بیداری اسلامی معاصر و جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت نهم

بیداری اسلامی معاصر و  جنبش اخوان المسلمین در بلوچستان از طلوع تا غروب (تاریخ شفاهی بلوچستان) قسمت نهم

✒️به قلم: محمد صدیق دهواری

استاد تحسین یاسین حسن در ایران

?این امر سبب می‌شود استاد تحسین و مجموعه دیگری از پناهندگان عراقی که همگی نظامیان عراقی بودند در این مکان چند روزی نگهداری شوند تا این که پزشکی به نام ابو ابراهیم ـ که شخصی نیکو سرشت و از اهالی بصره بود ـ به نزد استاد تحسین آمده و می‌گوید: « او شماری از نیروهای نظامی شیعه که در این مکان نگه‌داری می‌شدند را ضمانت نموده و به مکان دیگری منتقل می‌سازد» و از استاد تحسین نیز می‌خواهد که در صورت تمایل، ضمانت او را نیز بپذیرد.

?استاد تحسین پاسخ می‌دهد: « اول اینکه او به فکر و اندیشه اخوانی وابستگی داشته و ملزم به آن است و دوم آنکه پس از بیرون آمدن از این مکان آزاد باشد به هر جا که تمایل داشت برود و ضمانت وی مشکلات بعدی را به وجود نیاورد.»

 ?ابو ابراهیم به او پاسخ می‌دهد: «شما اختیار کامل داری که به هر جا دوست داشته باشی بروی.»

 این اتفاقات در آغاز ماه مبارک رمضان‌همان سال رخ می‌دهد. پس‌از آن استاد تحسین و گروهی دیگر، از این مکان به منزل دیگری در شهر اهواز که متعلق به این پزشک نیکوکار بود، منتقل و تا بیستم ماه مبارک رمضان در همین مکان بسر می‌برند تا اینکه پس‌ازآن، این پزشک به نزدشان آمده و درخواست می‌نماید جهت تغییر روحیه و آب‌وهوا به مشهد بروند و شخصی به نام طارق آنان را در مسیر اهواز به مشهد، با قطار همراهی می‌کند.

?پس از چند روزگشت و گذار در مشهد، به تهران می‌روند و در منزلی بزرگ در منطقه ویلا بالاتر از خیابان طالقانی، اسکان پیدا می‌کنند که در این منزل بعضی از خانواده‌ها و جوانان عراقی سکونت داشتند.

پس‌از چندی استراحت، جوانان همراه استاد تحسین را به ایلام منتقل می‌نمایند تا در اردوگاه‌های تابع حزب دعوت آموزش‌های لازم به آنان ارائه شود.

 ?استاد تحسین که توافق کرده بود در رفت‌وآمدهای خود آزاد و مختار باشد به ایلام نمی‌رود و می‌خواهد در تهران و در آن‌منزل، سکونت اختیار کند. این رویدادها در ماه هفتم سال ۱۹۸۱ میلادی رخ می‌دهد.

استاد تحسین ضمن پیگیری اوضاع جنگ، به دیگر شهرهای نزدیک تهران که آوارگان عراقی در آن‌ها حضور داشتند همچون قم و کرج رفت‌وآمد می‌کند. در اردوگاه کرج با برخی از برادران اخوانی عراقی که از جنگ گریخته‌اند، آشنا می‌شود. این افراد را وزارت کشور ایران از قومیت‌های گوناگون عراقی هم چون عرب و کُرد و ترکمان در این اردوگاه گرد هم آورده بود و این مکانِ ویژه جوانان عراقی بود.

?این در حالی بود که در دیگر اردوگاه‌های عراقی نیز همچون پارک ارم خانواده‌های عراقی دیگری نگه‌داری می‌شدند و این امر سبب شد استاد تحسین یاسین از فرصت استفاده کرده و با شمار فراوانی از شخصیت‌های کرد و عرب و شیعه و سنی عراقی دیگر آشنایی پیدا کرده و با آنان در ارتباط باشد.

 با استفاده از کتابی تحت عنوان «تعلیم اللغه الفارسی» اثر احمد لواسانی به فراگیری زبان فارسی پرداخت و با رفت‌وآمد به خیابان ناصرخسرو با انتشاراتی‌ها و کتاب‌فروشی‌ها نیز آشنایی پیدا می‌کند.

ایشان در بخش دیگری از خاطرات خویش آورده است: «در تهران ماندم تا اینکه با استاد صلاح‌الدین و شیخ محمد شهره‌زوری در منزل شیخ علی کورانی در شمال تهران دیدار کردم. پیرامون برخی امور و شرایط جوانان پناهنده و جوانان‌مناطق اهل سنت صحبت کردیم تا آنان را از این وضعیت بیرون بیاوریم. تصمیم بر این شد که جوانان پناهنده را در مکانی گرد هم آورده و نسبت به تقویت آنان اقدام نماییم. این موضوع، دغدغه مهمی بود که همه برادران به آن می‌اندیشیدند و از طریق وزارت کشور پیگیری شد تا مکانی جهت استقرار آنان در نظر گرفته شود و نقطه‌ای برای تحرک و اقدام باشد و توافق شد تا این مجموعه انصار نامیده شوند.

♦️همچنین توافق شد که استاد صلاح‌الدین مسئولیت جوانان پناهنده را بر دوش بگیرد. دراین‌باره با کاک احمد مفتی زاده نیز مشورت شد و موضوع پناهندگان و ضرورت تجمیع و گردآوری آنان، تبیین شد و ایشان پذیرفتند. همچنین برای برخی از کادر رهبری مکتب قرآن، این موضوع مطرح شد.»

?تا اینکه در ماه پنجم سال ۱۹۸۲ برای چندی به همراه برخی از جوانان به کرمانشاه منتقل می‌شود.

ادامه دارد باما همراه باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *