مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۴)

مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۴)

به قلم: م. الکوردی

جهاد چیست؟؟

در مورد جهاد و معانی و مفاهیم و شروط آن کتب و مقا لات زیادی نگاشته شده است و ما سعی می کنیم چکیده ای ازتعاریف و مفاهیم و شروط جهاد را بیان داریم.جهاد را در لغت و در اصطلاح عام و خاص شرعی، ابتدا بررسی می نماییم.ذکر یک نکته لازم است که اینجا عرض کنیم:

از تمام شیوخ و علمایی که نقل می شود در این نوشته ها به معنی آن نیست که تمام فتاوی و سخنان و رفتارهای آنان را شرعی می دانیم، بلکه مومن آن است که سخن های موافق قرآن و سنت را بعد از سنجش با قرآن و احادیث بپذیرد و سخنان خلاف شرعی که از علما صادر شده و با دو مصدر وحیانی در تضادند رد بنماید و این را هر مسلمانی می داند که هیچ کس جز رسول الله معصوم نبوده اند و از افرادی غیر ایشان صد درصد سر زدن خطا عادی است چرا که غیر رسول الله)ان هم در مورد معصومیت ایشان و مراتبش اختلافاتی است.عده ای می گویند فقط در ارسال و ابلاغ وحی معصوم بوده و عده ای هم می گویند در همه حالات.که این بحث جدایی می طلبد و مربوط به سخن کنونی ما نیست (معصومیت و مصونیت از خطایی وجود ندارد.

علما هم مراتب و درجات دارند و این درجه را بنا به علمی که در عمل به رشته اجرا در آورده باشند معین می نمایند)عالم باید با عملش سنجیده شود نه فقط با سخن بی عملش(.که در هر صورت خلاصه سخن این است که ما سخن حق را از هر کس ی شنوا هستیم و سخن باطل و فتاوی خلاف شرع را که موافق قرآن وسنت نباشد به دیوار می کوبیم آن هم با ادله قوی تر.اما سخن را کوتاه می کنیم و به اصل مبحث می پردازیم:

جهاد در لغت: در کتاب شرح عقیده طحاویه اثر ابن جبرین رحمه الله گفته شده است: وتعريف الجهاد في اللغة: بذل الجهد والوسع في الشيء الذي يكون فيه مشقة.[۱] یعنی:تلاش و کوشش در چیزهایی که در آن سختی است.

امام أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني )الْتوفى: ۳۵۶ ه( در تعریف جهاد در لغت می گوید: الجهاد في اللغة: الْبالغة واستفراغ الوسع في الشيء مشتق من الجهد يقال: جهد الرجل…. و وفيه تعالى: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ(حج۷۸) و قوله تعالی: أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ(فاطر۴۲، النور: ۵۴ ، مائده۵۳، انعام۱۰۹) [۲]یعنی: زیادت تلاش در چیزی و مشتق شده از جهد)کوشش و غایت ( مانند اینکه می گویند جهد الرجل یعنی غایت وتلاش مرد و به این آیات استناد می کند «أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ»: با نهايت تأكيد به خدا سوگند مي خورند. «جَهْدَ»: غايت و نهايت. و دلیل آن این است که حال و مفعول مطلق است. که در این مورد برای  مطالعه بیشتر به تفسیر بیضاوی رجوع نمایید(. وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ) یعنی: و در راه خدا جهاد و تلاش كنيد.آن گونه كه شايسته جهاد و بايسته تلاش در راه او است. پس ابن حجر عسقلانی آن را در دو معنی گرفته است:مبالغه درغایت و نهایت در عمل و به معنی تلاش و کوشش

أبو بكر بن مسعود بن أحمد الكاساني الحنفي )الْتوفى: ۵۳۷ ه(در کتابش در مورد جهاد در لغت می گوید: وَأَمَّا الْجِهَادُ فِي اللُّغَةِ فَعِبَارَةٌ عَنْ بَذْلِ الْجُهْدِ بِالضَّمِّ وَهُوَ الْوُسْعُ وَالطَّاقَةُ، أَوْ عَنْ الْمُبَالَغَةِ فِي الْعَمَلِ مِنْ الْجَهْدِ بِالْفَتْحِ.[۳] یعنی: اگر((الْجُهْدِ)) به ضم باشد به معنی نهايت منتهاي کوشش و آن به معنی وسع و توانایی است،یا از مبالغه در عمل گرفته شده است و آن عبارت است((الْجَهْدِ بِالْفَتْحِ))جهد به فتح است.

عبد الرحمن بن محمد بن سليمان الْدعو بشيخي زاده, يعرف بداماد أفندي(متوفی۱۰۷۸ه) در کتابش می گوید: (الْجِهَادُ) فِي اللُّغَةِ بَذْلُ مَا فِي الْوُسْعِ مِنْ الْقَوْلِ، وَالْفِعْلِ.[۴] یعنی: جهاد در لغت به معنای نهایت تلاش در توانایی گفتار و کردار است

دكتر مُصطفى البُغا در کتاب مشترکی که با شربجی و مُصطفى الخِنْ نوشته است می گوید: الجهاد في اللغة مصدر جاهد،أي بذل جهدا في سبيل الوصول إلي غاية.[۵] یعنی:جهاد در لغت از مصد جاهد آمده است به معنی نهایت تلاش در راه رسیدن به هدف است

محمد بن محمد الْختار الشنقيطي رحمه الله می فرماید: الجهادفي اللغة: مأخو من مادة جَهَد، وأصل الجَهْد: بذل الوسع والطاقة في تحصيل الْمر.[۶] یعنی:جهاد در لغت: از جهد گرفته شده و اصل جهد به معنی نهایت توانایی و طاقت در رسیدن به امور است

شیخ عبدالکریم زیدان رحمه الله در تعریف جهاد در لغت می فرماید: الجهاد في اللغة: بذل الإنسان جهده وطاقته.[۷] یعنی:جهاد درلغت به معنی نهایت تلاش و توان انسان است. پس جهاد از جهد به معني مشقت و رنج گرفته شده چون در آن مجاهد، مرتکب مشقت مي گردد. و يا از جهد به ضم جيم به معني طاقت و توان گرفته شده چون مجاهد در جهاد طاقت و توان خود را در دفع دشمن بذل مي کند

سيد سابق(متوفی ۱۴۲۰ه) در فقه السنه می گوید: الجهاد مأخوذ من الجهد وهو الطاقة والْشقة، يقال: جاهد يجاهد جهادا ومجاهدة، اذا استفرغ وسعه، وبذل طاقته، وتحمل الْشاق في مقاتلة العدو ومدافعته، وهوما يعبر عنه بالحرب في العرف الحديث.[۸] یعنی: جهاد از کلمه جهد بمعني طاقت و مشقت گرفته شده است گفته ميشود: جاهد، يجاهد، جهادا و مجاهده اين وقتي استکه شخص تمام کوشش و نیروي خويش را بکار اندازد و بذل کند و مشقت و سختي را در جنگ با دشمن و دفاع تحمل نمايد،که امروز بدان جنگ گفته ميشود و جنگ يا حرب عبارت است از برخورد مسلحانه بین دو دولت يا بيشتر.

ابن تیمیه در این خصوص می فرماید: وَالْجهَاد من الْجهد وَهُوَ الطَّاقَة وَهُوَ أعظم من الْجهد الَّذِي هُوَ الْمَشَقَّة فَإِن الضَّم أقوي من الْفَتْح وَكلما كَانَت الْحُرُوف أَو الحركات أقوي كَانَ الْمَعْنى أقوي. [۹]می فرماید جهاد از جهد گرفته شده و آن به معنی توان است و در ادامه باز شرح می دهد به معنی تلاش ی است که به سببش در شخص در سختی می افتد.

باز ابن تیمیه در ادامه همین مطلب در شرح کلمه جهد می فرماید: فالجهد نِهَايَة الطَّاقَة وَالْقُدْرَة قَالَ تَعَالَى وَالَّذين لَا يَجدونَ إِلَّا جهدهمْ وَفِي الحَدِيث أفضل الصَّدَقَة جهد من مقل يسره إِلَى فَقير وَلِهَذَا قَالَ النَّبِي الْجِهَاد سَنَام الْعَمَل فَإِنَّهُ أَعلَى الإرادات فِي نِهَايَة الْقُدْرَة وَهَذَا هُوَ أَعلَى مَا يكون من الْإِيمَان كالسنام الَّذِي هُوَ أَعلَى مَا فِي الْبَعِير وَقد يكون بِمَشَقَّة وَقد لَا يكون وَأما الْجهد فَهُوَ الْمَشَقَّة وَإِن لم يكن تَمام الْقُدْرَة فالجهاد فِي سَبِيل الله تَعَالَى من الْجهد وَهِي المغالبة فِي سَبِيل الله بِكَمَال الْقُدْرَة والطاقة فيتضمن شَيْئَيْنِ أَحدهمَا استفراغ الوسع والطاقة وَالثَّانِي أَن يكون ذَلِك فِي تَحْصِيل محبوبات الله وَدفع مكروهاته وَالْقُدْرَة والإرادة بهما يتم الْأَمر.[۱۰] یعنی: جهد نهایت توان و قدرت است و خداوند می فرماید)نیز آنان را که به جز طاقتشان نمييابند( و در در حديثی مى خوانيم كه از پيامبر سؤال شد:اى الصدقة افضل:” كدام صدقه و كم از همه برتر است” پيامبر ص فرمود:جهد الْقل:يعنی” مقدار توانايى افراد كم در آمد”! و پیامبر فرمود جهاد نهایت)اینجا نمی شود تحت اللفظی معنی نمود.ترجمه تحت اللفظی سنام کوهان شتر و یا قسمت بالای کوه)قله( است( کار است و خلاصه اینکه شیخ الاسلام ابن تیمیه هم آن را نهایت تلاش و توان با تمامی قدرتی که شخص را به سختی می اندازد، می داند.

پس كلمه )جهاد( در لغت به معنی كوشش و به كار بردن تمام قدرتها و نیروها است در هر كارى از كارها.

جهاد در معنای شرعی و اصطلاحی:

 دکتر سعيد بن على بن وهف القحطاني در کتابش می گوید: في الشرع: بذل الجهد من الْمسلمین في قتال الكفار، والبغاة، والْمرتدين ونحوهم.[۱۱] یعنی در شرع نهایت کوشش مسلمین در پیکار با کفار و مرتدین و از این دسته است.

 در کتب دیگر آمده است که: و اصطلاحا: قتال الكفار لإعلاء كلمه الله ،المعاونه علی ذلک. وهذا ملخص ما كَره أئمة هذا الشأن.[۱۲] یعنی جنگیدن و قتال با کفار است برای بلندی کلمه الله و همکاری کردن در این راستاست و این را ائمه خلاصه وار ذکر نموده اند.كه ابن حجر عسقلاني در فتح الباری به صورت خلاصه وار می فرماید: وَشَرْعًا بَذْلُ الْجُهْدِ فِي قِتَالِ الْكُفَّارِ(فتح الباري۳/۶) يعني:و شرعا به معنی نهایت کوشش در جنگیدن با کفار است

.احمد غلوش می گوید: ويعرفه العلماء بأنه بذل الوسع والطاقة مع أعداء الله بالكلمة، والْال، والقتال، لتحقيق غايات عليا.[۱۳] یعنی علما جهاد را به این می شناسند به اینکه نهایت توان در برابر دشمنان الله با کلمه و مال و قتال برای رسیدن به اهداف بالاست

كاساني حنفي مي گوید: وَفِي عُرْفِ الشَّرْعِ يُسْتَعْمَلُ فِي بَذْلِ الْوُسْعِ وَالطَّاقَةِ بِالْقِتَالِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ – عَزَّ وَجَلَّ – بِالنَّفْسِ وَالْمَالِ وَاللِّسَانِ، أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ، أَوْ الْمُبَالَغَةِ فِي ذَلِكَ[۱۴]  یعنی: در عرف شرع به نهایت توان برای قتال و جنگیدن در راه الله بلندمرتبه با جان و مال و زبان و غیر لَک و یا مبالغه در این امر بکار برده می شود.

محمد بن محمد الْختار الشنقيطي می گوید: وأما في الاصطلاح: فهو بذل الوسع واستفراغه في قتال أعداء الله؛ لإعلاء كلمة الله عز وجل[۱۵]. یعنی: و اما در اصطلاح به معنی نهایت توان در جنگ و پیکار با دشمنان الله برای بلندی کلمه الله می باشد.

شیخ محمد بن إبراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ )الْتوفى: ۶۴۳۵ ه( می گوید: وفي الشرع: له معنيان: عام، وخاص. أما ” العام “: فهو أن يجتهد المسلم مستعيناً بالله في تحصيل كل ما يقر به إلى الله وفي الابتعاد عن كل ما نهاه الله عنه. وأما ” الخاص ” فهو قتال الكفار لتكون كلمة الله هي العليا.[۱۶] یعنی: و در شرع برایش دو معنی است:عام و خاص.معنی عام جهاد این است که مسلمان با یاری و کمک گرفتن از الله در بدست آمدن آنچه الله بدان خشنود می گردد تلاش کند و هم چنین تلاش می نماید برای دور شدن از آنچه که الله نهی نموده است. و در معنای خاص به معنی پیکار با کفار برای بلندی و اعتلای کلمه الله است

مرعي الجبيهي الشهري در کتابش می گوید: أن الجهاد يأتي بمعنيین: ۱- الْاول: معنی عام يشمل قتال الكفار بالنفس والمْال واللسان، وغیر ذلک كما عرفه به الحنفية استنادا على الْمعنی اللغوي للجهاد، وما جاء في بعض النصوص الشرعية من إطلاق الجهاد على غیر قتال الكفار بالنفس كقوله – صلى الله عليه وسلم – << الْمجاهد من جاهد نفسه في طاعة الله.[۱۷] <<جاهدوا الْمشركین بأموالكم وأنفسكم وألسنتكم>>. [18] یعنی:معنی عام جهاد شامل جنگیدن با کفار با نفس و مال و زبان و از این دسته است همچنین حنفی ها بر معنی لغوی برای جهاد استناد می کنند برای اینکه بگویند جهاد معانی عام دارد و آن اطلاق بر غیر قتال هم می گرددو استنادشان بر این احادیث است:مجاهد کسی است که خودش را فرمانبرداری الله تلاش دهد و هم چنین این حدیث که می فرماید: و جهاد کنید با مشرکان با جان و مال و زبانتان

البته از یاد نبریم علمای شافعیه و حنبلی این دسته بندی را چندان قبول نکرده اند و در معنی شرعی آن گفته اند: وعرفه الشافعية، والحنابلة بأنه: بذل الجهد في قتال الكفار.[۱۹] یعنی شافعی ها و حنبلی ها به طور کلی گفته اند نهایت تلاش و کوشش در جنگ و قتال با کفار است

به نظر می رسد که هر دو تعریف صحیح است و این دسته بندی ها چندان جای اختلاف نیست و در واقع در تعریف حنفی ها این جهادها همگی در راستای اماده سازی برای قتال است از جمله پیکار با جان .یا پیکار با مال و یا با زبان که در هر سه صورت مجاهد در مشقت و سختی می افتد و جانش در راه الله به خطر می افتد

پس این تعاریف و اصطلاحات محل اختلاف نیست و فقط در دسته بندی ها سلیقه ای عمل کرده اند.الله اعلم.

۲- الثاني: معنی خاص وهو: قتال الكفار بالنفس وهذا ما عرفه به الجمهور، وهذا الْعنی للجهاد هو الْراد عند الإطلاق ولا ينصرف إلى غیر قتال الكفار بالنفس إلا بقرينة.جاء في الْقدمات الْمهدات: )فكل من أتعب نفسه في اَت الله فقد جاهد في سبيله، إلا أن الجهاد في سبيل الله إ اَ أطلق فلا يقع إلا على مجاهدة الكفار بالسيف حتی يدخلوا في الإسلام، أو يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون.[۲۰] وهذا الْعنی الخاص هو الذي يدور عليه بحثنا إن شاء الله.

 یعنی: معنی خاص این است که:پیکار با کفار با نفس و جان و این تعریفی است که جمهور بر صحت آن هستند و در این تعریف معنی از غیر از قتال در آن نمی رود.)مثلا آن تعریفی که علمای حنفی می گفتند که در معنی عام غیر قتال هم شامل می شود از جمله جها د با مال و جهاد با زبان)مراد دعوتگری است که با قلم و سخنرانی در راه خدا محقق می شود(. ابن رشد در کتاب الْقدمات الْهدات می گوید: )ما به طور خلاصه عرض می کنیم( یعنی جهاد با شمشیر توسط مجاهد با به سختی انداختن جانش برای الله در قبال کسانی که یا وارد اسلامشان کنند یا از آنان با شمشیر اسلام جزیه گرفته شود.آمده است که جهاد در اصطلاح بدین معنی است: وَالْجِهَادُ فِي الاِصْطِلاَحِ: قِتَال مُسْلِمٍ كَافِرًا غَيْرَ ذِي عَهْدٍ بَعْدَ دَعْوَتِهِ لِلإْسْلاَمِ وَإِبَائِهِ إِعْلاَءً لِكَلِمَةِ اللَّهِ تَعَالَى .[۲۱]یعنی:جهاد در  اصطلاح یعنی پیکار مسلمان با کافر غیر صاحب عهد(کافر معاهد) بعد دعوت شدن به اسلام و خودداری از پذیرش اسلام جهت اعتلای کلمه الله تعالی است.

پس در اينصورت هر گاه كسی براى اعلاى كلمه ي اسلام چه با مال و چه با جان و چه با زبان)دعوت با قلم و دعوت زبانی(كار كند، بدون شک و ترديد به معنی عام كلمه ي )جهاد فى سبيل الله( گام برداشته است. ولى معنی خاص كلمه ي جهاد عبارتست  از جنگى كه مسلمانان در برابر دشمنان اسلام صرفا به منظور رضاى خداوند متعال بدون هيچ غرض دنيوى بر عهده ميگیرند.که در این مورد آمده است که: أَمَّا الْجِهَادُ فَإِنَّهُ يَكُونُ بَيْنَ جَيْشِ الْمُسْلِمِينَ وَجَيْشِ الْكُفَّارِ دُونَ تَعْيِينٍ أَوْ حَصْرٍ لِفَرْدٍ.[۲۲] یعنی اما جهاد بین لشکر مسلمین و لشکر کفار بدون تعیین عدد خاصی اتفاق می افتد. پس معنی عامش اطلاق قتال است با جان و مال و زبان و معنای خاصش قتال است با جان.


[۱] شرح العقيدة الطحاوية۴۲/۱۰

[۲] التلخيص الحبیر في تخريج أحاديث الرافعي الكبیر۴/۲۳۴-“لسان العرب”(۱/۷۱۰)-المصباح المنیر۱/۱۱۲-“الْعجم الوسيط”۱/۱۴۲

[۳] بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع۷/۹۷٫ الناشر: دار الكتب العلمية-الطبعة: الثانية،۱۴۰۶ه-۱۹۸۶م

[۴] مجمع الْنهر في شرح ملتقى الْبحر۱/۶۳۱-الناشر: دار إحياء التراث العربي

[۵] الفقه الْنهجي على مذهب الإمام الشافعي رحمه الله تعالی ۸/۱۵-الناشر: دار القلم للطباعة والنشر والتوزيع، دمشق-الطبعة: الرابعة،۱۴۱۳ه-۱۹۹۲م

[۶] شرح زاد الْستقنع ۲/۱۳۶

[۷] أصول الدعوة ۱/۲۷۲-الناشر: مؤسسة الرسالة-الطبعة: التاسعة ۱۴۲۱ه-۲۰۰۱م

[۸] فقه ۲/۶۳۱-الناشر: دار الكتاب العربي، بیروت – لبنان-الطبعة: الثالثة،۱۹۷۷م-۱۳۹۷ه

[۹] جامع الرسائل لابن تیمیه ۲/۲۸۰-الناشر : دار العطاء – الرياض-الطبعة : الْاولى:۱۴۲۲ه-۲۰۰۱م

[۱۰] جامع الرسائل۲/۲۸۱

[۱۱] الحكمة في الدعوة إلى الله تعالى۲/۵۳۲-الناشر: وزارة الشؤون الإسلامية والْوقاف والدعوة والإرشاد – الْملكة العربية السعودية-الطبعة: الْاولى ۱۴۲۳ه

[۱۲] لسان العرب، لابن من وِر، مادة جهد، القاموس الْمحيط، للفیروز آبادي، مادة جهد، إرشاد الساري، للقسطلاني ج۵ص۳۰، فتح الباري، لابن حجر، ج ۲، ص ۶، القاموس الفقهي، سعدي أبو حبيب، ص ۷۱

[۱۳] السیرة النبوية والدعوة في العهد الْمدني ۱/۲۲۵- الناشر: مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع-الطبعة: الْاولى:۱۴۲۴ه-۲۰۰۴م

[۱۴] بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع ۷/۹۷- الناشر: دار الكتب العلمية-الطبعة: الثانية،۱۴۰۶ه-۱۹۸۶م

[۱۵] شرح زاد الْستقنع۲/۱۳۷

[۱۶] فتاوى ورسائل ۶/۱۹۶- جمع وترتيب وتحقيق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم-الناشر: مطبعة الحكومة بمكة الْكرمة-الطبعة: الْاولى،۱۳۹۹ه

[۱۷]أخرجه الإمام أحمد في الْسند )مسند فضالة بن عبيد( ح رقم(۲۳۸۴۰)وصححه ابن حبان،<< الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان>>، <<باب الهجره>>، ح رقم (۴۸۴۲) وصححه الحاكم في<<المستدرک>> كتاب  الإيمان، ح رقم(۲۴) وسكت عنه الذهبي في التلخيص بهامش الْستدرك وصححه الْلباني: أن رِ سلسلة الْحاديث الصحيحة، ح رقم(۵۴۹).

[۱۸] أخرجه أبو داود في سننه،<< كتاب الجهاد>>، باب كراهية ترك الغزو،ح رقم( ۲۵۰۴)، والنسائي في سننه مع شرح السيوطي، كتاب الجهاد، باب وجوب الجهاد، ح رقم(۳۰۹۶) والإمام أحمد في <<المسند>>10/398- ح رقم(۱۲۱۸۶)، وأخرجه الدارمي في سننه، كتاب الجهاد باب في جهاد الْمشركین باللسان واليد(۲/۲۱۳)، والحاكم في<< المستدرک>>، كتاب الجهاد، ح رقم(۲۴۲۷) وقال: هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه، ووافقه الذهبي. انظرِ التلخيص بهامش الْستدرك(۲/۹۱) وصححه ابن حبان. انظر<< الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان>> ،باب الجهاد، ح رقم ۴۶۸۸

[۱۹] فتح الباري شرح صحيح البخاري، لابن حجر۳/۶، والْهذب للشیرازي مع تكملة الْجموع۲۱/۱۲۱، و<< شرح منتهی الإرادات>> لْمنصور البهوتي ۱/۶۱۷، والروض الْربع للبهوتي ص ۲۹۵

[۲۰] الْمقدمات الْمهدات لابن رشد۱/۳۴۲

[۲۱] الفتاوى الهندية ۲ / ۱۸۸، وجواهر الإكليل ۱ / ۲۵۰،-موسوعه الفقهیه الکویتیه۲/۳۶۵

[۲۲] الْموسوعة الفقهية الكويتية ۲/۳۶۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *