سیاستهای دارالاسلام ایران در برابر اسلامگراهای شیعه و سنی

سیاستهای دارالاسلام ایران در برابر اسلامگراهای شیعه و سنی

ارائه: معتصم

حکومت ایران در زمان شاه‌ مشکل زیادی با اعراب نداشت چون هم رژیم سکولار پهلوی ها دست نشانده ی آمریکا بود و هم اعراب و همگی برای یک ارباب کار می کردند، اما مشکل اصلی ایران و اعراب بعد از انقلاب اسلامی سال ۵۷ آشکار شد…

 سیاست خارجی دولت آمریکا و اسرائیل اقتضا می کرد (هم اکنون نیز به این روال ادامه دارد) که‌ جنگ، فکر و سیاست عربها را به‌جای اسرائیل به طرف دیگری غیر از اسرائیل مشغول نمایند، در طرف دیگر رهبران و مسئولین دارالاسلام ایران نیز می گویند که‌ تا بیرون راندن تمام اشغالگران و آزاد سازی قدس و سایر سرزمینهای اسلامی دست از جهاد و انقلاب خود بر نمی دارند و انقلاب اسلامی و جبهه ی مقاومت در برابر اشغالگران را به ‌بیرون از ایران هم گسترش می دهند.

 این یک بهانه ی طلایی بود برای آمریکا و اسرائیل؛ تا از این شعار برای عربها یک هیولای ترسناک بسازند، بخصوص بعد از توافق نامه های “مادرید”، “اوسلو” و “وای ریفر” میان سکولارهای فلسطین و اسرائیل و زیاد شدن نفوذ دارالاسلام ایران در عراق و پیدا شدن سایه ‌و ترس تکنولوژی مستقل نظامی و بخصوص موشک اتمی ایران بر سر کشورهای عربی حاشیه ی خلیج فارس!.

آمریکا و انگلیس این فرصت را غنیمت شمردند واستفاده ی بهینه را از آن بردند به گونه ای که تسلیحات و ادوات نظامی را به کشورهای منطقه فروختند. اسرائیل هم توانست دید اعراب را نسبت به ایران به طور محسوسی تغیر دهد و ایران را دشمن اصلی اعراب قلمداد نماید! برای همین است که‌ ثمره‌ تلاش اسرائیل و آمریکا در منطقه این است که می خواهند به همگان و اعراب بقبولانند که ‌ایران تنها سرچشمه ی ترس و وحشت وترور است نه ‌اسرائیل!!، لذا ‌خشم ، قهر، بغض و عداوت و دشمنی و نفرت خود و همچنین تلاش فکری و سیاسی خود را مشمول و مشغول ایران نمایید!! کردستان عراق هم یکی از این میادین است که این جدال را به‌شیوه ‌پنهان به نسبت دیگر مناطق به خود دیده است.

رهبران دارالاسلام ‌ایران سالها قبل از پیروزی انقلاب یک برنامه ی منسجم و اصولی در چگونگی حرکت اسلامی و وحدت اسلامی ارائه داده بودند، و این را نیز خوب می دانستند که ‌اسلام گرایان در مبارزه‌ با حکام دست نشانده ی کشورهایشان در اولویت می باشند. برای همین است که‌می بینیم ‌اخوان المسلمین بین ملل و جماعت ‌اسلامی پاکستان و حزب اسلامی مالزی و حزب تحریر و دیگر حزبها و تشکیلات اسلامی خیلی زود به طرفدار انقلاب اسلامی ایران تبدیل شدند و دوستی خود را با دارالاسلام ایران اعلام کردند وهمواره تلاش می کردند که روابط ‌دوستانه ی خود را با ایران توسعه دهند. در مقابل، دارالاسلام ایران نیز ‌نه تنها برای سنی مذهب ها بلکه‌برای شیعیان تابع همان اصول انقلابی بود و تنها با جماعتها و گروههایی همکاری داشته که در مسیر انقلاب جهانی و وحدت اسلامی و مقاومت در برابر اشغالگران و آزاد سازی سرزمینهای اسلامی باشند.

برای نمونه می بینیم که‌حزب “دعوه” ی عراق که‌(محمد باقر الصدر) در سال ۱۹۵۹میلادی( ۱۳۳۷ش) آن را تأسیس کرد، اولین حزب شیعه‌بود اما از حمایت ایران برخوردار نشد اما در سال ۱۹۸۲میلادی (۱۳۶۰ش) مجلس اعلی را در برابر این حزب تأسیس کردند و به‌منافع و پایگاه های حزب “دعوه”‌ در آبادان و خرمشهر هجوم بردند ‌و رادیو و دارایهای مالی این گروه شیعی را مصادره کردند.

دارالاسلام ایران در برابر شیعیان افغانستان و پاکستان و جمهوری باکو و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس و لبنان هم که در مسیر وحدت و اصول انقلاب در حرکت نیستند همان نظر را دارد، و همان راهکارها را پیش گرفته است که‌ برای از بین بردن حزب” دعوه” به کار برده بود. اما می بینیم که برای مثال خیابانی را در روبروی سفارت مصردر تهران به نام “خالد اسلامبولی” نام گذاری کرده است. ، و یا خیابان دیگری را به نام “شیخ عبدالحمید کوشکی مصری” نام گذاری کرده‌، …..

 یا ایران در میان اهل سنت هیچ اهمیتی به‌گروه ‌انصار نمی داد که‌ “صلاح الدین محمد بهاءالدین” مدیریتش را بر عهده ‌داشت که‌ درواقع دارای تفکرات اسلام آمریکائی و لیبرال بود، و اما حمایتش را از”‌عباس شبک”، “استاد شیخ محمد برزنجی” دریغ نمی کرد و اهمیت زیادی هم به “علی باپیر” و جهاد اسلامی و حماس در فلسطین و امارت اسلامی در افغانستان و غیره می دهد .

در نتیجه سیاستهای دارالاسلام ایران بر اساس اصولی انقلابی و اسلامی به پیش می رود که در آن مذهب طرف مقابل مهم نیست بلکه جبهه و مسیر حرکت او مهم است.