تاریخ غرناطه در اندلس (اسپانیا کنونی)باعث توبهٔ من شد

تاریخ غرناطه در اندلس (اسپانیا کنونی)باعث توبهٔ من شد

ترجمه: ابوعامر

همهٔ زندگی‌ام را در خوشبختی کامل و زیر سایهٔ توجه پدر و مادرمم که زندگی‌شان را صرف من کرده بودند گذارندم، چون من تنها فرزند آن‌ها بودم. همین که تحصیلاتم را به پایان رساندم، پدرم به عنوان هدیه برایم یک اتوموبیل خرید و از من خواست خودم را برای کار در شرکت او آماده کنم. در این مدت با دوستان دوران تحصیلم رابطهٔ زیادی داشتم. «عبدالله» نزدیکترین آن‌ها به من بود. شبیه بودن وضعیت اجتماعی من به او باعث ارتباط بیشتر من با او شده بود، او هم تنها فرزند خانواده‌شان بود و پدر او هم مانند پدر من از وضعیت مادی خوبی برخوردار بود و محل زندگی‌شان هم به ما نزدیک بود…

پس از پایان تحصیل، دوستم از من خواست مانند دیگر دوستانمان که بلدند چطور از وقتشان لذت ببرند برای تفریح به خارج از کشور سفر کنیم!قضیه را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و آن‌ها بعد از اصرار شدید من در پایان با این سفر موافقت کردند، اما پدرم از این که اینگونه سفرها به کشورهای غربی باعث انحراف اخلاقی من شود بسیار نگران بود چنانکه این برای بسیاری از جوانان اتفاق می‌افتاد، اما من به او اطمینان دادم که فرزند خوبی برای او باشم. در حالی که پدر و مادرم برای بازگشت من به سلامتی دعا می‌کردند برای خودم و دوستم بلیط سفر به اسپانیا را تهیه کردم.

با رسیدن به اسپانیا دیدم دوستم برای اقامت در یک هتل خاص اصرار دارد؛ وقتی سبب را از او پرسیدم به من گفت این هتل در کنار یکی از مشروب فروشی‌های معروف هست که قرار است ما هم مثل بقیه زندگی‌مان را در آن از نو شروع کنیم!اینجا بود که به یاد نصیحت پدر و مادرم افتادم که تا می‌توانم خودم را از هر چه به دینم ضربه می‌زند دور نگه دارم… اول از رفتن به همراه او خودداری کردم… اما زیر فشار اصرارهای او بالاخره موافقت کردم.

از همان روز اول، من را به سمت انحراف‌های اخلاقی بدی کشاند و اصلا متوجه کارهایی که می‌کردم نشدم مگر در روز دوم. اینجا بود که از آنچه در حق خودم و دینم مرتکب شده بودم به شدت احساس پشیمانی کردم.اما این حالت مدت زیادی دوام نیاورد… برای تغییر جو به غرناطه (گرانادا) و طلیطلة (تولدو) سفر کردیم. راهنمای من در این سفر یک دختر غیر مسلمان بود که من را در منطقهٔ آثار باستانی اسلامی راهنمایی می‌کرد.

در طلیطله شاهد کاخ‌های عظیمی بودم که اجداد ما مسلمانان بنا کرده بودند. آن دختر برای من توضیح داد که چگونه مردمش از مسلمانان جز به نیکی یاد نمی‌کنند زیرا آنان در هنگام فتح اندلس در حق کسی از آنان مرتکب هیچ بدی نشده بودند.هنگامی که او دربارهٔ عظمت تاریخ اسلام در این سرزمین به طور مفصل حرف می‌زد احساس خجالت من از گناهانی که در این سرزمین مرتکب شده بودم بیشتر می‌شد، سرزمینی که پدران ما با تقوای خداوند فتح کرده بودند.

احساس شرمندگی‌ام وقتی به اوج خود رسید که یکی از محراب‌های داخل یکی از قصرها را که در آن آیاتی از قرآن کریم نگاشته شده بود مشاهده کردم. هر چه به آن کلمات نگاه می‌کردم به یاد گناهانی که از روز اول در این سرزمین مرتکب شده بودم احساس بغض شدیدی در گلوی خود می‌کردم، سرزمینی که به گذشتهٔ پر افتخار ما برمی‌گردد.

با دیدن این سخن خداوند متعال که می‌فرماید: {وَلا تَقْرَبوا الزِّنى إنَّه کانَ فَاحِشَةً وَّسَاءَ سَبِیْلاً} (و به زنا نزدیک نشوید چرا که آن همواره بدکاری است و عاقبت بدی دارد) بر روی یکی از دیوارها، ناخود آگاه اشکهایم جاری شد. آن دختر که از گریهٔ من تعجب کرده بود علت را از من پرسید و من که می‌دانستم او سبب آن را درک نخواهد کرد به او گفتم که به یاد خاطرات گذشته افتاده‌ام! اینجا بود که تصمیم گرفتم با اولین پرواز به کشورم برگردم… دوستم سعی کرد من را برای ادامهٔ سفرمان قانع کند اما من که زشتی آنچه را در حق خودش و دینش مرتکب می‌شد می‌دانستم پیشنهادش را به شدت رد کردم.

