
حقوق بشر سکولاریستی یا حقوق بشر اسلامی
به قلم: کیوان مریوانی
بدون شک هر مکتبی تعریفی از حقوق دارد. از نگاه اسلام حقوق انسانها چیزی است و از نگاه سکولاریستها و دیگران حقوق تعریف دیگری دارد. پس اگر بگوئیم در اسلام حقوق بشر به سبک سکولاریستها وجود ندارد سخن درستی گفته ایم و یا اگر گفته شود که در سکولاریسم حقوق بشر به سبک اسلام وجود ندارد باز سخن درستی گفته شده است.
در فلسفه حقوق بشري غربي ملاك اومانيسم است و حقوق را مطلق در نظر ميگيرند، به نحوي كه تسليم هيچ محدويتي بيرون از حيطه بشري نميگردد و بر همين اساس است كه بند ۲ ماده ۲۹ اعلاميه جهاني حقوق بشر كه متأثر از تفكر سکولار ليبراليستي است، تنها عامل محدوديت حقوق و آزاديهاي افراد را مزاحمت با حقوق و آزاديهاي ديگران و مقتضيات اخلاقي جامعه دموكراتيك ميداند، بر اين تفكر سكولاريستي انواع فساد و فحشا را تجويز ميكند، و ارزشهاي شریعتهای آسمانی را با قدرت نظامی و اسلحه حذف ميكند و بدين سان مقام شامخ انسانيت را تنزل ميدهند.
در واقع فلسفهاي كه پشتوانه حقوق بشر غربي است، انسان مداري و اومانيسم سكولار ليبراليستي است و فقط به تن انسان توجه نموده و نيازهاي مادي او را مورد توجه قرار داده است و جهان را براي جسم انسان نه براي روح انسان ميخواهد و انسان را مالك خويش و جهان ميداند، فلذا هيچ محدوديتي براي او قائل نيست، فلذا شریعتهای آسمانی را يك تقيد و محدوديت ميداند و انسان را نه مكلف بلكه فقط محقّ ميداند و او را بريده از خداوند و فطرت به حساب ميآورد.
امّا در نظام حقوقي اسلام، اعتبار قوانين اراده تشريعي خداوند متعال است و بر اين اساس «خدا محوري» را صحيح ميداند و بس و خداوند را مبدأ هستي و كمال مطلق ميداند كه همه بسوي او در حركتند و در اين حركت و صورت هرگز اين حقوق استنباط شده از مباني شريعت نميتواند مطلق باشد. از نظرگاه حقوق اسلامي، قانون گذاري فقط حق خداوند است و او بر اساس يك اصل مشترك بين همه انسانها دست به تشريع ميزند و آن اصل و امر مشترك فطرت الهي است.
پس قانون الهي است كه بايد بر فرد و اجتماع حكم كند و اين از اراده تشريعي الله نشأت ميگيرد و الله با توجه به شناخت و آگاهي همه جانبه بر انسان و به حكم يك امر مشترك بين انسانها يعني فطرت قانونگذاري ميكند و چون قانونگذاري او بر فرد و اجتماع است، فلذا دين و شريعت الله ايدئولوژيك است و صرف يك احساس نيست فلذا بايد مبناي حركت و زندگي انسان باشد.
به این شکل، حقوق در میان سکولاریستها یعنی هر کسی که تابع قوانین سکولاریستی آنها باشد حق دارد و هر کسی که تابع بی چون و چرای قوانین سکولاریستی نباشد نه حقی دارد و نه حقوقی. اما در اسلام قاعده فرق دارد و این دیکتاتوری در تحمیل قوانین بر مردم وجود ندارد. در حقوق بشر جهاني مبتني بر دين اسلام بر جهان، انسانها سه دسته مشخص هستند: ۱- مسلمین ۲- کفار اهل کتاب (یهود و نصارا) و شبه اهل کتاب (مجوس و صابئین) ۳- کفار مشرک یا سکولار.
مسلمین که از قوانین اسلامی تبعیت می کنند و از تمام مزایا و حقوق اسلامی برخوردارند، کفار اهل کتاب و شبه اهل کتابی هم که اهل ذمه شده اند باز از قوانین خاص خود تبعیت می کنند و هیچ اجباری در پذیرش قوانین اسلامی ندارند . پس حق و خقوق خود را بر اساس شریعت خود دارند. اما کفار سکولار یا مشرک یا باید تابع قوانین اسلامی شوند یا باید بجنگند.
قرآن به عنوان اصليترين منبع فقه و حقوق اسلامي به مسلمانان دستور ميدهد که با انسانها آنگونه که الله دستور داده است برخورد کنند و هر حقی که الله داده است از کسی نگیرند. چنان چه ملاحظه ميشود فقه اسلامي توانايي جهاني شدن را دارد، چون لازمه جهاني شدن آن است كه يا به همه فرهنگها توجه شود يا دست كم قدر مشترك همه نظامهاي حقوقي اخذ شود و فقه و حقوق اسلامي اين ويژگي را دارد که ضامن امنیت برای تمام فرهنگهای منشعب از ساکنین دارالاسلام شود.