امید دادن و تولید اعتماد به آینده ای که درپیش است یا دلسرد کردن مردم وکمک به اقلیت فتنه گر فاسد و مفسد در دارالاسلام ایران؟
به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو
زمانی که تاریخ اسلام را ورق می زنیم متوجه می شویم آنچه محوریت پیدا می کند ایمان به الله و روز قیامت است و سپس پایبندی به قوانین شریعت الله که یکی از این قوانین پایبندی به وحدت اسلامی و جماعتی است که از کانال حاکمیت بر دارالاسلام شکل می گیرد.
در زمانی که مسلمین در دارالاسلام مدینه و تحت رهبریت رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار داشتند مشرکین یا احزاب یا به زبان امروزین سکولاریستها با هم متحد شده و در جنگی که به اسم خود آنها یعنی احزاب است دارالاسلام مدینه را محاصره کردند. مسلمین در چنین شرایط بد امنیتی و حتی اقتصادی به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی را در اطراف شهر کندند .
اَنَس گويد: براي اهل خندق يک مشت جو ميآوردند، و با روغني که از بس مانده بود رنگ و مزهاش تغيير يافته بود، آن مقدار اندک جو را عمل ميآوردند، و در دسترس آن جماعت مينهادند. آن جماعت نيز همه گرسنه بودند؛ وگرنه اين خوراک گلويشان را ميسوزانيد، و بوي ناخوشايندي داشت [بخاري، ج ۲، ص ۵۸۸].
ابوطلحه گويد: نزد رسولخدا رفتيم تا از گرسنگي به ايشان شکايت کنيم. ما پيراهنمان را بالا زديم تا آن حضرت بنگرند که هر يک از ما تخته سنگي را بر شکم بستهايم؛ آنحضرت پيراهنشان را بالا زدند و ديدم دو تخته سنگ بر شکمشان بستهاند! [ترمذي: مشکاة المصابيح، ج ۲، ص ۴۴۸]
براء گويد: در روز حفر خندق در قسمتي از خندق به صخره سنگي عظيم برخورد کرديم که تبر بر آن کارگر نبود. شکايت به نزد رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- برديم. ايشان آمدند و تبر به دست گرفتند، و گفتند: بسمالله! و يک ضربت بر آن زدند و گفتند:«الله اکبر! خدا بزرگ است! کليدهاي شام را به من عطا کردند! به خدا، من دارم کاخهاي قرمز رنگ آن را همين الان ميبينم!» آنگاه، ضربت دوم را زدند و قطعة ديگري از آن صخره را جدا کردند و گفتند:«الله اکبر! خدا بزرگ است! فارس را نيز به من عطا کردند! به خدا، من همين الآن دارم کاخ سفيد مدائن را ميبينم!» آنگاه گفتند:«الله اکبر! خدا بزرگ است! کليدهاي يمن را به من عطا کردند! به خدا از همين جا که ايستادهام، دروازههاي صنعا را ميبينم!» [النسائي۸۸۵۸، احمد ۴۱۰]
رسول الله صلی علیه وسلم به عنوان رهبر دارالاسلام اینگوه به مومنین امید می داد و مومنین را فعال می کرد و بدون شک زمانی که قلبها و ایمان عمومی در یک مسئلهای فعّال شد و صاحبنظر شد، به طور طبیعی جسمها را به حرکت درمیآورَد، ذهنها را به حرکت درمیآورَد، ابتکارها را وارد میدان می کند.
امروزه که دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان تازه شکل گرفته و بیشتر از ۴دهه از شکل گیری دارالاسلام ایران می گذرد مسئولین سعی کرده اند فرصتها و تهدیدها را برای مردم بیان کنند؛ و دشمنها و دوستها را برای مردم شناسانده و تعیین کرده اند، و مومنین را به آینده ی مستقل و قدرتمند امنیتی و اقتصادی مطمئن کرده و در آنها اعتماد به وجود آورده اند و به همه ی دعوتگران نشان داد که در مسائل تبلیغی خود عنصر امید و اعتماد را در نظر بگیرند. هم امید و اعتماد به الله و وعده های الله و هم امید و اعتماد به برنامه ریزی های مسئولین و آنچه برای دارالاسلام پیس بینی کرده اند.
در بحرانها و رویدادهای تعیین کننده و سرنوشت ساز، شخصیت های دینی هستند که مردم را به دَور خود جمع می کنند و با تأثیر و نفوذی که دارند، می توانند مردم را تشویق و ترغیب کنند تا تسلیم جنگ روانی دشمنان نشوند. تمام جوامع از ٣ دسته از افراد تشکیل شده است:
- اقلیتى صالح و مصلح
- اقلیتى فاسد و مفسد
- اکثریتى دنباله رو
در اینجا بسیار مهم است که کدام اقلیت در صحنه حضور داشته باشد تا بقیه(اکثریت دنباله رو) هم به دنبالش راه بیفتد. برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبهنفس و امید به آینده اش را از دست بدهد، کاری که چند دهه است در موقعیتهای مختلف اقلیت فاسد و مفسد در دارالاسلام ایران به بهانه های مختلف جرقه هایش را زده اند.
شما که خود را جزو صالحین و مصلحین می دانید در این جنگ روانی تا چه اندازه در کنار دارالاسلام و جماعت مسلمین هستی و از این امید و اعتماد مومنین به آینده ی روشن امنیتی و اقتصادی دارالاسلام محافظت می کنید؟