
جماعت نجدی بغدادی را از زبان بزرگترین مبلغ فارسی گوی این گروه بشناس
ارائه: ابوبکر الخراسانی
من زمانی که شخصی با نام مستعار «مجاهد دین» به عنوان بزرگترین مبلغ تفکرات نجدیت گروه بغدادی فعالیت داشت به نقد دیدگاههایش پرداخته ام و این شخص را به خوبی می شناسم. امروز که این شخص از این گروه نجدی منحرف جدا شده است خاطراتش برای من و سایر مسلمینی که این گروه را خوب نمی شناسند جالب هستند و دیروز که مطالب گروهش را بررسی می کردم به نکات مهمی برخورد کردم که عین مطالب را برای شما عزیزان نقل می کنم.
«مجاهد دین» می گوید: ” الله متعال شما رو از شر این خوارج صفتان زبان نفهم تک بعدی حفظ کند. اینها ملا نمی شوند بلکه بلا می شوند. من هیچ مشکلی با وهابیت ندارم، اونم یک تفکر از هزاران تفکر موجود در روی زمینه، و مشکلم با اینه که به زور خودشون رو اهل سنت می نامند. اینها بدعتشون رو دقیقا به نام الله و رسولش نشر میکنند و هرکسی با اینها مخالف باشه رو متهم به مخالفت با خودشون نمی کنند بلکه متهم به مخالفت با الله و رسولش میکنند.برای همین ملاهای وهابی نیز در ظاهر شبیه اهل سنت هستند، منتها در حقیقت عقاید وهابیت رو در جامعه ترویج میکنند و به این شکل فتنه و فساد و تکفیر و تبدیع را در قلب مردم وارد کرده اند
بزرگترین اشتباه من این بود که فریب شعار جهاد و خلافتشون رو خوردم . فکر کردم اینها مجاهد فی سبیل الله هستند ولی بعدا فقط تکفیر به ناحق ازشون دیدم. تو تصور کن حتی در داشتن گروه تلگرامی نیز اتحاد نداشتن چه برسه در روی زمین و دنیای واقعی. همه داعش بودن منتها حداقل سه چهار گروه تلگرامی داشتند که هیچ کدوم دیگری رو قبول نداشت! فقط و فقط مشغول تکفیر بودن. ذبح ذبح، ورد زبانشان بود.
من از چنین منجلابی بیرون اومدم. تا از نزدیک درکش نکنی نمیدونی. من یه چیزی میگم و شما یه چیزی میشنوی
حتما باید ۱۰۰ درصد شبیه یکدیکر فکر کنند. اگر ۹۹ درصد باشه بخاطر یکدرصد تفاوت، منافق و نفوذی و مشبوه و صحواتی محسوب میشدی و البته نهایتش تکفیر میشدی
برای همین بود که داعش از بین رفت. چون همدیگه رو قبول نداشتن
قلب هاشون از سنگه. همه جز خودشون کافر و مشرک و مرتد بودند یعنی از این سه حالت خارج نبودن.
مثلا شرط داخل شدن به اسلام گفتن شهادتینه و شرط داخل شدن به دین این دواعش هم تکفیر تمام کسانی بود که اینها تکفیرش میکردند. یعنی تکفیر کل امت جز خودشون
تازه جالبش این بود که ادای خلافت و دولت رو در می آوردن و رصدهای ماه رو نیز باید طبق اعلان رسمی دوله پیگیری میکردیم. تو تمام عمرم همیشه با عربستان رمضانم رو شروع میکردم ، اون یک سال رو با اعلان دوله . اعلان حلول ماه توسط عربستان معتبر نبود چون طاغوت بود . تا این حد!!
تو زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وحی نازل میشد و صحابه همیشه منتظر سخنگوی رسمی خدا، یعنی پیامبر بودن تا قوانین و احکام جدید رو صادر کنه
توی داعش نیز دقیقا همینطور بود، بیانیه و سخنرانی خلیفه یا سخنگویش حکم وحی رو داشت. وقتی در چیزی اختلاف میشد منتظر نزول وحی و سخنرانی سخنگوی رسمی بودیم!! تا این حد به دید عصمت به سخن اون جاهل ناعق اعتماد داشتند
کلا حماسه بود نه دیانت . هرچی پرشور تر و حماسی تر تکفیر کنی و الله اکبر بگی، مومن قوی تری محسوب میشدی.
من که خودم ادعای علمی ندارم ولی خداوکیلی تو اون یکی دو سال حتی یک نفر هم در فارسی زبانها ندیدم که حتی سوادش از من هم بیشتر باشه. من بی سواد بزرگ علمی اونها بودم. دیگه خودتون بقیه رو تصور کنید که تا چه حدی از لحاظ علم دینی، فقیر بودن
اصلا و ابدا چیزی به نام اصول فقه بلد نبودن
من خوب بود قبلا اصول فقه زیدان رو خونده بودم واصلا یکی از راههای نجاتم و به هوش آمدنم همون کتاب دکتر زیدان رحمه الله بود
توی گروه هممممه بدون استثنا مفتی بودن. هرررررر سوالی ازشون میکردی پاسخ میدادن. چندین بار بهشون و به مدیران گوشزد میکردم که جلوی این کارها رو بگیرند اما نمیگرفتند
قسما بالله مثل الان یادمه، در یک موضوعی داعش دچار خطا شده بود و به ناحق کسی رو کشته بودند و بعد معلوم شد که اون کار دوله اشتباه بوده
بعد من با مدیرانشون که تو خاک دوله بود صحبت کردم و گفتم پس چرا به این اشتباهشون اعتراف نمیکنند؟ گفت چون نباید در برابر این صحوات مرتد خودمون رو اشتباه نشون بدیم. به این شکل اشتباهاتشون رو توجیه میکردن
و اون روز خیلی به فکر فرو رفتم و تلنگر مهمی برام بود
تا حدی غلو داشتند که دو دسته شده بودن یک دسته مشهور به حازمی و دسته دیگه بنعلی
جالب اینکه این حازمی ها به بنعلی ها میگفتند جهمی???
یعنی جهمی تو کل تاریخ فحشی بوده که هرغالی غالیتر از غالی دیگر به غالی کمتر از خودش انگ جهمی رو میزده
عجیبه توی داعش باشی و نصف داعش از تو باشه ولی نصف دیگش اونها رو جهمیه بدانند!!!!
حازمی ها دوکتاب هم در اثبات جهمی بودن بغدادی و طرفدارانش نوشتن
مناصرة الإخوة المأسورين في دولة الجهمية الكافرين
و إعلان النكير على فرقة البنعلي الجهمية الحمير
یعنی ظلمات بعضهم فوق بعض
وقتی که دوله دو دسته شد یعنی حازمی و بنعلی، من طرفدار بنعلی ها شدم. من سعی میکردم دوله رو از حازمی ها پاک کنم و اونی که خودم صحیح میدونستم و نیز با بنعلیه مشترک بود رو نصرت بدم. اما بنعلیه کلا قتل عام شده بودن . از ترکی بنعلی بگیر تا مابقی علمایش رو خود دوله به قتل رساند
حازمی ها هم میگفتند ما خومون توی خاک خلافت هستیم همینی که ما میگیم رسمیه ؛ و منو هم تکفیر کردن!!
اختلاف حازمی و بنعلی ها هم در حد یک درصد بود . بنعلیه می گفتند تکفیر از اصل دین نیست بلکه از لوازم اصل دینه و حازمی ها هم می گفتند تکفیر از اصل دینه. و به خاطر همین مسأله همدیگر رو تکفیر کردن
و جالب تر اینکه تسمیه حازمی رو از شیخی در عربستان گرفته بودند فکر کنم اسمش ابوعمر الحازمی باشه. توی یک مساله با رای او موافق بودن و به حازمی مشهور شدن در حالی که خود حازمی رو هم تکفیر میکردن ? اصلا همه چیز در تکفیر خلاصه شده بود
این جناب حازمی هم، همین الان زنده است و سر مر وگنده داره زندگیشو میکنه و یکفرقه بهش منسوب شد و خودش خبر هم نداره. همه چیزشون جکه
به همان شکلی که شرط داخل شدن در اسلام، گفتن شهادتینه شرط داخل شدن در دوله نیز تکفیر اشخاص معینی بود
مثلا مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی باید تکفیر میشد واصلا، اصل بود. و در واقع بر تکفیرش اجماع بود! منم بدون اینکه دلایلش رو بدونم دیگه همرنگ جماعت شدم و تکفیرش رو پذیرفتم
منتها بعدا تکفیر کریکار هم بهش اضافه شد!!! کریکاری که مرد رویایی من بود و نصف زندگیم رو با خطبه هاش گذرونده بودم و ده ها گیگ فیلم و سخنرانی از او با عشق جمع آوری کرده بودم. و سر مسایلی اختلافی کریکار رو تکفیر کردن منم زیر بار نرفتم.
خلاصه هر روز به لیست تکفیر شدگان اضافه میشد. اولش کریکار و ابن عثیمین و ابن باز بودند بعدش رسید به نووی و این قدامه و ابن حجر!!! منم داشتم شاخ در میاوردم که اینها دیگه کی هستند!!!
من تصور میکردم که اینها یعنی داعش، همون اهل سنته واقعیه و همینا پیرو واقعی علمای اهل سنت هستند اما وقتی دیدم که دارن علمای اهل سنت رو هم تکفیر میکنند دیگه به بن بست رسیدم
و فهمیدم که با همین فرمان پیش بروند اصلا کسی باقی نمیمونه و باید یکی مثل ابومحمد سنهیی بشویم. که خیلی ها هم چنین شدند
تازه همین مخالفت های من خیلی موثر بود. چندین بار در مسایل مهم تک و تنها در برابرشون می ایستادم و تکفیرشون رو به جان می خریدم. و بعدا هم مشخص میشد که حق با منه ومن شیرمرد رشید اونها در بیان حق میشدم. ترسو بودن و تکفیر چماخی بود باهاش بقیه رو میترسوندن.
تکفیر عثیمین و بن باز نیز همینطور، طبق اقوال علمای نسل اول دوله، براشون ثابت کردم که اونها این علما رو تکفیر نکردن و اینی که جدیدا دوله تکفیر میکنه، بدعت مسحوب میشه! و من زیر بارشون نرفتم وسعی کردم دوله رو از انحراف حفظ کنم که متاسفانه موفق نشدم و منم تکفیر کردن وخودشون رو هم از بین بردن.
جان کلام اینکه تفرقه ذات وهابیته. خودشون خودشونو از بین میبرن و نیازی به هیچ کسی نیسن