هر بار چه چیزی اغتشاشات فتنه گران را در دارالاسلام ایران خنثی می کند؟
پیاده شده از سخنان : آیت الله خامنه ای
از هدفهای دشمن، بیاعتماد كردن مردم به مسئولین كشور است.( ۱۳۸۸/۱۱/۰۶) وظيفهى آحاد مردم در قبال مسئولين، اعتماد كردن و همراه بودن با آنهاست(۱۳۸۸/۱۱/۰۶) وقتی یک رژیمی، یک نظامی از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، دیگر امیدی به بقای این رژیم نیست.( ۱۳۹۰/۱۱/۱۴)
ملت به مسئولان خود اعتماد دارد؛ مىداند كه آنان آنچه مىكنند و آنچه مىگويند، براى شخص، براى قدرت و براى زر و زور نيست.( ۱۳۸۵/۰۸/۲۱) ما حرفمان با مردم بر مبنای اعتماد متقابل است؛ مردم به این حقیر ضعیف اعتماد کردند، بنده هم به تک تک این ملّت اعتماد دارم؛ به این حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار میکند.( ۱۳۹۴/۰۱/۲۰) هر گفتار و هر صدايى كه سعى مىكند پيوند بين دستگاه مركزيت نظام جمهورى اسلامى و آحاد ملت را ضعيف كند، مال دشمن است.( ۱۳۷۲/۰۸/۳۰)
نظامهاى دنیا سه گونه اداره مىشوند: (…) یک نوع نظام هم نظامى است که با محبت و عطوفت مردم اداره مىشود. باید مردم را مورد محبت و احترام قرار داد و به آنها اعتنا کرد، تا به دستگاه حاکمه وصل باشند و پشت سرش قرار گیرند. نظام ما تا حالا اینگونه بوده است؛ بعد از این هم باید اینطور باشد. بزرگترین بحرانها را هم همین عاطفه و محبت مردم از سر خواهد گذراند. یکوقت رئیس جمهور کشورى مىخواست مشکلات سیاسى خودش را براى من تشریح کند. او مىگفت که یکى از رؤساى جمهور گذشتهى ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد و از بین رفت! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهاى تثبیتشده گاهى قیمتشان ده برابر بالا مىرود، اما آب هم از آب تکان نمىخورد؛ چون مردم پشت سر دستگاهند و به دستگاه اعتماد دارند. گفتم مردم وقتى که پشت سر دستگاهند، ما هم مىآییم به آنها مىگوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت مىدادیم، اما حالا مىخواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول مىکنند. پنج، شش سال قبل به مردم مىگفتیم که همه باید به عنوان جهاد مالى به جنگ کمک کنند؛ مردم هم مثل مور و ملخ به طرف بانکها ریختند، تا به حساب مالى شوراى عالى پشتیبانى جنگ پول بریزند.
شما چگونه مىخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگى شخصى خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیتالمال هیچ حدى براى خودمان قایل نشدیم – مگر حدى که دردسر قضایى درست بکند! – و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بودهاند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمىبینند که ما چگونه زندگى مىکنیم؟
…. نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى که خیلیشان از اولیات زندگى محرومند. در این راه، از خیلى چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت (.۱۳۷۰/۰۵/۲۳)