با پشیمانی به سرزمینم برگشتم در حالی که امیدوار بودم خداوند گناهانی را که مرتکب شده بودم مورد مغفرت قرار دهد. از زمانی که پاهایم به خاک کشورم رسید تصمیم گرفتم همهٔ روابطم را با آن دوست که اگر لطف خداوند نبود، نزدیک بود من را به وادی هلاکت بکشاند قطع کنم…

بیداری اسلامی معاصر و جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت دوازدهم

بیداری اسلامی معاصر و  جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت دوازدهم

✒️به قلم: محمد صدیق دهواری

?در مورد دیگر ارتباطات خود در بلوچستان پس از دوره تابستانی سال ۱۳۶۴ می‌گوید:

♦️«سال بعد، یعنی سال شصت وپنج، در معیت کاک ناصر و کاک صلاح به زاهدان رفتیم، چهل کیلومتر مانده به زاهدان چرخ پیکان گریپاژ کرد، من برای آوردن کمک به زاهدان رفتم؛ اما در پست ورودی به زاهدان، مرا دستگیر کردند، و شب در زندان ماندم، و روز بعد مولانا عبدالملک آمد و من را آزاد کرد، در زاهدان مولانا به تنهایی از من در مورد برادران مکتب سئوالاتی پرسید، من هم از آن¬ها به خوبی یاد کردم…»

در مورد کاک بلال که از برادران اخوان عراق بودند که آنان را در این دوره همراهی می‌کرد چنین می‌گوید: « کاک بلال مردی متدین، خوش اخلاق و آرام بود؛ اما درونگرا.»

استاد احمد شریفی در مورد شرکت کنندگان این دوره می‌گوید:

?اقای ابراهیم جهاندیده از سراوان نیز از شرکت کنندگان در زاهدان بود، من از ایشان خیلی خوشم آمد و سال ها پس از این سفر به سوران و سیب و سراوان سفر کردم، و مجدداً با ایشان منطقه را گشتم…

از اقای  حاج محمد حسین رئیسی هم من در آن سفر خیلی خوشم آمد، هرچند گرایش های قوی قومیتی داشت، اما آدمی با توانایی های مخصوص خودش بود، هنوز هم نمی دانم چرا آن سال‌ها کسی به چابهار نرفت و در آن جا برای دعوت ساکن نشد.

?از افرادی که در دوره شرکت داشتند، کاک اقبال( ایوبی) از ایرانشهر بود و نقش ناظمی رو انجام می‌داد. شرکت کنندگان دوره زاهدان، فردی بود به نام «سعد» که می‌گفت، از هواداران اخوان سوریه بوده و پس از سرکوب شهر «حما» به فرانسه فرار کرده و در آن جا دانشجوی پزشکی بوده و سپس به ایران آمده، هم اکنون افرادی که در آن دوره حضور داشتند از سرنوشت ایشان اطلاعی ندارند.»

?استاد احمد شریفی از شاگردان ماموستا عبدالرحمن یعقوبی از پیشکسوتان جماعت اخوان المسلمین بودند. پیش از انقلاب ماموستا یعقوبی امام مسجد خضر زنده  پاوه بودند و در این مسجد فعالیت های شروع شده بود بعدها این مسجد محل برگزاری اولین کلاس های کاک ناصر در دوران انقلاب گردید.

در این کلاس ها طلاب  ماموستا عبدالرحمن یعقوبی وکاک ناصر حتی چپی ها و ملی گراها شرکت می کردند واین چنین ماموستا شریفی ودیگر  طلاب ماموستا یعقوبی به استاد کاک ناصر معرفی و از زمره شاگردان ایشان قرار می گیرند.

⚫️ماموستا احمد شریفی نیز همچون بسیاری از پیشکسوتان جماعت اخوان المسلمین پس از تغییر مسیر جنبش وتوقف فعالیت های اخوان المسلمین با جماعت دعوت واصلاح ارتباط ندارد.

از سخنان استاد احمد شریفی و استاد تحسین به خوبی نقش استاد علامه ناصر سبحانی در تشکیلات اخوان تا آن مقطع نمایان می گردد.

ادامه دارد

در بخش بعدی به خاطرات استاد بلال  از گروه سه نفر اعزام شده اخوان به بلوچستان می پردازیم

با ما همراه باشید

تلاش مرتدین و خائنین گروه رجوی جهت نفوذ در استان سیستان و بلوچستان ایران

تلاش مرتدین و خائنین گروه رجوی جهت نفوذ در استان سیستان و بلوچستان  

به قلم: عبدالرحمن براهوئی / سراوان

الله متعال در مورد دارودسته ی منافقین می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (مجادله/۱۴)، آیا آگاهی از کسانی که گروهی را به دوستی می‌گیرند که خدا بر آنان  غضب گرفته. اینان منافقانی بیش نبوده و نه از شما هستند و نه از آنان- یعنی این ها نه از مومنین هستند و نه از کفار اصلی هستند – چنین کسانی به گونه ای آگاهانه سوگند دروغ یاد می‌کنند!‏

این گروه منافقین که نه مومنین به آنها اعتماد دارند و نه کافرین اگر در جامعه ی مسلمین زندگی کنند و از دارالاسلام خارج نشوند باز مشمول حقوق مسلمین می شوند اما اگر از دارالاسلام و جامعه ی مومنین خارج شوند مشمول حکم کفار سکولار و محارب می شوند.

دقت کنید: این ها مشمول حکم کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب نمی شوند تا وقتی که از جامعه ی مسلمین جدا شدند و بیرون رفتند مشمول حکم جزیه گردند؛ بلکه، مشمول حکم مشرکین و سکولاریستها می شوند، و از آن ها جزیه هم قبول نمی شود، و در این مرحله تنها سرنوشتشان مرگ است چون، قبلاً دعوت به آن ها رسیده است. این نکته ی خیلی مهمی است که نشان می دهد سرچشمه و منبع منافقین به سکولاریستها بر می گردد، در مورد آن ها اینگونه گفته می شود:«مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا»(احزاب/۶۱) نفرین شدگان و رانده شدگانند. هر کجا یافته شوند، گرفته خواهند شد و پیاپی به قتل خواهند رسید «وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا».‏

حکومت اسلامی تنها ابزار و نهادی است که این دشمنان داخلی را منزوی، منقبض، کنترل، مهار، اخراج و در نهایت نابود می کند. دارودسته ی رجوی نمونه ی عینی این روند از پیدایش تا تکامل گروه منافقین بوده است با این تفاوت که این گروه تنها به خروج از دارالاسلام بسنده نکرد بلکه در کنار صدام حسین بعثی سالها از ملت ایران کشت و کودکان کُردها را در عراق زنده به گور کرد و…

این مزدوران خائن و طرد شده تلاش زیادی کردند که بتوانند در میان اهل سنت یارگیری کنند اما تمام تلاشهای آنها بر باد رفت، چرا؟ چون در میان اهل سنت علمای بیدارگری وجود داشتند که میزان خطر این جانیان را به مسلمین گوشزد کرده بودند.

با این وجود ما چند سال قبل متوجه شدیم که با تعامل اهل سنت با نیروهای امنیتی، یک تیم ۵ نفره ی متعلق به این جنایتکاران خائن و وطن فروش در روستای چانف شهرستان نیکشهر استان سیستان و بلوچستان به طور کامل منهدم شد. احمد صحویی فرمانده این تیم بود که به مدت سه سال در پادگان اشرف در عراق تحت آموزش‌ بود، به همراه ۴ نفر دیگر به هلاکت رسید.

نفوذ آمریکا و آل سعود در حکومت دست نشانده پاکستان همیشه ابزار فشار بر دارالاسلام ایران بوده است یک بار به وسیله امثال ریگی و یک بار توسط دارودسته ی منافقین و… اما در نهایت همگی طی معامله ای واگذار و خرج شده اند.

با آنکه تمام راههای نفوذ این موجودات مزدور توسط نیروهای امنیتی ایران مسدود و نابود شده است با این وجود ما ادبیات گفتمانی و حضور این خائنین در فضای مجازی بلوچهای سکولار را به صورت واضح مشاهده می کنیم که متاسفانه مطالب و کلیپهای تولید شده توسط این خائنین گاه از سوی جوانان جاهل نیز دست به دست شده و در گروههای مختلف فوروارد می شود.  

دارودسته ی رجوی که توسط چند فسیل تاریخ گذشته و منزوی مدیریت می شود جهت بقای خود جهالت جوانان را ابزاری جهت خدمت به اربابان آمریکائی و سعودی خود برگزیده است؛ اهل سنت و بخصوص جوانان ما باید مواظب این توطئه و تبلیغاتهای مسموم باشند و اجازه ندهند این خیانتکاران آنها را ابزار دست خود کنند یا در راه اهداف خود خرجشان کنند.  

پێشمه‌رگه‌ سه‌رخه‌ری سه‌ره‌كی و سه‌رسه‌ختی ئایینی كوفری سیکولاریسمه

پێشمه‌رگه‌ سه‌رخه‌ری سه‌ره‌كی و سه‌رسه‌ختی ئایینی كوفری  سیکولاریسمه

ئا: ئێمه سه رده که وین

پێشمه‌رگه‌ سه‌رخه‌ری سه‌ره‌كی و سه‌رسه‌ختی ئایینی كوفری  سیکولاریسمه ، ئه‌م ئایینه‌ كوفریه‌یان بۆخۆیان كردوه‌ به‌ڕێبازی ژیان ، الله تعالی ده‌فه‌رموێ : ﴿ وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ﴾(آل‌عمران :٨٥) واته‌ : هه‌ركه‌سێك جگه‌ له‌ئیسلام بكات به‌ئایین و ڕێبازی ژیان ئه‌وه‌ لێی قبول ناكرێ و له‌رۆژی دوایی دا له‌خه‌ساره‌ت مه‌ندانه‌ .)

وه‌ الله تعالی ده‌فه‌رموێ : ﴿ وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ ﴾(المائدة :٣) واته‌ : ڕازی بووم بۆتان كه‌ ئیسلام ببێته‌ ئایین و ڕێبازی ژیانتان ، وه‌الله تعالی ده‌فه‌رموێ : ﴿ إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ ﴾(آل‌عمران :١٩) واته‌ : به‌راستی ئایین و رێباز لای الله تعالی ئیسلامه‌ .

