چگـونه با بازجـــو یان وابسطه به طواغیت و دیکتاتوری سکولاریسم روبرو شویم؟! (۲ )
خلاصهای از کتاب: «فلسفهی تعامل در پشت میلههای زندان »
با تصرف: جلبیب قندهاری
متـرجـم: س . میرتوکلی
- o شکنجه و پایداری
بازجو هرچقدر زبده و خبره هم باشد باز هم پایداری ممکن است .. چون مقاومت و ایستادگی چیزی نیست که با درس و دانشگاه به آن برسی ..
- o در برابر مرتدین سکولاریست چگونه مقاومت کنیم؟
- به خداوند اعتماد کن و به یاد داشته باش تو به خاطر کمک به دین او اینجایی، بنابراین از تو محافظت میکند .. به یاد داشته باش که پایداری تو از بازداشت و اسیر شدن برادران مجاهدت جلوگیری میکند و علما و مجاهدین و داعیانی را که پیش از تو مقاومت کردهاند به خاطر بیاور، همچنین فراموش نکن که این تنها تو نیستی که شکنجه و آزار و اذیت میشوی .. اعتراف در چشم دیگران و حتی دشمن از تو موجود حقیری میسازد ..
- اگر واقعا تا پیش از بازداشت در کوه و دشت و خیابان به دنبال شهادت میگشتی و بزرگترین آرزویت کشته شدن با گلوله بود، اینک که گیر افتادهای چرا باید بترسی زیرا در شهادت در اینجا هم ممکن است به رویت باز شود .. و اگر هدفت دستیابی به یکی از دو سرانجام نیک، پیروزی یا شهادت است .. چرا باید از چند ضربه باتومی که به مرگ هم نمیانجامد هراس داشته باشی، اگر هم به مرگ بیانجامد شهادت آرزوی دیرین توست ازچه میترسی؟
- بازجویی تنها مرحله جهادی است که با وجود پایداری در امان خواهی بود، چون میدانی که شکنجه به پای ایستادن در برابر موشک و گلوله و بمب نمیرسد.
- شکنجه هم، قتال است .. که نتایجش را ارادهی مجاهد، که به شخصیت و ایمان و ایستادگیاش بستگی دارد رقم خواهد زد .. پایداری و مقاومت را میتوان با متوسل شدن به خداوند و وعدههایی که در دنیا و آخرت به مجاهدان مؤمن داده است به دست آورد .. این امر تو را در مقاومتت کمک میکند و بازجو ی مرتد سکولاریست را به شکست و خواری مینشاند.
- فراموش نکن که بین شکست و پیروزی یک ساعت صبر فاصله هست. “ای پاهای بردباری طاقت بیاورید که چیزی نمانده است.”
- سماجت بار اول، باعث میشود تا دفعات بعد آسانتر مقاومت کنی .. بنابراین هر حمله بازجو را با سرکشی و سماجت ناکام بگذار ..
- افراد ضعیف منافع خود را بر جماعت و دیگر برادران ترجیح میدهند اما بعد از اعتراف نه تنها خلاص نمیشوند بلکه دیگران را نیز با خود میسوزانند ..
- اگر یکبار اتفاقی اعتراف کردی خیلی سریع به تمرد و سرکشی بازگرد تا مبادا زنجیرهای از شکستهای پیاپی به دنبال هم بیایند و تو و برادرانت را به حادثه ناخوشایندی دچار سازند ..
- سقوط در بازجویی به معنای از دست دادن وجههی جهادی و پیوستن به صف دشمنانت است .. علاوه براین بهایش را هم باید با محکومیت بپردازی .. چون تو اگر هم مزدور دولت نباشی اما عملاً مانند یک جاسوس عمل کرده و موجبات دستگیری برادرانت را فراهم کردهای ..
- اگر اعتراف کنی تو و کسانی را که لو دادهای مجازات میکنند .. اما اگر صبر پیشه کنی تنها مدتی شکنجه میشوی و بعد آزاد خواهی شد.
- صبر یک امر ارادی است و ربطی به ضعیف یا قوی بودن جسم ندارد ..
- علیه هیچ کس شهادت نده .. بازداشت کسی نمیتواند تو را به این کار مجبور کند ..
- از رو بهرو شدن با بازداشتشدگان دیگر خودداری کن و اگر هم کسی را با تو رویارو کردند با پایداری خود او را تشویق کن تا از اعتراف خود برگردد ..
- واکنش مناسب در برابر انواع تهدیدات حتی در مقابل تهدید به تجاوز ناموسی همان صبر و استقامت است .. حتی اگر تهدید کردند به خانوادهات تجاوز میکنند باز هم صبر اختیار کن و بدان که آنها محدودیتهایی دارند که نمیتوانند ازآن پا فراتر بگذارند .. در این مواقع اعتراف تو کمکی به خانوادهات نمیکند بلکه از این امر به عنوان نقطه ضعف تو استفاده میکنند و بیش از پیش بر تو فشار وارد میکنند و اعتراف تو باعث میشود بیشتر و بیشتر در معرض تهدید و فشار قرار گیرند ..
- فراموش نکن که بازجویی در واقع شدت گرفتن مبارزه بین مجاهدی با دعوت و عقیده و ارزشهای خداپسند با چند کارمند بیارزش حقوق بگیر مرتد سکولاریست که غیر از پول یا وفای باطل به طاغوت مرتد سکولاریست انگیزهای ندارند .. مسلم است که طرف حق، پتانسیل پیروزی بیشتری دارد زیرا تو برای ایدئولوژی میجنگی ولی او برای مال و منصب ..
- بازجویی یکی از میدانهای جهادی است که در کوه، خیابان و زندان جریان دارد و عقلاً تو در آن پیروزمیشوی .. چون به ثبات صلابت و پروردگارت پشتگرمی ..
- دستگاه دروغ سنج بیشتر یک کلک به حساب میآید و به راحتی میتوان آن را گمراه کرد به این ترتیب که با هر پاسخ انحرافیای که به بازجو پس میدهی شانهها یا پاهایت را حرکت بده یا این که در طول جلسه به اموری فکر کن که باعث غم و غصه میشوند .. در پایان حالت دستگاه نمیتواند نگرانیها و پاسخهای دروغین تو را از هم تشخیص دهد ..
- o بعضی از روشهای شکنجه و جنگ روانی در طول بازجویی
- شکنجه یک هدف نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف اصلی که اعتراف است میباشد ..
- مطمئن باش که ضرب وشتمها به همان اندازه که تو را رنج میدهند به اعترافکنندگان نیز آسیب میرسانند، با این تفاوت که نوعی پوچی و حسرت به آنها دست میدهد .. پایداری در کنار لذت پیروزی و آسیبهای جسمانی با ارزشتر است از احساس خودباختگی و پوچی به همراه همان آسیبهای جسمانی که گاهی پای انسان را به قضایای بزرگتری میکشانند، لذا مفسده خفیفتر را انتخاب کن ..
- o اهرمهای فشار مرتد ین سکولاریست :
- احضار بستگان و تهدید به دست درازی به آنها .. مطمئن باش اعتراف تو کمکی به بهبود وضع آنها نمیکند بلکه اگر از خودت ضعف نشاندهی آنها را بیشتر تحت فشار قرار میدهند .. و تا اطلاعات را از تو بیرون نکشند از آنها دست بر نمیدارند ..
- بازجو یک جنگ روانی برعلیه تو به راه میاندازد .. به تو القا میکند که مقاومت در برابر او محال است و هرکسی در برابر او اعتراف میکند و تو نیز با بقیه فرقی نداری .. سپس میگوید: “حرف بزن تا از شکنجه خلاص شوی” او میکوشد یک ظن و گمان معقول در تو به وجو بیاورد .. و برخی از کسانی را که اعتراف کردهاند بر میشمرد، تا به این نتیجه برسی: “حال کـه همه اعتراف کردهاند من نیز اعتراف میکنم” .. این روش تنها در مورد افراد ضعیف به نتیجه میرسد ..
- قبول کن که ضرب وشتم حتمی است .. و تن دادن به اعتراف نه تنها کمکی نمیکند بلکه آن را تشدید مینماید.
- هرچه قدر برعلیه تو دلیل و مدرک و گزارش ارائه کردند تو استقامت کن هرچه قدر دلایل و مدارک قویتر باشند باز هم میتوانی آنها را رد و انکار کنی .. تنها اعتراف یک متهم است که او را محکوم میکند و اعتراف دیگران علیه او از ضعیفترین مدارک به شمار میآید .. آنها به تو میگویند که دوستان و امیران تو اعتراف کردهاند یا ممکن است در پیش چشمان تو اعتراف کنند اما تو باید مقاومت کنی زیرا اعتراف آنها به معنای سقوط جهاد نیست .. اعتراف خود تو بالاترین مدرک است و از اعترافات دیگران علیه خودت بیمی نداشته باش ..
- هر بار که در برابر سوالی مقاومت میکنی بازجو سوال دیگری را پیش میکشد تا اینکه به کلی شکست میخورد ..
- اعتراف در زیر کتککاری، بازجو را تشویق میکند تا بیشتر تو را بزند و حرف آخر را از تو بیرون بکشد .. با اعتراف کردن، کار او با تو تمام نخواهد شد بلکه از تو میخواهد دیگران را راضی کنی تا به اعتراف تن در دهند ..
- یکی دیگر از ابزارهایی که بازجو علیه تو استفاده میکند استفاده از هپنوتیزم یا دستگاه دروغسنج است، مطمئن باش که این دو ابزار هم نمیتوانند خطری متوجه تو سازند و بیشتر جنبه روانی دارند.
- برای آنکه هیپنوتیزم شوی بازجو به همکاری تو نیازمند است تو هم خودداری کن .. چیز دیگری که باید بدانی این است که نمیتوان انسانی را که به خواب مغناطیس فرو رفته است مجبور به اقرار کرد .. پس اگر گفتند در حالت هپنوتیز از تو اعتراف گرفتهاند دروغ میگویند .. قصد آنها این است که تو اطلاعاتی را که قبلا به کمک جاسوسها ویا محاسباتشان از تو به دست آوردهاند تایید کنی ..
- دستگاه دروغسنج هم یک حقه است .. اساس کار این دستگاه این است که برخی فعل و انفعالات و تغییراتی که به هنگام زدن حرف دروغی در درون تو روی میدهد تشخیص میدهد .. تو هم میتوانی همراه با پاسخهای دروغین به بازجو عضلات پا یا شانه را منقبض کنی یا در طول جلسه مرتب به امور غم انگیزی از قبیل یادآوری دوستان شهیدت فکر کنی .. اینگونه دستگاه را منحرف کنی و نمیتواند بین انفعالاتی که در اثر نگرانی و اضطراب و جوابهای گمراهکننده به وجود میآیند، تمایز قایل شود ..
- هیچ حالت بیهوشیای در اثر مواد مخدر یا هپنوتیزم وجود ندارد که انسان در آن اسرار خود را افشا کند .. بنابراین اگر ادعا کردند که در بیهوشی یا هپنوتیزم لب گشودهای باور نکن.
- بازجو دو حس شنوایی و بینایی تو را در معرض علایم آزار دهندهای از قبیل صداهای ممتد یا بلند و نورهای خیره کننده یا فیلم های شکنجه دیگران قرار میدهد تا کنترول اعصاب خود را از دست بدهی .. پایداری تو همه اینها را ناکام میگذارد به ویژه اگر پیش از آن برایش حساب کرده باشی ..
- با بازجویی مداوم یا نگهداری در سلول کوچکی که قادر به نشستن در آن نیستی از خوابیدن محرومت میکنند .. آنگاه بازجو در مقابل اقرار به تو وعده اجازه خواب میدهد .. بالاخره خواب به شکل بیهوشی یا چرت زدن ظاهر میشود بدون آنکه خطری برای زندگیات داشته باشد. پس در مقابل وعده بازجو تسلیم نشو و لب باز نکن ..
- نشان دادن کوچکترین ضعفی در زیر شکنجه، بازجو را برای گرفتن اعتراف و ادامه و تشدید آن تشویق میکند .. پس به او قول نده که در صورت کاهش شکنجه حرفی خواهی زد.
- بازجو ی مرتد سکولاریست تو را به سلول کثیف و کوچکی میبرد که افراد دیگری هم در آن هستند .. از بس کوچک است نمیتوانید چند شبانه روز بخوابید یا بنشینید آن را نظافت کنید در همانجا قضای حاجت میکنید .. و هر از گاهی اسپریهای بدبویی به داخل سلول میپاشند و بوی بد آن با بوی عرق ممزوج میشود بدون آنکه تهویهای صورت گیرید .. از آب و غذا محروم میشوید و صداهای وحشتناک کشداری میشنوید، و چون تو تنها عامل این رنج و عذاب هستی دیگر افراد از تو میخواهند برای نجات از این وضع وحشتناک اعتراف کنی تو را تحت فشار و تهدید قرار میدهند .. گاهی در بین آنها جاسوسهایی میگمارند که مدام در گوش تو میخوانند که آنها آماده اعترافند و اوضاع دیگر قابل تحمل نیست .. همه اینها برای فروپاشی درونی توست .. اما اگر مقاومت کنی بازجو دیگر هر نوع روشی را برای گرفتن اعتراف از تو با شک و تردید شروع میکند.
- در طول بازجویی بعضی اهانتها و دشنامها را از آنها میشنوی .. اما باید به یاد داشته باشی که ذلت در این نیست که در شکنجهگاه حرفهای ناشایستی را از بازجوی بیشخصیتی بشنوی بلکه فروریزی و اعتراف و در خطر انداختن جهاد دوستانت ذلت حقیقی است ..
- به یاد داشته باش که بازجویی و شکنجه بالاخره روزی به پایان میرسد و این تویی که یا فرو ریخته و اعتراف کرده و خائن و محکوم به حبس .. و یا قهرمانی که مایه مباهات فرزندان و برادرانت باقی میمانی .. بنابراین بهتر است بازجویی بدون بروز کوچکترین معلومات تمام شود ..
- o نقش جاسوسها ی مرتد سکولاریست در خلال بازجویی
- یک واقعیت: «وجود جهاد یعنی وجود نیروی مخالف یعنی وجود دستگاه استخبارات واطلاعات یعنی وجود جاسوس»
- فرد اعتراف کرده، موجود لگدمال شده حقیری است که نیروهای اطلاعات او را آنطور که در هر کجا که بخواهند به کار میگیرند .. او در چشم آنها مانند یک جفت کفش است که تا کهنه میشود میپوشند و سپس عوضش میکنند و بعد از آنکه کارشان با او تمام شد او را در سطل آشغال میاندازند ..
- هدف جاسوس در تمام زندگیش به جا آوردن همهی آن چیزهایی است که دستگاه استخبارات واطلاعات از او میخواهد، و همواره او را تهدید میکنند که پیش خانواده و جامعه آبرویش را میبرند و چهره واقعیش را به آنها نشان میدهند .. و یا اگر با آنها همکاری نکند او را حبس میکنند یا میکشند ..
- دستگاه استخبارات واطلاعات تا زمانی که جاسوس را آلوده میکند سعی دارد با او رابطه مناسبی داشته باشد .. اما وقتی که به اندازه کافی در کثافتکاریها غرق شد همه وعدههایی را که به او داده بود زیر پا میگذارد و این برای کل جاسوسها اتفاق افتاده است ..
- نیروهای دستگاه استخبارات واطلاعات دشمن سعی میکند جاسوس را تا میتواند از لحاظ اجتماعی و اخلاقی ساقط کند .. تا خود را جدا از برادران و جامعه احساس کند .. آنها میکوشند از او شخصی بسازند که فقط در فکر جمع کردن پول و ثروت است .. زیرا فقط چنین افرادی میتوانند به دوستان خود خیانت کنند.
- نیروهای دستگاه استخبارات واطلاعات دشمن برای اینکه بتوانند کسی را به جاسوسی وادارند روشهای ناجوانمردانه و کثیفی به کار میبرند .. مثلا به او پول و پاسپورت و اسلحه میدهند یا برایش فرصت انجام کارهای منافی اخلاق را فراهم میآورند و مخفیانه از او فیلم و عکس تهیه میکنند. سپس او را تهدید میکنند در صورت عدم همکاری تصاویر را پخش میکنند ..
- نیروهای دستگاه استخبارات واطلاعات دشمن از این جاسوسها در طول بازجویی کمال استفاده را میبرند و از آنها میخواهند نقشهای مختلفی بازی کنند .. مثلا از آنها میخواهند خود را مجاهد جا بزند و خود را به متهم نزدیک کند، یا فردی که تاب و توانش را از دست داده و همه چیز را اقرار میکند تا از این طریق روحیهی وی را تضعیف کنند ..
- برخی از این جاسوسها را با متهم در یک سلول قرار میدهند او وانمود میکند که مجاهد پایداری است تا اعتماد طرف را جلب و از او کسب اطلاعات کند .. یا این که وانمود میکند به کلی ناامید شده و قصد دارد همه چیز را لو دهد .. یا نقش انسان بیگناهی را بازی میکند که پس از مدت کوتاهی آزاد میشود زیرا علیه او مدرکی وجود ندارد بنابراین از او میخواهد اگر چنانچه میخواهد نامهای یا پیامی به یکی از دوستانش برساند او این کار را برایش میکند .. هدف آنها از این کار کشف روابط حزبی مجاهد است ..
- o وظایف جاسوسها در بازجویی و بیرون از زندان
- جمعآوری اطلاعات از بازداشتشدگان برای استفاده در بازجویی.
- در بازداشت خود را متهم جا میزنند تا به جاسوسی بپردازند یا روحیه مجاهدان را تضعیف کنند.
(لَوْ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلاَلَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ) توبه ۴۷
«اگر آنان همراه شما (براي جهاد) بيرون ميآمدند، چيزي جز شر و فساد بر شما نميافزودند، و به سرعت در ميان شما حركت ميكردند و مشغول آشفتن و گولزدن و برگرداندنتان از دين ميشدند. در ميانتان هم كساني هستند كه سخن ايشان را بشنوند. خداوند ستمگران را خوب ميشناسد (و از فاسق و فاجر ايشان آگاه و از رفتار آشكار و نهانشان باخبر است).»
- در صفوف دعوت و جهاد نفوذ میکنند که در این صورت به اطلاعات بسیار مهمی در مورد اشخاصی که با آنها در ارتباطند دسترسی پیدا میکنند.
- در تجمعهای مختلف زندان نفوذ میکنند و بین آنها دشمنی و شکـاف ایجاد میکنند.
- نزدیک شدن به مقامات فرماندهی برای کسب معلومات فوق العاده مهم .. ایجاد ظن وگمان نسبت به اشخاص مخلص .. و جمعآوری اطلاعات در مورد افرادی که به تازگی دستگیر شدهاند تا در بازجوییها از آنها استفاده کنند.
- ایجاد اختلاف در بین زندانیها تا به جای رویارویی با دشمن با یکدیگر نزاع کنند و برای اینکه کارهای زندانبانی و اطلاعات را موجه جلوه دهند.
- برخی از فرماندهانی که در زندان به سر میبرند برای انجام وظایف خود به دستیارانی نیاز دارند .. جاسوسها سعی میکنند به چنین جایگاههایی دست یابند، آنها معمولا اینگونه نقشها را خیلی خوب بازی میکنند و همه رابطههای مخفی را کشف مینمایند.
- بنابراین همیشه در زندان و سلول اسرارت را پیش خودت نگهدار و برای معتمدترین افراد هم بازگو نکن زیرا در چنین جایی نمیشود به کسی اعتماد کرد .. چه زیبا گفتهاند که: “وقتی خودت نمیتوانی رازهایت را نگهداری، چطور از دیگران توقع داری این کار را برایت انجام دهند” .. این افراد اگر مجاهدان خالصی باشند تو را برای حفاظت اطلاعاتت ملامت نمیکنند و اصلا نیازی بدان ندارند زیرا هرچه کمتر بدانی بیشتر به نفع توست.
- از اعتراف کردهها به کلی بپرهیز اینگونه افراد پتانسیل بالایی برای جاسوسی دارند .. حتی برخی از ایشان در برابر وعدههای کودکانهای از قبیل اجازه ملاقات با اعضای خانواده یا نامه نگاری با ایشان یا وعده تخفیف مجازات و حتی به خاطر چند نخ سیگار به این کار تن میدهند ..
- در مرحله بعد از بازجویی هم باید کماکان بر حفاظت اطلاعات مسّر باشی، زیرا دشمن قادر است در این دوره به اطلاعاتی دست یابد که غلیرغم فشار روحی و شکنجه تو به آنها اعتراف نکردهای ..
- o اعتراف
- همهی چیزهایی که در دستگاه استخبارات واطلاعات دشمن وجود دارد اعم از سربازان٬ دستگاههای اطلاعاتی و … تنها برای رسیدن به یک هدف است و آن گرفتن اعتراف ازتوست .. تا سپس آن را برعلیه خودت به کار گیرند و محکومت کنند ..
- فراموش نکن که بازجویی و درد و شکنجه تمام خواهد شد و به خاطره تبدیل میشوند، و تو میتوانی این را به فرصتی برای بهرهمندی دنیا و آخرت و یک خاطره شیرین تبدیل کنی.. و یا راهی برای رسیدن به زندگی خفت بار و در نهایت آتش دوزخ ..
- فروریزی و اعتراف، نوعی حالت شکست است .. تسلیم شدن و خیانت توجیه ناپذیر و نشاندهنده ضعف شخصیت افراد است .. این پدیده شوم فرد را به نوکر و عمیل دستگاه استخبارات واطلاعات دشمن تبدیل میکند، اگر هم تحت شدیدترین نوع شکنجهها باشد باز هم خیانت محسوب میشود .. این نکته را خوب به خاطر بسپار که اعتراف کمکی به تو نمیکند بلکه به وسیله آن در حقیقت حکم محکومیت خود را امضا کردهای .. و اعتراف به تو و از آن مهمتر به جهاد لطمه میزند.
- به محض اینکه زیر شکنجه لب بگشائی شدت شکنجه بیشتر خواهد شد .. این اعتراف کوچک در نظر بازجو به منزلهی آغاز سلسله طویلی از بازجوییها و شکنجههاست و تا به همه چیز اعتراف نکنی دست بر نمیدارد .. شاید موقتا شکنجه را متوقف کند اما دوباره آن را از سر میگیرد .. باید بدانی که سرآمدن صبر و یا اعتراف دیگران نمیتواند اقرار را توجیه کند .. چون ضربات جبران ناپذیری به برادرانت میزند ..
- یکی از پیامدهای اعتراف، رویارویی با برادرانی است که به سبب اعتراف تو دستگیر شدهاند .. پس مجاهد نباید زیر پای برادرش را خالی کند بلکه دائما باید منافع جماعت را بر منافع خود ترجیح دهد .. پیوسته بکوش از خودبینی و فردگرائی بپرهیزی ..