پذیرش قوانین شریعت الله شرط مومن بودن است
به قلم: براهندک بلوچ
کسانی که برای قوانین سکولاریستی و جامعه ای سکولار تبلیغ می کنند و در ضمن آن مدعی مسلمان بودن هستند لازم است بدانند که الله متعال تمسک به حاکم کردن قوانین و دستورات الله و رسول در امور مختلف زندگی را شرط ایمان قرار داده است و می فرماید: فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً(۶۵نساء) قرطبی در تفسیر خویش تحت این آیه و آیات ما قبل می نویسند:
در میان شخصی به ظاهر مسلمان (از دارودسته ی منافقین) و یک یهودی پیرامون قضیه ای نزاع پیش آمد؛ یهودی به مسلمان پیشنهاد داد که نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم بروند تا ایشان قضیه را حل و فصل کنند – زیرا او میدانست که پیامبر عدل و انصاف می کنند – اما شخص به ظاهر مسلمان در خواست کرد که پیش کعب بن اشرف برویم (او یکی از علمای یهود بود)، بلاخره شخص به ظاهر مسلمان راضی شد که نزد پیامبر بروند، ایشان صلی الله علیه وسلم به نفع یهودی فیصله کردند.
شخص به ظاهر مسلمان که بِشر نام داشت راضی نشد و از یهودی خواست نزد ابوبکر بروند تا او نیز نظر خود را اعلان دارند، یهودی پذیرفت و نزد ابوبکر صدیق رفتند؛ ایشان هم طبق فیصله رسول الله حکم نمودند. اما بشر باز هم راضی نشد و دوباره در خواست کرد که اینبار پیش عمر برویم.
یهودی باز هم پذیرفت و آنها نزد عمر رفتند؛ عمر از آنها استفسار کرد و در توضیح، یهودی گفت: ابتدا بشر تمنا داشت که فیصله خود را نزد کعب بن اشرف ببریم اما من نپذیرفتم و او را متقاعد کردم که نزد محمد صلی الله علیه وسلم برویم، در نتیجه نزد پیامبر رفتیم و ایشان به نفع بنده فیصله کرد، اما بشر راضی نشد و گفت بیا تا به نزد ابوبکر نیز برویم، نزد ایشان رفتیم و او هم به نفع من فیصله کرد، اما باز هم بِشر راضی نشد و گفت بیا تا به نزد عمر برویم. اکنون شما نیز نظر خویش را بگوئید.
عمر از مسلمان پرسید که آیا این چنین است و این یهودی راست می گوید؟ بشر گفت: آری کاملا راست می گوید. عمر فرمود: صبر کنید تا فیصله شما را بکنم، رفت و با شمشیر برگشت و سر بشرِ را از بدن جدا کرد و گفت: چنین است فیصله من برای کسی که حکم پیامبر را نپذیرد. چیزی نگذشت که اولیای دمِ بشر ادعای قصاص کردند و مدعی شدند که عمر یک مسلمان را به قتل رسانده است. الله متعال در تایید این عمل عمر این آیات را نازل فرمود:
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً * وَإِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (نساء/۶۰-۶۱)آیا تعجّب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند (ولی با وجود تصدیق کتابهای آسمانی، به هنگام اختلاف) میخواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند (و حکم او را به جای حکم خدا بپذیرند)؟!. و حال آن که بدیشان فرمان داده شده است که به طاغوت کفر کنند. و شیطان میخواهد که ایشان را بسی گمراه کند
الی قوله تعالی:«فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً » سوره نساء (۶۵) امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند مگر زمانی که در اختلافات و درگیریهای خود تو را به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (حکم و قانون شریعت الله) باشند.[تفسير القرطبي، ٢٦٦/٥]
به این ترتیب آیات فوق به اثبات رساند که شخصی از دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها که عمر آنرا به درک واصل کرده اند یک مسلمان موحد نبوده بلکه یک سکولار زده و از دارودسته ی منافقین بود که در گمان باطل خود، خویش را مسلمان پنداشته بود (يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا) ؛ زیرا (يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ) او اراده کرده بود حکم و قانون و داوری را به نزد طاغوت (کفار) ببرد در حالی که ( أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ)الله متعال دستور داده بود که باید به طاغوت کفر کرد. و حتی این کفر کردن را شرط صحت توحید قرار داده بود؛ آنجا که می فرمایند:
« فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره ۲۵۶) کسی که به طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر شخص کافری که در مقابل احکام الهی اطاعت شود) کفر کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز چنگ زده است.
طاغوت در قرآن و سنت یعنی کافر و بعد از شیطان و در میان انسانها کفار اصلی به ۵ دسته تقسیم می شوند که باید به آنها کفر کرد: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷) ۱- یهودیان ۲- مندائیان ستارهپرست ۳- نصرانی ها(مسیحیان) 4- زردشتیان 5- مشرکان (سکولاریستها) . پس ابتدا باید بعد از شیطان به این ۵کافر کفر کرد و ردشان کرد و بعد ایمان به الله را اعلام کرد و ایمان پذیرفته می شود.
بنابراین تنها ادعای اسلام هیچ فایدهای به او نداد و خون خواهی اولیای او نیز رد شد. و در آخرین آیه (فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى….) یک ضابطه کلی برای تمام مدعیان اسلام بیان کرد، و آن اینکه پذیرفتن تحکیم الله و رسول، آنهم از روی صدق دل، شرط مومن شدن است؛ و کسی که برای نظام های غیر اسلامی تلاش کند و در پی تحکیم آنها در مناطقی از زمین الله باشد هیچ بهره ای از ایمان و اسلام ندارد.
پس سکولارها قبل از هر چیز باید در مورد ایمان خود اندکی سر تامل فرو ببرند و مطمئن شوند که آیا مسلمان هستند یا نه؟! امکان ندارد یک شخص مسلمان باشد اما برای روی کار آمدن حکومت سکولار فعالیت کند.