هنر برخورد با نظام جاهلی / استفاده از احساسات مردمان تحت سلطه ی کفار سکولار جهت فشار بر دستگاه حاکمه
ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی و کارزان شکاک ( از درسهای استاد هورامی )
چنانچه می دانیم دسته ای از کفار سکولار قریش دور هم گرد آمدند و جهت نقض پیمان محاصره به تلاش پرداختند. اولین فرد نیکوکاری که در این امر مهم گام برداشت، هشام بن عمرو بود، که با زهیر بن امیه- که فرزند عاتکه دختر عبدالمطلب بود- ملاقات کرد و احساسات او را نسبت به رنج و محنت دائی هایش تحریک کرد و زهیر هم به خواسته و پیشنهاد او جواب مثبت داد.
سپس هشام نزد مطعم بن عدی رفت و به او گفت : آیا قبول داری دو نسل از اولاد عبد مناف در میان این محاصره ی غیر انسانی و وحشتناک هلاک شوند و آیا رحم و شفقت به ما اجازه می دهد که نسبت به این محاصره سکوت کنیم؟ مطعم نیز به صف آنها پیوست. سپس هشام به سوی بختری بن هشام رهسپار شد و آنچه را به مطعم گفته بود به او نیز گفت و نزد زمعه بن اسود رفت و مسأله ی خویشاوندی و حقوق انسانی را با او در میان نهاد و احساسات او را نیز در این باره تحریک کرد. زمعه گفت:آیا کس دیگری را سراغ داری که ما را در این امر مهم یاری کند؟ هشام گفت: آری و نام تک تک آنها را ذکر کرد.
قرار گذاشتند شب به «حطم الحجون» در ارتفاعات مکه بروند. به آنجا رفتند و قرار گذاشتند این پیمان را نقض کنند. زهیر گفت: ابتدا من مسأله را در جریان می گذارم و سخن می گویم. فردای آن روز به محل گرد همایی خود رفتند. زهیر در حالی که جامه ی زیبایی بر تن داشت، هفت بار کعبه را طواف کرد. سپس مردم را موردخطاب قرار داد گفت: «ای مردم چگونه می پسندید در منزل خود غذا بخورید و لباس بپوشید در حالی که بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلب در محاصره از گرسنگی و برهنگی جان دهند؟! نه چیزی به آنها فروخته شود و نه چیزی از ایشان خریده گردد!! قسم به خدا تا این قرار داد ظالمانه را پاره نکنید آرام نخواهم نشست.
ابوجهل در حالی که در گوشه مسجد نشسته بود، گفت: بی خود کردی به خدا پاره نمی شود، زمعه گفت: به خدا تو بی خود کردی و دروغ گفتی و تو بانی تمام این ظلم و ستم ها هستی و زمانی که این قرارداد ننگین را نوشتی، هیچ کس از ما آن را قبول نداشت! ابوالبختری هم به سخن آمد و گفت: به خدا زمعه راست می گوید ما در اصل هم چنین پیمانی را قبول نداشتیم و همه ی این کارها زیر سر توست. مطعم بن عدی هم گفت: شما راست می گویید و هر کس خلاف آن را بگوید دروغ گفته است. به خدا قسم آن را پاره و مفادش را باطل اعلام می کنیم. هشام بن عمرو نیز آنها را تأیید کرد. ابوجهل گفت:این تصمیم را در شب و در جایی دیگر گرفته اید؟! ابو طالب هم در گوشه ای از مسجد نشسته بود چرا که ماه حرام و زمان حج بود. مطعم برخاست که ورقه را پاره کند، دید موریانه جز جمله ی «باسمک اللهم» تمام آن را خورده است[۱].
ادامه خواندن هنر برخورد با نظام جاهلی / استفاده از احساسات مردمان تحت سلطه ی کفار سکولار جهت فشار بر دستگاه حاکمه