پێشمه‌رگه‌و سه‌رانی طاغوتی پێشمه‌رگه‌ ئایینی پیرۆزی ئیسلامیان نه‌كردۆته‌ رێبازی ژیان ، به‌ڵكو دیموكراسی كوفریان كردوه‌ به‌ ئایین و رێگه‌ی خۆیان . كه‌واته‌ هه‌رچه‌نده‌ شایه‌تمانی سه‌ر زاره‌كی بهێنن و نوێژیش بكه‌ن هه‌ر كافر و موڕته‌د و هه‌ڵگه‌راوه‌ن .

۲ -خالێكی تر له‌گومرایی گومراكان كه‌ ده‌ڵێن پێشمه‌رگه‌ كافرنی یه‌ و موسڵمانه‌ ئه‌وه‌یه‌ كه‌ ده‌ڵێـن :- ئه‌گه‌ر پێشمه‌رگه‌ توشی كوفریش بوبن و كوفریان كردبێت ، ناكرێ ته‌كفیر بكرێن تا بۆیان ڕۆشن ده‌كریته‌وه‌ و به‌ڵگه‌ی شه‌رعیان بۆ ده‌هێنرێته‌وه‌ ((إقامة الحجة)) یان له‌سه‌رده‌كرێ ، یان ده‌ڵێن به‌شێوه‌یه‌كی گشتی كافرن به‌لام تاك تاك و دانه‌ دانه‌ كافر نین .

وه‌لام : ئه‌م گومان گومرایی یه‌ هیچ به‌لگه‌یه‌كی شه‌رعی له‌ قورئان و سوننه‌ت و ئیجماع و قیاس پشتیوانی لێ ناكات ، به‌ڵكو زۆر به‌ئاشكرا دژ و پێچه‌وانه‌ی ئایه‌ته‌ پیرۆزه‌كانی قورئان و سوننه‌ت و ئیجماع و یه ك ده‌نگی هاوه‌لانی به‌ریزی پێغه‌مبه‌رن (ﷺ).

ئه‌گه‌ر مه‌به‌ستیان له‌وه‌ش بێت پێشمه‌رگه‌ موسلمانه‌ ئه‌وه‌ كوفریان كردوه‌ به‌ الله تعالی چونكه‌ ئه‌م گومرایه‌یان ئایه‌ت و ووته‌ی الله تعالی به‌درۆ خستۆته‌وه‌ ، الله تعالی ده‌فه‌رموێ كافرن ، ئه‌وانیش ده‌لێن موسلمانن!! ، الله تعالی ئه‌فه‌رموێ : ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱلطَّٰغُوتِ فَقَٰتِلُوٓاْ أَوۡلِيَآءَ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّ كَيۡدَ ٱلشَّيۡطَٰنِ كَانَ ضَعِيفًا ﴾(النساء :٧٦) واته‌ : ئه‌وانه‌ی باوه‌ڕدارن له‌ پێناوی ((الله)) دا كوشتارده‌كه‌ن و ئه‌وانه‌شی كافرن له‌ پێناوی طاغوت دا

كوشتار ده‌كه‌ن ¸بكوژن دۆستانی شه‌یتان به‌راستی فێڵ و ته‌لكه‌ی شه‌یتان بێ هێزه‌ ).

بێگومان پێشمه‌رگه‌ به‌نده‌و به‌كرێگیراوی طاغوتن وجه‌نگ و كوشتار له‌ پێناوی طاغوت دا ده‌كه‌ن سه‌رخه‌ری یه‌زیدی شه‌یتان په‌رست و ئامریکا و ناتو و … و دۆستی شه‌یتانن .

شمه ای از اهمیت استخبارات (اطلاعات و امنيت) در اسلام

شمه ای از اهمیت استخبارات (اطلاعات و امنيت) در اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم     

 به قلم: ا. س  . فارسی

امنيت بدون شک عنصر ارزنده در هرجامعه است انتفای این عنصر از جامعه شیرازه این جامعه را از هم می پاشد و عنصر اعتماد را از افراد جامعه سلب می دارد.

 امنیت شاخص بارز جامعه سالم است که از افراد جامعه دیوار پولادینی می سازد و از نفوذ عناصر تبهکار ومفسد جلوگیری می کند.

امنیت بدون شک که در نظامی پیوند عمیق با استخبارات در این نظام دارد. متاسفانه در روزگاری که ما زیست می کنیم می نگریم که این ارگان در کشورها به تازیانه مبدل گردیده است که می کوبد و وحشت و خوف را بر مردم چیره ساخته است و از نظام های مبتنی بر کفر وارتداد دفاع می نماید در حالیکه در اسلام و در نظام اسلامی این ارگان نقش مثبت و ارزنده را در حمایت امت اسلامی و ارزشهای اسلامی ایفا می کند نه آنچنانکه در نظام های حاکم بر امت اسلامی می نگریم، وشاهد فساد و تبهکاری این ارگان هستیم.

استخبارات (اطلاعات و امنيت)  در اسلام جزء لاینفک نظام اسلامی است که نظام  را از خطر های خارجی و داخلی حمایت می نماید و نمی گذارد که نظام دستخوش افراد  بی بندوباری گردد. این ارگان در حقیقت اجراء وقایوی است که نظام  و امت را از خطر ها بیم می دهد.

اما بدون شک که این ارگان را در اسلام ضوابطی است که باید به آن آراسته باشد در غیر آن به دستگاهی مبدل می گردد که می درد و قلع می نماید و قمع می کند وترس و خوف می افگند!!

البته این ارگان نه تنها جزء لاینفک نظام اسلامی است بلکه حرکت اسلامی که می خواهد که درفش اسلام را به اهتزار بیاورد و علیه نظام کفری می جنگد، این حرکت باید این ارگان را  در آغوش داشته باشد تا در نبرد حق علیه باطل صفش را فشرده تر بسازد و قلعه اش را مستحکم تر بگرداند.

چنانکه قبلا گفتم برخی ها می پندارند که مفهوم استخبارات وامنیت مدلولی را  افاده می نماید که آن را در این نظام ها می نگریم در حالیکه امنیت در فرهنگ اسلامی مفهومی را  افاده می نماید که یکسره با مدلول این واژه در نظام های حاکم  بر جامعه اسلامی مخالف است.

 امنیت در فرهنگ اسلامی امنیت افراد امت اسلامی است که در نظام اسلامی زیست می نمایند. اداره امنیتی مکلف است که همه وسایل آسایش و راحت این افراد را که منافی با ارزش های اسلامی نباشد آماده کند تا مردم به راحتی زندگی کنند و از کسی به جز الله عزوجل خوف نداشته باشند چون این هدف اسلام است که باید همه ارگان های نظام اسلامی همه خوف ها را به جز خوف از الله، از جامعه اسلامی ریشه کن نماید و از قلب ها آن را بزداید.

پس برماست که از اسارت مفاهیم مغلوط خود را برهانیم و مفهموم قرآنی واژه را درک نماییم

در یک حرکت اسلامی به ویژه جهادی دستگاه امنیتی نقش کلیدی را به عهده دارد این دستگاه از نفوذ عناصر تبهکار و مفسد از رده های حرکت جهادی به ویژه سطوح عالی جلوگیری می نماید. سدی را ایجاد می کند که منافقان نتوانند آن را بشکانند وبه زودی مسیر حرکت جهادی را به گونه ای که می خواهند تغیر دهند.

این دستگاه نمی گذارد که افراد منافق تبلیغات زهرآگین شان را علیه حرکت جهادی در داخل افراد نشر نمایند بلکه در این زمینه از اجراءات وقایوی استفاده می نماید واین تبلیغات را در نطفه خنثی می کند.

این ارگان نقاط ضعف در حرکت جهادی را مشخص می سازد و حرکت را بیم می دهد که اگر به زودی به علاج این بیماری نپردازد و این بیماری پیامد های خطرناکی را به دنبال خواهد داشت و دشمنان اسلام  به آسانی می توانند اهداف خود را متحقق بسازند.

این ارگان از نفوذ عناصر دشمن در داخل صف جهادی جلوگیری می نماید و با ایجاد کمربند های امنیتی در داخل حرکت جهادی نشاط(حرکت) عناصر دشمن را متوقف می سازد.

این ارگان نقاط ضعف دشمن را مشخص می گرداند و این اهداف را ترتیب وتنظیم میدارد.

ارگان استخباراتی در حرکت جهادی، افراد مشکوک را زیر تعقیب شدید می گیرد ونمی گذارد که این افراد به سطوح عالی نفوذ پیدا کنند و یا اسرار و رازهای حرکت را بدانند.

ادامه خواندن شمه ای از اهمیت استخبارات (اطلاعات و امنيت) در اسلام

ازدواج با شیعه و شافعی از نگاه غلات و افراط گریان اهل سنت

ازدواج با شیعه و شافعی از نگاه غلات و افراط گریان اهل سنت

به قلم: ابوابراهیم هورامی

غیر از غلات ، تمام فرق و مذاهب اسلامی موجود اعتقادات، احکام، اخلاق و… دارای مشترکات زیادی هستند و البته اختلاف هایی هم دارند که قابل انکار نیست، اما این اختلاف ها هرگز باعث نگردیده آنها از دایره ی اسلام خارج گردند و در مساله ی ازدواج نیز سعی شده با مسلمان همچون مسلمان برخورد شود و با غیر مسلمان همچون غیر مسلمان .هر چند که عده ای مرزها را شکسته و راه غلو و افراط را در این زمینه پیموده اند اما آنچه در ازدواج دختر و پسر لازم است مراعات شود، هم کفو بودن آنان است. در کل مؤمن، کفو و همتای مؤمن است و مسلمان، همتای مسلمان است. و در حالت جزئی تر هر چه دختر و پسر در درجات کفو با هم نزدیک تر باشند، بهتر و مشکلاتشان کمتر خواهد بود.

هم اکنون و در سایه ی جنگ نرم و رسانه ای موجود تفاوتهای عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، طبقاتی و…میان خانواده ها، وحتی افراد یک خانواده، به اندازه ای عمیق و شایع گشته و زمینه ساز مشکلات و بحران های پیچیده و ناگواری در زندگی مشترک انسانها شده است که قابل تصور با اختلافات مذاهب و فرق اسلامی در قرون گذشته نبوده و نیست.

