تجربه ی علی ابن ابی طالب رضی الله عنه به ما می آموزد: در برابر اغتشاشگران و مخربین در کنار دارالاسلام ایران باشیم
ارائه دهنده: سیف الله (سرپل ذهاب)
اگر به رسانه های مختلف ماهواره ای و فضای مجازی کفار سکولار جهانی و احزاب دست نشانده و مزدور محلی آنها و دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) داخلی دقت کرده باشیم متوجه خواهیم شد که همگی با سوء استفاده از مشکلات ناشی از خشکسالی که دامنگیر اکثر کشورهای خاورمیانه و… گشته و اشتباهات مدیریتی عده ای از مسئولین باعث نارضایتی عده ای از مسلمین خوزستان شده است، سعی دارند از این مشکل در راه رسیدن به اهداف ضد اسلامی خود سوء استفاده کنند.
آنچهکه این رسانه های معاند و عوام نفوذی آنها در میان مردم حق طلب قصد انجام آن را دارند مطالبه ی حق و اصلاحگری نیست بلکه تلاشی آشکار جهت تخریب و ویرانی و نابودی دارالاسلام و خرج کردن ملت ایران در راه اهداف دشمنان ایران است. نظاره گر و بی طرف بودن مسلمین در برابر اجرای نقشه ها و اهداف مخرب این دشمنان خارجی و محلی ممکن است باعث تولید فاجعه و مشکلات ریز و درشت و مصیبت برای ملت مسلمان ما شود.
عمیر رضی الله عنه روایت میکند: روزی از روزها علی رضی الله عنه داشت برای ما سخنرانی می کرد. در حین سخنرانی خوارج سروصدا کردند و نظم جلسه را بر هم زدند و علی مجبور شد که سخنرانی را قطع کند و از منبر پایین بیاید.علی بن ابی طالب رضی الله به خانه رفت و ما نیز به دنبالش رفتیم. ایشان ناراحت و گرفته بود و گفت: آیا می دانید که مثال من و شما و قتل عثمان مانند سه گاو و شیری است که در جنگلی زندگی می کردند؟ به دنبال این ادامه داد: یکی از این گاوها سفید، یکی سیاه و دیگری حنایی بود. هرگاه شیر میخواست بر گاوها حملهور شود آنها دستبهدست هم میدادند و همانند یک جسم واحدی جلوی شیر را میگرفتند و شیر نمیتوانست همزمان بر سه گاو حمله کند.
شیر به فکر چارهای افتاد تا اتحاد و همبستگیشان را در هم بشکند و از بینش ببرد؛ بنابراین پیش گاو سیاه و حناییرنگ رفت و به آنها گفت: این گاو سفید با آن رنگِ روشن و درخشانش، از فرسنگها دورتر به چشم میآید و این مسئله منجر به کشف محل اختفای ما توسط انسانها میشود. و هنگامی که محل پنهانشدنِ ما لو برود همهی ما نابود خواهیم شد، پس به من اجازه دهید تا شرّ این گاو سفید را از سرمان کوتاه کند و انگهی با خیال راحت، در کنار هم، و بدون اینکه خطری ما را تهدید کند، در این جنگل، با امنیت تمام زندگی میکنیم.
گاو سیاه و حناییرنگ به شیر اجازه دادند تا دوستشان را تکهپاره کند. شیر بعد از دریافت مجوزِ قتل، با خیال راحت، و جلوی چشم دو گاوِ دیگر، گاو سفید را درید و شکمی از عزا درآورد، بدون اینکه خطری از جانب آن دو گاو دیگر او را تهدید کند. چند روز گذشت و شیر دوباره گرسنه شد و به فکر شکار افتاد. پیش گاو حنایی رفت و گفت: رنگ من و تو نزدیک به هم است، اما این گاو سیاه، همانند لکهای بزرگ از دور پیداست و محل اختفای ما را لو میدهد. اگر اجازه دهی من او را به قتل میرسانم تا محل اختفای ما کماکان از دیدِ شکارچیها پنهان بماند.گاو حنایی اجازه داد و شیر، با خیال راحت شکم گاو سیاه را پاره کرد.
مدتی گذشت و شیر پیش گاو حنایی آمد و بدون مقدمه گفت: من آمدهام تا تو را بخورم! گاو حنایی گفت: مرا؟ شیر: بله تو را. گاو حنایی: پس اجازه بده تا قبل از کشته شدن فریادی بزنم و دلم را خالی کنم تا بغضم فرو نشیند. شیر: اجازه داری.گاو سه مرتبه با صدای بلند فریاد کشید: من همانروزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. من همانروزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. من همانروزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. ألا إني أكلت يوم أكل الثور الأبيض. علی بن ابی طالب رضی الله بعد از بیان این داستان، چنین نتیجهگیری کرد: “من همان روزی سست، ضعیف و بیکَس شدم که عثمان به قتل رسید.”[۱] الا و انی لما وهنت یوم قتل عثمان .
بله، تمام مسلمین قدرت و هیبتشان در حکومتشان و رهبریت اسلامیشان خلاصه می شود، و این قدرت و هیبت است که در برابر کفار آشکار و پنهان و در برابر مسلمین نامتعادل و نامیزان باعث پیاده شدن فریضه ی ارهاب «تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِوَعَدُوَّکُم» به عنوان یک عامل بازدارنده می شود. تنها کافیه که ما در برابر دشمنان این قدرت حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا بدیل اضطراری اسلامی در برابر دشمنان الله و خودمان سکوت کنیم تا نتایج تلخ و ناگوارش را در آینده ای نزدیک خودمان و حتی نوادگانمان بچشند.
پس در این جنگ نرم و تهاجمی کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی و دارودسته ی منافقین بومی در کنار دارالاسلام ایران بمانیم و نظاره گر و تماشاچی نباشیم.
[۱] ابن ابی شیبه، المصنف، (متولد ۱۵۹ قمری- وفات ۲۳۵ قمری) باب ۳، کتاب الجمل، شماره روایت ۳۹۰۸۸ صفحه 457؛ انتشارات : عربستان سعودی، جدة، شرکه دارالقبلة، / سوریه، دمشق، موسسه علوم القرآن، (۱۴۲۷قمری-۲۰۰۶ نصرانی) / قامت بطباعته و اخراجه: لبنان، بیروت، دارالقرطبه / أنبأنا عبد الوهاب بن المبارك قال: أنبأنا أبو الفتح أحمد بن محمد الحداد قال: أخبرنا أبو بكر أحمد بن علي بن إبراهيم بن منجويه أن الحاكم أبا أحمد محمد بن أحمد بن إسحاق الحافظ أخبرهم قال: أخبرنا عبد الله بن سليمان بن الأشعث قال: حدثنا الحسين بن عرفة قال: حدثنا عباد بن عباد بن حبيب بن المهلب بن أبي صفرة عن مجالد بن سعيد عن عمير بن زودي.