شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :شروط و ظوابط مباح شدن خون سپرهای انسانی (۱) [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱۹)]

شروط و ظوابط مباح شدن خون سپرهای انسانی (۱) [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱۹)]

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

شروط و ظوابط مباح شدن خون سپرهای انسانی (۱)

دیدیم و می بینیم که دسته ای بدون قید و بدون رعایت ظوابط تترس با استناد به تترس ریختن خون معصوم و حرام شده ی مردم را در عملیاتهای مختلف برای خود مباح می کنند که لازم است به ذکر شروطی پرداخت که فقهاء رحمهم الله برای هدف قرار دادن سپرهای انسانی که ریختن خونشان در شریعت حرام است این شروط را تعیین کرده اند:

  1. تشخیص داده شود که با ترک جنگ کردن با کفار به مسلمین ضرری حتمی و خطری قطعیِ محقَّق و بزرگتر مثل شکست ارتش «۳ابزار» و اشغال دارالاسلام و قتل عام سایر مسلمین و از بین رفتن اسلام در منطقه و  رخ دادن سایر مفاسد به اعضای دارالاسلام برسد که ابن تیمیه اتفاق علماء را در این زمینه آورده است[۲] و چنانچه در حالت سپر قرار دادن انسانها با ترک جنگ با کفار ضرری متوجه مسلمین نشود حکم  خون این سپرهای انسانی بر اصل آن باقی می ماند که حرام بودن است. «مَا جَازَ لِعُذْرٍ بَطَلَ بِزَوَالِهِ».

اگر کشتن سپرهای انسانی یا وارد کردن ضررهای مالی حرام شده ضرر و خسارتش بیشتر از ترک دشمن و انجام عملیات علیه دشمن باشد یا حتی اگر ضرر و خسارت مساوی باشد در این صورت نباید به این سپرهای انسانی و مالی صدمه ای زد چون : اَلضَّرَرُ لاَ يُزَالُ بِمِثْلِهِ.[۳] و باید عملیات را به تأخیر انداخت یا دنبال راهکارهای دیگری گشت چون مفسده ی کشتن مسلمان بالاتر از مصلحت کشتن کافر است.

به عنوان مثال ممکن است که دشمن برای دزدی و تاراج اموال مسلمین آمده باشد و بعد از انجام دزدی به مواقع قبلی خودش بر گردد و عقب نشینی کند یا به صورت گذری از میان نمازگذاران یا تجمعات مردمی یا مدارس و بازارها و… عبور کند.

در این حالات با آنکه به سادگی می توان به این کفار دست یافت اما هزاران بار تجربه کرده ایم که ضرر انجام عملیات در چنین مکانهائی نه تنها مساوی با ضرری نیست که دشمن به مسلمین وارد می کند بلکه بسیار بیشتر از ضرری است که خود دشمن به مسلمین  وارد می کندو اصلاً نمی توان چنین جرمهائی را تترس نامید یا حتی با تترس قیاس کرد و بعد با گفتن « يُبْعَثُونَ علَى نِيَّاتِهِمْ »[۴] دل خود را خوش کرد و  با « كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» در «امانی » و توهم سیر کرد، چون: لَّیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلا أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَلاَ یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً ‏(نساء/۱۲۳) نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است . هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده می‌شود، و کسی را جز خدا یار و یاور خود نخواهد یافت.

در اینجا نه تنها باید ضرر ناشی از کشته شدن پدر و سرپرست خانواده یا مادر و فرزند یا معلول شدن آنها را در نظر گرفت بلکه باید تبعات و ضررهای غیر قابل انکار اجتماعی ناشی از آن در خانواده را نیز در نظر گرفت، حالا ضررهای مالی بماند که در درجات بعدی قرار دارد. نباید در این جرم آشکار نسبت به مسلمین و در این پایمال کردن بزرگترین حق الناس، با کفار اشغالگر و مزدوران محلی آنها همکاری کرد و ضررها و مشکلاتی بیشتر به اینهمه مشکل و ضررهای مسلمین اضافه کرد. 