با این وجود در یک قاعده ی کلی الله متعال مرزهای ازدواج مسلمین را تعیین نموده و در مورد ازدواج با غیر مسلمین به صراحت ازدواج با زنان و دختران مشرک یا سکولاریستهای امروزی را حرام اعلام نموده و می فرماید:

” وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّیٰ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّیٰ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولٰئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ” ﴿البقرة: ۲۲۱﴾

در این صورت حکم قطعی شریعت اسلام  بر این‌ است‌ که‌ مرد مشرک‌ به‌ هیچ‌ وجهی‌ از وجوه‌ نمی‌تواند با زن‌ مؤمنی‌ هم‌بستر شود. این امر ممکن است  به‌ سبب‌ خفت ‌و ذلتی‌ که‌ از این‌ کار بر‌ اسلام‌ و قانون شریعت الله وارد می گردد باشد، و قطعا اسلام‌ این‌ خفت‌ را نمی‌پذیرد؛ یا ممکن است به این دلیل باشد که معمولا زنان تابع شوهران خود هستند و نفوذ مردها بر زنان بیشتر بوده و لذا احتمال مرتد شدن زن مسلمان می رود و یا اینکه دلایل و حکمتهای دیگری در میان باشد.اما در مورد ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب عفیف و پاکدامن (نه ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب) اجازه ی آن داده شده است و الله متعال می فرماید:

” وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ” ﴿المائدة: ۵﴾

شکی نیست که کفار اهل کتاب دچار شرک می شوند، مانند اینکه الله متعال در قرآنش به شرکیات آنها اشاره نموده است (عده ای عیسی را پسر خدا می دانند و به تثلیث اعتقاد دارند و … ) در این صورت  صرف مرتکب شرک شدن طبق نص صریح قرآن ازدواج با کفار اهل کتاب را حرام نمی گرداند . چون اگر این زنهای کافر دچار شرک نمی شدند جزو مسلمین محسوب می گردیدند نه کفار اهل کتاب.

ادامه خواندن ازدواج با شیعه و شافعی از نگاه غلات و افراط گریان اهل سنت

ادعاهای دمکرات، گروهک خائن به کوردهادر مذاکرات با مسئولین دارالاسلام ایران

ادعاهای دمکرات، گروهک خائن به کوردهادر مذاکرات با مسئولین دارالاسلام ایران

به قلم: هیمن عزیزخانی

اخیرا خالد عزیزی رهبر یکی از شاخه های حزب خائن و مزدور دمکرات با صدای آمریکا گفت: “ما تاکنون سه بار با مسئولین جمهوری اسلامی ایران جهت رسیدگی به مشکل کورد در ایران به شیوه یا صلح آمیز نشستها و مذاکراتی داشته ایم…. اما روش جمهوری اسلامی ایران آشکار است، ما در این جلسات اعلام کرده ایم به شرطی گفتگو می کنیم که جمهوری اسلامی اقرار کند که می خواهد مشکل کورد را از کانال احزاب حل کند . ایران بدون شک ایران قبول نکرده به همین دلیل دیارها هیچ نتیجه ای نداشته.”

باید عرض کنم که حزب دمکرات و سایر زائیده های چپ و لیبرال آن تا کنون منبع خیانت و جنایت در حق ملت کورد و منطقه بوده اند. زمانی که قاضی محمد مزدور شوروی ها توسط ملا خلیل به عنوان خائن و مرتد معرفی شد و مردم کورد او را رها کردند، حکومت پهلوی تمایل داشت از این مهره ی خائن به نفع خودش استفاده کند اما مردم کورد تلگرفاهلی مختلفی جهت مجازات واعدام این موجود به حکومت مرکزی فرستادند که داماد قاضی محمد یکی از این تلگرافها را اینگونه بیان می کند و می گوید: در این نامه ها اصطلاحاتی چون:

« باعث ریختن خون جوانان ما ، ملت را دچار بدبختی نموده ، جباران میهن فروش و خائن …دار و ندار ملت را از دستمان گرفته استدعا می نماییم این… درنده جانی را در پیش چشم ما مظلومان ستمدیده تنبیه مجازات نمایید که جراحات ما ملت مظلوم التیام پذیرد… جوانان ما که خون آن ها به نا حق ریخته… انتظار تسکین است. تعدی به جان و مال و… مردم برای این که این عمل بار دیگر در تاریخ ایران تکرار نشود و استدعا و تقاضای مجازات و اعدام خائنین را خواستار… از آذر ماه ۱۳۲۴ به منتهای زجر و شکنجه گرفتار و روز و شب در دست یک مشت خائنین بی وطن… ریشه فساد به کلی از این سامان قطع شده… » به کرات به کار برده شده و خواهان اعدام قاضی ها به عنوان مسببین تمامی بدبختی هایشان می شوند. البته خانواده قاضی ها هم بیکار ننشسته و به ارسال تلگراف و عریضه برای نخست وزیر یعنی قوام السلطنه تلاشی را برای خنثی کردن سیل درخواست های مخالفین قاضی مبنی بر اعدام آن ها آغاز کردند. هر چند این درخواست ها به جایی نرسید.[ خاطرات هاشم شیرازی داماد قاضی محمد : ۸ – ۱۲۶]

چرا به جایی نرسید – در حالی که حکومت ظالم تهران و هر حکومت سرکوبگری به چنین گرگ هایی نیاز دارد. دولت مرکزی ماه ها قاضی خائن و مزدور را در زندان نگه داشت تا شاید مردم جنایت هایش را فراموش کرده و به اصطلاح آب ها از آسیاب بیافتد و بتواند از این مهره ی آزمایش شده بهره گیری نماید اما زمانی که تهدید مردم مبنی بر شورش در صورت عدم اعدام قاضی را دید نتوانست در برابر مردم ایستادگی کند و توان دفع شورش مردم در چنان موقعیتی را در خود نمی دید به همین دلیل تسلیم خواست مردم بر اعدام قاضی و همراهانش در جلو چشم ستمدیدگان مهاباد گردید.

به نظر شما هم اکنون که تمام ملت ایران و بخصوص کوردها هزاران جنایت نابخشودنی این مزدوران صدام حسین را با چشم خود دیده اند می توانند این جانوران خائن را ببخشند؟

علاوه بر این، این احزاب سکولار و خائن لکه های چرکین وننگ تاریخ و جامعه ی کوردهای مسلمان هستند و بررسی موضوعات متعلق به کوردها از کانال این جانوران خائن و درنده نوعی طنز و حماقت محض است. این احزاب سکولار در توهم به سر می برند.

دارالاسلام ایران می خواهد به این موجودات فرصت دوباره زیستن و توبه بدهد اما این جانوران سکولار هنوز متوجه نیستند.

پاسخ به «نیاز روز» و«سوال روز» مسلمین در خطبه های نماز جمعه

پاسخ به «نیاز روز» و«سوال روز» مسلمین در خطبه های نماز جمعه

به قلم: براهندک بلوچ

این روزها در بسیاری از خطبه های نماز جمعه ی مسلمین در دارالاسلام می بینیم که بر بازگوئی داستانهای بدون خروجی تاریخی تاکید می شود که ربطی به «نیاز روز» مسلمین ندارد و پاسخگوی «سوال روز» مسلمین نیست؛ بلکه بیشتر در خدمت سرگرم کردن مسلمین و یا دامن زدن به اختلافات مذهبی است.

خطبه های نماز جمعه در سنت مسلمین به این شکل بوده که در یکی از خطبه ها «نیاز روز» مسلمین و پاسخ به سؤالات و گره های ذهنی مخاطبان بویژه نسل جوان در زمینه های اعتقادی، عملی و سیاسی مطرح می شده است و مسلمین در این خطبه با اوضاع دارالاسلام و جریانات و مسائل مهم جهان اسلام آشنا می شوند و حقیقت مسائل را به دور از جنگ رسانه ای «مثلث دروغساز» می فهمند و مسلمین متوجه می شوند که در این کشور چه می‌گذرد و دشمن چه کار می‌کند.

امروزه تلکیف ائمه ی جمعه در دارالاسلام این نیست که بگویند ما گفتیم و هر کسی دوست دارد عمل کند، این سخنان متعلق به زمانی است که هنوز دارالاسلام تشکیل نشده است و حاکمیت در اختیار مسلمین نیست؛ این روزها که «مثلث دروغساز» در جنگ روانی بی سابقه ای در حال انحراف افکار عمومی و پاک کردن مفاهیم اساسی از ذهن و قلب مسلمین است تمام خطبه های ائمه ی جمعه باید هدفمند و متناسب با «نیاز روز» مسلمین باشد و به گونه ای باشد که به یکی از نیازهای روز و «سوالهای روز» مسلمین پاسخ دهد.

در خطبه ی دیگر معمولاً خطبا به  تقوا و تزکیه درونی مسلمین تمرکز می کردند و  از مهمترین سرفصلهای نماز جمعه از گذشته های دور تا کنون بوده است.

بیداری اسلامی معاصر و جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت یازدهم

بیداری اسلامی معاصر و  جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت یازدهم

✒️به قلم: محمد صدیق دهواری

استاد احمد شریفی

?ماموستا احمد شریفی  نیز از جمع سه نفر اولین افراد جماعت اخوان المسلمین به بلوچستان  این چنین به بیان خاطرات وسفر به بلوچستان می گوید:

♦️قرار بود یک گردهم آیی از طلاب و دانشجویان اهل سنت در زاهدان تشکیل شود، جماعت تصمیم گرفت که ما هم شرکت کنیم، یک یا دو روز پیش از سفر به زاهدان، نزد کاک ناصر رفتم و خدمتشان عرض کردم که به زاهدان خواهیم رفت و هیچ نواری از دروس، به زبان فارسی نداریم که در اختیار شرکت کنندگان قرار دهیم، ایشان ظرف یک یا دو روز دقیقاً یادم نیست، پانزده نوار عقیده به زبان فارسی آماده کردند و ما به همراه خود به زاهدان بردیم، اما سطح درس ها بالا بود و در آن مقطع نتوانستیم در اختیار افراد زیادی قرار دهیم، (این درس ها اکنون در مجموعه آثار کاک ناصر، موجودند)

?جوّ موجود در گردهمایی به شدت محبت آمیز و پرشور بود، افراد زیادی شرکت کرده بودند، از خراسان خانواده آریا نژاد (محمد، احمد، محمود، و اکرم)، کاک محمد آریا نژاد، آن موقع از هواداران کاک احمد مفتی زاده بودند، و در این دوره مطالبی از ایشان از جمله، مبحث شورا را تدریس می‌کردند.

آقای محمد حسین رئیسی از چابهار در تجمع‌های دوستانه از نحوه اسلام آوردن ایرانیان و تشکیل مذهب تشیع  و مذهب علیه مذهب سخن می‌گفت.

 ?از جمع سه نفره ما کاک تحسین به روش فردی به یار گیری می‌پرداخت و با کاک انور دهواری گرم گرفته بود. هریک از ما با همه دیدار می‌کردیم و آدرس و شماره تلفن رد و بدل می‌کردیم.

من با بچه های شمال: کاک عزت شیخی، اشرف حبیب زاده، و بهزاد قطبی خیلی دوست شده بودم.

?روز جمعه نوجوانی سیزده ساله از خراسان، پیش از خطبه‌های جمعه در دفاع از صحابه سخنانی به شدت گرم و احساس برانگیز ایراد کرد که فضای معنوی مسجد را به اوج رساند.( ایشان  مولوی عبدالرحمن خوافی هم اکنون از علمای بزرگ وشاخص  خراسان هستند)

ادامه خواندن بیداری اسلامی معاصر و جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت یازدهم

حکم توهین کننده به اصحاب نزد اهل سنت

حکم توهین کننده به اصحاب نزد اهل سنت

به قلم: ابوبکر الخراسانی

در میان اهل سنت دو قول مشهور  زمینه حکم فحش دهنده به صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم  وجود دارد :
قول اولحکم به کفر و قتل ساب الصحابه.
ابن تیمیه در وجه این قول می گوید:

  1. سب صحابه موجب ایذاء پیامبر صلی الله علیه وآله می گردد؛ زیرا آنان اصحاب آنحضرت بودند که آنحضرت ایشان راتربیت نمود؛ و معلوم است که ایذاء آنحضرت حرام می باشد. 
  2.  بازگشت سب اصحاب به ابطال جمیع احکام شرعیه خواهدبود؛ زیرا صحابه ناقلین سنت بوده اند. 
  3. طعن در صحابه منجر به انکار اجماع می گردد؛ زیرا اجماع قائم است بر فضل و شرافت اصحاب.[۱]

 قول دوم : ساب الصحابه تکفیر نمی گردد؛ بلکه به واسطه ی چنین امری فاسق و اهل ضلالت می گردد و عقوبت وی نیز قتل نمی باشد؛ بلکه وی تعزیر شدید می شود تا توبه کند و اگر توبه نکرد مجازات وی تکرار می گردد تا توبه کند. مشهور مذهب مالک بن انس تادیب شدید است و احمد بن حنبل نیز از فتوای به قتل می ترسیده است.[۲]
دلیل این قول در نزد قائلین به آن عبارت است از: 

  1. حدیث: «لا تسبوا اصحابی»؛ به اصحابم دشنام ندهید. در این روایت رسول الله صلی الله علیه و سلم از فحش دادن به  اصحابش نهی فرمودند، بدیهی است که چنین عملی در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم اتفاق افتاده که رسول الله صلی الله علیه و سلم نهی فرموده اند،واگر چنین فحش وسبی حکم قتل را در پی می داشت رسول الله صلی الله علیه و سلم  آن بیان می فرمودند. 
  2. سخن ابوبکر صدیق رضی الله عنه :«ما هی لاحد بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم»، حکم قتل تنها مربوط به دشنام دهنده به رسول الله صلی الله علیه و سلم است. [۳]
    با استناد به سنت عملی رسول الله صلی الله و علیه وسلم و قول ابوبکر صدیق که مخالفی در میان اصحاب نداشته و حکم اجماع به خود گرفته است می توان گفت حکم کسی که به اصحاب فحش و ناسزا بگوید قتل نیست. چنانکه کسی تا به حال فحاشان به عثمان و علی از عشره ی مبشره را تکفیر نکرده است . الله متعال می فرماید : « وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ »(اسراء/ ۳۳) و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق.

حال کشتن‌ به‌حق‌ نیز شامل مواردی است که در احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان شده اند که می فرماید: (لایحل دم امری مسلم یشهد أن لا إله إلا الله، و أنی رسول الله، إلا بإحدی ثلاث : النفس بالنفس، و الثیب الزانی و المفارق لدینه التارک للجماعة “[۴] «ریختن خون هیچ انسان مسلمانی که شهادت أن لا إله إلا الله و أن محمداً رسول الله را می‌گوید حلال نیست مگر به سه چیز: نفس در مقابل نفس، زناکار محصن، مرتدی که جماعت مسلمانان را ترک کرده است».

با استناد به این حدیث عثمان بن عفان رضی الله عنه از قاتلین خود می پرسید دلیل قتل وی چیست در حالی که هیچ یک از این جرمها را مرتکب نشده است ؟!


[۱] الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ابن تیمیه، ص۵۶۹-۵۷۰٫

[۲] همان

[۳] مسائل الامام احمد روایة ابنه عبدالله، ص۴۳۱٫

[۴] متفق علیه: بخاری (۶۸۷۸)، مسلم (۱۶۷۶)، ابوداود (۴۳۳۰)، ترمذی(۱۴۲۳)، نسائی(۹۰/۷)، ابن ماجه (۲۵۳۴).