از طریق پیامبران خدا را بشناسیم
ارائه دهنده : ابوعبدالله رستمی چشمیدری
برای شناخت خداوند عز وجل گر چه راههای بیشماری وجو دارد و انسانهای ورزیده و عقلمند می توانند خداوند را ز طریق کائنات و موجودات و اندیشه در آفاق و وجود انسان باز شناسند چنان که شاعر گوید:
هر چه بود در جهان صنعت پروردگار جلوه صانع ببین هست در او آشکار
چشم کجا بایدت دیده معنی بیار برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
اما واقعیت آنست که برای شناخت و معرفت صحیح خداوند تنها راهی که وجود دارد، راه پیامبران الهی می باشد، این طریق سالم ترین و راست ترین راه برای این منظور می باشد.
علامه سید ابو الحسن علی ندوی می نویسد:
بنابر این قرآن با تاکید بیان می دارد که پیامبران راهنمایان اند بر ذات و صفات حقیقی خداوند و آنان یگانه وسیله معرفت صحیح خداوند می باشند که هیچ نوع نادانی و گمراهی، سوء فهم و سوء تعبیر با آن آمیخته نیست و جز طریق آنان برای شناخت صحیح خداوند هیچ راهی وجود ندارد، خداوند عز وجل این حقیقت روشن را بر زبان اهل بهشت بیان نموده است و آنان اهل صدق و تجربه هستند و در جایگاه صدقی به این حقیقت اعتراف کردند:
»الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله«(اعراف/۴۳) ستایش خداوندی راست که ما را به این (بهشت) راه نمود واگر خداوند ما را هدایت نمی کرد هرگز نمی توانستیم راه یابیم.
و این اعتراف را با این گفتار قرین نمودند: «لقد جاءت رسل ربنا بالحق»(اعراف/۴۳) بی گمان فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند.
این امر دلالت بر آن دارد که پیامبران و بعثت شان سبب گردید که بوسیله آن به معرفت خداوند برسند و رضایتش را باز شناسند وبا احکامش آشنا گردند و بدان عمل کنند که در نتیجه امکان دخول بهشت و رسیدن به سرای نعمت برای آنان فراهم گردید. (النبوة و الانبیاء فی ضوء القرآن /ندوی/ ص ۲۰)
اگر پیامبران که نمایندگان و فرستادگان خداوند عز وجل در زمین اند این رسالت مهم (معرفت صحیح خداوندی) را حامل نباشند و راه درست و صراط مستقیم شناخت خداوند را از جانب ذات باری تعالی بیان ندارند اموری خلاف مصلحت پیش خواهد آمد چه آن که هر کسی و هر مدعی ای مطابق با خواسته ها و هواهای خویش به بیان معرفت خداوندی می پردازد و معیاری نخواهد بود که بوسیله آن قول صحیح از نا صحیح متمایز گردد. اما این لطف و عنایت خداوند است که پیامبران را مبعوث گردانید تا راه درست شناخت خداوند را به عنوان معیار برای مردم بیان دارند و از کژرویها و امور خلاف مصلحت باز دارند.
احسان پیامبران بر فرهنگ و تمدن بشری
بعثت پیامبران و نبوت شان در واقع در خشش عظیمی بود بر سپهر بی کران علم و معرفت و نویدی بس میمون بود برای فرهنگ و تمدن بشری، زیرا اگر به پیشینه تمدن و فرهنگ اقوام منهای تعالیم پیامبران بنگریم، می بینیم که آمیزه ای است از استدلالهای خشک و بی روح که صبغه علم و دانش بخود گرفته است، تمدن و فرهنگ اقوام وملل زاییده محیط و فضای زندگی شان و بر آمده از خواهشات نفسانی بوده و بر پایه ظلم طبقاتی و استعمار استوار بود، خداوندگاران عرصه علم و اندیشه برای بر آوری اغراض و مقاصد مادی صرف و حیوانی دندانهای عقل خویش راتیز کرده بودند واز همین روی بود که تمدن و فرهنگ شان نتوانست راه درست را به آنان بنمایاند و دروازه های فساد اجتماعی و انحلال اخلاقی را مسدود گرداند. تاجایی که همه انسانها بسوی یک سراشیبی سقوط و مهلک در حرکت بوده اند و در چنین محیطی بود که واژه های عدل گستری، حق مداری،ظلم ستیزی، نوع دوستی خدا محوری مغفول مانده و یا در محاق ابهام فرو رفته بود، جز استفاده ابزاری از این واژه ها برای برآوری مقاصد و اهداف شخصی.
به عنوان مثال یونان پیشکسوت علم و دانش و مشعل دار بحث و کنکاش در زمینه معارف بشری بوده است اما واقعیت آنست که علم شان، تمدن شان و فرهنگ شان در اهداف و اغراض مادی منحصر بوده است.
امام سید ابو الحسن علی ندوی در باره تمدن و فرهنگ یونانیها چهار ویژگی را بر شمرده است:
۱- اعتقاد داشتن به اشیای محسوس و بی اهمیت انگاشتن امور ماوراء حس.
۲-قلت دین واطاعت
۳- ارج نهادن بیشمار به زندگی دنیا و اهتمام زاید به منافع و لذت های آن.
۴- ملیت گرایی
در ادامه می نویسد:
اندیشمندان اروپایی غلبه مادیگرایی تمدن یونان را تسلیم کرده اند و در کتابها و بحث های علمی شان آن را یاد آورد شده اند، اندیشمند آلمانی دکتر هاس «Hass» با عنوان «تمدن اروپایی چیست؟» سه مقاله در ژنو ارائه کرده است، این اندیشمند غربی بر این باور است که تمدن غرب از شرق متاثر نشده بلکه تمدن ممتازی است. خلاصه ای از مقاله اش را می آوریم:
«تمدن یونانی محور تمدن کنونی غرب است. امر مهم در نزد آنان پرورش متناسب نیروهای انسانی بوده است و جسم زیبا و متناسب نزد آنان نمونه کامل شمرده می شده و مبنای این امر ارزشگزاری بیش از حد به محسوسات می باشد، بیشتر توجه شان به ورزش بدنی و بازیهای ورزشی و رقص و غیره بوده است و فرهنگ فکری شان شامل شعرخوانی، صورت گری، فلسفه، علوم طبیعی و فیزیکی بوده است و آن هم از محدوده خاصی تجاوز نمی کند تا تناسب پیشرفت ذهن همگام با جسم باشد و دین نیز از روحاینت معنوی خالی بوده است» (ابو االحسن علی حسنی ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین) ص ۲۳۷، دار ابن کثیر دمشق بیروت)
این شیوه زندگی اثرات زیانباری بر جوامع شان گذاشت. چون لذت ها را حدی نیست و نفس انسانی هیچ گاه از لذت جویی و زیبایی پسندی سیر نمی شود لذا مشکلات عدیده و تاریکی های وحشت ناکی بر جامعه آنان حکمفرما بود. بعثت پیامبران الهی بارقه امیدی بود برای رهایی از قید و بند نفس و هوا خداوند عز وجل انبیاء را مبعوث گردانیده تا راه درست زیستن را به انسانها بیاموزند و راههای سعادت و کامیابی را برای انسانها روشن سازندو با جهت دهی مثبت علم و دانش برای مهار نفس انسانی شیوه های گوناگون را بیان داشتند.
علامه ندوی در کتاب «النبوة و الانبیاء» می نویسد:
پیامبران الله نه تنها مصدر معرف صحیح و علم یقینی هستند بلکه آنان نسلهای بشری را سرمایه دیگری نیز بخشیدند. سرمایه ای که مسبب اصلاح تمامی بشر و شکوفایی تمامی تمدن گردید. این سرمایه توان ایجاد کرد برای نا پسندی شر و محبت نیکویی، تمرد علیه نیروها و خاستگاههای شر، سرازیری به سوی خیر و جهاد و در راه آن همین نیرو اساسی ترین و بزرگ ترین انگیزه تمامی جوانمردیها و نقش آفرینی های بشر بوده است و همواره وسایل و تابع اراده انسانی و عزم قوی بوده اند. تمامی امور بستگی دارد به خواست انسان و تمامی نیکیها بستگی دارد به این که انسان آن را بخواهد و سرچشمه این نیکیها همواره تعلیمات و داده های پیامبران بوده است، آنان بودند که در هر دورانی از دورانهای بعثت خویش در امت و نسلشان سرشت محبت خیر و ناپسندی شر، یاری حق و مبارزه با باطل و فساد را آبیاری کردند. و آنان بودند که هرگاه این سرشت رو به ضعف و رخوت می نهاد و سرشت انسانی به سرشت حیوانی و درندگی مبدل می گشت. چنان که خداوند حکایت آنان را در قرآن آورده است به معالجه آن پرداخته آن را به سرشت انسانی نرم و مهربان مبدل می کردند. و به برکت تعلیم زیبا، سعی و افر، گذشتن از خویشتن و لذت ها و در معرض خطر قرار دادن جان ها، توان و شرافت شان در میان این حیوانات بیابانی و درندگان وحشی، مردانی تربیت یافتند که جهان را با انفاس شان عطر آگین نمودند و زینت بخش تاریخ انسانی بوده در بزرگواری و درک بالا از فرشتگان پیشی گرفتند، انسانیت با آنان جان یافت، عدل برپا شد، ناتوان از توانا انصاف گرفت، گرگها به چوپانی گوسفندان رضایت دادند، رحمت عام شد محبت گسترش یافت، بازار خیر رواج یافت بازار بهشت نیز قائم گردید، نسیم های ایمان وزیدن گرفت، نفس انسانی از بند هوا و شهوت ها رهایی یافت و دل ها به سوی خیر مایل شدند چنان که آهن به سوی آهن ربا جذب می شود (النبوة و الانبیاء فی ضوء القرآن ص ۳۰-۲۹ دار القلم)