مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج و چرائی منع کارسیاسی برای خود و هم مسیران

مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج و چرائی منع کار سیاسی برای خود و هم مسیران

منبع:  نوار مصاحبه

…در گذشته سه دسته یا گروه از مسلمانان بودند که هر کدام گمان می کرد راه اسلام راه آنان است.علماء،عرفاء ومتصوفه ـ خدا مقام مخلصان آن ها را عالی تر گرداند و گناهکارانشان را ببخشاید و همه را هدایت کند ـ امّا راه پیامبر(ص) راه هیچ کدام از آن سه دسته به تنهایی نیست.

… پرورش این است که ابتدا اصول و نکتەهای اساسی را دربارەی تمام چیزهایی که قرار است در آینده بداند بیـاموزد؛ و بعـد از آمـوختن آنها شخصیتش ـ متناسب با آن معلومات ـ شکل بگیرد، یعنی آن شناخت ها و معرفت ها در«دل»،جای بگیرد؛ تا تنها «دانستن ذهنی»نباشد و تبدیل به فهم و ایمان شود. …  آموزشی که به همراه تزکیه نباشد اسلامی نیست؛ «انبان علم درست کردن»کاری اسلامی نیست،کار اسلام این است که انسان را بسازد…

  • این مطلب را بارها کتبی و شفاهی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مطرح کردەام،دخالت در امور سیاسی در آن روزگار بنا به حکمی ثانوی و اضطراری پیش آمد که پس از آن موقعیت استثنایی،باید آن را رها می کردیم،ما لیاقت و اهلیت کار سیاسی را نداریم و با تمام صداقت می گویم که اکنون اگر چه بسیاری از هم مسیران تا حدی پرورش یافتەاند ولی اهلّیت آن را نداریم که حتّی محلّەای در شهر سنندج را بتوانیم طبق قسط و عدالت اسلامی اداره کنیم،و به عنوان مثال از نظر مواد خوراکی مثل هم باشیم،پس آیا من به دوستانم بی توجه باشم تا هوا و هوس آنها را در مسیر شیطان اندازد؟
  •  حقیقتاً اگر اکنون فعالیت سیاسی داشته باشم و محلەای کوچک از شهر سنندج را در اختیار داشته باشم عامل بدبختی خودم و همەی هم مسیرانم خواهم شد،هم مسیرانی که آرزومند و خواهان سعادت آنها هستم و دوست دارم هنگام مرگ بر من نفرین نفرستند که آنان را دچار خطا و اشتباه کردم.
  •  به هیچکدام از هم مسیرانم نمی توانم اعتماد کنم که اگر محلّەای به آنان سپرده شد در میان مردم  با کبر رفت و آمد نکند و یا دیگران را تحقیر نکند در حالی که اقامەی قسط این است که اوّلاً:حکومت حق اهانت به دیگران را ندارد و به محض توهین از جانب مردم،به دلیل داشتن قدرت عفو و گذشت کند و اگر نتوانست در همان اندازەای که به او توهین شده پاسخ دهد،نه بیشتر،همچنین اطمینان ندارم قسط مادی و معنوی را رعایت کنند،پس قدرت و مقام به چه درد من می خورد؟
  • آیا برای بدبخت کردن خودم و دوستانم باشد؟در حالی که یک یک هم مسیرانم را مثل فرزند خودم دوست دارم،و خدا را شکر می کنم که دوست داشتن فرزندم هم به  خاطر هم مسیری اوست،می دانم که اگر دنبال فعالیت سیاسی باشند تقـوا را از دست می دهند و راه خدا را رها خواهند کرد پس چون آنان را دوست دارم اجازەی فعالیت سیاسی نمی دهم،از طرف دیگر خود را نیز دوست دارم و نمی خواهم رسوای درگاه خداوند باشم و شرمندەی حضور گردم،بنابراین (در شرایط فعلی) مطلقاً هیچ نوع فعالیّت سیاسی نداریم…
  •  امیدوارم مردم بیشتر متوجه و بیدار شوند تا از دین خدا استقبال کنند و از آن نور و خیر و برکتی که خداوند برایشان روانه کرده بیشتر بهرەمند گردند،و نیز بتوانم،در میان آن کسانی که به سوی نور الهی می آیند افرادی را بهتر پرورش دهم؛تا امکان خدمت بیشتر باشدۆچون یک شخص به تنهایی کمتر می تواند منشاء خدمت باشد،صرفنظر از اینکه مسلّماً به یک شخص،عمر جاودان داده نخواهد شد! و وقتی،من از دنیا رفتم،افرادی باشند که بتوانند آن راه و روش را ادامه دهند.

 وقتی از اسـلام و نسخەی اولی حرکت اسلامی(که حیات مبارک حضرت رسول ـ صلوات و سلام و رحمت و برکات خدا بر خودش و تمامی محبوبانش ـ) مقداری آگاهی پیدا کردم متوجه شدم که چگونه مسایل گوناگون در آن دوران مبارک روی داده و مورد اجرا قرار گرفته،به این نتیجه رسیدم که برخی از احکام و دستورات و قوانین در یک بُرهه از زمان بوقوع پیوسته و برخی در برهەای دیگر از زمان.

  •  یکی از آن مسائلی که بسیار مهم بود کار سیاسی است،چیزی که حکومت ها یا احزاب و گروه حکومت طلب ـ که دوست دارند سلطه و قدرت را در اختیار گیرند ـ آن را انجام می دهند،البته این امر(کارسیاسی)،بخشی از مسایل تکلیفی است که خیلی به عقب می افتد،سالهای طولانی باید فعالیت شود،تا اینکه زمان و موقع آن،فرا رسد که کار سیاسی،آغاز گردد.
  •  دلیل این مطلب زیاد است؛در میان آن اشعاری که بە خدمتتان رسیده،در این مورد بحث فراوان وجود دارد سادەترین و صمیمانەترین و برادرانەترین دلیلش آن که:کار سیاسی،تقوای بیحدّ بزرگتر از تقوایی که برای کارکردن معمولی و درس خواندن و اداره کردن،لازم است،می طلبد.
  •  به حقیقت،اگر کسی کار سیاسی انجام دهد و در ایمان و تقوا،استحکام نداشته باشد،امکان زیاد هست که از راه خدا،انحراف پیدا کند و به دروغ گویی و حیله و نادرست برخورد کردن با مردم،مبتلا گردد! به (سراسر) جهان نظری بیاندازید متوجه می شوید که (وضع بشر) چنین است،علت آن است که استحکام ایمانی و تقوا پیدا نکردەاند،در نسخەی اول:پیامبر اسلام ـ صلوات و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد ـ که عالی ترین راهنمای انسان سازی است،صدیق اتقی را پرورش می کند و همچنین دهها فرد نزدیک به او و صدها و هزاران پایین تر از او.آنگاه،از طرف خدا،به او اجازەی کار سیاسی داده می شود؛زیرا دیگر امثال ابوبکر که قدرت و سلطه و سرمایەی فراوان داشته اند و در راه خدا،فدا کردەاند،اگر فردا مال و قدرت و مکنتی در اختیارشان قرار گرفت،جای نگرانی نیست که در راه بی تقوایی گام بردارند،زیرا بە وسیلەی تربیت و پرورش چنان استادی (تا ابد،صلاة و برکات خدا بر او ببارد) دیگر بُنیەی تقوایشان استحکام پیدا است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *