واجب بودن انتخاب رهبر و امام در شریعت الله

واجب بودن انتخاب رهبر و امام در شریعت الله

به قلم: سلیمان یعقوبی

یقین داریم که یکی از معانی دین عبارت است از قدرت حکومتی که در پناه این قدرت حکومتی قوانین شریعت الله به اجرا رد می آیند و اطاعت مردم جهت شریعت الله گرفته می شود و بر اساس این قوانین و توسط این قدرت حکومتی مردم مجرم مجازات می شوند و به کسانی که مستحق پاداش هستند پاداش داده می شود.

علاوه بر این ایمان داریم که برای این حاکمیت اسلامی و دارالاسلام باید رهبری از میان خود مومنین انتخاب شود که بتواند قوانین شریعت الله را اجرا کند و این سیستم حکومتی را در کنار شوراهای مختلفی که وجود دارند مدیریت کند.  پس یکی از بزرگترین آرمانها و فرایض اسلام  انتخاب رهبری آگاه و فقیه در شریعت است، که در نگهداری و پاسداری از اسلام و سیاست اسلامی برای زندگی دنیا جانشین پيامبر است، مسلمانان مسئولیت خود را به جا نمی‏آورند تا هنگامي كه بر امامی که با کتاب خدا بر آنها سیاست می‏راند اتفاق و اجماع نکنند.

آيه‏ي زير به طور ضمني به اين اصل اشاره دارد: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النساء: ۵۸]. «بي‌گمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور مي‌دهد كه امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امين شمرده، و چه چيزهايي كه مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امين دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانيد».

مفهوم آیه این است که همه‏ي امانتها را به افراد شایسته واگذار کنید یکی از این امانتها، امانت دولت‏داری و رهبری است، پس باید این امانت را به افراد شایسته‏اي واگذار نمود که از عهده‏ي آن برآیند.

پیامبر نيز می‏فرماید: «لاَ يَحِلُّ لِثَلاَثَةِ نَفَرٍ يَكُونُونَ بِأَرْضِ فَلاَةٍ إِلاَّ أَمَّرُوا عَلَيْهِمْ أَحَدَهُمْ».  [رواه احمد]. «جائز نیست براي سه نفر كه در صحرایی با هم باشند مگر اینکه یکی از آنها امیر باشد». وقتي در چنین جمع کوچکی امیر لازم باشد در جامعه چگونه نیازي به آن نيست؟ و چگونه شریعت آن را واجب نمی‏گرداند؟ اگر برای سه نفر چنين تشريعي باشد برای جامعه به طريق أولي لازم مي‏گردد تا از ظلم و تجاوز در امان باشند.

و از قوی‌ترین برهانها در این مورد اجماع امت است، صحابه بعد از فوت حضرت رسول بر وجوب امامت اجماع کردند و قبل از هر چیز به تعیین امام پرداختند، حتی آن را بر تجهیز و تدفین رسول خدا مقدم دانستند.

قرطبی در این مورد می‏فرماید: نه در میان امت و نه در ميان ائمه در وجوب نصب امام اختلافی وجود ندارد، مگر دیدگاه ضعیفی که از اصم روایت شده و اشتباه است!!.

یکی دیگر ازدلايل نصب امام این است که بسیاری از واجبات شرعی بدون امام (يا حكومت) اجرا نمی‏شوند، مثلاً اقامه‏ي حدود، اجرای احکام، مرزبانی، تجهیز سپاه، برقراری امنیت، تعیین قاضی و غیره تنها از عهده‏ي امام برمی‏آیند، و بنا بر قاعده‏ي اصولی «هر چیزی که واجب بدون آن ممکن نباشد خودش هم واجب است» این احکام واجب بدون امام قابل اجرا نیستند پس امام باید باشد تا آنها اجرا شوند.

گذشته از این دلايل، نبود امام باعث مشکلات فراوانی مانند هرج و مرج و سرگرداني مي‏شود، به وجود آمدن چنین مشکلاتی، بودن امام را واجب می‏گردانند به گونه‏ای که هیچ شک و شبهه‏اي باقی نمی‏گذارند و راه فراری از آن وجود ندارد.

امیر المومنین علی می‏فرماید: لازم است مردم حاکمی داشته باشند چه صالح باشد چه فاسد، گفتند: ای امیرالمؤمنین ما حاکم عادل و صالح را دیده‏ایم و ضروري بودنش را احساس می‏کنیم، اما حاکم ظالم و فاجر چرا ضروری است؟ فرمود: موجب اقامه‏ي حدود و ایجاد امنیت می‏شود و جهاد با دشمنان را به راه می‏اندازد و غنايم را تقسیم می‏کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *