در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۲)

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۲)

به قلم: کارزان شکاک (عضو شورای مدیریت منبر بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم )

شیخ ابوحفص سفیان الجزائری (یکی از علمای الجزائر واز مفتیان منبر التوحید و الجهاد) خطاب به ابوقتاده می گوید: تو تجربه الجزائر را در شام نیز تکرار می کنی .

شیخ ابوحفص الجزائری خطاب به ابوقتاده می گوید:به خطای خودت اعتراف کرده و معذرت بخواه! تو منهج را در الجزائر تحریف کردی! امروز هم نه تنهادر شام بلکه درفکر همه جوانان منهج راتحریف می کنی.

هرگز فراموش نکنیم که ابوقتاده فلسطینی زمانی از تمام اتهامات قبلی توسط انگلیس و دادگاه قضائی حکومت دست نشانده ی اردن (حیات خلوت رژیم صهیونیستی و مرکز اصلی سازمان جاسوسی آمریکاcia) تبرئه می شود که جماعت دولت اسلامی ابوبکر بغدادی در اوج قدرت بود و ابوقتاده فلسطینی به عنوان بخشی از سربازان جنگ روانی کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی، جماعت بغدادی را “ابزار کشتار و ویرانگری” و “خوارج زمان و سگ های جهنم” توصیف کرد.

در برابر، با تمام جنایاتی که آمریکا و ناتو در سوریه و عراق انجام داده اند دیده نمی شود که مریدانش چون دارودسته ی جولانی فتوا دهد که با این ویرانگران و قاتلان بی رحم و وحشی وارد جنگ شوند اما در کمال تعجب در پاسخ به اعدام یک جاسوس آمریکائی توسط جماعت دولت اسلامی البغدادی که در قالب خبرنگار فعالیت داشت می گوید: “روزنامه نگار مانند پیامبر است، کارش رساندن پیام و حقیقت است به هیچ دلیلی نباید کشته شود”.

حالا چرا گروه جولانی و گروهک فتاحی این شخص با چنین کارنامه ی سیاهی را انتخاب کرده اند – که از هیچ دروغی در راه ترور شخصیتی مخالفین ابائی ندارد-؟

چون :

  • این شخص فعلا بر علیه مخالفین گروه جولانی فتوا می دهد
  • جنایات خود در برابر طرفداران دوله و جنایات آنها در برابر تشیع و اهل تصوف را می توانند با فتواهای این شخص برای طرفداران و مریدان جاهل خود توجیه و تفسیر کنند.
  • به راحتی می توانند با سوء استفاده از تنفر نابجای مریدانشان از مخالفین به سهولت فتوای قتل عام  مخالفین به سبک قوم عاد و… راصادر کنند و مریدانی بسازند نامتعادل و نامیزان و تقریبا می توان گفت: نسبتا وحشی.
  • با چنین فتواهائی و با چنین مریدانی به راحتی می توانند در مسیر اهداف ناتو و آمریکا حرکت کنند و نقشه های آنها را با توجیهات شبهه اسلامی توسط مریدان خود پیاده کنند.

ادامه دارد …. ان شاء الله

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۱)

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۱)

به قلم: کارزان شکاک (عضو شورای مدیریت منبر «بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم» )

ابومصعب السوری رحمه الله در «مختصر شهادتی علی الجهاد فی الجزائر» ابوقتاده فلسطینی را یکی از بزرگترین عوامل تولید کشت و کشتار زنان و بچه ها و بی گناهان اهل سنت مالکی مذهب در الجزائر و یکی از مهر های اصلی جهت تولید جنگ داخلی ودر نهایت شکست انقلاب مجاهدین الجزائر می داند. ابوقتاده فلسطینی در این زمان در دارالحرب انگلیس سکونت داشت. البته در برابر این روشنگریها می بینیم که ابوقتاده فلسطینی هم بدون توجه به دلایل و مستندات الشیخ ابومصعب السوری رحمه الله فوراً الشیخ ابومصعب السوری را تکفیر کرده و فتوای ارتداد او را صادر می کند.

اگر به تکفیر کردنهای ابوقتاده نسبت به مذاهب و تفاسیر و جماعتهای اسلامی نگاه کنیم متوجه می شویم که این شخص از «تکفیر» به عنوان یک «فحش و برچسب» جهت تولید تفرق و جنگ داخلی استفاده می کند و این تکفیر کردنهایش هیچ ربطی به ظوابط تکفیر نزد اهل سنت و جماعت ندارد.

ابوقتاده فلسطینی که دارای منهج نجدیت است و هم اکنون دارودسته ی نجدی جولانی و گروهک نجدی فتاحی به آن دل بسته اند و همچون ابزاری جهت توجیه جنایات خود بر علیه مخالفین نجدی و غیر نجدی خود از آن استفاده می کنند کسی است که در بحثی تحت عنوان «حكيم الحركة الإسلامية؛ أيمن الظواهري» ایمن الظواهری نجدی رئیس بخشی از القاعده ی کنونی را بارزترین شخص جهت منصب «الحکیم» در حرکت اسلامی مجاهدین می دانست؛ اما زمانی که الظواهری حکم «ناکث» و خائن بودن جولانی و دارودسته اش را صادر کرد تنها به سکوت در برابر حکم حکیمش بسنده کرد و در «عمل» همچون بسیاری از شیوخ موجود در دارالکفرها «نقش» لورنس ها در میان جماعتهای مختلف را برای کفار سکولار جهانی و طاغوتهای منطقه ای بازی کرده اند.

به همین دلیل می بینیم که مثلاً طارق عبدالحلیم به صراحت ابوقتاده را در مقاله ای تحت عنوان   «عملاء لا علماء» تکفیر می کند و می گوید: “ابو قتاده فلسطینی و ابو محمود فلسطینی به تمام معنی عمیل و جاسوسان طواغیت هستند … الله تعالی شر آن جاسوس و عمیلها را بر ما و مسلمانان کم کند”.

این سخن کسی است که زمانی تاج سر گروه فتاحی و اقمار جولانی بود؟ چرا چون بر علیه مخالفین آنها مثل دوله فتواهای وحشیانه می داد؛ این که مخالف آنها شد بعد ابومحمد مقدسی را علم کردند و بعد هانی السباعی و بعد عبدالرزاق مهدی شد شیخشان و مدتی هم هست که پس از موضع گیری این افراد به اصطلاح عالم در برابر گروه جولانی اینها کنار زده شدند و فعلا ابوقتاده ای را علم کرده اند که سابقه ی سوء او در الجزائر و عراق و سوریه و… بر کسی پوشیده نیست.

شيخ أبي عزيرعبدالإله الحسني الجزائري یکی از علمای الجزائر و شاهد بر اتفاقات الجزائر و نیز یکی از مفتیان منبر التوحید و الجهاد در كتاب خود در مورد فتواهای ابوقتاده الفلسطینی چنین شهادت می دهد: وقتی مقالات ابوقتاده را خواندم، موهای سرم سفید شد!!.. ابوقتاده در سلسله بین المنهجین فتاوای بسیاری از این قبیل دارد که از خطر و هول آنها کودکان پیر می‌شوند!! خون های معصومی ریخته شد!! و ابوقتاده نیز گناه همه‌ی این ها را نزد پروردگار جهانیان به گردن خواهد کشید !!.

ریختن خون حرام یا مستقیما با دست رخ می دهد یا غیر مستقیم بصورت مشارکتی با فتوا و زبان رخ می دهد و همگی نیز در گناه یکسان هستند!!! و مگر چیزی جز زبان مردم، مردم را هلاک می سازد؟!

من در طول زندگی و دوران علمی خودم هیچ انسانی را با بی مبالات تر از ابوقتاده در فتوا دادن در ابواب “تکفیر” و “خون مردم” ندیدم!! اصلا و ابدا ندیدم!!  سبب اینکه چرا چنین کارهایی می کند را نیز نمی دانم!! آیا منافسه و اظهار شخصیتش است؟! آیا می خواهد جلب توجه کند؟! یا حب ظهور دارد؟؟ آن هم حب ظهوری که کمر خیلی ها را شکسته است!!!! یا اینکه ساحه ها خالی از علما هستند برای همین چنین اشخاصی بروز می کنند؟!! ((التبصير في وجوب التفريق بين المكفر لذاته و المكفر بغيره في مسائل التكفير ص ۱۴۳ و۱۴۴)

ادامه دارد …. ان شاء الله

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دارالاسلام»

انواع «دارالاسلام»

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که «دارالاسلام» مسلمین بعد از دوران نبوت تا روز قیامت از لحاظ حکومتی «۳دوره» را طی خواهد کرد:

  1. خلافت مطابق منهج و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم . خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ.
  2. دوران شاهیگری که به دو دسته ی کلان تقسیم می شود، که بعضی تنها با خشونت همراه هستند، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، و بعضی ها با استبداد و خودکامگی حاکمیت می کنند، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً 
  3. بازگشت دوباره خلافت مطابق منهج و روش رسول الله ، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ[۲]

باید در همین ابتدای امر بدانیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد «دارالاسلام» صحبت کرده نه دارالکفر. یعنی این شاهان خشونت گرا و مستبد نیز تابع قانون شریعت الله و مجری قوانین شریعت الله و مسلمان هستند اما مسلمانی که در او فسقهائی وجود دارد یا اهل بدعت است. چون شاهیگری یکی از بزرگترین بدعتهائی است که در جای خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ قرار گرفته است.

نعمان بن بشیر رحمه الله هم می گوید بعد از آنکه عمر بن عبدالعزیز رحمه الله به حاکمیت رسید این حدیث را برایش نوشتم و گفتم امیدوارم که امیرالمومنین از چنین بدعتهائی در حاکمیت به دور باشد و بعد از این دو حاکمیت العاض و الجبریه باشد و ایشان خوشحال شد.

در این صورت ما هم اکنون در «دارالاسلام» بین دو حاکمیت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ هستیم، یکی از آنها را بعد از ۳۰ سال از دست دادیم و دیگری هنوز به دستش نیاورده ایم. حاکمیت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ بر دو اساس شورا و نظارت عمومی شکل گرفته است که سه کارکرد مهم دارد: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» و«َآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» تا زمینه های مناسب «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» برای بندگان الله در زمین فراهم بشود که هدف نهائی خلقت است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/۵۶)

اما حاکمیتهای «مُلْكًا عَاضًّا» و «مُلْكًا جَبْرِيّاً» هر دو بدعتها و فسقهائی هستند که الله تعالی شریعتش را برای ریشه کن کردن چنین بدعتهائی در زندگی اجتماعی انسانها فرستاده است و هرگز این بدعتها و فسقها را نمی پسندد، اینها ممنوعها و ضد ارزشهائی در امر حاکمیت هستند که یکی از کارکردهای اسلام از بین بردن این فسقها و بدعتهاست، اما از روی ناچاری و به حکم «ضرورت» از سوی مسلمین به عنوان جایگزین و «بدیل» « خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » مورد استفاده قرار می گیرند تا زمانی که دوباره به مطلوب خود یعنی «دارالعدل»« خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » دست پیدا کنند.

این سبکهای حکومتی شاهیگری خشونت طلب و مستبد مورد پذیرش و تأئید اسلام نیستند اما وجود خواهند داشت همچنانکه دارالکفر هم مورد تأئید نیست اما وجود دارد. مسلمین به حکم ضرورت و اضطرار، به دلایل و اسبابی که برای خود فراهم کرده اند، یا وارث ارثیه ی گذشتگان سهل انگار و خطاکار خود شده و بر آنها تحمیل شده است، به عنوان «بدیل» و «جایگزین» مجبور و ناچار به پذیرش حاکمیتهای اسلامی غیر از« خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » در «دارالاسلام» می شوند که ما از آن به عنوان «بدیل اضطراری اسلامی» یاد می کنیم. یعنی بدیل خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ هستند و در حالت اضطرار و ناچاری مورد پذیرش واقع شده اند و مهمتر آز ان اینکه مجری قوانین شریعت الله نیز هستند و اسلامی محسوب می شوند. 

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دارالاسلام»

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا

مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

در جمع بندی آیات قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و اقوال مختلف اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و آراء مذاهب مختلف اسلامی به نکته ی حساس، مهم، قابل توجه و برجسته ای پی بردیم و آنهم اینکه: مناط، معیار و ملاک واحدی برای تعیین «دارالکفر»  یا«دارالاسلام» بودن سرزمینی وجود دارد به نام «قانون» و «حاکمیت» که به دنبال خود اطاعت زیر دستان و تعیین مجازت و پاداش این زیر دستان را نیز به همراه دارد، و این یعنی همان مفاهیم و محتوای چهار گانه ی دین  که عبارت بودند از: ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش .

حالا در سرزمینی که این چهار معنی و محتوای دین، مختص دین «اسلام» است و توسط مسلمین رهبری می شود«دارالاسلام» است و سرزمینی هم که این ۴ معنی و محتوای دین مختص «کفر» است و توسط یکی از «کفار۶گانه» ی آشکار یعنی: ۱- الَّذِينَ هَادُوا  2- وَالصَّابِئِينَ  3- وَالنَّصَارَىٰ  4- وَالْمَجُوسَ  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا به زبان امروزین سکولاریستها) و ۶- مرتدین اداره می شود «دارالکفر» است.

پس «قانون و حکم» و «سلطه و حاکمیت» معیار و ملاک تشخیص «دارین» در دنیا می شوند و آنچه که به عنوان خون در رگ حاکمیت جریان پیدا می کند و به آن حیات می دهد «قانون و حکم» است و «قانون و حکم» مناط، ملاک و  معیار زیر بنائی جهت تشخیص «دارالاسلام» از «دارالکفر» می شود.

  • در این صورت می توانیم بگوئیم : دارالاسلام، خاك و سرزميني است که «قانون اساسی» آن طبق شریعت الله باشد، و قانون الله غالب است، و بر اساس قانون شریعت الله اداره می شود، و اطاعت از اين قوانين آشكار مي گردد، و طبق همين قانون و با پشتوانه ي همين قانون  امر به  خوبي و نهي از بدي صورت مي گيرد؛ حال، این شریعت الله یا براساس شورای اولی الامراست و تمام فرق و تفاسیراسلامی در آن دخالت دارند و اجماع واحد مسلمین و جماعت واحد و وحدت اسلامی وجود دارد، یا در صورت اضطرار و حالت طارئ ( یعنی حالت ناگهانی، گذرا، اتفاقی، عارضی، بي‌سابقه، وغيرمنتظره ) بر اساس یکی از مذاهب اسلامی اداره می شود و اتحادی اسلامی وجود دارد و به دنبال آن حاكم اين خاك و سرزمين نيز مسلمان است.
  • و دارالکفر، جامعه ای است که «قانون اساسی» آن بر اساس شریعت الله نباشد و قانون شريعت الله در امور حكومتي، قضايي، آموزش و پرورش، اقتصاد و ديگر جنبه هاي زندگي اجتماعي انسانها كنار گذاشته شده است. 

در این دارالکفر ممکن است یک مسلمان مثل نجاشی رضی الله عنه حاکم باشد یا یکی از «کفار۶گانه» که تجسم زمینی طاغوت و حاکمیت طاغوت هستند . در اینجا این مسلمان یا کافر بودنِ رهبریتِ جامعه عاملی جهت تغییر «دار» و سرزمین از دارالکفر به دارالاسلام نمی شود بلکه معیار اصلی «قانون اساسی» است که این رهبر طبق آن بر مردم حکومت می کند.

پس ممکن است در جائی مثل حبشه رهبر مسلمانی باشد مثل نجاشی رضی الله عنه اما سرزمین دارالکفر باشد، در اینجا معیار «قانون اساسی» حاکم بر آن جامعه است و زمانی که مسأله ی مسلمان بودن حاکم «دارالاسلام» مطرح می شود به این دلیل است که مجری قوانین شریعت الله بدون شک یک مسلمان است و کافری نمی تواند ابتدا شروط رهبریت دارالاسلام را داشته باشد و چنان مجتهد، فقیه و عالمی بشود که بتواند مجری قانون شریعت الله در امور زندگی حکومتی و اجتماعی مسلمین باشد.

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در مذاهب مختلف اسلامی

انواع «دار» و سرزمین در  مذاهب مختلف اسلامی

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

بعد از بررسی «دار» در قرآن و سنت صحیح و آراء صحابه متوجه شدیم که  این تقسیم «دارین» قبل از عصر فقهای مذاهب مختلف اسلامی و تولد فقه اجتماعی و تدوین مسائل متعلق به روابط بین المل در میان اهل فقه وجود داشته، و شایسته است بدانیم که مذاهب مختلف اسلامی  هم در تعریف دارالاسلام و دارالکفر چه گفته اند؟

مذهب حنفی : السرخسی حنفی مذهب رحمه الله  از بزرگان این مذهب چون ابویوسف و محمد شیبانی رحمهما الله نقل می کند که دار الاسلام یعنی: هر جائی که در آن حکم اسلام حاکم باشد «وَكُلُّ مَوْضِعٍ كَانَ الظَّاهِرُ فِيهِ حُكْمُ الْإِسْلَامِ[۲]  السرخسی رحمه الله  در جای دیگری می گوید: و سرزمینی با اجرای احکام و قوانین اسلامی تبدیل می شود به «دارالمسلمین» سرزمین مسلمین   [3].

الکساني رحمه الله  نیز می گوید: هر «دار» يا به اسلام مضاف می گردد يا به كفر، و دار به اسلام اضافه می شود هنگامی كه در آن احکام اسلام تطبيق شود، و به كفر اضافه می شود هنگامی كه در آن احکام كفر تطبيق شود،…  زيرا ظهور اسلام و يا كفربخاطر ظهور احکامشان است . [۴]

ابن عابدين حنفی مذهب می گوید: دارالحرب تبدیل به دارالاسلام می شود با اجراء کردن احکام اسلامی در آن.  [5]

الكاساني در “بدائع الصّنائع” می گوید: در بین اصحاب ما (یعنی در بین حنفی مذهبها) در اینکه دارالکفر با مسلط شدن احکام اسلام تبدیل به دارالاسلام می شود اختلافی وجود ندارد.[۶]

به این شکل حنفی ها در تعریف دارالکفر هم می گویند: سرزمينی كه در آنجا امر و حکم  رئيس كافران  جاری می شود و در آنجا مسلمانان از كفار می ترسند، بنابراين دارالکفر آن سرزمينی است كه در آنجا سلطان برای حاكم مسلمان نيست  (یعنی حکومت اسلامی وجود ندارد) و غلبه در آنجا برای احکام کفر است. [۷]

مذهب مالکی : مالکی ها نیز در مورد دارالکفر می گویند: سرزمينی كه در آنجا احکام كفار ظاهر و جاری می شود. و طبعاً هر سرزمینی که در آن احکام اسلامی ظاهر و به مرحله ی اجراء در بیایند آن سرزمین هم دارالاسلام است. [۸]

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در مذاهب مختلف اسلامی

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در سنت و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و گفتار صحابه

انواع «دار» و سرزمین در سنت و احادیث صحیح  رسول الله صلی الله علیه وسلم و گفتار صحابه

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

در سنت و احادیث صحیح  رسول الله صلی الله علیه وسلم و گفتار صحابه نیز نامگذاری «المتواتر المعنوي» سرزمینهای تحت حاکمیت «اسلام» و مومنین به صورت واضح با نامهای «دار السُّنَّة» ، و «دار الهجرة»  و «دَارِ الْمُسْلِمِينَ» و «دَارِ اَلْمُهَاجِرِينَ» و«دار الإسلام» و غیره آمده است، و سرزمینهای تحت حاکمیت «کفر» و کافرین هم با نامهائی چون «دار الشرك» و «دَارَةِ الكُفْرِ» و غیره از آن یاد شده است . تمام این اصطلاحات حقیقت واحدی را می رسانند، و تنوع در نام گذاری به دلیل تنوع در وصف این دو سرزمین است.  

امام مسلم رحمه الله  روایت کرده و همچنین محمد بن حسن الشيباني رحمه الله از امام ابو حنیفه رحمه الله روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم هر گاه  سريّةً  یا ارتشی را روانه ی جهاد می کرد فرمانده آن را نصیحت می کرد : « اُدْعُهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ. ثُمَّ اُدْعُهُمْ إِلَى اَلتَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ اَلْمُهَاجِرِينَ »[۲]. « آنها را به اسلام دعوت بده؛ اگر پذيرفتند، از آنان قبول كن، آن‌گاه از آنها بخواه كه از  سـرزمين  خـود  به سرزمین مهاجران هجرت كنند» محمد بن حسن الشيباني رحمه الله  می گوید: وهو قول أبي حنيفة رحمه الله.[۳] و قول ابو حنیفه رحمه الله هم همین است.

  • امام شافعی رحمه الله در «مسند» و «الام»  و دیگران اینگونه ذکر کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده:  ثُمَّ اُدْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُسْلِمِينَ .[۴] سـپس  از  ايشـان  بـخواه  كه  از  سـرزمين  خـود  بـه  سـرزمين  مسلمین کوچ کنند.

محمد بن الحسن الشيباني با لفظ (اُدْعُهُمْ إِلَى اَلتَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الإسلام) این حدیث را از رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر کرده اند [۵]و این بیان صریحی بر نام گذاری سرزمین مسلمین به دارالاسلام است.  رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد سرزمین شام  هم می فرماید: «عُقْرُ دارِ الإسلام»[۶]  بهترین جای دارالاسلام شام است.

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در سنت و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و گفتار صحابه

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در آیات قرآن

انواع «دار» و سرزمین در آیات قرآن

شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

بسم الله الرحمن الرحیم

“إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ ، وَنَسْتَعِينُهُ ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ” به راستی حمد و سپاس تنها لایق خدا است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ‏(٣٣/ لقمان) ای مردمان ! از خدا بپرهیزید، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌کند، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌سازد . وعده خدا حق است. پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و فریبکار شما را درباره خدا نفریبد .

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏(۱۸/ حشر) ای مؤمنان ! از خدا بپرهیزید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا (ی قیامت خود) پیشاپیش فرستاده است . از خدا بپرهیزید، خدا آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید .

“أما بعد : إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ ” راست ترین سخن کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه‌ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

در این چند روز گذشته ای که در شهر ها و روستای مختلف با  برادران و خواهران محترم ملاقات داشتم، از سوالات اساسی آنها این بود که : ۱- آیا تقسیم زمین به دو بخش دارالاسلام و دارالکفر از سوی الله تعالی و رسولش صورت گرفته یا اجتهاد مجتهدین و امامان مذاهب اسلامی است؟ ۲-  معیار دارالاسلام و دارالکفر چیست؟  3- چند نوع دارالاسلام و چند نوع دارالکفر داریم؟ ۴- رای مذاهب اسلامی در مورد این دو سرزمین چیست؟ ۵- حکم ساکنان هر یک از سرزمینها چیست؟ ۶-  وظایف ما نسبت به دارالاسلام چیست؟ ۷- آیا جمهوری اسلامی ایران دارالاسلام است ؟ ۸- آیا دارالاسلام تبدیل به دارالکفر می شود؟

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دار» و سرزمین در آیات قرآن

امارت اسلامی افغانستان ( ۲- انهدام طالبان و ارتباط این نابودی با القاعده )

امارت اسلامی افغانستان ( ۲- انهدام طالبان و ارتباط این نابودی با القاعده  )

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان بعد از تامین امنیت فوری، در مسیر تامین تدریجی امور اقتصادی و رفاهی  و نهی تدریجی از منکرات رایج قرار می گیرد.  رهبر طالبان در ۹ اردیبهشت  1378ش (۱۳/۱/۱۴۲۰)[۲] و  در ۲۷مرداد ۱۳۷۸ش (۶/۵/۱۴۲۰ق) دستور ممنوعیت مصرف و کشت موارد مخدر و تخریب تمام کارگاهها و کارخانجات فرآوری مواد مخدر را صادر می کند.[۳] و در نامه ای هدف از این ممنوعیت را نفع عامه و ضررهای ناشی از آن بیان می کند نه خواست کشورهای خارجی که در این زمینه اگر کمکی هم بخواهند هیچ کمکی به امارت اسلامی نخواهند کرد.[۴]

«مولوی احد جان» مسئول رسانه ای  دفتر رهبر امارت اسلامی افغانستان می گوید که این مشکل از دهه های گذشته و حکومتهای قبلی به آنها رسیده و آنها قدم به قدم و به صورت تدریجی به پیش رفته اند. ابتدا به کشاورزان امر کرده اند که یک سوم از کشت خشخاش را کم کنند و زمانی که موفق به این کار شدند بعد دستور دادند کلاً آن را کشت نکنند و کشت آن را ممنوع کردند.[۵]  

 در کنار این اقدامات امنیتی و اقتصادی و اصلاحگری در مسائل عقیدتی و رفتاری مسلمین، یکی از مواردی که در دارالاسلام طالبان در افغانستان به آن توجه می شود رابطه ی القاعده با طالبان است.

با آنکه مذهب رسمی در افغانستان حنفی بود و رهبر دارالاسلام باید حنفی مذهب بود اما سایر مذاهب نیز در امور داخلی خود دارای نوعی خودمختاری درون مذهبی بودند و مهاجرین نیز در پادگانها و اردوگاههای خود از چنین خودمختاری برخوردار بودند اما زمانی که وارد روستاها و شهرهای حنفی مذهب می شدند باید دست به خودسانسوری و سکوت و به نوعی تسامح و تساهل و هماهنگ شدن با مردمان حنفی مذهبی می شدند که بسیاری از باورها و رفتارهای آنها را قبول نمی کردند.

در ۱۹ مهر ۱۳۸۰ش(۱۴/۷/۱۴۲۲ق) ارتباط شیخ اسامه بن لادن به عنوان امیر القاعده با امارت اسلامی افغانستان حالت رسمیت به خود می گیرد.

اسامه بن لادن در بخش اول توجیهات منهجی می گوید: انسان نمی تواند در ذات و قلب خود مسلمان باشد در حالی که با قوانین وضعی [سکولاریستی] بر او حکم می شود و اسلام نمی تواند زمین را دربرگیرد. اسلامی که بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شد و به ابلاغ آن امر شد، اسلامی است که باید تمام زمین را در بر گیرد و معیار و میزان و اساس قضاوت و حکم گردد نه اینکه فقط  در دایره شعائر تعبدی خلاصه شود.

… راه حل بسیار بسیار واضح است و در کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان شده است. راه حل،  این امور مهم هستند:

  1. اتحاد و وحدت و جماعت
  2. شنیدن و اطاعت کردن و جهاد
  3. همراه شدن با جماعت مسلمین و امام شان.

اولین وظیفه جماعت مسلمین و امام آن عبارت است از: دفع کفر و دفع دشمن متجاوز.

 اسامه بن لادن در همین جزوه می گوید: «تمام تلاش ما این است که این امت بر کلمه ی یکسانی تحت کتاب پرودگارمان سبحانه و تعالی و سنت رسولش علیه الصلاة والسلام جمع شود و اینکه این امت برای اقامه ی خلافت راشده همراه با امت اسلامی به صورت عموم حرکت کند که رسولمان علیه الصلاة والسلام در حدیث صحیح به ما بشارت داده است که خلافت راشده به اذن الله سبحانه وتعالی باز می گردد».[۶]

اسامه بن لادن همچون سید قطب و سایر شریعت گرایان آمریکا را «سرافعی» می دانست و بر آن تمرکز کرده بود هر چند در دورانی با حفظ استقلال داخلی و راهبردی خود جهت دفع رژیم سکولار سوسیالیستی روسها در افغانستان از فضائی که کفار سکولار غربی باز کرده بودند استفاده کرد و بعد از دفع این دشمن صائل در افغانستان بر همان دشمن اصلی تمرکز شد.

ادامه خواندن امارت اسلامی افغانستان ( ۲- انهدام طالبان و ارتباط این نابودی با القاعده )

امارت اسلامی افغانستان ( ۱- چگونگی شکل گیری طالبان وسیاستهای کلان آن)

امارت اسلامی افغانستان ( ۱- چگونگی شکل گیری طالبان وسیاستهای کلان آن)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

قبلاً عرض کردیم که نگرش جمهور اهل سنت و جماعت بر این است که در زمانی واحد تعدد الأئمة و رهبر جایز نیست[۲]، و اتفاق علمای اسلام را آوردیم که در عصر و زمانی واحد با دو رهبر بیعت منعقد نمی شود.[۳] با استناد به آراء امامانی چون امام ماوردی هم بیان کردیم که اگر در دو سرزمین با دو رهبر و امام پیمان بسته شود بیعت هیچ یک صحیح نیست چون در یک زمان برای امت داشتن دو رهبر و امام درست نیست.[۴] 

این اجماع حنفی ها، [۵] مالکی ها، [۶] شافعی ها [۷] و حنبلی ها [۸] و ظاهری ها[۹] و شیعیان جعفری[۱۰] در مورد امام و رهبر واجب الاطاعه است، پس قاعده در مورد دارالاسلام و رهبریت این است که باید یکی باشد اما از روی ناچاری و به عللی واضح و کاملاً غیر عادی در طول تاریخ دیده ایم که به موازات هم چند دارالاسلام با چند رهبرمختلف حاکمیت داشته اند که اکثراً ریشه در جاهلیت و اختلافات قومی یا مذهبی و قبیله ای و… داشته است.

این میراث نامبارک مثل آلودگی ها و آفتهای دیگر به زمان ما نیز رسیده است و ما از روی ناچاری و اجبار، به دلیل عدم رشد صحیح منهجی مومنین، مجبور به تعامل با چنین بیماری ای همچون یک واقعیت موجود هستیم؛ هر چند شرعی نیست اما واقعیتی است که وجود دارد و باید با در نظر گرفتن «اهداف» و «وضع موجود» جهت پاسخ به «نیازهای روز» مومنین با چنین موجودیتی تعامل کرد و در مسیری حرکت کرد که به درمان این بیماری نابودگر و برداشتن این مانع ختم شود به همین دلیل در مورد این دارالاسلامهای موازی سعی می کنیم با پرهیز از تکرار مسائل جانبی بیان شده و اولویت بندی مسائل بر اولویتهائی تمرکز کنیم که برای امروز ما درس بزرگتری در بر داشته باشد.   

یکی از این دارالاسلامهای موازی «دارالاسلام حرکت طالبان در افغانستان» بود که آنهم به سبک دارالاسلام ایران قیام کرد. با این تفاوت که در ایران توسط مجتهدین شیعه ی جعفری رهبریت می شود و «ولایت مجتهد یا فقیه» حاکمیت پیدا کرد اما در افغانستان توسط طلبه ها و حافظ های قرآن و مولوی ها با درجات مختلف علمی به قدرت رسید که بر اساس ماده ۵۲ قانون اساسی طالبان، رهبر این دارالاسلام باید تابع مذهب حنفی باشد و به سطح علمی آن اشاره ای نشده است.[۱۱]

تحریک اسلامی طالبان (جنبش اسلامی طلبه های علوم شرعی) با شعار «اجرای شریعت اسلامی» در سال ۱۳۷۳ش (۱۴۱۵ق) توسط ملامحمد عمر و با ۱۱ طلبه ی مدارس دینی شکل گرفت و در سال ۱۳۸۰ش (۱۴۲۲ق) نزدیک به ۹۵ درصد خاک افغانستان را از مرتدین سکولار و دارودسته ی منافقین و احزاب متفرق آزاد کرد. اما روند شکل گیری جنبش اسلامی طالبان در افغانستان چگونه بود؟

ادامه خواندن امارت اسلامی افغانستان ( ۱- چگونگی شکل گیری طالبان وسیاستهای کلان آن)

سیناریۆی نۆی دەزگای ئاسایشی هەرێمی کوردستان واتا جاشەکانی ئەمریکا و ناتو و رژێمی زایونی دژ به ئه هلی ئیمان

سیناریۆی نۆی دەزگای ئاسایشی هەرێمی کوردستان واتا جاشەکانی ئەمریکا و ناتو و رژێمی زایونی دژ به ئه هلی ئیمان

ئا: ع. هه ولێری

دەزگای ئاسایشی هەرێمی کوردستان واتا جاشەکانی ئەمریکاو و ناتو و رژێمی زایونی و کوفری جیهانی سیناریۆهایێکی جۆربه جۆریان دژ به ئه هلی ده عوت و به تایبه ت لاوانی پایبه ند به شه ریعه تی الله تعالی دروست کردووه.

دوێنێ شه ویش ئه م جاشانه ی ئامریکا و رژێمی زایونی چوار پیاو و چوار ئافرەتیان گرتووە کە  گوایا سەر بە تەنزیمی دەولە بوون، بە تۆمەتی ئەوەی ئاڵای تەوحیدیان لە ڕێگاو بانەکانی کوردستان چەقاندووەو لە ژێر ئاڵایەک (تی ئێن تی TNT)یان داناوە…

باوکی بەشێک لە گیراوەکان پێشو لەگەڵ انصار الاسلام بووەو پاشان گیراوەو ئیعدام کراوە.

له وانه یه ئه م چه ن خۆشک و برایه وه کو جارانی پێشو له سه ر شاشه کانی تیلفیزیون زۆریان لێبکه ن که دان بنێن به چه ند تۆمه تی درۆیین . به ڵام با هه موان بزانن ئه م خۆشک و برایانه هیچ په یوه ندیێکیان له گه ل ده وله نه بووه و نیه و به ڵکو تۆمه تیان بۆ دروست کراوه.

ئه مه ش ئاکامی ژیان به سه ربردن له ژێر ئاڵای سیکولاریسم و عه لمانیه تتدا.

داوا کارم لە الله تعالی ئازادیان بکات و سەبریان پێ بدات .

هه روه هاش داوا کارم لە الله تعالی گه لی موسڵمانی کورد له و سه ر خۆشیه یی تێی که وتوون وه خه به ربێنێت و دژ به م سیکولاره جاشانه شۆرشێکی راسته قینه بکه ن.