شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۴)]

کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۴)]

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است:

 در مورد مسلمین :

الله تعالی در سوره الإسراء می فرماید: وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ (اسراء/۳۳) و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است، جز به حق‌.

باز الله تعالی در سوره ی انعام با ذکر برخی از حرامها مثل شرک به الله و قتل فرزندان و نزدیک شدن به فواحش می فرماید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ (انعام/۱۵۱) و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است، جز به حق‌.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز امر می کند که از ۷گناهی که باعث ماندگاری در جهنم می شوند پرهیز کنیم و بعد از ذکر شرک به الله و سحر می فرماید: وقَتْلُ النَّفْسِ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إلَّا بالحَقِّ [۲] و کشتن نفسی که الله حرام کرده است، جز به حق‌.

حالا این کشتنِ به حقِ دیگران چگونه است؟ و چه منبعی می تواند این حرام الله تعالی را که یکی از بزرگترین گناهان کبیره و از اسباب ماندگاری در جهنم است حلال کند؟ تنها الله جل جلاله و رسولش صلی الله علیه و سلم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث واضح و صریحی می فرماید: لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّه إلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ : (ريختن خون هيچ شخص مسلماني که گواهي مي دهد الله بر حقي جز خداوند وجود ندارد و من فرستاده ي خدا هستم، حلال نيست. مگر به يکي از اين سه چيز) الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ. [۳]: ۱ ـ شخص محصن «مرد زن دیده یا زن شوهر دیده» که مرتکب زنا شده باشد . ۲ ـ کسي که عمداً قتل نفس کرده باشد و در برابر نفسی که کشته قصاص شود. ۳ ـ کسي که دينش را رها کرده و از جماعت مسلمين خارج گردد.

در این حدیث کسی در ۲ مورد «النَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالثَّيِّبُ الزَّانِي» سوالی برایش به وجود نمی آید اما در مورد «وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» اگر روشنگری نشود و شخص به ۴ معنی و مفهوم دین آگاهی نداشته باشد ممکن است این حدیث را با آیات و احادیث دیگری که ریختن خون مسلمان را در موارد دیگری مباح کرده اند در تداخل ببیند.

مثلاً مباح شدن جنگ و کشتن اهل بغی که الله تعالی می فرماید: وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ… (حجرات/۹)

یا مباح شدن جنگ و کشتن راهزنان که الله تعالی در موردشان می فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ …. (مائده/۳۳)

یا مباح شدن کشتن کسی که بعد از انتخاب رهبر یکی از «۳ابزار» برتر ادعای رهبری کند و تفرق درست کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد رهبری که بعد از انتخاب رهبر توسط شورای اولی الامر «۳ابزار» انتخاب شود می فرماید:

  •  إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ، فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا:[۴]زماني كه با دو خليفه بيعت شد خليفه دوم از ايشان را بكشيد.
  • یا می فرماید: مَن أتاكُمْ وأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ علَى رَجُلٍ واحِدٍ، يُرِيدُ أنْ يَشُقَّ عَصاكُمْ، أوْ يُفَرِّقَ جَماعَتَكُمْ، فاقْتُلُوهُ.[۵] هر کس به سوی شما آید، در حالی که همه شما بر یک شخص اتّفاق نظر دارید و او بخواهد در بین شما جدایی بیندازد و جماعت شما را پراکنده سازد، پس او را بکشید
  • یا با لفظ دیگری می فرماید : إنَّه سَتَكُونُ هَناتٌ وهَناتٌ، فمَن أرادَ أنْ يُفَرِّقَ أمْرَ هذِه الأُمَّةِ وهي جَمِيعٌ، فاضْرِبُوهُ بالسَّيْفِ كائِنًا مَن كانَ.[۶] همه چیز می‌آید(یعنی اتفاقات مختلفی رخ می دهد) پس هرکس که می‌خواست این «امت» را فرقه فرقه کند با شمشیر او را بزنید (یعنی به قتل برسانیدش) هرکس که باشد.

در تمام این موارد این اشخاص بر بخشی یا تمام مفاهیم ۴گانه ی دین شورش و بغی کرده اند و از آن منحرف شده اند و خود را مشمول وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ. [۷]کرده اند؛ یعنی:

  1. یا ممکن است بر علیه قدرت حکومتی قیام کرده باشند و اهل بغی شده باشند و در مساله ی قدرت حکومتی اهل تفرق و حزب بازی شده باشند که مفهوم اول دین را نادیده گرفته است.
  2. یا ممکن است یکی از قوانین شریعت الله تعالی را نادیده گرفته باشند مثل راهزنان، که معنی و مفهوم دوم دین را کنار گذاشته است،
  3. یا اینکه ممکن است اطاعت خود را به قدرت حکومتی نداده باشند و این اطاعت خود را به دیگران داده باشند که در معنی و مفهوم سوم دین به انحراف رفته است
  4. و یا اینکه ممکن است به خاطر مخالفت با اجرائی شدن مجازتها و حدود اسلامی و سیستم جزا و پاداش دارالاسلام مورد پیگرد قرار گرفته باشند که اینهم معنی و مفهوم چهارم دین است.

و در نهایت ممکن است افرادی تمام این مفاهیم و معانی ۴ گانه ی دین را زیر سوال برده باشند یا انکارش کرده باشند و این ۴ معنی و مفهوم دین را ۱- آگاهانه  2- عمداً ۳- اختیاراً و به میل خودشان به شریعتی غیر از شریعت الله تعالی و یا به دین سکولاریسم داده باشند و به اصطلاح  به «یقین» و بدون وجود شبهه ای روشن شده باشد که از دین اسلام خارج شده و مرتد شده اند که کشتن آنها جایز شده است. پس اصل بر این است که مسلمین تنها به این سه جرم الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ. [۸] کشته می شوند.

در مورد کفار:

فقهای اسلام رحمهم الله اتفاق دارند که هر کسی از کفار که در جنگ مشارکت دارد کشتن او مجاز است حالا فرق ندارد جزو جنگجویان باشد یا نه. مثل کفار یهودی که در سنگر بزرگ قلعه به همراه جنگجویان خود تحصن کرده بودند و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را مورد حمله قرار داد . [۹] و همه ی آنها را شریک جرم حساب کرد و به نسبتهای مختلفی همه را جریمه کرد.

 کاسانی حنفی رحمه الله می گوید: جنگجویان در هر حال کشتن آنها حلال است و فرق ندارد در حال جنگ باشد یا نباشد. [۱۰]

با این وجود کسانی چون زنان و کودکان و پیرها که کشتن آنها مجاز نیست اما چنانچه در جنگ مشارکت داشته باشند و بخشی از جبهه ی جنگ باشند کشتن آنها به اتفاق علماء مجاز است. [۱۱] الحسن می گوید: اگر زنی از مشرکین برای جنگیدن خارج شود کشته می شود[۱۲] و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم زنان و نوجوانانی که کفار را در جنگ یاری می رساندند می کشتند.[۱۳]

البته ابن حبیب از مالکی ها با استناد به احادیثی با کشتن نوجوانان مخالفت می کند. کشتن کسانی که علائم بلوغ در آنها ظاهر نشده بود. همچنانکه عطيةَ القُرَظي می گوید که من نوجوانی از بنی قریظه بودم و نگاه می کردند هر کسی که موی بلوغ داشت کشته می شد و من جزو کسانی بودم که موئی از من نرویده بود.[۱۴] و امام ترمذی رحمه الله می گوید به این شکل دسته ای از اهل علم به این حدیث عمل می کنند که اگر شخص علائم بلوغ نداشته باشد کشته نمی شود و این مذهب احمد و اسحاق است. [۱۵] البته شیعیان جعفری هم شرط بلوغ را برای کشتن این افراد قرار داده اند.[۱۶]

  عمر ابن خطاب رضی الله عنه نیز به فرمانده ارتش خود دستور می دهد که: زنان وبچه ها را نکشند مگر کسی که موی بلوغ در او ظاهر شده باشد، و تيغ بر او كشيده شده باشد. [۱۷]

در بدائع الصنائع آمده است: هر کسی که جزو جنگجویان نباشد کشتنش حلال نیست مگر اینکه واقعاً بجنگد یا با تدبیر و فکر یا با اطاعت کردن از جنگجویان [در کارهائی خدماتی و خبر رسانی و …] یا با تحریک و تحریض دیگران [در بخش جنگ روانی] یاریگر این جبهه ی جنگ و جنگجویان باشد.[۱۸]

همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم  دستور کشتن زنی از یهودیان بنی قریظه را صادر کرد که تخته سنگی بر خَلَّادِ بن سُويد انداخته بود و او را کشته بود[۱۹]یا کسی چون دُرَيد بن الصِمة در روز حنین کشته شد در حالی که پیرمردی کهن سال بود و توانائی جنگیدن نداشت اما با رای خودش به جنگنجویان کمک می کرد. [۲۰] 

در حالت شبیخون و شرایط جنگی حاکم بر نبرد نیز که امکان تشخیص وجود ندارد باز کشتن کسانی از کفار و بخصوص کفار مشرک (سکولار) که در حالت عادی نباید کشته شوند مجاز است.[۲۱]

در این صورت این موارد نهی شده مثل زنان و نوجوانان نابلغ و پیران و بیماران و غیره در حالتهائی کشته می شوند:

  1.  مشارکت آنها در جنگ. ابن حجر رحمه الله در تفسیر قول رسول الله صلی الله علیه و سلم که می فرماید: «مَا كَانَتْ هَذِهِ لِتُقَاتِلَ»[۲۲] می گوید: مفهومش این است که اگر می جنگید (در جنگ مشارکت می کرد) کشته می شد. [۲۳]
  2. در هنگام ضرورت و شبیخون در شب[۲۴] و حملات هوائی اگر امکان جدا کردن آنها در منازل و قلعه ها که حکم سنگر جمعی دارد وجود نداشته نباشد.[۲۵]
  3. در هنگام ضرورت اگر دشمن به آنها تترس کند و به عنوان سپرهای انسانی مورد استفاده قرار دهد .

و درختان آنها و… نیز در حالت ضرورت و نیاز قطع می شوند یا صدمه می بینند که الله تعالی می فرماید:  مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ‏(حشر/۵) هر درخت خرمائی را که بریدید، یا بر پایه‌ها و ریشه‌های خود برجای گذاشتید، به فرمان خدا و اجازه او بوده است تا بیرون‌روندگان (از دستورات الهی و منحرفان) را خوار و رسوا گرداند.‏

دفع ضرورت، شدیدتر از دفع نیاز و حاجت است. مخالفت با ضرورت مثلاً باعث تلف شدن حتمی جان در هنگام گرسنگی و غیره می شود اما نیاز یا حاجت چیزی است که اگر برآورده هم نشود نهایتش این است که باعث سختی می شود. حالا در این حالت نیاز جنگی، رسول الله صلی الله علیه وسلم درختهای کفار یهودی بنی نضیر را قطع کرد و آنها را آتش زد.[۲۶]

اما در مورد مشرکین یا به زبان امروزین سکولاریستها که بدترین طبقه و گروه از کفار اصلی هستند امام شافعی رحمه الله می گوید: به دلیل قول الله تعالی که می فرماید: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ (توبه/۵)  و سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید : أُمِرتُ أن أقاتلَ النَّاسَ حتَّى يقولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ[۲۷] از این مشرکین جزیه پذیرفته نمی شود و با آنها جنگ می شود تا اینکه کشته شوند یا مسلمان شوند، اما با اهل کتاب جنگ می شود تا اینکه مسلمان شوند یا « يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» (توبه/۲۹) با دست خود و با ذلت و تواضع جزیه دهند.[۲۸]

ابن رشد مالکی رحمه الله می گوید: در جنگ با مشرکین کشتن مردها، بالغها و جنگجویان مجاز است، و در این مساله بین مسلمین اختلافی وجود ندارد. [۲۹] در این زمینه ی کشتن سکولاریستها (مشرکین) جواز اهل علم به عمومیت دلایلی است که به کشتن سکولاریستها (مشرکین) اشاره دارد که کسی را استثناء نکرده اند مگر آنچه دلیل آنها را استثناء کرده باشد.

به عنوان مثال در دلایل عام آمده است که الله تعالی می فرماید :

  • وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ‏(توبه/۳۶) (ای مؤمنان!) با همه مشرکان بجنگید همان گونه که آنان جملگی با شما می‌جنگند، و بدانید که خدا با متقین است .‏
  • فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ (سکولاریستها (مشرکین) را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همه کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید) فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ  (توبه/۵) ‏اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات دادند، (دیگر از زمره شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان است و رحم می کند.‏
  • وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ  (بقره/۱۹۱) و هرجا آنان را (سکولاریستها را) دریافتید ایشان را بکشید، و آنان را که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند بیرون سازید، و فتنه (شرک سکولاریستها) از کشتن بدتر است.
  • و قول رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید: جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ، وَأَنْفُسِكُمْ، وَأَلْسِنَتِكُمْ[۳۰] با مشرکان جهاد کنید به وسیله ی اموالتان و جانهایتان و زبان هایتان.

واضح است که علت جنگ با سکولاریستها (مشرکین) کفر آنها و عقاید کفری آنهاست نه جنگ طلب بودن و جنگيدن آنها، و علت اعلان برائت و بیزاری الله و رسولش و طبعاً تمام مومنین از خود سکولاریستها « وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ» (توبه /۳) عقاید کفری آنهاست و الله تعالی تنها با شرط اسلام آوردن می گوید این سکولاریستها را رها کنید و آنها را نکشید: فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ (توبه/۵) به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد این کفار سکولار می فرماید: أُمِرْتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حتَّى يَشْهَدُوا أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللَّهِ، ويُقِيمُوا الصَّلَاةَ، ويُؤْتُوا الزَّكَاةَ، (به من امر شده است که با مردم بجنگم تا اینکه به وحدانیت خداوند، و رسالت پیغمبر، شهادت بدهند، و نماز به پا دارند، و زکات را بپردازند) فَإِذَا فَعَلُوا ذلكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وأَمْوَالَهُمْ إلَّا بحَقِّ الإسْلَامِ، وحِسَابُهُمْ علَى اللَّهِ.[۳۱] پس هر گاه چنین کردند، خون و مالشان از ناحیه من محترم است. مگر اینکه اسلام، کشته شدن و تصاحب اموالش را حق دانسته باشد! و حساب این ها با خداست.

امام شافعی رحمه الله نیز با ذکر این حدیث و دو آیه ی سوره ی توبه در عمومیت جنگ و کشتن سکولاریستها که تحت عنوان مشرکین و غیر اهل کتاب از آنها یاد می کند که از آنها جزیه پذیرفته نمی شود می فرماید: وَيُقَاتِلُهُمْ إذَا قَوِيَ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقْتُلَهُمْ أَوْ يُسْلِمُوا.[۳۲] در صورت توانائی با آنها جنگ می شود تا اینکه یا کشته شوند یا مسلمان شوند.

در اینجا به دلیل عمومیت قتل سکولاریستها (مشرکین) امام شافعی رحمه الله و شافعی ها[۳۳] و ابن حزم اندلسی [۳۴] کشتن تمام سکولاریستها (مشرکین) را مجاز می دانند مگر اینکه مسلمان شوند. آیات و حدیث به صراحت جنگ با تمام سکولاریستها(مشرکین) را دستور می دهد و علاوه بر آن بر اساس آیاتی چون « فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ» بر کشتن تمام سکولاریستها امر می کند مگر کسانی که در احادیث و آیات به خاطر ایمان آوردنشان یا زن و کودک بودن استثناء شده باشند. [۳۵] 

علاوه بر این از سَمُرَة بن جُنْدَب‏ رضي الله عنه روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: اقْتُلُوا شُيوخَ الْمُشْرِكِينَ وَاسْتَحْيُوا شَرْخَهُمْ[۳۶]. یا با لفظ « اقْتُلُوا شُيُوخَ الْمُشْرِكِينَ، وَاسْتَبْقُوا شَرْخَهُمْ» انسانهای بالای ۵۰ سال[۳۷] سکولاریستها را بکشید و نابالغینی که هنوز مو در نیاورده اند (یا نترشیده اند) را زنده بگذارید.

امام ماوردی رحمه الله می گوید: اما اسیر از زنان و کودکان اگر از اهل کتاب باشند به دلیل نهی رسول الله صلی الله علیه وسلم از کشتن زنان و کودکان نباید کشته شوند …. اما اگر زنان از قومی باشند که اهل کتاب نباشند و کتابی نداشته باشند مثل الدَّهْرِيَّةِ (آتئیستها یا ماتریالیستها و طبیعت گرایان ) و بندگان بتها که از پذیرش اسلام امتناع می کنند و اسلام را نمی پذیرند نزد امام شافعی کشته می شوند «فَعِنْدَ الشَّافِعِيِّ يُقْتَلْنَ» و نزد ابوحنیفه به بردگی گرفته می شوند.[۳۸]

در حدیث دیگری آمده است که صَّعْبِ بْنِ جَثَّامَةَ رضی الله عنه می گوید: نبي ‏صلی الله علیه وسلم در محل أَبْوَاءِ یا وَدَّانَ نزد من آمد. از ایشان دربارة مشركين كه بر آنان، شبيخون زده مي شود و زنان و فرزندانشان نيز كشته  مي شوند، پرسيدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: هُمْ مِنْهُمْ.[۳۹]«زنان و كودكانشان نيز جزو آنان هستند».

و رسول الله صلی الله علیه وسلم « نَصَبَ الْمَنْجَنِيقَ عَلَى أَهْلِ الطَّائِفِ» بر سکولاریستهای طائف که در سنگر بزرگ قلعه تحصن کرده بودند با منجنیق حمله کرد که طبعاً زنان و کودکان و پیران سکولاریستها نیز در معرض کشته شدن و صدمه دیدن قرار می گیرند که ابن رشد رحمه الله اتفاق فقهاء را در استفاده از منجنیق می آورد.[۴۰]

اما آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین کاری با قلعه های اهل کتاب و شبه اهل کتاب کرد؟ در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم قبلاً چندین بار قلعه های یهودی ها را محاصره کرده بود و سلمان فارسی رضی الله عنه نظریه پرداز خندق و منجنیق هم حضور داشت.

بر این اساس امام شافعی رحمه الله در یکی از قولهایش و ابن المنذر رحمه الله  می گویند: کشتن پیران کفار مشرک مجاز است به دلیل قول رسول الله صلی الله علیه سلم که می فرماید: اقْتُلُوا شُيُوخَ الْمُشْرِكِينَ، واستَبْقُوا شَرخَهُمْ.[۴۱] پیران سکولاریستها (مشرکین)  را بکشید و غیربالغین (نوجوانی که هنوز مو در نیاورده اند) را زنده بگذارید.

و همچنین به دلیل اینکه الله تعالی می فرماید: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ (توبه/۵) مشرکان را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همه کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید. اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات دادند راه را بر آنان باز گذارید. و این عام است و با عمومیتش پیران را نیز در بر می گیرد.

  ابن منذر رحمه الله می گوید: در ترک کشتن پیران مشرکین دلیلی را نمی شناسم که با آن این پیران مستثنی شوند به دلیل عموم قول الله تعالی که می فرماید: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ (توبه/۵) چون این پیر، مشرک کافری است که هیچ نفعی در زنده بودنش وجود ندارد پس مثل جوانان کشته می شود. [۴۲] امام احمد بن حنبل رحمه الله نیز همین دیدگاه را در مورد این حدیث بیان می کند و توضیح می دهد که اولاد مشرکین از شیوخ و پیران آنها به اسلام نزدیکتر هستند[۴۳]

البته در شریعت هم نصی وجود ندارد که عمومیت حکم کشتن جوانان و میان سالان و پیران سکولاریستها را تخصیص کرده باشد.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱]  پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

[۲] البخاري (۲۷۶۶)، ومسلم (۸۹) النسائي (۳۶۷۱) / اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقاتِ، قالوا: يا رَسولَ اللَّهِ وما هُنَّ؟ قالَ: الشِّرْكُ باللَّهِ، والسِّحْرُ، وقَتْلُ النَّفْسِ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إلَّا بالحَقِّ، وأَكْلُ الرِّبا، وأَكْلُ مالِ اليَتِيمِ، والتَّوَلِّي يَومَ الزَّحْفِ، وقَذْفُ المُحْصَناتِ المُؤْمِناتِ الغافِلاتِ.

[۳] بخاری ۶۸۷۸ / مسلم ۱۶۷۶

[۴]مسلم ۱۸۵۳

[۵] مسلم ۱۸۵۲ / صحیح الجامع ۵۹۴۴

[۶] صحیح مسلم: ۴۹۰۲/ سنن ابو داود: ۴۷۶۲/ سنن نسائی: ۴۰۲۰- ۴۰۲۱- ۴۰۲۲ / صحيح الجامع ۲۳۹۳

[۷] بخاری ۶۸۷۸ / مسلم ۱۶۷۶

[۸] بخاری ۶۸۷۸ / مسلم ۱۶۷۶

[۹] بدائع الصنائع ۷/۱۰۲ ، التاج والإكليل ۴/۵۴۴ ، بداية المجتهد ۱/۲۸۰ ، الحاوي الكبير ۱۴/۱۹۲ ، كشاف القناع ۳/۵۱ .

[۱۰] بدائع الصنائع ۷/ ۱۰۲ / كل من كان من أهل القتال يحل قتله سواء قاتل أم لم يقاتل

[۱۱] المبسوط ۱۰/۳۰ ، بدائع الصنائع ۷/۱۰۲ ، البحر الرائق ۵/۸۵ ، التاج والإكليل ۴/۵۴۴ ، مواهب الجليل ۳/۳۵۲ ، حاشيتا قليوبي وعميرة ۴/۲۲۰ ، مغني المحتاج ۶/۳۰ ، المغني ۹/۲۵۱ ، المحلى ۵/۳۴۸ .

