَّرَ إِيمَانَهُ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ [۳۵]. حلال نیست گرفتن جان یک مسلمانی که شهادت می دهد که لا اله الا الله و محمد رسول الله مگر در سه صورت: ثیب(مرد یا زن) زناکار، نفس در مقابل نفس و شخصی که دین خود را ترک می کند و از جماعت فاصله می گیرد. یعنی خون شخص مسلمان تنها در سه حالت حلال می شود:۱- زن یا مردی که ازدواج کرده و بعد دچار زنا شود ۲- کسی که مرتکب قتل نفس شود ۳- مرتد

از انس بن مالک رضی الله عنه پرسیده شد : يَا أَبَا حَمْزَةَ، مَا يُحَرِّمُ دَمَ العَبْدِ وَمَالَهُ؟ فَقَالَ: مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَصَلَّى صَلاَتَنَا، وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا، فَهُوَ المُسْلِمُ، لَهُ مَا لِلْمُسْلِمِ، وَعَلَيْهِ مَا عَلَى المُسْلِمِ [۳۶] ای ابا حمزه! چه چیزی خون و مال بنده را محترم می کند؟ گفت: هر کس به یگانگی خداوند شهادت بدهد، و رو به قبله ما بایستد، و مثل ما نماز بخواند، و از ذبیحه ما بخورد؛ مسلمان است. و تمام حقوق یک مسلمان را دارد.

أبِي قِلَابَةَ رحمه الله نیز می گوید: فَوَاللَّهِ ما قَتَلَ رَسولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أحَدًا قَطُّ إلَّا في إحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ: رَجُلٌ قَتَلَ بجَرِيرَةِ نَفْسِهِ فَقُتِلَ، أوْ رَجُلٌ زَنَى بَعْدَ إحْصَانٍ، أوْ رَجُلٌ حَارَبَ اللَّهَ ورَسولَهُ، وارْتَدَّ عَنِ الإسْلَامِ[۳۷] به الله قسم پیغمبر، احدی را نکشت مگر اینکه یکی از این سه ویژگی را داشت: فردی که از روی خودخواهی، کسی را کشته بود، یا مردی که زنای محصنه کرده بود، یا کسی که با خدا و رسولش به محاربه بر خواسته بود و از اسلام مرتد شده بود.

در این موارد هم باز صدور حکم گاه تخصصی می شود. زمانی که یک صحابی مثل قُدامه رضی الله عنه با «تأویل» اشتباه دچار جرمی در حد تحلیل می شود ایشان دارای عذر تشخیص داده می شوند و حکم به عدم تکفیر ایشان صادر می گردد.

همچنانکه صدور قصاص و رجم برای متهمین گاه نیاز به تخصص خاص دارد صدور حکم ارتداد برای شخصی که با حقوقی مشخص وارد اسلام میشود نیز کار آسان و سلیقه ای نیست، بلکه اگر شخص متهم به مکفره و کفری شد و ما او را از «۴ فیلتر» (۱- اثبات جرم ۲- تأیید جرم توسط الله و رسولش ۳- شروط تکفیر ۴-موانع تکفیر) گذراندیم و مشخص شد چنین شخصی  1- آگاهانه و بدون داشتن جهلی عقیدتی و عملی ۲- عمدا و بدون آنکه فراموش کرده یا از روی خطاء باشد ۳- به میل خودش و اختیاری و بدون آنکه مجبور شده باشد، دچار مکفره ای شده و «یقیناً» و بدون شبهه، فاسد تشخیص داده شد به او می گوییم مرتد، و تا زمانی که شخص اینگونه مرتد نشده و جزو کفار آشکار نشده باشد مشمول حکم مسلمین می شود هر چند که اهل بدعت هم باشد و شما حتی حق ترساندن آن با یک کلمه را نیز نداری «لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يُرَوِّعَ مُسْلِمًا»[۳۸]

اما بعد از فروپاشی حکومت اسلامی اولیه و روی کار آمدن شاهیگری های مختلف ما در تاریخ مسلمین چه دیده ایم؟

امام شافعی رحمه الله توسط مالکی ها مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و علیل می شود و بر اثر همین کتک کاری ها پس از مدتی فوت می کند و این درگیری های مذهبی که از زمان انهدام حکومت اسلامی راشدین شروع شده بود تا همین الان ادامه دارد. ذکر تمام مصیبتها خودش یک کتاب مفصل می طلبد و از حوصله ی این جلسه ی ما خارج است، به همین دلیل تنها به ذکر چند مورد مرتبط با بحث امروز اشاره می شود:

همه می دانیم که مسلمین زمینه های نابودی خود را با تفرقهای بی شمار و جنگهای داخلی و مفاسد رفتاری گوناگون فراهم کرده بودند . مگر می توان جنگ مذهبی میان شافعیان کوی «دردشت» به رهبری خاندان آل خجند و حنفی ها ی کوی «جوباره» به رهبری خاندان آل صاعد در اصفهان را فراموش کرد؟ این دو خاندان که هر یک خود را نماینده ی یک مذهب می دانستند چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده و باعث نارضایتی و خستگی و بیزاری مردم شده بودند که مردم آرزو می کردند که ظالمی پیدا شود و آنها را از جنگ چند قرنه ی این دو خاندان نجات دهد.

حاکمیت مغولها که از «اتحاد» با قبایل مختلف شکل گرفته بود در سال ۶۱۶ ه به ایران حمله کرده بودند. زمانی که بار اول به اصفهان حمله کردند بر اثر رشادت سلطان جلال الدین نتوانسته بودند بر اصفهان چیره شوند و شکست خوردند اما سرانجام  در سال ۶۳۳ يعنى در عهد اوگتاى قاآن شافعی های اصفهان به شرط اینکه مغولها حنفی های را قتل عام کنند قرار گذاشتند كه دروازه‏هاى شهر را برروى مغولها باز کنند. مغلوها که اینگونه وارد شهر شدند شافعی و حنفی همه را کشتند.

 در ری هم باز همین سناریو اتفاق افتاد و در پایان حنفی ها و شافعی توسط «جبه‏نويان» فرمانده ی مغول قتل عام شدند. شافعى مذهبها به استقبال سپاه مغول رفتند و آنها را به قتل عام نصف شهر ری که حنفی مذهب بودند تحریص کردند . مغولها ابتدا حنفی ها را قتل عام کردند بعد گفتند از چنین مردمی که در ریختن خود هم وطنان خود اینگونه حریص هستند خیری نمی توان دید به همین دلیل شافعی ها را نیز قتل عام کردند و به دنبال حنفی فرستادند.  

مورد دیگر عبرت اندلس است :

زمانی که مسلمین اندلس به خاطر یمنی یا قیسی بودن با هم اختلاف داشتند و جنگها و خیانتهای خونباری را بین خود تجربه می کردند بارونهای نصرانی با هم اتحادهائی بر علیه مسلمین تشکیل دادند که حتی توانستند با دسته ای از مسلمین بر علیه سایر مسلمین و یا با یهودی ها نیز بر علیه مسلمین متحد شوند، همگام با این با پیشنهاد خائنینی چون براق بن عمار جنگ نرم و استحاله ی فرهنگی و عقیدتی مسلمین و نفوذ در میان آنها و پذیرش مذاکرات ذلیلان در پیش گرفته شد؛ تا اینکه از زمان شارلمانی به بعد نصرانی های متحد – بخصوص با اتحاد دو دولت نصرانی قشتاله و آراگون-  حملات خود بر علیه مسلمین متفرق را شدت بخشیدند و سرانجام به حکومت مسلمین و حتی موجودیت مسلمین بعد از ۷۸۱ سال خاتمه دادند هر چند با راه انداختن دادگاههای تفتیق عقاید یهودیان خائن به مسلمین نیز به همراه مسلمینی که مانده بودند بدترین دوران خود را در اندلس شروع کردند و مزد خیانت به مسلمین را با نابودی خود در اندلس دریافت کردند. 

