
مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۵)
به قلم: م. الکوردی
مراحل تكوين جهاد: جهاد اسلامي چه مراحلي داشته است؟
جهاد در اسلام سه مرحله داشته است:
مرحله ي اول: اجازه به مسلمانان در اين باره بدون اجبار و الزام همان گونه كه در كلام الهي مشهود است:[أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج/۳۹)] (اجازه [دفاع از خود] به كساني داده مي شود كه به آنان جنگ (تحميل) مي گردد، چرا كه بديشان ستم رفته است. و الله توانا است بر اين كه ايشان را پيروز كند).
مرحله ي دوم: امر به مبارزه با كساني كه با مسلمانان مي جنگند و دست كشيدن از جنگ با كساني كه به اين امر مبادرت نمي ورزند .الله تعالي در اين باره مي فرمايد:[ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ] (بقره ۲۵۶) «اجبار و اكراهي در قبول دين نيست، چرا كه هدايت و كمال ازگمراهي و ضلالت مشخص شده است ».و آيه ي:[ وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ] (كهف۲۹) «و بگو حق (همان چيزي است كه) از سوي پروردگارتان آمده است. پس هركسي كه مي خواهد ايمان بياورد و هركس كه مي خواهد كافر شود».و آيه ي:[ وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (بقره۱۹۰)] «و در راه الله بجنگيد با كساني كه با شما مي جنگند. و تجاوز و تعدي نكنيد؛ زيرا الله تجاوز گران را دوست نمي دارد».
به گفته ي گروهي از عالمان، الله تعالي در سوره ي نساء مي فرمايد:[ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (۸۹) إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا (۹۰) (نساء۹۰،۸۹)]«آنان (منافقان) دوست مي دارند كه شما كافر شويد؛ همان گونه كه خود كافر شده اند و (در كفر با ايشان) مساوي شويد. پس در اين صورت ياراني از ايشان نگيريد (و آنان را از خود ندانيد) تا آن گاه كه (ايمان مي آورند و) در راه الله هجرت مي كنند. ولي اگر از اين كار سر باز زدند؛ آنان را هر كجا يافتيد بگيريد و اسير كنيد و در صورت لزوم بكشيد، و از ميان ايشان يار و ياوري بر نگزينيد. مگر كساني كه با گروهي پيوند پيدا مي كنند و (پناه مي برند) كه ميان شما و آنان پيمان است، و يا كساني كه پيش شما مي آيند و نه سر جنگ با شما دارند و نه مي خواهند با قوم خود بجنگند. و اگر الله مي خواست ايشان را بر شما چيره مي كرد و آنان با شما مي جنگيدند. بنابراين اگر از شما كناره گيري كردند و با شما نجنگيدند و پيشنهاد صلح كردند، الله به شما اجازه نمي دهد كه متعرض آنان شويد». و آيات بعدي.
مرحله سوم: جهاد با مشركان به صورت مطلق و جنگيدن با آن ها در سرزمين هايشان تا اين كه فتنه اي باقي نماند و خالصاً دين الله بماند و به تمام ساكنان زمين خير برسد و دامنه ي اسلام گسترش يابد و داعيان كفر و الحاد از بين بروند و بندگان از حكم شريعت عادل و تعاليم آسان آن بهره مند شوند.
به وسيله ي اين دين استوار، انسان ها را از تنگناهاي دنيا به گشايش اسلام و از عبادت خلق به عبادت خالق سبحان و از ظلم ستمگران و حكام جور به عدالت شريعت و احكام ناب و راه گشاي اسلام رهنمون گردند. اين همان چيزي است كه برنامه ي دين بر اساس آن استقرار يافته و رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تا مرگ در راه آن و براي آن بوده است.
الله تعالي نيز در اين باره در سوره البراءة(توبه) آياتي نازل كرده است:[ فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ]«هنگامي كه ماههاي حرام پايان گرفت، مشركان (عهدشكن) را هر كجا که بيابيد بكشيد ». (توبه/۵)[ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ](با آنان پيكار كنيد تا فتنه اي باقي نماند و دين خالصانه از الله گردد).«انفال/۳۹»و نيزاحاديثي كه يادآور شديم بيانگر همين حقيقت است و صحت آن را تأييد مي كند.
– بعضي از علما معتقدند كه مرحله دوم؛ يعني: مبارزه با كسي كه با مسلمانان در جنگ است و عدم مبارزه با كسي كه با مسلمانان سر جنگ ندارد، منسوخ شده است. چون اين حكم در هنگام ضعف مسلمانان بوده است؛ اما وقتي الله تعالي نيروها و امكاناتشان را افزايش داد به آنان دستور رسيد كه با همه ي آنان بجنگند تا تنها دين الله بماند يا اگر شرايط پرداخت جزيه را دارند، جزيه بدهند. اما گروه ديگري از علما معتقدند كه مرحله دوم منسوخ نگشته است بلكه در زمان نياز به آن عمل مي شود. آنگاه كه مسلمانان قوي بودند و توانستند با دشمنان بجنگند و در راهش جهاد كنند، بايد طبق دستور آيه توبه و آن چه از مفهوم آن بر مي آيد به جهاد بپردازند، اما زماني كه توانايي اين كار را ندارند بايد فقط با كساني كه با آن ها مي جنگند، بجنگند و با كساني كه اين كار را نمي كنند، نجنگند. تا به اين وسيله به آيه سوره ي نساء عمل كرده باشند و قول صحيح تر و بهتر از قول نسخ، همين است و ابن تيميه نيز همين قول را ترجيح داده است.
به اين ترتيب مشخص شد كه هر كس كه كم ترين بصيرت را هم داشته باشد مي داند كه سخن بعضي از نويسندگان معاصر كه مي گويند: جهاد فقط بصورت دفاعي مشروعيت دارد، سخن نادرستي است و ادله اي كه ذكر كرديم نيز با آن تعارض دارد و درست همان است كه ما به تفصيل به آن پرداختيم و اهل علم و تحقيق آن را ترجيح داده اند.هركس در سيره رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ و اصحاب تأمل كند، آن چه ما در خصوص جهاد با مشركان ذكر كرديم برايش روشن خواهد شد و گفته هاي ما را با آيات و احاديث منطبق مي يابد.
خوب است ما نیز شرحی بر این سخن ارایه دهیم. رسول الله صلی الله علیه و سلم تا زمانی که در مکه بود در پی دعوت و زمینه سازی برای تشکیل یک دولت اسلامی شریعت گرا بودند تا توحید بر شرک غلبه پیدا کند .در عهد مکی زمانی که رسول الله در مکه بودند دعوت آیات قتال با کفار بر او نازل نگردید و حکم جهاد با کفار همانند حکم شرب خمر یا شرابخواری طی مراحلی و در زمانهای خاص ی تشریع گردید
در زمانی که رسول الله هنوز هجرت نفرموده بودند و در مکه بودند و در میان کفار دعوت می نمودند خدا آیاتی را بر ایشان نازل می نمود از جمله:
- – {وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا} [المزمل: ۱۰] ترجمه:در برابر چيزهائي كه مي گويند شكيبائي كن، و به گونه پسنديده از ايشان دوري كن.
- – {فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ} [الحجر: ۸۵]ترجمه: پس (اي پيغمبر!) گذشت زيبائي داشته باش (و بزرگوارانه و حكيمانه به دعوت خود ادامه بده و در برابر اذيّت و آزار كفّار شكيبائي كن).
- – {ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ} [النحل: ۱۲۵] یعنی:)اي پيغمبر!( مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهاي نيكو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ايشان به شيوه هرچه نيكوتر و بهتر گفتگو كن؛ چرا كه ) بر تو تبليغ رسالت الهي است با سخنان حكيمانه و مستدلانه و آگاهانه، و به گونه بس زيبا و گیرا و پيدا، و بر ما هدايت و ضلال و حساب و كتاب و سزا و جزا است.( بي گمان پروردگارت آگاه تر )از همگان ( به حال كساني است كه از راه او منحرف و گمراه مي شوند و يا اين كه رهنمود و راهياب مي گردند.
- الله می فرماید: {خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ} [الأعراف: ۱۹۹] . گذشت داشته باش و آسانگيري كن و به كار نيك دستور بده و از نادانان چشم پوشي كن.
- – در راستای موارد مذکور از قرآن کریم الله می فرماید: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(بقره۲۵۶)ترجمه:اجبار و اكراهي در (قبول) دين نيست، چرا كه هدايت و كمال از گمراهي و ضلال مشخّص شده است، بنابراين كسي كه از طاغوت (شيطان و بتها و معبودهاي پوشالي و هر موجودي كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرماني كند و به خدا ايمان بياورد، به محكم ترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت مي رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشكار مردمان را مي شنود و از كردار كوچك و بزرگ همگان آگاهي دارد).
ابن تیمیه می گوید: فكان النبي – صلى الله عليه وسلم – في أول الامر مأمورا أن يجاهد الكفار بالقرآن جهادا كبیرا. قال تعالى في سورة الفرقان وهي مكية }فلا تطع- كبیرا{ ]الفرقان۵۶: وكان مأمورا بالكف عن قتالهم لعجزه وعجز الْمسلمین عن ذلک( الجواب الصحيح لْمن بدل دين الْمسيح لابن تيمية ۱/۷۴) .یعنی: پیامبر در ابتدای کار مامور به جهاد با کفار با قرآن بود که جهاد بزرگ بود)مرادش جهاد دعوتی و زبانی با قرآن است(و این بنا به سوره فرقان است که الله فرموده بود: فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً (فرقان۵۲).
ترجمه:پس (در تبليغ رسالت و دعوت به حق، استوار و كوشا باش و) از كافران اطاعت مكن (و به دنبال هوسها و خرافات ايشان مرو) و با (اسلحه) قرآن با آنان جهاد بزرگ (و همه جانبه تبليغاتي) را بياغاز. امام جصاص رحمه الله یعنی ابوبکر احمد پسر علی رازی است و ملقب به جصاص حنفی است[۱].از بزرگترین فقها و زاهدان و اهل ورع بوده است و مولفات بسیاری از جمله احکام القرآن و ….دارد و در۳۷۰ هجری وفات نمود(مي فرمايد: ولم تختلف الْامة أن القتال كان محظوِرا قبل الهجرة)أحكام القرآن للجصاص ۱/۳۱۱). یعنی: هرگز امت در مورد اینکه قبل از هجرت اینکه قتال و پیکار بکنند محظوِر بوده اند اختلاف نکرده اند. و در مورد مقرر شدن جهاد با جان در برابر در راه الله علما و امت اختلاف نکرده اند
. امام ابن حجر الشافعی المصری العسقلانی رحمه الله و امام شوکانی رحمه الله می فرمایند : فأول ما شرع الجهاد بعد الهجرة النبوية إلى المدينة اتفاقا[۲] یعنی:اتفاق شده است بر اینکه مشروعیت جهاد از شرع اولین بار بعد از هجرت پیامبر به مدینه بوده است. اما شاید شبهه افکنان بگویند اذن جهاد را عده ای عهد مکی دانسته اند
. در جواب ما نظرِ امام ابن قیم الجوزی رحمه الله را عرض می کنیم که در کتابش می فرماید: أن هناك طائفة قالت إن الإ نَ بالجهاد كان بمكة وغلط هذا القول ورده من وجوه منها:أ- أنه لم يكن لهم شوكة في مكة يتمكنوا بها من القتال.ب- أن سياق ۷آية الاذن بالجهاد يدل على أن االاذنَ كان بعد الهجرة قال تعالى }الذين أخرجوا- بغیر حق)حج۴۰٫[۳] یعنی:گفته شده است که اذن به جهاد در عهد مکی بوده است و این غلط است و ردش از دو وجه است:نخست اینکه قدرت وشوکتی در مکه هرگز نداشتند و برایشان تمکین با قتال ممکن نبود.ثانیا اینکه سیاق آیه اذن به جهاد دلالت دارد بر اینکه بعد از هجرت اذن قتال داشته شده است و خدا می فرماید: همان كساني كه به ناحق از خانه و كاشانه خود اخراج شده اند )و از مکه وادار به هجرت گشته اند)حج۴۰٫
پس جواب امام ابن قیم جوزی در کتابش بسیار واضح تر از آن است که بنده تعلیقی بر آن بدهم.امام ابن کثیر دمشقی رحمه الله در تفسیرش می فرماید: وإنما شرع الله الجهاد في الوقت الْاليق به،لانهم لمْا كانوا في مكة كان الْمشركون أكثر عددا فلو أمر الْمسلمون وهم أقل من العشر بقتال الباقین لشق عليهم.. فلما استقروا بالمدينة، وأفاهم رسول الله – صلى الله عليه وسلم – واجتمعوا عليه، وقاموا بنصره وصارت لهم دار إسلام، ومعقلا يلجئون إليه شرع الله جهاد الْعداء.[۴] خلاصه سخن امام ابن كثیر اين است كه مي فرمايد در زمانی که در مکه بودند شرع جهاد با مشرکین تشریع نشد بلکه زمانی بود که قدرت کافی یافتند و مردم بر گردش پیامبر جمع گشتند و این زمان در وقت استقرارشان در مدینه بوده است و آن زمان بود که شرع جهاد با دشمنان تشریع گردید
اما جهاد با جان و نفس به تدریج و در سه مرحله تشریع گشته است:
- نخست :مباح و حلال گشتن قتال و پیکار در راه الله بدون اینکه فرضیت و اجباری در کار باشد،دلیل بر آن این آیه می باشد: {أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ} [الحج: ۳۹، ۴۰] ترجمه: اجازه (دفاع از خود) به كساني داده مي شود كه به آنان جنگ (تحميل) مي گردد، چرا كه بديشان ستم رفته است (و آنان مدّتهاي طولاني در برابر ظلم ظالمان شكيبائي ورزيده اند و خون دل خورده اند) و خداوند توانا است بر اين كه ايشان را پيروز كند. همان كساني كه به ناحق از خانه و كاشانه خود اخراج شده اند (و از مكّه وادار به هجرت گشته اند) و تنها گناهشان اين بوده است كه مي گفته اند پروردگار ما خدا است(حج ۳۹و۴۰).