[۱۲] ابن ابی شیبة، مصنف ۶/۴۸۵

[۱۳] ابن حجر، فتح الباری ۶/۱۴۸

[۱۴] صحيح أبي داود۴۴۰۴ و ۴۴۰۵  / ابن الملقن ، البدر المنير۶/۶۷۱ / كنتُ من سبيِ بَني قُرَيْظةَ، فَكانوا ينظرونَ فمن أنبتَ الشَّعرَ قتلَ، ومن لم ينبت لم يقتل، فَكُنتُ فيمن لم ينبت، وفي رواية فَكَشفوا عانتي فوجدوها لم تنبُتْ فجعلوني منَ السَّبيِ

[۱۵] صحیح بن حبان ۱۱/۱۰۹

[۱۶] بحارالانوار ۹۷/ ۳۴ ح ۲۲، نوادر راوندى/ ۲۳

[۱۷] ابن بی شیبة، مصنف ۶/۴۸۳ / ان لا تقتلوا امرأة و لا صبیاً و ان لَا تَقْتُلُوا فِي الْحَرْبِ إِلَّا مَنْ جَرَتْ عَلَيْهِ الْمَوَاسِي

[۱۸] بدائع الصنائع ۷/۱۰۲ ./  وكل من لم يكن من أهل القتال لا يحل قتله إلا إذا قاتل حقيقة ، أو معنى بالرأي ، والطاعة ، والتحريض

[۱۹] أخرجه البيهقي في كتاب السير ، باب المرأة تقاتل فتقتل ۹/۸۲ رقم (۱۷۸۸۸) .

[۲۰] أخرجه البخاري في كتاب المغازي ، باب غزوة أوطاس ۴/۱۵۷۱ رقم (۴۰۶۸) ، ومسلم في باب من فضائل أبي موسى وأبي عامر الأشعريين رضي الله عنهما ۴/۱۹۴۳ رقم (۲۴۹۸) .

[۲۱] الأم للشافعي ٧ /٣٦٩  / (قال الشافعي) رحمه الله تعالى أما ما احتج به من قتل المشركين وفيه الأطفال والنساء والرهبان ومن نهى عن قتله فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم أغار على بني المصطلق غارين في نعمهم وسئل عن أهل الدار يبيتون فيصاب من نسائهم وذراريهم فقال هم منهم يعني صلى الله عليه وسلم أن الدار مباحة لأنها دار شرك وقتال المشركين مباح، وإنما يحرم الدم بالايمان كان المؤمن في دار حرب أو دار إسلام وقد جعل الله تعالى فيه إذا قتل الكفارة وتمنع الدار من الغارة إذا كانت دار إسلام أو دار أمان بعقد يعقد عقده المسلمون لا يكون لأحد أن يغير عليها وله أن يقصد قصد من حل دمه بغير غارة على الدار فلما كان الأطفال والنساء وإن نهى عن قتلهم لا ممنوعي الدماء بإسلامهم ولا إسلام آبائهم ولا ممنوعي الدماء بأن الدار ممنوعة استدللنا على أن النبي صلى الله عليه وسلم إنما نهى عن قصد قتلهم بأعيانهم إذعرف مكانهم فإن قال قائل ما دل على ذلك؟ قيل فإغارته وأمره بالغارة ومن أغار لم يمتنع من أن يصيب وقوله هم منهم يعني أن لا كفارة فهم أي أنهم لم يحرزوا بالاسلام ولا الدار ولا يختلف المسلمون فيما علمته أن من أصابهم في الغارة فلا كفارة عليه فأما المسلم فحرام الدم حيث كان ومن أصابه إثم بإصابته إن عمده وعليه القود إن عرفه فعمد إلى إصابته والكفارة إن لم يعرفه فأصابه وسبب تحريم دم المسلم غير تحريم دم الكافر الصغير والمرأة لأنهما منعا من القتل بما شاء الله والذي نراه والله تعالى أعلم منعا له أن يتحولا فيصيرا رقيقين أنفع من قتلهما لأنه لا نكاية لهما فيقتلان للنكاية فإرقاقهما أمثل من قتلهما والذي تأول الأوزاعي يحتمل ما تأوله عليه ويحتمل أن يكون كفه عنهم بما سبق في علمه من أنه أسلم منهم طائفة طائعين والذي قال الأوزاعي أحب إلينا إذا لم يكن بنا ضرورة إلى قتال أهل الحصن وإذا كنا في سبعة من أن لا نقاتل أهل حصن غيره وإن لم يكن فيهم مسلمون كان تركهم إذا كان فيهم المسلمون أوسع وأقرب من السلامة من المأثم في إصابة المسلمين فيهم ولكن لو اضطررنا إلى أن نخافهم على أنفسنا إن كففنا عن حربهم قاتلناهم ولم نعمد قتل مسلم فإن أصبناه كفرنا وما لم تكن هذه الضرورة فترك قتالهم أقرب من السلامة وأحب إلى.

[۲۲] مسند أحمد۸/۱۷۳

[۲۳] ابن حجر ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ج ۷ ص ۱۲۰ / قوله صلى الله عليه وسلم: (مَا كَانَتْ هَذِهِ لِتُقَاتِلَ): “فإنَّ مفهومه أنَّها لو قاتلت لقُتلت”.

[۲۴] قال ابن حجر في “الفتح”: “ومعنى البيات المراد في الحديث: أن يُغار على الكفار بالليل، بحيث لا يُميَّز بين أفرادهم”.

[۲۵] عَنِ الصَّعْبِ بْنِ جَثَّامَةَ، قَالَ: (سُئِلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الذَّرَارِيِّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؟ يُبَيَّتُونَ فَيُصِيبُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ وَذَرَارِيِّهِمْ؟، فَقَالَ: هُمْ مِنْهُمْ) أخرجه البخاري ومسلم.

[۲۶] البخاري (۲۳۲۶)، ومسلم (۱۷۴۶) عن النَّبيِّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أنَّه قَطَع نَخلَ بَني النَّضيرِ وحَرَّقَهُ

[۲۷] أخرجه النسائي (۳۹۷۹) والطبراني (۲۱/۱۲۳) (۱۴۹)

[۲۸] إسماعيل المزني، مختصر المزني، ص ٢٧٠ / لم تؤخذ منهم الجزية وقوتلوا أو يسلموا لقول الله تبارك وتعالى ” وقاتلوا المشركين حيث وجدتموهم ” وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ” أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا إله إلا الله ” ومن كان منهم أهل كتاب قوتلوا حتى يسلموا أو يعطو الجزية عن يد وهم صاغرون

[۲۹]بداية المجتهد ۱/۲۸۰ .

[۳۰] أبو داود (۲۵۰۴)، وأحمد (۱۲۲۶۸) والنسائي (۳۰۹۶)

[۳۱] بخاری ۲۵ / الألباني: صحيح ابن خزيمة ۲۲۴۸

[۳۲] الامام الشافعی ، الأم، ج۴ مسائل في الجهاد والجزية ، كتاب الحكم في قتال المشركين ومسألة مال الحربي ص۲۵۳ / أخبرنا الربيع قال أخبرنا الشافعي قال : الحكم في قتال المشركين حكمان فمن غزا منهم أهل الأوثان ومن عبد ما استحسن من غير أهل الكتاب من كانوا فليس له أن يأخذ منهم الجزية ، ويقاتلهم إذا قوي عليهم حتى يقتلهم أو يسلموا وذلك لقول الله عز وجل { فإذا انسلخ الأشهر الحرم } الآيتين ولقول رسول الله صلى الله عليه وسلم { أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا إله إلا الله فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله }

[۳۳] الأم ۸/۳۸۰ ، مغني المحتاج ۶/۳۱ .

[۳۴] المحلى ۵/۳۴۹ .

([۳۵]) انظر مغني المحتاج ۶/۳۱ ، المحلى ۵/۳۴۹ .

([۳۶]) أخرجه أبو داود في كتاب الجهاد ، باب في قتل النساء ۲/۶۰ رقم (۲۶۷۰) ، والترمذي في كتاب السير ، باب في النزول على الحكم ۴/۱۴۵ رقم (۱۵۸۳) وقال الترمذي : هذا حديث حسن صحيح غريب ، وأخرجه أحمد في المسند ۵/۲۰ رقم (۲۰۲۴۳) . الشّرْخُ : هم الصغار الذين لم يدركوا ، وشرخ الشباب : أوله ، وقيل : نظارته وقوته [ النهاية في غريب الأثر ۲/۴۵۷ ، لسان العرب ۳/۲۹ ]  نوجوان

[۳۷] در لسان العرب آمده است: شيخ كسی است كه عمرش زياد شود و علائم پيری بر او ظاهر شود. بيشتر لغوي ها گفته اند كسی شيخ ناميده مي شود كه پنجاه سالگی را تكميل كرده باشد.

[۳۸] الماوردي، أبو الحسن علي بن محمد بن محمد بن حبيب البصري البغدادي، الشهير بالماوردي (المتوفى: ۴۵۰هـ)، الأحكام السلطانية ، الباب الثاني عشر: “في قسم الفيء والغنيمة” فصل: في النهي عن قتل الرهبان  الناشر: دار الحديث القاهرة  / وَأَمَّا السَّبْيُ فَهُمْ النِّسَاءُ وَالْأَطْفَالُ، فَلَا يَجُوزُ أَنْ يُقْتَلُوا إذَا كَانُوا أَهْلَ كِتَابٍ؛ لِنَهْيِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ قَتْلِ النِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ، وَيَكُونُ سَبْيًا مُسْتَرَقًّا يُقْسَمُونَ مَعَ الْغَنَائِمِ، وَإِنْ كَانَ النِّسَاءُ مِنْ قَوْمٍ لَيْسَ لَهُمْ كِتَابٌ كَالدَّهْرِيَّةِ وَعَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَامْتَنَعْنَ مِنَ الْإِسْلَامِ، فَعِنْدَ الشَّافِعِيِّ يُقْتَلْنَ، وَعِنْدَ أَبِي حَنِيفَةَ يُسْتَرْقَقْنَ، لَا يُفَرَّقُ فِيمَنْ اُسْتُرْقِقْنَ بَيْنَ وَالِدَةٍ وَوَلَدِهَا؛ لِقَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تُوَلَّهُ وَالِدَةٌ عَنْ وَلَدِهَا».

[۳۹] البخاري (۳۰۱۲، ۳۰۱۳)، ومسلم (۱۱۹۳) / مسلم ۱۷۴۵ / مسند الشافعي – ترتيب سنجر  ٤ /٢٩(١٧٣٦) / عَنِ الصَّعْبِ بْنِ جَثَّامَةَ، قَالَ: سُئِلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الذَّرَارِيِّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؟ يُبَيَّتُونَ فَيُصِيبُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ وَذَرَارِيِّهِمْ؟، فَقَالَ: هُمْ مِنْهُمْ

[۴۰] قال ابن رشد –رحمه الله- في “بداية المجتهد”: “وَاتَّفَقَ عَوَّامُ الْفُقَهَاءِ عَلَى جَوَازِ رَمْيِ الْحُصُونِ بِالْمَجَانِيقِ، سَوَاءً كَانَ فِيهَا نِسَاءٌ وَذُرِّيَّةٌ، أَوْ لَمْ يَكُنْ؛ لِمَا جَاءَ أَنَّ النَّبِيَّ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ نَصَبَ الْمَنْجَنِيقَ عَلَى أَهْلِ الطَّائِفِ”.

[۴۱] أبو داود (رقم ۲۶۷۰) ، وأحمد (۵/۱۲، ۲۰) (۲۰۱۵۷) ، وابن أبي شيبة (۱۲/۳۸۸/رقم ۳۳۱۳۸) ، والطبراني في «الكبير» (۶۹۰۰) ، وسعيد بن منصور في «السنن» (۲۶۲۴) ، والبيهقي في «الكبرى» (۹/۹۲) ، وفي «معرفة السنن والآثار» (رقم ۱۸۰۹۹) ، وأبو عبيد في «غريب الحديث» (۳/ ۱۶) ، والروياني في «مسنده» (رقم ۸۰۲)  والترمذي (۱۵۸۳) ، والطبراني في «الكبير» (۶۹۰۲) ، وفي «مسند الشاميين» (۲۶۴۱) والبزار في «مسنده» (۲۵۳- الكتَّانية) ، وأبو طاهر المخلص في «فوائده» (۱۷۵/ب) .

[۴۲] عبد الرحمن بن قدامه ، الشرح الكبير، ج ١٠ص ٣٩٩  / قال الشافعي في أحد قوليه وابن المنذر يجوز قتل الشيوخ لقول النبي صلى الله عليه وسلم (اقتلوا شيوخ المشركين واستحيوا شرخهم) رواه أبو داود والترمذي وقال حديث حسن صحيح ولأنه يدخل في عموم قوله تعالى (اقتلوا المشركين) ولأنه كافر لا نفع في حياته فيقتل كالشاب

[۴۳] مسند أحمد (۳۳/ ۳۲۲):قَالَ عَبْدُ اللهِ: سَأَلْتُ أَبِي عَنْ تَفْسِيرِ هَذَا الْحَدِيثِ: ” اقْتُلُوا شُيُوخَ الْمُشْرِكِينَ “، قَالَ: يَقُولُ: ” الشَّيْخُ لَا يَكَادُ أَنْ يُسْلِمَ، وَالشَّابُّ، أَيْ يُسْلِمُ، كَأَنَّهُ أَقْرَبُ إِلَى الْإِسْلَامِ مِنَ الشَّيْخِ “، قَالَ: ” الشَّرْخُ: الشَّبَابُ “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *