چرا خطبای مساجد ما در برابر جنایات اغتشاشگران سکولار در ایران سکوت کرده اند؟

چرا خطبای مساجد ما در برابر جنایات اغتشاشگران سکولار در ایران سکوت کرده اند؟

به قلم: کیوان مریوانی

شامگاه دیروز در شهر ما مریوان یک پیرمرد به اسم علی فتاحی با شغل آزاد (فروشنده آهن آلات) به بهانه ی عضویت در بسیج  و به صورت وحشیانه ای در جلو منزلش و از پشت و با گلوله جنگی مورد هدف قرار گرفت و کشته شد، چندی قبل هم در سنندج و با سرامیک و … یک پیرمرد دیگر را شکنجه کش کردند، شلوار این پیر مرد را بیرون کشیده و با آنکه این مسلمان قسم می خورد و اسم الله را بر زبان جاری می کرد با این وجود او را زجرکش کردند و چندین نفر از میان نیروهای حافظ امنیت مردم چون رئیس یگان ویژه مریوان، غلامرضا بامدی در سنندج، رضا آذربار در کامیاران، سرهنگ یوسفی در سنندج، سرهنگ دوم اردلان در اغتشاشات بانه و دهها نفر دیگر در تهران و بلوچستان و مازندران و گیلان و لرستان و اصفان و… ترور و یا به شکل فجیعی زجر کش شدند.

این اغتشاشگران سکولار بر این باور هستند که این پیر مردها و سایر افرادی که در نهادهای مختلف حکومتی ایران فعالیت دارند خائنین به کوردها هستند و مستحق کشته شدن، چون اینها مدت ۸ سال در برابر اشغالگری های صدام حسین سکولار و احزاب سکولار آنها در دفاع از دین و ناموس و خاک خود مقاومت کرده اند؛ اما این احزاب سکولار کومله ها و دمکراتها و پ.ک.ک و خبات و دارودسته یمنافقین رجوی و غیره که ۸ سال در کنار صدام حسین سکولار بر علیه دین و ملت و خاک خود قرار گرفته و مزدوری کردند و مرتکب کثیف ترین جنایات شدند و پس آز ان نیز در اختیار اسرائیل و آمریکا و حکومت سکولار ترکیه قرار گرفته و هر چند وقت یکبار مرتکب ترورها و جنایت و خیانت جدیدی می شوند مدافع خلق و آزادی و شعارهایی از این دست هستند!!

اگر منصفانه نگریسته شود و قرار باشد کسی به خاطر خیانت به دین و ناموس و ملت و خاک و مزدوری برای دشمنان خارجی محاکمه و کشته شود چه کسی است؟ آیا خائن تر از این احزاب سکولار در تاریخ ملت کورد و سایر ملل اسلامی وجود داشته است؟

مگر خطبای مساجد ما از نزدیک خیانت و خباثت این احزاب سکولار را ندیده اند؟ آیا نمی بینند که در همین اغتشاشات اخیر سال ۱۴۰۱ش چند نفر از مردم و حافظان امنیت مردم توسط نفوذی های این احزاب سکولار در میان اغتشاشگران کشته شدند؟

اگر در امریکا یا اروپا یا هر کشور دیگر جهان افرادی مسلح در قالب اعتراضات و در میان معترضین به سوی نیروهای امنیتی شلیک کنند و مثل غلامرضا بامدی و آذرپا و… در روز روشن آنها را به گلوله ببندند و یا مثل یوسفی و… را با چاقو سلاخی و بکشند یا در سنندج با سنگ نمای ساختمان و موزائیک و … پیر مرد غیر مسلح را زجرکش کرده و شلوار از پایش بیرون بکشند و آنهمه جنایت مرتکب شوند و یا در قالب تیم های ترور اقدام به ترور نیروهای پلیس و نظامیان ان کشور کنند، این کشورها چگونه برخوردی با این افراد خواهند داشت؟

آیا اسم این کارها را اعتراض مدنی می گذارید یا اغتشاش و تخریب و دشمنی با ملت؟ پس چرا در برابر اینهمه جنایت سکولاریستها و سکولار زده ها سکوت کرده اید اما واکنش نیروهای مردمی و امنیتی کشور در برابر این هرزه های اغتشاشگر را با دروغها و توجیهات عوام فریبانه برجسته و بزرگ کرده و حتی خودتان با موضع گیری های کاملاً غیر شرعی در جبهه ی این اغتشاشگران سکولار قرار گرفته اید؟

فعلاً که عده ای از مردم شما را به عنوان خودی می شناسند و سوار احساسات آنها شده اید اما بر عقلای اهل سنت میزان انحراف شماها از منهج صحیح اسلامی واضح و روشن است و یقین داشته باشید که این واکنشهای شما در تاریخ این ملت نوشته خواهد شد و آیندگان از شماها به عنوان «بلعم های باعورا» و «الرویبضه» و علمای سوء یاد خواهند کرد.

سکوت در برابر فساد یکی از ابزارهای بزرگ گسترش فساد است و انتظار مومنین این است که خطبای مساجد مردم را در مسیر صحیح عمل به قانون شریعت الله و در برابر دشمنان شریعت قرار دهند نه اینکه مردم را در «جبهه»ی دشمنان شریعت و بخصوص در «جبهه ی» کثیفترین دشمنان قانون شریعت الله یعنی کفار سکولار خارجی و مرتدین سکولار محلی قرار دهند.

بۆ ناتوانین گۆرانکاری بکه‌ین ؟!!

بۆ ناتوانین گۆرانکاری بکه‌ین ؟!!

کێ ئه‌توانێت گۆڕانکاری بکات .؟ کێ ده‌توانێت بانگه‌وازی پێغه‌مبه‌ران بگه‌یه‌نێت.؟ کام گروپ کام کۆمه‌ڵ کام حیزب.؟

کۆمه‌ڵێک که‌ حیزبین و ئه‌وه‌نده‌ی پابه‌ندن به‌ په‌یڕه‌و و پرۆگرامی حیزبه‌که‌یانه‌وه‌ ئه‌وه‌نده‌ی پابه‌ندن به‌ قسه‌و بڕیاری سه‌رکرده‌که‌یانه‌وه‌ هێچ کات ئه‌وه‌نده‌ پابه‌ند نین به‌ سونه‌تی پێغه‌مبرانه‌وه‌ (صلی الله‌ علی وسلم )ئه‌وه‌نده‌ پابه‌ند نین‌ به‌ دینه‌ که‌یانه‌وه‌ یان ئه‌وه‌نده‌ی کار ده‌که‌ن بۆ به‌ره‌و پێش چونی و زیاد کردنی ئه‌ندامانیان ئه‌وه‌نده‌ کار ده‌که‌ن بۆ به‌ شه‌رعی کردنی ئیش و کاریان کاره‌ ئه‌سڵه‌که‌ی خۆیان بیرچۆته‌وه‌ که‌ خزمه‌ت کردنه‌ به‌ مسوڵمانان و به‌ره‌و پێش چونی دینه‌که‌یان ئه‌وه‌ی له‌ هاودید و هاو به‌رنامه‌مه‌یان نه‌بێت وه‌لا یان ناوه‌ جا با کابرایه‌کی سه‌ر ڕاستو حه‌ق بێژیش بێت چون هاو ڕا نیه‌ ئه‌وه‌ له‌ ئه‌وان نیه‌ کۆڕ و کۆبونه‌وه‌شیان ته‌نها حیزبیانه‌یه‌و هیچ ئینتیمایه‌کی دینی پێوه‌ دیار نیه‌ بۆ مانه‌وه‌و به‌رژه‌وه‌ندی حیزبیانه‌یان ئاماده‌ن له‌گه‌ڵ عیلمانیه‌تدا ڕێک بکه‌ون به‌ڵام له‌گه‌ڵ براکانی خۆیان پێک نایه‌ن،

 وه‌ یان سه‌له‌فیه‌کی (مه‌دخه‌لین)و هیچ کات له‌ گه‌ڵ قیتال دا نین وه‌ ناشیانه‌وه‌ێت هیچ که‌س کافر که‌ن و سه‌رکرده‌ی وڵاته‌که‌شیان به‌ ئه‌ولیای زه‌مانه‌ی ده‌زانن هه‌میشه‌ کار بۆوه‌ ده‌که‌ن خه‌ڵکی له‌ بیدعه‌ دوور خه نه‌وه‌و ڕه‌خنه‌ له‌ سۆفی و ته‌کفیر چیان ده‌گرن وزه‌ی خۆیان له‌و بواره‌دا خستوته‌ گه‌ڕ ئه‌وانه‌شی خه‌ریکی کاری توننڕه‌وین.! به‌ ناڕه‌وای ده‌زانن و ده‌ڵێن ده‌بێ نوێژی مردوشیان له‌سه‌ر نه‌کرێت ،

وه‌ یان ووشکه‌ سۆفیه‌کی بیدعه‌ چین و هه‌میشه‌ به‌ زیکر و نوێژی خۆیانه‌وه‌ خه‌ریکن هیچ کات خۆیان له‌ بواری حاکمیه‌ت نا ده‌ن و ئه‌وه‌ی سیاسه‌ت بێت په‌یوه‌ندی به‌ دینه‌وه‌ نیه‌ کاری ئه‌مانه‌ ته‌نها ورید خوێندن و تاعه‌ته‌ یان له‌ سوچی مزگه‌وتێکا دانیشن ومسوڵمانانیش چیان لێ به‌سه‌ر دێ که‌یفی خۆیانه‌ ، وه‌یان ده‌روێشی بابه‌ شێخن و خه‌ریکی سیخ له‌ خۆدان و زیکر کردنن وه‌ هه‌رچی مامه‌ شێخ وتی ئه‌وه‌ دینه‌و وه‌ بێ ئاگان له‌ده‌ورو به‌رو ده‌وڵه‌ت، شه‌ق له‌ قورئانه‌که‌شیان هه‌ڵ ده‌ن کاری ئه‌ما ن نیه‌ ڕه‌زامه‌ندی باوه‌ شێخ هه‌موو شتێکه‌ بۆیان ئه‌وه‌نده‌ی پابه‌ندن به‌ قسه‌ی شێخه‌که‌یانه‌وه‌ ئه‌وه‌نده‌ پابه‌ند نین به‌ سونه‌تی پێغه‌مبه‌ره‌وه‌ (صلی الله علیه‌ وسلم ) کاری ناشیاوی وا ده‌که‌ن تا نزیکی شیرکیش ده‌بێته‌وه‌، وه‌ یان کۆمه‌ڵێکیان که‌نار گیرن و ده‌سیان گرتوه‌ به‌ کڵاوه‌که‌ی خۆیانه‌وه‌و ده‌ڵێن خوای گه‌وره‌ خۆ دینی خۆی سه‌ر ده‌خا چ پێویستی به‌ ئێمه نیه‌ کاری ئێمه‌ ته‌نها نوێژو ڕۆژو زه‌کاته‌ خوای گه‌وره‌ دینی خۆی ده‌پارێزێت که‌سیش ڕێی دیندارێکه‌ی لێ نه‌گرتوین،

وه‌یان مه‌لاو کارمه‌ندی ئه‌وقافن و گوێ له‌ مشتی حوکمه‌تن و کاریان ته‌نها جیبه‌جێ کردنی یاسای ده‌وڵه‌ته‌و ئه‌وه‌شی سه‌رپێچی بکات ده‌ر ده‌کرێت چون یاسا به‌زاندن واته‌ کارێکی ناشه‌رعیه‌و ئاژاوه‌نانه‌وه‌یه‌و جێگه‌ی ڕه‌زامه‌ندی خه‌ڵکی نیه‌و دوره‌ له‌ دینه‌وه‌و دوره‌ له‌ نه‌ریتی باو باپیرانمانه‌وه‌ ،

 نه‌خێر هه‌رگیس به‌مانه‌ نه‌ک گۆڕانکاری ناکرێت به‌ڵکوو ئه‌و وزه‌یه‌ی که‌ هه‌شیانه‌ به‌ هه‌ده‌ری ده‌ده‌ن کاریش له‌وانه‌ ده‌شێوێنن که‌ له‌ دینه‌که‌ (لااله‌لاالله‌ )به‌ باشی تێگه‌شتون سه‌ر ڕاستانه‌ ده‌ستیان پێوه‌ گرتووه‌و و پا به‌ندن پێیه‌وه‌ و ئه‌یانه‌وێت کار بکه‌ن بۆم ئیسلامه‌

کسی که ۷ میلیون نفر به وسیله او اسلام آورده است کیست؟

کسی که ۷ میلیون نفر به وسیله او اسلام آورده است کیست؟

ارائه: شاهو سنه ای

دوست داشتم مطلبی را از «وب سایت خبری امة اليوم» خدمت آند دسته از عزیزانی ارائه دهم که امر دعوت عمومی را نایده گرفته اند و خیال می کنند دعوت کردن فقط متعلق به طبقه ی خاصی است، در حالی که شخص با آگاهی بر تنها یک آیه و یک حدیث و یک مساله ی شرعی هم می تواند اهل دعوت شود .

اگر شخص بر یک حکم شرعی آگاهی کامل و دقیق دارد می تواند با رعایت امانتداری و عدم خروج از الجماعة و «با رعایت حد و حدود خود» به فرمایش رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کند که می فرماید: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً» (بخاری۳۴۶۱) از طرف من ابلاغ کنید هرچند يک آيه (=يک مسأله) باشد. یا سنتی از سنتهای رسول الله صلی الله علیه سولم مثل حفر چاه یا ساختن اماکن عمومی و غیره را زنده کند و به درجه ای دست پیدا کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعده اش را داده و می فرماید: مَنْ أَحْيَا سُنَّتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَمَنْ أَحَبَّنِي كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ.(سنـــــن الترمـــــذی / ۲۶۷۸) هر کس سنتی از سنتهای من را زنده کند، من را دوست خواهد داشت، و هر کس من را دوست داشته باشد در بهشت همراه من است.

در این زمان شخصیت­هایی که زمان شاهد آن است .. و نام آنها را با آب طلا نوشته است نیز وجود دارند. این مرد که جزء صالحان است بعد از اسلام آوردن ۷ میلیون نفر توسط وی دنیا را وداع گفت. به تاکید که بسیاری از مردم نمی­دانند که او کیست؟

او یکی از شیرمردان این امت است که ۷ ميلیون نفر به وسیله وی اسلام آورده­اند. وی بعد از ۲۹ سال دعوت به اسلام در آفریقا و بنای ۵۷۰۰ مسجد و سرپرستی از ۱۵۰۰۰ یتیم و حفر ۹۵۰۰ چاه در آفریقا و بنا کردن ۸۶۰ مدرسه ۴ دانشگاه و ۲۰۴ مرکز اسلامی و موارد بسیار دیگر که ما در مورد آن اطلاعی نداریم و باید آنها را با آب طلا نوشت، او شیخ دکتر عبدالرحمن السميط ـ رحمه الله تعالى ـ است.

پس شایسته دیدم که زندگی نامه این شخص را در اینجا قرار دهم تا از او درس بگیریم و بعد از درس گرفتن از خود بپرسیم که چگونه می­توانیم به این سوالات پاسخ دهیم که ما برای اسلام چه چیزی را تقدیم کرده­ایم و برای بشریت چه کاری انجام داده ایم.

عبد الرحمن بن حمود السميط داعی کویتی در سال ۱۹۴۷ در کویت متولد شد او مؤسس کمیته کمک­های مستقیم به آفریقا بوده و ریاست آن را نیز برعهده داشته است وی همچنین رئیس هیئت تحقیق و مطالعات اسلامی بوده است.بعد از اینکه وی ۲۹ سال از زندگی خود را صرف دعوت در آفریقا کرد بیش از ۷ میلیون آفریقایی توسط وی مسلمان شدند.

وی قبل از فعال شدن در امور خیریه یک پزشک متخصص در امراض داخلی و دستگاه گوارشی بوده است. او پس از گرفتن لیسانس پزشکی و جراحی از دانشگاه بغداد فارغ تحصیل شد وی سپس یک مدرک تحصیلی را در مورد بیماری­های مناطق حاره­ای از دانشگاه لیورپول در سال ۱۹۷۴ گرفت و در پایان، کارشناسی ارشد خود را در رشته تخصصی امراض داخلی و دستگاه گوارش از دانشگاه ماکجل در کانادا دریافت کرد.

آیا با ذکر این نمونه در زمان خودمان هنوز تماشاچی و نظاره گر و منفعل و منفی باف هستی و دست از  غرزدنهای تمام نشدنی ات بر نداشته ای و جزو «اهل دعوت عمومی» نشده ای؟ 

پنهان کاری و دغل بازی عمدی مُلا لقمان امینی نسبت به اغتشاشات مناطق کورد نشنین غرب ایران

 پنهان کاری و دغل بازی عمدی مُلا لقمان امینی نسبت به اغتشاشات مناطق کورد نشنین غرب ایران

به قلم: مسعود سنه ای

برای هیچ کوردی پوشیده نیست اغتشاشاتی که در مناطق کوردنشین ما صورت گرفته است توسط سکولاریستها رهبریت و مدیریت می شود و علاوه بر آن از همان ابتدا تا زمانی که دسته هایی از مُلاها در آن ورود کرده اند تمام اغتشاشگران مشتی هرزه و بی بندوبار و مفسد سکولار و سکولار زده ی اطراف ما بودند و شما تحت هیییچ عنوانی حتی یک دختر یا پسر مومن و با حیاء را در میان آنها ندیده و نمی بینید.  

با ورود مُلاهای معلوم الحال به این اغتشاشات که تماماً متعلق به جریان تصوف «سنتی و التقاطی» مناطق ما هستند، ما شاهد حضور تعدادی از مسلمین نماز خوان مناطق جوانرود در این اغتشاشات هستیم و این مُلاها در میان طرفداران طیف فکری خودشان به نحوی به این داغتشاشات سکولاریستها رنگ و بوی مذهبی و حتی مشروعیت بخشیدند.  

تصوف سنتی و طیفی که سالهاست همچون عبدالحمید زاهدان در اختیار سیاستهای نظام حاکم بر ایران است برای همه مشخص است و دارای کارنامه ای واضح و روشن بوده است و تصوف التقاطی هم که شاگردان مختلف کاک احمد مفتی زاده در فرقه های سعدی قریشی و حسن امینی و مستقلها آنرا نمایندگی می کنند نیز دارای کارنامه ای واضح و روشن بوده و هستند.

هر دو طیف تصوف سنتی و التقاطی آن که قصد دارند نقش عبدالحمید زاهدان را در مناطق کوردنشین غرب ایران بازی کنند عمداً دست به پنهان کاری و تحریف واقعیتها می زنند که امیدواریم هدفشان مدیریت افکار عمومی و خط دادن به این داغشاشگران باشد. به عنوان مثال:  

  • ماموستا لقمان امینی به عنوان مُلای برجسته ی طیف سنی آن که از مولودی خوانها و آوازخوانهای معروف هم هست با تکرار شعار «ژن- ژیان- آزادی» (که توسط عبدالله اوجالان کمونیست ابداع شده و تماماً خواستار مفاسد و بی بندوباری و بی اخلاقی های رایج در میان سکولاریستهای کمونیست برای زنان تحت شعار آزادی است) می گوید: کمک جوان که زن بگیرد و دچار گناه نشود تو باید به سرش بزنی و او را بکشی؟

مُلا لقمان گرامی یعنی واقعاً خودت هم از گفتن چنین سخنی خنده ات نمی گیرد؟ چه کسی جوان را به جرم اینکه گفته باشد می خواهم زن بگیرم تا دچار گناه نشوم کشته است؟! می دانی که خیلی از اینهایی که در این اغتشاشات کشته شده اند متاهل بودند؟ یا می دانی که بعضی از این اغتشاشگران دختران و زنان هرزه هستند و نیازی ندارند که زن بگیرند؟

این سخن را از کجا آورده ای مُلای گرامی؟ این شما و اینهم تمام شعارهای این اغتشاشگران، لطفا تنها در یک مورد این دروغ آشکار را برای ما پیدا کنید که اینها شعار داده باشند ما زن می خواهیم و….

مُلای گرامی: آیا سوزاندن روسری ها و کشف حجاب و حمله به زنان محجبه در سنندج و توهین به مقدسات اسلامی و سوزاندن قرآن و سردادن شعارهای هنجار شکنانه و شکنجه کش کردن وحشیانه ی همشهرهای خودمان که زمانی عمر خود را در راه دفاع از مال و ناموس و خاک ما در برابر ۸ سال جنگ تحمیلی صدام حسین سکولار و احزاب سکولار و مرتد کومله ها و دمکراتهای جنایتکار صرف کرده اند، برای این است که اینها زن ندارند و می خواهند زن بگیرند؟ یا اصل نظام و قوانین شریعت الله را هدف گرفته اند؟

مُلا لقمان گرامی همه ی ما می دانیم که مزدوران پ.ک.ک با درست کردن گروهی آدمکش تحت عنوان «ایشتار» چند نفر را ترور کردند و مسئولیت آنرا نیز بر عهده گرفتند و سایر احزاب سکولار و مرتد کومله ها و غیره هم هر چند روز یک بار ترورهایی را انجام می دهند و آشکارا و به شیوه های مختلف برای تکرار جنایات اوایل انقلاب اسلامی ۵۷ دست به کار شده اند، آیا تمام این ترورها نیز برای این است که جوانان می خواهند زن بگیرند و نظام مخالف است یا جلو انها را می گیرد؟!!

مُلای گرامی: اگر قصد داری به سبک خودت این اغتشاشات را به اعتراضات تبدیل کنی لطفاً این موارد را نیز در نظر بگیر

درخواست پناهندگی از سکولاریستها در هنگام ضرورت و جبران آن در صورت توانایی

هنر برخورد با سیستم جاهلی / درخواست پناهندگی از سکولاریستها در هنگام ضرورت و جبران آن در صورت توانایی

ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی و کارزان شکاک ( از درسهای استاد هورامی ) 

ابن اسحاق روایت کرده است :

رسول الله صلی الله علیه وسلم  زمانی که از طایف به قصد مکه برگشت، کسی را نزد اخنس بن شریق فرستاد و از او درخواست پناهندگی کرد. اخنس جواب داد که من دارای پیمان و قرارداد هستم؛ بنابراین قدرت پناه دادن را ندارم. بعد از او نزد سهیل بن عمرو فرستاد، او نیز گفت : بنی عامر به بنی کعب پناه نمی دهند. سپس نزد مطعم بن عدی فرستاد و مطعم درخواست پناهندگی رسول الله صلی الله علیه وسلم  را پذیرفت.

در مختصر السیره ی عبدالله بن محمد آمده است : « رسول الله صلی الله علیه وسلم  چند روزی در تاکستان به سر برد و زمانی که خواست به مکه برگردد، زید بن حارثه گفت : چگونه پیش قریش برمی گردی و حال آنکه شما را بیرون کرده اند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود : ای زید! خداوند چاره ساز و مشکل گشا است؛ خواهی دید که دری را بگشاید، خداوند یاور و پشتیبان دین خود است. به قصد مکه به راه افتاد. مردی از اهل خزاعه را نزد مطعم بن عدی فرستاد و از او خواست، چنانچه تمایل دارد به او پناهندگی بدهد. مطعم درخواست رسول الله صلی الله علیه وسلم  را پذیرفت و به اقوام و فرزندان خود دستور داد که خود را مسلح کنند ود ر کنار بیت الحرام به صورت آماده باشد بایستند تا رسول الله صلی الله علیه وسلم  در امنیت به مکه وارد شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم  همراه زید حرکت کرد تا به بیت الحرام رسید. در این موقعیت مطعم بر شتر مخصوصش سوار شد و به اهل قریش رو کرد و گفت : من محمد را پناه داده ام و کسی حق ندارد برای او مزاحمت ایجاد کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  قبل از هر چیز در کعبه نشست و دو رکعت نماز به جای آورد و در بستر امن و حمایت و حفاظت مطعم و بستگانش به منزل خود برگشت.[۱]

چنانچه سفر رسول الله صلی الله علیه وسلم  به طائف با دو هدف «دعوت و درخواست یاری بود»، بی تردید اکنون به درخواست پناهندگی و حماست شخصی از رهبران مکه منجر شده است. و در روایتی که گذشت متوجه شدیم که همین سکولاریستهای قریش رسول الله صلی الله علیه وسلم  را از مکه بیرون کرده بودند و زید به رسول الله صلی الله علیه وسلم  گفت : «راستی چگونه پیش قریش برمی گردی و حال آنکه شما را بیرون کرده اند؟» اما رسول الله صلی الله علیه وسلم  مطمئن بود که فرستاده ی خدات و پیروزی و گشایش خدادادی نزدیک است و به ویژه زمانی که محنت شدت یابد و بلا افزون گردد، خداوند به فریاد بندگان خود خواهد رسید.

اخنس بن شریق از بنی زهره، هم پیمان بنی هاشم و بنی تمیم، در پیمان «حلف الفضول» بودند. بنابراین او به بهانه ی این که هم پیمان است و هم پیمان قدرت قبول پناهندگی ندارد، زیربار این مسئولیت نرفت. شاید بتوان گفت که قانون پناهندگی مبنی بر پناهندگی قبیله ای برای قبیله ی دیگر بوده باشد و قانون حمایت شامل حمایت قبیله از فرزندان خود بوده است، مانند حمایت ابوطالب از فرزندان خود.

سهیل بن عمرو از پناه دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم  خودداری کرد و برخورد خود را چنین توجیه کرد که گویا، بنی عامر نباید به بنی کعب پناهندگی بدهند. سهیل و رسول الله صلی الله علیه وسلم  از جهت نسبی در «لوئی» به هم می رسیدند و بعد از لوئی بنی کعب و بنی عامر از هم جدا می شدند. ما نسبت به حدود این سنت ها و رسم های جاهلی بی خبریم و نمی دانیم که چرا بنی عامر نمی توانست به بنی کعب پناهندگی دهد؟! اما ظاهراً نزد خودشان مسأله واضح بوده است یا اینکه سهیل خواسته است جهت فرار از این پناهندگی به توجیه بپردازد.

پس از این دو نفر رسول الله صلی الله علیه وسلم  از مطعم بن عدی رهبر بنی نوفل بن عبد مناف که شاخه ی سوم تبار عبد مناف بود، درخواست پناهندگی کرد. فرزندان عبد مناف به چهار شاخه تقسیم شده بودند : بنی هاشم، بنی عبدالمطلب، بنی عبد شمس، و بنی نوفل. مطعم بهتر از همه کس نسبت به خطر و حساسیت این کار مطلع بود و چه بسا احتمال می داد که به دشمنی او با تمام قریش منجر شود؛ چرا که او می بایست با هر نوع تهدیدی علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم  مبارزه کند. اگرچه این حمایت منجر به جنگ بین او و قریش گردد.

هنوز از یاد نبرده ایم که مطعم در زمان حمایت ابوطالب از رسول الله صلی الله علیه وسلم  چقدر بر همبستگی قریش اصرار می ورزید! رسول الله صلی الله علیه وسلم  در این لحظه فراموش نکرده است که مطعم همان کسی است که هنگامی که ابوطالب تبادل عماره بن ولید با رسول الله صلی الله علیه وسلم  را نپذیرفت اورا سرزنش کرد و به ابوطالب گفت : ابوطالب! قسم به خدا قوم تو منصفانه با تو به میان آمده و تلاش کرده اند که تو را از این بحران نجات دهند. عماره بن ولید را بگیر و به پسری خود قبول نما و محمد را به قریش تسلیم کن. از این بهتر چه می خواهی؟ ابوطالب به او جواب داد : نه، قسم به خدا این انصاف نیست، پسرشان را به من دهند که او را خدمت کنم و پسرم را به آنها بدهم که او را بکشند! این مطعم برای شکست من انجمن تشکیل داده ای و قوم قریش را بر من شورانده ای. نه نه، برو هرچه دوست داری بکن! آری، مطعم همان کسی است که امروز رسول الله صلی الله علیه وسلم  از او درخواست پناهندگی می کند. در این موقعیت دشوار و حساس، آیا با تحمل هزینه ی دشمنی با قوم خود به رسول الله صلی الله علیه وسلم  پناهندگی بدهد یا همچون دیگران شانه از زیر بار این مسئولیت سنگین خالی نماید؟

او موضع شرافتمندانه  و افتخار آفرینی انتخاب نمود که تاریخ آن را حفظ کرده است. به درخواست رسول الله صلی الله علیه وسلم  جواب مثبت داد و فرزندان و سربازان خود را مسلح و با نمایش به سوی کعبه ، اعلام کرد که به رسول الله صلی الله علیه وسلم  پناهندگی داده است و رسول الله صلی الله علیه وسلم  این دعوتگر با تدبیر همراه زید در فضای امنیتی که با درخواست خود مهیا کرده بود به طواف کعبه پرداختند و پیامبر با حمایت و حفاظت آنان بعد از طواف به خانه ی خود بازگشت. این سیلی محکمی بود که با قدعلم کردن سکولاریستهای بنی نوفل در مقابل سکولاریستهای قریش نواخته شد. اما بنی نوفل با رهبری مطعم نیز همچون بنی هاشم با رهبری عبدالمطلب که مردانی و شرافتمندی خود را در دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم  به اثبات رساندن بر آیین شرکی خود همچنان ماندند. و رسول الله صلی الله علیه وسلم  این دفاع شرافتمندانه مطعم همراه با جان نثاری های او جهت نقض پیمان تحریم را در یاد و خاطره ی خود حفظ کرده بود و در جنگ بدر که هفتاد نفر از سران قریش را به اسارت گرفته بود، فرمود : «ای کاش امروز مطعم بن عدی زنده بود به خدا این اسیرها را به او می بخشیدم.

مطعم بن عدی کافرسکولاری بود و از نظر عقیدتی تفاوتی با سکولاریستهای قریش نداشت. ابوجهل و ابولهل نیز همچون مطعم درخواست پناهندگی و یاری رسول الله صلی الله علیه وسلم  به وجود این تفاوت ها واقف بود. و اکنون در هنگام قدرت نیکی های او را فراموش نکرده است و در جواب درخواست قریش مبنی بر آزاد کردن هفتاد نفر از اسیران که متشکل از سران سکولارقریش بود، می فرماید : «اگر مطعم اینجا بود و درخواست پناهندگی می کرد آنها را به او می بخشیدم».

ظاهراً حمایت مطعم محدود به حمایت از شخص رسول الله صلی الله علیه وسلم  بوده است نه مبنی بر آزادی دعوت. به همین دلیل می بینیم، رسول الله صلی الله علیه وسلم  به جستجو مکان دیگری است که دعوت خود را در آنجا آزادانه آغاز کند


۱- مختصره السیره، ۱۲۵

مختصری از تاریخ فرقه های اسلامگرا و جماعتهای جهادی کردستان عراق

مختصری از تاریخ فرقه های اسلامگرا و جماعتهای جهادی کردستان عراق

ارائه: معتصم

کار گروهی سیاسی اسلامی در کردستان عراق ‌به‌بیش ازهفتاد سال قبل برمی گردد؛ زمانی که ‌برای اولین بار مدرسه ی “اخوان المسلمین” در سال ۱۹۵۲میلادی (۱۳۳۰ هجری شمسی) به‌شهر حلبچه‌آمد، درحالی که در آن زمان ادبیات فکری و دید سیاسی اسلامی اخوان المسلمین فرازونشین های فراوانی داشت.

۱- در اوایل دهه ی هشتاد قرن گذشته ” ‌لشکر اسلام” که حاصل تلاش “‌عباس شبک” بود شکل گرفت اما پس از مدت کوتاهی حزب اتحادیه میهنی کردستان به آسانی توانست در آنها نفوذ کند وریشه‌ دار شود و با تبلیغات مناسب وفعالیتهای مستمر افراد زیادی را جذب و به طرف هدف مورد نظر خود سوق داد، تا اینکه سال ۱۹۸۲میلادی (۱۳۶۰ هجری شمسی) توانست یک گرز بزرگ نظامی را برپیکره ی آنها وارد نماید و قوت وتوان آنها را به طور کلی از آنها گرفت. و سرانجام در سال ۱۹۸۶میلادی (۱۳۶۴ هجری شمسی) به‌کلی نابود شدند.

۲- در سال ۱۹۸۲میلادی (۱۳۶۰ هجری شمسی) گروه‌اخوان المسلمین کردستان تلاش کردند تا شاید به کمک وحمایت ایران ‌یک گروه سیاسی را به نام انصار تشکیل بدهند، اما از طرف ایران هیچ گونه پاسخی به درخواست آنها داده نشد. این خود باعث شد که‌ آرام آرام بیشتر افراد حامی و طرفدارشان از این گروه جدا شوند. و دیگر اعضای آنها توانستند با ‌مدیریت “صلاح الدین محمد بهاالدین” به‌گروه‌(اخوانی عراق) بپیوندند اما به طور ‌رسمی در سال ۱۹۸۶میلادی (۱۳۶۴ هجری شمسی) به اخوان المسلمین عراق ملحق شدند.

۳- در سال ۱۹۸۵میلادی (۱۳۶۳ هجری شمسی) “رابطه‌اسلامی” کردستان به‌ریاست “ماموستا شیخ محمد برزنجی” در ایران تشکیل شد که شاخه ی نظامی آن ” لشکر قرآن” نام گرفت . بدین شکل ادامه‌ یافت تا در سال ۱۹۸۷میلادی (۱۳۶۵ هجری شمسی) به ریشه‌ و بنیانی (ستون و دیواری) برای ‌تشکیل “حرکه‌اسلامی” تبدیل شد.

۴- در سال ۱۹۸۷میلادی (۱۳۶۵هجری شمسی) وقتی استاد “ملا عثمان” رحمة الله علیه و برادر و طلاب و شاگردان و طرفدارانش برای مبارزه ی مسلحانه و جهاد فی سبیل الله، ‌از شهرها بیرون رفتند و با “ر‌ابطه‌اسلامی” یکی شدند و “حرکه‌ اسلامی” رادر کردستان عراق شکل دادند… به این صورت باقی ماندند تا سال ۱۹۹۹میلادی (۱۳۷۷هجری شمسی). در این سال گروه مبارزین اسلام (دسته دوم اخوان المسلمین در منطقه‌) و “حرکه اسلامی” در کردستان عراق گروهی با نام “بزوتنه وه ی اسلامی” ‌را تشکیل دادند. ولی “حرکه‌اسلامی” بخاطر چند دلیل داخلی و خارجی در تاریخ ۳۰-۵-۲۰۰۱ میلادی (۹/خرداد/۱۳۸۰ هجری شمسی) به ‌رهبری استاد” شیخ محمد برزنجی” و امیریت “علی باپیر” از آنها جدا شدند.

بعدها “بزوتنه وه ی اسلامی” به ‌سه ‌قسمت دیگر انشقاق پیدا کرد‌:

۱- حرکه‌ اسلامی ‌به ‌ریاست استاد”علی عبدالعزیز” رحمة الله علیه.

۲- جندالاسلام به‌رهبری “ابوعبدالله ‌شافعی” ( کاک وریا هولیری) که‌ در تاریخ ۱-۹-۲۰۰۱میلادی (۱۰- شهریور- ۱۳۸۰ هجری شمسی) که ‌رسمیت خودشان را اعلام کردند (با برادران توحید که ‌نزدیک پنجاه نفر بودند متحد شدند)

۳- گروه “اصلاح” به‌ رهبری ” ماموستا کریکار”

سرانجام ‌”جندالاسلام” و “اصلاح” در تاریخ ۱۰-۱۲-۲۰۰۱ میلادی (۱۹/آذر/ ۱۳۸۰ هجری شمسی) به هم پیوستند و گروه “انصارالاسلام” را به‌رهبری “کریکار” تشکیل دادند. (پاک) نام دوم انصار الاسلام است به معنی ‌پشتیبانان اسلام کردستان.

۵- درسال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۴ هجری شمسی) گروه معروف به کتایب کردستان وابسته ‌به ‌دولت اسلامی عراق که زیر نظر گروه القاعده بودند رسمیت خود رابا انجام چند عملیات نظامی علیه نیروهای حکومت دست نشانده ی اقلیم کردستان عراق در کوههای “پنجوین”( که ‌یکی از شهرهای مرزی عراق- ایران است)، اعلام کردند.

هم اتوبوسی که اسباب هدایت شد

هم اتوبوسی که اسباب هدایت شد

به قلم: پدرام سنندجی

سلام

من پس از پایان پایان ترم و تعطیلات تابستانی در داخل اتوبوس با یکی از دانشجویانی که به نظر من وخیلیها جاش و ضد کرد محسوب می شد در مورد  کردستان، هورامان، زبان هورامی و ارتباط آن با دیگر لهجه های ایرانی، تاریخ اسلام وخود اسلام و بخصوص احزاب سکولار کردی وارد صحبت شدیم .

 او معلوماتش دراکثر موارد وخصوصاً در مورد احزاب سکولاری که من ازشون طرفداری می کردم بیشتر بود وحرفهاش هم مستند بود و هم با واقعیت می خون ، اما من که زیر بار نرفتم .

 او در پایان این سایت شما را به من معرفی کرد و من بعد سه ماه تحقیق همه چیز برایم روشن شد . اما دو مشکل اساسی دارم:

  1.  من مطمئنم اگر با این تفکراتم در جمع دوستانم  به  ابراز کفر به طاغوت و مسئله ی بسیار اساسی  برائت از سکولاریستها (مشرکین) بپردازم دیگران مرا مسخره کرده ومارکهایی چون کهنه پرست ،عقب مانده و… می چسبانند . اما بیشتر از این می ترسم که اگر در مورد کفر آشکار حزبهای سکولاری همچون دمکرات، کومله ، پژاک ، پ.ک.ک ،یه کیه تی و…. صحبت کنم آ نها مرا متهم به جاشیگری و ضد کردی نمایند چون من در داخل اینها بوده ام اینها بدون هیچ مدرک ودلیلی تنها به جرم مخالفت با سکولاریسم ویا حزبهای سکولار مورد دلخواهشان انسان را متهم به هر چیز زشت و غیر انسانی  می نمایند .

اینها اگر کومله باشند ، پژاکیها را متهم به جاشیگری میکنن ویا اگر پژاکی باشند کومله ودمکرات را ضد کردی می دانند . در مور پارتی و یه کیتی و… هم قاعده همین است و همه ی اینها اسلامیها را متهم می کنند .

  • اگر بگویم ایران فعلی دارالاسلام است و باید وظایفی در برابر آن انجام دهیم کلاً من را متهم به همه چیز می کنند. بابا ما حتی جرئت نمی کنیم بگوئیم مثلا در فلان روستای ما گاز کشی داریم اما در پایتخت کردستان عراق نیست یا آب آشامیدنی ما و راههای ما اینگونه است و … و کردستان عراق اینگونه است !

ما واقعا در یک نوع حماقت زندگی می کردیم در حالی که تحصلیکرده هم هستیم؛ واقعاً مشکل احزاب سکولار با اسلام و قوانین اسلام است و برایشان فرق ندارد این مجری قوانین اسلامی یک شافعی باشد یا مالکی یا شیعه یا حنفی و غیره.

ذات سکولاریسم و دموکراسی با قوانین اسلام سازگار نیست. تو یا باید قوانین خدا را قبول کنی یا قوانین سکولاریستی را و برای طرفداران احزاب سکولار گزینه ی سومی وجود ندارد.

من در این تعطیلات مطالعاتم را در زمینه اسلام  و دارالاسلام و سکولارها بیشتر خواهم کرد. لطفاً در روش گفتگو با امثال من با نرمی و دلسوزی برخورد کنید و با دلیل صحبت کند . تا می توانید حرف خودتان و برداشت خودتان در مورد احزاب را نیاورید و بلکه سند بیاورید از اسلام هم که صحبت می کنید دلیل بیاورید نه برداشت خودتان و عقل خودتان را . این را از این همسفر محترم خودم که اهل مریوان بود یاد گرفتم .

برایم دعای خیر کنید.

باتشکر واحترام  ….. پدرام سنندجی (دانشجوی علوم پزشکی )

هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی و کارزان شکاک ( از درسهای استاد هورامی ) 

گفتگوهای ویژه ای که بین عتبه بن ربیعه رهبر بنی امیه و رسول الله صلی الله علیه وسلم  با هم تبادل شد و شامل تشویق و تطمیع های تکراری است اکنون در دست ماست. عتبه بن ربیعه که از بزرگان عرب و رهبر بنی امیه بود هنگامی که سکولاریستهای قریش در انجمن گردهم آمده بودند از آنها تقاضا کرد که با محمد گفتگو کنند و چند چیز را به او پیشنهاد نمایند شاید یکی از آنها را بپذیرد و هر چه را انتخاب کند به او بدهند تا از قریش دست بردارد.

عتبه به رسول الله صلی الله علیه وسلم  چنین گفت : «تو در میان ما نسب عالی داری اما دعوت تو مایه ی تفرقه ی مردم شده است؛ به سخن من گوش کن چند چیز را به تو پیشنهاد می کنم، شاید یکی از آنها را بپذیری: اگر منظور تو از این کار ثروت است از اموال خود آنقدر به تو می دهیم تا از همه ی ما ثروتمندتر شوی. اگر شرافت و مقام می خواهی، تو را به پیشوایی خود برمیگزینیم و هیچ کاری را جز به صلاحدید تو انجام نمی دهیم. و اگر آن کسی که به نزد تو می آید جنی است و قدرت دفع آن را نداری برای علاج تو از علوم پزشکی کمک می خواهیم و مخارج آن را بر عهده می گیریم تا شفا یابی».

رسول الله صلی الله علیه وسلم  به سخنان او گوش داد تا سخنانش به پایان رسید، سپس فرمود: ای پدر ولید! سخنانت تمام شد ؟

پدر ولید گفت : بلی.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود : پس اکنون تو هم به من گوش فرا ده.

پدر ولید گفت : بفرما.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  شروع کرد به خواندن سوره فصلت (سجده) :

«بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم* حم* تَنزِیلٌ مِنَ الرَّحمنِ الرَّحیمِ* کِتبٌ فُصِّلَت ءایتُهُ قُرءاناً عَرَبِیَّا لِقَومٍ یَّعلَمُونُ* بَشیراً و نَذیراً* فَأَعرَضَ أَکثَرُهُم فَهُم لا یَسمَعُونَ …»[۱]

:«این کتاب نامه ای است از جانب رحمتگر مهربان، کتابی است که آیات آن به روشنی بیان شده است، قرآنی است به زبان عربی واضح برای مردمی که می دانند. بشارتگر و هشدار دهنده است. ولی بیشتر آنان به حق پشت کردند در نتیجه چیزی نمی شنوند …».

عتبه سراپا گوش بود و به آیات قرآن گوش می داد و در مقابل خود کسی را می دید که به ثروت و مقام و فرمانروایی طمع ندارد و به این صورت فریب نمی خورد. او مریض نیست بلکه از حقیقت سخن می راند، مردم را به نیکی می خواند، با ملایمت از حقیقت دفاع می کند و عباراتی می گوید که از فرط بلاغت نمونه ی اعجاز هستند؛ بنابراین از گوش دادن بدان خسته نشد، تا اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم  به سجده رسید و به سجده رفت. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود :

ادامه خواندن هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

هدیه ی سه قاعده و اصل زرین  به تو که حسشان کنی

هدیه ی سه قاعده و اصل زرین  به تو که حسشان کنی

مؤلف: شیخ خالــد حسینــان (أبو زید کویتی)  
مترجم: یحیی ابراهیمی

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی أشرف المرسلین .. و اما بعد:

برای عبد و بنده­ی ضعیف، عاجز و گناهبار، قبیح و ناشایست است که پروردگارش، مولایش، سید و آقایش و آفریننده­اش را با کلماتی خشک و حسّ و حالی سرد مخاطب قرار دهد. بلکه شایسته است که بنده با قلبی پر از ایمان و خوش­بینی پروردگار و خدایش را  مورد خطاب قرار دهد.

و این­ها بعضی از قواعد طلایی و زرینی­اند که دوست داشتم تو در همان حینی که امورات دنیوی و اخرویت را از پروردگارت طلب می­کنی آن­ها را به خاطر داشته باشی و حسشان کنی .. پس آن را پیش رویت قرار می­دهم و به تو هدیه­اش می­کنم تا بدان هنگام که اجابه­ی دعایت را نمی­بینی شیطان در قلبت برانگیخته نشود و تو را از دعا کردن کسل نکند. بلکه بر تو لازم است که رغبت و توجه به خداوند متعال را در همه­ی خواسته­هایت امری بزرگ بشماری و در کسب نتایج عجله نکنی. چرا که خداوند، حکیم و دانا و آگاه است و بر حسب حکمت و علمش دعاهایت را استجابت می­کند، و ممکن است حکمت در به تأخیر انداختن اجابه­ی دعا باشد. پس قواعدی که ذکر می­کنیم تو را تشویق و تشجیع به دعای زیاد و مستمر می­کند و میل و رغبتت را به آنچه که نزد خدای متعال است زیاد و قوی می­گرداند.

قاعده­ی اول: استحضار و به همراه داشتن این درک و حس که خداوند متعال بر همه چیز تواناست؛ اوست که فرماندهی و مالکیت همه چیز را در دست دارد، کلیدهای همه چیز در دست اوست، کارها همه در روز قیامت بدو برگشت داده می­شود، اوست پادشاه پادشاهان، کلیدهای همه چیز در دست اوست و هرگاه اراده­ی پدید آوردن چیزی و انجام کاری را بکند همین کافی است که بدان بگوید: بشو پس می­شود.

این معانی و این خصائص ربوبیت و الوهیت پروردگارت را در قلبت حاضر و احساس کن و نگو: این امر (اجابه­ی دعا) بعید است یا تصور نمی­کنم که خداوند متعال دعایم را در مورد این امر اجابت کند.

قاعده­ی دوم: حسن ظن به الله؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می­کند که پروردگار سبحانه و تعالی فرمود: «من نزد حسن ظن بنده­ام به خودم هستم، پس بنده­ام هر آنچه می­خواهد به من گمان ببرد…» و در روایتی دیگر آمده است که پروردگار متعال فرمود: «اگر به من گمان خیر بُرد پس همان نصیبش می­شود و اگر گمان شر بُرد پس همان نصیبش می­شود.»

و ای بنده­ی خدا ..  چقدر زیباست که خداوند قلبت را مملو از حسن ظن نسبت به خودش ببیند و در آن ببیند کـه گمان تو به او اینگونه است که اگـر بخوانیَش اجـابتت می­کند، اگر از او طلب آمرزش کنی می­آمزدت، و اگر عبادتش کنی عبادتت را می­پذیرد. پس چه عبادت شیرینی است و چه بزرگ و چه گرانقدر است. پس در همه­ی احوال و دگرگونیهایت به الله حسن ظن داشته باش؛ چه در حالت بیماری و چه سلامتی و چه ثروتمندی و یا فقر .. و دیری نمی­پاید که راحتی، سعادت و آرامش را در قلبت می­یابی.

قاعده­ی سوم: اینکه نام ها و صفات خداوند را در اثنای دعا کردن احساس و درک نمایی و آنها را به یاد داشته باشی.

وقتی که او را می­خوانی به خـاطر داشته باش کـه او  أرحـم الراحمین  و أکـرم الأکـرمین  است. او فتّاح  و قریب و مجیب است، و او رزاق و غنی و حمید، مجید، جواد، جبار،  وهّاب و منّان … است.
پس به وسیله­ی این نام­های عظیم، گرانقدر و بزرگوار از او مسألت می­نمایی، و آن وقت است که قلبت به وعده­ی الهی اطمینان می­یابد.

خداوند متعال می­­فرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» بقره ۱۸۶
«و هنگامی که بندگانم از تو درباره­ی من بپرسند (که من نزدیکم یا دور. بگو:) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، پاسخ می­گویم. پس آنان هم دعوت مرا (با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند.»

پس هرگاه این قواعد سه گانه را در دعاهایت  در نظر داشتی و در ذهنت با خود همراه کردی،آن چنان شیرینی مسألت و لذت مناجات و أنس طلب از خدا در قلبت بر انگیخته می­شود که فراتر از انتظاری خواهد بود که برای رفع حاجت و نیازت در نظر داشتی. و آیا چیزی بزرگتر و با عظمت­تر از مناجات با پروردگار بزرگوار و مهربان ـ سبحانه و تعالی ـ وجود دارد؟!

و الحمد لله رب العالمین


۱- تخریج اما احمد، ۱۵/ ۳۵، به رقم ۹۰۷۶، وطبرانی در معجم الكبير ۲۲/۸۷، و صحیح شيخ آلبانی در سلسله احاديث الصحيحة، به رقم ۱۶۶۳٫
۲- مهربان ترین مهربانان
۳- صاحب کرَم ترین صاحب کرمان و یا بزرگوارترین بزرگواران
۴- در اینجا به معنی گشاینده­ی دروازه­های خیر و نیکی دینی و دنیوی است.  اوست که با لطف و عنایت و حکمتش ابواب معارف ربانی و حقائق ایمانی و نیز درهای رزق و روزی را بر روی بندگانش می­گشاید، و امور سخت  و پیچیده را برای هر کس که بخواهد آسان و ساده می­کند و درهای بسته را با فضل و رحمتش بازمی­کند و دستیابی به همه  نوع خیر ومصلحت را آسان می­گرداند. (نگا: فقه الأسماء الحسنی از شیخ عبد الرزاق البدر، المفاهيم المثلى فى ظلال شرح أسماء الله تعالى الحسنى للشیخ أبى لؤى وليد بن محمود).
۵- از معانی اسم جبار اینست که :همه چیز و همه کس مقهور امر خداوند و در برابر امر و سلطه­ی او خاضع است. از معانی دیگر این اسم اینست که: خداوند با لطف، رحمت و رأفتش حال بندگانش را اصلاح و کمی­ها و کاستی­ها را برایشان جبران می­کند؛ فقیر را غنی و ضیف را قوی  می ­گرداند، در سختی افتاده را در آسانی قرار می­دهد و مریض را صحت و سلامتی می­بخشد…( نگا: همان دو مصدر قبلی)
۶- یعنی صاعب عطاء و بخشش زیاد و احسان و نیکی وسیع، کسی که عطاء و بخشش را بر بندگانش سرازیر می­کند و نعمت­ها را با فضل و کرمش پی در پی به سوی آنها روانه می­کند، و هیچ منّان مطلق و حقیقی جز الله وجود ندارد. (نگا: همان دو مصدر قبلی). شیخ ابن أثیر رحمه الله در مورد معنای این اسم از اسماء الله تعالی می گوید:”«المنّان» یعنی نعمت دهنده ی بخشنده، و این اسم از کلمه­ی «المنّ»، یعنی عطاء و بخشش، مشتق شده است نه از کلمه­ی «المِنّة»، (به معنای منّت)، و بسیار روی می­دهد که کلمه «المنّ» در کلام آنها به معنی «احسان و نیکی کردن به کسی بدون انتظار و طلب مزد و پاداش از او» می آید. {کتاب النهایة في غریب الحدیث از شیخ ابن أثیر، جلد۴ صفحه­ی ۳۶۵، تحقیق: الطناحی، ناشر: المکتبة الإسلامیة}

مولوی عبدالحمید زاهدان مشروعیت ساز سکولاریسم یا ابزار مدیریت جریان مخالف نظام ایران در بلوچستان (۴)

مولوی عبدالحمید زاهدان مشروعیت ساز سکولاریسم یا ابزار مدیریت جریان مخالف نظام ایران در بلوچستان (۴)

به قلم: براهندک بلوچ

مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی خطیب مسجد مکی زاهدان در خطبه نماز جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱ش می گوید: “چقدر بر سر قوه قضاییه فریاد زده شده که این اعدام‌ها به ضرر کشور است. اعدام در حیات طیبه آن‌حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و در سیره خلفای راشدین و حیات بابرکت امیرالمومنین حضرت علی نبوده است. شما این اعدام‌ها را از کجا آورده‌اید؟‌ این‌ اعدام‌ها به ضرر کشور و اسلام است. کسی که جرمی مرتکب می‌شود، باید زندانی شود یا به شیوه دیگری مجازات شود.”

این سخن آقای اسماعیل زهی دقیقاً سخن سکولاریستهائی است که خواهان لغو حکم اعدام هستند حتی اگر شخص مرتکب قتل هزاران نفر شده باشد یا هر جنایتی را مرتکب شده باشد که هم اکنون در بیشتر از ۱۱۰ کشور سکولار جهان مجازات اعدام لغو شده است.

اما آیا این سخن در تضاد آشکار با قانون شریعت الله مبنی بر قصاص قاتلین و مرتدین و جنایتکاران نیست؟ آیا شایسته است اینگونه در حمایت از کفار سکولار  با قانون شریعت الله جنگید و مخالفت کرد؟

صرفنظر از موارد مشروع در اعدام کفار مجرم، رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد مسلمین می فرماید: لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّه إلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ : وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ . ريختن خون هيچ شخص مسلماني که گواهي مي دهد اله بر حقي جز خداوند وجود ندارد و من فرستاده ي خدا هستم حلال نيست مگر به يکي از اين سه چيز : ۱ ـ کسي که عمداً قتل نفس کرده باشد . ۲ ـ زن و مردی که دوران تاهل و ازدواج را درک کرده باشند و زنا کنند. ۳ ـ کسي که دينش را رها کرده و از جماعت مسلمين خارج گردد.

آقای اسماعیل زهی تو و سایر سکولاریستها راست می گوئید یا رسول الله صلی الله علیه وسلم؟ قطعا تو و تمام سکولاریستها به بیراهه رفته اید و رسول الله صلی الله علیه وسلم راست می گوید.

الله متعال نیز ضمن فرمان به اعدام جنایتکاران و قصاص قاتلین می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى (بقره/۱۷۸) ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! درباره کشتگان ،  ( قانون مساوات و دادگری ) قصاص بر شما فرض شده است. وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/۱۷۹) ‏ای صاحبان خرد ! برای شما در قصاص ، حیات و زندگی است( قانون قصاص را برای شما وضع کردیم تا از تجاوز و خونریزی بپرهیزید) باشد که تقوا پیشه کنید .‏

قصاص و اعدام مجرمینی که شرعاً مستحق اعدام هستند حکم صریح الله و رسول است جناب اسماعیل زهی که تو و اکثر سکولاریستهای جهان با این حکم صریح الله مخالفت می کنید (البته کفار سکولار هزاران جنایت را در حق مسلمین و سار مخالفین خود انجام می دهند و مرتک قتل هزاران انسان می شوند)؛ آیا می دانی ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودت و اختیاری با یک حکم شریعت مخالفت کنی و حکم دیگری را جایگزین آن کنی در شریعت الله حکمش چیست؟

الله تعالی در مورد حکم کردن به قانون شریعتش می فرماید:  وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ‏(مائده/۴۹)و در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که ( با کذب و حق‌پوشی و خیانت و غرض‌ورزی ) تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند . پس اگر ( از حکم خدا رویگردان شدند و به قانون خدا) پشت کردند ، بدان که خدا می‌خواهد به سبب پاره‌ای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بیگمان بسیاری از مردم ( از احکام شریعت ) سرپیچی و تمرّد می‌کنند و فاسق هستند.‏

أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (مائده/۵۰) ‏آیا ( آن فاسقان از پذیرش حکم بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می‌کنند و ) جویای حکم جاهلیّت هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند؟‏

آقای اسماعیل زهی متوجه شدی با مخالفت با این قانون شریعت الله و هم مسیر شدن با سکولاریستها خودت را در چه طبقه یا قرار داده ای؟