حمله کمین تحریک طالبان پاکستان بر قافله فوج در وزیرستان شمالی

حمله کمین تحریک طالبان پاکستان بر قافله فوج در وزیرستان شمالی

صبح امروز در «ولایت بنوں»، «وزیرستان شمالی »در منطقه «گڑیوم» علاقه «ڈاکی گوری ڈانگی» مجاهدین تحریک طالبان پاکستان برای قافله فوج کمین زدند که در آن ۴ نیروی فوج هلاک و تعداد دیگر زخمی شدند در حالی که یک خودرو نیز به طور کامل تباه شد ـ للہ الحمد و المنه

این بخش از ثمرات جهاد در افغانستان با التماس و گدایی به دست نیامده است

می‌گفت: آخرین شب زندگیم در کنار خانواده ام بود، که آمدم خانه، بدون هیچ حرفی خوابیدم، غرق دیدار الله شدم که ناگهان قطره ای بر صورتم چکید! چشمانم را که باز کردم دیدم بالای سرم پسر کوچکم با مادرش ایستاده هست و گریه می‌کنند، گفتم چرا گریه می‌کنید؟ گفتند تو که می‌روی شهید می‌شوی ما را برای چه کسی می‌گذاری؟

برادران و خواهران بدانید: این بخشی از ثمرات جهاد در افغانستان با التماس و گدایی به دست نیامده است بلکه این نظام با قربانی کردن جان خود، گذشت از زن و فرزند و لذت دنیوی آمده است، از اهداف جهاد خود محافظت کنیم و اجازه ندهیم بر خونها و مجاهدتهای مجاهدین معامله و تجارت کنند .

خاطرات غربت(۲) (قسمتی از سختی های بخشی از غربای اهل جهاد امت، در کشور اشغال شده و دست نشانده پاکستان)

خاطرات غربت (قسمتی از سختی های بخشی از غربای اهل جهاد امت، در کشور اشغال شده و دست نشانده پاکستان)

به قلم: مجاهده غریب

کار روزانه ما لحظه‌شماری برای رفتن بود. شوقی وصف‌نشدنی چون پروانه‌ای در کنج قلب ما بال‌بال می‌زد. بعد از گذشت مدتی که برای ما اندازه گذر سال‌ها بود، دستور حرکت رسید. روزهای انتظار به پایان رسید و آماده سفر شدیم.
وقت حرکت امیر مقصد هجرت را تعیین کرد؛ سوی پاکستان.
خود را به مقر رساندیم و چند روزی آن‌جا اطراق نمودیم. در طی چند روز دیگر برادران مهاجر نیز از راه رسیدند. جمع ما کامل شد.
هوا بسیار سرد بود. چند روز دیگر دندان روی جگر گذاشتیم و انتظار کشیدیم تا هوا بهتر شود. دل تو دل‌مان نبود. هوا که بهتر شد سریع مشغول به کار شدیم. برادرها به چند دسته تقسیم شدند؛ یکی توشه راه را آماده می‌کرد، دیگری خشاب‌ها را پر می‌کرد. یکی مشغول تمیزکردن سلاح‌ها بود و یکی دست به‌دعا از الله طلب نصرت می‌کرد. آن‌یکی در حال تلاوت قرآن. برادر دیگر با صدای سحرآمیزش اشعاری حماسی می‌سرود تا اوقاتمان به‌سرعت بگذرد و انرژی ما بیشتر شود.

شب زود خوابیدیم تا سرحال رهسپار شویم. صبح با بانگ خروس و نوازش نسیم از خواب بلند شدیم. سمت مسجد رفتیم و سوی خالق قامت بستیم. با شوق هجرت و ذوق خدمت سر از پا نمی‌شناختیم. خود را به سرعت باد به محل استقرار رساندیم. کمربندهای خشاب‌دار را به کمر بستیم. چشم‌های ما از شادی برق می‌زد و لبخند از لب‌‌ها جدا نمی‌شد.
قبل از حرکت اندکی مشغول تلاوت شدیم. برادرهای محل اجازه نمی‌دادند تا دست به سیاه و سفید بزنیم؛ خود مشغول خدمت ما بودند. صبحانه را تدارک دیدند. چای خوش‌رنگ را مقابل ما گذاشتند و قمقمه‌های ما را پر از آب کردند. حتی بندهای کفش ما را ترمیم و درست کردند.

پرتوهای نور خورشید که بر دنیای ما تابید برای نماز اشراق بلند شدیم. وقت جدایی امیدی به برگشت نداشتیم؛ برای شهادت می‌رفتیم و ممکن بود این آخرین دیدار ما باشد.
آن میان چهره‌های گرفته و چشمان غمگین مردهای مقر را می‌دیدیم که به ما غبطه می‌خوردند. همراه امیرها برای بدرقه ما آمدند. بعد از گفتگوی کوتاه و نصایح تأمل‌برانگیز، دعای خیر خود را همراه ما کردند. با برادران خداحافظی کردیم و راه افتادیم.

