نگاه متفاوت به ۲۶ دلو؛ خروج شوروی از افغانستان
به قلم: ر. ج. فکری
ترویج اندیشهی کمونیستی و رشد گروههای مربوط به آن و سرانجام تاسیس حکومت کمونیستی در افغانستان در کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ زمینهی ورود شوروی را به این کشور در حالی مساعد ساخت که دو ابر قدرت عصر؛ امریکا و شوروی در رقابت شدید (جریان جنگ سرد) قرار داشتند و هرکدام تلاش میکرد تا ایدیولوژی خود را گسترش دهد و جغرافیای بیشتری را در کنترول داشته باشد.
دو ایدیولوژی باطل در حالی در صدد پخش و نشر اندیشهی فاسد خود با ابزار زور و قوت بودند که اسلام و مسلمین را قدرتی ودولتی نبود، چون اگر چنین نمیبود، ممکن ما برای فتح سرزمینها و ممالک آنان پیشقدم میشدیم.
لذا آنان سرزمینهای اسلامی را بی سپر مییافتند و بی درد سر و پیوسته این یا آن؛ ازینطرف یا آنطرف به منابع، جغرافیا و نفوس امت اسلامی دست درازی میکردند.
در بحبوحهی این تقابل شدید؛ ارتش «اتحاد جماهیر شوروی» بتاریخ ۶ جدی ۱۳۵۸ ش مطابق ۲۴ دسمبر ۱۹۷۹ م از چندین راه با تکبر فراوان وارد افغانستان شد و با استفاده از اسلحه وتجهیزات مدرن و نیروی منظم، به اشغال مستقیم این کشور اقدام کرد.
اهداف شوروی از این حمله را میتوان در؛ گسترش ایدیولوژی کمونیسم، رقابت با امریکا، حفظ برتریاش در منطقه، جلوگیری از سقوط حکومت دست نشاندهاش در کابل، ترس از تشکیل یک حکومت اسلامی در منطقه و دسترسی به منابع طبیعی افغانستان و نفت مناطق جنوب مشخص کرد.
رهبران شوروی که اشغال افغانستان را از عینک سازمانهای دست نشاندهی خود (خلقیها و پرچمیها) میدیدند، گمان میکردند که بزودی این سرزمین را تحت سیطرهی خود در آورده و به پیشروی های خود به طرف بحر هند و آبهای گرم ادامه میدهند.
اما مردم مسلمان افغانستان به اساس روحیهی کفر ستیزی، جهاااد و مبارزه و تن ندادن به اشغال و استعمار؛ دست به مقاومت زده وبا دست خالی و با ایمان به پیروزی حق برباطل در برابر این هجوم قرار گرفتند و این جنگ نا برابر واین اشغال؛ مدت کمتر از ده سال ادامه یافت و سرانجام نیروهای شوروی با متحمل شدن تلفات و مصارف هنگفت اقتصادی با شکست و شرمساری ازین سرزمین بتاریخ ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ مطابق ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ م خارج شدند.
در پی؛ تا دوسال بعد یعنی در ۱۹۹۱ م اتحاد جماهیر شوروی رسماً از هم پاشید و جهان دو قطبی، به تک قطبی مبدل شد.
اینجا بود که مردم، در شرق وغرب دنیا به کلاه مجاااهدین افغانستان افتخار میکردند، واقعاً چه عـــــزتی الله سبحانه وتعالی برایشان داده بود و چه فرصت بزرگی در اختیارشان قرار گرفت!
در طی این جنگ ۱۴ ساله که پس از خروج شوروی نیز در حدود پنج سال دیگر توسط حکومت کمونیستی با زعامت داکتر نجیب ادامه یافت؛ برمردم مسلمان ما تلفات و خسارات زیادی وارد گردید.
بیشتر از یک و نیم ملیون شهید تقدیم شد، پنج ملیون نفر آواره و مهاجر گردیدند و هزارها نفر معیوب و معلول شدند و صدها هزار دیگر بیوه و یتیم شدند و خسارات مادی بیشماری بجا ماند.
البته دلیل این همه تلفات و خسارات نا همگون، محروم بودن ما از قدرت صنعت و تکنالوجی و بهره وری دشمن اشغالگر، از امکانات مدرن و فراورده های صنعتی بود.
افراد و اشخاص زیادی در نیمههای شب از خانه برده شدند که مادران و فرزندان شان هنوز چشم براهشان اند که شاید زنده باشند و برگردند!
مردم مجاااهد و آزادهی افغانستان؛ با مبارزات و قربانیهایشان این پیام را به جهان دادند که؛ دین برایشان اهمیت دارد و رفاه مادی را با سلامتی و رعایت ارزشهای دینی خود میخواهند، ولی هرگز بخاطر آبادانی و فکر معیشت، غلامی را نمیپذیرند و دین خود را در برابر دنیا به حَراج نمیگذارند!
چون اگر رفاه مادی میخواستند، شوروی با بخش کوچکی از مصارف نظامیاش میتوانست این سرزمین را آباد کند.
اما شوربختانه؛ با درنظر داشت اینکه از سوی دیگر قیادت فکری کپتالیزم به رهبری امریکا در صحنه حضور داشت، از مجاااهدت، قربانیها و ایستادگی مردم ما در برابر رقیب خود استفاده بُرد. رقیب خود را به زانو در آورد، یکه تاز میدان شد، و با استفاده از نا آگاهی و عدم دور اندیشی رهبران جهااادی قضیه را به نفع خود چرخانید. و نقش ایمان و اسلام؛ با وجودیکه در جریان جنگ نزدیک به صد بود، سهم آندو در زمان پیروزی و از لحاظ نتایج محسوس، نزدیک به صفر شد!
چون در نتیجهی این جهاااد و این قدر قربانی و با استفاده ازین حجم مهمات و امکانات نظامی؛ باید دولتی تاسیس میشد که خود را در مرزهای ملی محصور نمیکرد، و با درنظر داشت سهم فعال و صدقات، دعاها و همکاریهای بیدریغ مجاااهدین سرزمینهای دیگر که با مردم ما دوشا دوش رزمیدند، باید بعد از رهایی افغانستان، به رهایی سرزمینهای دیگر اقدام میشد و همانگونه که با مشت محکم به دهان کمونیزم کوبیده شد، با مشت محکم دیگر به دهان ایزمهای غرب و دام استعمار( سازمان ملل) کوبیده میشد.مجاااهدین میتوانستند با استفاده از فرصت پیش آمده؛ مانند انصار مدینه زمینهساز تاسیس دولتی باشند که روی آوار و مخروبههای بلاک کمونیستی، یک قطب اسلامی تاثیرگذاری را تشکیل دهند که جلو یکهتازیهای کپتالیزم و امریکا را در سطح دنیا بگیرد و گسترش دهندهی نور وهدایت در میان بشر باشد. اما چنین نکردند!
غرب کافر با درنظر داشت تحلیلی که از اوضاع داشت؛ در جریان جهاااد مردم افغانستان، روحیه ملی را در میان مجاااهدین گسترانید، تفرقهی سمتی، مذهبی و لسانی را دامن زد و با وجودیکه مردم ما با انگیزهی ایمان وجهاااد به مبارزه برخواسته بودند، همین استعمار گران غربی بودند که خرمن را بنام مبارزات استقلال طلبانه جمع کردند و نتیجهای که توقع برده میشد، نزدیک به هیچ شد!
رهبران و قوماندانان به اهداف پستی چون؛ جمع پول، فرستادن فرزندان خود به بورسیههای تحصیلی انگلیس وامریکا، خرید زمین و غصب ملکیتهای عامه، رقابت در موترها و قصرها و نام ونشان و تجمل وعشرت که همه در «حب دنیا» خلاصه میشود، پرداختند و همکاران عَرَب خود را در همنوائی با دشمنان اسلام؛ تروریست خواندند و بیرون راندند.
جنگ قدرت شروع شد، بی رحمی از حد گذشت و مردم همه از گروههای حاکم مایوس شدند.
در نتیجه؛ الله متعال که ناظر بر اوضاع و مراقب بر احوال بندگانش است، آنانی را که در عهد شان با رب خود خیانت روا داشتند، توسط جریان دیگر و گروه دیگر خوار و ذلیل ساخت.
در آخر از الله سبحانه وتعالی میطلبیم تا جهاااد مجاااهدین مخلص را و شهادت آنانی را که در راه جهاااد شهید شدند، منظور فرماید، آسیب دیدگان را اجر دهد و ما را بیداری عطا فرماید تا نتیجهی تلاشها، قربانیها و جهاد و مبارزهمان اعلای کلمة الله و سربلندی اهل اسلام و اظهار دین بوده باشد.
و نوشتهی خود را با این فرمودهی الهی پایان میدهم که؛
فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ
پس ای اهل بصیرت عبرت بگیرید!