ابن کثیر رحمه الله در تفسیر این آیه می آورد که هذه أول آية نزلت في الجهاد.[۵]یعنی این اولین آیه است که در مورد جهاد نازل شده است. در واقع در این آیه اذن به معنی اباحه است و مباح را شيخ ابوالحسن الثعلبي آمدی)متوفی ۶۳۱ هجری( این گونه شرح می دهد: هُوَ مَا دَلَّ الدليل السمعي على خطاب الشارع بالتخيير فيه بين الفعل والترك من غير بدل.[۶] یعنی آنچه که دلالت سمعی بر خطاب شارع با مختار بودن در چیزی بین انجام و یا ت رک آن.
یعنی از سخن امام آمدی می فهمیم این مباح دال بر عدم اجبار می باشد.پس اساسا در این مرحله اعداد و تهیه و تدارک لازم است برای مرحله دوم در تشریع جهاد.
- دوم: دکتر علي بن نفيع العلياني در خصوص این مرحله در کتابش شرح می دهد که: الامر بقتال من قاتل المسلمین من الكفار والكف عمن كف عن قتالهم. [۷]یعنی در این مرحله امر به مبارزه با كساني كه با مسلمانان مي جنگند و دست كشيدن از جنگ با كساني كه به اين امر مبادرت نمي ورزند .این مرحله را علمای زیادی مرحله قتال و جهاد دفاعی می دانند
قبل از آوردن ادله در مورد این مرحله شرح یک مطلب برای رفع شبهه لازم است. اینکه علمای اسلام در مورد این مرحله توقف و اختلافاتی دارند.عده ای از علمای اسلام بر جهاد دفاعی متوقف شده اند و جهاد هجومی را نپذیرفته اند از جمله: شيخ عبد الوهاب خلاف درکتابش السياسة الشرعية ص ۷۴ وسيد سابق در کتابش فقه السنة(۳/۱۱۹). وظافر القاسمي در کتابش الجهاد والحقوق الدولية العامة ص۱۷۲ والدكتور/ سعيد رمضان البوطي در کتابش الجهاد في الإسلام و گفته اند جهاد منحصر و حصر شده است صرفا در جهاد و قتال دفاعی.اما عده ای از علما هم جهاد و قتال را در دفاع حصر نکرده اند از جمله: في ظلال القرآن از شيخ سيد قطب رحمه الله در تفسیر سورة التوبة، والشيخ صالح اللحيدان در كتاب الجهاد في الإسلام بین الطلب والدفاع، وعبد الملک البراك در کتابش ردود على أباطيل وشبهات حول الجهاد و بسیاری اشخاص دیگر که ردود بسیاری بر حصر جهاد و قتال صرفا در دفاع نوشته اند که از مجال ما بیرون است
اما کدام قول در این مناقشه صحیح تر است:قول علمای دسته دوم صحیح تر است.چرا که جهاد فقط در دفاع حصر نشده و ادله بسیاری از جمله نزول سوره برائت از کفار مشرک و گرفتن جزیه از کفار اهل کتاب ومجوس وجود دارد و شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب الصارم المسلول رای دسته دوم در عدم حصر قتال و جهاد فقط بر دفاع را تایید می کند آنجا که می گوید: كانت سیرة رسول الله – صلى الله عليه وسلم – قبل أن تنزل براءة يقاتل من قاتله ومن كف يده عاهده وكف عنه.[۸]که در این مورد بیشتر توضیح خواهیم داد ان شاء الله.
دلایل در مورد این مرحله بدین شرح می باشد:
- {وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ} [البقرة: ۱۹۰] . یعنی: و در راه خدا بجنگيد با كساني كه با شما مي جنگند. و تجاوز و تعدی نكنيد زيرا خداوند تجاوزگران را دوست نمي دارد.
امام طبری رحمه الله در تفسیر این آیه می فرماید: أمر فيها المسلمون بقتال من قاتلهم من المشركین، والكف عمن كف عنهم.[۹] يعني: امر به مبارزه با كساني كه با مسلمانان مي جنگند و دست كشيدن از جنگ با كساني كه به اين امر مبادرت نمي ورزند.
- الله می فرماید: قوله تعالى: {فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلا} [النساء: ۹۰] . يعني: بنابراين اگر از شما كناره گیري كردند و با شما نجنگيدند و )بلكه( پيشنهاد صلح كردند، خداوند به شما اجازه نمي دهد كه متعرض آنان شويد )و بلكه موظفید دستي را بفشاريد كه براي صلح به سوي شما دراز شده است(.
امام طبری در تفسیر این آیه می فرماید: أي: إن اعتزلوكم هؤلاء الذين أمرتكم بالكف عنهم وألقوا إليكم السلم، فإن الله لم يجعل لكم عليهم طريقا فلا تعرضوا لهم.[۱۰] یعنی: كناره گیری نمودن از کسانی) نجنگیدند( منع شدید از )جنگ( با آنان و دست درازی کنید بسویشان با صلح.
در این خصوص ابن هشام و ابن قیم با ذکر دلیل از سنت رسول الله گفته اند: وإنه من تبعنا من اليهود فإن له النصرة والاسوة غیرمظلومین ولا متناصرين عليهم…..وإن اليهود ينفقون مع المومنین ما داموا محاربین وإن يهود بني عوف أمة مع الْؤمنین لليهود دينهم وللمسلمین دينهم.[۱۱] یعنی: از يهود نیز هر كس پیروى ما را بكند از يارى و همراهى و برابرى ما برخوردار خواهد شد….. هر گاه يهود بياری مؤمنان در جنگى داخل شدند بايد مخارج جنگ را نسبت بسهم خود بپردازند.يهود بنی عوف با مؤمنان مانند یک ملت و امت هستند، )با اين تفاوت( كه يهود پیرو دين خود و مسلمانان هم تابع دين خود باشند.
.این مرحله یک مرحله مهم بود برای قدرت بیشتر مسلمین و در واقع مرحله قتال دفاعی و صلح و پیمان بود برای افزایش قدرت مسلمین.سوم: امر به جنگیدن با همه کفار در سرزمین هایشان تا هنگامی به صورت ذلیلانه و خاضعانه جزیه بدهند یا اسلام بیاورند و دامنه اسلام با فتح بلاد کفر گسترش یابد و اسلام بر سرزمین ها حاکم گردد( در مورد جزیه برای کسانی که با مفهومش آشنا نیستند خوب است شرحی مختصر بدهیم: در کتاب مصباح المنیر صفحه ۱۰۰ آمده است که: الجزية ما يؤخذ من أهل الذمة والجمع جزي .یعنی جزیه آن چیزی است که از اهل مَه گرفته می شود و جمع جزی است. شيخ منصور بن يونس البهوتى الحنبلى )الْمتوفى۱۰۵۱ه) در کتابش در مورد جزیه: )مأخوذه من الجزاء وهي: مال يؤخذ منهم على وجه الصغار كل عام بدلا عن قتلهم وإقامتهم بدارنا.[۱۲]یعنی از جزاء گرفته شده و آن عبارت است از مالی که از اهل مَه هر ساله به جای کشته شدنشان)حفظ امنیت جانی شان( و اقامتشان در سرزمینمان( دارالاسلام ) گرفته می شود.
علمای اسلام در این مورد اتفاق نموده اند که جزیه از اهل کتاب گرفته می شود و در این امر بر غیر اهل کتاب علمای اسلام اختلاف ورزیده اند.حنفی ها گفته اند: )تؤخذ الجزية من جميع الكفار إلا مشركي العرب فلا تقبل منهم(. یعنی جزیه از همه کفار گرفته می شود به جز مشرکین عرب که از آنان قبول نمی گردد.مالکی ها می گویند: )تؤخذ من جميع الكفار إلا كفار قريش(. از همه کفار به جز کفار قریش گرفته می شود.شافعی ها و حنبلی ها گفته اند: ) تؤخذ من أهل الكتاب دون غیرهم(. از اهل کتاب و غیرهم گرفته می شود.امام ابن حزم می فرماید: )تؤخذ من أهل الكتاب والْجوس(از اهل کتاب و مجوس گرفته می شود.[۱۳] خلاصه اش همین است که جزیه از اهل مَه گرفته می شود كه یک نوع ماليات سرانه است و از اقليتهاي مذهبي به خاطر معاف بودن از شركت در جهاد، و تأمین امن ه يت جان و مال آنان گرفته مي شود.الله اعلم).
دلایل بر تشریع جهاد در این مرحله:
- الله می فرماید: {فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآَتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ} [التوبة: ۵] . ترجمه: هنگامي كه ماههاي حرام )كه م ه دت چهار ماهه امان است( پايان گرفت، مشركان )عهدشكن( را هركجا بيابيد بكشيد و بگیريد و محاصره كنيد و در همه كمينگاهها براي )به دام انداختن( آنان بنشينيد. اگر توبه كردند و )از كفر برگشتند و به اسلام گرويدند و براي نشان دادن آن( نماز خواندند و زكات دادند، )ديگر از زمره شمايند و ايشان را رها سازيد و( راه را بر آنان باز گذاريد. بيگمان خداوند داراي مغفرت فراوان )براي توبه كنندگان از گناهان،( و رحمت گسترده )براي همه بندگان( است
. امام جصاص و امام طبری و امام قرطبی رحمهم الله در تفسیر این آیه می فرمایند:والْمعنی: فاقتلوهم حيث ثقفتموهم من الْارض… وأسروهم، وامنعوهم من التصرف في بلاد الإسلام ومن دخول مكة، واقعدوا لهم بالطلب لقتلهم وأسرهم من قاتلنا منهم ومن لم يقاتلنا. [۱۴]يعني: پیکار کنید با کفار تا زمانی که بر آنان در زمین چیره می شوید…اسیرشان کنید و منعشان کنید از تصرف در بلاد اسلام و داخل شدنشان در مکه.و دواطلبانه برای کشتنشان بنشینید و اسیر کنید کسانی را که از افرادمان را کشته اند و کسانی که هرگز از ما را نکشته اند.
۲-{قَاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ} [التوبة: ۲۹] . ترجمه:با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان كه شايد و بايد) ايمان دارند، و نه چيزي را كه خدا (در قرآن) و فرستاده اش (در سنّت خود) تحريم كرده اند حرام مي دانند، و نه آئين حق را مي پذيرند، پيكار و كارزار كنيد تا زماني كه (اسلام را گردن مي نهند، و يا اين كه) خاضعانه به اندازه توانائي، جزيه را مي پردازند. امام ابن کثیر دمشقی شافعی و امام قرطبی رحمهما الله در تفسیر این آیه فرموده اند: هذه الآية أمر بقتال الكفار وخص أهل الكتاب لكونهم عالمین بالتوحيد والرسل والشرائع خصوصا محمد – صلى الله عليه وسلم – وملته وأمته، فلما أنكروا تأكدت عليهم الحجة عظمت منهم الجريمة، ثم القتال إلى أن يسلموا، أو يعطوا الجزية بدل القتل.[۱۵] یعنی: این ایه امر می کند به جنگیدن با کفار و به خصوص اهل کتاب بخاطر مقامشان در اینکه بر دو امر آگاهند ولی انکارش می کنند توحید و رسالت و شریعت محمد صلی الله علیه و سلم و ملتش و امتش.برآنان حجت موکد شده و جریمه بزرگی دارند و انکار کننده هستند پس یا باید اسلام بیاورند و تسلیم حق گردند یا جزیه بدهند به جای امنیت جانیشان و عدم کشته نشان
3-{وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ} [الأنفال: ۳۹] . ترجمه:و با آنان پيكار كنيد تا فتنه اي باقي نماند (و نيروئي نداشته باشند كه با آن بتوانند شما را از دينتان برگردانند) و دين خالصانه از آن خدا گردد (و مؤمنان جز از خدا نترسند و آزادانه به دستور آئين خويش زيست كنند). پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند (و اسلام را پذيرفتند، دست از آنان بداريد، چرا كه) خدا مي بيند چيزهائي را كه مي كنند (و كيفرشان مي دهد). . علمای سلف در تفسیر این روایت فرموده اند: المراد بالفتنة: الشرك والكفر.والمعنی: إن انتهوا عن الشرك والكفر، إما بالإسلام، أو إعطاء الجزية، فكفوا عنهم[۱۶]. یعنی مراد از فتنه شرک و کفر است و معنی این است که: )کفار و مشرکین(از شرک و کفر دست بردارند با اوردن اسلام یا دادن جزیه، پس از آنان(در این صورت) درگذرید(در صورت انتخاب یکی از این دو راه).
– عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله – صلى الله عليه وسلم – (أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، ويقيموا الصلاة، ويؤتوا الزكاة، فإذا فعلوا عصموا مني دماءهم، وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله)[۱۷] ترجمه:رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود: دستور دارم با مردم بجنگم تا شهادت دهند که معبود برحقي جز يک خدا نيست، و محمد رسول خدا است، و بر پا دارند نماز را، و بدهند زکات را. هرگاه اين کار را نمودند، حفظ نموده اند از من خونها و مالهايشان را مگر به حق اسلام، و حساب )نهان( شان با خداوند تعالي است ۵-اتفاق فقها و امامان مذاهب اربعه: امام جصاص حنفی می گوید: ولا نعلم خلافا بين الفقهاء يحظر قتال من اعتزل قتالنا من المشركين.[۱۸]یعنی: و اختلافی بین فقها در مورد محظور نمودن جنگ با کسانی که از جنگیدن با ما از مشرکین دوری نموده باشند نمی شناسم و نمی دانم.
عبدالغنی المیدانی حنفی دمشقی در کتابش می گوید: وقتال الكفار واجب وإن لم يبدءونا للنصوص العامة) يعني: جنگیدن با کفار واجب است.امام أبو إبراهيم المزني شافعی(متوفی۲۶۴هجری) در کتابش می گوید: فمن كان منهم أهل أوثان، أو من عبد ما استحسن غير أهل الكتاب، لم تؤخذ منهم الجزية، وقوتلوا حتى يقتلوا، أو يسلموا ومن كان منهم أهل كتاب قوتلوا حتى يسلموا أو يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون.[۱۹]یعنی: از بت پرستان و یا کسانی که عبادت می کنند و نیکو می شمارند از غیر اهل کتاب از آنان جزیه نگیرید و با آنان بجنگید تا بکشیدشان یا اسلام بیاورند و اگر از اهل کتاب بودند بجنگید با آنان تا اسلام بیاورند یا جزیه بدهند به صورت خاضعانه و ذلتمدانه.(سابقا در مورد جزیه و اقوال فقها و علمای اسلام توضیحی خلاصه دادیم به آنجا رجوع نمایید).
امام ابن قدامة المقدسي الحنبلی ملقب به امام موفق الدین(متوفی ۶۲۰هجری) می فرماید: ويجب في كل سنة جيش يغيرون على العدو في بلادهم. [۲۰]یعنی: واجب است هر ساله ارتش(مسلمانان) بر دشمن در سرزمینشان تغییراتی ایجاد کنند( از جمله قتال با ارتش کفر برای آنکه بفهمند که ارتش اسلام هیبت پیکار با کافران را دارد و حمله نمودن ارتش مسلمین به حدود به ثغور کفار و دارلکفر (آن هم تحت شرایطی که ذکرش فعلا از بحث خارج است)).
امام ابن قیم جوزی دمشقی رحمه الله (متوفی۷۵۱هجری) شاگرد ابن تیمیه می گوید: ولما نزلت سورة براءة.. أمره فيها أن يقاتل عدوه من أهل الكتاب، حتى يعطوا الجزية، أو يدخلوا في الإسلام، وأمره فيها بجهاد الكفار والمنافقين والغلظة عليهم.. وأمره فيها بالبراءة من عهود الكفار، ونبذ عهودهم إليهم.. فاستقر أمر الكفار معه – صلى الله عليه وسلم – بعد نزول براءة على ثلاثة أقسام: محاربين له، وأهل عهد، وأهل ذمة، ثم آلت حال أهل العهد والصلح إلى الإسلام فصاروا معه قسمين: محاربين، وأهل ذمة والمحاربون له خائفون منه فصار أهل الأرض معه ثلاثة أقسام: مسلم مؤمن به، ومسالم له آمن، وخائف محارب[۲۱] یعنی:هنگامیکه سوره برائت نازل گردید امر شد با اهل مسلمان و پیامبر که با دشمنان اهل کتاب بجنگند تا جایی که جزیه بدهند یا در اسلام داخل شوند و مسلمان گردند.امر شد به جهاد با کفار و منافقین و شدت و غظت بر آنها…وامر شد به بیزاری از پیمانهای کفار و پست شمردن پیمانشان.
امور کفار پس از استقرار پیامبر یا آنان بعد از نزول سوره برائت بر سه قسم بود:محاربین با او،اهل عهد و صلح، اهل ذمه.سپس معاهدین به اسلام و پیامبر دو دسته شدند:محاربین.اهل ذمه،محاربین ترسان و خائف و پنهان با او سه دسته شدند:مسلم شدند و مومن به او گردیدند،صلح بستند با او برای امنیتشان و محارب خائف وپنهانی و ترسان بودند.امام الائمه فی عصرنا سید قطب رحمه الله( او مفکر اسلامی و در ۱۳۲۴هجری قمری در اسیوط مصر دیده به جهان گشود.از کلیه دارلعلوم فارغ التحصیل گشت.ابتدا زبان عربی را در دانشگاه استادی نمود و تدریس می کرد و سپس در وزارت معارف استخدام شد.
ایشان یک عالم مجاهد زاهد ضد احتلالی بود و ضد احتلال انگلیس و آمریکا در مصر و دیگر بلاد اسلامی فعالیتهای جهادی را پایه گزاری نمود و در برابر کفر جهانی ایستاد.ایشان جنبش جهادی را دوباره احیا نمود و روز به روز تا به اواخر عمرش نزدیکتر می گشت به تفکر سلف صالح بیشتر و بیشتر نزدیک می گشت و روی به سوی کمال می گذاشت.سرانجام در ۱۳۸۷هجری قمری شهید گردید.الله رحمتت کند ای امام مجاهدین و ای اصلاح گر ضد احتلال کفار و مزدورین.از مولفاتش:تفسیر فی الظلال القرآن، النقد الأدبي والعدالة الاجتماعية، ومشاهد القيامة في القرآن، ومعالم في الطريق و غیرهم می باشد.[۲۲]
در کتاب تفسیر فی الظلال القرآن در مورد مراحل جهاد و رد بر اینکه جهاد حصر شده بر دفاع مطلق می فرماید: (والسمة الثانية: في منهج هذا الدين هي الواقعية الحركية، فهو حركة ذات مراحل. كل مرحلة لها وسائل مكافئة لمقتضياتها وحاجاتها الواقعية، وكل مرحلة تسلم إلى المرحلة التي تليها.. والذين يسوقون النصوص القرآنية للاستشهاد بها على منهج هذا الدين في الجهاد، لا يراعون هذه السمة فيه، ولا يدركون طبيعة المراحل التي مر بها هذا المنهج، وعلاقة النصوص المختلفة بكل مرحلة منها.. ذلك أنهم يعتبرون كل نص منها كما لو كان نصا نهائيا يمثل القواعد النهائية في هذا الدين. ويقولون وهم مهزومون: إن الإسلام لا يجاهد إلا للدفاع) .ويحسبون أنهم يسدون إلى هذا الدين جميلا بتخليته عن منهجه وهو إزالة الطواغيت كلها من الأرض جميعا، وتعبيد الناس لله وحده، وإخراجهم من العبودية للعباد إلى العبودية لرب العباد لا يقهرهم على اعتناق عقيدته. ولكن بالتخلية بينهم وبين هذه العقيدة.. بعد تحطم الأنظمة السياسية، أو قهرها حتى تدفع الجزية وتعلن استسلامها والتخلية بين جماهيرها وهذه العقيدة تعتنقها أو لا تعتنقها بكامل حريتها.[۲۳]
یعنی: نشانه دوم در برنامه اين آئين:واقعيّت حرکتي است . اين برنامه، حرکتي با مراحل و منازل ويژه خود است . هر مرحله و منزلي داراي وسائل فراخور و همخوان با مقتضيات و نـيازمنديهاي واقعي خويش است . هر مرحله و منزلي هم به مرحله و منزلي مي پيوندد که پس از آن مي آيد. ا ين آئين با مراحل و منازل اين واقعيّت با نظريه هاي صرف ، و همچنين با وسائل خشک و بي جان روياروي نمي گردد… کساني که آيات قرآني را براي گواه بر برنامه این آئـين در جهاد ذکر مي کنند، و اين نشانه را در آن پـيش چشم نمي دارند، و سرشت مراحل و منازلي را نمي شناسند که اين برنامه آن را پشت سرگذاشته است ، و از پـيوند آيات گوناگون با هر مرحله و منزلي از مراحل و منازل برنامه اين آئين بي خبرند، چنين کساني کـار را آشفته مي سازند و آن را سخت به هم مي آميزند، و برنامه اين دين را به کژراهه مي کشند، و قواعد و مقرّرات نهائي را بر آيات قرآني تحميل مي کنند، چيزي که آيات قرآني برداشت آن را ندارد. آنان هر آيه اي را به عنوان يک نصّ نهائي بشمار مي آورند و انگار اين نصّ در ايـن آئين قوانين و مقرّرات نهائي را بيان مي دارد. اين چنين کساني که بر اثر فشار واقعيّت زندگي نوميدانه فرزندان مسلماناني که از اسلام جز عنوان چيزي برايشان نمانده ا ست و دچـار شکست روحي و روانـي گشته اند، مي گويند: اسلام جز براي دفاع جهاد نمي کند! انان گمان مي برند به اين آئين کمک مي کنند اگر اسلام را از برنامه اسلام دور گردانند، برنامه اي که نابود کردن جملگي طاغوتها از کره زمين ، و بنده گرداندن مردمان تنها براي يزدان يگانه جهان ، و بيرون کشاندن ايشان از بندگي بندگان و کشاندن آنان به بندگي پـروردگار مردمان ، در دستور کار آن است . آن هم نه با وادار کردن ايشان به پذيرش عقيده ا سلام ، بلکه با باز کردن راه ميان ايشان و مـيان عقيده ، و آزاد گذاردن آنان در پذيرش يا عدم پذيرش آن البتّه اين کار وقتي ممکن است که سيستمهاي سياسي حاکم درهم شکسته شوند، يا وادار گردند جزيه را بپردازند و تسليم شوند و بگذارند هم مردمان بدين عقيده دسترسي داشته باشند، و بتوانند با آزادي کامل خود آن را بپذيرند يـا نپذيرند.
این سخنان امام سید قطب رحمه الله را با طور و دوره سوه تشریع جهاد که شیخ بن باز بیان نمودند کنار هم می گزاریم و می فهمیم جهاد صرفا دفاع نیست بلکه هجوم هم مشروعیت دارد.
همانطور که شیخ بن باز در فتوایش اشاره نمود دو دسته نظر در مورد نسخ مراحل تشریع با مرحله سوم وجود دارد.۱-عده ای بر این باورند که این مراحل نسخ نشده اند و هر کدام در ظرف زمانی و مکانی خود و با توجه به وضع و حال مسلمین حکمش باقی است۲-عده ای بر این باورند با تشریع مرحله سوم جهاد دیگر مراحل منسوخ گشته اند.که دلایل هر دو طرف را ذکر می نماییم و قول برتر را ذکر می نماییم.
دسته اول: عدم منسوخ شدن مراحل تشریع جهاد:
قولی از شیخ الاسلام مجتهد مطلق ابن تیمیه در کتابش نقل می نمایند که می فرماید: فمن كان من المؤمنين بأرض هو فيها مستضعف أو في وقت هو فيه مستضعف، فليعمل بآية الصبر والصفح والعفو عمن يؤذي الله ورسوله من الذين أوتوا الكتاب والمشركين، وأما أهل القوة فإنما يعملون بآية قتال أئمة الكفر الذين يطعنون في الدين وبآية قتال الذين أوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد وهو صاغرون.[۲۴]
يعني: از مومنین کسانی که در زمین مستعضف و بی قدرتند بایستی به ایه صبر و صفح و عفو کسانی که دشمن خدا و رسولند از اهل کتاب و مشرکین عمل نمایند و اما اهل قدرت قطعا عمل می کنند به آیه جنگ با امامان کفر کسانی که در دین طعن می زنند و به آیه جنگ با اهل کتاب تا زمانی که ذلیلانه و خاضعانه جزیه بدهند.
امام سید قطب رحمه الله می فرماید: إن تلك الأحكام المرحلية ليست منسوخة بحيث لا يجوز العمل بها في أي ظرف من ظروف الأمة المسلمة بعد نزول الأحكام الأخيرة في سورة التوبة، ذلك أن الحركة والواقع الذي تواجهه في شتى الظروف والأمكنة والأزمنة هي التي تحدد عن طريق الاجتهاد المطلق أي الأحكام هو أنسب للأخذ به.. مع عدم نسيان الأحكام الأخيرة التي يجب أن يصار إليها متى أصبحت الأمة الإسلامية في الحال التي تمكنها من تنفيذ هذه الأحكام، كما كان حالها عند نزول سورة التوبة، وما بعد ذلك أيام الفتوحات الإسلامية التي قامت على أساس من هذه الأحكام الأخيرة النهائية سواء في معاملة المشركين، أو أهل الكتاب.[۲۵]
یعنی: اين احكام مرحله اي منسوخ نيستند. بدان گونه كه در هيچ يك از ظروف و شرائطي كه براي ملّت هسلمان پيش مي آيد نتو ان بدانها عمل كرد، پس از آن كه واپسين احكام در سوره توبه نازل گرديده است . چرا كه حركت و واقعيّتي كه ملّت مسلمان در ظروف و شرائط گـوناگـون و در مكا نها و زمانهاي جداگانه با آنها برخورد پيدا مي كند، اين چنين ظروف و شرائط و امكنه و ازمنه است كه – از راه اجتهاد مطلق – مقرّر مي دارد و معيّن مي كند كه كدام يك از احكام مناسب تر است كه در اين ظرف از ظروف و در اين شرط از شروط ، و در اين مكان از امكنه ، و در اين زمان از ازمنه ، بدان عمل گـردد و مطابق با آن رفتار شود. البتّه نبايد فراموش كرد كه بايد واپسين احكام در مدّ نظر باشد و واجب است كار بدانها بينجامد، هر زمان كه ملّت مسلمان در حال و وضعي باشد كه بتواند اين احكام را اجراء و تنفيذ كند. بدان گونه كه حال و وضع ملّت مسلمان در وقت نزول ا ين احكام بر آن بود، و پس از آن نيز در روزگـاران فتوحات اسلامي همچون حال و وضع موجود بود و ملّت مسلمان اين واپسين احكام نهائي را اجراء مي كرد، و برابر دستور آنها رفتار مي نمود، چه با مشركان و چه با اهل كتاب .
شيخ بن باز به عنوان فصل الختام در مورد اینکه مرحله ای از مراحل از دید عده ای منسوخ شده است در جوابشان می فرماید: (وذهب آخرون من أهل العلم إلى أن الطور الثاني لم ينسخ بل هو باق يعمل به عند الحاجة إليه، فإذا قوي المسلمون واستطاعوا بدء عدوهم بالقتال وجهاده في سبيل الله فعلوا ذلك عملا بآية التوبة وما جاء في معناها، أما إذا لم يستطيعوا ذلك فإنهم يقاتلون من قاتلهم واعتدى عليهم ويكفون عمن كف عنهم عملا بآية النساء وما ورد في معناها، وهذا القول أصح وأولى من القول بالنسخ. وهو اختيار شيخ الإسلام ابن تيمية – رحمه الله – [۲۶]
یعنی: اما گروه ديگري از علما معتقدند كه مرحله دوم منسوخ نگشته است بلكه در زمان نياز به آن عمل مي شود. آنگاه كه مسلمانان قوي بودند و توانستند با دشمنان بجنگند و در راهش جهاد كنند، بايد طبق دستور آيه توبه و آن چه از مفهوم آن بر مي آيد به جهاد بپردازند، اما زماني كه توانايي اين كار را ندارند بايد فقط با كساني كه با آن ها مي جنگند، بجنگند و با كساني كه اين كار را نمي كنند، نجنگند. تا به اين وسيله به آيه سوره ي نساء عمل كرده باشند و قول صحيح تر و بهتر از قول نسخ، همين است و ابن تيميه نيز همين قول را ترجيح داده است.
دسته دوم: ادله کسانی که عقیده دارند مراحل مکی و مرحله اول و دوم جهاد با مرحله سوم منسوخ گشته اند:
دیدگاهی دیگر از تفکر نجدیت می گوید: تمام مراحل با مرحله سوم تشریع جهاد نسخ گشته است. كثيرا ما يسمع المسلم عبر وسائل الإعلام صيحات يدعو المجاهدين إلى و ضع السلاح بحجة أننا في المرحلة المكية! هكذا زعموا! غير أ ن الباحث في الشريعة الإسلامية يعلم أن مسألة القتال مرت بمراحل ، أولها الأمر بالصف والعفو، ثم الإذن بقتال من قايلنا، ثم الأمر بقتال المشركين كافة، والمرحلة الأخيرة ناسخة لكل ما قبلها، ومعنى النسخ عند علماء الأصول: “رفع حكم شرعي بخطاب جديد”.[۲۷]
یعنی: بسیار از مسلمانان در وسایل ارتباط جمعی می شنویم که فریاد بر می اورند و مجاهدین را به انداختن سلاحهایشان دعوت می کنند به دلیل اینکه ما اکنون در مرحله مکی هستیم و بایستی مطابق مرحله مکی رفتار کنیم.این چنین گمان می کنند.عالمان به شریعت اسلامی می دانند که مساله قتال طی مراحلی آمده است.اول آنها عفو و گذشت بود سپس اجازه به قتال برای مسلمین داده شد سپس امر به قتال مشرکین همگی و جملگی داده شد و مرحله اخیر نسخ نمود تمامی مراحل قبلی را،معنی نسخ نزد علمای اصولی رفع حکم شرعی با خطاب جدید می باشد.
شیخ المفسرین امام ابن جریر طبری رحمه الله هم بر این باور بوده اند که منسوخ گشته است: فنسخ الله جل ثناؤه العفو عنهم والصفح بفرض قتالهم”. سپس می فرماید: القول بالنسخ عن ابن عباس وقتاد ةٌ والربيع بن أنس . [۲۸]یعنی: خداوند بلندمرتبه عفو و مصافحت با کفار را با فرض قتال با آنها نسخ نمود.در ادامه می فرماید: قول نسخ سخن ابن عباس و قتاده و ربیع بن انس است.
امام قرطبی رحمه الله در تفسیر آیه: فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ(۱۰۹بقره)- . پس گذشت نمائيد و چشم پوشي كنيد تا خدا فرمان دهد (كه در برابرشان چه كار كنيد). بي گمان خداوند بر هر چيزي توانا است. مي فرماید: هَذِهِ الْآيَةُ مَنْسُوخَةٌ بِقَوْلِهِ:” قاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بالله” إِلَى قَوْلِهِ:” صاغِرُونَ ” عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ. وَقِيلَ: النَّاسِخُ لَهَا” فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ. [۲۹]یعنی: این آیه منسوخ گردید به قول الله متعال که می فرماید:بجنگید با کسانی که ایمان به الله ندارند تا به اینجای سخنش می رسد که خاضعانه و ذلیلانه(جزیه بدهند) از ابن عباس نقل گردیده است. و گفته شده ناسخ به آنهاا فاقتلوا المشرکین(با مشرکین بجنگید) می باشد.
امام ابن حزم اندلسی ظاهری رحمه الله می فرماید: ونسخ المنع من القتال بإيجابه. [۳۰] یعنی: و منع از قتال با واجب شدنش نسخ گردیده است. قولی از امام ابن تیمیه نقل می نمایند که فرماید: فَأَمْرُهُ لَهُمْ بِالْقِتَالِ نَاسِخٌ لِأَمْرِهِ لَهُمْ بِكَفِّ أَيْدِيهِمْ عَنْهُمْ.[۳۱]
شيخ شوكاني اليمني رحمه الله (متوفي۱۲۵۰هجري) مي گوید: أما غزو الكفار ومناجزة أهل الكفر وحملهم على الإسلام أو تسليم الجزية أو القتل فهو معلوم من الضرورة الدينية ولأجله بعث الله رسله وأنزل كتبه ومازال رسول الله صلى الله عليه وسلم منذ بعثه الله سبحانه إلى أن قبضه إليه جاعلا لهذا الأمر من أعظم مقاصده ومن أهم شئونه وأدلة الكتاب والسنة في هذا لا يتسع لها المقام ولا لبعضها وما ورد في موادعتهم أو في تركهم إذا تركوا المقاتلة فذلك منسوخ باتفاق المسلمين بما ورد من إيجاب المقاتلة لهم على كل حال مع ظهور القدرة عليهم.[۳۲] یعنی:اما جنگیدن کفار و مناجزه اهل کفر و آمدن آنان بر اسلام یا تسلیم آنان با دادن جزیه و یا کشتن آنان (درصورت ندادن جزیه و مسلمان نشدن) پس آن معلوم از ضروریات دینی است و واضح تر اینکه الله رسولش را مبعوث کرد و کتابش را نازل نمود ……تا به اینجا می رسد که می فرماید: ترک جنگیدن(با کفار) به اتفاق مسلمانان منسوخ گشته است آنچانکه جنگیدن با آنها واجب گشته است در هر حال با ظهور قدرت .
می گویند دین با این تشریعات کامل گشته است و دیگر نعمت ها بر همه تمام گشته است.
اما قول صحیح کدام است:
قول دسته اول در این باب از جمله سید قطب و ابن تیمیه صحیح تر است چرا که این احکام را باید در ظرف مکانی و شرایط زمانی-مکانی آن قرار داد سپس حکم به نسخ آن داد. در این که قتال و جهاد الی الابد حکمش باقی است و نسخ نگردیده است شکی نیست و این را جز لا جهادی های مخرب حماسه ها و افتخارات اسلامی و ذلیل دست کفار و مرتدین و مزدورین انکار نمی نمایند.اما چرا قولی از ابن تیمیه در هر دو نظر آمده است: در مورد اول از کتاب الصارم المسلول آمده است و دومی در کتاب الجواب الصحيح لمن بدل دین المسیح.امام ابن تیمیه در کتاب الجواب الصحیح به طور مطلق به منسوخ شدن همه موارد اذعان نمی نماید و دلیل این سخنمان این است که در کتاب الصارم المسلول به قرینه فرموده است که در شرایط ضعف بر مسلمین است که صفح و عفو داشته باشند و در شرایطی که قدرت بر جهاد یافتند جهاد بنمایند و اسلحه بدست بگیرند و در اجرای شریعت بر زمین دریغ ننمایند .
اما اینجا سوالی شاید پیش آید ظرف مکانی و زمانی کنونی مسلمین کدام است و ما باید به مرحله مکی عمل نماییم یا قتال با کفار.وضعیت رابر مرحله مکی قیاس نماییم یا مرحله مدنی جهاد که امر به قتال ابدی گشته است.بی شک عمل به مرحله مکی نباید نمود چرا که بسیاری از علما هم به منسوخ شدنش اذعان کرده اند و اینکه قتال در هر عصری و زمانی باید باشد.
ظرف مکانی کنونی مسلمین:۱-مسلمین با تشکیل یک دارالاسلام و حکومت اسلامی صاحب قدرت و نیرو گشته اند و اکنون حکومتی وجود دارد که شریعت را تطبیق دهد و الله می فرماید: وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ(مائده۲). ترجمه:در راه نيكي و پرهيزگاري همديگر را ياري و پشتيباني نمائيد، و همديگر را در راه تجاوز و ستمكاري ياري و پشتيباني مكنيد.بر ماست در این امر نیکو که فرصت طلایی برای مسلمین شریعت گرا است استفاده نماییم و تعاون وهمکاری لازم تا دفع فتنه از بلاد مسلمین و دفع کفر و ارتداد و حکام مزدور و..داشته باشیم.
۲-کفار سکولار به سرزمین اسلام وارد گشته اند و بر همه مسلمین به هرنحویی که توانایی دارند و قادرند جهاد واجب است.پس ما بنا به این ظرف مکانی نیز باید اسلحه بدست بگیریم و تا پایان اشغالگری پیکار و قتال کنیم و معلوم می شود که در اینجا عمل به مرحله مکی مناسب نمی باشد. کافر با توپ و تانک و تجهیزات وارد سرزمین مسلمین شده و تار و مار می کند پس آیا عاقلانه ست بدانها خوش آمد گویی کنیم و با آنان دست بدهیم و با صفح و عفو مرحله ی مکی با آنها برخورد کنیم؟؟خیر. عاقلانه این است که وقتی آنان با زور آمدند و اراضی مسلمین را اشغال کردند ما نیز با زور و قدرت ایمانی و جهادی به صف پیکار بایستیم.چرا که الله در مورد فضیلت این امر می فرماید: {إِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ} (صف: ۴).يعني: «خداوند كساني را دوست مي دارد كه راه او صف زده (و يكپارچه) مي جنگند، گويي ايشان بنايي هستند كه از فلز ريخته شده است.
۳-حکام سکولار مرتد و مزدورین محلی بر مسلمین حکم می نمایند و شریعتی غیر از شریعت خدا و پیامبر را بر مردم مسلمان به زور اجرا و جاری می کنند. بر ماست که با زور و قدرت ایمانی و قتالی بر آنان وارد شده و آنان را ساقط نماییم و حکم شرع را زیر پرچم مشخص و امام و خلیفه معین برپا نماییم و تا دفع این مفسدین و مزدورین کفار به قتال بپردازیم.
پس شکی نیست که کسی که قتال را در این زمانه منکر می شود عقیده ای فاسد دارد و کسی جز جاهلان و کوردلان منکر جهاد تا دفع مظالم و کفر وبرپایی سربلندی و عزت مسلمین در زیر یک حکومت اسلامی و اقامه شریعت نمی شود.
[۱] لازم است که معرفی مختصری از این شخص که از کبار علمای اهل سنت حنفی مذهب می باشد داشته باشیم .در ذکر ایشان امده است: هو: أبو بكر أحمد بن علي الرازي الحنفي الْمعروف بالجصاص، على جانب كبیر من الفقه والزهد والورع، من مؤلفاته، الفصول في الْاصول، وأحكام القرآن، وشرح مختصر الطحاوي وغیرها، توفي رحمه الله في بغداد سنة ۴۷۱ ه، انظر: الجواهر الْمضية في طبقات الحنفية ۱/۲۲۰ ت رقم (۱۵۵) ومعجم الْؤلفین ۱/۲۰۵ ت رقم (۱۴۹۹).
[۲] فتح الباري ۶/۴۶٫ ونيل الْاوطار للشوكاني ۷/۲۰۹
[۳] زاد المعاد ۳/۷۰٫
[۴] تفسیر القرآن العظیم۳/۲۱۹
[۵] تفسير القرآن العظيم (۳/۲۱۹) لابن كثير
[۶] الإحكام في أصول الأحكام للآمدي (۱/۱۲)
[۷] أهمية الجهاد في نشر الدعوة الإسلامية ص۱۴۵
[۸] صارم الْسلول ص ۱۳۷
[۹] جامع البيان للطبري ۲/۱۹۵
[۱۰] جامع البيان للطبري۴/۲۰۱
[۱۱] زاد المعاد۳/۶۵٫ وسیرة ابن هشام ۲/۵۰۲
[۱۲] کشاف القناع(۲/۴۳۴)
[۱۳] بدائع الصنائع ۶/۷۸- وتحفة الفقهاء۳/۳۰۷- والمقدمات۱/۳۷۶- والحاوي الكبیر۱۴/۲۸۴- وكشاف القناع ۲/۴۳۵- والمْحلى بالآثار ۵/۴۱۳-
[۱۴] جامع البیان للطبری ۶/۳۲۰- والجامع الاحكام القرآن للقرطبي ۸/۸۹- وأحكام القرآن للجصاص ۱/۳۱۳
[۱۵] تفسیر القرآن العظیم لابن كثیر(۳/۳۳۲). والجامع لاحكام القرآن للقرطبي۸/۱۰۱
[۱۶] الجامع لاْحكام القرآن ۲/۳۵۱- وجامع البيان للطبري۲/۲۰۰-۲/۲۹۶
[۱۷] صحیح مسلم(۲/۳۶)
[۱۸] أحكام القرآن للجصاص (۲/۲۷۸)
[۱۹] مختصر المزني ص (۲۷۰)
[۲۰] المغنى لابن قدامة (۱۳/۸)
[۲۱] زاد المعاد (۳/۱۵۹)
[۲۲] برای اطلاعات بیشتر به این آدرس ها مراجعه فرمایید: الأعلام للزركلي (۳/۱۴۷) ومعجم المؤلفين (۱/۸۰۴) ت رقم (۵۹۶۱)
[۲۳] في ظلال القرآن لسيد قطب (۳/۱۴۳۲)
[۲۴] الصارم المسلول لابن تيمية ص ۲۴۴
[۲۵] في ظلال القرآن (۳/۱۵۸۰)
[۲۶] فضل الجهاد والمجاهدين ص۱۶-مجموع فتاوی شیخ بن باز۲/۴۳۸
[۲۷] القندیل فی رد الاباطیل ص۷
[۲۸] تفسير الطبري: ج ۲ /ص ۵۰۳
[۲۹] الجامع لأحكام القرآن: ج ۲ /ص ۷۱- الناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة-الطبعة: الثانية، ۱۳۸۴هـ – ۱۹۶۴ م.
[۳۰] الإحكام في أصول الأحكام : ج ۴ /ص ۸۲
[۳۱] الجواب الصحيح لمن بدل دین المسیح : ج ۱ /ص ۶۶ .
[۳۲] السيل الجرار: ج ۴ /ص ۵۱۸- الناشر: دار ابن حزم-الطبعة: الطبعة الأولى