شما تصور کنید که قبایل و امارتهای کوچک مسلمان جهت جنگ با سایر قبایل و امارتها با نصرانی ها متحد می شدند. مثلاً کسی چون  دولت‏بنى نصر در غرناطه با فردیناند پادشاه لیون جهت نابودی حکومتهای کوچک مسلمین در اندلس متحد می شود و متحداً به کشتار مسلمین می پردازند، اما بعد از آنکه حکومتهای کوچک متفرق مسلمین به تدریج نابود می شوند نوبت به حکومت‏بنى نصر در غرناطه می رسد و نصرانی های متحد سرانجام در سال ۸۹۷ قمری آخرین حاکمیت مسلمین بر اندلس را نیز نابود می کنند. مسلمین بر اثر تفرق و فساد عقیدتی و رفتاری نابود شدند وعبرتی بزرگ برای اهل درس گرفتن در تاریخ مسلمین شدند . فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؟

در حالیکه یهود و نصارا هیچ یک آن دیگری را قبول ندارد : «وَقَالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصَارَی عَلَی شَی ءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَی لَیسَتِ الْیهُودُ عَلَی شَی ءٍ (بقره/۱۱۳)  اما به حساب خودشان بعد از ۲۰ قرن درگیری و در سال ۱۹۷۳، نصرانی ها تصمیم می گیرند که طی اعلامیه ای یهودی ها را از قتل سیدنا عیسی تبرئه کنند و این عامل اختلاف را به فراموشی بسپارند، چرا؟ چون در این سال رژیم صهیونیستی با عربهای مسلمان و سکولار در حال جنگ بود. یعنی عاملی خارجی به نام مسلمین و سکولارهای عرب سببی جهت برداشتن یک اختلاف ریشه ای میان این کفار اهل کتاب می شود.

در تمام این موارد تا کنون کفار نتوانسته اند به «وحدت» ی برسند که مومنین می توانند به آن برسند چون عامل وحدت بخش میان آنها وجود ندارد که تنها قانون شریعت الله است، یعنی به عنوان مثال اگر تموچین یا همان چنگیز خان موفق به ایجاد «اتحاد» میان قبایل مختلف و تولید آنهمه قدرت می شود هرگز موفق به ایجاد «وحدت» میان زیر دستانش نشد و تمام کفارنیز  تاکنون تنها موفق به تشکیل «اتحاد» های کوچک یا بزرگ شده اند که هم اکنون قدرتهای سکولار جهانی چون آمریکا و ناتو و روسیه و چین پرچمدار این اتحادها هستند و حکومتها و احزاب مختلف حاکم بر مسلمین را با خود متحد کرده اند و بر علیه دارالاسلام و جریانات جهادی و شریعت گرای مسلمین سازمان واحدی تحت عنوان سازمان ملل متحده را تشکیل داده اند. 

البته در تاریخ مسلمین نیز اتحاد های مختلف و متعددی شکل گرفته اند که عامل خارجی باعث این اتحادها بوده است که به ذکر چند مورد اشاره می کنیم:

در حکومت سلجوقیان حنفی مذهب که در شهرهائی چون نیشابور حنفی ها با اشعری های شافعی همیشه درگیر بودند و حتی تا حد لعن و تکفیر ابوالحسن اشعری پیش رفته و علمای شافعی مذهب مخالف را تبعید می کردند و علاوه بر آن ضمن نابودی حکومت آل بویه و محدویتهایی برای شیعیان با شیعیان نیز سر ناسازگاری داشتند، زمانی که خطر شیعیان اسماعیلی به عنوان دشمنی مشترک و اصلی بیشتر می شود نه تنها شافعی و حنفی ها بلکه شیعیان ۱۲ امامی و زیدی نیز «اتحاد»یه ای جهت مبارزه با شیعیان اسماعیلی تشکیل می دهند و اسپهبد شیعه ی مازندان به همراه سپاه شافعی – حنفی سلجوقیان به شیعیان اسماعیلی حمله می کنند. فدائیان اسماعیلی هم از اهل سنت می کشتند و هم بزرگان ۱۲ امامی چون معین‌الدین کاشی از وزرای سلجوقی را . کتاب النقض اثر قزوینی را نگاه کنید اسم چند تن از بزرگان شیعیان را آورده که توسط شیعیان اسماعیلی کشته شدند. در این صورت عامل خارجی زمینه ساز «اتحاد» بوده.

حالا زمانی پیش می آید که صلاح الدین ایوبی اشعری مسلک با شیعیان اسماعیلی متحد می شود و حتی وزارت آنها را می پذیرد، که این هم کفار نصرانی و اشغالگر خارجی سبب این «اتحاد» می شوند.

نصرانیها  در سال‌های ابتدایی جنگ صلیبی توانسته بودند شهر‌های اسلامی بسیاری را فتح کنند و این فتوحات به آنان روحیه بسیار داد تا این که طمع فتح قاهره، مرکز دولت فاطمی را در سر بپرورانند. «ارتش بزرگ نصرانی به سمت قاهره حرکت کرد و شهرهایی که در میان راه بود از جمله شهر بزرگ بـِلبَیس را فتح و آنجا را غارت کرده و مردمان را نیز کشتند».[۳۹] پس از محاصره ی قاهره است که العاضد شاه شیعیان اسماعیلی از حکومت عباسیان درخواست «اتحاد» می کند و عباسیان نیز اسدالدین شیرکوه را به همراه صلاح الدین ایوبی با ۶ هزار مجاهد روانه مصر می کند[۴۰]

در این «اتحاد»  طبق معمول صلاح الدین از عقاید شافعی و اشعری خود دست نکشید و پنهانش نکرد و حاکم و مردم اسماعیلی مصر نیز از مراسمات خاص خود چون برگزاری مراسم عاشورا و عید غدیر و عید ولادت امامان و فاطمه زهرا رضی الله عنها و.. دست نکشیدند وعقایدشان را مخفی و انکار نکرند .[۴۱] حتی مراسم عزاداری در قصر شاه و با حضور خلیفه ی فاطمی نیز برگزار می شد.[۴۲] و شیعیان اسماعیلی در آن شرکت می کردند.

در اینجا دو فرقه و مذهب با آنهمه اختلاف، بر مسائلی مشترک با هم متحد شده بودند؛ و پذیرفته بودند که اینها دو مذهب مختلف هستند، به همین دلیل از یک سو فاطمی ها با تمرکز بر الازهر دیدگاههای خود را بیان می کردند و صلاح الدین ایوبی هم با تمرکز بر فعالیتهای علمی و ایجاد مدارس بر اساس فقه شافعی و عقاید اشعری[۴۳] و انجام فعالیتهای اصلاحگرایانه ی اقتصادی[۴۴] و قضائی[۴۵] به صورت تدریجی به فعالیتهای نرم خود ادامه داد و شما بر خلاف تمام دروغسرائی جاهلان شیعه و سنی و تحریفات عمدی مسشرقین سکولار، هرگز نمی بینید که در این دوره شخصی به جرم شافعی بودن یا شیعه بودن کشته شود، هر چند جنگها بر سر قدرت با طواشی که سربازانش مالکی و سودانی بودند و یا با حکام شام و شمال عراق که حنفی و شافعی و حنبلی بودند اتفاق افتاد. در اینجا اگر امثال شاور یا طواشی یا امرای شام و شمال عراق کشته می شوندبه دلیل خیانت یا بغی آنها بوده نه به دلیل مذهبشان.

البته بعد از آنکه غلاة شیعه در مصر و شمال آفریقا و یا در زمان صفویه در ایران قدرت گرفتند به تدریج «اتحاد»ی نانوشته بین مذاهب مختلف معروف به اهل سنت به وجود آمد و جنگهای داخلی آنها و اختلافات متعدد آنها نادیده گرفته شد و یا با تسامح بیشتری با آنها برخورد شد چون عاملی خارجی به نام تشیع ظهور کرده بود. اینها تا زمان ظهور محمد بن عبدالوهاب سعی داشتند بر مشترکات خود تمرکز کنند و تقریبا نام ۴ مذهب به عنوان مذاهب بر حق بر زبان همه افتاد و اختلافات خود را نادیده گرفتند. 

تنها با آمدن محمد بن عبدالوهاب و تفکرات نجدی ایشان و پیروانشان بود که جنگ داخلی میان اهل سنت پس از وقفه ای چند قرنه باز شروع شده است تاکنون. البته در میان نجدی ها نیز دو جریان درباری و انقلابی شکل گرفتند که هر یک خود به دهها فرقه و گروه و جماعت تقسیم شده اند و معمولاً با هم و با سایر فرق اسلامی نیز در دو جبهه ی روانی و گاه مسلحانه درگیر هستند . متاسفانه.

در پایان و با کمی دقت متوجه می شویم که طی کردن و عمل به این پروسه و دیپلماسی اسلامی در زمینه ی «اتحاد» و ارتقاء و تکامل آن به «وحدت» «مرحله ی گذارِ»اجتناب ناپذیری است که باید به عنوان اولین قدم برداشته شود و طی کردن همین مرحله ی گذار صبر و وسعت دید خاصی را می طلبد. بدون شک ما در هر حالتی و حتی با داشتن حکومت اسلامی علی منهاج نبوت از کفار اهل کتاب و کفار سکولار که با آنها «اتحاد» هم بسته باشیم سخنان ناگوار و آزار دهنده ای را خواهیم شنید . چون اینها اهل ذمه هستند و در جامعه اسلامی دارای حقوقی می گردند: لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا  (حتماً از کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده است ، و از مشرکین اذیّت و آزار فراوانی میبینید) وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور؛ِ (آل عمران/۱۸۶) و اگر بردباری کنید و بپرهیزید، این اموری است که باید بر انجام آنها عزم را جزم کرد و در اجرای آنها کوشید .‏

اگر طبق فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم : الْمُؤْمِنُ الَّذِي يُخَالِطُ النَّاسَ، وَيَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ ، أفضلُ مِنَ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لَا يُخَالِطُ النَّاسَ، وَلَا يَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ [۴۶] مؤمنی‌ که با مردم می‌آمیزد و  بر آزارشان صبر و تحمّل‌ می‌کند، بهتر است از مؤمنی که با مردم نمی‌آمیزد و بر اذیّت‌ و آزارشان صبر و شکیبایی نمی‌کند،

 آزار و اذیت کفار به دلیل وجود پیمان «اتحاد»ی که با آنها داری برایت قابل تحمل است چه اتفاقی افتاده که تحمل و صبرت در برابر برادر و خواهر مومن و مخالفت که باید در نهایت با اینها «وحدت» داشته باشی تا این اندازه کاهش پیدا کرده است؟ شماهائی که تحمل نداری و عزمت را جهت تطبیق صحیح و سیستماتیک منهج اسلامی جزم نکرده ای  و خواسته یا ناخواسته به خاطر جهالتی که به آن آلوده شده ای طبق نقشه ی دشمنان حرکت می کنی چرا وارد میدان دعوت و جهاد می شوی؟  توئی که توان و استطاعت اداره ی چنین دیپلماسی وسیع  و پروسه ی سنگینی را نداری کی گفته وارد بشوی؟ مگر الله تعالی نفرموده: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (بقره/۲۸۶)

 رحِم الله امرأً عرَف قدْر نفسه.

مگر فراموش کرده ای که قاعده ی اصلی این است که ما : أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ + رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ «و» أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ + أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ  باشیم؟

اگر طبق فرمان الله تعالی همین کفار: «وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا» هرگاه شما را تحیت درودی دادند ( اعم از سلام کردن و دعا نمودن و احترام گذاردن) به گونه زیباتر و بهتر از آن یا (دست کم) همانند آن، آن را پاسخ گوئید . «إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا» (نساء/۸۶) بیگمان خداوند حسابرس هر چیزی است.‏

پس ما در قالب « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» با تحیت «اتحاد» به عنوان اولین قدم جهت رسیدن به «وحدت» اسلامی از کانال شورای اولی الامر یکی از «۳ابزار» برتر شما را مخاطب خود قرار داده ایم و از الله تعالی می خواهم با «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا» پاسخ این تحیت مبارک را بدهید، هر چند که در جامعه افرادی وجود دارند که هرگز با نصیحت و قرآن و سنت دست از حزب سازی و تفرق بر نخواهند داشت و تنها قدرت نظامی حکومتی و پیاده کردن سیاست «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» می تواند آنها را رام و مدیرت کند.

بحث  خود در مورد پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، به عنوان دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی را به پایان می رسانیم و دعا می کنیم :

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.

رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[۴۷]


[۱] السيوطي: الجامع الصغير ۹۶۴۷

[۲] صحيح ابن حبان۲۷۰۴

[۳] بخاری ۲۹۹۸

[۴] رواه أحمد (۲/۴۰۰) (۹۱۸۷) والحاكم (۱/۷۳) والبيهقي (۱۰/۲۳۶) (۲۱۶۲۷) و الهيثمي في مجمع الزوائد (۱۰/۲۷۶)

[۵] مسلم(۲۵۸۶)، والبخاري (۶۰۱۱)

[۶] بخاري (۶۰۱۱) مسلم (۲۵۸۶) أحمد (۱۸۴۱۷) أبو نعيم ، حلية الأولياء۴/۱۳۷

[۷] بخاری :۶۰۲۷

[۸] مسلم (۴۳۲) أبو داود (۶۷۴) النسائي (۸۰۶) ابن ماجه (۹۷۶).

[۹] بخاری ۷۱۷- (۷۲۵) أبو داود (۶۶۲)، والبيهقي (۵۳۸۸)

[۱۰] رواه البخاري (۵۰۶۰)، ومسلم (۲۶۶۷).

[۱۱] بخاری ۴۷۹۲

[۱۲] مسند أحمد ۱۵۳۹

[۱۳] رواه عبد الله بن أحمد فى زوائد المسند (۴/۳۷۵) (۱۹۳۷۰)، والطبراني كما في (مجمع الزوائد) (۵/۲۲۰)، والبيهقي في (شعب الإيمان) (۶/۵۱۶)، والمنذري في (الترغيب والترهيب) (۲/۱۰۳). و ابن مفلح في (الآداب الشرعية) (۱/۳۳۲)

[۱۴] رواه الترمذي (۲۱۶۵)، وأحمد (۱/۱۸) (۱۱۴)، والحاكم (۱/۱۹۸)

[۱۵] رواه ابن أبي عاصم في (السنة) (ص: ۹۲)

[۱۶] أخرجه مالك فى ” الموطأ ” (۱/۲۷۸/۴۲) الشافعى (۱۱۸۲) البيهقى (۹/۱۸۹)

[۱۷] بخاری ۳۴۴۲ و مسلم ۲۳۶۵

[۱۸] آذرفرنبغ پسر فرخزاد، دینکرد، ترجمه فریدون فضیلت، کتاب سوم، جلد یکم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۱۴۳ تا ۱۵۲.  آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد/ روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغ‌بیدی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱۶٫

[۱۹] روایت پهوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۹۰، صفحه ۲۱۹ تا ۲۲۹/ اگر به فصل هشتم کتاب روایت پهلوی ، توجه کنیم و ببینیم آیا این توصیه‌های دینی مفهوم «ازدواج» را می‌رساند یا مفهوم «همخوابگی» را: «اگر مردی یک خویدوده با مادر و یکی نیز با دخترش کند، آنکه با مادر بوده، برتر از دختر است». «اگر با دختر و خواهرش خویدوده کرده باشد، آنکه با دختر بوده، برتر از آنست که با خواهر بوده باشد». «اگر پدری با دختر حلال‌زاده و تنی خودش خویدوده کند، برتر است؛ اما اگر با دختر نامشروع خودش که محصول آمیزش با زن دیگران بوده باشد، خویدوده کند، باز هم ثواب می‌برد». «روزی جمشید با خواهرش جمک بخوابید و از ثواب این همخوابگی بسیاری از دیوان بشکستند و بمردند». «اهورامزدا به زرتشت گفت که خویدوده بهترین و برترین کارها است. کسی که یکبار نزدیکی کند، هزار دیو می‌میرد؛ اگر دوبار نزدیکی کند، دو هزار دیو می‌میرد؛ اگر سه بار نزدیکی کند، سه هزار دیو می‌میرد؛ اگر چهار بار نزدیکی کند، مرد و زن رستگار خواهند شد». «پسر به مادر و پدر به دختر و برادر به خواهر باید بگوید که تن خود را برای آمیزش کردن به من بده تا اهورامزدا را خشنود کنیم و جای نیکی در بهشت بیابیم».

[۲۰] ابن اثیر جزرى (قرن ۶ هـ ) ، تاریخ كامل بزرگ اسلام و ایران/ ترجمه: عباس خلیلى، ابو القاسم حالت‏ ، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ ( دوره ۳۳ جلدی ) ج ‏۶ ص ۹۸ 

[۲۱] صحیح مسلم (۳/۱۴۵۰) برقم (۱۸۱۷) شرح النووي لصحيح مسلم (۴/۱۹۸). صحيح الترمذي ۱۵۵۸

[۲۲] ابن قدامه عن الإمام أحمد في مسنده  (25/42) برقم (۱۵۷۶۳)

[۲۳] المعجم الکبیر طبرانی حدیث ۱۶۹۲

[۲۴] المعجم الکبیر طبرانی حدیث ۱۶۴۹۴

[۲۵] ترمذی ۲۱۶۱

[۲۶] رواه مسلم ۴/ ۲۰۲۶ (۲۶۲۶)،

[۲۷] البخاري۵۰۶۰ / مسلم ۲۲۶۷

[۲۸] سنن ابی داوود باب فی تعظیم قتل حدیث ۴۲۷۲ / الاحادیث الصحیحه، حدیث ۵۱۱؛ صحیح الجامع، حدیث ۴۵۲۴).

[۲۹] بخاری (۵۰)، وصحیح مسلم (۸)

[۳۰] بخاری (۸) ، وصحیح مسلم (۱۶)

[۳۱] بخاری ۳۹۱

[۳۲] صحیح ترمذی ۲۸۶۳/ صحیح الترغیب ۵۵۲

[۳۳] المعجم الأوسط، طبرانی،(۱/۲۵-۲۶) / ؛ هیثمی در مجمع الزوائد(۱/۲۴-۲۷)؛ متقی هندی در کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال. تفسیرطبری، ج ۱۵ ص ۸۱/ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸ ص ۲۷۲۹/ مقدسی در الأحادیث المختاره ج ۵ ص ۲۸۰ ح ۱۹۱۷ (مفهوم واحد با الفاظ مختلف)

[۳۴] بخاری ۶۸۷۸ و مسلم / ملا علي قاري ، شرح مسند أبي حنيفة ۳۵۹

[۳۵] سنن أبي داود۴۳۵۲

[۳۶] بخاری ۳۸۸ / السنن الصغرى للنسائي ۳۹۴۶

[۳۷] بخاری ۶۸۹۹ (۴۶۱۰) ومسلم (۱۶۷۱)

[۳۸] سنن ابی داوود ح۴۳۵۱

[۳۹] البدایة و النهایة،ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، ج۱۲، ص۲۵۵، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/۱۹۸۶.

[۴۰] تاریخ ابن خلدون،ابن خلدون، ج۵، ص۳۳۰.

[۴۱] مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۹

[۴۲] مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۳۰

[۴۳] ابن کثیر ، البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۱۵۳.

[۴۴] البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۱۴۶.

[۴۵] البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۳۶۳.

[۴۶] رواه الترمذي (۲۵۰۷) ابن ماجه (۴۰۳۲)، وأحمد (۵۰۲۲) والطبراني في (المعجم الأوسط) (۵۹۵۳)، والبيهقي (۲۰۶۶۹) و. صحیح الجامع ۶۶۵۱

[۴۷] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله تحت عنوان : پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *