واکنش سید قطب به نطفه ی انحرافی جریان مبارک اخوان المسلمین ( اخوان المفلسین کنونی )
ارائه : ابراهیم قشمی
مبارزات سياسى سيدقطب
مهمترين دوران مبارزه سيدقطب به زمانى مربوط مىشود كه به جمعيت اخوان المسلمين پيوست. جمعيت اخوان المسلمين يكى از جمعيتهاى مبارز در سالهاى ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ميلادى بود كه در بيشتر كشورهاى عربى فعاليت مىكرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. اين جمعيت را حسن البناء (م۱۳۶۸ق) در شهر اسماعيليه مصر در ذىالقعده سال ۱۳۴۷ پايهگذاشت و فعاليت خود را در مدرسه «التهذيب» با تعليم قرآن، تجويد، حديث، تفسير و ديگر علوم اسلامى، آغاز كرد. حسن البناء در سال ۱۳۵۰قمرى، رسالهاى دربردارنده اهداف جمعيت اخوان المسلمين منتشر كرد و در جايگاه دبيركل جمعيت برگزيده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائيل در سال ۱۹۴۸ ميلادى جمعيت اخوان المسلمين به يارى ملت فلسطين شتافت و بسيارى از اعضاى آن در اين جنگ شركت كردند. پس از اين وقايع، از طرفى محبوبيت اخوان المسلمين بين مسلمانان به شدت افزايش يافت و از طرف ديگر، دربار مصر و استعمار پير انگليس از آنان عصبانى و ناراحت شدند؛ از اينرو به فرمان ملك فاروق در سال ۱۳۶۸ قمرى فرمان انحلال جمعيت صادر شد و به تلافى اين فرمان، جمعيت اخوان المسلمين نخست وزير مصر(نقراشى پاشا) را كشتند و حكومت وقت نيز به تلافى اين اقدام، دبير كل اين جمعيت يعنى «حسن البناء» را در سال ۱۳۶۹ق ترور كرد (دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۷، ص۲۷۱). ترور حسن البناء زمانى بود كه سيدقطب در امريكا به سر مىبرد. او مىديد كه نشريات امريكايى به شدت از كشتهشدن حسن البناء ابراز خوشحالى مىكنند؛ بدين جهت همانجا تصميم گرفت پس از بازگشت از امريكا در سال ۱۹۵۱ ميلادى به طور رسمى به اخوان المسلمين بپيوندد. وى چنان به اين گروه علاقه داشت كه هميشه مىگفت: من در سال ۱۹۵۱ ميلادى متولد شدم (پيامبر و فرعون، ص۳۹).
سيدقطب پس از عضويت در جمعيت اخوان المسلمين، ابتدا عضو مكتب ارشاد، سپس در جايگاه رئيس هيأت تحريريه نشريه اخوان المسلمين منصوب شد. مقالات تند و صريح او در اين نشريه و روزنامههاى ديگر، سبب شد تا وى در سال ۱۹۵۴ به همراه حسن الهضيبى(۷) دستگير و به پانزده سال زندان محكوم شود. پس از صدور حكم، وى را به زندان قديم «ليمان طره» كه قدمتى پانصدساله دارد، منتقل كردند. وى در زندان به نوشتن كتاب ادامه داد و تفسير نفيس فى ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محكوميت، سيد در زندان بيمار شد و بيم مرگ وى مىرفت؛ از اينرو مسؤولان اخوان المسلمين مصر با دبير اين جمعيت در عراق به نام أمجد زهاوى تماس گرفتند و به او توصيه كردند عبدالسلام عارف، رئيس جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد كه جمال عبدالناصر را قانع كند تا سيد از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پيغام را فرستاد و به واسطه اين پيغام، سيدقطب در سال ۱۹۶۴ ميلادى از زندان آزاد شد.
پس از آزادى از زندان بر سر ادامه كار جمعيت، اختلافنظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعيل، عضو ارشد اين جمعيت و همفكرانش بر اين عقيده بودند كه بر طبق آموزه های امام شهید حسن البناء بايد جهاد را ادامه داد؛ ولى بعضى از اعضا [همچون الهضیبی کارمند بازنشسته دادگستری و عامل اصلی انحراف جریان مبارک اخوان ]با اين نظر موافق نبودند[و آرام آرام نطفه ی جریان نامبارک اخوان الشیاطین از درون همین مخالفین سید قطب با حمایت عوامل خارجی رشد کرد، که ما هم اکنون ثمرات تلخش را در خادم شدنشان به اشغالگران و مرتدین محلی لمس میکنیم ].
خاندان قطب بخصوص سید(شهادت۱۹۶۶)که از معماران ایدئولوژی اسلامی در دوران نوین واز سران بزرگ اخوان نخستین می باشد که درشرایط دشواری اخوان را رهبری کرده است،اما در قیادت حسن الهضیبی(بعد از شهادت حسن البنا) رهبری اخوان سر به انحراف گذاشت واسلامشان به قول سید قطب، اسلام درباری و آمریکایی شد وسیدی را که زینب غزالی ودیگران او را امام خطاب می کردندکم کم او وافکارش را به حاشیه راندند وهضیبی کتاب”نحن دعاة ولا قضاة”را محض برای تقبیح سید قطب ومودودی نوشته وسید را ازاخوان بیرون دانسته.
او را کسی می داند که نماینده خودش است واز جانب خودش صحبت می کند ومحمد عبداللطیف سبکی ازروحانیون درباری،سید قطب را از گروه خوارج به حساب آورده(بنابراین از شگرد اخوان ایران بعید نیست که سید را ازرهبران بزرگ اخوان بدانند چون در نزدشان هدف توجیه کننده وسیله است).محمد قطب ودیگران نیزدرآثارشان از جمله در کتاب “واقعنا المعاصر”ازانحراف اخوان پرده برداشته اند وامینه قطب در سوگ برادرش سید،در ضمن رثائی بلند از انحراف اخوان در پیشگاه روح برادرش شکوه می کند ومی گوید:
الیک اخی هذه الخاطرات تجول نفسی مع الذکریات
فاهمس والیل یحی الشجون ویوقظ کل هموم الحیاة
* * *
اخی انه لحدیث یطول وفیه الاسی وعمیق الشجون
رایت تبدل خط الحداة بما نالهم من عناء السنین
فمالوا الی هدنةالمستکین ومدوا الجسور مع المجرمین
* * *
رواو ان ذالک عین الصواب وما دونه عقبات الطریق
بتلک المشورة مال السفین تارجح فی سیره کالغریق
وفی لجه الیم تیه یطول وظلمه لیل طویل عمیق
(مجله المجتمع شماره ۸۸۳ سال نهم ۲۰ سپتامبر۱۹۸۸
با تمام این فتنه ها و غوغا سالاری جریان انحرافی ،سيدقطب كه همچون صحابه روحيه انقلابى و جهادى داشت، به عبدالفتاح اسماعيل پيوست و مطالبى در باره لزوم تغيير حاكميت و برپايىنظام اسلامى نگاشت كه بعدها با عنوان كتاب معالم فى الطريق چاپ شد. با ادامه فعاليتهاى سيدقطب و تأثير افكار و آراى وى بر مردم به ويژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال ۱۹۶۵ ميلادى دوباره دستگير و زندانى شد. گروههاى كمونيستى مصر كه به شدت با افكار سيد مخالف بودند، آنجا شعار مىدادند: جمال، ذبح كن. ذبح كن. در اين دوره از زندان كه حدود چهارماه طول كشيد، سيد را در زندان انفرادى حبس كردند و پيش چشم او خواهرزادهاش، رفعت را كشتند. محاكمه سيدقطب در جايگاه متهم رديف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامى در تاريخ ۱۹۶۶/۴/۱۲ ميلادى آغاز شد و به مدت ۳۶روز ادامه يافت و پس از اتمام محاكمه، آنها منتظر صدور حكم بودند (الشهيد سيد قطب من الميلاد الى الاستشهاد، بخش اخوان المسلمين).
شهادت سيد قطب
چهارماه از زمان محاكمه گذشت و سرانجام قاضى مصر، فؤاد الدجوى احكام صادره را چنين اعلام كرد: سيد قطب و محمد يوسف هواش و عبدالفتاح اسماعيل محكوم به اعدام و بقيه اعضاى اخوان المسلمين از ۱۰ سال تا حبس ابد زندانى مىشوند. سيد در پاسخ دوستانش كه پرسيدند حكم اعدام را چگونه يافتى؟ پاسخ داد: شكر خدا من پانزده سال است كه آرزوى شهادت دارم (ما چه مىگوييم، ص۲۲). بعضى از دوستانش از او خواستند كه از اعمالش عذر بخواهد تا شايد از اعدامش صرفنظر كنند؛ اما وى در پاسخ گفت: من از عملى كه براى خدا انجام دادم، عذر نمىخواهم. سرانجام روز اعدام فرا رسيد و در تاريخ ۹ آگوست ۱۹۶۶ هنگام طلوع خورشيد، سيد قطب و دوستانش به سوىجوخه اعدام هدايت شدند.