چه کسی از منهج هیئت جولانی خبر دارد؟

چه کسی از منهج هیئت جولانی خبر دارد؟

به قلم : مسعود سنه ای

بعد از آنکه جبهه النصره  به فرماندهی جولانی به امیر سابق خود ابوبکر بغدادی خیانت کرد و مسبب آنهمه کشت و کشتار  میان جماعت بغدادی و دارودسته ی خودش تا همین الان شده است جهت توجیه این جنایات به القاعده بیعت داد و بعد از انکه آبها از آسیاب افتاد باز به القاعده هم خیانت کرد و  اسم دارودسته ی خودش را جبهة فتح الشام  گذاشت که دیدیم ایمن الظواهری او را خائن و ناکث نامید که تا همین الان هم از این سخن خود در برابر جولانی برنگشته اشت .

به دنبال این خیانت آشکار به القاعده  کسانی چون شیخ الدكتور سامی العریدی شرعی عام جبهه النصره  و فرماندهان بزرگ دیگری چون ابوجلیبیب و ابوخدیجه که شرعی و امیر غوطه‌ی شرقی دمشق بودند به همراه دهها فرمانده و سرباز دیگر از  دارودسته ی جولانی جدا شدند که یادستگیر و زندانی شدند ویا فراری شدند.

با این وجود این مرحله هم بخشی از نقشه بود که دیدیم بعد از چند ماه دارودسته ی جولانی به هيئة تحرير الشام تغییر اسم داد که این حزب جدید  در کنار افکار نجدیت از افکار مختلف و گروههای مختلف سکولار و دموکراسی خواهی  که زیر نظر حکومت سکولار ترکیه و رژیم آل سعود و آمریکا فعالیت داشتند شکل گرفته است.

زمانی که خطر گروه دولت اسلامی از بین رفت و سکولارهای پ.ک.ک هم شهرهای کورد نشین شمال سوریه را به حکومت سکولار ترکیه تحویل دادند این گروههای سکولار و دموکراسی خواه از درع فرات ترکیه و تحالف آمریکا علیه جماعت دوله به حضور در دارودسته ی جولانی تغییر وظیفه دادند.

تمامی این گروههای نجدی و سکولار دموکراسی خواه حکومت نجات ملی را تشکیل داده اند که از چند وزارت خانه هم شکل گرفته است.

با این وجود تا همین الان هم شما نمی توانید بفهمید که منهج واحد دارودسته ی جولانی چیست! به همین دلیل ما شاهد قبول قانونی شبیه قانون دمکراسی خواهانه ی اتحادیه طاغوتهای عرب برای ادلب و این حکومت وطنی و ملی دارودسته ی جولانی هستیم.

این است ثمره ی آنهمه جنایت و کشت و کشتار گروه نجدی جولانی و متحدین آن چون گروه ملا فتاحی و پس مانده های انصارالاسلام. چرا ملا فتاحی و گروهکش در برابر این طاغوتها و شریک جرمهایشان سکوت کرده اند؟

چند کلمه حرف حساب با دارودسته ی جولانی و فتاحی در ادلب سوریه

چند کلمه حرف حساب با دارودسته ی جولانی و فتاحی در ادلب سوریه

به قلم: مجاهد مهاجر

جولانی که با پشتوانه ی ابوبکر بغدادی برای خود دارودسته ای تشکیل داد به تدریج گروه خودش را از گروهی شبه جهادی تبدیل به گروهی مافیائی کرد و به سبک گروههای مافیائی به کشت و کشتار سایر گروههای مسلح اهل سنت در سوریه پرداخت.

 به یاد بیاورید زمانی که شیخ ابوبصیر الطرطوسی که زمانی آثار او را نشر می دادید در مورد جولانی می گفت: “همه می دانند اگر الجولانی نبود سطو و بغی دائمی علیه فصائل، مقر و سلاح آنها و اخراج مبارزان و فرماندهان آنان از سوریه وجود نداشت. هرکس که بخواهد … به وظیفه اصلاح و تصحیح روند انقلاب چشم داشته باشد، باید الجولانی جنایتکار هم پیمان البغدادی را محاسبه نماید و در غیر این صورت چنین فردی ترسو و دروغگوست است و نه با خودش، خانواده اش و ملتش و نه با انقلاب و دین خود صداقت دارد! من از محاسبه یک جبهه و یا هیئت حرف نمی زنم خیر. خیر هزار بار خیر. من تنها از محاسبه یک فرد حرف می زنم که نام او الجولانی جنایتکار است!”

حالا با چنین مشخصاتی نزد همه، باز می بینیم در این عصر ورشکستگی و رسوائی جهانی که این گروه در آن قرار گرفته است، از اهل سنت و چهره های مختلف جهادی چون ملا عمر طالبان و بخصوص شیخ اسامه بن لادن بسیار نام می برند و با اصرار قصد دارند در پوشش اهل سنت و نام این اشخاص واقعیت خود را پنهان کنند و در بین جوانان جاهل به میدانهای جنگ در سوریه برای خود اعتباری به دست بیاورند.

ما بارها عرض کرده ایم که این اشخاص هیچ ربطی منهج صحیح جهادی اهل سنت و هیچ ربطی به اسامه بن لادن و ملا عمر ندارند . چون اهل جهاد، قتال و کشت و کشتار بین مسلمین و رها کردن دشمن اصلی یعنی آمریکا را فتنه می دانند همانگونه که شیخ اسامه بن لادن بارها و بارها این هشدار را داده بود. علاوه بر این گروه جولانی همگی دارای منهج نجدی هستند در حالی که نه شیخ اسامه بن لادن نجدی بود و نه ملا عمر و منهج جهادی اهل سنت نیز از اشتباهات رایج نجدیت در تعامل به مسلمین و در دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان بری است.

اگر ما گفتمان جهادی اهل سنت و کسانی چون اسامه بن لادن و ملا عمر و شیخ عطیه الله و شیخ ابو یحیی و سایر بزرگان جهاد در میان اهل سنت را بازنشر می دهیم به این دلیل است تا مشخص شود این کشت و کشتاری که شما  با نام جهاد از آن نام می برید جهاد نیست بلکه ابتدا فتنه عظیم بین اهل سنت و جماعت است و بعد فتنه و نقشه ی دشمنان در تولید جنگ مذهی میان شیعیان و اهل سنت.  

تضاد منهج شما با منهج حنفی ملاعمر و طالبان و با منهج سید قطبی اسامه بن لادن مثل روز روشن است، حالا اگر ما این تضاد منهجی شما را بیان کردیم و همچنین بیان کردیم که در زمین واقع هم چقدر با این بزرگان جهاد در تضاد هستید به جای جواب شرعی باید از شماها تهمت و افترا بشنویم؟!

آیا دست برداشتن از برادر کشی و انحراف جهاد و دست برداشتن از پیاده کردن نقشه های ناتو و آمریکا از کانال حکومت سکولار ترکیه تا این اندازه سخت است که آشکارا مرتکب اینهمه انحراف آشکار از منهج اهل سنت و اینهمه جنایت می شوید؟

ما انتظار نداریم شماها از ما راضی شوید، چون روزی که تاجران جهاد و بازیگران آمریکا و ناتو از گفتار اهل سنت راضی شوند روزی است که ما منحرف شده ایم، و زمانی که می بینیم جوانان مشتاق عدالت و مشتاق تطبیق قانون شریعت الله از ماهیت جولانی و فتاحی و سایر گروهکهای ریز و درشت شام آگاه می شوند می فهمیم که در مبارزه با انحراف و منحرفین و بازگرداندن جهاد به مسیر صحیح آن و تمرکز بر دشمن اصلی و سر افعی (آمریکا) و پرهیز از جنگهای داخلی میان مسلمین قدمهای مهمی را برداشته ایم.  

بیعت عقبه دوم یا بیعت بر جهاد

بیعت عقبه دوم یا بیعت بر جهاد

ارائه دهنده: سیروان مریوانی

بعد از انکه مومنین مدینه موفق شدند طی بیعت عقبه اول با افتخار و داوطلبانه وارد دایره ی اسلام شوند و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز مصعب بن عمیر را جهت اموزش قرآن به همراه آنها فرستاد، تبليغات سازنده و مؤثر مصعب بن عمير مبلغ جوان و برازنده رسول الله صلی الله علیه وسلم درمدينه و فعاليت تبليغى دوازده مسلمان نامبرده در ميان مردم مدينه و دو قبيله خود (اوس و خزرج) باعث‏شد كه روز به روز نام رسول خدا بيشتر بر سر زبانها بيفتد و افراد زيادترى شيفته و دلباخته رسول الله صلی الله علیه وسلم گردند.

چون موسم حج فرا رسيد، و طبق رسوم عرب، مردم خود را آماده رفتن به مكه نمودند، مصعب بن عمير نيز به مكه بازگشت. تا گزارش كار خود را به رسول الله صلی الله علیه وسلم بدهد و در مراسم حج هم شركت كند. حدود پانصد نفر مرد و زن مدينه خود را مهياى سفر مكه نمودند. هفتاد و پنج تن از مسلمانان هم در ميان آنها بودند كه دو نفر آنها زن بود.

اين عده هفتاد و پنج نفرى پنهانى و با كمال احتياط در دسته‏هاى چند نفرى به طورى كه مشركين متوجه گردهمائى آنها نشوند، آمدند و در «عقبه اولى‏» منتظر رسيدن رسول الله صلی الله علیه وسلم شدند. لحظه‏اى بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم با عمويش عباس كه هنوز مسلمان نشده بود، ولى بعد از ابوطالب مى‏خواست برادر زاده‏اش را تنها نگذارد، وارد شدند.

نخست عباس در آن جمع كه با شور و شوق ديدار رسول الله صلی الله علیه وسلم همه گوش بودند تا بشنوند و مراسم بيعت انجام گيرد آغاز به سخن كرد و گفت: اى جماعت‏خزرج! مى‏دانيد كه محمد از ماست و ما او را از گزند قوم خود حفظ كرده‏ايم، و در ميان ما با عزت و بزرگواى به سر مى‏برد، ولى با اين وصف او مى‏خواهد در ميان شما مردم مدينه باشد. اگر مى‏بينيد مى‏توانيد به خوبى او را پذيرا شويد و از وى حمايت كنيد، او در اختيار شماست، و چنانچه مى‏دانيد نمى‏توانيد درست به عهد و پيمانى كه با وى مى‏بنديد عمل كنيد، و از او يارى نمائيد، از هم اكنون او را رها كنيد.

خزرجيان گفتند: اى عباس آنچه را گفتى شنيديم. يا رسول الله! هر پيمانى مى‏خواهى براى خودت و خدايت از ما بگير. رسول الله صلی الله علیه وسلم آياتى از قرآن مجيد تلاوت نمود، و آنها را دعوت كرد كه به خدا ايمان بياورند و به دين او «اسلام‏» بيشتر اهميت بدهند، سپس فرمود: با شما بيعت مى‏كنم و پيمان مى‏بندم كه در وطن خود ازمن مانند كسان خويش دفاع كنيد.

براء بن معرور كه بزرگ هيات بود دست رسول الله صلی الله علیه وسلم را به رسم بيعت به دست گرفت و گفت: آرى، به خدائى كه تو را به حق مبعوث كرده است از وجود مقدست مانند فرزندان خود يارى خواهيم كرد.

این بیعت به«بيعت جنگ و پيكار» نام گرفت، که طی آن مومنین متعهد می شوند با جان و مال خود از رهبریت و دارالاسلام  محافظت کنند.  

این بیعتی است که هر مومنی باید به دارالاسلام بدهد، و در برابر، مسئولین دارالاسلام نیز باید خود را متعهد به وفای به عهد بدانند.

بیعت عقبه اول یا بیعت زنان

بیعت عقبه اول یا بیعت زنان

ارائه دهنده: سیروان مریوانی

رسول الله صلی الله علیه وسلم هر سال در موسم حج كه قبائل به زبارت كعبه مى‏آمدند و در مكه و عرفات و منا اجتماع مى‏كردند به سراغ آنها مى‏رفت و دعوت خود را در ميان آنان آشكار مى‏ساخت، و از آنها مى‏خواست كه به دين حق و راه راست و پرستش خداى يگانه گرويده و از پرستيدن بت‏ها پيروى از اوهام و خرافات جاهلى دست بردارند.

در سال يازدهم بعثت‏شش يا هفت نفراز اهل مدينه خزرج در «عقبه اولى‏» واقع در «منا» هنگامى كه رسول الله صلی الله علیه وسلم با قبائل عرب سخن مى‏گفت پيغمبر را ملاقات كردند. رسول الله صلی الله علیه وسلم، اسلام را بر آنها عرضه داشت. آنها از يهود مدينه شنيده بودند كه پيغمبرى مبعوث شده است. به همين جهت هنگامى كه پيغمبر را رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند به خداى اين همان پيغمبر است.

افراد قبيله خزرج دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم را پذيرفتند و مسلمان شدند. سپس گفتند: يا رسول الله! پيوسته ميان ما آتش جنگ شعله‏ور است. اميدواريم كه خدا به واسطه شما اختلاف ما را برطرف سازد، و ما رابا هم پيوند دهد.

ما به مدينه برمى‏گرديم و اهل مدينه را دعوت به اسلام مى‏كنيم و آنچه از اين دين از زبان شما شنيديم به آنها نيز مى‏گوئيم، اگر همگى پذيرفتند ديگر مردى بزرگوارتر از شما نخواهد بود. سپس در حالى كه همگى اسلام آوره بودند به مدينه بازگشتند.

سال بعد دوازده تن در موسم حج به ملاقات پيغمبر شتافتند و در عقبه اولى در همان جاى سال گذشته مسلمان شدند و با پيغمبر به شرحى كه خواهيم گفت بيعت نمودند. اين عده با رسول الله صلی الله علیه وسلم بيعت كردند كه: به خدا شرك نورزند، دزدى نكنند، مرتكب زنا نشوند، فرزندان خود را نكشند، و به يكديگر بهتان و افترا نزنند، و در كارهاى نيك نافرمانى خدا نكنند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر بر اساس اين بيعت عمل كرديد پاداش شما بهشت است، و چنانچه آن را ناديده انگاشتيد كار شما بسته به اراده خدا است، اگر خواست‏شما را كيفر دهد و گرنه مى‏بخشد.

تواريخ اسلامى اين بيعت را «بيعة النساء» ناميده است،  چون در این بیعت سخنی بر جهاد و جنگ مسلحانه و دفاع با جان از رهبریت و اسلام و مومنین وجود نداشت.

مصعب بن عمير را كه جوانى ۱۹ ساله بود و قبلا از او در چند مورد ياد كرديم و از جمله بايد بگوئيم كه در محاصره شعب ابوطالب هم بنى هاشم شركت داشت، به عنوان نماينده خود و مبلغ اسلام همراه آنها اعزام داشت، و دستور داد كه قرآن بر اهل مدينه قرائت كند، و تعاليم اسلام را به آنها ياد دهد، و احكام دينى را آنها بياموزد.

مصعب را در مدينه «مقرى‏» يعنى خواننده قرآن مى‏ناميدند. مصعب در مدينه وارد خانه اسعد بن زراره از مردان شريف قبيله خزرج شد، و در آنجا اولين نماز جماعت را بر پا داشت، و مردم نيز به وى اقتدا كردند. زيرا افراد قبيله اوس و خزرج حاضر نبودند با يكديگر اقتدا كنند.[۱] اين بيعت را پيمان اول عقبه یا بیعت زنان مى‏نامند.


[۱] سيره ابن هشام – جلد ۲ ص ۲۹۲ و كامل ابن اثير – جلد ۲ ص ۶۶

نجدیت و ترکیه دو لبه یک قیچی

نجدیت و ترکیه دو لبه یک قیچی

به قلم: مسعود سنه ای

این روزها دسته هائی از اهل جهاد که منهج خود را بر اساس تفکر نجدیت قرار داده اند خواسته و اکثراً ناخواسته ابزاری در دست کفار سکولار جهانی به رهبری آمریکا و ناتو در رسیدن به سه هدف عمده ی دشمنان شده اند:

  1. ترساندن طاغوتهای دست نشانده که احتمال سقوط آنها وجود دارد و در نهایت دوشیدن و گرفتن امتیاز از آنها
  2.      ضربه زدن به دارالاسلام
  3. متنفر کردن و دور کردن مسلمین از اهل جهاد و نا امید کردن مسلمین از تشکیل حکومت مجری قانون شریعت الله

با آنکه نجدیت از نقش فرهنگی و تبلیغی وسیعتر از نقش نظامی برخوردار است با این وجود زمانی که وارد قلبها می شود باعث انحراف و بی رحمی و سخت شدن آن می شود و زمانی هم وارد جامعه و بخصوص وارد میدانهای جهاد می شود قطعاً باعث انحراف و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و تولید تفرق و در نهایت منجر به : فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ (انفال/۴۶) سستی و بی ابهتی مومنین، و در برابر، باعث قدرت گیری طاغوتها و اهل بدعت شده اند.

آنچه تفاوت جبهه ی بیداری اسلامی و آمریکاست این است که جبهه ی بیداری اسلامی مایل است در جوامع اسلامی، انقلاب اسلامی همراه با حکومت اسلامی مجری قانون شریعت الله و حرکت به سمت وحدت واقعی اسلامی تمام مذاهب و تفاسیر اسلامی شکل بگیرد و آمریکا تلاش می کند حکومت حاکم مسلمانان مبتنی بر قاعده دموکراتیک غربی با الگو پذیری از ترکیه و و تفرق و تجزیه ی بیشتر بر اساس معیارهای زبانی و قومی و نژادی شکل بگیرد.

در این راه آمریکا و تمام کفار سکولار جهانی از هر امکاناتی از جمله گروههای متفرق و متعدد مسلح و غیر مسلح نجدیت به همراه  گروههای متفرق منتسب به اهل تصوف برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند.

اگر ما مجموعه کار نجدیت (چه مسلح و چه غیر مسلح آن) و حکومت سکولار ترکیه و اقمار آن را در کنار هم بگذاریم  متوجه خواهیم شد که این دو، دو لبه یک قیچی هستند. یعنی هیچ کدام از این دو بدون دیگری برندگی آنچنانی ندارد. در این حال هر دو این دو لبه هم نزد امریکا است و مکمل هم در دنیای اسلام هستند.

یعنی امروزه نجدیت حرکت های نظامی را مورد توجه قرار می دهد و حکومت سکولار ترکیه هم در کنار خدمت در ناتو به بعد فرهنگی و تبلیغی اهمیت می دهد.

آیا جهت جلوگیری از این توطئه ی دشمنان و جریانات انحرافی طرحی دارید؟

صدمات جدا شدن قرآن و شمشیرِ اخوان المسلمین

صدمات جدا شدن قرآن و شمشیرِ اخوان المسلمین

به قلم: کارزان شکاک

حسن البناء بنیانگذار جریان اخوان المسلمین به عنوان نماد این جریان که در واقع نماد بیداری اسلامی نیز به شمار می رفت بر روی پرچم خود تصویر دو شمشیر به همراه یک قرآن بر بالای این دو شمشیر و کلمه ی «وَأَعِدُّواْ» در زیر دسته های این شمشیرها را قرار داده بود.

«وَأَعِدُّواْ» ابتدای آیه ی ۶۰ سوره ی انفال است که می فرماید:  وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ (انفال/۶۰) برای ( جنگ با ) آنان تا آنجا که می‌توانید نیرو و قدرت نظامی و (از جمله) اسبهای ورزیده آماده سازید ، تا بدان (آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید ، و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد .

از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (انفال/۶۰)«آنچه از نيرو در توان تان است، برای جنگ با آنان آماده سازيد». و افزود: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»: «بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است». (صحيح أبي داود۲۵۱۴/ صحيح مسلم: ۱۹۱۷/ بحار الانوار ۱۰۳)

حدیث مذکور بیانگر تفسیر رسول الله صلی الله علیه وسلم از نیرویی است که در آیه ی قرآن به کسب آن در برابر دشمنان و کافران امر شده است؛ و این نیرو بنا بر تفسیر رسول الله صلی الله علیه وسلم تیراندازی می باشد.

این منهج صحیح اسلامی است که جریان بیداری اسلامی بر آن بنا شد اما زمانی که جریان انحرافی اخوان تصمیم گرفت که فقط قرآن را با تفسیر طاغوتها بردارد و شمشیر را رها کند دسته هائی از همین جریان نیز متاسفانه قرآن با تفسیر ائمه ی خیرالقرون را رها کردند و با تفسیر خودشان تنها شمشیر و اسلحه را برداشتند!

به این شکل هر دو جریان تولید شده به انحراف رفتند و متاسفانه نه تنها برای بیداری اسلامی مانع ایجاد کرده اند بلکه ابزاری در دست آمریکا و ناتو شده اند.

هم اکنون شکل تحریف شده ی اخوان در قالب کلان آن بصورت مدل ترکیه ای خود را نشان می دهد که الگوی کار فرهنگی به سبک اسلام لیبرال و سکولار شده است و مستقیماً در اختیار سیاستهای ناتو و آمریکا قرار گرفته است؛ و شکل تحریف شده ی نظامی و اسلحه ی اخوان نیز در قالب صدها گروه مسلح خود را نشان داده است که به نسبتهای مختلفی به تفکر نجدیت گرایش پیدا کرده و هر گروه دارای شیخ و ملا و آخوند خاص خودش است و نه تنها بر علیه سایر گروههای نجدی بلکه بر علیه تمام گروههای مخالف خود اعلام جنگ کرده اند و خواسته یا ناخواسته بر اساس نقشه های آمریکا و ناتو حرکت می کنند.

به این شکل جدا شدن قرآن و شمشیر از مسیر صحیح اسلامی آن مساوی بوده است با ضربه زدن به بیداری اسلامی و اهل جهاد و تمام مسلمین و در عوض ابزاری شده جهت خدمت به اهداف دشمنان.

تغییر استراتژی به «نجدیت» ، تلاشی جهت سکولار کردن مسلمین

تغییر استراتژی به «نجدیت» ، تلاشی جهت سکولار کردن مسلمین

به قلم: صلاح الدین الکوردی

استراتژی به یک زبان یعنی:چگونگی رسیدن به هدف. زمانی که اهداف ثابت هستند اما در چگونگی رسیدن به هدف تغییراتی به وجود می آید و تاکتیها نیز بر همین مبنا عوض می شوند گفته می شود که استراتژی تغییر کرده است .

با آنکه جرقه های تفکر «نجدیت» در میان اهل جهاد در قرن گذشته توسط امثال ابومحمد مقدسی در پیشاور زده شد اما دوره ی رشد و بلوغ آن به زمان ابومصعب زرقاوی و ابوبکر بغدادی بر می گردد؛ هر چند در درون القاعده هم این دوران به بعد از کشته شدن اسامه بن لادن و روی کار آمدن ایمن الظواهری گره خورده است.

از زمانی که به این شکل تفکر «نجدیت»  بر اهل جهاد منطقه ای حاکمیت پیدا می کند به تدریج تمام تفاسیر اسلامی دیگر در تنگناه قرار گرفته و به کلی به حاشیه رانده می شوند و تفکر برتر می شود «نجدیت» .  به این شکل به جای شورائی که توسط دکتر عبدالله عزام و اسامه بن لادن از تمام تفاسیر و مذاهب اسلامی جهت جهاد با آمریکا به عنوان سر افعی شکل گرفته بود ما شاهد ظهور یک حزب هستیم . آنهم حزب «نجدیت».

 زمانی که ایمن الظواهری و زرقاوی و ابوبکر بغدادی تفکر محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد را مبنای عمل خود قرار می دهند جهان اسلام شاهد تکرار فجایع جنگهای داخلی زمان محمد بن عبدالوهاب در عربستان و بر علیه حکومت عثمانی بود.

ابتدا جنگهای درونگروهی احزاب مختلف مسلح نجدی در عراق و سوریه و یمن و حتی سومالی و غرب آفریقا شروع شد هر چند سالها قبل جنگ روانی بین گروههای مختلف نجدی شروع شده بود؛ به دنبال آن به بهانه مشرک و خوارج و رافضی و … بودن جنگ بر علیه سایر مسلمین مخالف شروع شد تا اینکه در نهایت «نجدیت»  مسلح در زمان ما نتوانست به موفقیت زمان محمد بن عبدالوهاب برسد و به حاشیه رانده شده است.

  بزرگترین کارکرد «نجدیت»  از گذشته تا کنون، و مهمترین تلاش نجدیت بر مشغول کردن مسلمین به مسلمین و تضعیف سایر گروههای جهادی و تولید جنگ داخلی و جدا کردن مسلمین از اهل جهاد است که در این راه در حقیقت پیام آور دو آفت برای مسلمین بوده است :

  1. کمک به سکولار سازی جوامع اسلامی با دامن زدن به تفرق و جنگهای داخلی  و بخصوص افراط گری به نحوی که مسلمین را از اهل جهاد نا امید و از اسلام انسان ساز و جامعه ساز می ترساند و آنها را به سوی سکولاریستها فراری می دهد.
  2. کمک به سیاست های امریکا و بخصوص رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اسلامی . چنانچه کار را به جائی رسانده اند که فعالیتهای نظامی رژیم صهیونیستی در مصر و سوریه و عراق و حتی یمن هم گسترش پیدا کرده و حسابی برای اهل جهاد و سایر مسلمین باز نمی کند.

اینگونه است که می بینیم با آنکه هدف این گروههای مسلح رسیدن به حکومتی اسلامی است اما از زمانی که استراتژی منهجی خود را به نجدیت تغییر داده اند در واقع نه تنها به آن هدف نزدیک نشده اند بلکه ناخواسته در خدمت دشمنان آن هدف عمل کرده و در راستای سکولار کردن مسلمین قدم برداشته اند

دارودسته ی جولانی از جبهة النصرة لأهل الشام تا جبهه ی یاری آمریکا و ناتو

دارودسته ی جولانی از جبهة النصرة لأهل الشام تا جبهه ی یاری آمریکا و ناتو

به قلم : جعفر موکریانی

زمانی که جبهة النصرة لأهل الشام یعنی جبهه یاری برای اهل شام  در زمان جنگ داخلی سوریه  در ۳ بهمن ۱۳۹۰ شمسی موجودیت خود را اعلام کرد در واقع بخشی از جماعت دولت اسلامی عراق به رهبری ابوبکر بغدادی نجدی بود که معتقد بودند در عراق و سوریه می جنگند اما چشمشان به قدس است و آمریکا و ناتو را از متحدین اصلی رژیم صهیونیستی می دانستند که عراق را نیز به اشغال خود در آورده و مرتکب جنایات بی شماری شده بودند.  

جولانی نجدی به ابوبکر بغدادی نجدی و شعارهایش خیانت کرد و به ایمن الظواهری نجدی بیعت داد و ابتدا دکترین استراتژیک الظواهری را نشر می داد که معتقد بود که اگر قرار باشد ما فلسطین را فتح کنیم، باید دو جبهه را به روی فلسطین بگشاییم که یکی از این دو جبهه شام است و دیگری مصر است.

اما دیدیم که جولانی نجدی به ایمن الظواهری نجدی و شعارهای او هم خیانت کرد.

در سوریه زمانی که جبهة النصرة لأهل الشام به فرماندهی جولانی اعلام موجودیت کرد به تدریج نزدیک به ۸۰۰ گروه و فصیل و دسته ی دیگر هم اعلام موجودیت کردند که غیر از یک گروه از آنان (الفاروق) که به تفکرات اخوان المسلمین وابستگی داشت بقیه همگی دارای تفکرات نجدیت بودند و طبعاً هیچ گروه نجدی گروه دیگر را در هیچ جای این زمین قبول ندارد حالا چه رسد به سوریه!

 به همین دلیل با آنکه عده ای انتظار داشتنداین صدها گروه حداقل حول نجدیتی که قبول داشتند در مقابل دشمن با هم متحد شوند  و روابط استراتژیک برقرار کنند اما طبق سنت همیشگی این تفکر دنیا شاهد بود که تمام این گروههای نجدی پیرو محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد نوبتی با هم وارد جنگ و کشت و کشتار شدند و ثابت کردند که تفکر نجدیت چنانچه قدرتی در دست داشته باشد هرگز ظرفیت وحدت را ندارد و تنها در هنگام ضعف است که با دیگران ادعای اتحاد می کند.

دارودسته ی جولانی هم که مسابقه ی کشت و کشتار داخلی را با خیانت به امیر خود ابوبکر بغدادی شروع کرده بودند در سال ۱۳۹۲شمسی توسط جماعت ابوبکر بغدادی از استان دیرالزور اخراج شدند که ابتدا به حلب رفت و بعد با جنگهای فرسایشی که با سایر گروههای نجدی و بخصوص احرار الشام و جیش الاسلام و… انجام داد نهایتاً به ادلب رفت و با توافقی تدریجی با سکولاریستهای ارتش آزاد قدرتی برتر را در استان ادلب تشکیل داد.

در ادلب که ارتش سکولار آزاد و سایر ملی گراهای متحد با ترکیه و آمریکا را در خود جای داده است دارودسته ی جولانی تصمیم گرفت با ورود به بازی های سیاسی رایج پارلمانی و علنی کردن چهره ی رهبران خود به مخاطبین خود نشان دهد که حزبی مدنی است و مسائل پنهانی ندارد که طی ان آمریکا و ناتو و متحدین آنها چون رژیم صهیونیستی و سایر همسایه های سوریه از آن واهمه داشته باشند!

به همین دلیل ما بعد از چنین تجدید گفتمانی شاهد تجدید ساختار در جبهة النصرة لأهل الشام بوده ایم. اولین کار آنها جهت فرار از بار فشار، تغییر نام به جبهه فتح الشام بود تا از دایره گروههای جهادی سنتی خارج شوند و جز گروه هایی شوند که در مجامع سکولار بین المللی مشروع قلمداد می شوند به این امید که  هم اکنون و در آینده میدانی و سیاسی سوریه در کنج و انزوا نباشند و مورد حمله قرار نگیرند.

به این شکل می بینیم که دارودسته ی نجدی جولانی که هم اکنون تمرکز آن بر منطقه جغرافیایی استان ادلب است به تدریج از جبهه ای جهت یاری مسلمین اهل شام به جبهه ای جهت یاری آمریکا و ناتو تبدیل شده است و به تدریج از جماعتی مدعی تطبیق قانون شریعت الله و تشکیل حکومتی اسلامی تبدیل شده است به یکی از بازی گران سیستم پارلمانی سکولاریستها که با کشتار سایر مجاهدین شریعت گرا سعی دارد خود را نزد آمریکا و ناتو و متحدین آن چهره ای نشان دهد که به اصطلاح میانه رو و بخشی از نیروهای ضد تروریسم جهانی است.

چرخش «عمل» القاعده در یمن نشان از چرخش در «منهج»

چرخش «عمل» القاعده در یمن نشان از چرخش در «منهج»

به قلم : ابوعبدالله جاف جوانرو

از ابتدای شکل گیری اتحادیه ی مسلمین انقلابی شافعی و زیدی در یمن و تصرف صنعا و قدرت گیری تدریجی این اتحادیه بر علیه اشغالگران سعودی – امارتی و مزدوران محلی آنها که جنگی نیابتی را به نمایندگی از آمریکا و ناتو و بر این مسلمین شافعی و زیدی تحمیل کرده اند روند تحولات با تغییرات محسوسی در میدانهای جنگ همراه بوده است.

تغییرات و تحولاتی که از سوی گروههای مختلف مزدور محلی در جنوب یمن اتفاق می افتد برای ما قابل پیش بینی است، چون این تغییرات مبنائی مصنوعی دارد و متأثر از بده و بستان های سیاسی میان دو بازیگر فعال خارجی در این نقطه از یمن یعنی ریاض و ابوظبی است؛ در واقع این ریاض و ابوظبی هستند که با مهره های خود به اتفاقات در جنوب هویت می بخشند.

اما اتفاق غیر قابل منتظره حضور گروههای مسلح نجدی منتسب به القاعده ی الظواهری و سایر گروههای مخالف آمریکا و ناتو و آل سعود در جبهه ی این کفار و مزدوران محلی در جنگ مأرب به عنوان یک منطقه استراتژیک است!

 در واقع مأرب به واسطه جایگاه استراتژیکی که دارد این قابلیت را دارا است تا زمینه های دومینوی شکست یا پیروزی هر کدام از طرفین را در جبهه های دیگر فراهم سازد. و دقیقاً زمانی که اتحادیه ی شافعی ها و زیدی های یمن  با بکارگیری مجموعه ای از پهپادهای صماد۳، موشک‌های بالستیک و کروزِ ذوالفقار و قدس در ۴ موج پیاپی عملیاتهائی را بر علیه منابع نفتی آل سعود و مزدوران محلی اش در مارب شدت بخشید و این عملیاتها از سطح اهداف اقتصادی و هشدار فراتر رفت و مراکز حساس نظامی و اطلاعاتی سعودی در ریاض را با موفقیت مورد هدف قرار داد، جماعت القاعده ی نجدی ایمن الظواهری به جبهه ی آل سعود و امارات و سایر مزدوران محلی آنها خزید.

در اینجا شما به توجه به شرایط میدانی در یمن به راحتی تفاوت القاعده ی سید قطبی شیخ اسامه بن لادن با القاعده ی نجدی ایمن الظواهری را به را حتی مشاهده می کنید.

این چرخش منهجی در واقع چرخشهای عملی و انحرافی فاجعه باری را شامل شده است که نشان از وقوع فجایع غیر قابل انکار است، فجایعی که در سوریه و لیبی هم شاهدش بوده ایم و قابل رصد و پیگیری است، که بدتر از همه این است همین سربازان القاعده به ترتیب توسط همین کفار و مزدوران محلی آنها در یمن و سوریه و… به قتل می رسند .  

سالهاست ما می گوئیم که دارودسته ی جولانی فی سبیل آمریکا و ناتو می جنگد اما…

سالهاست ما می گوئیم که دارودسته ی جولانی فی سبیل آمریکا و ناتو می جنگد اما…

به قلم: مجاهد مهاجر

بسیاری از برادران مجاهد ما گاه از ما گله داشتند که چرا شما می گوئید که دارودسته ی جولانی هیچ رابط به منهج جهادی شیخ اسامه بن لادن ندارند و فی سبیل ناتو و آمریکا می جنگند نه فی سبیل الله؟!!

همه ی ما می دانیم که اسامه بن لادن بر آمریکا به عنوان سر افعی و دشمن اصلی تمرکز کرده بود و تمام حملات خود را جهت ضربه زدن به آمریکا و متحدین آن چون ناتو و رژیم صهیونیستی برنامه ریزی و اجرا کرد و در نهایت با راهنمائی مزدوران پاکستانی و توسط آمریکا نیز به قتل رسید.

اما دارودسته ی جولانی چه؟ این گروه مافیائی از همان ابتدا کار خودش را با غدر و خیانت به امرای خود  شروع کرد و سپس با غدر و خیانت به تمام گروهها و فصایل شام و خدمت آشکار به ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه به حیات خود ادامه داده است. آیا کسی در یکی بودن آمریکا و ناتو بر علیه مسلمین شک دارد؟

اما این روزها جولانی چهره ی واقعی خودش را نشان داد و در گفت وگو با خبرنگار شبکه آمریکایی «فرونت لاین» به احمق ترین افرادی که با نام جهاد در اجرای طرحهای مافیائی از او تقلید و پیروی می کنند ثابت کرد که : گروه جولانی دارائی های راهبردی آمریکا در ادلب هستند و هیچ خطری را متوجه آمریکا نکرده و نمی کند و گفت:«ما خواستار این نیستیم که علیه کشورهای غربی، حملاتی انجام دهیم.»

البته این گروه که مستقیماً از کانال حکومت سکولار ترکیه هدایت می شوند مثل ارباب کوچ خود اردوغان هرگز برای رژیم صهیونیستی هم خطری ایجاد نکرده اند و علاوه بر آن حملات رژیم صهیونیستی در خاک سوریه و عراق را پوشش خبری داده و حتی در جنگ روانی در کنار این رژیم جنایتکار بوده اند.

روزنامه الکترونیکی «رأی‌الیوم» در زمینه ی این دیدار نوشت:  جولانی در تلاش است از رهگذر این اقدام، نفوذ ترکیه را در شمال سوریه حفظ کند… و ظاهرا طعم قدرت و رهبری، در زیر زبان جولانی مزه کرده است و او قصد دارد در مناطق اشغالی شمال سوریه، «دولت نجات» تشکیل دهد.

بله، دولت نجات، اما نجات چه کسانی؟

گروه جولانی به دنبال این مصاحبه اقدام به بازداشت ۶ عضو جماعت «حراس الدین» با حمله به منازل آنها در شهر ادلب و مناطقی در حومه «جسرالشغور» در غرب ادلب کردند.

الوطن نوشت: بازداشت‌های بعد از مصاحبه از جمله غیر سوری‌ها در راستای تلاش جولانی است تا وانمود کند که با تروریسم مبارزه می‌کند و ناظران امور این بازداشت‌ها را در واقع نوعی نشان دادن سرسپردگی به آمریکا دانستند.

آیا ملا فتاحی و سایر شرکای گروه مافیائی جولانی در ادلب سوریه پاسخی به اهل سنتی که اینگونه مورد معامله و خیانت قرار می گیرند دارند؟