حوکمی یاسای دانراوی سیکولاره کان کوفره و چه ك هه لگرتن و هه ولدان بؤ چه سپاندنی له ناو مرؤفه کاندا

حوکمی یاسای دانراوی سیکولاره کان کوفره و چه ك هه لگرتن و هه ولدان بؤ چه سپاندنی له ناو مرؤفه کاندا

ئا: هیمن بانی شاری

شتیك زؤر گرنگه له میژه ده مه ویت پیتان را بگه یه نم تکایه گویم بؤ رادیرن.

په یامه که م ئه وه یه که ته واو دلنیام و یه قینم هه یه هیدایه تی من و ئيوه و هیچکه سی تر له ده ست هیچ مرؤفیکدا نیه و ئه گه ر الله تعالی بریار بدات له رؤژیکدا یه ك ملیؤن کورد ده بنه موجاهید و به لکو کوردستان و غه یری کوردستانیش فه تح ده که ن ، به لآم ئه مه وئ ئه وه تان پئ بگه یه نم که هه ول و ماندو بونی من لیره وه ته نها وه ك ئه نجامدانی واجبیکی شه رعیه و له پاداشت زیاتر چاوه روانی هیچ شتیکی تر نیم و که سیش نازانیت من کیم و گرنگیش نیه هه رکه س گویم بؤ ده گریت و قسه م لئ قبول ده کات، یان گالته م پئ ده کات و به ناته واوم ده زانیت و جنیوی ناشیرینم پئ ده دات، به لآم لیشتان ناشارمه وه که هیدایه ت وه رگرتنی ته نها که سیك له لای من له وه خؤشتره که ته واوی دنیام بؤ بکریت به دیاری و بؤم برازینریته وه و به جوانی پیشکه شمی بکه ن .

به لآم با ئيوه ش له بیرتان بیت که هاتنی ئيمه له بؤ ئيوه ئيمتیحانیکه و هه ر له دنیا به زمانی خؤتان و به نه رم و نیانی پیتانمان راگه یاند که «رازی بوون به حوکمی یاسای دانراوی سیکولاره کان کوفره و چه ك هه لگرتن و هه ولدان بؤ چه سپاندنی له ناو مرؤفه کاندا ده بیته هؤی کافر بونی هه لگرانی و پاریزه رانی، ئه گه ر چی به ته نها وشه یه کیش پاریزگاری لئ بکریت».

بؤیه ئه و چه ند وشه یه م له که وانه شدا جیا کرده وه که باش باش بزانن ئيمه بؤ له ناودانی یاسای کوفر و هه لگرانی هاتوین و په رله مانی سیکولاره کان به ”بـــت” ده زانین و ئه ندام په رله مان و سه رؤکی حیزبه کان به ”طاغوت” ده زانین و پیشمه رگه و پؤلیس و هه مو ده زگا ئه منیه کان به ”بـتـپـه رســت” ده زانین به جؤريك که په رله مانی سیکولاره کان حه لال و حرامیان به ناوی ئازاد و یاساغه وه بؤ دیاری ده کات و ئه وانیش پابه ندی بریاری خواکه یانن که خودی په رله مان ده کات!

جیهاد و کوشتار و کؤششی ئيمه ش بؤ چه سپاندن و سه روه ر کردنی شه ریعه تی الله یه و ده لیین ده بیت قورئان حوکم بکات و هه مومان سه ربازی راپه راندنی فه رمانه کانی قورئان بین .

له و پیناوه شدا بئ باکین ئه گه ر ۷ ملیارد که س دژایه تیمان بکه ن و به شیت و ناته واومان بزانن، چونکه الله تعالی وه عدی سه رکه وتن و عاقیبه تی به ئيمه داوه و دلنیاین ئه گه ر ئيوه ش هاوکارمان نه بن الله تعالی خؤی له قاره دوره کانی دنیاوه هیدایه تی خه لكیك ده دات و ده یانیریت و ئاینه که ی خؤیان پئ سه ر ده خات .

(هذا وصلی اللهم وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه الی یوم الدین ).

فرقه ی غلاة شیعه ی «جماعة القربان» عراق و خدا دانستن علی و در نهایت: خودکشی

فرقه ی غلاة شیعه ی «جماعة القربان» عراق و خدا دانستن علی و در نهایت: خودکشی

به قلم: شیعه علی

منافقین که موفق شوند در قالب مسجد و تکیه و خانقاء و غیره برای خودشان «ضرار» بسازند و حاکمیتی هم وجود نداشته باشد که مثل حاکمیت پیامبر(ص) جلو آنها را بگیرد قطعاً با نام مذهب و سایر ترکیباتی که وارد عقاید مسلمین می کنند معجونی می سازند که شغل اصلی آن مبارزه با اصل اسلام و مسلمین است.

مثلاً در همین یک قرن گذشته در میان حنفی های هندوستان فرقه ی غلام احمد قادیانی ظهور کرد، یا در میان ایرانی های شیعه ی جعفری بهائی ها ظهور کردند و در میان شافعی های کُردستان عراق سید مصطفی با قرآن جدیدش ظهور کرد و…

چون این منحرفین در زیر حاکمیت سکولاریستهای انگلیس ظهور کردند توانستند به حیات خود ادامه دهند، چون دموکراسی و سکولاریسم تحت شعار آزادی عقیده و شخصی به هر کسی اجازه می دهد حتی بگوید من پیامبر یا خدا هستم و از او و مکان عبادی او هم حمایت می کند.

در قرون قبل از این نیز مثلاً در میان کُردهای اهل سنت فردی چون شیخ عدی از خاندان اموی ها موفق به تولید فرقه ی یزیدی شد که یزید را یکی از فرشته های مقرب دانسته و او را می پرستند، یا مثلاً کسی مثل سلطان اسحاق (سهاک) نیز باز در میان کُردهای اهل سنت برزنجی ظهور کردند و به میان کِردهای ایران آمد و گفت علی خداست و علی اللهی ها را تولید کرد

به همین شکل در میان شیعیان جعفری هم چنین منافقینی ظهور کردند و چون حاکمیت در دست شیعیان جعفری نبود توانستند به ادامه ی کار خیانت بار خود ادامه دهند.

پس این فرقه ها چه در میان حنفی ها ظهور کنند چه در میان شافعی ها یا در میان شیعیان دوازده امامی و چه در میان سایر مذاهب اسلامی، هیچ ربطی به این مذاهب اسلامی ندارند و کسانی که با استناد به این فرقه های منحرف به اصل مذهبی که از آن برخاسته اند حمله می کنند در واقع دغل بازان و خائنینی هستند مثل سازندگان این فرقه های منحرف در دشمنی با اسلام و مسلمین.

هم اکنون در کشور عراق هم که بر اساس قوانین سکولاریستی و دموکراسی اداره می شود فرقه ای با اسم و رسم «جماعة القربان» در میان شیعیان جعفری عراق در استان ذی قار پیدا شده اند که می گویند علی خداست و شعار آنها در «ضرار»های خودشان و حتی سایر مکانهای مذهبی این است: “علي الله .. الله علي”

نکته ی مهمی که وجود دارد این است که این فرقه معتقد است که هر چند وقت یکبار یکی باید در راه علی قربانی شود به همین دلیل در میان داوطلبان قرعه کشی می شود و قرعه به اسم هر کسی درآمد آن شخص خودش را می کشد. مسئولین امنیتی ذی قار در همین چند روز گذشته سه جسد از پیروان این فرقه را در زمانهای مختلف پیدا کردند و در چند ماه گذشته به اجساد متعددی که برای این فرقه خودکشی کرده بودند دست یافته اند.  

این ما را یاد فرقه ی غلاة مسیحی در کشور آفریقائی کنیا می اندازد که به پیروانش سفارش می کند که «با گرسنگی تا پای مرگ» به حیات خودشان خاتمه بدهند.

به نظر شما دسیسه ای جهانی سکولار–صهیونی جهت بدنام کردن و کاشتن تخم خرافات و دوری از عقاید دینی در کار نیست؟

پس بیائید با فرق گذاشتن بین این فرقه های منحرف با اصل مذاهب اسلامی واقع بین باشیم و برخلاف خواست و طرح و نقشه های دشمنان حرکت کنیم.

مولوی نقشبندی و توهمات انقلابی شدن

مولوی نقشبندی و توهمات انقلابی شدن

به قلم: عبدالرحمن براهوئی

کسی که اسم خودش را مولوی و شیخ و مُلا و آخوند می گذارد شایسته است قبل از انجام هر عملی که آنرا به شریعت نسبت می دهد نسبت به آن عمل آگاهی و فقه داشته باشد و گرنه کارش فتنه و فساد محض است و صدمه زدن به دین و جان و ناموس و مال و ارزشها و آبروی مسلمین.

در قیام بر علیه دارالاسلام و جماعت که حتی مفاسد و ظلمهائی در آن وجود داشته باشد و حتی مثل حاکم زمان امام ابوحنیفه و امام احمد بن حنبل و غیره رهبری جائر و ستمگر بر آن حاکم باشد شخص باید تابع منهج و فقه اهل سنت و جماعت باشد و گرنه کارش تبدیل به «قتال الفتنه» می شود. یعنی جنگ مسلحانه ای که منجر به فتنه است که در آن تمام قیام کنندهها در مسیری مخالف منهج اهل سنت و جماعت در حرکت هستند و سرانجام کارشان نیز به نابودی  خودشان و صدمه دیدن اطرافیانشان و سایر مفاسد کشیده می شود.

پس این در قالب جهاد فی سبیل الله جای نمی گیرد بلکه در قالب «قتال الفتنه» تعریف می شود. شیخ ابومصعب سوری تقبله الله که سابقه ی مشخصی در عضویت در اخوان المسلمین سوریه و عضویت در جماعتهای جهادی اخوانی در سوریه چون الطلیعه المقاتله در دهه ی ۱۳۵۰شمسی را در کارنامه ی خود دارد و در دهه ی ۱۳۶۰ش هم کارنامه ای درخشان در اخوان المسلمین سوریه و دیدار با دکتر عبدالله عزام و شیخ اسامه بن لادن در پیشاور پاکستان و جهاد افغانستان را در کارنامه ی خود ثبت کرده است می گوید:

“شناخت و علم به مهمترین سلاح این زمان تبدیل شده است، و امکان ندارد که افراد جاهل و ناآگاه بتوانند این جنگ و درگیری را فرماندهی کنند هر اندازه اخلاص هم داشته باشند.

این نتیجه ای است که پس از تجربه شخصی و طولانی به آن رسیده ام (الله عزوجل اخلاص و قبول را نصیب فرماید) این مدت را در وسط درگیری های تجربه بیداری اسلامی از سال ۱۹۸۰م تا به حال اواخر ۲۰۰۴م گذرانده ام. همچنین از راه شرکت حضوری در فعالیتهای جریان جهادی معاصر در این مدت که بسیار حائز اهمیت می باشد این تجربه را بدست آورده ام.”

مولوی عبدالغفار نقشبندی که به پاکستان فراری شده است غیر از آداب حیض و نفاس و دستشوئی و طهارت و سایر احوال شخصیه به اضافه ی چند شعار رسانه ای که هر دکاندار و راننده و هر بچه ی کوچه بازاری می تواند بدهد از انقلاب و جنگ مسلحانه چه می داند؟ هیچ.  

این شخص قبلاً با گواهی غیر شرعی خودش و به دور از قواعد فقهی مذهب امام ابوحنیفه و سایر مذاهب اسلامی محرک و مسبب اصلی ریخته شدن آنهمه خون جوانان ما در جمعه خونین مسجد مکی و سایر مناطق بلوچستان شد و در بخش جنگ روانی «جبهه» ی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین بومی یکی از سربازان جنگ سرد و روانی بود و زمانی که می بایست به خاطر این سخنانش حساب پس بدهد پا به فرار گذاشت و هم اکنون در حال بازکردن میدانی دیگر جهت قربانی کردن جوانان ما در راستای جهالت و هوا و هوس خودش در بخش جنگ مسلحانه است.

در میان اهل سنت شخصی می تواند انقلابی باشد که به مفهوم «اهل جماعت» بودن و امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی با دست یا زبان یا قلب بر اساس منهج اهل سنت و جماعت نیز آگاه و واقف باشد و گرنه مسیری که می رود همان مسیر اهل بغی و اغتشاشگران و فتنه گران و قتال الفتنه خواهد بود که در آن، چه کشته شوی و چه بکشی جزو قاتلین فتنه گرخواهی بود.

بیانیه دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان در پایبندی به تعهداتش در مورد حق آبه دارالاسلام ایران

بیانیه دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان در پایبندی به تعهداتش در مورد حق آبه دارالاسلام ایران

سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دارالاسلام ایران در سفر به استان سیستان و بلوچستان به دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان اخطار داد و گفت که موضوع «حقابه هیرمند» را یک مسئله عادی تلقی نکنند و «به حاکمان افغانستان اخطار می‌دهم که حق مردم سیستان را هر چه سریعتر بدهند…برخی می‌گویند که سد آب آنچنانی ندارد یا بخشی از آن لجنی است. باید سریع اجازه بدهند که کارشناسان ما بروند و ببینند. اگر کارشناسان ما تایید کردند، بسیار خب، در نبودن آب که ما بحثی نداریم. اما اگر آب وجود دارد، حق مردم باید داده شود و اجازه نمی‌دهیم که ضایع شود. ..این عرض بنده را جدی بگیرند تا بعدا گله نکنند که به ما گفته نشد که مثلا با دیپلماسی و گذشت ایام این مسئله حل می‌شود.»

امارت اسلامی افغانستان نیز در واکنش به سخنان رئیسی طی بیانیه ای به امضای ریاست وزرای خود ضمن پایبند بودن به معاهدات امضأشده در ۱۳۵۱ درباره  حقابه ایران از رود هیرمند درخواست کرد «مقامات ایرانی باید اطلاعات خود را درباره آب هلمند [هیرمند] تکمیل کنند و بعد با الفاظ مناسب خواست خود را مطرح کنند…اگر واقعیت درست مطالعه نشود و چنین اظهاراتی مطرح شود می‌تواند به فضای سیاسی مردم و کشورهای دو ملت مسلمان آسیب بزند که به نفع هیچ طرفی نیست و باید تکرار نگردد.

در سال‌های اخیر خشکسالی شدیدی در افغانستان و منطقه رخ داده و سطح آب کاهش یافته است و تعداد زیادی از ولایات و مناطق افغانستان از خشکسالی رنج می‌برند و آب کافی وجود ندارد در چنین شرایطی درخواست مکرر طرف ایرانی برای آب و سپس یک سری اظهارات نامناسب در رسانه‌ها زیان‌آور است.

امارات اسلامی با در نظر داشتن توافق‌نامه آب هلمند تمام تلاش خود را می‌کند که آب تعهد شده به مردم ایران برسد اما به این شرط که ذخایر آب ما به اندازه‌ای باشد که آن را به ایران جاری کنیم…این آب باید صدها کیلومتر مسیر را طی کند تا به ایران برسد در حالی که اکنون در بند کمال خان هیچ آبی وجود ندارد و اگر آب بند کجکی در آن جاری شود تا ایران نمی‌رسد.».

«به شرطی که ذخایر آبی ما به حدی برسد که اگر آن را به ایران رها کنیم، صدها کیلومتر را در رودخانه خشک هیرمند طی می‌کند و به ایران هم نمی‌رسد. در حال حاضر در سد کمال خان آبی وجود ندارد و اگر آب سد کجکی رها شود به آن‌جا نخواهد رسید. بنابراین مهم است که طرف ایرانی این حقایق را درک می‌کند»

حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه دارالاسلام ایران نیزدر واکنش به بیانیه امارت اسلامی افغانستان در توییتی نوشت: «در ماه های اخیر مکررا از ملامتقی سرپرست وزارت خارجه افغانستان خواستم طبق عهدنامه هیرمند، به تعهدات خودشان عمل کنند و امکان بازدید هیاتهای فنی و سنجش میزان آب را فراهم کنند، که نکردند…سیستان از خشکسالی رنج می برد. ملاک بود و‌ نبود آب، بازدید فنی و عینی است و‌ نه صدور بیانیه سیاسی»

آمریکا دشمن شماره یک مسلمین مدعی است: به افغاستان پهپادهای هجومی و انتحاری می فرستد

آمریکا دشمن شماره یک مسلمین مدعی است: به افغاستان پهپادهای هجومی و انتحاری می فرستد

پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) اعلام کرده است که به زودی پهپادهایی را به افغانستان برای هدف قرار دادن تروریست‌ها و جمع آوری اطلاعات اعزام می‌کند.

وزیران خارجه دارالاسلام ایران و دارالاسلام افغانستان در یک تماس تلیفونی، بر گسترش همکاری‌ها میان دو دارالاسلام تاکید کرند

وزیران خارجه دارالاسلام ایران و دارالاسلام افغانستان در یک تماس تلیفونی، بر گسترش همکاری‌ها میان دو دارالاسلام تاکید کرند

در این تماس بر گسترش همکاری‌ها دربخش‌های مختلف به خصوص تجارت، انرژی برق، خط‌آهن، مرز مشترک، آب و زندانیان افغان در ایران، تاکید شده است.
آقای متقی از سفر ثمر بخش اخیر هیات تجاری کشور به ایران، اظهار خرسندی کرد و گفت که ادارات خط‌آهن دو‌ کشور در تفاهم و همکاری نزدیک در زمینه تطبیق پروژه خط‌آهن خواف – هرات قرار دارند.
سرپرست وزارت خارجه در توضیح همکاری مرزی میان دو طرف، امنیت مرز مشترک میان دو کشور را با اهمیت دانست و بر تلاش‌های مشترک در این زمینه تاکید.
هم‌چنان ایشان ضمن شرح مشکلات کم‌آبی و کاهش بارندگی‌ها در مناطق غربی افغانستان، در مسله آب‌‌ بر موقف رسمی جانب افغانستان در چارچوب موافقت‌نامه موجود بین دو دولت، تاکید کرد.
در این تماس تلیفونی حسین امیر عبداللهیان،‌ وزیرخارجه ایران ضمن تاکید بر تسریع همکاری‌ها میان دو کشور، بر داشتن مناسبات نیک با مردم و حکومت افغانستان تاکید کرد و گفت، باید روابط فعلی میان افغانستان و ایران تحت تاثیر تبلیغات منفی قرار نگیرد و در زمینه رسیدگی به مشکلات زندانیان افغان در ایران، وعده همکاری داد.
در پایان مولوی امیر خان متقی، بر تقویت و داشتن روابط دوستانه و همسایه‌داری نیک میان دو کشور تاکید کرد و افزود که به هیچ کسی اجازه داده نشود که روابط رو به بهبود میان دو کشور را صدمه رساند و هر دو طرف باید در زمینه جلوگیری از تبلیغات منفی و اظهار نظرهای نگران‌کننده، توجه جدی کند.

حمله تحریک طالبان پاکستان به فوج ناپاک پاکستان در باجور

حمله تحریک طالبان پاکستان به فوج ناپاک پاکستان در باجور

مجاهدین تحریک طالبان پاکستان شب گذشته به جبهه لالبی جوهر در منطقه تنگی ولسوالی لوی ماموند (تحصیل) ایجنسی باجور ولایت ملاکند حمله کردند که در نتیجه آن الحمدالله ۳ تن از نیروهای فوج کشته و ۱ تن دیگر زخمی شدند.

پیش از این نیز در عملیات بر روی فوج در چارمینگ ولسوالی (تحصیل) ایجنسی باجور، ۱ افسر فوجی کشته و ۳ تن دیگر زخمی شدند.

ولله الحمد والمنه

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

به قلم: مجاهد مهاجر

زمانی که فرقه ی نجدی دوله از بسیاری از زمینهای تحت حاکمیت خود بیرون رانده شد نزدیک به پنج هزار کودک و زن و و پیر و زخمی و بیمار در منطقه ای تحت نام «بازغوز» در سوریه جمع شدند به امید اینکه دور از میدانهای جنگ و طی قراردهایی بتوانند جان سالم به در ببرند.

در مدتی که این مسلمین در این منطقه حضور داشتند احزاب و گروههای مختلف نجدی در ادلب و اطراف آن مثل دارودسته ی جولانی و اشرار الشام و غیره دارای قدرت نظامی بودند و می توانستند با باز کردن جبهاتی این مسلمین محاصره شده را نجات دهند اما این احزاب به همراه تمام دنیا تنها تماشاچی جنایات آمریکا و متحدینش بودند.

آمریکا نمی خواست از میان مردهای آنها زنده بگیرد و تحت هر شرایطی مرده ی آنها را می خواست به همین دلیل این دسته از مومنین مجاهد به همراه زنهایشان دست به مقاومتی مثل زدنی زدند و تا آخرین لحظه با آمریکا و مزدورانش که خائنین حزب کارگران اوجالان بودند جنگیدند.

– بمباران خانه‌ها را نابود می‌کند…

– اجساد زنان و کودکان به زغال تبدیل می‌شود…

– کودکانی کنار جسد مادرانشان گریه می‌کنند…

– تصاویری هولناک…

– تمام این‌ها به نام جنگ با تروریسم انجام می‌شود!

منابع محلی هاز کشته و سوخته شدن نزدیک به پنج هزار کودک و زن و پیر و جوان و بیمار توسط نیروهای ائتلاف سکولاریستها به رهبری آمریکا و نیروهای مزدور اوجالان “ی.پ.گ” طی تنها یک هفته در باغور سوریه خبر دادند که با انواع بمبهای فسوری سوزانده شده بودند و زخمی های آنها نیز به صورت زنده در گورهای دسته جمعی زنده به گور می شدند …

ما مثل بعضی ها نمی گوییم که چرا سازمان حقوق بشر چیزی نمی گوید؛ چون آنان سکولار و کافر اند و هر کاری بکنند غریب نیست، ولی چرا آن عمامه به سرهای شکم گنده ای که ادعای جهادی بودن در تفکر نجدیت را دارند و در کشورهای اردن و انگلیس و کانادا و غیره را دارند از این جنایات ساکت اند؟ چرا محیسینی و ابو قتاده و مقدسی و ظواهری و عبدالرزاق مهدی و سایر نجدی ها و احزاب و فرقه های متعدد و مسلح آنها چون مزدوران گروه جولانی و غیره سکوت کردند و حرکتی از خود نشان ندادند؟

لعنت الله بر این علمای سوء، بله لعنت الله بر شما ای علمایان سوء و تمام کسانی که می دانند شماها خائن و مزدور هستید اما باز به خاطر کینه و تنفر از فلان مسلمان از شما تقلید می کنند.

ما با بعضی از تفکرات نجدیت و علمای دعوت نجد و فرقه های نجدی مخالف هستیم اما با این وجود تمام افرادی که در باغوز به شهادت رسیدند خواهران و برادران ما بودند و تمام  زنان و کودکان و مردانی که در اردوگاههای الهول و سایر زندانهای مخوف آمریکا و متجدینش زندانی هستند باز خواهران و برادران ما هستند و اینکه دارای کدام مذهب و تفسیر اسلامی باشند باعث نمی شود از خواهر و برادری بیافتند و یا وظایف ما در برابر آنها ساقط شود.

صرفنظر از جنایات کفار و سکوت خائنین باید بگوئیم این تجربە‌ فرقه ی نجدی دوله در کنار سایر فرقه های نجدی در تمام سرزمینهای اسلامی بە بررسی و بازبینی عمیقی نیاز دارد تا از آن پند و عبرت گرفتە شود. حقیقتا نجدیت و تفکرات نجدی آفت و مصیبتی بزرگ برای اهل دعوت و جهاد بوده است کە آرزوهای بسیاری از جوانان امت را بر باد داده و تلە‌ای است کە به نام دفاع از توحید و جهاد هزاران زن و مرد در آن گرفتار شده اند و در حال ضربه زدن به اهل دعوت و جهاد و توحید هستند بدون آنکه خودشان بدانند.

آندسته ی قلیلی که هنوز در میان مردم ما همچنان از این تفکر نجدیت و احزاب و فرقه ها و شیختهای متنوع و رنگارنگ آن دفاع می‌کنند لازم است است کە بە خود بیایند و تأمل کنند، برای ضربه خوردن و تجربه گرفتن این همە وحشت و مصیبت و شکست و مانع درست کردن دیگر کافی است.

به امید روزی که تمام مسلمین همچون امامان خود «اهل جماعت» شوند و با کمک هم قدرتی بزرگ شکل دهند که دیگر ما شاهد این دست از جنایات امثال آمریکا و مزدورانش در سرزمینهای اسلامی نباشیم.

یک هیات از امارت اسلامی افغانستان برای شرکت در نشست سه روزه “روسیه و جهان اسلام” به دارالکفر روسیه سفر کرده است.

یک هیات از امارت اسلامی افغانستان برای شرکت در نشست سه روزه “روسیه و جهان اسلام” به دارالکفر روسیه سفر کرده است.

در صفحه تویتر وزارت تحصیلات عالی آمده است که در این هیات نورالدین عزیزی، سرپرست وزارت صنعت و تجارت، مولوی ابراهیم مشاور معاون اقتصادی ریاست‌الوزرا، نظر محمد عرفان رییس روابط خارجی تحصیلات عالی، شفیع اعظم رییس اقتصادی وزارت خارجه و لطف الله خیرخواه معین وزارت تحصیلات عالی حضور دارند.

وزارت تحصیلات عالی گفته است که در این نشست درباره فرصت‌های اقتصادی، آموزشی، تحصیلی، بازرگانی و تکنالوژی گفت‌وگو خواهد شد و قرار است در حاشیه نشست هیات امارت اسلامی با مقام‌های بلندپایه روسیه و کشورهای اسلامی دیدار کنند.

اهداف سکولاریستها( مشرکین = احزاب) در جهان اسلام

اهداف سکولاریستها( مشرکین = احزاب) در جهان اسلام

ترجمه: امین پورصادقی

( سکولاریستها در قرآن و سنت و کتب فقهی ما تحت عنوان مشرکین و احزاب نام برده شده اند، همچنانکه آتئیستها در قرآن تحت عنوان دهری نام برده شده اند . ماهیت یکی است و تنها اسم عوض شده است. ناشر)

هدف بزرگ سکولارها این است که امت اسلامی را از نظر سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی پیروی غرب نموده و دین اسلام را از راهبری زندگی مسلمانان جدا نماید .. و مهمترین ابزار سکولاریسم برای نیل به این هدف از قرار ذیل است:

۱- حذف قوانین اسلامی تا احساس تمایز و مستقل بودن را از مسلمانان بگیرند و به این ترتیب پیروی از غرب محقق گردد.

۲- پراکنده نمودن جهان اسلام تا بستر را برای هژمونی سیاسی غرب بر آن مهیا کند و این کار را با ایجاد روابط میان جهان اسلام و موسسات سیاسی و همپیمانی نظامی انجام می دهد.

۳- در جهان اسلام تصمیم گیرندگان و مدیران رسانه ای و فرهنگی سکولار پرورش می دهد تا مسیر جنگ فرهنگی و اخلاقی را هموار نموده و به این ترتیب افرادی از جنس مسلمانان و هم زبان آنها و در بین آنها در زمین سکولارها و برای آنها بازی کنند.

ابزار سکولارها در تحریف دین و ارائه ی جلوه ای دگرگون از آن برای مسلمانان:

۱- فریب دادن عده ای ضعیف الایمان که فریفته ی دنیا و مال و منصب یا زنان هستند تا خواسته های سکولارها را به گوش مردم برسانند .. اما پیش از این، افراد مذکور از طریق رسانه ها به طور ویژه ای مورد حمایت و تبلیغات قرار می گیرند. رسانه هایی که سکولارها بر آنان اشراف دارند .. تا به این ترتیب آنها را عالم و اندیشمند و با تجربه جا زده و جلوه دهند.

۲- به تربیت و پرورش افرادی در آغوش سکولارها در کشورهای غربی می پردازند.

۳- دین را تجزیه می کنند و به ترویج و بولد کردن مسائلی می پردازند که قضایای فرعی هستند و مردم را به این مسائل مشغول می کنند .. و آنان را وارد دعوا و تنش های مسخره ای  با علما و طلاب علم و دعوتگران می کنند تا علما و طلبه ها و دعوتگران را به توجیه این مسائل مشغول نموده و از پرداختن به امور بسیار مهمتر بازدارند.

۴- در رسانه های سمعی و بصری از علما و طلبه های علم شرعی و دعوتگران چهره هایی گرفتارِ انحراف هایِ اخلاقی به تصویر می کشند که در پی دنیا و منصب و مال و زن هستند .. تا به این ترتیب مردم به آنها گوش ندهند و به سخنان آنها اعتماد نکنند و میدان را برای سکولارها باز کنند تا دروغ های خود را ترویج دهند.

۵- به شدت و حدت از مسائل اختلافی و اختلاف اهل علم و بولد کردن این مساله سخن می گویند تا مردم گمان کنند که دین سراسر اختلاف است و در هیچ موردی اتفاقی قطعی وجود ندارد که اگر چنین می بود این اختلافات وجود نداشت .. سکولارها تمرکز زیادی به این مساله دارند و آن را بزرگ نموده و بولد می کنند تا اثر مذکور را در وجود مسلمانان ایجاد کنند که درواقع روی گرداندن از دین است.

۶- مدارس و دانشگاه ها و مراکز فرهنگی بیگانه ایجاد می کنند که کاملا در اشراف دولت های سکولاری هستند.

خلاصه اینکه:

۱- العلمانیة (سکولاریسم) اصطلاحی جاهلی است که هیچ ارتباطی با علم ندارد و دشمنان اسلام آن را چنین نامیدند تا مسیر فریب و گمراهی توده ها را میسر و هموار کنند وگرنه جدا نمودن دین از عقیده و شریعت و همه ی جنبه های زندگی، در اسلام همان کفر و بیرون رفتن از دین و حکم جاهلیت و تعطیل حدود الهی و شریعت اوست.

۲- مهمترین اسباب منجر به ظهور سکولاریسم در اروپا، تحریف در اصول دین و تسلط دینی و اقتصادی و سیاسی رجال کلیسا بوده است .. و نقش بارز یهود در این زمینه پوشیده نیست.

۳- شرایط نشات سکولاریسم در اروپا بر اسلام و جوامع اسلامی منطبق نیست و در اسلام چیزی به نام روحانیت و واسطه ی میان حالق و مخلوق نیست .. و هیچکس از عصمت برخوردار نیست مگر پیامبران در آنچه از جانب خداوند ابلاغ می کنند .. چنانکه در اسلام جنگ و خصومتی میان دین و علم نیست .. بلکه اسلام به علم سودمند فراخوانده و تشویق می کند .. چنانکه اسلام صلاحیت تطبیق در هر زمان و جامعه و مکانی دارد.

۴- یکی از اسباب انتقال سکولاریسم به جهان اسلام، انحراف بسیاری از مسلمانان در اعتقاد و باور صحیح اسلامی است که برگرفته از کتاب و سنت و سیره ی سلف صالح است. و البته سیطره ی استعمار غربی و شرقی بر بسیاری از سرزمین های اسلامی از نظر نظامی و فرهنگی و اقتصادی است .. علاوه بر اینکه بسیاری از مسلمانان از پیشرفت چشمگیر غرب در بعد علم مادی شکفت زده هستند.

۵- دوری دین از زمینه های مختلف زندگی در جوامع اروپایی، ثمره ای جز حیرت و سرگردانی و تباهی و از بین رفتن آرامش نداشته است و این همه، به علت دوری آن از ایمان به الله و شریعت اوست .. چنانکه همین مساله به جوامع اسلامی تسری یافته و بدترین اثر در دین و دنیای مسلمانان داشته است .. و این به دلیل دوری آنها از کتاب و سنت است.

۶- اسلام با سکولاریسم مخالف است و این مخالفت قاطع است .. چون دعوتی، ضد اسلامی است که آمده تا مردم را از نور به سوی تاریکی ها خارج کند.

۷- سکولاریسم با اسلام در تعارض است و این تعارض تام و کامل در همه ی زمینه هاست .. و مطلقا جایی برای مقارنه میان آنها نیست .. چون اسلام نظامی ربانی است که پروردگار انسان ها تشریع نموده که آگاه به احوال بندگان و اموری است که مصلحت آنها را در پی دارد و خیر دنیا و آخرت را برای آنان به دنبال دارد .. اما سکولاریسم نظامی وضعی توسط بشری است که در برابر هوی و هوس و انواع شهوت تسلیم است و عواطف بشری بر آن غلبه دارد که آنها را از حق و صواب دور می گرداند.

۸- اسلام دین حقی است که بر همه ی انسان ها واجب است تا از آن فرمان ببرند و بدان تمسک جویند .. از عقیده و شریعتش .. و منهج زندگی مطابق کتاب الله و سنت رسول الله می باشد .. و بر حکام حاکم بر مسلمانان واجب و لازم است که به درستی این دین را در بین ملت های شان تطبیق دهند تا مردم از عدالت و امنیت و هدایت و آسایش برخوردار گردند.