شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :سپر انسانی شدن برای مسلمین یا التترس بالمسلم یا عملیات استشهادی [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۸)]

سپر انسانی شدن برای مسلمین یا  التترس بالمسلم یا عملیات استشهادی [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۸)]

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

سپر انسانی شدن برای مسلمین یا  التترس بالمسلم

در قضیه ی ابوطلحه انصاری رضی الله عنه و اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در پشت او قرار گرفته و ابوطلحه بدن خود را سپر رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار داده بود « كانَ أَبُو طَلْحَةَ يَتَتَرَّسُ مع النبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ بتُرْسٍ واحِدٍ،[۲]شخص مومن مجاهد نفس خودش را در معرض خطر قرار می دهد[۳] و  جان خودش را به عنوان سپر دیگران قرار می دهد. یا مثلاً بی باکانه جهت کشتن دشمن یا ضربه زدن به آنها یا ترساندن و از بین بردن روحیه ی آنها می پرد داخل پایگاه و سنگر دشمن که از چنین مکانی مجاهدین هم در حال تیراندزی و انجام عملیات هستند یا سپری می شود جهت پوشش و محافظت از سایر مجاهدینی که پشت سرش هستند.

در چنین حالتی که مصلحتی برای جبهه ی مسلمین دارد و ضربه ای به دشمن وارد می کند جمهور فقهاء رحمهم الله انجام آن را مجاز دانسته اند. [۴] امام محمد غزالی طوسی رحمه الله می گوید: چنین اقدامی برای او مجاز است زمانی که بداند کشته نمی شود تا اینکه کشته می شود، یا بداند که با مشاهده ی جرئت او قلبهای کفار متزلزل و خورد می شود، و اعتقاد پیدا می کنند که سایر مسلمین هم دارای چنین روحیه ی سخت کوشی و شوکت، و دوست داشتن شهادت در راه الله هستند، به همین دلیل ابهت و شوکت کفار شکسته می شود. [۵]

و فقهاء به دو شرط چنین سپر شدنی و عملیاتهای استشهادی را مجاز دانسته اند:

  1.  هدف از انجام این کار اعلاء کلمة الله باشد
  2.      و بداند که کارش بر روی جبهه ی کفار تاثیر دارد.[۶]

 این دسته از فقها به آیات و احادیثی استناد می کنند مثل: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ‏(بقره/۲۰۷)و در میان مردم کسی یافته می‌شود که جان خود را (که عزیزترین چیزی است که دارد) در برابر خوشنودی خدا می‌فروشد و خداوندگار نسبت به بندگان بسیار مهربان است.

سبب نزول این آیه هم این بود که صهیب رومی رضی الله عنه در زمان هجرت به مدینه همین که دید تعقیب کننده هائی از سکولاریستها (مشرکین) قریش نزدیک شده اند به روی تپه ای بلند رفت و تیرها را از تیردان بیرون کشید و کمانش را آماده کرد و گفت: ای جماعت قریش! می دانید که من از هرکس در تیراندازی ماهرترم و تیرم هرگز خطا نمی کند. قسم به خدا دستتان به من نمی رسد، مگر اینکه باهر تیر که در اختیار دارم یک نفر را کشته باشم و پس از آن با شمشیری که در دست دارم می جنگم.

یکی از آن ها بانگ بر آورد که : « به خدا اجازه نمی دهیم خودت با ثروتت از دست ما در بروی تو وقتی نزد ما آمدی گدایی بیش نبودی و پیش ما ثروتمند شده و مال اندوخته ای.»

صهیب رضی الله عنه محل اختفای ثروتش را در منزلش در مکه به آن ها نشان داد آن ها رفتند ثروتش را برداشتند و راه او را باز کردند. صهیب به منظور محافظت از دین خود از دارالکفر تحت حاکمیت سکولاریستهای (مشرکین) قریش به طرف دارالاسلام مدینه شتافت، برای ثروتی که با خون جگر و زحمت اندوخته بود و عمر و جوانی خود را در پایش باخته بود، افسوس نخورد.

وقتی به قبا رسید رسول الله صلی الله علیه وسلم او را دید و به طرفش آمد و به گرمی به او خوشامد گفت و اعلام کرد: رَبِحَ البَيْعُ أَبَا يَحْيَى «ابو یحی معامله ی پر منفعتی کردی و سه بار آن را تکرار کرد».

شادی و سرور چهره صهیب را فرا گرفت و گفت: «یا رسول الله صلی الله علیه و سلم به خدا قسم هیچ کس قبل از من این خبر را به شما نداده است و معلوم است جز جبرئیل هیچ کس به تو نگفته است».[۷]

دلیل دوم برای مجاز بودن چنین عملیاتهای فدائی جسورانه ای حدیثی است که می گوید: روز جنگ احد، رسول الله صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ با هفت نفر از انصار و دو نفر از قریش (مهاجران) تنها ماند؛ و هنگامی که مشرکین به او نزدیک شدند، فرمود: مَن يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الجَنَّةُ؟ أَوْ هو رَفِيقِي في الجَنَّةِ «چه کسی آنان را از ما دور می‌کند تا اینکه به بهشت برود یا رفیقم در بهشت باشد»؟ پس مردی از انصار جلو آمد و آنقدر جنگید تا اینکه کشته شد. دوباره مشرکین نزدیک شدند. رسول الله صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ  فرمود: مَن يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الجَنَّةُ؟ أَوْ هو رَفِيقِي في الجَنَّةِ «چه کسی آنان را از ما دور می‌کند تا به بهشت برود یا رفیقم در بهشت باشد»؟ این بار، مرد دیگری از انصار جلو آمد و آنقدر جنگید تا اینکه کشته شد. و این ماجرا همچنان ادامه پیدا نمود تا اینکه هر هفت انصاری کشته شدند. آنگاه رسول الله صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ فرمود: ما أَنْصَفْنَا أَصْحَابَنَا.[۸]«ما با همراهانمان انصاف نکردیم» (هر هفت نفر آنان کشته شدند و دو نفر مهاجر همچنان باقی ماندند).

در این حدیث دلیلی بر جواز مقابله ی یک نفر با جماعتی و ارتشی از دشمن وجود دارد هر چند شخص فدائی که خودش را سپر مومنین کرده است می داند که کشته می شود یا احتمال کشته شدنش بالاست.

دلیل سوم نیز باز به این حدیث بر می گردد که انس بن نضر رضی الله عنه می گوید: انس رضی الله عنه مي گويد: «عمويم؛ انس بن نضر؛ كه در جنگ بدر حضور نداشت، از رسو ل الله صلی الله علیه وسلم پرسيد: يا رسول الله! در نخستين غزوه اي كه با مشركين جنگيدي، من شركت نداشتم. اگر خدا به من توفيق جنگيدن با مشركين را بدهد، خواهد ديد كه چه خواهم كرد.

زمانی كه جنگ احد، روي داد و مسلمانان، پراكنده شدند، انس بن نضر گفت: پرودگارا! من از كاري كه اينها يعني مسلمانان، كردند، عذر خواهي مي كنم و از كاري كه اينها يعني مشركين كردند، بيزاري مي جويم. سپس جلو رفت و پيش روي خود، سعد بن معاذ را ديد و گفت: اي سعد بن معاذ! بهشت را مي خواهم. و سو گند به پرودگار نضر كه من بوي بهشت را از سوي احد، استشمام مي كنم.

سعد مي گويد: اي رسو ل خدا! آنچه او انجام داد، از توان من خارج است. انس بن مالك رضی الله عنه مي گويد: او كه توسط مشركين، كشته و مثله شده بود، هشتاد و اندي زخم شمشير، ضربه ی نيزه و اثر تير در بدنش، وجود داشت. هيچ كس، او را نتوانست بشناسد جز خواهرش كه از انگشتانش او را شناخت. به نظر ما اين آيه : مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً (احزاب/۲۳)‏ در مورد او و امثال او نازل شده است. [۹]

بر این اساس ابن قیم رحمه الله می گوید: انغماس و فرو رفتن در دشمن مجاز است همچنانکه أنس بن النضر و دیگران به تنهائی به ارتش دشمن وارد شدند. [۱۰] به این شکل فقهاء جهت مصلحت مسلمین به مجاهد اجازه داده اند که به صف کفار حمله کند هر چند که مطمئن باشد که کشته می شود.[۱۱]

امام مسلم رحمه الله نیز در صحیحش از رسول الله صلی الله علیه وسلم داستان أصحاب الأخدود می آورد که در آن به خاطر مصلحت آشکار شدن دین آن جوان دستور به قتل و کشتن خودش را می دهد؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم از زبان این جوان می فرماید: « فَقالَ لِلْمَلِكِ: إنَّكَ لَسْتَ بقَاتِلِي حتَّى تَفْعَلَ ما آمُرُكَ به، (و به شاه گفت: تو قاتل من نخواهی شد تا به آنچه می‌گویم عمل کنی.) قالَ: وَما هُوَ؟ (شاه گفت: آن چیست؟) قالَ: تَجْمَعُ النَّاسَ في صَعِيدٍ وَاحِدٍ، وَتَصْلُبُنِي علَى جِذْعٍ، ثُمَّ خُذْ سَهْمًا مِن كِنَانَتِي، ثُمَّ ضَعِ السَّهْمَ في كَبِدِ القَوْسِ، ثُمَّ قُلْ: باسْمِ اللهِ رَبِّ الغُلَامِ، ثُمَّ ارْمِنِي، فإنَّكَ إذَا فَعَلْتَ ذلكَ قَتَلْتَنِي» او گفت: همه ی مردم را در یک زمین هموار جمع کنی و مرا به شاخه ی خرما بدار بکشی، سپس تیری از تیردانم کشیده آنرا در وسط کمان بگذار و بعد بگو بنام الله پروردگار بچه و پس از آن مرا بزن. اگر این کار را انجام دهی مرا می‌توانی بکشی.

شاه مردم را در یک زمین جمع کرده و جوان را بر شاخهء درخت خرما بدار کشید و تیری از تیردانش گرفته در وسط کمان گذاشت و گفت: بنام الله خداوند این پسر و سپس تیر را رها کرد. تیر به نرمی گوش پسر اصابت کرد و پسر دستش را بر نرمی گوشش گذاشته ومرد. مردم گفتند: ایمان آوردیم به خدای این پسر. مردم نزد شاه آمدند و به او گفتند: دیدی از آنچه می‌ترسیدی بسرت آمد، و همهء مردم ایمان آوردند.

شاه دستور داد که در ابتدای کوچه‌ها گودالها درست کنند، این کار عملی شد و در آن آتش افروخته شد و گفت: کسی از دینش بر نگردد او را به زور در آن بیندازید یا اینکه بوی می‌گفتند: وارد آن شو! همه این کار را کردند تا اینکه زنی با پسر کوچکش رسید و توقف کرد از اینکه  وارد آن شود. پسر برایش گفت: ای مادر صابر باش زیرا تو برحقی».[۱۲]

به همین دلیل ائمه ی اربعه یورش فدائی مسلمان در صف کفار را با آنکه می داند که او را می کشند جایز دانسته اند چون در این عملیات فدائی و استشهادی مصلحت مسلمین وجود دارد.[۱۳]

در این مساله ی تترس در حین جنگ هم باید شخص فدائی دقت داشته باشد که اگرعملش به این شکل شرعی که در آن ۱- به یقین مصالح مسلمین تامین می شود و ۲- صدمه ای به مسلمین وارد نمی شود و ۳- در راستای حفظ مسلمین انجام می گیرد و ۴- بلکه به دشمن نکایه و صدمه وارد می کند، صورت نگیرد قول جمهور فقهاء این است که شخص مسلمان مجاز نیست خودش را در مکان تیر و رمی  مسلمین قرار دهد. [۱۴]

فقهاء چنین اعمالی را مصداق آیه ی «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» (بقره/۱۹۵) خود را با دست خویش به هلاکت نیفکنید و مصداق آیه ی «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ» (نساء/۲۹) و خودکشی نکنید می دانند.

فقهاء بر این باور هستند که این اعمال در حالتی که  اینگونه مقاصد خواسته شده در شریعت را بر آورده نکند در واقع تلف کردن نفس است [۱۵] البته عده ای هم گفته اند این اعمال که چنان اهداف شرعی را برآورده نمی کنند باز به شرط اخلاص نیت در طلب شهادت مجاز است. [۱۶] و مشمول آیه ی «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ‏» (بقره/۲۰۷) می شوند. [۱۷]

اما در واقع  چنین اعمالی که از کانال شرعی آن جهت محافظت از مسلمین و تامین مصلحت مسلمین و ضربه زدن به کفار صورت نمی گیرد در عموم دلایلی قرار می گیرد که دلالت دارند بر حرام بودن قتل نفس و قرار دادن نفس در مهلکه حتی اگر نیت هم برای الله خالص باشد؛ چون از شروط جواز انداختن نفس در مکان رمی مسلمین و فدا کردن و سپر قرار دادن خود برای مسلمین : ۱- اخلاص نیت ۲- تاثیر بر دشمن ۳- محافظت از مسلمین است و چنانچه این شروط محقق نشوند در واقع هدر دادن نفس است که خیری که شریعت برای مسلمین در نظر گرفته است را برآورده نمی کند.

البته همچنانکه بارها عرض کرده ایم «بعض الخیر» در میان کفار نیز دیده شده است یعنی کسانی چون مطعم بن عدی و ابوالبختری عاصم بن هاشم  که مخالف بسیاری از جنایات و محاصره های اقتصادی و اجتماعی بر علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند و خودشان را در صفاتی مثل مومنین کرده بودند ممکن است در میان تمام اقوام و در تمام زمانها وجود داشته باشند.

با آنکه بر اساس شریعت الله چون : وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (زمر/۶۵)  اعمال این اشخاص در قیامت نابود و باطل می شود و جزو زیانکاران هستند با این وجود کار موافق با شریعت این افراد برای مسلمین بسیار جای احترام دارد و مسلمین سعی خواهند کرد در هر موقعیتی که فراهم می شود خوبی های این دسته از کفار را با خوبی جبران کنند حتی اگر مثل ابوالبختری[۱۸] سکولار در جنگ مسلحانه و میدانهای جنگی مثل بدر و در برابر ارتش رسول الله صلی الله علیه وسلم و سابقون الاولون هم باشند و بر چنین مومنینی اسلحه کشیده باشند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:  وَمَنْ لَقِيَ أَبَا الْبَخْتَرِيِّ بْنَ هِشَامِ بْنِ الْحَارِثِ ابْنِ أَسَدٍ فَلَا يَقْتُلْهُ [۱۹] کسی که با ابوبختری برخورد کرد او را نکشد.

از این دست از انسانهای کافرِحاملِ «بعض الحق» در جامعه ی کنونی جهانی بسیار دیده شده اند که به ذکر چند مورد که به بحث ما ربط دارد اشاره می کنیم .

  • قبل از اشغال عراق دسته ای از همین انسانها که بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ نفر بر آورد شده بودند در اطراف امکانات عمومی مهم، زنجیرهای انسانی تشکیل دادند به امید اینکه از حملات هوائی نیروهای آمریکائی و متحدینش که آل سعود و امارات ۸۰ درصد این حملات را انجام دادند در امان بمانند و دیدیم بعد از شروع جنگ هیچ یک از این مراکز خدمت رسانی عمومی مورد هدف قرار نگرفتند. 
  • یا یهودیان مخالف اشغالگری صهیونیستها که در سازمان «حاخامات جهت دفاع از حقوق انسان» تشکل پیدا کرده اند نیز در سال ۱۳۸۲ش جهت حمایت از کشاورزان فلسطینی و محصولات بازغهای زیتون آنها در فصل برداشت اقدام به تشکیل زنجیرهای انسانی در اطراف این مزارع کردند و به این شکل از مزارع مسلمین فلسطینی در برابر صهیونیستها محافظت کردند.
  • یا زنی چون راچل آلیان کوری آمریکائی که در اسفند ۱۳۸۱ش هنگامی که ارتش رژیم صهیونیستی قصد تخریب منزل یکی از مسلمین فلسطین را داشت خودش را به عنوان سپر انسانی جلو این منزل قرار داد که بولدوزر صهیونیستها وحشیانه او را زیر گرفت و به قتل رساند.

زمانی که در حالت ضرورت جنگی تحت شرایطی ریختن خون مسلمان به خاطر مصالح شرعی مباح می شود به همان دلایل شخص مومن می تواند جان خودش را در راه الله فدا کند و جهت تامین مصالح شرعی عملیات استشهادی انجام دهد.

هیچ نصی بر کشتن دیگر مسلمین در حالت تترس وجود ندارد و بر اساس قواعدی چون :

  • الضَّرُورَاتُ تُبِيحُ الْمَحْظُورَاتِ
  • يُتَحَمَّلُ الضَّرَرُ الْخَاصُّ؛ لِأَجْلِ دَفْعِ ضَرَرِ الْعَامِّ‏
  • –         إذَا تَعَارَضَ مَفْسَدَتَانِ رُوعِيَ أَعْظَمُهُمَا ضَرَرًا بِارْتِكَابِ أَخَفِّهِمَا‏

چنین حرام قطعی و مسلمی مباح شده است اما در عملیات استشهادی نیازی نیست که با استناد به این قواعد اجازه ی آن داده شود، و به این قواعد نیازی نیست، هم آیه ی قرآن وجود دارد و هم در سنت و روایات و سیره ی صحابه و… نمونه های واضح و صریحی وجود دارد که بر اساس آنها می توان دست به اقداماتی زد که مطئمن هستیم و یقین داریم که جانمان فدا می شود و امکان مرگ در آن حتمی است.

در حالت تترس حکم بر منع کشتن مسلمان است اما در حالت ضرورت و طبق شروط خاص خودش به انجام این حرام اجازه داده می شود اما در عملیات استشهادی نه تنها در آن منعی وجود ندارد بلکه نوعی تشویق به انجام دادن آن نیز وجود دارد.

اگر می بینیم که فقهاء رحمهم الله از تمام مذاهب اسلامی طبق شروطی کشتن نفس حرام شده ی مسلمین سپر شده توسط دشمن را مباح می دانند که مطلقاً هیچ نصی وجود ندارد که اجازه ی کشتن مسلمان را بدهد در این صورت و بدون شک اجازه ی انجام عملیات استشهادی را خواهند داد که نصوصی بر مباح بودن عملیات استشهادی و تشویق به انجام آن و ستایش و مدح انجام دهنده ی عملیات استشهادی وجود دارد.

در این صورت لازم است بدانیم که آنچه که برای ضرورت مباح می شود فرق دارد با آنچه که برای مصلحت مباح می شود. و بدون شک صحبت کردن در مورد تترس و کشتن مسلمین سپر شده بسیار سخت تر و مشکل تر از سخن گفتن در مورد عملیات استشهادی است که در مورد جواز عملیات فدائی دلایل و نصوص قاطع و صریحی وجود دارد.

وجه تشابه در تترس و عملیات استشهادی این است که در هر دو حالت جان مسلمانی برای مصلحت دین گرفته می شود و خون مسلمانی برای مصلحت دین ریخته می شود.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱]  پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

[۲] البخاري (۲۹۰۲)، ومسلم (۱۸۱۱)

([۳]) انظر الجهاد والقتال في السياسة الشرعية ۲/۱۴۰۱ .

([۴]) المبسوط ۱۰/۷۷ ، حاشية الدسوقي ۲/۱۸۴ ، حاشية الصاوي ۲/۲۸۳ ، ۲۸۴ ، مغني المحتاج  6/37 ، الفروع ۶/۲۰۳ ، المحلى ۵/۳۴۵ ، ۳۴۶ ، الإنجاد ۱/۱۹۴ ، ۱۹۵ ، مشارع الأشواق ۵۵۷ .

([۵]) إحياء علوم الدين ۲/۳۱۹ .

([۶]) حاشية الدسوقي ۲/۱۸۴ ، حاشية الصاوي ۲/۲۸۴ .

([۷]) أخرجه أبو نعيم في الحلية ۱/۱۵۱ ، والطبراني ۸/۳۶ رقم (۷۳۰۸) ، والحاكم في مستدركه ۳/۴۵۰ رقم (۵۷۰۰) وقال : صحيح على شرط مسلم ./ تفسير ابن كثير ۱/۱۸۴ ، الجامع لأحكام القرآن ۳/۲۰ ، زاد المسير ۱/۲۲۳  .

[۸] مسلم ۱۷۸۹ / أخرجه مسلم  في كتاب الجهاد والسير ، باب غزوة أحد ۳/۱۴۱۵ / أنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ أُفْرِدَ يَومَ أُحُدٍ في سَبْعَةٍ مِنَ الأنْصَارِ وَرَجُلَيْنِ مِن قُرَيْشٍ، فَلَمَّا رَهِقُوهُ، قالَ: مَن يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الجَنَّةُ؟ أَوْ هو رَفِيقِي في الجَنَّةِ، فَتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ، فَقَاتَلَ حتَّى قُتِلَ، ثُمَّ رَهِقُوهُ أَيْضًا، فَقالَ: مَن يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الجَنَّةُ؟ أَوْ هو رَفِيقِي في الجَنَّةِ، فَتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ، فَقَاتَلَ حتَّى قُتِلَ، فَلَمْ يَزَلْ كَذلكَ حتَّى قُتِلَ السَّبْعَةُ، فَقالَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ لِصَاحِبَيْهِ: ما أَنْصَفْنَا أَصْحَابَنَا

[۹] البخاري (۲۸۰۵)، ومسلم (۱۹۰۳) أخرجه البخاري في كتاب المغازي ، باب غزوة أحد ۴/۱۴۸۷ رقم (۳۸۲۲) ، ومسلم في كتاب الأمارة ، باب ثبوت الجنة للشهيد ۳/۱۵۱۲ رقم (۱۹۰۳) . / غَابَ عَمِّي أَنَسُ بنُ النَّضْرِ عن قِتَالِ بَدْرٍ، فَقالَ: يا رَسولَ اللَّهِ، غِبْتُ عن أَوَّلِ قِتَالٍ قَاتَلْتَ المُشْرِكِينَ، لَئِنِ اللَّهُ أَشْهَدَنِي قِتَالَ المُشْرِكِينَ لَيَرَيَنَّ اللَّهُ ما أَصْنَعُ، فَلَمَّا كانَ يَوْمُ أُحُدٍ وانْكَشَفَ المُسْلِمُونَ، قالَ: اللَّهُمَّ إنِّي أَعْتَذِرُ إلَيْكَ ممَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ -يَعْنِي أَصْحَابَهُ- وأَبْرَأُ إلَيْكَ ممَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ -يَعْنِي المُشْرِكِينَ-، ثُمَّ تَقَدَّمَ، فَاسْتَقْبَلَهُ سَعْدُ بنُ مُعَاذٍ، فَقالَ: يا سَعْدُ بنَ مُعَاذٍ، الجَنَّةَ ورَبِّ النَّضْرِ، إنِّي أَجِدُ رِيحَهَا مِن دُونِ أُحُدٍ، قالَ سَعْدٌ: فَما اسْتَطَعْتُ يا رَسولَ اللَّهِ ما صَنَعَ، قالَ أَنَسٌ: فَوَجَدْنَا به بِضْعًا وثَمَانِينَ ضَرْبَةً بالسَّيْفِ، أَوْ طَعْنَةً برُمْحٍ، أَوْ رَمْيَةً بسَهْمٍ، ووَجَدْنَاهُ قدْ قُتِلَ وقدْ مَثَّلَ به المُشْرِكُونَ، فَما عَرَفَهُ أَحَدٌ إلَّا أُخْتُهُ ببَنَانِهِ، قالَ أَنَسٌ: كُنَّا نُرَى -أَوْ نَظُنُّ- أنَّ هذِه الآيَةَ نَزَلَتْ فيه وفي أَشْبَاهِهِ: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً (احزاب/۲۳)‏  

([۱۰]) انظر زاد المعاد ۳/ ۱۸۹٫ 

[۱۱] مجموع الفتاوى: (۲۸/۴۵۰).

[۱۲] صحیح مسلم ۳۰۰۵

[۱۳] مجموع الفتاوى: ۲۸/۵۴۰٫

[۱۴] المبسوط ۱۰/۷۷، شرح السير الكبير ۴/۱۵۱۳، حاشية الدسوقي ۲/۱۸۴، حاشية الصاوي ۲/۲۸۳، ۲۸۴، مغني المحتاج ۶/۳۷، الفروع ۶/۲۰۳ .

([۱۵])  نگاه کنید به  شرح السير الكبير ۴/۱۵۱۳ ، الجامع لأحكام القرآن ۲/۳۶۴ .

([۱۶]) الجامع لأحكام القرآن ۲/۳۶۳ .

([۱۷]) الجامع لأحكام القرآن  2/363 .

[۱۸] ابن کثیر، البداية والنهاية (السنة الثانية من الهجرة، كتاب المغازي، غزوة بدر العظمى، مقتل أبي البختري بن هشام) ج۵ ص۱۳۰

[۱۹] ابن هشام ، السيرة النبوية [ غزوة بدر الكبرى، نهي النبي أصحابه عن قتل ناس من المشركين] ج۱ ص ۶۲۹/ السيرة النبوية (۲/ ۲۲۰)، وفي سنده مجاهيل، لكن صرح بأسمائهم في رواية الحاكم في المستدرك (۳/ ۲۴۷) عن العباس بن معبد عن أبيه عن ابن عباس وسنده لا بأس به./ وأخرجه ابن جرير (۲/ ۳۵).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *