سخنگوی وزارت امور خارجه امارت اسلامی افغانستان : هرگونه مصاحبه و گفتگو با رسانه اینترنشنال خیانت است.

سخنگوی وزارت امور خارجه امارت اسلامی افغانستان : هرگونه مصاحبه و گفتگو با رسانه اینترنشنال خیانت است.

الحنفی وردک از سخنگویان وزارت امور خارجه: شبکه تلویزیونی افغانستان اینترنشنال انگلیسی با اشاره‌ای برخی از شبکه‌ های جاسوسی منطقه و جهان به تبلیغات پوچ و بیهوده علیه نظام و وحدت مردم افغانستان می‌پردازد.

به منظور حفظ مصالح عالی کشور و وحدت میان افغان‌ها هر نوع مصاحبه و گفتگو با این رسانه‌ ی مغرض، خیانت پنداشته می‌شود.

بر اساس فرمان رهبر امارت اسلامی افغانستان استفاده از شیشه دودی برای خودروها ممنوع شد

بر اساس فرمان رهبر امارت اسلامی افغانستان استفاده از شیشه دودی برای خودروها ممنوع شد

گشت و گذار وسایط دارای شیشه‌های سیاه و تمامی وسایطی استیکردار را که “امن عامه را مختل و در شناخت هویت برای مردم مشکلات ایجاد می‌کند، در سراسر کشور منع قرار داده است.”

وزارت داخله در خبرنامه‌ی به تمام منسوبین این وزارت دستور داده است تا در جهت تطبیق این فرمان اقدامات لازم را روی دست گیرند.

جمهوری اسلامی از نگاه بنیانگذار دارالاسلام ایران به چه معناست؟

جمهوری اسلامی از نگاه رهبران شیعه مذهب دارالاسلام ایران به چه معناست؟

از قبل از انقلاب اسلامی ۵۷ در میان انقلابیون  جعفری و شافعی و حنفی مذهب ایران شعار اصلی درخواست برپائی حکومت اسلامی با مشخصاتی معین بود اما اینکه قالب اجرائی این حکومت کدام یک از قالبهای موجود باشد کمتر مورد بحث قرار گرفته بود.

 با مثالی جزئی تر عرض کنم: شعار مومنین این بوده است که سیستم اقتصاد اسلامی باید جهت تحقق « أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ » عادلانه به مرحله ی اجراء درآید اما اینکه در «وضع موجود» کدام «ابزار و قالب» می تواند به «نیازهای روز» دارالاسلام در اجرائی کردن این هدف پاسخ دهد مرحله ی بعد است که می بینیم عمربن خطاب قالب دیوان را از کفار مجوسی ساسانی می گیرد و با اصلاحات و دستکاریهائی آن را با قانون شریعت الله هماهنگ می کند و پس از اصلاح بدون تغییر نام از آن استفاده می کند.  

آیت الله خمینی هم به عنوان بنیانگذار این دارالاسلام و حکومت بدیل اضطراری اسلامی در ایران قالب «جمهوری» را از کفار غربی می گیرد و با اصلاحات و دستکاریهائی قانون اسلام را در آن می ریزد و اصطلاحی جدید تحت عنوان «جمهوری اسلامی» را در ایران ارائه می دهد و در تعریف آن می گوید«حکومت جمهوری، متکی به آرای عمومی و اسلامی، متکی به قانون اسلام» (صحیفۀ امام؛ ج ۵، ص۱۴۴) و این جمهوری را مشروط به تدوین قانون اساسی مناسب که «متکی به قانون اسلام است» می دانست.( صحیفۀ امام؛ ج ۵، ص۱۴۴٫۱۸۱) و می گفت: این جمهوری بر یک قانون اساسی ای متکی است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می شود اینها بر اسلام متکی است. (صحیفۀ امام؛ ج ۴، ص۴۷۹)

البته در همان سال۵۷ش هم عده ای می گفتند: این عنوان معجونی از یک کلمۀ سنتی و یک کلمۀ خارجی و دارای تضاد شدیدی است. زیرا جمهوری اصلاً قوانین الهی را رد می کند چون منشأ آن ملت و مردم است ولی قوانین الهی لایتغیر است.(روزنامه کیهان ۱۲ اسفند ۱۳۵۷، ص ۸) اما بدیل این دسته از سکولاریستها و دارودسته ی منافقین داخلی چه بود؟ حذف اسلامی بودن از جمهوری و جایگزین کردن اصطلاح دمکراتیک به جای اسلامی. یعنی اینها جمهوری دمکراتیک را به جای جمهوری اسلامی می خواستند یا عده ای به جای اسلامی خلق را قرار داده بودند و عده ای جمهوری خالی را می خواستند و به همین شکل دهها ترکیب از جمهوری ارائه می دادند الا ترکیبی که در آن «اسلامی» وجود داشته باشد.   

دسته ای از مومنین هم فریب این شبهه را خورده بودند و تا همین امروز هم این شبهه ی رفع شده ی تضاد جمهوری با اسلامی را طوطی وار تکرار می کنند. در واقع این دسته «قالب» دیوان ساسانیان را می دیدند که برای ظلم و ستم و سرانه ی ظالمانه گرفتن و سایر امور غیر مشروع کفار ساسانی مورد استفاده قرار می گرفت و طبعاً مخالف اهداف اسلامی بود اما در برابر، همین «قالب» دیوان بعد از اصلاح توسط عمر بن خطاب رضی الله عنه را نادیده می گرفتند؛ و این در حالی است که هم قالب نوینی که عمر بن خطاب از «دیوان» ارائه می دهد و هم قالب نوینی که حنفی های ترکستان شرقی و آیت الله خمینی از «جمهوری» ارائه می دهند الگوها و قالبهای مستقل و منحصر به فردی هستند که با قالب خام و دستکاری نشده بسیار متفاوت هستند.

آیت الله خمینی به وضوح نشان می دهد که جمهوری برای او تنها حکم یک قالب و ابزار را دارد نه بیشتر. قالبی که غربیها در آن احکام کفری و سکولاریستی را ریخته اند و او در این قالب اسلام را ریخته است به همین دلیل هشدار می دهد که: عمال اجانب می خواهد اسلام را از این کشور حذف کنند(صحیفۀ امام؛ ص ۳۷۲) و با حذف اسلام «می خواهند همان مصایب قبل را با فرم دیگر برای ما به بار بیاورند» (صحیفۀ امام؛ ص۳۵۳) در سخنان دیگری می گوید: «آنها که اصرار دارند اسلام را از کنار جمهوری کنار بگذارند، اینها خائنانی هستند که در ملت می خواهند اختلاف ایجاد کنند، (صحیفۀ امام؛ ص۳۶۱- ۳۶۲) جمهوری غربی، یعنی بی بندوباری غرب.( صحیفۀ امام؛ ص ۳۶۲)

 دلیل آیت الله خمینی به عنوان رهبر این انقلاب اسلامی در بیانیه ای که در ۹/۱۲/۵۷  منتشر می کند می گوید:«من به جمهوری اسلامی رأی می دهم» و از مردم هم می خواهد به «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» رأی دهند. البته باز اضافه می کند: کسانی که مخالف هستند، آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و… آزادانه هر کس رأی خود را بدهد (صحیفۀ امام؛ ج ۶، ص ۲۶۵ – ۲۶۶٫).اما همه بدانند که : «آری» اسلام است و «نه» خلاف اسلام (صحیفۀ امام؛ ج ۶، ص ۴۳۲) و دیدیم که حدود ۹۹% از رأی دهندگان با رأی سبز رنگ و آری خود، از جمهوری اسلامی حمایت کردند (کیهان، ۱۴ فروردین ۱۳۵۸٫) و یک درصد دیگر که تماماً سکولاریستها و بخصوص سکولاریستهای چپ و سوسیالیست و التقاطی و طرفدران فریب خورده ی این احزاب و طرفداران علمای محدود بین و یا درباریان سابق و مقدس مآبان بودند خواهان بیشتر از ۳۵ نوع حکومت متنوع دیگر بودند و بر عقیده و حکومتی واحد اشتراک نداشتند.

جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۲)

جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۲)

  • دسته ی سوم از آخوندها کسانی بودند که در کلام مخالف سکولاریستها و نظام سکولاریستی حاکم بر کشور بودند و به اصطلاح می گفتند از عقاید سکولاریستها (مشرکین) برائت داریم اما در بازی های سیاسی سکولاریستها خود را سرگرم کرده بودند و در کنار سکولاریستها بودند.دقیقاً مخالف منهج اسلامی در برخورد با سکولاریستها (مشرکین)عمل می کردند، و مسیر را اشتباهی می رفتند، و با شعارها و الفاظ اسلامی هم بسیاری از مسلمین را به دنبال خود کشانده بودند، و در جایگاه الگوهای مبارزاتی خود را نشان می دادند؛ در حالی که منهج اسلامی به ما می گوید ابتدا باید از خود سکولاریستها (مشرکین) برائت و دوری و بیزاری جست و بعد از عقاید و باورهای آنها، و الگوهای ما کسانی هستند که پایبند به این منهج باشند چنانچه الله تعالی می فرماید: قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/۴) ابراهیم و کسانی که با او بودند، الگوی خوبی برای شما است،زمانی که به قوم (سکولار= مشرک)خود گفتند: ما از شما و از چیزهائی که بغیر از الله عبادت می کنید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و به شما کفر می کنیم، و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است ، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید و او را به یگانگی عبادت می کنید. (نه اینکه در نماز و روزه و مسائل شخصی الله را عبادت کنی و در مسائل اجرائی و حکومتی در جامعه سایر احزاب را)

یکی از بزرگترین ثمره ی آنها برای مسلمین این بود که در قالب گروه فشار می توانستند برای پاره ای از طرحهای سکولاریستها مانع درست کنند؛ و در کنار این، نزد عوام مردم برای سیستم دموکراسی سکولاریستها اعتبار و آبرو می خریدند و مردم را برای مشارکتهای مورد نیاز حکومت بسیج می کردند. عده ای از همین طیف هم  مثل بوگیرهای دستشوئی عمل کرده و به دوام حاکمیت طاغوتها کمک می کنند.

  1. در نهایت، دسته ی اصلی شریعت گرایان انقلابی و پرچمداران تشکیل حکومت اسلامی بودند که با تشکیل حزبی رسمی یا غیر رسمی در قالب جریانی مردمی به سبک ابراهیم خلیل علیه السلام و رسول الله صلی الله علیه وسلم و تمام مومنین، در هیچ یک از نهادهای حکومتی سکولاریستها (مشرکین) مشارکت نداشتند، و به چیزی کمتراز نابودی طاغوتهای حاکم و تشکیل حکومتی اسلامی و اجرای شریعت الله راضی نبودند.

 خواست این دسته چیزهائی مثل آزادی بیان و آزادی اجتماعات و احزاب و باز شدنِ  فضای سیاسی و شرکت در پارلمانها و بازی های سیستم سکولاریستی و انجام پاره ای اصلاحات اقتصادی نبود، چون باعقب نشینی های حکومت سکولار شاه و باز شدن فضای سیاسی و انقلاب به اصطلاح سفید شاه تا اندازه‌هایی زمینه و شرایط برای پرداختن به این خواست‌ها فراهم شد و بیش از آن هم می‌توانست فراهم شود؛ چون این سکولاریستها اهل مداهنه و سازش هستند و جهت بقای خود حاضر به دادن هر گونه امتیاز و تنازلی هستند اما خواست مسلمین شریعت گرا سرنگونی نظام طاغوتی و یاری دین الله و دل بستن به رسیدن یاری الله تعالی و پیروزی از سوی او بود که می فرماید: وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ (حج/۴۰) و به خواستی کمتر از سرنگونی این طاغوت سکولار قانع نبودند و سقوط حکومت سکولار شاه را هم نزدیک می‌دیدند، چون هر کسی که در این مسیر به شیوه ی صحیح آن حرکت کند به تأکید الله تعالی پیروز کردن آنها را برخود واجب کرده است: وَكانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ (روم/۴۷) و همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است.‏

 این یک وعده از سوی خالق آسمانها و زمین است و مسلمین شریعت گرا به چنین وعده ای اعتماد کردند و برای بعد از این حاکمیت سکولاریستی تصویری کامل از حکومت اسلامی و «ولایت مجتهد یا فقیه» و به نحوی کلیات قانون اساسی آینده را نیز ارائه داده بودند، و به جای هر شعار سازشکارانه و رفورمیستی در زمانی که زمینه مناسب بود و وقتش رسیده بود شعار «مرگ بر شاه» جایگزین شد و  بار دیگر شعار:  قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ‏(بروج/۴) مرگ بر صاحبان گودال (شکنجه)،‏ زنده شد.

جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۱)

جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۱)

 در دهه ی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ش در داخل ایران هم چهار دسته ملا یا آخوند یا شیخ و مولوی وجود داشت:

  1. دسته ای آخوندهای درباری که تکلیف آنها در طول تاریخ روشن بوده است.

در کتاب حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، آیت الله خمینی می گوید: آخوندهای درباری را طرد کنید‏ ‏‏اینها از فقهای اسلام نیستند. و بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا‏‎ ‎‏دعا کنند. …اینها فقها نیستند؛ «شناخته شده»اند! مردم اینها را می شناسند… در روایت‏‎ ‎‏است که از این اشخاص بر دین بترسید؛ اینها دین شما را از بین می برند. اینها را باید رسوا‏‎ ‎‏کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط‏‎ ‎‏نشوند، … اسلام را ساقط می کنند.‏ ‏‏باید جوانهای ما عمامۀ اینها را بردارند…. عرض کردم که‏‎ ‎‏علمای اسلام از این مطالب منزه اند، و در این دستگاهها نبوده و نیستند. و آنهایی که به‏‎ ‎‏این دستگاه وابسته اند، مفتخورهایی هستند که خود را به مذهب و علما بسته اند؛ و‏‎ ‎‏حسابشان اصلاً جداست و مردم آنها را می شناسند.(حکومت اسلامی: ص ۱۴۸-۱۴۹)

اینها دقیقاً همان طبقه از ملاها و مولوی ها و شیوخ شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی بودند که حکومت بدیل اضطراری عثمانی هم آنها را پروار بندی کرده بود اما در نهایت زمانی که فتوای جهاد توسط مفتی اعظم عثمانی صادر شد اینها با رفض رهبر خود طرف ناسیونالیستهای ملی گرا و طاغوتهای داخلی و کفار سکولار و اشغالگر خارجی را گرفتند . روش و سبک عمل این نان به نرخ روزخورها در تمام سرزمینها اینگونه یکسان بوده است.

  • دسته ی دوم مقدس نماهائی بودند که با افکاری انحرافی در کنار آخوندهای درباری به کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی و یا حاکمیتهای جائر‏‎ ‎‏کمک می کنند که وضع سرزمینهای اسلامی را به همین صورت نگه دارند، و همچون یک مانع از نهضت‏‎ ‎اسلامی جلوگیری کنند.

آیت الله خمینی در مورد این مقدس نماها می گوید: باید افکار آنها را اصلاح کنیم، و تکلیف خود را با آنها‏‎ ‎‏معلوم سازیم؛ چون اینها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند… آنها شما را در جامعه ضایع‏‎ ‎‏می کنند. شما باید قبل از هر چیز فکری برای آنها بکنید.‏امروز جامعۀ مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را‏‎ ‎ می گیرند، و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشۀ این جماعت، که در جامعه وجود‏‎ ‎‏دارد، در حوزه های روحانیت است.

‏‏     این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار کرد. به آنها گفت مگر خطر را نمی بینید؟‏‎ ‎‏مگر نمی بینید که اسرائیلیها دارند می زنند و می کشند و از بین می برند و انگلیس و امریکا‏‎ ‎‏هم به آنها کمک می کنند، و شما نشسته اید تماشا می کنید. آخر شما باید بیدار شوید؛ به‏‎ ‎‏فکر علاج بدبختیهای مردم باشید. مباحثه به تنهایی فایده ندارد؛ مسأله گفتن به تنهایی‏‎ ‎‏دردها را دوا نمی کند. در شرایطی که دارند اسلام را از بین می برند، بساط اسلام را به هم‏‎ ‎‏می زنند، خاموش ننشینید مانند نصرانیها که نشستند دربارۀ روح القدس و تثلیث صحبت‏‎ ‎‏کردند تا آمدند  آنها را گرفته از بین بردند. بیدار شوید، و به این حقایق و واقعیتها توجه‏‎ ‎‏کنید. به مسائل روز توجه کنید. خودتان را تا این اندازه مهمل بار نیاورید. شما با این‏‎ ‎‏اهمال کاریها می خواهید که ملائکه اجنحۀ خود را زیر پای شما پهن کنند؟ مگر ملائکه‏‎ ‎‏تنبل پرورند؟ …. برای شما که جز‏‎ ‎‏مسأله گفتن تکلیفی ندارید خضوع معنی و مورد ندارد.‏

آیت الله خمینی در ادامه می گوید: …. هرگاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحتهای مکرر بیدار نشده و به انجام وظیفه‏‎ ‎‏برنخاستند، معلوم می شود قصورشان از غفلت نیست، بلکه درد دیگری دارند. آن وقت‏‎ ‎‏حسابشان طور دیگری است. (حکومت اسلامی: ص ۱۴۵-۱۴۳)

سید قطب از این دسته از مقدس نماها و علمای درباری و اسلامگراهای لیبرال تحت عنوان «اسلام آمریکائی» نام می برد. که بعدها همین عبارت «اسلام آمریکائی» توسط آیت الله خمینی مورد استفاده قرار می گیرد و آیت الله خامنه ای نیز برای دسته هائی از شیعیان غلاة و درباری و تفرقه اندازی که در خدمت پروسه ی اندلسی کردن سرزمینهای اسلامی قرار گرفته اند و طبق نقشه ی دشمنان عمل می کنند از اصطلاح «تشیع انگلیسی» استفاده می کند.

جمهوری اسلامی ایران و احزاب سکولار

جمهوری اسلامی ایران و احزاب سکولار

در ایران دهها حزب سکولاری که در زمان پهلوی و صدها حزبی که پس از انقلاب اسلامی ۵۷ تولید شدند از دو حزب مادر منشعب شدند:

  1. حزب سکولار کمونیست توده در ایران که در سال ۱۳۲۰ش تشکیل شده بود و در سال ۱۳۲۱ش از مجلس ۸۰ نفری چهارم ۸ نماینده داشت.
  2. ۲-     حزب سکولار و لیبرال جبهه ملی ایران  که در سال ۱۳۲۸ش تشکیل شده بود و در سال ۱۳۲۹ش طرح ملی شدن صنعت نفت را مطرح می کند و با حمایت گسترده ی کسانی چون آیت الله کاشانی و با ترور نخست وزیر زرم آرا توسط جماعت نواب صفوی به تصویب می رسد. رزم آراء به عنوان بالاترین مقام حکومتی در دولت، مخالف تصویب این طرح بود و ترور رزم آراء و اهرم فشار فدائیان اسلام نه تنها باعث روی کار آمدن مصدق شد بلکه از علل اصلی تصویب طرح ملی کردن صنعت نفت در ایران شد به همین دلیل سید قطب به جای تبریک به مصدق به آیت الله کاشانی تبریک می گوید.

این احزاب سکولار برای چند دهه توانستند با تخدیر افکار مسلمین و حمایتهای همه جانبه ی کفار سکولار جهانی در میان مسلمین به یارگیری و مانورهای شبه مردمی دست بزنند. این وضع ادامه داشت تا زمانی که جریان فقهای انقلابی شریعت گرا در سال ۱۳۴۱ش با اعتراض آیت الله خمینی و فقهای پیشرو به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و آنچه که محمدرضا شاه آن را انقلاب سفید شاه و ملت می‌خواند اوج گرفت. یعنی حیات عقاید و احزاب سکولاریستی به دلیل :

  • درک غلط مُلاهای مساجد و مراکز علمی
  • و نبود بدیلی از جانب مسلمین شریعت گرا
  • و نبود قدرت حکومتی دارالاسلام

 بوده که باعث تولید این احزاب مختلف و بقای این طاغوتها شده است؛ و به محض پیدا شدن این بدیل و آلترناتیو شریعت گرا تمام احزاب سکولار و التقاطی پس از انشعابات متعدد به حاشیه رانده شدند، که در نهایت عده ای جهت بقاء دست به ترور و جنگ مسلحانه با نیروهای شریعت گرا زدند و دسته هائی هم با تنازلات و عقب نشینی های آشکاری کج دار مریض به حیات خود ادامه دادند.

در کل امروزه این احزاب سکولار و التقاطی تبدیل شده اند به احزاب متعدد لِه شده ی نا امیدی که از یک سو در زیر فشارهای سنگین قدرت حکومتی «دارالاسلام» و قدرت عقیده ی اسلامی و بالا رفتن آگاهی های مسلمین لِه شده اند و به بن بست رسیده اند، و از سوی دیگر با رعایت اصول حاکم بر دیپلماسی شرعی دارالاسلام با دارالکفرها توسط دارالاسلام، هیچ امیدی برای پروبال گرفتن مجدد آنها باقی نمانده است؛ و وعده های فریبنده و امیدهای کاذبی هم که کفار سکولار جهانی مثل آمریکا و انگلیس و … و طاغوتهای منطقه ای مثل رژیم صهیونیستی و آل سعود و ترکیه و امارات و… به آنها داده اند همگی توهم و سراب از آب درآمده اند و بر ناامیدی این لِه شدگان اضافه کرده است، و چنان بی ارزش هستند که تنها به عنوان یک ابزار و اهرم فشار و دستمالهای توالت توسط طرفهای مختلف جهانی و منطقه ای مورد سوء استفاده قرار می گیرند.