اهمیت و جایگاه ملا محمد عمر بر مردم افغانستان
در پنج سالی که مجاهدین در کابل حکومتداری میکردند، در حدود ۴۰ جنگ میان جناحهای مختلف صورت پذیرفت.
وقتی جنگ بر اساس قومیت و زبان صورت میگیرد، وحشتش چند برابر افزایش مییابد و خشونت حد و مرزی را نمیشناسد.
جالب اینکه چند جسد در فاکولتهی طبی کابل بود که از آن در تدریس دانشجویان استفاده میشد؛ جناحهای مختلف وقتی به آن ساحه کنترول مییافتند، اجساد را سندی بر علیه یکدیگر استفاده میکردند و جسدهای زنانه و مردانه را بر علیه گروه مقابل برجسته ساخته و وانمود میکردند که آنها زیر انواع شکنجهها بدین وضع رسیدهاند!
یکی از آن درگیریها، جنگ افشار است که تا امروز هزارهها آن را مطرح میدارند و مدعیاند که در آن حدود ۱۰۰۰ تن از مردم هزاره قتلعام شده است.
اما در واقعیت این است که کشتهشدههای این جنگ بیش از ۲۵ الی ۲۶ تن نیست.
وقتی من در نقد یکی از پژوهشگران هزاره نوشتم، هزار کشته، رقم اندکی نیست. آیا میشود گورستان این جمع را نشان داد؟ ایشان در واقع درماندند. خبرنگاران ما به محل رفته بودند و کشتهها را شمرده بودند، حالا این قضیه را شماری از روشنفکران هزاره به مقصد دوسیهسازی و پناهندگی به خارج دنبال میدارند.
باشندههای شهر کابل، بیشتر به منتظران مرگ شباهت میرساندند؛ زیرا روشن نبود که چهوقت راکتی بر سرشان فرود میآید و اجسادشان را تکه و پارچه میدارد؟ هیچکس امید بازگشت سالم به خانه را نداشت.
همهکس، همهجا منتظر مرگ بود. معلم، شاگرد، مأمور، سرباز، بازاری، همه بهطور برابر در معرض مرگ قرار داشتند. برق و آب آشامیدنی در شهر قطع بود. مکاتب و مدارس بسته و نرخ مواد اولیه نسبت به ۳ سال قبل، ۵۰ برابر افزایش یافته بود. بیشتر مأمورین و کارمندان دولتی، به دستفروشی رو آورده بودند، آنهم اجناس خانهشان را برای امرار معاش میفروختند.
تا اينكه الله متعال ناجیی به نام ملا محمد عمر رحمه الله از بین خود مردم برای نجات شان مسخر نمود، و کابل را از شر این باندهای تبهکار و جنایت کار پاکسازی نمود و مردم به زندگی عادی خود برگشتند.