
تاکتیک تکراری آمریکا و ناتو در برابر انقلاب و بیداری اسلامی مسلمین
به قلم: احسان هورامی
زمانی که بیداری اسلامی می رود که تبدیل به انقلابی توفنده و نابودگر تمام مزدوران و نظامهای وابسته و سکولاریستی آنها شود و بساط این مزدوران محلی را به همراه اربابان خارجی آنها از سرزمینهای اسلامی بیرون بریزد، اربابان سکولار جهانی رسماً خواهان برکناری مزدورانشان می شوند به امید اینکه با هم مسیر شدن با جریان انقلابی مسلمین، مزدوری دیگر با اسم رسم اسلامی را سر کار بیاورند.
در چند سال اخیر این نوع برائت جوئی و فاصله گیری از دیکتاتورهای دست نشانده هنوز بر مسند قدرت، و بعد، اعلام رسمی خواست برکناری آنها، امری که در دیپلماسی جهانی بی سابقه بود، به یمن بیداری اسلامی و خیزش مسلميني كه از جنايات دیکتاتوران مزدور به تنگ آمده اند و امواج انقلاب علیه این رژیمها ي دست نشانده به یک دیپلماسی نرم سكولاريستهاي غرب تبدیل شده است.
این یک موضعگیری عادی دیپلماتیک نیست که با ابتکار عمل و بدنبال سیاستهای متعارف دولتهای سكولاريست غربی اتخاذ می شود. بلکه یک دیپلماسی اجباری در شرایط طوفانی است. “اقدام پیشگیرانه” و اضطراری دولتهای اشغالگر و سكولاريست غربی در پاسخ و عکس العمل به انقلاباتی است که از جانب مسلمين بر آنان تحمیل شده است. این جزئی از تلاش سكولاريسم جهانی است برای از سر گذراندن این انقلابها با کمترین “خسارت” ممکن. استراتژی سیاسی که اساس آن عبارتست از “رضایت دادن به حذف دیکتاتور به منظور حفظ کل نظام دیکتاتوری سكولاريستي “.
در کشورهایی چون مصر و تونس و لیبی دیکتاتورهای دست نشانده رفته اند و نظامهای سکولاریستی مانده اند اما جامعه به هیچ وجه آرام نگرفته و فشاربیداری اسلامی مسلمین علیه “دولتهای انتقالی” فعلی و دخالت فعال مسلمین برای تعیین تکلیف قطعی اوضاع و تحکیم شریعت در جامعه همچنان ادامه دارد.
با آنکه سیاست «دست شستن از دیکتاتور به منظور حفظ دیکتاتوری سكولاریستی» کارآئی موقتی پیدا کرده و رضايت آمریکا و ناتو را تا حدودی جلب کرده و خیزش انقلابی مسلمین را به حساب توطئه های اسلام رادیکان و تند رو و بنیادگرا و … می گذارند و بی اعتنا به فشار افکار عمومی و مصالح مسلمین، برای حفظ خود در قدرت و حفظ دست نشاندگان خود جامعه را به خاک و خون می کشند، اما برای آنها و هم مسیران بیداری اسلامی واضح و روشن است که آینده متعلق به قانون شریعت الله و بیداری اسلامی است که در آن مسلمین تنها به استقلال خود از کفار سکولار و اشغالگر و خروج تمام مزدوران آنها با هر اسم و رسمی هستند.
آمریکا و ناتو قصد دارند با وجود یک جنبش انقلابی شریعت گرای مترقی و وسیع علیه این رژیمهای دست نشانده، سیاستی حمایت آمیز، پراگماتیستی و کجدار و مریض با هدف حداکثر رام کردن گام بگام اینگونه انقلابات اسلامی در چارچوب اهداف منطقه ای خود داشته باشند. اما تجربه چند ساله ي اخیر به روشنی نشان داد که انقلاب و قدرت مسلمين میتواند این سیاست مکارانه را تغییر بدهد.
سرنگونی طاغوتهای دست نشانده ی حاکم بر مسلمین حتی اگر همچون ليبي كل نظام سكولاريستي موجود را از تیررس انقلاب نجات بدهد اما واضح است که کل توازن قوای سیاسی در خاورمیانه را به نفع مسلمين و خواستهای برحق و اسلامي آنها و به ضرر هر نوعی از سكولاريسم سرمايه داري و سوسياليستي آن تغییر خواهد داد.
به این معنی انقلاب مسلمین شريعت گرا، انقلابی علیه هر گونه سكولاريسمي است؛ چه سكولاريسم سرمايه داري و چه سكولاريسم سوسياليستي . بیهوده نیست که مرتجعین سكولاريست حاکم براروپا و آمريكا با كمك مزدوران مرتد محلي اشان چون حكام تركيه، عربستان، قطر، امارات، اردن و…. با تمام امکانات و توان خود اقدام به توليد گروههايي سكولارزده ي نوكر سكولاريسم متعلق به كمپ غرب نموده و با پول و تبليغات و غيره به تجهيز آن پرداخته و موزيانه به دفاع از رژیمهای تاریخ گذشته و فاسد و دور ریخته شده ای چون یمن در جنگ با مجاهدين شريعت گرا برخاسته اند.
اما این تلاشها تنها به انزوای بیشتر سكولاريسم غربي و سكولاريستهاي مرتد محلي در میان مسلمين منطقه و تزلزل و بی ثباتی بیشتر بعد از آغاز جنگ با مسلمین شریعت گرا منجر خواهد شد. آنچه به انقلاب کنونی مسلمین ویژگی می بخشد به میدان آمدن وسیع مسلمين و پیگیری و گسترش اعتراضات و جهاد آنان علیرغم شدید ترین سرکوبگریها و کشتارهائی است که آمریکا و ناتو به همراه مزدوران عرب و غیر عرب براه انداخته است.
همین فاکتور جهاد قهرمانانه و سر سختانه مسلمين در بیداری اسلامی است که امروز مجاهدين مسلح شريعت گرا را به صدور حکم “سكولاريسم بايد برود ” ناگزیر ساخته است. و همین عامل است که نوعي تعامل موزيانه ميان قدرتهاي استعمارگر در تداوم حيات ننگين رژيمهای دست نشانده و مزدور و ادامه ي جنگي فرسايشي در سرزمینهای اسلامی چون سومالی و مالی و یمن و … را به وجود آورده و هر كدام از جناحهاي سكولاريستي جهانی در تلاشند با اجير كردن نوكراني در داخل سرزمینهای اسلامی همچون میکروب بیماری واگیر به حيات ننگين خود در جسد ضعيف شده ي مسلمین ادامه داده و با تقسیم بندی منطقه ای مبارزه و تبدیل انقلاب اسلامی به جنگ بین مناطق – نظیر تاکتیکی که آمريكا در عراق و افغانستان و سومالي و … بکار برد و فرانسه در جنگ مالي از طريق بسيج نمودن سكولاريستهاي مرتد طوارق عليه مسلمين شريعت گرا از آن بهره گرفت – سناريويي مشابه را بر مردم مظلوم و ستمديده ي سایر سرزمینهای اسلامی تحميل كنند .