در چگونگی شکل گیری حادثه ی کربلا خواص طرفدار باطل را نادیده نگیریم

در چگونگی شکل گیری حادثه ی کربلا خواص طرفدار باطل را نادیده نگیریم

به قلم: شیعه علی

 بزرگترین خطر برای هر جماعت و گروه و دارالاسلامی زمانی است که دارودسته ی منافقین در آن نفوذ می کنند و با شگردهای خاصی که دارند صاحب مقام و موقعیت معنوی و یا مسئولیتی اجرائی و حکومتی می شوند اینها به عنوان دشمنان پنهان داخلی نه تنها خود از داخل تخریبگر هستند بلکه یکی از کانالهای مطمئن نفوذ دشمنان خارجی در میان مومنین و دارالاسلام نیز به شمار می روند.

یکی از برهه های حساس تاریخ، واقعه خونین عاشوراست که در حقیقت خواص طرفدار باطل (امویان) آن را به راه انداختند. در این میان، از سویی، نقش خواصی که به دنیاطلبی،عافیت طلبی و مصلحت اندیشی نابخردانه، روی آوردند و از سویی دیگر، خواصی که شجاعانه به حمایت از امام حق برخاستند و در عرصه دفاع از ولی خدا استقامت کردند، در چگونگی شکل گیری نهضت عاشورا قابل تامل است؛ اما نکته روز ما تمرکز بر ویژگی های دارودسته ی منافقین یا به اصطلاح خواص نفوذی است که غفلت از این موجودات در هر برهه ای از تاریخ می تواند به جریان مبارک بیداری و انقلاب اسلامی صدمه بزند.

به نظر شما شمر کی بود؟ از خشکه مقدسه هایی بود که ۱۶ بار با پای پیاده حج رفته بود و در سپاه دارالاسلام و الجماعه به رهبری امیرالمومنین علی بر علیه سپاه اهل بغی معاویه جنگیده بود[۱] و بعد جزو خوارج و بر علیه علی شد [۲]و بعد از یاران و فرماندهان سپاه معاویه و بعد که موقعیت را برآورد می کند از یاران حسن بن علی شد[۳] و بعد از سربازان یزید می شود بر علیه حسین [۴]

شمر هنگام دستگیری حُجر بن عَدی (از صحابه پیامبر(ص) و از یاران امام علی (ع)) در سال ۵۱، جزو کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر  از «جماعت» جدا شده و شهر را به آشوب کشیده است و….[۵]  زمانی هم که مختار ثقفی او را به همراه سپاه امویان شکست می دهد و فراری می شود  نامه‌ای برای مُصعَب بن زبیر فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند.[۶]

یعنی این شخص اصلی ثابت نداشت و یکی از دارودسته ی منافقینی بود که اصل برایش صدمه زدن به مومنین و دارالاسلام و تأمین منافع شخصی اش به هر قیمتی بود حالا برایش مهم نبود کجا و توسط چه کسی به این اهداف می رسد. به همین دلیل شمر به عنوان انسانی منفور نزد اهل سنت  شایستگی برای روایت حدیث را ندارد.[۷]

بعد: شبث بن ربعی از نخبگان و خواص و چهره ی مورد اعتماد کوفه به عنوان اولین خائن به نهضت امام حسین (ع) کی بود؟ از منافقینی بود که بعد از وفات پیامبر نفاق خود را آشکار کرده و به تکامل خود رسانده و مرتد شده بود اما با روی‌کار آمدن خلیفه اول و مواجهه او با مرتدان، به سرعت رنگ عوض کرد و به اسلام بازگشت.

شبث حتی در کوفه «ضرار»ی در قالب مسجد به نام خود بنا کرده بود و توانسته بود با شگردهای خاصی که دارودسته ی منافقین دارند برای خود نزد مردم جاهل اسم و رسمی به دست بیاورد و در جنگ صفین هم در کنار الجماعه و زیر پرچم امیرالمومنین علی (ع) بر علیه گروه اهل بغی معاویه جنگید و بعد قبول حکمیت توسط امیر المومنین علی (ع) این شخص از فرماندهان خوارج نهروان می شود اما چون جدیت امیرالمومنین در سرکوب خوارج را می بیند ناگهان ناپدید می شود و به کوفه برمی گردد و در آنجا موضع منفی در برابر امیرالمومنین علی اتخاذ نمی کند و در ضراری که ساخته بود به نقش بازی کردنهای خود ادامه می دهد.

شبث بعد از شنیدن خبر قیام امام حسین (ع) آخرین نامه به امام (ع) را امضا کرد. اما وقتی عبیدالله بن زیاد به کوفه می‌آید، او از نخستین کسانی است که به امام حسین (ع) خیانت می‌کند و به سوی عبیدالله می‌رود و در جنگی که نیروهای عبیدالله با مسلم بن عقیل (ع) دارند، فرماندهی مقابله با حضرت مسلم را برعهده می‌گیرد ودر کربلا نیز فرماندهی پیادگان لشکر عمر بن سعد را در عاشورا برعهده داشت؛ بعد از قیام مختار نیز به نهضت عبدالله بن زبیر بر علیه امویان پیوست و بعد از شکست عبدالله بن زبیر دوباره به زیر پرچم بنی امیه در آمد… .

در عصر حاضر نیز مگر چنین موجوداتی را نمی بینم که انبوهی از مسلمین فریب خورده و ضعیف الایمان را دور خود جمع کرده اند، بخصوص آنهایی که عهدشان به دلار و وفایشان به سکه های زرین وابسته است؟!!

امروز باید نگاه کنیم و ببینیم با دارالاسلام و انقلاب اسلامی هستیم یا با بی‌بصیرتی و فقدان تحلیل درست مرید دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها شده ایم و یا بنده دینار و درهم و زرق و برق دنیا؟


[۱] تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۳۷۷

[۲] یاسین، صلح الحسن، صص ۶۰ و ۷۰

[۳] الشیعه و الحاکمون، ص ۶۲

[۴] هدایه الکبری، ص ۱۸۴ / الاختصاص، ص ۱۳۹؛

[۵] تاریخ طبری، ج ۵، ص۲۶۹ـ۲۷۰/  ابن سعد، ج۶، ص۲۱۹؛ مسعودی، ج۳، ص۱۸۹/ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۱/ طبری، ج۵، ص۲۷۵-۲۷۸؛ قس ابن سعد، ج۶، ص۲۲۰ ج۲، ص۲۳۱ ج۳، ص۱۸۸ ۱۸۹ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۱؛ / ابن سعد، ج۶، ص۲۱۷؛ یعقوبی؛، ج۲، ص۲۳۱، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۲

[۶]  انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵ـ۶۶.

[۷] ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۲، ص۲۸۰.

چرا نجدیت بر «اعمال» فرقه نجدی دوله (داعش) تمرکز کرده نه بر «عقاید» آن؟

چرا نجدیت بر «اعمال» فرقه نجدی دوله (داعش) تمرکز کرده نه بر «عقاید» آن؟

به قلم : ابوابراهیم هورامی

بعد از انفجارات کابل بر علیه شیعیان عزادار و کشتار آنهمه مسلمان و بعد از ترور چند عضو حنفی مذهب امارت اسلامی و دستگیری و کشتار چند عضو فرقه نجدی دوله (داعش) در کابل یکی از دوستان پرسید چرا داعش شیعیان و طالبان را می کشد؟

من رساله ای از ابی محمد عدنانی را به ایشان نشان دادم که پاسخ روشن را داده بود. عنوان رساله این بود: با آنها بجنگید چراکه مشرک هستند. در این رساله به صراحت گفته بود که : “مال، جان و ناموس روافض مباح است و کشتن آنها عبادتی است که شما را به الله نزدیک می‌کند.”

در اینجا واضح و روشن است که علت جنگ فرقه نجدی دوله (داعش) به مسائل عقیدتی برمی گردد نه صرف مسائل مادی و اختلافات دنیوی. حالا به نظر شما تنها فرقه نجدی دوله (داعش) به شیعیان و صوفی های اهل سنت و سایر مسلمین مخالف برداشتهای آنها از توحید و شرک و عبادت و توسل و … می گویند مشرک و حکم مشرکین را بر آنها تطبیق می دهند یا این عقیده ی تمام پیروان محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد است؟

محمد بن عبدالوهاب در رساله هفتم خود ردی بر ابن سحیم و پیروان او را می دهد و آن ها را تکفیر میکند و از قول بهوتی می گوید: هرکس علی بن ابی طالب را به فریاد بخواند کافر است و هرکس در کفر او شک کند و او را تکفیر نکند کافر است پس حال آن شخص چگونه است که آن ها را مسلمان می داند و با موحدین به جدل می پردازد و موحدین را خوارج و کافر می نامد. (الدرر السنیه   ۱۰/۳۶)

الان فکر کن و اطراف خودت را نگاه کن، چند نفر می گویند یا شیخ عبدالقادر گیلانی، یا پیرو شیخ فلانی و…؟حالا با چنین برداشتی از توحید و شرک، چند درصد از مسلمین را باید تکفیر کرد؟

به دنبال این باز نجدیت معتقد است: ” کسی که مشرکین را از ملت اسلام خارج نداند در واقع تصدیق کننده ی قرآن نمی باشد چونکه قرآن مشرکین یعنی پرستش کنندگان غیراللە را از ملت اسلام خارج دانسته است وبه تکفیر واخراج آنها از ملت اسلام  وهمچنین به جنگیدن ودشمنی نمودن با آنها امرنموده است محمد بن عبدالوهاب رحمه الله در ناقض سوم اسلام گفته است : ” هر کس مشرکین را تکفیر ننماید ویا اینکه در خارج بودن آنها از ملت اسلام شک داشته باشد ویا اینکه مذهب وراه آنها را درست وصحیح بداند کافراست “.[الدرر السنية : ۲۹۱/۹]

شیخ عبدالطیف آل شیخ از بزرگان تفکر نجدیت می گوید: تکفیر کردن مشرک وکسی که میگوید تکفیرکردن مشرکین از اصول خوارج است و هیچ یک از علمای اهل سنت این کار را نکرده اند( این قول) ردی بر الله تعالی و پیامبر علیه صلاة والسلام و اجماع امت داده است و این فضیحت فقط با این رد کافی است و بر معترض همین که نمی داند بین دین پیامبران و مذهب خوارج تشخیص قائل نشده است.[مصباح الضلام   ۵۹۴-۵۹۳]

در بیانیه صادره از اداره مرکزی پیگیری دبیرخانه ها و هیئت های شرعی در فرقه نجدی دوله (داعش) و منتشر شده در مجله شماره ۷۶ نبأ آمده است: «بر هر مسلمان و مناصر دولت اسلامی واجب است که مشرکین را تکفیر  کند؛ آنانکه غیر الله را عبادت می کنند یا بخشی از عبادات را برای غیر الله قائل می شوند؛ همچون روافض و اهل تصوف ( صوفی گری ) و غیر آنان ، و از توقف در تکفیر این مشرکین بر حذر باشند تا انسان دچار لغزش و خسارتمندی نگردد.»

این است ثمره ی تفکر یهودی به توحید (حدیث) و عدم دشمن شناسی شرعی و برداشتن عذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و تکفیر نابجای مسلمین و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و ایجاد تفرق و جنگ داخلی میان مسلمین و ریختن به ناحق خون مسلمین.

حالا به نظر شما: آیا فرقه نجدی دوله (داعش) چیزی غیر از تفکرات محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد را گفته یا در عمل نشان داده است؟ قطعاً خیر.

اینجاست که متوجه می شویم که چرا نجدی های غیر مسلح اطراف ما و یا سایر نجدی های مسلحی چون دارودسته ی جولانی بیشتر بر «اعمال» فرقه نجدی دوله (داعش) تمرکز می کنند و به مخالفت با آنها بر می خیزند و سعی می کنند نشان دهند صفات و اعمال آنها به فرقه خوارج نزدیک است اما در مورد «عقاید» آنها سکوت می کنند؟!؛ چون در عقیده همه یکی هستند و همه تابع تفکرات نجدیت هستند و تنها در تطبیق و عمل کردن به عقیده است که فرقه نجدی دوله (داعش) از صداقت بیشتری برخوردار است اما اینها یا تقیه می کنند و یا منتظر فرصت جهت اجرا کردن این عقاید تفکر نجدیت هستند.

 یک بام و دو هوای فتوا در گفتار و عمل قرضاوی در مورد سکولاریستها

 یک بام و دو هوای فتوا در گفتار و عمل قرضاوی در مورد سکولاریستها

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

ما در میان نجدیت درباری با عجایبی برخورد کرده ایم که تنها در وعاظ السلاطین یافت می شود؛ به همین شکل در اسلام لیبرال و به اصطلاح خودشان میانه رو نیز تناقضاتی دیده ایم که برای عده ای که شناخت ناقصی از این جریانات دارند گاه باعث حیرت و سرگردانی می شود.

چه اسلام متحجر و چه اسلام لیبرال و آبکی  ربطی  به منهج صحیح اسلامی ندارند؛ در اینجا به بهانه ی حمله ی رژیم صهیونیستی متحد اردوغان مورد پذیرش قرضاوب به مسلمین غزه به نمونه فتواهای دکتر یوسف القرضاوی در مورد سکولاریستها و عمل او اشاره می کنیم باشد که «چراغی بر فراز راه» باشد.

دکتر یوسف القرضاوی درنوشته ای تحت عنوان« پدیده‌ی زیاده روی در تکفیر»کسانی  که استحقاق تکفیرشدن را دارند اینگونه برمیشمارد;

” بسی شایسته است کسانی را «کافر» بشماریم که بدون شرم و رو دربایستی کفر خود را آشکار می‌سازند، و از تکفیر کسانی که ظاهراً اسلام را پذیرفته‌اند، خودداری کنیم اگر چه باطن آنان خالی از ایمان و اعتقاد باشد. این گونه اشخاص در عرف اسلام «منافق» نامیده می‌شوند. آنانکه با زبان خویش می‌گویند ایمان داریم در حالی که قلب‌هایشان خالی از نور ایمان است، یا رفتارشان گفتارشان را تصدیق نمی‌کند؛ در دنیا به مقتضای ظاهر، احکام اسلام را بر آنان جاری می‌کنیم، و در آخرت به واسطه‌ی کفری که مرتکب شده‌اند و بر آن سرپوش گذاشته‌اند، به بدترین جایگاه فرستاده می‌شوند.

کافرانی که بدون هیچ شکّ و تردیدی بخاطر تکفیرشان واجب است از جامعه اسلامی طرد شوند، عبارتند از:

  1. کمونیست‌هایی که بر عقائد خود اصرار می‌ورزند، و علیرغم مخالفت‌هایی که مکتب کمونیستی با عقاید و شریعت و ارزشهای اسلامی دارند، آن را به عنوان یک فلسفه و نظام زندگی می‌پذیرند، و معتقدند که دین افیون جامعه است و بطور کلّی با دین دشمنی می‌ورزند و از میان ادیان بیشتر اسلام را نشانه گرفته‌اند چرا که دارای برنامه‌ای فراگیر و همه‌جانبه است.
  2. سیاستمداران «لائیک وسکولار» و رجال سیاسی وابسته به احزاب «سکولاریست »که آشکارا اسلام را رد می‌کنند، و نگرش آنان این است که دین باید از سیاست جدا گردد، و چون بسوی حکم خدا و رسولش فراخوانده شوند، سرباز می‌زنند و امتناع می‌ورزند، و علاوه بر آن با دعوت‌گران اسلامی و مجاهدین در راه تحکیم مبانی شریعت و منادیان بازگشت به اسلام می‌جنگند.
  3. پیروان گروه‌هایی که بطور آشکار از اسلام خارج شده‌اند از جمله دروزی‌ها؛ گروه نُصَیریه، اسماعیلیه و امثال آنان از گروه‌های باطنیه که امام غزالی و سایرین درباره‌ی آنان گفته‌اند: ظاهرشان رفض، و باطنشان کفر محض است؟! و شیخ الاسلام ابن تیمیه در خصوص آنان گفته‌است: بخاطر انکار ضروریات اسلام و قطعیات اصول دین از کفار بدترند! نمونه اینان در عصر ما جریاناتی چون بهائیت است که دین جدیدی مبتنی بر سلیقه‌ی خودشان آورده‌اند، و از آن جهت که بعد از ختم نبوت از جانب خداوند، ادّعای نبوت می‌کنند، به قادیانی‌ها نزدیکترند تا به مسلمانان.

پیامدهای تکفیر

ادامه خواندن  یک بام و دو هوای فتوا در گفتار و عمل قرضاوی در مورد سکولاریستها

حرکت جوانان مجاهد سومالی مزدوران تربیت شده ی حکومت سکولار ترکیه را نابود کردند

حرکت جوانان مجاهد سومالی مزدوران تربیت شده ی حکومت سکولار ترکیه را نابود کردند

به قلم: ابوعبدالله جاف/ جوانرو

حکومت سکولار و دموکراسی خواه ترکیه یکی از اعضای اصلی ارتش کفار اتحادیه ی اروپا یا ناتو است که در اواخر اشغال آمریکا عنوان فرماندهی ارتش ناتو را نیز در قتل عام مسلمین افغانستان داشت.

کفار سکولار جهانی به رهبری آمریکا و ناتو چون می دانند اگر به صورت مستقیم در اشغال سرزمینهایی خاص مشارکت داشته باشند باعث اتحاد مسلمین و هزیمت آنها می شود به همین دلیل حکومت سکولار ترکیه را به نمایندگی از خود روانه ی اشغال آن سرزمین و تربیت مزدوران و خائنین می کنند و به همین سادگی با نقاب شبه اسلامی که توسط دین فروشان برای حکومت کافر و مرتد ترکیه درست می شود می توانند مردم آن سرزمینها را دچار چند دستگی و تفرق کنند و عده ی زیادی را به سمت خود بکشانند.

امروز ما شاهد قتل عام ۴۲ تن از این مزدوران تربیت شده توسط حکومت سکولار ترکیه در سومالی بودیم،از جمله ژنرال “تاکر سیبقلی” فرمانده گردان ۱۸ نیروهای “جرجر” و همچنین وی فرمانده نیروهای مستقر در منطقه کلبیر است. به اضافه ۳ افسر دیگر در اولین نتیجه عملیات استشهادی مجاهدین حرکت جوانان مجاهد ( الشباب) با ماشین بمب گذاری شده بر پایگاه نظامی نیروهای مزدور سومالیائی موسوم به “جرجر” که توسط نیروهای ارتش سکولار و کافر ترکیه در منطقه کلبیر بین مرز سومالی و اتیوپی آموزش دیده بودند هدف قرار گرفتند. گزارش ها حاکی از آن است که ژنرالان و نیروهای هدف قرار گرفته شده که  در منطقه کلبیرمستقر بودند، دو ماه پیش پس از گذراندن دوره آموزی از ترکیه بازگشته بودند.

اردوغان ۱۶تیر۱۴۰۱ در کاخ بش تپه از حسن شیخ محمود (کرزای و غنی سومالی) استقبال کرد و به صراحت اعلام کرد که :«ما تاکنون آموزش ۵ هزار سرباز سومالیایی را به پایان رسانده ایم. ما همچنین ۱۰۰۰ پلیس عملیات ویژه را آموزش دادیم. بدینوسیله بر عزم خود برای ادامه کمک به ثبات و امنیت سومالی و مبارزه با تروریسم به عنوان ترکیه تاکید می‌کنم.»

این است چهره ی واقعی حکومت سکولار ترکیه در خیانت به اسلام و مسلمین از ورای شعارها و تبلیغات دروغین دارودسته ی منافقین و دین فروشان.

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۹)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۹)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

ابو عادل یا ابو فتحی التیوانی انصاری رحمه الله

ابو فتحی رحمه الله امیر مهمانخانه مهاجرین جدید در شهر العبیدی بود یعنی مهاجرینی که آموزش ندیده بودند و در گروهک های مجاهدین تقسیم بندی نشده بودند. ایشان بسیار کم صحبت بود و نسبت به مهاجران جدید بسیار مهربان و دلسوز بود و با نرمی با آنها رفتار می کرد و همچون پدری برایشان بود که به هر چیزی که برایشان نافع باشد حریص بود و بر آموزش اصول امنیتی بدانان و وجوب اطاعت از امیر و دیگر مسائلی که شناخت آنها برای مجاهد لازم بود صبور و شکیبا بود. ایشان مجاهدین را بسیار دوست داشت و خود را در برابر یک سرباز جدید آنان کوچک می پنداشت چه برسد در مقابل یک امیر قدیمی و در انفاق بر برادرانش نمونه و ضرب المثلی در جود و کرم بود.

روزی شدیدا تحت تأثیر سخنی قرار گرفتم که به من گفت؛ جریان از این قرار بود که روزی نزد من آمد و از اینکه برخی برادران در مهمانخانه تقاضای خرید برخی چیزها را می کنند گلایه کرد و گفت: فلانی و فلانی از من تقاضای خرید چیزهای غیر ضروری مثل برخی غذاها و نوشیدنیها و… را می کنند در حالیکه من می خواهم آنها به ساده زیستی و کمبود امکانات عادت کنند چون در میدان جهاد معمولا شرایط سخت و طاقت فرسایی حکمفرماست. به او گفتم: اگر معتقدی که برخی از این خریدها غیر ضروری هستند، خب آنها را نخر! و درباره میانه روی در هزینه اموال به برادران نصیحت کن تا تقاضای خرید اشیاء غیر ضروری را نکنند. او جوابی به من داد که هنوز طنین آن گوشم را می نوازد، او گفت: «ای ابا عبدالرحمن! قسم به الله من خجالت می کشم که درخواست یکی از برادران مجاهدم را رد کنم به خصوص مهاجرینی که فقط برای نصرت دین الله و دفاع از خون و ناموسمان به این سرزمین آمده اند، ای بسا یکی از آنها بزودی کشته شود در حالی که  من چیزی را که او طلب کرده بود از او منع کرده باشم در آن صورت چگونه خود را خواهم بخشید؟».

درود بر تو ای ابا فتحی چقدر تو بزرگواری و چقدر بر برادرانت مهربانی.

تراه إذا ما جئته متهللا          كأنك تعطيه الذي أنت سائله

فلو لم يكن في كفه غير روحه          لجاد بها فليتق  الله  سائله

هو البحر من أي النواحي أتيته         فلجته المعروف والجود

ترجمه: وقتی نزد او می روی چنان خوشحال است که گویی تو آنچه را که از او می خواهی به او عطا می کنی، اگر در دستش چیزی جز جانش نباشد آن را خواهد بخشید پس خواهنده آن باید مواظب باشد!، از هر طرف که به او نزدیک شوی او دریاست و جود و کرم و بخشش معروف است.

ابو فتحی رحمه الله اولین کشته گروه خمپاره انداز در نبرد العبیدی بود. او در این معرکه همچون شیر در برابر حمله ارتش سکولاریستها مقاومت می کرد و ترکشی از بمبهایی که دشمن در جواب خمپاره ها شلیک می کرد به او اصابت کرده و در اثر آن جان سپرد، از الله تعالی می خواهم که ابو فتحی را قبول کند. از الله تعالی می خواهم که از تو در بهشت به خوبی پذیرایی کند همانطور که از برادرانت پذیرایی می کردی و به تو احسان نماید همانطور که تو به آنها احسان می کردی همانا او جواد و کریم است.

متن وصیت نامه آیت الله خامنه ای رهبر کنونی دارالاسلام ایران در سال ۱۳۴۲ش

آیت الله خامنه در زمان تبعید در سیستان و بلوچستان

متن وصیت نامه آیت الله خامنه ای رهبر کنونی دارالاسلام ایران در سال ۱۳۴۲ش

ارائه : شیعه علی

برای من خواندن این وصیت نامه که تداعی دورانی از زندگی آیت الله خامنه ای رهبر کنونی دارالاسلام ایران است یادآور خاطراتی است که بعضی از دوستان اهل دعوت و جهاد من در همین دوران آنرا تکرار کرده اند به همین دلیل متن این وصیت نامه را برای شما می فرستم که به شرح زیر است:

ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:

«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه ۲۷شوال ۱۳۸۲» (فروردین ۱۳۴۲ شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.

مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.

دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،… پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.

از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)

و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.

گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.

العبد علی الحسینی الخامنه ای

(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):

ادامه خواندن متن وصیت نامه آیت الله خامنه ای رهبر کنونی دارالاسلام ایران در سال ۱۳۴۲ش

هدایت دست الله است و ایمان را تنها نصیب اهلش می کند

«احمد مانیو» در لباس سنتی ژاپنی ها و با شمشیر سامورائی ها به همراه  دو پسرش

هدایت دست الله است و ایمان را نصیب اهلش می کند

به قلم: مسعود سنه ای

بعضی اوقات در اطراف ما دیده می شود که  دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها که ما تحت عنوان «ضالین» و سرگردانان آنها را می شناسیم عقاید فاسد و رفتارها و اخلاقیات ضد اسلامی خود را آشکار می کنند و گاه با احزاب سکولار کافر که یکی از «مغضوب علیهم» هستند ابراز همدردی می کنند و در رسانه های خود هم چنان تبلیغ می کنند که انگار همه ی مردم با این مجرمین هستند!

دیدن این تعداد از افراد محدود با آنهمه تبلیغات گسترده گاه باعث می شود که عده ای احساس کنند با امر تازه ای روبرو هستند اما واقعیت این است که وجود این منحرفین امری تاریخی است و تنها مختص به زمان ما نیست.

 زمانی که در ارتش پیامبر صلی الله علیه وسلم در جنگ احد نزدیک به یک سوم مردان آنها جزو همین دارودسته ی منافقین می شوند و مسلمین را به نفع کفارسکولار(مشرک) رها می کنند به نظر شما الان باید در این جمعیت چند میلونی جامعه ی ما تعدادشان چند نفر باشد؟ اما می بینیم که تعداد این منحرفین امروزه بسیار کمتر از توقع ماست و عدد بسیار ناچیزی هستند در برابر انبوهی از مسلمین و مومنین پایبند و متعهد.   

اینها لیاقت آنرا ندارند که در گروه مومنین قرار بگیرند . الله به همه رزق و روزی می دهد چه انسان چه حیوان چه کافر و چه مسلمان اما به همه ی انسانها لیاقت داشتن ایمان را نمی دهد. صرفنظر از کسانی که در جامعه ی خودمان از کفر توبه کرده و وارد دایره ی مومنین شده اند با دو مثال از شرق و غرب زمین مساله را روشن می کنم:

  1. احمد مانیو در سن هجده سالگی به اسلام گروید و یکی از مشهورترین دعوتگران ژاپنی شد.

احمد مانیو می‌گوید:”معتقد بودم که اسلامی دینی متعصب است اما با خانواده‌ای مسلمان و عزیز آشنا شدم و به اسلام نزدیک گشتم و شروع به بحث و پژوهش در موردش نمودم و سبحان الله، آن را با دین حقیقی‌ای که در جستجویش بودم سازگار بود”.

هوگو، تازه مسلمانی از پدری سکولار آتئیست و مادری نصرانی
  • هوگو، پزشکی سوئدی و مسیحی و مسئول جوانان کلیسا بود، پدرش سکولاری آتئیست و مادرش نصرانی(مسیحی) است.

وی می‌گوید: ” در کلیسا شنیدم که در مورد اسلام سخن می‌گویند و قرآن را از اعمال شیطان می‌دانند وهنگامی که در اینترنت به قرآن با زبان عربی گوش دادم زیبایی و موزون بودن آن را حس کردم انگار که قرآن، بُعد دیگری دارد و من آن را تجربه کرده‌ام و نقطه‌ی تحول من شد.درباره اسلام مطالعه کردم و ترجمه معانی قرآن را خواندم و با کشیش‌ها بحث کردم و با مسلمانان نیز به گفتگو نشستم و احساس کردم که من از درونم یک مسلمان هستم لذا از خوردن گوشت خوک و شراب دست کشیدم.

هنگامی که به کلیسا می‌رفتم همه نماز خاص مسیحیت می‌خواندند ولی من سوره فاتحه را می‌خواندم و حس کردم تنها خودم را دارم فریب می‌دهم، پس تصمیم گرفتم شهادتین را بر زبان بیاورم و پیش از رمضان به اسلام بگروم تا بتوانم نماز بخوانم و روزه بگیرم.”

کسی که دلش را برای پذیرش حق باز گذاشته باشد و حق پذیر باشد الله تعالی او را به نعمت هدایت مفتخر می کند و ایمان را رزقش می کند؛ اما اگر کسی دلش را برای شیطان و هوا و هوسهای خود باز گذاشته باشد حتی اگر پیامبر خدا و آنهمه صحابی هم باشند و مستقیما دعوت را از خود پیامبر بشنوند باز مثل فرزند نوح و پدر ابراهیم و همسر لوط و نوح و یا ابولهب عموی پیامبر خاتم تسلیم هدایت نمی شوند و خود را از ایمان محروم می کنند، حالا چه رسد به افراد دیگر؛ و حتی اگر مثل عبدالله بن ابی رهبر منافقین دارالاسلام مدینه هم در اموری و به خاطر منافعی ادای مسلمین را در پاره ای موارد در بیاورند اما باز خود را از ایمان محروم می کنند.

پس با وجود این افراد که حکم علفاهای هرز را دارند، در مسیر شرعی که در پیش گرفتی شک نکن و تنها به ادامه ی صحیح مسیر از کانال جماعتی که توسط دارالاسلام تشکیل شده فکر کن و دقت کن در کارنامه ی خودت چه می نویسی .  

تکرار قتل عام شیعیان : تفکر نجدیت بار دیگر از کانال گروه دوله در غرب کابل فاجعه آفرید

تکرار قتل عام شیعیان : تفکر نجدیت بار دیگر از کانال گروه دوله در غرب کابل فاجعه آفرید

به قلم: فضل احمد هراتی

الله تعالی در آیات زیادی و از جمله در آیه ۱۷ سوره حج علاوه بر ذکر مومنین کفار را به ۵ دسته تقسیم می کند و می فرماید : إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ (حج/۱۷) البته خدا بین اهل ایمان و یهود و صابئان و نصاری و گبران و مشرکین محققا روز قیامت جدایی می اندازد .

 پس مشرکین که به صورت مستقل قوانینی غیر از قوانین شریعتهای آسمانی را دارند و امروزه به خودشان می گویند سکولاریست تنها یک دسته از کفار هستند نه همه ی آنها، اما نجدیت می گوید : نه، انسانها یا مثل من اهل توحید هستند یا همگی مشرک هستند!! و حکم کفار مشرک را بر آنها تطبیق می دهد.

 به این شکل نجدیت در مورد دسته ی مشرک و مشرکین که یکی از کفار ۵گانه ی اصلی هستند اشتباه می کنند و به راحتی نه تنها کفار اهل کتاب و شبه ها کتاب را مشرک می دانند و مشمول حکم مشرکین می کنند بلکه حتی مسلمین مخالف خود را به نام تصوف و شیعه و …. مشرک می دانند البته مشرکین منتسب به اسلام و باید تکفیر شوند و حکم مشرکین را بر آنها تطبیق می دهند و کسی که این مسلمین بیچاره را تکفیر نکند و هم فکر خودشان هم باشد می گویند بعد از اقامه حجت خودش هم تکفیر می شود!!. این عقیده ی تمام پیروان محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد است چه مسلحش و چه غیر مسلحش . فقط کافی است از آنها سوال شود و البته از آنها خواسته شود بر اساس منابع خودشان پاسخ دهند نه بر اساس ریا و تقیه وووو.

فرق گروه دوله یا همان چیزی که در میان مردم به داعش معروف شده با گروههای دیگری که ادعای نجدیت و پیروی از تفکرات محمد بن عبدالوهاب را دارند در این است که گروه دوله در تطبیق این تفکر صادق است و آنرا اجرا می کند اما دیگران تقیه می کنند و منتظر فرصت هستند و ممکن است یا سکوت کنند یا در زبان چیزی بگویند و در آثار و کتبی که دارند و تدریس می کنند چیز دیگری بگویند که همان عقیده ی ثابت نجدیت و محمد بن عبدالوهاب است.

امروز جمعه (۱۴ اسد/مرداد) در منطقه‌ سرکاریز غرب کابل پایتخت دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان گروه دوله یک تجمع شیعیان را با بمب مغناطیسی که در یک گاری جاسازی کرده بودند هدف قرار دادند که منجر به کشته و زخمی شدن بیشتر ۲۰ تن از این مسلمین شد.

بعد از آنکه گروه دوله مسئولیت این جنایت را پذیرفت ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی هم گفت: امروز در مربوطات حوزه شش شهرکابل در یک کراچی دستی مردم ملکی، انفجار صورت گرفت که ۸ تن هموطنان ما شهید و۱۸ تن زخمی شدند.امارت اسلامی افغانستان این عمل بزدلانه با شدیدترین الفاظ نکوهش می نماید.چنین اعمال کار آن افراد از دشمنان دین وکشور است که امنیت و خرسندی ملت ما را نمی خواهند.

این موقف امارت اسلامی بود اما عده ای نجدی و اکثراً طرفدار جولانی خائن و سایر گروههای خائن شمال سوریه در فضای مجازی و در گروهها و کالهای مختلف آنهم به نام امارت اسلامی و طرفداری از امارت اسلامی هستند که همان عقاید نجدیت را دارند و همان سخنان دوله را در مورد شیعیان تکرار می کنند و سخنان ابومصعب زرقاوی و دیگران را رد مورد شیعه بازنشر می کنند و… امارت اسلامی باید در بخش رسانه هم تکلیف خودش را با این مروجین جنایت و خشونت روشن کند و….

در اینجا نکته ای که برای اهل عقل جالبه و عده ای جاهل در آن افتاده اند این است که دوله ی نجدی دقیقاً همان کارهایی را می کند که ابومصعب زرقاوی نجدی و ابوعمربغدادی نجدی و سایر نجدی ها انجام میدادند.

حالا چطور آنها نزد این عده مثل دارودسته ی جولانی و سایر نجدی های ریاکار مشمول رحمه الله و تقبله الله و تعریف و تمجید هستند اما یکهویی بغدادی خوارج می شود و….؟! چطور وقتی زرقاوی مساجد شیعه ها رو منفجر میکرد و حتی مدارس و بازارهای پرجمعیت و مکانهای عمومی آنها را منفجر می کرد و حتی قبور امامان شیعه در سامرا را منفجر کرد خوارج نشد اما گروه دوله که با همان تفکرات همان جنایات را مرتکب می شود فوراً می شود خوارج و ووو . ؟!!

کمی عقل برای هر اهل سنتی که فریب شعارهای دفاع از توحید و اهل سنت و غیره اینها را خورده لازم است که برای یکبار هم که شده این نجدیت را به زباله دانی تاریخ بریزند .

این جنایات که از زمان محمد بن عبدالوهاب با بهانه کردن دفاع از توحید و مبارزه با مشرکین و رها کردن کفار اصلی اهل کتاب و… بر علیه مسلمین شروع شده تا زمانی که نجدیت به ناحق به مسلمین می گوید مشرک و احکام مشرکین را بر آنها تطبیق می دهد ادامه دارد و با از بین رفتن زرقاوی و یا گروه دوله و صدها گروه دیگر نباید توقع داشت که این جنایات خاتمه می یابند بلکه تنها با از بین رفتن این تفکر با گفتگوی شرعی و مستدل و آگاهی بخشی به پیروان این فرقه است که می توان انتظار داشت جنایات نجدیت در حق مسلمین خاتمه یابد.

هرکس با محمد بن عبدالوهاب مخالفت کند پس با الله و رسولش دشمنی کرده است!

? هرکس با محمد بن عبدالوهاب مخالفت کند پس با الله و رسولش دشمنی کرده است!

✍️نگارنده: مجاهد دین

▫️یکی از روش‌های محمد بن عبدالوهاب برای شستشودادن مغزی طرفدارانش این بود که خودش را پشت الله و رسولش پنهان می‌کرد و هرکس با دیدگاه افراطی و خوارجانۀ او مخالفت می‌کرد را متهم به مخالف با الله و رسولش می‌کرد.

?چنانکه در رد سلیمان بن سحیم می‌گوید: «أني وقفت على أوراق بخط ولد ابن سحيم، صنفها يريد أن يصد بها الناس عن دين الإسلام، وشهادة أن لا إله إلا الله، فأردت أن أنبه على ما فيها من الكفر الصريح، وسب دين الإسلام، وما فيها من الجهالة التي يعرفها العامة».

?ترجمه: «بر اوراقی به خط (سلیمان) پدر ابن سحیم دست یافتم که آن را نوشته و خواسته با آن مردم را از دین اسلام و شهادت به لا إله إلا الله باز دارد، و خواستم تا کفریات صریح او و دشنام دادنش به دین اسلام و دیگر جهالاتی که داشته و عوام آن را متوجه نمی‌شوند را گوشزد کرده باشم».

? الرسائل الشخصية (مطبوع ضمن مؤلفات الشيخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء السادس) (ص ۸۸)

?چنانکه می‌بینید احساسات پیروانش را تحریک می‌کند و علمای مخالف او که بر او رد زده‌اند را متهم به دشمنی با الله و رسولش و باز داشتن مردم از اسلام و… کرده است. درحالی که آنان از علمای حنبلی مذهب بودند و فقط با غلوهای محمد بن عبدالوهاب مخالف بودند که مردم را همانند خوارج کافر و مشرک می‌دانست و آنان را می‌کشت و از آنان غنیمت می‌گرفت.

❓آیا محمد بن عبدالوهاب سخنگوی رسمی ‌الله و رسولش است؟

❓ آیا بر او وحی نازل می‌شد؟

❓آیا از آسمان نازل شده بود؟

تا اگر کسی با او مخالفت کند پس با الله و رسولش مخالفت کرده باشد؟

❓آیا برداشت او معصوم از خطا بوده است؟

درحالی که صدها اشتباه فاحش در نوشته‌های او وجود دارد که ما بسیاری از آنها را نشان داده‌ایم. پس چگونه اگر کسی بر اشتباهات او رد بزند را متهم می‌کند به بازداشتن مردم از دین اسلام و دشمنی با الله و رسولش و دشنام به دین اسلام و کفر صریح و مخالفت با لا إله إلا الله و…

التماس کمی تفکر

فه‌زڵی جيهادو شه‌هيدی له‌پێناوی خوادا

فه‌زڵی جيهادو شه‌هيدی له‌پێناوی خوادا

ئا: هێمن بانی شاری

۱_عن ام جرام (رضي الله عنها ) قال رسولله صلى الله عليه وسلم: (للمائد اجر شهيد واللغريق اجرشهيدين) .. طبراني۵۱۸۷ صحيح الجامع

و‌اته‌: ئه‌و موجاهیده‌ی سه‌ری گێژ ده‌خوات (له‌جیهادی ده ريادا) پاداشتی یه‌ك شه‌هیدی هه‌یه‌ .وه‌ئه‌وه‌ی له‌ئاودا ئه‌خنکێ پاداشتی دوو شه‌هیدی هه‌یه‌ .

۲_عن ابي مالك الاشعري (رضي الله عنه ) قال (صلى الله عليه وسلم) :(من فصل في سبيل الله فمات او وقصته فرسه او بعيره او لدغته هامة اومات علی فراشه باي متن ماشا الله فانه شهيد وان له الجنة) .. حديث حسن….صحيح الجامع ۶۴۱۲

واته‌:هه رکه‌سێك جیا ئه‌بێته‌وه‌ له‌ شوێن وکه‌س و کاری واته‌ کۆچ بکات له‌به‌ر خوا ، مردنی ئاسايی بمرێ له‌و کۆچه‌یدا یان ئه‌سپه‌که‌ی یان ووشتره‌که‌ی بیخاته‌ خواره‌وه‌و یان مارێ یان دوپشکێ پێوه‌ی بدات و بمرێ یان له‌ شوێن کۆچه‌که‌یدا له‌سه‌ر جێگاکه‌ی بمرێ شه‌هیده‌و به‌هه‌شت بۆ ئه‌وه‌ .

۳_ عن ابي عبيده ( رضي الله عنه ) ) قال قال رسول الله :(صلى الله عليه وسلم) ما أغبرت قدما عبد في سبيل الله فتمسه النار ). رواه بخاري

واته‌ : هیچ به‌نده‌یه‌ك پێی تۆزاوی نابێت له‌ جیهاداو ئاگرى جه‌هه‌نه‌م به‌ر جه‌سته‌ی بکه‌وێت .

۴_ عن ابي هريرة ( رضي الله عنه ) ان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) قال :(لا يجتمع كافر وقاتله في النار ابدا ) .رواه مسلم

واته‌ قه‌ت کافرێك و بکوژه‌که‌ی له‌ئاگردا کۆ نابنه‌وه‌ .

ادامه خواندن فه‌زڵی جيهادو شه‌هيدی له‌پێناوی خوادا