توهم دین گریزی یا واقعیت «ألْوَهَنْ» و نظاره گر شدن مومنین و سهل انگاری نهادهای اجرائی دارالاسلام؟[۱]
بسم الله و الحمد لله
اما بعد: اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
این روزها در جنگ نرم و روانی رسانه های مختلف ماهواره ای و مجازی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های بومی بر علیه دارالاسلام می بینیم و می شنویم که می گویند در دارالاسلام دین گریزی زیاد شده است، حتی به دلیل آشکار و علنی شدن بعضی از عقاید و رفتارهای ضد اسلامی در میان طبقاتی از مردم جامعه این سخنان به جمع مومنین ناآگاه نیز راه پیدا است؛ اجازه بدهید به تدریج و قدم به قدم جلو برویم و ببنیم که واقعیت چیست؟
الله تعالی با قرار دادن قرائت روزانه ی 17 بار و دهها بار به صورت سنتِ سوره الفاتحه یا حمد در نمازها و بعد از معرفی خودش و تعهداتی که ما در قالب « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِین» می دهیم یکی از آموزشهایش این است که به ما بفهماند عموم انسانهائی که در دنیا می بینیم از سه گروه مشخص خارج نیستند و غیر از ۳ راه هم راه چهارمی وجود ندارد: ۱- أَنعَمتَ عَلَیهِمْ 2- المَغضُوبِ عَلَیهِمْ ۳- الضَّالِّینَ، که در سوره ی بعدی یعنی بقره این سه دسته از انسانها را با نامهای : ۱- مُتَّقِینَ (بقره/۱) [=أَنعَمتَ عَلَیهِمْ]۲- الَّذِینَ کَفَرُواْ (بقره/۶)[= المَغضُوبِ عَلَیهِمْ]۳- وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ (بقره/۸) یا منافقین [=الضَّالِّینَ] توضیح می دهد.
پس انسانهای اطراف من و شما یا مومنین و متقینی هستند که در راه مستقیم الله (الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ) در حرکت هستند و با اطاعتِ از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم خودشان را مشمولِ نعمتِ قرار گرفتنِ در دسته و راهِ « أَنعَمتَ عَلَیهِمْ » کرده اند؛ چنانچه الله تعالی می فرماید: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا (نساء/۶۹) و کسی که از خدا و پیغمبر اطاعت کند، او همنشین کسانی خواهد بود که خداوند بدیشان نعمت داده است، از پیغمبران و صدیقین و شهیدان و صالحین، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند! ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَکَفَى بِاللّهِ عَلِیماً (نساء/۷۰) این فضل و موهبتی از سوی خدا است و کافی است که خدا آگاه باشد .
پس این دسته اول هستند که الله تعالی اینگونه به آنها فضل و نعمت داده است و ما روزانه اینهمه بار بعد از تعهداتی که به الله تعالی در قالب « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِین» می دهیم از او می خواهیم که ما را در این راه راستی که «أَنعَمتَ عَلَیهِمْ » بر آن هستند راهنمائی و هدایت کند و می گوئیم: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه/۶).
دسته دوم هم «المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» یا کفاری هستند که الله تعالی از آنها غضب و خشم گرفته است و به همراه پیروان خودشان جامعه ی کفر و کفار را تشکیل می دهند که این کفارآشکار در دنیا و در میان انسانها به صورت مشخص۶ دسته هستند: ۱- الَّذِينَ هَادُوا ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا(مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها) ۶- مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ. (مرتدین).
با آنکه طیفهای مختلفی از جامعه کفار ایمان می آورند و جزو مومنینِ به آخرین شریعت الله تعالی می شوند اما دسته ای از میان این کفار وجود دارند که تحت هیچ عنوانی ایمان نمی آورند که الله تعالی می فرماید: وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (انعام/۱۱۱) و اگر فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم، و مردگان با آنها سخن میگفتند، و همه چیز را در برابرشان گرد میآوردیم، هرگز ایمان نمیآورند، مگر آنکه الله بخواهد، ولی بیشترشان جاهل هستند و نمیدانند.
این دسته ی دوم از انسانها با چنین صفاتی که به میل و اختیار خود در خودشان به وجود آورده اند و با چنین زمینه سازی هائی که به میل و اختیار خودشان در قلب و نفسشان کرده اند خودشان را در چنان جایگاهی قرار داده اند که الله تعالی در موردشان می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (بقره/۶) بیگمان کفار برایشان یکسان است چه آنان را بیم دهی و چه بیم ندهی، ایمان نمیآورند. خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ (بقره/۷) الله دلها و گوشهایشان را مهر زده است، و بر چشمانشان پردهای وجود دارد، و عذاب بزرگی در انتظارشان است.
پس باید بپذیریم که انسانهائی با این مشخصات هم در اطراف ما وجود دارند. دسته ی سوم یا «الضَّالِّینَ» و سرگردانان نیز وجود دارند که :لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ [به الله (که خودش را در آخرین شریعتش معرفی کرده است) و روز قیامت(که در آخرین شریعت معرفی شده) ایمان ندارند] وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ [و دل هایشان دچار شک و تردید است] فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُون (توبه/۴۵) و در حیرت و سرگردانی خود به سر میبرند. مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ [در این میان سرگردان، متردّد و دودل هستند] لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء [نه با اینان (۱- أَنعَمتَ عَلَیهِمْ ) و نه با آنان (۲- المَغضُوبِ عَلَیهِمْ) هستند] وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً (نساء/۱۴۳) و هر که را الله (به خاطر اعمال زشت و ناپسندش) سرگشته و سرگردان و گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
این «الضَّالِّینَ» و سرگردانان و منافقین بخش بی غیرت و پست 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا یا کفار مشرک یا احزاب یا سکولاریستها هستند که با حفظ عقاید کفری سکولاریستی خود ادعای مومن بودن دارند و ظاهراً در عبادات و احکام شرعی ادای مسلمین را در آورند: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ (بقره/۸) در میان مردم کسانی هستند که میگویند: ما به الله و روز قیامت (ی که در آخرین شریعت معرفی شده)ایمان داریم، در حالی که ایمان ندارند و جزو مؤمنان به حساب نمیآیند.
چرا این دسته سوم مثل عبدالله ابن ابی و دارودسته اش بخش بی غیرت و پست میان سکولاریستها یا احزاب هستند؟ چون اهل کتاب مثل یهود مدینه یا نصرانی های نجران و شبه اهل کتاب هم مثل مجوس الأحساء با بستن پیمانهائی می توانند اهل ذمه شوند و آزادانه به عقاید خود عمل کنند و دارالاسلام نیز از این آزادی آنها حمایت می کند و امنیت در دین و جان و ناموس و مال و آبرو و سایر ضرورتهای آنها را تامین می کند و نیازی به این ندارند که برای بقای خودشان ادای مسلمین را در بیاورند و خودشان را مسلمان معرفی کنند.
تنها سکولاریستها هستند که بین جنگ یا پذیرش اسلام مجبور به اختیار یکی می شوند و بی غیرتهای آنها که عرضه جنگیدن ندارند به ظاهر اسلام را می پذیرند و ادای مسلمین را در می آورند اما در باطن همان عقاید سکولاریستی را دارند.
این منافقین، کفاری پنهان داخلی با آنهمه صفات زشت و ناپسندی هستند که به عنوان ستون پنجم و مجریان جنگ روانی دشمن نیز در داخل مسلمینانجام وظیفه می کنند اما خودشان را در میان مومنینِ ضعیف الایمان و مسلمین ناآگاه و فریب خورده ی زیادی پنهان کرده اند به همین دلیل تشخیص آنها برای ما در دنیا ممکن نیست و در دنیا جزو مسلمین محسوب می شوند اما جالب است بدانید که الله تعالی در مورد یکی از صفات آنها می فرماید: لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (حشر/۱۳) هراس و ترس و بیم شما در سینههای ایشان، بیشتر از هراس و ترس آنان از الله است! این بدان خاطر است که ایشان مردمان نفهم و نادانی هستند.
پس دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها تابع قدرت نظامی مومنین هستند، به هر میزان که قدرت نظامی مومنین بیشتر باشد اینها بیشتر در لاک خودشان فرو می روند و بیشتر ادای مسلمین را در عبادات ظاهری در می آورند و حتی ادعای خشکه مُقدَسی سطحی نگرانه دارند؛ به هر میزان که قدرت نظامی مومنین کمتر شود بیشتر اصل خودشان را نشان می دهند و از عباداتهای ظاهریِ مختص به مومنین فاصله می گیرند. حذیفه بن الیمان رضی الله عنه صاحب سِرّ رسول الله صلی الله علیه وسلم در آگاهی بر منافقین که در زمان خلافت امیر المومنین علی ابن ابی طالب رضی الله عنه وفات کرد می گوید: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ الْيَوْمَ شَرٌّ مِنْهُمْ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، كَانُوا يَوْمَئِذٍ يُسِرُّونَ، وَالْيَوْمَ يَجْهَرُونَ.[۲] منافقینی که امروزه وجود دارند از منافقین زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم شَر تر هستند، منافقین عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم (عقاید و رفتارهای ضد اسلامی) شان را مخفی می کردند، اما امروزه (این عقاید و اعمال ضد اسلامی) را آشکار و اعلان کردهاند.
به این شکل چنانچه قدرت نظامی مومنین کلاً در خانواده یا محله و روستا و شهر و دارالاسلام کم شود یا از بین برود دارودسته ی منافقین نیز به همان نسبت نقاب خودشان را بر می دارند و با اعمال و رفتار و گفتار خود رسماً سکولار بودن خودشان را اعلام می کنند و حتی رسماً به جبهه احزاب سکولار یا مشرک و دین سکولاریسمی ملحق می شوند که سالها پنهانش کرده بودند. بر این اساس است که حذیفه بن یمان رضی الله عنه در مورد این مرحله ی منافقین می گوید: إِنَّمَا كَانَ النِّفَاقُ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ، فَأَمَّا الْيَوْمَ فَإِنَّمَا هُوَ الْكُفْرُ بَعْدَ الإِيمَانِ.[۳] نفاق در دوران نبي صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ وجود داشت؛ اما نفاق امروزي، به معني کافر شدن بعد از ايمان آوردن است.
نکته ی مهم این است که این سه دسته از انسانها: ۱- أَنعَمتَ عَلَیهِمْ (یا مومنین) 2- المَغضُوبِ عَلَیهِمْ (یا کفار) ۳- الضَّالِّینَ (یا دارودسته ی منافقین)، تا روز قیامت وجود دارند و نکته ی دیگر اینکه اگر بر اساس دستوراتی چون: أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِن جَزِيرَةِ العَرَبِ[۴] با توسل به قدرت حکومتی امکان از بین رفتن سکولاریستها یا الاحزاب یا مشرکین به زبان عربی، در دارالاسلام وجود دارد اما کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب می توانند بر اساس پیمانهائی به حیات خود در کنار مسلمین ادامه دهند، و زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنهمه صحابه ی مخلص نتوانست دارودسته ی منافقین را از بین ببرد یعنی این موجودات توسط من و شما نیز از بین نمی روند و حتماً به زندگی پر از خیانت و ذلت و تخریبی خودشان در اطراف ما نیز ادامه خواهند داد تا یک روز قبل از ظهور دجال یا همان روزی که دجال ظهور می کند. تنها در این زمان است که : يَصِيرَ النَّاسُ إِلَى فُسْطَاطَيْنِ فُسْطَاطُ إِيمَانٍ لَا نِفَاقَ فِيهِ وَفُسْطَاطُ نِفَاقٍ لَا إِيمَانَ فِيهِ[۵]. مردم به دو دسته تقسیم میشوند: خیمه ی مؤمنان بی نفاق و خیمه ی منافقان بی ایمان.
پس وجود این سه دسته از انسانها ۱- أَنعَمتَ عَلَیهِمْ (یا مومنین) 2- المَغضُوبِ عَلَیهِمْ (یا کفار) ۳- الضَّالِّینَ (یا سرگردانان دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها)، تا زمان ظهور مهدی علیه السلام امری حتمی است و این سه دسته نیز به صورت کلی تابع دو دین هستند:
- یا دین اسلام با شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و تمام شریعتهای نسخ شده ی آن .
- یا دین سکولاریسم که دین سکولاریستها یا به زبان عربی دین مشرکین یا احزاب است.
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/۶) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم! اشاره به این دو دین اساسی دارد و انسانها در دنیا تابع این دو دین هستند و اگر نقل و انتقالاتی صورت می گیرد در واقع حرکت از دینی به دین دیگر یا گریز از دینی و پیوستن به دین دیگر است، نه گریز از هر دو. چون این غیر ممکن و محال است.
اجازه بدهید با اشاره به محتوای ۴ گانه ی دین در ادبیات عرب و آیات قرآن که بارها به آن اشاره کرده ایم پیش برویم تا روشنتر شود که هیچ کسی هیچ گریزی از دین ندارد و انسانها بلا استثناء برای خود دینی انتخاب می کنند؛ این مفاهیم ۴ گانه ی دین عبارتند از:
- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش
آیا در دنیا شخص یا اشخاصی پیدا می شوند که بگویند ما از این ۴ معنی و مفهوم گریزانیم و از هیچ قدرت حکومتی و قانون برنامه ای اطاعت نمی کنیم و مجازات و پاداش بر اساس هیچ قانونی و توسط هیچ حکومتی را نمی پذیریم؟ قطعاً چنین انسانهائی وجود ندارند. حتی آنارشیستهای سکولار هم باز به نحوی خودشان را تابع این نظم در قالبهای دیگری می دانند.
در اینجا ما به سکولاریستها می گوئیم: لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/۶) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم! یعنی ما از دین شما گریزانیم، اما در برابر تابع دین اسلام هستیم. به همین شکل سکولاریستها نیز کلیت هیچ یک از قوانین شریعتهای آسمانی و دین اسلام را قبول ندارند و از مفاهیم و محتوای ۴گانه دین اسلام و حتی خود دین اسلام گریزان هستند اما در عوض تابع دین سکولاریسم هستند. در اینجا واضح است که تنها یک نقل و انتقالی از دینی به دین دیگری صورت گرفته است.
امروزه در سراسر دنیا این نقل و انتقالها کلاً به سود مسلمین است و پیوستن کفار به مسلمین واضع و روشن و غیر قابل انکار است و همه آمار تازه مسلمین را در سراسر دنیا مشاهده می کنیم و نیاز به توضیح بیشتر نیست چون تمام دنیا و نهادهای مختلف جهانی به آن اقرار دارند؛ با این وجود عده ای «معلوم الحال»در سرزمینهای اسلامی سعی دارند این آینده ی روشنی که متعلق به اسلام است را با دلقک بازی های خودشان بپوشانند که این عده در سرزمینهای اسلامی در اعضاء و طرفداران احزاب سکولار و مرتد محلی و بخصوص دارودسته ی منافقین جای گرفته اند.
عرض کردم که کفار پنهان داخلی یا منافقین اصلی قابل شناسائی نیستند وعده ی زیادی از مومنین ضعیف الایمان یا مسلمین جاهل یا دنیا دوست و دارای قلبهای بیمار را دور خود جمع می کنند و از این جمعیت فریب خورده در مانورهای مختلف به عنوان اهرمی اجتماعی در برابر قدرت مومنین و دارالاسلام سوء استفاده می کنند؛ زمانی، عبدالله ابن ابی در غزوه احد با دارودسته اش جهت ضربه زدن به مومنین تلاش کرد و امروزه نیز به عنوان مثال در قالب انواع «ضرار»ها و اغتشاشات خیابانی در دارالاسلام از نزدیک با این پدیده آشنا هستیم. داریم می بینم.
پس خیال نکنید که این پدیده امری تازه و متعلق به امروز جامعه ی ماست، تصور کنید که در جنگ احد نزدیک به ۳۰۰ نفر از ارتش نزدیک به ۱۰۰۰نفری رسول الله صلی الله علیه وسلم، یعنی در واقع نزدیک به یک سوم از مردان سالم دارالاسلام مدینه جزو دارودسته ی منافقین بودند و به همراه عبدالله بن ابی منافق، ارتش رسول الله صلی الله علیه وسلم را در مانوری جمعی ترک کردند.[۶] نزدیک به یک سوم . تصور کنید که همین الان اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنهمه «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ»(توبه/۱۰۰) وجود داشته باشند باید در یک روستا یا یک شهر یا استان و کشور چند نفر از اینها وجود داشته باشد؟
پس اگر می بینید که به دلیل قدرت دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم و به دلیل ثمرات فداکاری های بی دریغ پیروان صادق ایشان و به دلیل ثمرات تمدن و فرهنگ قدرتمندی که در طول اینهمه قرون گذشته در سرزمینهای اسلامی، در روستای یکصد نفره ی شما تنها امروزه ۱۰-۲۰ نفر از این موجودات یافت می شوند یا در شهر چند صد هزار نفری شما تنها ۱۰۰۰- یا ۲۰۰۰ نفر از این موجودات پیدا می شوند و با ریختن به خیابانها و خرابکاری و شعار دادن تنها سرو صدای بزرگ رسانه ای و تبلیغی راه می اندازند بدانید که اینها عددی نیستند و وجود این موجودات ناچیز در برابر آنهمه جمعیت بزرگ از مومنین و مسلمین هیچی نیست و مشکلی نیست، مشکل اصلی در عدم مدیریتِ این موجودات با قدرت نظامی است. مشکل اینجاست و بدون شک خلاء اینجاست، و وجود این تعداد اصلاً جای هیچ نگرانی نیست.
قبل از سهل انگاری های نهادهای مختلف حکومتی دارالاسلام، مشکل در اینجاست که تو در خانواده ات قدرتی نداری یا قدرت داری و بی غیرت هستی، یا در انجمنهای مردم نهاد و ان جی او ها و شوراهای مختلف و سایر مراکز قدرت از قدرت بهره ای نداری و تهی و بی ابهت هستی و این مراکز قدرت را برای طرفداران احزاب سکولار و بخصوص دارودسته ی منافقین یا مومنین جاهل و بی تخصص و سهل انگار و بی خیال رها کرده ای و از دور نظاره گر شده ای و داری مثل شکست خورده ها و مایوسهای روحی غُر می زنی. به قول مردمان جنوب: سُک سُک می کنی از دور.
مشکل اینجاست که سخنان کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین که خودشان جهت گرفتن امتیازی از دارالاسلام شب و رزو زوزه می کشند و التماس می کنند اما نمی توانند به آن برسند در تو اثر کرده و تو را نیز فریب داده اند که جلو نرو و کسب قدرت نکن و قوی نشو؛ چون با مشکلاتی بسیار جزئی به نسبت مشکلاتی که برای مومنین در دارالکفرها وجود دارد، تمام درهای اصلاح گری و قدرتمند شدن شما به اندازه تمام نهادها و ادرات حکومتی و به اندازه تمام نهادهای مردم نهاد و شوراها و صنفها و سندیکاها وجود دارد، و قدرتمند شدن تو در واقع یعنی نابودی احزاب سکولار و دارودسته ی منافقین داخلی و کنار زدن مومنین ضعیف و سهل انگار در مراکز قدرت.
تو هم جاهلانه فریب خورده ای و از ترس برچسبهای احزاب سکولار و دارودسته ی منافقین نه تنها دوری کرده ای و از این مراکز قدرت خودت را محروم کرده ای بلکه گاه مجبور به خود سانسوری هم شده ای و جرئت نداری که دیدگاه شرعی خودت را در مورد دارالاسلام و وظایف مومنین در برابر هم و در برابر جامعه و دارالاسلام و مسئولیت مهم امر به معروف و نهی از منکر بیان کنی و دچار خیانت سکوت شده ای و همرنگ آنها و شریک جرم آنها شده ای.
باور کنید اسلام به موجودات ضعیف و سست و بی خیالی نیاز ندارد که هنوز نمی تواند بگوید: من اینم و دارای این باورها و عقاید و ارزشها هستم. تو هنوز نتوانسته ای هویت مستقل خودت را قبول کنی و نتوانسته ای شخصیت و هویت اسلامی خودت را به خودت و اطرافیانت ثابت کنی الان می توانی برای دین الله و بندگان الله کاری انجام دهی؟
پس مشکل در وجود چند موجود پست و پلید از سکولاریستهائی چون قریش: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) یا منافقینی چون عبدالله بن ابی که: إِنَّهُمْ رِجْسٌ (توبه/۹۵) یا یهودیانی که بازیِ صبح مسلمان میشم و شب کافر میشم را جهت ضربه زدن به روحیه ی مومنین در می آوردند، نیست؛ بلکه مشکل در این است که تو مومنی همچون صحابه و کسانی که به احسان از آنها تبعیت می کنند: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ(توبه/۱۰۰) نیستی؛ تو کسی چون خدیجه و سمیه و نسیبه و اسماء و صفیه و بلال و حمزه و مصعب و مثنی و سعد و ابوبصیر الکوردی و خالد و صلاح الدین ایوبی و عمر مختار رضی الله عنهم اجمعین و سایر بزرگان ما نیستی؛ تو مومن و متقی ای نیستی که الله تعالی در شریعتش معرفی کرده است و در برابر شریعتش تنها موضع « سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» (بقره/۲۸۵) شنیدیم و اطاعت کردیم می گیرند.
مشکل در وجود توست و این وضع هم تغییر نمی کند تا اینکه تو خودت خودت را تغییر دهی چون: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم (رعد/۱۱) الله حال و وضع و سرنوشت هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند و آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
البته عواملی هم باعث شده اند که امروزه عده ای از جوانان از صف و راه مومنین به سیاهی لشکر دارودسته ی منافقین ملحق شده و از دین اسلام به دین سکولاریسم نقل مکان کنند.
اولین و مهمترین عامل خارجی (از درون آن شخص) به مسئولین تربیتی، عقیدتی و اخلاقی خانواده بر می گردد که والدین هستند. الله تعالی به اینها فرزندی داده است که فطرتاً خواهان اسلام است : فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا(روم/۳۰) و در این شریعت خاتم اسلام نیز هیچ عنصر گریزاننده ای وجود ندارد، پس علت انتقال عده ای از شریعت پیامبر خاتم به دین سکولاریسم خارج از قلمرو دین اسلام و آخرین شریعت آن است.
این فرزند تا سن بلوغ با توانائی های ذهنی که الله تعالی در اختیارش قرار داده است به تدریج در حال تکوین هویت جدید و مستقل خودش است و می خواهد هویت مستقل خودش را شکل بدهد که به صورت طبیعی باید شخصیت جدید او با هویتی اسلامی شکل بگیرد و به رسمیت شناخته شود؛ اما والدین سهل انگار و مسئولیت گریز او را بر اساس ارزشهای شریعت و هویت اسلامی تربیت نمی کنند و فرزند خودشان را با انواع بحرانها وسردرگمی ها و گاه بی رغبتی و گریز از ارزشهای اسلامی رها می کنند، یا با سهل انگاری و بیخیالی و رها کردن تربیت او به جنگ روانی بی سابقه ی دشمنان از کانالهای مختلف ماهواره ای و مجازی و انواع مدارس تحصیلی و جمعهای ناسالم و… همچون برگه ای سفید یا همچون یک مموری و حافظه ی خالی او را در اختیار دشمنان قرار می دهند که این دشمنان هر چه می خواهند در آنها بنویسند و هر چه می خواهند در این مموری و حافظه ی خالی ضبط کنند.
والدین به همین سادگی مسیر انتقال از شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و هویت اسلامی به سایر عقاید و هویتها را برای این فرزند هموار می کنند؛ به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: ما مِن مَوْلُودٍ إلَّا يُولَدُ علَى الفِطْرَةِ، فأبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أوْ يُنَصِّرَانِهِ، أوْ يُمَجِّسَانِهِ[۷] هر مولودى بر فطرت (توحيد) زاده مى شود و اين پدر و مادر او هستند كه وى را يهودى و نصرانى یا مجوس بار مى آورند. [به عقاید دیگری او را بار می اورند غیر از شریعت الله]
این دسته از والدین مجرم باید خودشان را برای بازپرسی روزی آماده کنند که به ملائکه امر می شود همه ی انسانهائی که مسئولیتی به آنها سپرده شده است: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ (صافات/۲۴) و آنها را نگه دارید، که آنان باید مورد بازپرسی قرار گیرند.
به دنبال این، عامل مهم خارجی، به نبود آزادی های شرعی در بیان عقیده و فراهم نشدن زمینه های تحقیقی پذیرفتن عقیده و امنیت مناسب در تحقیق تا رسیدن به عقیده ی صحیح تا سن بلوغ است. یعنی والدین در مسئولیتی که الله تعالی به آنها داده است کوتاهی کرده اند و جامعه هم نتوانسته است که مراکز آموزش و تربیت صحیح را دایر کند و بعد امنیت شخص را در بیان عقاید و رفع شبهاتش تا زمانی که به سن بلوغ برسد تامین کند، به همین دلیل گاه کسانی از میان مسلمین پیدا می شوند که والدینی سهل انگار یا والدینی متعلق به نسل سوخته و سکولار داشته اند و به خاطر جهالت و صرفاً جهت اعتراض به سنتهای جاهلی و ظلمهائی که وجود دارد راهنمای دلسوزی هم در سر راهشان قرار نمی گیرد و احساس تنهائی و غریب بودن و بی هویتی به آنها دست می دهد به همین دلیل گاه اینها شکار تهاجم سازمان یافته ی جنگ روانی و تبلیغات فریبنده ی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های داخلی می شوند، و این دشمنان هم آنها را با طرحهائی چون طرح اندلسی کردن دارالاسلام و انواع شبیخونهای عقیدتی و فرهنگی و انواع دروغ و تهمتهای ناروا نسبت به دین اسلام و اهل آن بدبین و گریزان می کنند، و اگر چیزی از ایمان و اخلاق اسلامی در آنها باقی مانده باشد آنرا سست و ارزشهای اسلامی و قانون شریعت الله را نزدشان کم رنگ و سپس نابود می کنند و در نهایت انسانی مسخ شده با هویتی جدید و وابسته ی به دین سکولاریسم تولید می کنند که از یکی از مذاهب دین اسلام به یکی از احزاب دین سکولاریسم نقل مکان کرده است.
البته باید بدانیم که دو عنصر در وجود انسان وجود دارند که بر تمام عوامل خارجی می توانند پیروز شوند: اختیار و اراده؛ به همین دو دلیل شخص زمانی که به سن بلوغ می رسد در برابر افکار و اعمالش مسئول است و باید مسئولیت اعمالش را بپذیرد، به همین دلیل : كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مدثر/۳۸) هرکسی در برابر کارهائی که کرده است گروگان میشود؛ چون با اختیار و اراده ای که دارد و با اسلام و غیر اسلامی که در برابرش قرار دارد برای نپذیرفتن آخرین شریعت الله تعالی عذری ندارد و می تواند عقاید و رفتارهایش را تغییر دهد و از نظر شرعی انسانی پیشرفته و مترقی شود مثل بسیاری از برادران و خواهرانی که از خانواده ها یا قبایل جاهلی وابسته به یکی از احزاب کافر سکولار و سکولارزده، خودمان را بیرون کشیده ایم: النُّزَّاعُ مِنَ الْقَبَائِلِ [۸] و به این شکل جهت حفظ دین خودمان از چنین خانواده و مکان جاهلی فرار کرده ایم: الفَرَّارُون بِدِيْنِهِم[۹] و جزو کسانی شده اید: الَّذِينَ يُصْلِحُونَ إِذَا فَسَدَ النَّاسُ [۱۰] که کمر به اصلاح میبندند زمانی که مردم فاسد میشوند، با آنکه: أُنَاسٌ صَالِحُونَ، فِي أُنَاسِ سُوءٍ كَثِيرٍ، مَنْ يَعْصِيهِمْ أَكْثَرُ مِمَّنْ يُطِيعُهُمْ [۱۱]… مردمی صالح و اندکی در میان مردمی فاسد و زیاد، کسانی که از سخنانشان اطاعت نمی کنند و سخنانشان را نمی پذیرند بیشتر از کسانیاند که فرمان میبرند، هستید؛ با تحمل این مشکلات قطعی این مسیر، با اختیار و اراده ای که داریم مسیر زندگیمان را تغییر داده ایم.
در برابر ما شاهد کسانی هستیم که با همین اختیار و اراده ای که دارند قانون شریعت الله تعالی را نمی پذیرند و انسانی عقب مانده می شوند و از کاروان اهل ایمان و « الَّذِینَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ » جا می مانند به همین دلیل اختیار با خودتان است اما حواستان باشد که جهنمی هم به عنوان یک ابزار بیم دهنده و هشدار دهنده وجود دارد: لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ (مدثر/۳۷) برای کسانی از شما که میخواهند پیش بروند، و یا کسانی که میخواهندعقب بکشند.
حالا این تولیدات مسموم شیطان و یارانش که عقب مانده اند در خانواده و کوچه و محل کار و جامعه ات وجود دارند و شما هم در حال دعوت و تصفیه و تربیت به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم هستی، اما این موجودات بدون توجه به دعوت مسیر تخریبی خودشان را می روند و علناً با ارزشهای اسلامی مقابله می کنند و علناً مسیر انحرافی را طی می کنند.
در اینجا عده ای از این انسانها با همان اختیار و اراده ای که دارند تابع دلیل و برهان و آیات قرآن حتی توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز نمی شوند و تمایل دارند به مسیر مجرمانه ی خود ادامه دهند، این دسته که همه چیز به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم برایشان روشن شده و به آنها رسیده است اما به جرم خود ادامه می دهند تنها با قدرت مدیریت می شوند چه قدرت بدنی و چه قدرت جمعی و چه قدرت نظامی و اجرائی حکومتی دارالاسلام.
در اینگونه موارد باز می رسیم به همان اصل و قاعده ی مهمِ «مدیریت با قدرت نظامی». در این صورت، در خانواده، مشکل، دختر یا پسر یا خواهر و یکی از اعضای خانواده ات نیست که مسیر احزاب سکولار کافر و مسیر بی اخلاقی و فساد را طی کرده اند و تو هم یکی از جمع آنها هستی، بلکه مشکل در تو است که جزو دارودسته ی منافقین و بی غیرتها شده ای و تنها نظاره گر اینهمه مفاسد هستی و با این مفسدین هم سازش و مداهنه کرده ای و تو هم عملاً یکی از همینها شده ای و با آنها سازگار شده ای که اگر به خاطر جرم این جمع قرار بود حدی زده شود یا تعزیری انجام شود اول باید بر تو زده شود.
الله تعالی می فرماید: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا (نساء/۱۴۰) الله در کتاب ( قرآن، این حکم را ) بر شما نازل کرده است که چون شنیدید به آیات الله کفر ورزیده میشود و آیات الله به بازیچه و تمسخر گرفته میشود، با چنین کسانی منشینید تا آن گاه که به سخن دیگری بپردازند. بیگمان در این صورت (که با اینها همنشین میشوید) شما هم مثل آنان خواهید بود (و در این جرم شریک اینها خواهید شد) . شک نیست که خداوند منافقان و کافران را همگی در جهنم جمع می کند.
یا داری می بینی که در فلان سندیکا یا صنف یا انجمن یا شورا و اداره و غیره مفسدین سکولار یا سکولار زده ها یا حتی مومنین ضعیف الایمان جولان می دهند و تو هم می توانی با قبول مشکلات اصلاحگری قدمی جلو بگذاری و این وضع را با طی کردن این راهِ دعوت پر از خار و مشکل عوض کنی و در این دارالاسلام اصلاحش کنی، یا حداقلش این است که به عنوان «رچه شکین» و پیشاهنگ، روزگار این مفسدین و سهل انگاران بی خیال را تلخ می کنی و اجازه نمی دهی به همین سادگی به مفاسد و تخریبات خود ادامه دهند و آب راحت از گلوی اینها پائین برود و نسلی را تربیت می کنی که اینها را در مراکز قدرت دارالاسلام جارو کنند؛ اما باز از مشکلات مسیر که همیشه برای دعوتگران و اصلاحگران وجود داشته و خواهد داشت می ترسی و مثل شکست خوردهای روحی فرار می کنی و نهایتش این است به غُر زدن و از دور و گرد و خاک راه انداختن بر علیه دارالاسلام و مسئولین اجرائی آن دل خوش می شوید که اکثر این گردوخاکها به سود جبهه ی جنگ روانی دشمن هم تمام می شود.
پس مشکل در خود شماست نه در چند نفر از دارودسته ی منافقین یا احزاب سکولار مرتدی که در طول تاریخ وظیفه ی آنها همین جنگ روانی و تبلیغی و دشمنی بر علیه دارالاسلام بوده است. مشکل در وجود گرگ نیست، قرنهاست که گرگ همین است که الان هم هست و داری می بینی، بلکه مشکل در وجود شماست که راههای مدیریت و مبارزه با این گرگها را هنوز یاد نگرفته اید، و از دور شاهد نابودی عقاید و فرهنگ و ارزشها و حتی نابودی برادران و خواهران و سرزمین اسلامی خودتان توسط این گرگها هستی و بی تحرک مانده ای.
پس مشکل در وجود قطعی و حتمی کفاراهل کتاب و شبه اهل کتاب و وجود مقطعی کفار سکولار و بخصوص مشکل در وجود دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها در اطراف ما نیست، بلکه مشکل این است که با وجود افزایش مستمر تعداد مسلمین در دنیا، این مسلمین شبیه مسلمینی شده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در موردشان می فرماید: “يُوشِكُ الأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا ” . فَقَالَ قَائِلٌ وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ قَالَ ” بَلْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيرٌ وَلَكِنَّكُمْ غُثَاءٌ كَغُثَاءِ السَّيْلِ وَلَيَنْزِعَنَّ اللَّهُ مِنْ صُدُورِ عَدُوِّكُمُ الْمَهَابَةَ مِنْكُمْ وَلَيَقْذِفَنَّ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمُ الْوَهَنَ ” . فَقَالَ قَائِلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْوَهَنُ قَالَ ” حُبُّ الدُّنْيَا وَكَرَاهِيَةُ الْمَوْتِ ”.[۱۲]نزديك است، كه امتان (غير مسلمانان) همديگر را چنانى طعام خوران يك تبق دعوت مى كنند براى تاراج كردن شما دعوت نمايند كسى پرسيد: اين از جهت كم بودن ما است؟ گفت: بلكه در آن روز بسياريد وليكن مثل خاشاك بالاى آب سيل پراكنده مى باشيد الله خوف شما را از دلهاى دشمنانتان برمی دارد [اینهم به خاطر اعمال خودمان است. فتفشلوا و تذهب ریحکم . فشل اوردیم و ابهت ما از دل دشمنانمان فروریخته. به خاطر چه؟ به خاطر تفرق ما] ودر دلهاى شما الْوَهَنَ را مى اندازد. پرسيدند: الْوَهَنَ (ضعف) چيست؟ گفت: حب دنيا وبد ديدن مرگ.
کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های داخلی هم از این الْوَهَنَ و از این تفرق و ضعف شما و چسبیدن شما به دنیا و جهل شما به قیامت که این جهل به قیامت نتیجه ای جز بد دیدن مرگ در بر ندارد، سوء استفاده کرده اند و با گرفتن «اختیار» و «اطاعت» شما، از سیاست فرعون نسبت به شما استفاده می کنند: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (زخرف/۵۴) فرعون قوم خویش را فرومایه و ناآگاه بارآورد و ایشان هم از او فرمانبرداری و اطاعت کردند. آنان قومی فاسق بودند.
یعنی دشمنان می خواهند با تحمیل خشونتی که همیشه چاشنی سخنانشان است بگویند که تو هیچی نیستی و اختیار و اراده ای نداری (چون با تفرق دچار فشل و بی ابهتی شده ای و تذس تو هم از دل آنها ریخته است خودت این زمینه را فراهم کرده ای)، و باز اینها به شما می گویند که باید تابع آنها و زیر دست و ذلیل افکار و تفکرات فاسد آنهاباشی و «اطاعت» خودتر ا به آنها بدهی و در آرزوی فلان هدف توهمی سکولاریستها بمانی و مسیری را طی کنی که الله تعالی قرنها پیش هشدار داده است که : إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ (محمد/۲۵) بی تردید کسانی که پس از روشن شدن هدایت برای آنان [به همان عقاید باطل و کردارهای ضد اسلامی] برگشتند [و دست از قانون شریعت الله برداشتند] شیطان زشتی هایشان را در نظرشان آراست و آنان را در آرزوهای دور و دراز انداخت.
امروزه کفار سکولار جهانی و احزاب مختلف سکولار محلی و دارودسته ی منافقین می خواهند تو را از محتوای ۴ گانه ی دین اسلام برگردانند و اسلامی تهی و پوچ و مسخ شده را تحویلت بدهند و شما را در آرزوهای خیالی و توهمی فرو ببرند و با این آرزوها سرگرمتان کنند و در راه اهدافشان خرجتان کنند، اما اسلام به تو می گوید که قدرت اصلی در تغییر خودت است. ابتدا خودت را تغییر بده تا بتوانی اطرافت را تغییر بدهی: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم (رعد/۱۱) در این صورت نشر شایعه ی دین گریزی تنها نشر یک توهم است اما تفرق و فشل و سستی ناشی از تفرق و «ألْوَهَنْ» در میان مومنین و سهل انگاری مسئولین حکومتی دارالاسلام در اِعمال قدرت نظامی جهت ترساندن و مدیریت: عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ (انفال/۶۰) یک واقعیت و بیماری است که باید درمان شود.
علاوه بر این، اسلام جهت مبارزه ی با دنیای جاهلیت و کفر مهاجم به تو یاد می دهد که شخص برای تغییر اطراف هم حتی اگر پیامبر الله باشد باز بعد از نصرت الله تعالی نیازمند به قدرت سایر مومنین دارد: هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصرِهِ وَبِالمُؤمِنينَ (انفال/۶۲) او همان کسی است که تو را با یاری خود و توسّط مؤمنان تقویت و پشتیبانی کرد .
در کنار این، اسلام یاد می دهد که تنها راه خلاصی از این وضعیت نکبتبار و ذلیلانه زندگی کردن، بازگشت به دین از کانال جهاد فی سبیل الله است، آنهم از کانال یکی از «۳ابزار» برتر نه گروههای متفرق که همیشه پیام آور ذلیلی و شکست و نابودی فرقه ی ناجیه و حتی دلسرد کردن مومنین از جهاد و اهل جهاد بوده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِذَا تَبَايَعْتُمْ بِالْعِينَةِ، وَأَخَذْتُمْ أَذْنَابَ الْبَقَرِ، وَرَضِيتُمْ بِالزَّرْعِ، وَتَرَكْتُمُ الْجِهَادَ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ذُلاًّ لاَ يَنْزِعُهُ حَتَّى تَرْجِعُوا إِلَى دِينِكُمْ[۱۳]هرگاه دست به معامله عینه بزنید و مشغول شخم زدن زمين شويد و دامداری و كشاورزی رضايت دهيد و جهاد را رها نماييد، خداوند متعال ذلتى بر شما مسلط خواهد نمود، و آن را برطرف نمى كند، تا اينكه به دينتان برگرديد.
نگاه کنید: ترکستان شرقی، ترکستان غربی، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، کردستان عراق، آل سعود و سایر سرزمینهائی که کفار سکولار بر مسلمین مسلط شده اند در چه ذلتی زندگی می کنند.
بدون شک مسلمین با معامله عینه و مشغول شدن به کشاورزی و رهاکردن جهاد کافر و مرتد نشده اند بلکه این کارها باعث از میان رفتن قدرت نظامی دارالاسلام و تسلط کفار بر آنها شده است، و با تسلط کفار بر آنها، از مفاهیم ۴گانه ی دین: ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن (از این قدرت حکومتی و قانون و برنامه) ۴- مجازات و پاداش (بر اساس این قانون و برنامه و توسط این قدرت حکومتی)دور شده و دینشان از این مفاهیم خالی و تهی و ناقص شده است و بازگشت به این ۴ مفهوم یعنی بازگشت به دین اسلام کامل.
اگر در اکثر سرزمینهای اسلامی اشغال شده توسط کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی این امکان و توانائی بازگشت توسط بسیاری از مسلمین با خون و شهادت میسر است و حتی ممکن است در دنیا به آن دست پیدا نکنند تا از این ذلتی که در آن به سر می برند نجات پیدا کنند اما این امکان برای ساکنین دارالاسلامهائی که فعلاً بر اساس یکی از مذاهب اسلامی اداره می شوند وجود دارد که اگر بخواهند از این ذلتی که به خاطر چند موجود سکولار زده یا طرفداران چند حزب سکولار و مرتد به حاشیه رانده شده خود را به آن گرفتار کرده اند، نجات پیدا کنند.
پس در دارالاسلام بر قدرت سایر مومنین و بر قدرت نهادهای مختلف حکومتی و نهادهای مختلف مردمی و انجمنهای مختلف و شوراها و سندیکاها حساب کن و اجازه نده که دشمنان تو را با جنگ روانی و تبلیغی شان فریب دهند و تو را از نعمت بسیار بزرگ و ارزشمند دارالاسلام و قدرت حکومتی آن محروم کنند، نعمتی که بعد از ایمان هیچ چیزی با آن برای بقای امنیت و بقای ابهت و بقای عزت مومنین و متقین در برای دشمنان برابری نمی کند و حفظ آن بعد از ایمان از واجبترین دستورات شریعت الله تعالی به مومنین است.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.
رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[۱] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
[۲] بخاری ۷۱۱۳
[۳] بخاری۷۱۱۴
[۴] مسلم۱۶۳۷
[۵] أخرجه الإمام أحمد في «مسنده»، وأبو داود في «سننه»، والطبراني في «مسند الشاميين»، والحاكم في «المستدرك»، وأبو نُعيم في «الحلية»، والخطيب في «مُوضح أوهام الجمع والتفريق»، والبغوي في «شرح السنة» / الألباني في «سلسلة الأحاديث الصحيحة» برقم (۹۷۴) وصححه في «صحيح الجامع» كذلك./ سنن أبی داوود: ج۴ ص۹۴ ح۴۲۴۲، مسند ابن حنبل: ج۲ ص۴۹۳ ح۶۱۷۶، مسند الشامیّین: ج۳ ص۴۰۱ ح۲۵۵۱، الفتن: ج۱ ص۵۷ ح۹۳
[۶] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۳؛ ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۳۲۶که تعداد ارتش باقی مانده مسلمین را ۷۰۰ تن یاد کرده است. عروه، ص۱۶۹، زهری، المغازی النبویة، ص۷۷، واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱ ص۶۴ نیز به این جدا شدن این تعداد از ارتش اسلام اشاره کرده اند.نیز : الطبقات، ج۲، ص۳۰؛.سهیلی، عبدالرحمن، الروضالانف، ج۵، ص۴۲۶.
[۷] أخرجه البخاري (۱۳۵۸) واللفظ له، ومسلم (۲۶۵۸)
[۸] ابن ماجه (۳۹۷۸) / ابن حزم: أصول الأحكام ۱/۵۹۴
[۹] الزهد لأحمد بن حنبل 236
[۱۰] السنن الواردة في الفتن لأبي عمرو الداني (۱/ ۲۵) وغيره، وصححه الألباني في الصحيحة
[۱۱] أخرجه أحمد (۶۶۵۰)، والطبراني (۱۳/۳۶۳) (۱۴۱۷۸)، والبيهقي في (الزهد الكبير) (۲۰۳)
[۱۲] رواه أبو داود (۴۲۹۷)، وأحمد (۵/۲۷۸) (۲۲۴۵۰). جوَّد إسناده الهيثمي في مجمع الزوائد (۷/۲۹۰)، وقد صححه الالباني في تخريج المشكاة ( ۵۳۶۹) وصححه الألباني في صحيح سنن أبي داود (۴۲۹۷). وفي الصحيحة ۹۵۶
[۱۳] رواه أبو داود (۳۴۶۲)، قال الحافظ في البلوغ (۱/۱۷۲): رواه أبو داود مِن رواية نافع عنه، وفي إسناده مقال، ولأحمد نحوه مِن رواية عطاء ورجاله ثقات./، والبزار (۵۸۸۷)، والطبراني في مسند الشاميين (۲۴۱۷) وصححه الألباني في صحيح سنن أبي داود (۳۴۶۲).