
در چگونگی شکل گیری حادثه ی کربلا خواص طرفدار باطل را نادیده نگیریم
به قلم: شیعه علی
بزرگترین خطر برای هر جماعت و گروه و دارالاسلامی زمانی است که دارودسته ی منافقین در آن نفوذ می کنند و با شگردهای خاصی که دارند صاحب مقام و موقعیت معنوی و یا مسئولیتی اجرائی و حکومتی می شوند اینها به عنوان دشمنان پنهان داخلی نه تنها خود از داخل تخریبگر هستند بلکه یکی از کانالهای مطمئن نفوذ دشمنان خارجی در میان مومنین و دارالاسلام نیز به شمار می روند.
یکی از برهه های حساس تاریخ، واقعه خونین عاشوراست که در حقیقت خواص طرفدار باطل (امویان) آن را به راه انداختند. در این میان، از سویی، نقش خواصی که به دنیاطلبی،عافیت طلبی و مصلحت اندیشی نابخردانه، روی آوردند و از سویی دیگر، خواصی که شجاعانه به حمایت از امام حق برخاستند و در عرصه دفاع از ولی خدا استقامت کردند، در چگونگی شکل گیری نهضت عاشورا قابل تامل است؛ اما نکته روز ما تمرکز بر ویژگی های دارودسته ی منافقین یا به اصطلاح خواص نفوذی است که غفلت از این موجودات در هر برهه ای از تاریخ می تواند به جریان مبارک بیداری و انقلاب اسلامی صدمه بزند.
به نظر شما شمر کی بود؟ از خشکه مقدسه هایی بود که ۱۶ بار با پای پیاده حج رفته بود و در سپاه دارالاسلام و الجماعه به رهبری امیرالمومنین علی بر علیه سپاه اهل بغی معاویه جنگیده بود[۱] و بعد جزو خوارج و بر علیه علی شد [۲]و بعد از یاران و فرماندهان سپاه معاویه و بعد که موقعیت را برآورد می کند از یاران حسن بن علی شد[۳] و بعد از سربازان یزید می شود بر علیه حسین [۴]…
شمر هنگام دستگیری حُجر بن عَدی (از صحابه پیامبر(ص) و از یاران امام علی (ع)) در سال ۵۱، جزو کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر از «جماعت» جدا شده و شهر را به آشوب کشیده است و….[۵] زمانی هم که مختار ثقفی او را به همراه سپاه امویان شکست می دهد و فراری می شود نامهای برای مُصعَب بن زبیر فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند.[۶]
یعنی این شخص اصلی ثابت نداشت و یکی از دارودسته ی منافقینی بود که اصل برایش صدمه زدن به مومنین و دارالاسلام و تأمین منافع شخصی اش به هر قیمتی بود حالا برایش مهم نبود کجا و توسط چه کسی به این اهداف می رسد. به همین دلیل شمر به عنوان انسانی منفور نزد اهل سنت شایستگی برای روایت حدیث را ندارد.[۷]
بعد: شبث بن ربعی از نخبگان و خواص و چهره ی مورد اعتماد کوفه به عنوان اولین خائن به نهضت امام حسین (ع) کی بود؟ از منافقینی بود که بعد از وفات پیامبر نفاق خود را آشکار کرده و به تکامل خود رسانده و مرتد شده بود اما با رویکار آمدن خلیفه اول و مواجهه او با مرتدان، به سرعت رنگ عوض کرد و به اسلام بازگشت.
شبث حتی در کوفه «ضرار»ی در قالب مسجد به نام خود بنا کرده بود و توانسته بود با شگردهای خاصی که دارودسته ی منافقین دارند برای خود نزد مردم جاهل اسم و رسمی به دست بیاورد و در جنگ صفین هم در کنار الجماعه و زیر پرچم امیرالمومنین علی (ع) بر علیه گروه اهل بغی معاویه جنگید و بعد قبول حکمیت توسط امیر المومنین علی (ع) این شخص از فرماندهان خوارج نهروان می شود اما چون جدیت امیرالمومنین در سرکوب خوارج را می بیند ناگهان ناپدید می شود و به کوفه برمی گردد و در آنجا موضع منفی در برابر امیرالمومنین علی اتخاذ نمی کند و در ضراری که ساخته بود به نقش بازی کردنهای خود ادامه می دهد.
شبث بعد از شنیدن خبر قیام امام حسین (ع) آخرین نامه به امام (ع) را امضا کرد. اما وقتی عبیدالله بن زیاد به کوفه میآید، او از نخستین کسانی است که به امام حسین (ع) خیانت میکند و به سوی عبیدالله میرود و در جنگی که نیروهای عبیدالله با مسلم بن عقیل (ع) دارند، فرماندهی مقابله با حضرت مسلم را برعهده میگیرد ودر کربلا نیز فرماندهی پیادگان لشکر عمر بن سعد را در عاشورا برعهده داشت؛ بعد از قیام مختار نیز به نهضت عبدالله بن زبیر بر علیه امویان پیوست و بعد از شکست عبدالله بن زبیر دوباره به زیر پرچم بنی امیه در آمد… .
در عصر حاضر نیز مگر چنین موجوداتی را نمی بینم که انبوهی از مسلمین فریب خورده و ضعیف الایمان را دور خود جمع کرده اند، بخصوص آنهایی که عهدشان به دلار و وفایشان به سکه های زرین وابسته است؟!!
امروز باید نگاه کنیم و ببینیم با دارالاسلام و انقلاب اسلامی هستیم یا با بیبصیرتی و فقدان تحلیل درست مرید دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها شده ایم و یا بنده دینار و درهم و زرق و برق دنیا؟
[۱] تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۳۷۷
[۲] یاسین، صلح الحسن، صص ۶۰ و ۷۰
[۳] الشیعه و الحاکمون، ص ۶۲
[۴] هدایه الکبری، ص ۱۸۴ / الاختصاص، ص ۱۳۹؛
[۵] تاریخ طبری، ج ۵، ص۲۶۹ـ۲۷۰/ ابن سعد، ج۶، ص۲۱۹؛ مسعودی، ج۳، ص۱۸۹/ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۱/ طبری، ج۵، ص۲۷۵-۲۷۸؛ قس ابن سعد، ج۶، ص۲۲۰ ج۲، ص۲۳۱ ج۳، ص۱۸۸ ۱۸۹ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۱؛ / ابن سعد، ج۶، ص۲۱۷؛ یعقوبی؛، ج۲، ص۲۳۱، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۲
[۶] انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵ـ۶۶.
[۷] ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۲، ص۲۸۰.