 جهادی مطلوب شریعت الله تعالی است که ازهر لحاظ نافع ترين براي مسلمانان و پاكترين براي دين و دعوت باشد و نباید به این شکل دنبال هدفهای سهل و آسان گشت آنهم با تحمیل اینهمه ضرر به مسلمین. 

بر اساس: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ  (قتال و جنگ مسلحانه بر شما واجب گشت اما شما از قتال كراهيت داريد) وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ (بقره ۲۱۶) « چه بسا امري براي شما كراهيت داشته باشد اما در آن خيري وجود داشته باشد» مومنین تمایلی قلبی به جنگ مسلحانه ندارند بلکه با اکراه آن را انجام می دهند، و در برابر، نفس هم دوست دارد که شخص از قتال به آن شکل سخت و دقیق و علمی و سازمان یافته دوري کند و طبيعتاً اهداف سهل و آسان و راهي خالي از سختی و اذيت و خطر و به خطر افتادن جان را نيز انتخاب می کند.

یکی از ثمرات تبعیت از هوای نفس  به جای پیروی از جهاد شرعی این بوده است که گروههای متفرق ناخواسته ابزار پیاده شدن اهداف و طرحهای دشمن شده اند و کفار سکولار و اشغالگر و مزدوران محلی آنها را تا حدودی رها می کنند و این گروهها دانسته یا ندانسته بخش بزرگی از جنگ و خشونت خود را بر مسلمین غیر مسلح یا بر سایر گروههای مسلح تحمیل کرده اند .

حتی دیده شده است که این گروههای متفرق گاه از جنگ با دشمنان اصلی اشغالگر و طاغوتهای محلی خود داری می کنند، چون جنگ مسلحانه با این کفار اصلی و طاغوتهای محلی سخت و آزار دهنده  و خطرناک و خونین است و نیاز به دقت و علم به روز شده ی نظامی دارد، به همین دلیل بارها دیده ایم که عده ای از این گروههای متفرق مسلح با پشتوانه ی سفسطه های شبه اسلامی اهدافی سهل و آسان را انتخاب می کنند که در نهایت اکثراً منجر به هدف قرار دادن غیر نظامیان مسلمان و غیر مسلمان و یا مشغول شدن به سایر گروههای مسلح مجاهد شده است.

به این شکل به آسانی بارها دیده ایم که با این تاکتیکها و حتی استراتژی های انحرافی، مسلمین به مسلمین مشغول شده اند و دشمنان اصلی اشغالگر و سکولار نیز نفسی راحت کشیده و نقشه های پلید خود را پیاده کرده اند.

 شايسته ي شخص مجاهد نیست که بر اساس خواسته های نفسانی و توهماتی که برایش تولید کرده اند اهداف خودش را انتخاب كند که مانعی در برابر نصرت دین الله و تثبیت آن و پاکسازی قلبها و سرزمینهای اسلامی از نجاست سکولاریستها (مشرکین) و عقایدشان و توطئه های سایر کفار پنهان و آشکار خواهد شد.

الله پاك است و غير از پاك، چيزي قبول نمي كند و منهج شریعت الله نیز پاک است و تنها به پاکی راهنمائی می کند پس شناخت منهج ابزار شناخت عمل است. 

هرگاه شکلی خاص از عملیاتی را دیدید که تکرار می شود فوراً باید به منهج فکری آن دسته و گروه مراجعه کرد که توسط اطاقهای فکر و مفتی ها و شرعی های مورد پذیرش آن گروه توجیه شرعی شده و برای انجام دهندگان ثابت شده است که انجام این عملیات خارج از چارچوب شریعت نیست.

  یعنی زمانی که یکی از سربازان حزب نجدی دوله عملیاتهای تکراری را در تجمعات مختلف اهل تصوف و تشیع انجام می دهد به این دلیل است که منهج نجدیت اینها را مشرک می داند و همه می دانیم که مشرک بدترین دسته از  میان کفار« ۱- الَّذِينَ هَادُوا ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷) است . در اینجا می گوئیم ریشه های قتل عام این دسته از مسلمین به این نگرش اشتباه و کینه ی نابجا و حتی بی ربط بودن این قتل عامها به مسأله ی تترس برمی گردد. چون باید دانسته باشیم که در منهج اسلامی اینچنین با زنان و کودکان کفار مشرک اصلی هم برخورد نمی شود. تترس در جهاد دفع و طلب، اسکلت و تعریف خاص خودش را دارد که هیچ تناسبی با این دسته از عملیاتهای کور ندارد.

در این صورت شناخت منهجی که اینگونه خون مسلمین را مباح می کند بسیار مهمتر از محکوم کردن عملیات توسط فلان مجاهدی است که مخلصانه تنها به خاطر رضایت الله و دفاع از شریعت الله چنین عملیاتی را انجام می دهد.

زمانی که به عنوان مثال منهج نجدیت در تعریف اصطلاح مشرک و مشرکین و سپس تکفیر نابجای مسلمین و مباح کردن خون مسلمین را به این بهانه متوجه شدی آنوقت سراغ تصحیح مفاهیم می روید و از سایر گروههای نجدی که این دسته از عملیاتها را محکوم می کنند انتظار دارید ابتدا به بازبینی و تصحیح مفاهیم فکری خودشان اقدام کنند چون این عملیاتها شکل عینی و زمینی همان تفکراتی است که آنها و تمام مریدان تفکرات نجدیت دارند. در این صورت شما محکوم کردنهای این دسته را نمی پذیرید و به این محکوم کردنهای رسانه ای اهمیت نمی دهید و بر درمان اصلیِ بیماریِ فکری و منهجی تمرکز می کنید.

اگر افرادی به بهانه ی تترس و با شعار تترس مرتکب این جرمها می شوند از خود پرسیده اند:

  •  آیا در چنین حالتی حکم بر اساس دفع ضرر عامی با ارتکاب ضرر خاص در امر تترس صورت گرفته است، همچنانکه ابن نجیم رحمه الله می گوید [۵]  و قاعده دفع ضررعام به ارتكاب ضرر خاص است یا با بررسی کارنامه ی چند دهه ی گذشته ی گروههای متفرق به سادگی متوجه می شویم که اقدامات این گروه ها برعکس است، یعنی دفع ضررخاص به ارتکاب ضرر عام  بوده است.؟!
  • –         یا کدام مصلحت ضرروی کلی در قتل عام و معلول کردن اینهمه مسلمان و نابودی اموال حرام شده ی مسلمین وجود دارد که به قول امام قرطبی رحمه الله اگر انجام نشود هم این مسلمین از بین می روند و هم اسلام مسلمین؟[۶]

  شما ممکن است فلان کافر مزدور خارجی یا محلی را با قتل عام اینهمه مسلمان بکشید، در اینجا با استناد به تعداد کشته های این مزدوران در پاکستان و افغانستان و عراق و … باید متوجه شده باشیم که اینها جزو بدنه ی اصلی ارتش دشمن نیستند و اصلاً در سرشماری ارتش دشمن نیز قرار ندارند، و اگر با قتل عام آنهمه زن و کودک و پیر و جوان مسلمان تنها به کشتن این مزدوران شرکتهای مختلف آدم کشی و مافیائی و سایر اعضای اصلی ارتش دشمن دست پیدا کنیم باز باید بدانیم که با این کار قاعده ی اصلی که جواز قتل تترس داده شده است را باطل کرده ایم، چون به مجرد کشتن این چند کافر ما به دفع ضرر قطعی و عام از اسلام و مسلمین دست پیدا نکرده ایم چیزی که فقهاء رحمهم الله بر آن اتفاق دارند.[۷] 

انجام این دست از عملیاتها حداقلش این است که در دنیا برای مسلمین عیب و عار و ننگ می آورد «فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ» (فتح/۲۵) که امام قرطبی رحمه الله در تفسیر این آیه می گوید: مشرکین می گویند: مسلمین اهل دین خودشان را کشته اند.[۸]

آیا انجام این عملیاتهای کور توسط گروههای متفرق باعث عیب و ننگ برای مسلمین نشده است؟ آیا در کنار سکولاریستها (مشرکین) حتی کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب و حتی خود مسلمین هم نمی گویند که مسلمین دارند هم کیشان خودشان را قتل عام می کنند و می کشند؟

در گروههای مسلح متفرق باز دیده شده است زمانی که نمی توانند با تترس کشت و کشتار مسلمین را توجیه کنند پناه می برند به اصطلاح «الطَّائفةُ الممتنعة» یعنی کسانی که از اقامه و تطبیق چیزی از شعائر و قوانین شریعت الله جلوگیری و سرپیچی می کنند و دارای قدرت نظامی و حاکمیت خاص خود هستند و تنها با قدرت نظامی می توان اینها را ملزم به انجام این قوانین شریعت الله کرد، مثلاً روستائی دارای قدرت نظامی است و اذان را ترک می کنند و با دعوت هم سر راه نمی آیند چون قدرت نظامی دارند، در این صورت با همان قدرت نظامی اینها را سر راه می آوریم همچنانکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه [۹]مانعین زکات را با قدرت نظامی سر راه آورد.

حالا اگر همان روستا اذان ندادند یا زکات ندادند یا یکی دیگر از شعائر اسلام را ترک کردند و دارای قدرت نظامی و حکومتی نبودند با آنها جنگ نمی شود بلکه به تبعیت از قانون شریعت الله تعالی امر می شوند، همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد کسانی که زکات ندهند و با قدرت نظامی از این جرم خود دفاع نکنند می فرماید: وَمَنْ مَنَعَهَا فَإِنَّا آخِذُوهَا وَشَطْرَ مَالِهِ.[۱۰] و کسی‌که آن (زکات) ‌را منع می‌کند، من آن‌ ونصف از مالش را می‌ گیرم. [ علاوه بر گرفتن زکات، تصاحب نصف مال جهت تعزیر و مجازات چنین شخصی است]

حالا این مسلمینی که به دلیل اشغال دارالاسلام توسط کفار سکولار جهانی و مزدوران محلی آنها پاره ای از شعائر اسلامی را انجام نمی دهند، در حکم «الطَّائفةُ الممتنعة» قرار نمی گیرند، حتی اگر به قول ابن تیمیه  این افراد نماز و زکات را هم ترک کرده باشند و همچون اهل بغی مسلحانه در حال جنگ نباشند باز با آنها جنگ مسلحانه صورت نمی گیرد.[۱۱] و با این بهانه جنگ و کشت و کشتار این گروههای مسلح متفرق بر علیه این مسلمین تحتِ ستمِ دارای عذرهای معتبر شرعی، هیچگونه توجیه شرعی ندارد چون خارج از نظامهای دست نشانده ما اصلاً چنین مسلمینی در سرزمینهای اشغال شده نداریم .

با این وجود باز عده ای از طرفداران حملات کورکورانه به مسلمین بهانه می آورند که با انجام این عملیاتها در کنار این صدماتی که به مسلمین وارد می شود ضرری هم به دشمن وارد می شود و این برای مسلمین خیر و خوبی است. اما اینهم دلیلی برای توجیه این جرمِ بزرگِ ریختنِ به ناحقِ خون مسلمین نیست.

الله تعالی در حادثه ی الإفك به ام المومنین عایشه رضی الله عنها می فرماید: لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ (نور/۱۱) گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است، بلکه این مسأله برایتان خوب است . آیا این خیری که الله تعالی در این شر قرار داده است دلیلی بر صحت و شرعی بودن انجام افک و تهمت زدن به زنان پاکدامن است؟ الله تعالی اسم این جرم پلید را می گذارد «الإفك» و در عین حال می فرماید: «لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ» و این دلیل نمی شود که «الإفك» چیز خوبی است.

این یک طرف اصلی مساله است جانب دیگر آن به این بر می گردد که بدانیم ثمره ی قطعی این کاری که انجام می دهیم چه می شود؟ چون امری مثل جهاد و جنگ مسلحانه «علمی تجربی» است که هم تابع تجربه و عینت گراست و هم تابع شرایط زمانی و مکانی است و باید متناسب با این شرایط و تکنولوژی روز «به روز» شود، به همین دلیل فقهاء رحمهم الله در مسأله ی تترس «قطعیت» را مطرح کرده اند؛ در اینگونه موارد باید به ثمره ی قطعی عملی که انجام می دهیم توجه کنیم نه خود عمل.

 به عنوان مثال توهین به بتها جایز و مباح است اما اگر همین توهین ما منجر  فسادی بزرگتر یعنی توهین به الله تعالی شود ما دست از توهین کردن می کشیم چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ …‏(نساء/۱۰۸) (ای مؤمنان!) به معبودها و بتهائی که مشرکان بجز خدا می‌پرستند دشنام ندهید تا آنان (مبادا خشمگین شوند و) تجاوزکارانه و جاهلانه خدای را دشنام دهند.

در این صورت مجاهد آگاه برایش جایز نیست كه اهداف كم ارزش جایز و مشروع را جايگزين اهداف رفيع و بزرگی کند که الله تعالی به این اهداف بزرگ و مهم  راضي است؛ الله تعالی مسیری را به مومنین مجاهد نشان داده است که در نهایت به اهدافی که در نقشه ی شریعتش تعیین کرده است  خواهند رسید و باید طبق نقشه و آدرس حرکت کرد اگر خواستار رسیدن به اهداف و مقاصد تعیین شده توسط الله تعالی هستیم. 

پس باید تقوای الله تعالی را داشته و قدمهای خود را سنجیده بر داریم و بدانیم اگر در شریعتِ ما کشتن به ناحق یک گربه شخص را مستحق آتش جهنم می کند « دَخَلَتِ امْرَأَةٌ النَّارَ في هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا، فَلَمْ تُطْعِمْهَا، ولَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِن خَشَاشِ الأرْضِ»[۱۲] در این صورت جایگاه کسانی که ۱- آگاهانه ۲- و عمداً، و تنها از روی سهل انگاری یا لجبازی و تنفر و کینه ی نابجا مرتکب ریختن به ناحق خون مسلمین می شوند چگونه باید باشد؟ 

در این صورت بدانیم که اگر راهی جهت دست یابی به این دشمن بدون ضرر رساندن به این سپرهای انسانی و مالی وجود داشته باشد در میان فقهاء و اهل علم رحمهم الله خلافی مبنی بر حرام بودن صدمه زدن به این سپرهای  انسانی و مالی وجود ندارد و همگی بر حرام بودن ضرر رساندن به این سپرها اتفاق نظر دارند.

  • ۲-        تیر اندازی به سوی سپر انسانی در حال درگیری و رویاروئی جنگ و ضرورت و شرایط جنگی باشد.

امام شافعی رحمه الله می گوید که اگر کفار در هنگام رویاروئی و جنگ مسلمین را به عنوان سپر انسانی قرار دادند و به مسلمین تترس کردند پس سعی کنید مشرک را بزنید و نهایت جهد و تلاش خود را به خرج دهید تا از مسلمان محافظت شود و از کشتن آن پرهیز شود[۱۳]

ابن قدامه حنبلی رحمه الله نیز می گوید: اگر اسیران مسلمان و  یا اهل ذمه را به عنوان سپر انسانی قرار دادند مجاز نیست به سوی آنها شلیک کرد مگر در حال درگیری جنگی یا ترس بر مسلمین، چون خون آنها معصوم است و تلف کردن آنها در غیر ضرورت مباح نیست. [۱۴]

  • مسلمان سپر شده به هر حال کشته شود، اگر مسلمین او را نکشند دشمن بعد از پیروزی بر ارتش مسلمین این مسلمین سپر شده را می کشد و این باعث هدر رفتن بیشتر خونهای مسلمین و مباح شدن حرمتهای بیشتر مسلمین و نابودی قطعی مفاهیم و محتی ۴گانه ی دین و نابودی دنیای اعضای دارالاسلام می شود.
  • امیر و رهبر ارتش مسلمین تمام راهها را برای نجات این مسلمین اسیر شده بررسی کرده باشد و هیچ راهی برای آزاد سازی و یا جدا کردن و تفرقه آنها از ارتش کفار پیدا نکرده باشد.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ  

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


[۱]  پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

([۲]) مجموع الفتاوى ۲۸/۵۴۶ ./ قال ابن تيمية : ” وقد اتفق العلماء على أن جيش الكفار إذا تترسوا بمن عندهم من أسرى المسلمين وخيف على المسلمين الضرر إذا لم يقاتلوا فإنهم يقاتلون ، وإن أفضى ذلك إلى قتل المسلمين الذين تترسوا بهم

[۳] الأشباه للسيوطي: ۸۶، ابن النجيم: ۸۶، الوجيز: ۲۰۲٫

[۴] البخاري (۲۱۱۸)، ومسلم (۲۸۸۴) / يَغْزُو جَيْشٌ الكَعْبَةَ، فإذا كانُوا ببَيْداءَ مِنَ الأرْضِ، يُخْسَفُ بأَوَّلِهِمْ وآخِرِهِمْ. قالَتْ: قُلتُ: يا رَسولَ اللَّهِ، كيفَ يُخْسَفُ بأَوَّلِهِمْ وآخِرِهِمْ وفيهم أسْواقُهُمْ ومَن ليسَ منهمْ؟ قالَ: يُخْسَفُ بأَوَّلِهِمْ وآخِرِهِمْ، ثُمَّ يُبْعَثُونَ علَى نِيَّاتِهِمْ.

[۵] الأشباه والنظائر لابن نجيم ص۹۶ / فجوازه – إذاً- لأجل الضرورة، وليس بإطلاق. وهذا الشرط لا بد منه، إذ الحكم كله إعمال لقاعدة دفع الضرر العام بارتكاب ضرر خاص

[۶] القرطبي، الجامع لأحكام القرآن (۱۶/۲۸۷)/ قد يجوز قتل الترس وذلك إذا كانت المصلحة ضروريَّة كلية، ولا يتأتى لعاقل أن يقول لا يقتل الترس في هذه الصورة بوجه, لأنه يلزم منه ذهاب الترس والإسلام المسلمين 

[۷] ابن تيمية، مجموع الفتاوى (۲۰/۵۲) / ولهذا اتفق الفقهاء على أنه متى لم يمكن دفع الضرر عن المسلمين إلا بما يفضي إلى قتل أولئك المتترس بهم جاز ذلك)

[۸] القرطبي، الجامع لأحكام القرآن ۱۶/۲۸۵ /  لم تعلموهم أي لم تعرفوا أنهم مؤمنون أن تطأوهم بالقتل والإيقاع بهم…والتقدير: ولو أن تطأوا رجالاً مؤمنين ونساء مؤمنات لم تعلموهم لأذن الله لكم في دخول مكة، ولسلطكم عليهم، ولكنَّا صُنَّا من كان فيها يكتم إيمانه. وقوله (فتصيبكم منهم معرّة) المعرة العيب…إي يقول المشركون: قد قتلوا أهل دينهم

[۹] نگاه کنید به حدیث: البخاري (۱۴۵۷) ومسلم (۲۰)

[۱۰] رواه أبو داود (۱۵۷۵) والنسائي (۲۴۴۴)

[۱۱] ابن تيمية، مجموع الفتاوى (۲۰/۱۰۰) /  ولا يقتل من ترك الصلاة أو الزكاة إلا إذا كان في طائفة ممتنعة فيقاتلهم لوجود الحراب كما يقاتل البغاة)

[۱۲] البخاري (۳۳۱۸)، ومسلم (۲۲۴۲)

([۱۳]) الأم ۸/۳۷۹ ./ قال الإمام الشافعي رحمه الله : ” ولو تترسوا بمسلم رأيت أن يكف إلا أن يكونوا ملتحمين فيضرب المشرك ويتوقى المسلم جهده ”  امام نووی هم می گوید: ” لو تترس الكفار بمسلمين من الأسرى وغيرهم نظر … وإن دعت ضرورة إلى رميهم بأن تترسوا بهم في حال التحام القتال ، وكان بحيث لو كففنا عنهم ظفروا بنا وكثرت نكايتهم فوجهان (روضة الطالبين ۱۰/۲۴۶)

([۱۴])عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة، الكافي ۴/۲۶۸  ./ قال ابن قدامة: ” وإن تترسوا بأسارى المسلمين أو أهل الذمة لم يجز رميهم إلا في حال التحام الحرب والخوف على المسلمين ؛ لأنهم معصومون لأنفسهم فلم يبح التعرض لإتلافهم من غير  ضرورة “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *