
خاطرات میدان جهاد / شهامت یک انصاری
نویسنده: محمد داود “مهاجر”
حکایت از آنجا شروع میشود که شخصی متدین و مجاهددوست در منطقه بود، که ما هرچند وقت، بههمراهی تعدادی از مجاهدین، بهخانهاش میرفتیم و از ما بهخوبی و با پیشانی بسیار باز، پذیرایی میکرد.
علت رفتن ما به خانههای مردم این بود که مجاهدین، بهخاطر احتمال زیاد حملات هوایی و موشکی دشمن، نمیتوانستند قرارگاه مشخصی داشته باشند؛ بنابراین مجبور بودند تا در خانههای مردم و بهصورت سیّار زندگی کنند؛ صبح اینجا و ظهر آنجا و گاهی نیز چنین میشد که یک شب را در چند خانه میخوابیدند؛ دوساعتی اینجا؛ دوساعتی آنجا و دوساعت آخرِ شب را نیز در گوشهای دیگر از منطقه و شهر میگذراندند، تا از جواسیس دشمن و حملات شبانه (که تمرکز دشمن نیز بر آن زیاد بود) در امان بمانند.
همین دوست انصاریِ ما، روزی از روزها، گفتهای را که دردلش بود باز کرد و گفت: «فلانی! اندیشه دارم، مبادا دشمن بیاید و بر شما چاپه و شبیخون بزند و شما دراین مهمانخانهٔ من (که عموما چنین مهمانخانهها، در مناطق روستایی، بیرون از منزل اصلی قرار دارد) دچار مشکلات امنیتی و کمبود جاه و سنگر بشوید؛ بنابراین از طرف من به شما کاملا اجازه است که در صورت لزوم، به منزل اصلی من که دارای درختهای بزرگ و جای پناه است، داخل شوید و با دشمنان دین سرسختانه بجنگید. آگاه باشید که هیچگاه پروای من و بچههایم را نکنید! از بمباردمان خانههایم هراسی در دل نداشته باشید! شما را اختیار است که در چنین شرایطی، بدون اجازهخواستن، داخل خانههای من بشوید و پروای کشتهشدن، تخریب منزل و دیگر مشکلات را برایم، نداشته باشید.»
سخنان این مرد انصاری، آکنده از شهامت، شجاعت، غیرت و حمیت دینی بود. او همهچیز خود را در اختیار ما گذاشته بود؛ بدون اینکه ما درخواستی کرده باشیم. او قبل از هرچیز، همه چیز خود را فدای ما کرد؛ فدای مجاهدین راه خدا کرد!
آری، او نمونهای از ایثار و گذشت کامل بود!
و چنین حکایاتی، مشت نمونهٔ خروار است.
الله متعال این ملت باعزت و شهامت را همیشه سربلند و پیروز نگاه دارد و ما را توفیق دهد تا قدر ملت خود و قربانیهای آنها را بدانیم!
سعدی شیرازی، پادشاه سخن، علیهالرحمه چه زیبا میسراید: “وین سعادت بهزور بازو نیست تا نبخشد خدای بخشنده”.
واقعا این مردم، مردمانی دیگراند؛ کسانی از اهل سعادت اند و بیسبب نیست که خداوند متعال در این عصر پر از فتنهها، برای نگاهداشتن بیرق جهاد، این ملت را انتخاب کرده است؛ چنانچه در حدیث صحیح به روایت مسلم آمده است: عن جَابِر بْن عَبْدِ اللهِ يَقُولُ : سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ : “لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ “. پیوسته گروهی از امتیان من بر راه حق جهاد میکنند و تا روز قیامت غالب میمانند.” آری، همین است که این خطه با نام «مقبرة الغزاة = گورستان امپراطرویها» نام گرفته است.
همانگونه که برای ابتدای نشر و دعوت اسلام، بنابر خصوصیاتی که اهل تاریخ ذکر کردهاند، عربهای جزیره را خداوند متعال برای مصاحبت آن حضــرت (ص)، انتخــاب کــرده بود؛ هــماکنون نیز مردمــان افغانزمـین، کسانیاند که با داشتن ضعیفترین درجهٔ اقتصاد، علم و صنعت روز؛ اما غیرتمندترین قوم اند که پوزهٔ متکبران عصر را چندینبار در طول تاریخِ نزدیک، به خاک مذلت مالیده اند.
و میتوانید صحت این ادعا را از انگلیس، جماهیر شوری و هماکنون از ائتلاف ناتو بپرسید!
از سخنان آن مرد انصاری بسیار شگفتزده و بلکه خوشحال شدیم. سپاس خدا را، با چنین مردمی سروکار داریم که ما را به یاد انصار مدینهٔ منوره در زمان هجرت میاندازند؛
مردمی که با تمام وجود، شما را حمایت کنند؛ مردمی که از خانه و کاشانهٔ خود مایه بگذارند و شما را در آغوش خانوادهٔ خود نگهدارند؛ پس چگونه امکان جلبِ نصرتهای الهی و پیروزیهای غرورآفرین نباشد!
عقبنشینی و بلکه شکست نیروهای ائتلاف ناتو در قالب ۴۰ کشور، با سرکردگی آمریکا، با مدرنترین اسلحه و طیارهها و با ورزیدهترین نیروهای
هوایی، دریایی و پیاده نظام، و بکارگیری بالاترین سطح اقتصاد، در کنار نیروهای مزدور بومی، چیزی نیست جز امداد غیبی رب العالمین و سختکوشی، مجاهدت و قربانیهای بیدریغ چنین مردمانی با شهامت، که هرگوشه و زاویهای از این خاک پهناور، در هر عصر و زمانی، شاهد حضور آنان بوده و هست.
همــت بلنـــد دار کـــه مـــردان روزگـــار
از همـــت بلنــــد به جـــایی رســــیدهاند
اهل همت رخنه در سد سِکندر می کنـند
این سُبک دَستان، کلیدِ فتحُ را دندانه اند