
یک بام و دو هوای فتوا در گفتار و عمل قرضاوی در مورد سکولاریستها
به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو
ما در میان نجدیت درباری با عجایبی برخورد کرده ایم که تنها در وعاظ السلاطین یافت می شود؛ به همین شکل در اسلام لیبرال و به اصطلاح خودشان میانه رو نیز تناقضاتی دیده ایم که برای عده ای که شناخت ناقصی از این جریانات دارند گاه باعث حیرت و سرگردانی می شود.
چه اسلام متحجر و چه اسلام لیبرال و آبکی ربطی به منهج صحیح اسلامی ندارند؛ در اینجا به بهانه ی حمله ی رژیم صهیونیستی متحد اردوغان مورد پذیرش قرضاوب به مسلمین غزه به نمونه فتواهای دکتر یوسف القرضاوی در مورد سکولاریستها و عمل او اشاره می کنیم باشد که «چراغی بر فراز راه» باشد.
دکتر یوسف القرضاوی درنوشته ای تحت عنوان« پدیدهی زیاده روی در تکفیر»کسانی که استحقاق تکفیرشدن را دارند اینگونه برمیشمارد;
” بسی شایسته است کسانی را «کافر» بشماریم که بدون شرم و رو دربایستی کفر خود را آشکار میسازند، و از تکفیر کسانی که ظاهراً اسلام را پذیرفتهاند، خودداری کنیم اگر چه باطن آنان خالی از ایمان و اعتقاد باشد. این گونه اشخاص در عرف اسلام «منافق» نامیده میشوند. آنانکه با زبان خویش میگویند ایمان داریم در حالی که قلبهایشان خالی از نور ایمان است، یا رفتارشان گفتارشان را تصدیق نمیکند؛ در دنیا به مقتضای ظاهر، احکام اسلام را بر آنان جاری میکنیم، و در آخرت به واسطهی کفری که مرتکب شدهاند و بر آن سرپوش گذاشتهاند، به بدترین جایگاه فرستاده میشوند.
کافرانی که بدون هیچ شکّ و تردیدی بخاطر تکفیرشان واجب است از جامعه اسلامی طرد شوند، عبارتند از:
- کمونیستهایی که بر عقائد خود اصرار میورزند، و علیرغم مخالفتهایی که مکتب کمونیستی با عقاید و شریعت و ارزشهای اسلامی دارند، آن را به عنوان یک فلسفه و نظام زندگی میپذیرند، و معتقدند که دین افیون جامعه است و بطور کلّی با دین دشمنی میورزند و از میان ادیان بیشتر اسلام را نشانه گرفتهاند چرا که دارای برنامهای فراگیر و همهجانبه است.
- سیاستمداران «لائیک وسکولار» و رجال سیاسی وابسته به احزاب «سکولاریست »که آشکارا اسلام را رد میکنند، و نگرش آنان این است که دین باید از سیاست جدا گردد، و چون بسوی حکم خدا و رسولش فراخوانده شوند، سرباز میزنند و امتناع میورزند، و علاوه بر آن با دعوتگران اسلامی و مجاهدین در راه تحکیم مبانی شریعت و منادیان بازگشت به اسلام میجنگند.
- پیروان گروههایی که بطور آشکار از اسلام خارج شدهاند از جمله دروزیها؛ گروه نُصَیریه، اسماعیلیه و امثال آنان از گروههای باطنیه که امام غزالی و سایرین دربارهی آنان گفتهاند: ظاهرشان رفض، و باطنشان کفر محض است؟! و شیخ الاسلام ابن تیمیه در خصوص آنان گفتهاست: بخاطر انکار ضروریات اسلام و قطعیات اصول دین از کفار بدترند! نمونه اینان در عصر ما جریاناتی چون بهائیت است که دین جدیدی مبتنی بر سلیقهی خودشان آوردهاند، و از آن جهت که بعد از ختم نبوت از جانب خداوند، ادّعای نبوت میکنند، به قادیانیها نزدیکترند تا به مسلمانان.
پیامدهای تکفیر
مطلب دیگری که در اینجا شایسته است به عنوان یک اصل مورد بررسی قرار گیرد این است که نسبت دادن کفر به یک انسان حکم بسیار خطرناکی است؛ زیرا، آثاری بر آن در پی دارد که بسیار خطرناکند، از جمله:
- برای همسرش دیگر جایز نیست که در قید نکاح او باقی بماند و واجب است که آن دو از هم جدا شوند؛ چرا که برای زن مسلمان جایز نیست در قید نکاح مرد کافر قرار گیرد، و این مطلب با اجماع یقینی فقهای اسلام به اثبات رسیده است.
- جایز نیست که دیگر، فرزندان او تحت تکفّل وی باقی بمانند؛ زیرا در آن صورت مورد اعتماد نیست، و بیم آن میرود که کفر او بر فرزندانش تأثیر گذارد بویژه، هر گاه احتمال ارتداد در آنان بوجود آید؛ و باید دانست که فرزندان شخص مرتد به عنوان امانت در اختیار جامعهی اسلامی قرار میگیرند.
- انسان پس از آنکه آشکارا کافر و مرتد گردید؛ و از دین اسلام خارج شد، دیگر از حقّ ولایت و سرپرستی جامعهی اسلامی خارج خواهد شد، یعنی با چنین اشخاصی قطع رابطه میشود، و میان آنان و جامعهی اسلامی حصار و سدی محکم ایجاد میگردد تا انیکه به خود آیند و به راه حق بازگردند.
- چنین اشخاصی باید به دادگاه اسلامی احضار گردند و از آنان خواسته شود که توبه کنند و شبهات آنان زایل گردد، و دلایل لازم برایشان اقامه شود، و بعد از این مراحل است که حکم ارتداد در مورد آنان صادر میگردد.
- وقتی شخصِ مرتد بمیرد احکام اسلام بر او جاری نمیگردد، یعنی غسل و نماز بر او گذارده نمیشود؛ و در گورستان مسلمانان دفن نمیگردد؛ و کسی از او ارث نمیبرد، همچنانکه او از کسی ارث نمیبرد.
- اگر بر همان حالت کفر بمیرد مستوجب دوری از رحمت خداوند و خلود ابدی در آتش جهنم میگردد. احکام و موارد قاطع فوق الذکر ما را بر آن وا میدارد که در تکفیر افراد باید جانب احتیاط و دقت و رعایت تقوا را در نظر داشت. “
این فتوای واضح دکتر یوسف قرضاوی در مورد سکولاریستهاست که برای هر انسان صاحب عقلی قابل فهم و درک است؛ اما نکته ی عجیب این است که در کشوری زندگی می کند و با حاکمی دوستی دارد و از آن حمایت می کند که در این کشور بزرگترین پایگاه کفار سکولار آمریکایی وجود دارد که تا به حال بیشترین قتل عامها را در عراق و سوریه یمن و افغانستان و سومالی و صحرای سینا و غیره انجام داده است.
علاوه بر این از اردوغان به عنوان متحد امنیتی و اقتصادی رژیم صهیوینستی و یکی از اعضای ارتش ناتو و حاکم کشور سکولاریستی ترکیه حمایت می کند و حتی تا آنجا پیش می رود که می گوید الله و ملائکه و جبرئیل با اردوغان هستند. ( نعوذ بالله).
دیکتاتوری سکولاریستی اشغالگر به رهبریت آمریکا و ناتو (که ترکیه هم یکی از اعضای فعال آن است و امارات هم به کمک ناتو نیروی نظامی فرستاده) و پشتیبانی سازمان ملل و مرتدین محلی به سرزمینهای مسلمین حمله نظامی و مسلحانه کرده اند (نه حمله تبلیغی و قلمی محض) پس طبق فتوای تمامی امامان مذاهب چهارگانه اسلام هرکسی با این اشغالگران کافر بر علیه مسلمین با دست و زبانش مبارزه کند ، حکم دنیویش مثل همان اشغالگران می باشد .
ما بدون هیچ شکی سکولاریستها را کافر میدانیم .حالا میخواهد حافظ اسد عرب باشد یا قاضی محمد ، قاسملو، بارزانی واوجلان کُرد باشد یا اردوغان ترک یا…. لباس و زبان آنها و دین پدرانشان کفرشان را کم رنگ نمیکند .
در این صورت دینتان را از علمای درباری متحجر یا لیبرال نگیرید، به عبارتی دیگر نه دینتان را از مفتی های آمریکا بگیرید و نه از مفتی های ناتو. اینها مجریان جنگ رواین دشمنان و سربازای از سربازان جنگ نرم و تبلیغی دشمنان بر علیه مجاهدین و دارالاسلام هستند.
به این نکته ی مهم نیز توجه داشته باشیم که : ما نیز با سکوت علما در خصوص بسیاری مسائل در کشورهای مختلف مخالف هستیم اما در هر حال وجود علما را برای جوامع مفید و لازم می دانیم، سکوت علماء در پاره ای مسائل فرق دارد با مشارکت در جنگ روانی دشمنان بر علیه مومنین اهل دعوت و جهاد و برعلیه دارالاسلام . ما وقتی می خواهیم چیزی را نابود کنیم باید اول آلترناتیو آن چیز را ایجاد کنیم و الا ایجاد خلاء و از بین بردن علمائی که از روی اکراه سکوت کرده اند بدون اندیشیدن راههای جایگزین اشتباه محض و دور کردن مردم از عبادت خداوند متعال است.