میان راه نشیدهای حماسی را زمزمه می‌کردیم و خاطرات جهاد افغانستان را تعریف می‌کردیم. آن روز تا نیمه‌‌های شب با موتور در راه بودیم. تنها برای نمازها توقف می‌کردیم. خسته بودیم. نصف شب بود به یک مسافرخانه که چند کیلومتری مرز بود رسیدیم.
دو روز بعد وقت عصر خود را به خط مرز رساندیدم. امیر گفت «شما اینجا باشین تا ما بریم برج‌های دشمن رو با دوربین شب چک کنیم.»
اطاعت کردیم. کنار خط مرزی، بالای سر ما نورافکن‌ها در حال چرخش بود. دست به دعا بودیم که امیر صدایمان زد. رفتیم.
امیر و همراهانش سیم‌خاردارها را برای عبور قطع کرده بودند. سعی کردیم بدون جلب توجه از آنجا بگذریم. آن مسیر برای خود پل صراطی بود. با گذشتن چند برادر شلیک‌ها شروع شدند. بی‌توجه‌ به گلوله‌باران‌ خودمان را به رودخانه رساندیم. آن‌جا منتظر باقی دوستان ماندیم. تا همه جمع شدند، باز حرکت کردیم.
وسایل سنگین مهمات، توان راه رفتن را از ما ربوده بود. با ملولیت پیش می‌رفتیم. تا رسیدن به مقصد هر ثانیه خطر در کمین ما بود. درون غار کوهی جایی را برای رفع خستگی اختیار نمودیم. ساعتی خوابیدیم. نوازشِ نسیم سحرگاه جانی تازه به تن‌های بی‌رمق مجاهدین دمید، با قوت برای نماز صبح برخاستیم.

از هر سمت بوی کمین و فتنه دشمنان به مشام می‌رسید. همه‌ی راه‌ها در اختیار آن‌ها بود. سختی راه بسیار بود. هرلحظه ممکن بود دشمن از راه برسد. گرسنگی و تشنگی، خشکی و هوای گرم بیابان دل‌ها را می‌فشرد. آرامش ما تنها با یاد الله بود.
به‌جای استراحت شب‌ها راه می‌رفتیم و روزها میان کوه‌ها سپری می‌کردیم. لب‌ها از تشنگی خشک می‌شد و ترک برمی‌داشت. چشم‌ها از گرسنگی دودو می‌زد. پاها با پیاده‌روی‌ها تاول زده بود.

وقتی پاهای زخمی خودم و مجاهدان را می‌دیدم به یاد غزوه ذات‌الرقاع می‌افتادم. مجاهدان مانند یاران پیامبرﷺ پارچه‌های خود را پاره می‌کردند و به پای خود می‌بستند، تا راحت‌تر بتوانند راه بروند، و تاول‌ها و زخم‌ها اذیت‌شان نکنند.
آذوقه ما فقط چند عدد خرما همراه با آب بود. بالاخره بعد از گذشت چند شب به شهری به‌نام “وانا” در وزیرستان جنوبی رسیدیم. آن‌جا خانه‌ای را برای خود پایگاهی درست کردیم و مستقر شدیم.
وقت استراحت از آبله‌های آب می‌چکید. آن‌ها را مداوا کردیم.

ان‌شاءالله ادامه دارد.

قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

به قلم: براهندک بلوچ

«يَربوع» که شبيه موش صحرايی يا راسو است یک درِ معمولی و آشکار برای رفت و آمد خودش دارد. اما در کنار این درِ محل رفت و آمد خود، از طریق تونل هایی که در خانه اش زده در یک نقطه یا نقاط دوردست تری، در یا درهای دیگری هم برای احتیاط می کند. این درهای احتیاطی را طوری به سمت سطح زمین می کند که سوراخ نشود، بلکه یک قشر نازک باقی می گذارد، نه آن قدر نازک که خود قشر خراب شود و پایین بیاید، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در آشکار (که همه می دانند) پیدا شد، او بتواند با سرش محکم به این قشر بزند و آن را خراب کند و فرار نماید. این که از این درِ آشکار و شناخته شده وارد می شود، اما  از آن درِ پنهانی خارج شود، عرب به این می گوید: نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی پوشیده … . عده ای هم گفته اند که: نام سوراخ مخفی يربوع «نافقاء» است که کلمه ی «منافق» هم از همین واژه گرفته شده است.

دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها نیز، دو در و دو راهرو برای خودشان قرار داده اند؛ یک درِ ورودی که ظاهری است و به راهرو و تونل اصلی باز می شود که اسلام است؛ و یک راهرو و تونل انحرافی و پنهان دیگری که دارای یک درِ خروجی است که باید فرض کنیم درِ پنهانی، احتیاطی و اصلی است که برای روز مبادا و برای خودش نگه داشته است.

مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان مدتهاست با روش «یکی به نعل میزنه یکی به میخ» سخنان راست و دروغ و ضد و نقیضی را بیان کرده که همیشه یک راه دررو برای خودش گذاشته است؛ ابتدا سم خودش را در دفاع از سکولاریسم و سکولاریستها و ضربه زدن به حاکمیت بر دارالاسلام می ریزد و بعد با غوغاسالاری و شعار دادن و داستان سرائی و زبان بازی یک راه در رو برای خودش می گذارد،  غیر از سرگردانی برای مریدانش و آماده سازی آنها برای خدمت به احزاب و گروههای سکولار و غیر سکولار و غیر از خوراک تبلیغاتی برای رسانه های کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین بومی  خیری برای مردم ستمدیده و سرگردان بلوچ حنفی مذهب در بر نداشته است.

این مولوی در سخنان خود اصلاً توجهی به منهج اهل سنت و جماعت در مسائل مختلف عقیدتی و اصلاحی و بخصوص در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر ندارد و مثلاً به صراحت اعلام می کند که اشکالی ندارد ما دارای حاکمیتی لائیک باشیم و یک لائیک مسئول حکومتی ما باشد و  در (۱۹ خرداد ۱۴۰۲ش) هم اعلام می کند: ایران کشور یک قشر و قوم و مذهب و حتی کشور فقط اسلام نیست… فکر مذهبی جواب نمی‌دهد. اگر اهل‌سنت گمان کند که این کشور متعلق به اهل‌سنت است یا شیعه گمان کند که این کشور متعلق به شیعه است این تفکر جواب نخواهد داد، بلکه باید فکر انسانی و فکری بالاتر از مذهب داشته باشیم…. اگر بنده به جای شما بودم از صندلی خودم پایین می‌آمدم و در کنار مردم می‌ایستادم و خود را در اختیار عقلای قوم و مردم می‌گذاشتم.”

اسلام از شیعه و سنی تشکیل شده است، فکر انسانی بالاتر از اسلام چیست که این مولوی برای آن دعوت می دهد؟ سکولاریسم است که شب روز برای پیروی از حقوق بشر سکولاریستی  نعره می زند. آیا حکم کسی که این سخن را بگوید در منهج اهل سنت و جماعت چیست؟

در نماز جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ش هم گفت: «یزید تمام این جنایات را برای بقای حکومت خود مرتکب شد.. برای بقای حکومت نباید مردم کشته شوند» از این جنایت یزید فاسق فاجر به این نتیجه ی کلی می رسد که : حکومت، دنیاست و دنیا ارزش ندارد که انسان به‌خاطر آن مخالفان خود را بکشد… اگر مردم بخواهند یک مسئولی نباشد حق با مردم است. ببینید مردم چه می‌خواهند. رضایت پروردگار در رضایت مردم است.”

یعنی به نظر شما در زمان ابوبکر صدیق که آنهمه مردم مرتد شدند به گونه ای که امام نسائی در فرموده‌ای می‌آورد که: «ارتدَّتِ العربُ» [۱]عرب مرتد شدند یا کسی چون ام المومنین عایشه رضی الله عنها می گوید:«ارتدَّتِ العربُ قاطبةً»[۲] عرب همگی مرتد شدند و عمر بن خطاب می گوید: إِنَّ الْعَرَبَ قَدِ ارْتَدَّتْ عَلَى أَعْقَابِهَا کُفَّارًا.[۳] قطعاً عرب مرتد گشته اند بر راه پیشنیان کافرشان، یا امام ابن خُزَیمه ی نیشابوری (۲۲۳ -۳۱۱ق) می‌ گوید: «ارتدَّ عامَّة العرب» یعنی عرب به شیوه ای عمومی‌ مرتد شدند؛ آیا دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم به جنگ با این مرتدین و کار ابوبکر و اجماع صحابه در جنگ با جبهه ی مرتدین اشتباه بود؟  یا به نظر شما در خروج و قیام اغتشاشگران بر علیه عثمان بن عفان حق با آن مردم بود؟ یا در اهل بغی شدن معاویه و آنهمه کشت و کشتار با دو خلیفه ی راشد یعنی علی بن ابی طالب و حسن بن علی باز حق با معاویه بود؟ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (قلم/۳۶) شما را چه شده؟ چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) می‌کنید؟

اینکه به صورت کلی می گوئی: «رضایت پروردگار در رضایت مردم است» دقیقاً سخن ماکیاولی است که می گفت:”هدف وسيله را توجيه مي كند”، و شعارش این بود”صدای خلق صدای خداست” و خشنودی خداوند را در خشنودی مردم است.  

اما الله تعالی تنها قانون شریعت خودش را حق می داند نه اکثریت و اقلیت را و می فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ(انعام/۱۱۶) ‏اگر از اکثر مردم  پیروی کنی، تو را از راه خدا دور می‌سازند . و می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ (مومنون/۷۱) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد (و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش می‌افتاد) آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند (و نظم و نظام کائنات از هم می‌پاشید) .


[۱] النسائی ۳۰۹۴ صححه الالبانی

[۲] ابن عساکر، تاریخ دمشق ۳۰/۳۱۱

[۳] واقدی، کتاب الرده  ۱/۵۱

خاطرات غربت(۱) (قسمتی از سختی های بخشی از غربای اهل جهاد امت، در کشور اشغال شده و دست نشانده پاکستان)

خاطرات غربت(۱) (قسمتی از سختی های بخشی از غربای اهل جهاد امت، در کشور اشغال شده و دست نشانده پاکستان)

به قلم: مجاهده غریب

“مقدمه”

در میان فریادهای جهانیان نورهای چشم‌گیری خواهد درخشید. فروغی که آفتابِ درخشان و مهتاب نقره‌فام ایامِ جور و ستم شوند. به امیدِ طلوع آن انوار خواهیم نشست تا به دیده سر بنگریم که ابرهای انبوه و دلگیر کنار رفته و صبحگاه دیگری دمیده است.

بار دیگر جهان ما با مردانی خوش‌سیما و با سجایای زیبا خواهد درخشید، که با فطرت دست‌نخورده خود لکه‌های ننگین و شرمساری را از روی اوراق‌ تاریخ محو می‌کنند. دلاورانی که دنیا را با حکم الهی زیر سنجش حق و عدالت قرار می‌دهند. انسان‌ها را زیر بیرق توحیدی گرد هم خواهند آورد و جهان شیطان‌صفتان را به زورآزمایی با خود دعوت می‌کنند.

باردیگر سربازانی پا بر عرصه زمین می‌گذارند که دست از جان شسته‌اند. گمنامانی که به الله قسم‌خورده‌اند تا برای مردانه زیستن و با غیرت خفتن از خون خود مایه بگذارند. از زندگی خود بگذرند تا با خلافت راستین ابوبکر و با عدل عمر، شریعت الله را در دنیا جاری کنند.

غیورانی از تبار بهادرهای امت که پا در رکاب قعقاع و مُثنیٰ و خالد گذاشته‌اند. شمشیر حیدر به دست گرفته‌ و سوار بر اسب صلاح‌الدین هستند و پیش می‌روند.
آنانی که از جانِ جهان می‌گذرند، به موج‌های دریا، کوه‌های دشت‌ها و ریگ‌های بیابان می‌زنند تا در راه جانان خطی خوش با خون خود بنگارند که اسلام دین حق و حقیقت است.

آسمان و زمین گواه هستند مردانی که درس جهاد و قتال را از اصحاب نقش‌گرفته و حماسه می‌آفرینند هنوز موجوداند. آن‌هایی که صحنه‌هایی برای معاصران به نمایش می‌گذارند تا بدانند این امت هنوز زنده و قلب تپنده‌ای برای زورآزمایی با دنیای کفر دارند.

داستانی که در پیش روی شماست، خاطرات چند قسمتی از سختی‌های جهاد غربای_امت در کشور پاکستان است. این خاطرات با این هدف به تحریر درآورده‌ شده تا بدانید که انسان‌های نیک‌اندیش و با غیرت، قدم‌روی نقش یاران سینه‌چاک نبی‌اکرمﷺ در راه الله جان می‌گیرند، در نهایت جان می‌دهند تا قطرات خون آن‌ها گواه بر خدمت آن‌ها به اسلام باشند، تا لکه‌ی ننگِ بی‌غیرتی را از چهرهٔ خود و امت برکنند.

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

به قلم: عبدالرحمن براهوئی (بلوچ)

اگر به تمام فرهنگ لغتهای دنیا مراجعه کنید متوجه می شوید که انسانیت یا همان انسان گرائی ترجمه ی اومانیسم Humanism)) یا انسان محوری به جای الله محوری است. انسانیت یا انسان محوری یعنی : جایگزینی برای ادیانی که به خدای ماوراء طبیعی و زندگی در آخرت اعتقاد دارند.( The Humanist Magazine). در این دیدگاه خداباوری نقشی ندارد و دیدگاه‌های ماوراء طبیعی از واقعیت را نمی‌پذیرد (انجمن بین‌المللی انسان‌گرایی) در این دیدگاه اصالت بر خواسته های نفسانی انسان است نه خواسته های خدا و دین اسلام یا یهودیت و غیره .

دقت داشته باشیم که: اومانیسم یا انسان محوری یا انسانیت زیر بنای عقیده ی سکولاریستهاست و سکولاریسم بر اساس این عقیده پایه ریزی شده است؛ و در میان مسلمین توسط سه دسته مورد استفاده قرار می گیرد:

  1.  احزاب سکولار و مرتد که دقیقا منظور خود را صادقانه بیان می کنند و دنبال کنار زدن قوانین دین اسلام از حاکمیت هستند
  2. ۲-     دارودسته ی منافقین میان طیفهای مختلف عوام و خواص جامعه که همین اهداف را دارند اما چون چند چهره و بی غیرت و موزی هستند صادقانه آنرا بیان نمی کنند و ما تنها از روی ظاهر عملی آنها و بخصوص از روی سخنانشان می توانیم هدف واقعی اینها را بشناسیم .الله تعالی می فرماید: وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (محمد/۳۰) تو قطعاً آنان را از روی طرز سخن و نحوه گفتار می‌شناسی.

یعنی همچنانکه از روی ظاهر صورت دارودسته ی منافقین و از روی اعمال و سخنان دارودسته ی منافقین می توانیم آنها را به سادگی تشخیص دهیم به همین شکل و خیلی ساده تر می توانیم مومنین را نیز تشخیص دهیم؛ این شناخت، یک ضرورت ابتدائی برای هر مومنی است.

  • عوام الناس جاهل و نا آگاهی از میان مومنین که  منهج صحیح اسلامی را نمی دانند و خیال می کنند انسانیت یعنی اخلاق عمومی و هر چیز خوبی که خدا به آن راضی است و یا حتی اخلاق عقیدتی که در شریعت الله وجود دارد .

حالا صرفنظر از ظاهر زندگی مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی و صرفنظر از دروغها و اتهاماتی که به الله و پیامبران و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم زده، تنها با بررسی چند سخن از سخنان این خطیب مسجد مکی زاهدان شما خودتان بگوئید این شخص جزو کدام دسته است و برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟ برای حاکمیت بر اساس شریعت الله و حاکمیت مذهب حنفی مردم بلوچستان یا برای حاکمیت مذهب شافعی مردم کُردستان یا برای اومانیسم واقعی و حاکمیت سکولاریسم؟

  • ۶خرداد ۱۴۰۱(نماز جمعه)  ما باید برای انسانیت اشک بریزیم و غمخوار باشیم.
  • –         11شهریور ۱۴۰۱ (نماز جمعه) برای ما شیعه و سنی و حتی مسلمان و غیر مسلمان هیچ تفاوتی با هم ندارند. ما به انسانیت معتقدیم.
  • –         14آبان ۱۴۰۱ (جمع جوانان طوایف مختلف در مسجد مکی) بهائیان، دراویش، مسیحیان، مذاهب، اقوام و ادیان مختلف  که در انسانیت و وطن با ما شریک هستند باید برابر دیده شوند.
  • –         5آبان ۱۴۰۱ (دیدار با سران طوایف در مسجد مکی) تنها روی مذهب فکر نمی کنیم، روی انسانیت فکر می کنیم، همه نیاز به آزادی و حرمت داریم.
  • –         9دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) هر ایرانی حق انسانی دارد. ما باید حقوق بشر را رعایت کنیم . ما به انسانیت فکی می کنیم.
  • –         23دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         28بهمن ۱۴۰۱ (نماز جمعه) همه اقوام و مذاهب و انسانها در حقوق مساوی هستند و اصل، انسانیت است و به انسانیت فکر می شود.
  • –         17اسفند ۱۴۰۱ (دیدار با طایفه شه بخش) ما فقط طرفدار حق و حقوق قوم یا مذهب خود و حتی فقط طرفدار مسلمانان نیستیم، بلکه برای ما انسانیت مطرح است و معتقدیم کسی که حتی خدا را هم قبول ندارد حق و حقوقی دارد.
  • –         19اسفند ۱۴۰۱(نماز جمعه)انبیاء بر انسانیت تاکید کردند
  • اسفند۱۴۰۱ (نماز جمعه): الله تعالی انسان را برای نفع رسانی به انسانیت و مخلوقات آفریده است
  • –         4 فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه) برای ما مذهب و تنها دین مطرح نیست؛ دین مهم است اما برای ما انسانیت مطرح است.
  • –         21 فروردین ۱۴۰۲ (در ضیافت خانواده ی کشته شده های جمعه خونین زاهدان)امروز مردم بلوچستان ما جدا از تفکرات قومی و مذهبی به اسلام و انسانیت فکر می کنند، آنچه مهم است انسانیت است.
  • –         25فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه زاهدان) اسلام اعتدالی به انسانیت می اندیشد
  • –         28 فروردین( در اعتکاف مسجد مکی) انسانیت خیلی مهم است؛ اگر شخص تورات و انجیل و زبور و قرآن را با خود به همراه داشته باشد اما انسانیت نداشته باشد  هیچ فایده ای ندارد.
  • –         12 اریبهشت ۱۴۰۲ (در دیدار علمای سرباز  و راسک)برای ما شیعه و سنی و مسلمان و غیر مسلمان تفاوتی ندارد . برای ما حق و انسانیت مهم است .
  • –         14 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های سیستان) معتقدیم آزادی های هایی را که اسلام و قوانین بین المللی به انسانها داده اند و آزادی هایی که شایسته ی  انسانیت هستند به بشر داده شوند.
  • –         22 اردیبهشت ۱۴۰۲ (نماز جمعه) اگر شفقت و مروت و انسانیت در وجود یک انسان نباشد نشانه آن است که ئر زندگی این انسان دین وجود ندارد
  • –         28 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های کورین و..) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         12 تیر ۱۴۰۲(دیدار با مولوی های خاش و..) ما نیز باید به انسانیت بیاندیشیم و برای منافع همه مردم دنیا فکر کنیم.
  • –         23 تیر۱۴۰۲ (نماز جمعه)  ما به اصل اسلام و به همه ی مسلمانان و به اصل انسانیت و حقوق تمام انسانها می اندیشیم … اساس دارالعلوم زاهدان بر این است که در آن برای انسانیت فکر می شود. … صحابه با بنای تمدن جدید به انسانیت خدمت کردند
  • –         30 تیر ۱۴۰۲ (نماز جمعه) خلفای راشدین به انسانیت می اندیشیدند
  • –         6 مرداد ۱۴۰۲ (نماز جمعه): امام حسین به انسانیت درس شجاعت و شهامت و آزادگی دارد

مسیر نجدی های  اجناد القوقاز و جماعه الالبان سرانجام نجدی های گروهک مُلا فتاحی در ادلب سوریه

مسیر نجدی های  اجناد القوقاز و جماعه الالبان سرانجام نجدی های گروهک مُلا فتاحی در ادلب سوریه

به قلم: مجاهد مهاجر

اواخر پائیز پارسال (۱۴۰۱ش) بود که یکی از متحدین دارودسته ی جولانی تحت عنوان “اجناد القوقاز” (سربازان قفقاز) از  پایگاههای خود  واقع در منطقه ​”جسر الشغور” در حومه جنوب غربی ادلب و حومه شمال شرقی لاذقیه  ناپدید شد؛ امنی های جولانی در این زمینه سکوت کرده بودند و حتی دیگران را نیز از خبرگیری در این زمینه نهی می کردند تا اینکه چند روز گذشته در ویدیویی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، عبدالحکیم الشیشاني رهبر “اجناد القوقاز” را دیدیم که در شهر باهموت اوکراین در صفوف ارتش کفار سکولار اوکراین با ارتش سکولار روسیه در حال جنگ است.!

در گرماگرم همین خبر بودیم که دارودسته ی جولانی در بیانیه‌ای اختصاصی به «القدس العربی» خبر خروج گروه نجدی آلبانیایی «جماعه الالبان» از ادلب و اطراف آن به اوکراین را تأیید کرد و سایر رسانه ها نیز بیان کردند که این گروه نجدی متحد جولانی به نمایندگی از آمریکا و ناتو ادلب را به سمت اوکراین برای جنگ با نظامیان روسیه ترک کرده اند.

«جماعه الالبان» در سال ۲۰۱۲ در ادلب از گروهی از  عناصر «آلبانی»، «کوزوو»، «مقدونیه » و «دره پرشوو» در جنوب صربستان تأسیس شد. این  جماعت نجدی توسط «عبدالجشاری»  ملقب به (ابو قتاده آلبانی) که در اسکوپیه، پایتخت مقدونیه شمالی به دنیا آمد، اداره می‌شود.

در این نقل و انتقالها دو نکته ی بسیار مهم وجود دارد:

  1. حضور دارودسته ی جولانی در جنگ اوکراین به نمایندگی از آمریکا و ناتو و از کانال حکومت سکولار ترکیه پس از دیدار ابومحمد جولانی در منطقه «الشغر» در شمال شهر جسرالشغور در ریف غربی ادلب با  رهبران مهاجرین چچنی، روسی و اویغوری و … .
  2. روش خرج نمودن و اخراج مهاجرین موجود در ادلب و اطراف آن توسط دارودسته ی جولانی که در نتیجه ی سیاستهای چندگانه ی جولانی و فشار سیستماتیک به مهاجرین و گروههای مهاجر و خارجی توسط دارودسته ی جولانی است. 

حکومت سکولار ترکیه که متحد امنیتی رژیم صهیونیستی و آمریکا و از اعضای فعال ناتو است طرفی است که بر انحلال و خرج این گروههای مهاجر در شمال سوریه به عنوان اولین قدم در انهدام تمام مخالفین نظام بشار اسد نظارت می‌کند و این روند در حال انجام است. جولانی به عنوان جاسوس ترکیه (به گواهی شیخ ابومحمد مقدسی و …) این گروههای مهاجر را مجبور به انحلال سازمانشان کرده است و مجبورشان کرده است که زیر پرچم او باشند و…

البته دسته هایی از این گروههای مهاجر که می دانند در حال فروخته شدن توسط جولانی هستند به صحرای سوریه  رفتند و برخی از آن‌ها هم به گروه دوله (داعش) ملحق شده اند.

این سرانجام حتمی تمام مهاجرینی است که سرنوشت خودشان را به جولانی (جاسوس عصر) سپرده اند؛ یا جهاد فی سبیل آمریکا و ناتو، یا ملحق شدن به جماعت دوله(داعش) یا سرزدن به بیایانهای سوریه  یا اگر تحت تعقیب نباشند سکونت در ترکیه و اورپا و آمریکا.

این مسیر آینده ی حتمی گروهک نجدی مُلا فتاحی و امثال او در ادلب سوریه است؛ البته اگر قبل از آن به شیوه های مختلفی توسط امنی های جولانی و متحدین آنها چون هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا و ناتو ترور و حذف فیزیکی نشوند و یا به شیوه های مختلفی فروخته نشوند.

جهالت فرقه ی نجدی دوله (داعش) در انتخاب مسیر رفتن به بهشت

جهالت فرقه ی نجدی دوله (داعش) در انتخاب مسیر رفتن به بهشت

به قلم : عبدالحمید نورزایی ( با اضافاتی توسط فضل احمد هراتی)

گروه دوله (داعش) یکی از فرقه های نجدی است که از تفکرات محمد بن عبدالوهاب و علمای دعوت نجد پیروی می کند .

جالب است بدانید که :

  • نجدی های ترکستان شرقی  چینی های اشغالگر را رها می کنند و می ایند تا چینیها را در افغانستان بکشند وخود را منفجر کنند ….
  • نجدی های کشورهای دست نشانده و سکولار می آیند تا در افغانستان اسلام را اجرا کنند و خود را منفجر کنند….
  • نجدی ها ازتاجیکستان با حکومتی سکولار و وحشی می ایند تا برای رفتن به بهشت و برپایی حکومت اسلامی خود را در افغانستان منفجر کنند…
  • نجدی ها از مراکز فساد و فحشا لاهور و پنجاب حکومت سکولار و مزدور پاکستان رد میشوند تا با انفجار خود در کابل شریعت اسلام را تطبیق کنند …
  • نجدی ها از پایګاه نیروههای امریکایی رد میشوند تا خود را در مساجد شیعیان افغانستان منفجر کنند …
  • نجدی ها طالبان را مرتد میدانند چون شیعیان را اجازه داده تا در حکومت نقش افرینی کنند و چرا امنیت و اسایش شهروندان شیعه را تامین کرده اند….
  • نجدی ها حکومتهای سکولار و جنایتکار ترکیه و تاجیکستان و آذربایجان را رها می کنند و از کنار آنها به سلامتی عبور می کنند تا خود را به شاهچراغ شیراز برسانند و در انجا مسلمین زن و مرد و پیرو وجوان غیر مسلح و نمازگذار را قتل عام کنند.

این پاره ای از از تفکرات مسموم نجدیت به صورت عام در مورد مسلمین مخالف خودش و تفکرات خاص فرقه ی نجدی دوله (داعش) در مورد مسلمین مخالف خودش است.

این مسیری است که نجدیت برای رفتن به بهشت برای خودش انتخاب کرده است، با مشغول کردن خود به مسلمین و ضربه زدن به اهل دعوت و جهاد در میان مومنین و رها کردن کفار اصلی و مرتدین سکولار محلی.

نجدیت با برداشت اشتباهی که از مشرک و مشرکین و عبادت و بدعت و توحید و شرک و… دارد و با برداشتن عذرهای معتبر برای مسلمین از زمان پیدایش آن تا کنون به همین شکل مسیر رفتن به بهشت را وارونه انتخاب کرده اند. 

دغل بازی و دروغپراکنی رسانه ای فرقه نجدی دوله (داعش) در برابر ا.ا. افغانستان (۲٫ طالبان و موسیقی)

دغل بازی و دروغپراکنی رسانه ای فرقه نجدی دوله (داعش) در برابر ا.ا. افغانستان (۲٫ طالبان و موسیقی)

به قلم: کیوان مریوانی

گفتم که معمولاً دروغ به عنوان یک مکانیسم دفاعی از سوی کسانی استفاده می شود که شرایط را برای خود نامناسب می بینند مثلاً از چیزی می ترسند یا منافعشان در خطر می افتد و در تضاد منافع با دیگران می افتند.

رسانه های فرقه نجدی دوله (داعش) که اکثراً بزرگان اهل علم خود را یا به دلیل کشته شدن یا ریزش و جدائی از دوله از دست داده اند و هم اکنون در فضای مجازی توسط مفتی های اناشید و نفوذی های سایبری از سازمانهای جاسوسی دشمنان اداره می شود از دروغ به عنوان یک سیستم دفاعی جهت حفظ منافع خودش استفاده می کند.

یکی دیگر از دروغهائی که نشر داده اند این است که وزیر امور خارجه ی ا.ا.افغانستان گفته ما با موسیقی مشکلی نداریم و آزاد است در حالی که: وزارت امر به معروف و نهی از منکر امارت اسلامی اجرای موسیقی در اماکن عمومی مثل تالارها یا هر جائی که برای همسایگان مزاحمت ایجاد کند را ممنوع کرده اند و حتی اعلام کرده است که هیچ مردی حتی داماد حق ورود به تالار مختص زنان را ندارد.

حالا خبرنگاری پاکستانی به زبان پشتو از امیرخان متقی سوال می کند: فرهنگ ما پشتونها موسیقی دوست داردسیاست شما خاصتا در مورد موسیقی چه هست؟ امیر خان متقی هم با کنایه و خنده می گوید: اگر در خیبرکه هست مشکلی که ندارید؟  یعنی این سیاست ممنوعیت موسیقی فقط در امارت اسلامی ممنوع است اما در خیبر پختوخواه پاکستان که آزاد هست و وجود دارد شما که مشکلی ندارید.

حالا به نظر شما این مجازی های دوله (داعش) دست از دروغگوئی برمیدارند و شرمنده می شوند؟

اینها با قیچی کاری و سوء استفاده از جهل مخاطبین خود به زبان پشتو به سادگی دروغ می گویند. آیا اینها سایبریهای نفوذی دشمنان هستند یا مشتی جاهل احمق که کلیپهای قیچی کاری شده ی جبهه ی مرتدین احمد مسعود را کورکورانه بازنشر می کنند؟

لطفا به شعور خودتان احترام بگذارید و از دروغ و دروغگویان پرهیز کنید.    

روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران

روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران

بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيم

نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج من شاء من عبادة العباد إلى عبادة الله، ومن ضِيق الدنيا إلى سعَتَها، ومن جَوْر الأديان إلى عدل الإِسلام، فأرسلنا بدينه إلى خلقه لندعوهم إليه؛ فمن قبل ذلك قبلنا منه ورجعنا عنه، ومن أبى قاتلناه أبداً حتى نفضيَ إلى موعود الله.[۱]

یک وقت شما در یک راهی دارید می‌روید؛ با یک رفیقی، با یک همسفر و همگامی، در یک راهی دارید حرکت می‌کنید و می‌روید، با همدیگر بحثتان می‌افتد. شما می‌گویید که آقا، زمین‌های دو طرف این جاده به نظر من شوره‌زار است، اصلاً در اینجا محصولی به دست نمی‌آید. او می‌گوید نه آقا، زمین‌های دو طرف این جاده اتفاقاً آمادگی کاملی دارد برای کشت فلان چیز. شما می‌گویید، او می‌گوید؛ شما دلیل می‌آورید، او دلیل می‌آورد؛ خب، این بحث چقدر اهمیت دارد؟ دارید می‌روید دیگر. اتومبیل آقایان با سرعت صدوبیست دارد از این جاده رد می‌شود. نه الآن بناست بنشینید آنجا خاکش را آزمایش کنید، نه بناست یک تکه از این زمین‌ها را بخرید تا بعد بیایید اینجا چغندرکاری کنید، نه بناست استشهاد و استعلامی را که درباره‌ی این زمین‌ها می‌شود جواب دهید، هیچ اثری برای شما ندارد این سؤال و جواب. همین اندازه پاسخی‌ست به یک سؤال، جوابی‌ست در مقابل یک مطلبی که مطرح شده است و بس، هیچ چیز دیگری نیست. اگر چنانچه شما گفتی و ثابت کردی که این خاک‌ها لم‌یزرع و بی‌حاصل است، یا او ثابت کرد که نه‌خیر، اینجاها چغندر بسیار عالی و جالبی درمی‌آید و سبز می‌شود؛ هر کدام از شماها که حرفتان را ثابت بکنید، راهتان، کارتان، حرکت کنونی‌تان تغییری پیدا نمی‌کند. این‌جوری نیست که اگر ثابت شد لم‌یزرع است، بگویید خب، حالا که لم‌یزرع است پس برگردیم، نه‌خیر؛ به اینجا کاری نداشتید، یا اگر ثابت شد که اینجا حاصل‌خیر است، بگویید خیلی خب، حالا که حاصل‌خیز است، بیا دو رکعت نماز پای این زمین حاصل‌خیز بخوانیم، نه‌خیر؛ هیچ تأثیری ندارد. اگر شما غالب بشوید و ثابت کنید حرفتان را، او غالب بشود و ثابت کند حرفش را، هیچ‌گونه تأثیری در حرکت شما، در این سفری که دارید می‌روید، در آینده‌ی شما، در رفاقت شما، در هیچی ندارد. این یک‌جور بحث، یک‌جور سؤال، یک‌جور پاسخ به یک سؤال.

یک وقت هست که شما دو نفر، در ماشین نشستید، همین ماشین با همین سرعت در همین جاده دارد حرکت می‌کند، یکهو رفیقتان می‌گوید که به نظر من این جاده‌ای که ما داریم می‌رویم، می‌رسد به شمال، در حالی که هدف شما جنوب است. شما می‌گویید نه‌خیر آقا، این جاده‌ای که ما داریم می‌رویم، می‌رسد به جنوب. او می‌گوید نه، شما می‌گویید نه؛ این بحث بین شما دو نفر درمی‌گیرد. اگر او ثابت کند حرفش را، سر ماشین را باید برگرداند، از این طرف باید رفت، این طرف کاری نداشتی. اگر شما ثابت کنید حرفتان را، با همین رویه، با همین روش، بلکه یک خرده هم تندتر، بایستی راهتان را بگیرید و پیش بروید. الآن همین دودلی میان شما و دوزبانی که به وجود آمد، اولین اثرش این است که راننده پایش می‌رود روی ترمز، یک خرده شلش می‌کند؛ ببینیم حالا کجا می‌رویم، بالاخره به مقصد می‌رسیم یا نمی‌رسیم. این را می‌گویند سؤال و جوابی و بحثی که پاسخ آن بحث و نتیجه‌ی آن بحث، تعیین‌کننده است. بحث توحید این‌جوری است.

ادامه خواندن روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران