شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : من در …. ایران زندگی می کنم مُلای محله ی ما آشکارا برای احزاب سکولار محلی تبلیغ می کند و طرفدار حاکم شدن سکولاریستهاست، آیا پشت سر این مُلا می توانیم نماز بخوانیم؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۱۳: من در …. ایران زندگی می کنم مُلای محله ی ما آشکارا برای احزاب سکولار محلی تبلیغ می کند و طرفدار حاکم شدن سکولاریستهاست، آیا پشت سر این مُلا می توانیم نماز بخوانیم؟

ج: مُلا و مولوی که ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری برای قوانین سکولاریستی به جای قوانین شریعت الله تبلیغ می کند منافقی است که منافق بودن خود را آشکار کرده و تبدیل به کافری مرتد شده است؛ و طبعاً با آنکه اقامه نماز پشت سر اهل بدعت جایز است اما اقامه نماز پشت سر کفار جایز نیست. 

الله تعالی می فرماید: لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ ‏(آل عمران/۲۸) مؤمنان نباید مؤمنان را رها کنند و کافران را به جای ایشان به سرپرستی بگیرند، و هر که چنین کند ( رابطه او با الله قطع شده است و بهره‌ای) وی را در چیزی از الله نیست – مگر آن که (ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیّت و آزار) ایشان مصون دارید و (به خاطر حفظ جان خود تقیه کنید)  – و الله شما را از (نافرمانی) خود برحذر می‌دارد و بازگشت (همگان) به سوی او است.‏

این مُلایی که در دارالاسلام ایران زندگی می کند در موقعیتی قرار ندارد که بخواهد از ترس جانش در برابر کفار سکولار تقیه کند بلکه مشمول کسانی می شود که الله تعالی در موردشان می فرماید: وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ‏(مائده/۵۱) هرکس از شما اینها را (این کفار را) به سرپرستی بپذیرد بدون شک او از زمره ایشان بشمار می آید و یکی از اینها محسوب می شود.

 یعنی فقط کافی است که شخص موجود در دارالاسلام و جماعت مسلمین بداند و آگاه باشد که این ۵ دسته از کفار وجود دارند: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ [زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها](حج/۱۷) بعد بگوید من خواهان حاکم شدن یکی از این کفار و حاکمیت قوانین این کفار به جای حاکمیت جماعت مسلمین هستم و اطاعت خودم را از قوانین شریعت الله می گیریم و به حاکمیت و قوانین یکی از این کفار می دهم، در چنین حالتی این شخص بدون شک مرتدی است که یکی از همان کفار خواهد بود چون ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری در ۴ معنی و مفهوم دین یعنی ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش خودش را شبیه به این کفار کرده و بر اساس «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم»[۱] یکی از همان کفار است و این شخصی که با این شرایط این ۴ معنی و مفهوم دین را برای – وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] می خواهد و برای آن تبلیغ می کند خودش نیز جزو یکی از کفار سکولار است.

چنین افرادی را تنها با عدم اقامه ی نماز پشت سر آنها رها نکنید تا علاوه بر خلاص شدن از دست امثال شما راحتتر بتوانند به اشغالگری و تخریبات خود در منابر رسول الله صلی الله علیه وسلم که از مراکز قدرت هستند ادامه دهند بلکه این منافقین آشکار شده را از کانالهای شرعی و با توسل به قدرت جماعت و مردمی از منابر رسول الله صلی الله علیه و سلم و مدارس دینی دور بریزید و این مرکز قدرت را همچون سایر مراکز قدرت از نجاست این موجودات پاک کنید.


[۱]  أبو داود (۴۰۳۱) واللفظ له، وأحمد (۵۱۱۴) و العراقي، تخريج الإحياء ۱/۳۵۹ /  أحمد شاكر، تخريج المسند لشاكر۷/۱۲۲ /  الألباني، صحيح الجامع ۲۸۳۱

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : در حدیثی از پیامبر دیدم که می گوید مردم بر دین حاکمان خود هستند؛ اما می بینیم که در آمریکا و اروپا و روسیه و چین و خیلی از کشورهای دیگر مردم دینی دارند و حکام دینی دیگر و مردم تابع دین حکام خودشان نیستند. 

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۱۲:  در حدیثی از پیامبر دیدم که می گوید مردم بر دین حاکمان خود هستند؛ اما می بینیم که در آمریکا و اروپا و روسیه و چین و خیلی از کشورهای دیگر مردم دینی دارند و حکام دینی دیگر و مردم تابع دین حکام خودشان نیستند. 

ج: رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً .[۱] یا با لفظ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.[۲] هرکس ‏بمیرد و فاقد امام و رهبر باشد با مرگ جاهلیت مرده است. پس هر شخص مسلمانی نیاز به امام و رهبر و حاکم مسلمانی دارد و اگر نمی خواهد با مرگ جاهلی بمیرد باید اهل جماعت شود؛ اما این جمله که «النّاسُ عَلي دينِ مُلُوكِهِمْ» سخن حقی است اما حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست.[۳] اگر کسی مفاهیم و معانی چهارگانه ی دین را نداند به سادگی در درک این سخن حکیمانه و اکثر مواردی که کلمه ی دین به کار رفته است دچار اشتباه می شود.

دین یعنی:۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش؛ حالا اگر شما در هر کشوری سکونت داشته باشید در این موارد تابع همان کشور و رهبریت آن کشور نیستید؟ قطعاً هستید. پس هر مردمی در هر سرزمینی که زندگی می کنند این ۴ معنی و مفهوم دین را به حاکم آن جامعه می دهند و در این ۴ معنی و مفهوم دین تابع همان حاکم و حاکمیت و نظام هستند.

در تفسیر امام بغوی و امام قرطبی در مورد این آیه که الله تعالی می فرماید: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (إسراء/۷۱) ‏روزی همه انسانها را همراه با رهبرانشان فرا می‌خوانیم، آمده است که ابن عباس گفته است: بِإِمَامِ زَمَانِهِمُ الَّذِي دَعَاهُمْ فِي الدُّنْيَا إِلَى ضَلَالَةٍ أَوْ هُدًى، در روز قیامت مردم با حاکم و رهبر زمان و معاصرشان صدا زده می شوند، اگر چه این رهبران آنها را به سوی گمراهی یا هدایت دعوت کرده باشند. و الله تعالی می فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا(انبیاء/۷۳) ما آنان را پیشوایان و رهبرانی قرار دادیم که برابر دستور و حکم و قوانین ما (مردم را) رهبری می‌کردند، و می فرماید:  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ (قصص/۴۱) ‏و ما آنان را رهبران و پیشوایانی کردیم که مردمان را به سوی آتش جهنم می‌خواندند.

سعید بن مسیب نیز می گوید: مردم در روز قیامت به همراه رهبرانشان جمع می شوند در خیر و شر.[۴] پس نگاه کن اهل کدام سنت هستی؟ اهل سنت اسلام یا اهل سنت سکولاریسم و یهودیت و یا اهل سنت سایر کفار؟ در کنار این نگاه کن اهل کدام جماعت هستی؟ اهل جماعت و دارالاسلام مسلمین یا اهل جماعت دارالکفرهای سکولار؟ اینجاست که امام و رهبر و حاکم و دینت هم مشخص می شود. اگر امام و رهبرت رئیس جمهور آمریکا یا آلمان یا سوئد و استرالیا و روسیه و چین و سایر دارالکفرهاست اگر جزو معذروین نباشی که توان هجرت به جماعت مسلمین و دارالاسلام را نداشتی: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا (نساء/۹۸) ‏مگر بیچارگانی از مردان و زنان و کودکانی که کاری از آنان ساخته نیست و راه چاره‌ای نمی‌دانند،‏ باید در روز قیامت پشت سر همین رهبران کافر سکولار قرار بگیری و مومنین که اهل سنت اسلام و اهل جماعت مسلمین هستند نیز پشت سر رهبر و امام زمان حاکم برخوردشان قرار می گیرند و تمام این رهبران جماعت مسلمین به همراه پیروانشان جزو امت رسول الله صلی الله علیه وسلم و در صف رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار می گیرند همچنانکه پیروان سایر کفار  1- الَّذِينَ هَادُوا ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا  (حج/۱۷) کفار سکولار و یهودی و نصرانی و مجوس و صابئی هم جزو صف همان رهبران کافر خودشان قرار می گیرند.   

البته دقت داشته باشیم که در دارالاسلام پشت سر فلان رهبر مومن اهل پرهیزگاری بودن یا پشت سر فلان رهبر مسلمان اهل بدعت و فاجر و ستمگر بودن و به این شکل اهل جماعت شدن به این معنی نیست که در دنیا و قیامت پیروان مثل رهبران متقی یا رهبران فاجر محسوب می شوند بلکه هر یک جداگانه مورد ارزیابی قرار می گیرند و هر یک باید جداگانه حساب و کتاب خاص خودشان را پس بدهند، امام احمد بن حنبل که با وجود آنهمه شکنجه و اذیت و آزار اهل جماعت می ماند و از قتال فتنه پرهیز می کند حساب و کتاب خودش را می دهد و مامون و معتصم و واثق معتزلی رهبران فاجر و ظالم «مُلْكًا جَبْرِيّاً» جماعت مسلمین در زمان عباسیان هم باید پاسخگوی اعمال خودشان باشند.


[۱]  مسند أحمد، مسند الشاميين ۱۶۸۷۶٫وأخرجه ابن أبي عاصم في “السنة” (١٠٥٧) ، وأبو يعلى (٧٣٥٧) ، وابن حبان (٤٥٧٣)

[۲]  أحمد في (مسنده ۴: ۹۶) وابن حبان في (صحيحه ۷: ۴۹) والأصفهاني في (حلية الأولياء ۳: ۲۲۴) قول النبي (صلى الله عليه وآله): (من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية) وكذلك يروي ابن أبي عاصم في كتاب (السنة ص۴۸۹)، والهيثمي في (مجمع الزوائد ۵: ۲۲۴)، وقال الألباني عنه: إسناده حسن ورجاله ثقات، قول النبي  (صلى الله عليه وآله): (من مات وليس عليه إمام مات ميتة جاهلية).

[۳] ملا علي قاري، الأسرار المرفوعة  352 / محمد بن محمد الغزي، إتقان ما يحسن  2/660

[۴]   الخازن، تفسير الخازن لباب التاويل في معاني التنزيل،ج۳ص۱۳۸/  البغوي، تفسير معالم التنزيل

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : اگر حاکمی بخواهد یکی از احکام شریعت مثل حجاب را در جامعه پیاده کند و عده ای به بهانه ی عدم اجرای مسائلی دیگر با اجرای این حکم نیز مخالفت کنند حق با کدام یک است؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۱۱:  اگر حاکمی بخواهد یکی از احکام شریعت مثل حجاب را در جامعه پیاده کند و عده ای به بهانه ی عدم اجرای مسائلی دیگر با اجرای این حکم نیز مخالفت کنند حق با کدام یک است؟

ج: بر اساس قاعده ی « دَرْءُ المَفَاسِدِ مُقَدَّمٌ عَلَى جَلبِ المَصَالِحِ»[۱] اساس، مبنا، حکمت و هدف قانون شریعت الله رساندن خیری است که به مصلحت شخص است و دور کردن شر و مفاسدی است که به ضرر آنهاست. در کنار این حقیقت: قول ارحج این است که دور کردن مفاسد و چیزهای ضرر رسان و بد، مقدم بر به دست آوردن مصالح و چیزهای خوب است، چون شخص مکلف مامور به ترک چیزهای حرام و بد است اما جهت عمل به امور خیری که به آن دستور داده شده است تنها به اندازه ی توانائی و قدرت تکلیف دارد چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: فَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عن شيءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وإذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا منه ما اسْتَطَعْتُمْ.[۲]  اگر شما را از کاری منع نمودم (بی قید و شرط) از آن بپرهیزید و اگر شما را به کاری امر کردم، در حد توان و استطاعت به آن بپردازید.

گاه اتفاق می افتد که خود همین مصلحتها با هم تداخل پیدا می کنند یا همین مفاسد هم با هم تداخل پیدا می کنند و شخص مجبور است بین یکی از این مصالح یکی را انتخاب کند و بین این مفاسد هم یکی را انتخاب کند، زمانی که مصالح با هم تداخل پیدا می کنند مصلحت بالاتر بر مصلحت پائینتر و مصلحت عمومی بر مصلحت فردی و خاص ترجیح داده می شود، مثلاً الله تعالی به عنوان عملی بازدارنده فریضه ی ترساندن دشمنان با اسلحه را دستور می دهد و می فرماید: وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُمۚ(انفال/۶۰)  برای (جهاد با) آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی نظامی و اسبهای ورزیده آماده سازید، تا به وسیله ی آن دشمنِ الله و دشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را هم به هراس اندازید که آنها را نمی‌شناسید (مثل کفار پنهان داخلی و مومنین اهل بغی و…) و الله آنان را می‌شناسد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در تفسیر این آیه می فرماید: «أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ» [۳]آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است. 

واضح است که الله تعالی جهت انجام فریضه ی ترساندن این دشمنان و هراس افگن و ارهابی بودن در برابر این دشمنان، ما را به تهیه ی انواع اسلحه های نظامی در حد توانمان و آمادگی های نظامی دستور داده است که در نتیجه ی آن منفعتی عمومی به جماعت و دارالاسلام و مومنین و اهل جهاد و آزاد سازی زمین می رسد، در کنار این، امور دیگری فردی و یا حتی عمومی پائینتری مثل تجهیز دانشگاه یا بیمارستان یا رفع مشکلات اقتصادی مردم و غیره وجود دارد؛ حالا داشتن فلان اسلحه ی پیشرفته ی نظامی در اولویت است یا مثلاً اضافه کردن حقوق کارمندان دولت؟ قطعاً داشتن این اسلحه و پادگانهای مختلف نظامی و آموزشی در اولویت است؛ چون بدون قدرت نظامی و اسلحه، با حمله ی دشمنان و اشغال سرزمینمان همه ی آنچه ساخته ایم نیز نابود شده و از بین می رود و بقای سایر امور به میزان قدرت نظامی حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام بستگی دارد، پس اگر پولی هست و بین دو مصلحت ساخت یک موشک و ساخت یک بیمارستان و مدرسه و اسفالت کردن یک جاده و امثالهم مانده باشیم چنین پولی را جهت ساخت یک موشک و اسلحه ی نظامی پیشرفته و استراتژیک هزینه می کنیم و به این شکل بین دو یا چند مصلحت، مصلحت بالاتر و عمومی تر را انتخاب می کنیم.  

 در کنار این، اگر مفاسد هم با هم درگیر و تداخل پیدا کردند مفسده و شر کوچکتر جهت دورکردن و پرهیز از مفسده ی بزرگتر انتخاب می شود، مثل کاری که خضر با سوراخ کردن کشتی آن بینوایان کرد و مفسده ی بزرگتر را با مفسده ی کوچکتر دفع کرد و مانع از غصب کشتی توسط پادشاه شد. یا الله تعالی می فرماید: وَالْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۲۱۷)، یا اهل علم تحمل مفسده ی حاکم ظالم بر دارالاسلام را بر انقلاب و قیام نارس و قتال الفتنه و جنگ مسلحانه ی منتهی به فتنه که زیانبارتر و وحشتاناکتر است ترجیح داده اند.[۴]   

فقه موازنات و موازنه و تشخیص و وزن کشی جهت تشخیص این موارد هم در مواردی کار اهل فقه و فهم و حکمت است و هر شخصی توانائی این وزنکشی بین مفاسد و مصالح را ندارد. البته برای مومنی که خودش را تسلیم قانون شریعت الله کرده است بین انتخاب خوب و بد هرگز بر سر دو راهی قرار نمی گیرد بلکه یا بین خوب و خوبتر مجبور به انتخب یکی می شود یا بین بد و بدتر.

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : اگر حاکمی بخواهد یکی از احکام شریعت مثل حجاب را در جامعه پیاده کند و عده ای به بهانه ی عدم اجرای مسائلی دیگر با اجرای این حکم نیز مخالفت کنند حق با کدام یک است؟

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :اگر راهپیمائی حرام است چرا خودتان در مناسبتهای مختلف انجامش می دهید؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۱۰: اگر راهپیمائی حرام است چرا خودتان در مناسبتهای مختلف انجامش می دهید؟

ج: اگر به راهپیمائی همچون یک ابزار مثل اسلحه و ماشین و تلویزیون و غیره نگاه کنیم متوجه می شویم که از این ابزارها هم می توان استفاده ی مثبت کرد هم منفی. هم می توان با یک اسلحه از دارالاسلام و دین و جان و ناموس و سایر ضروریات دفاع کرد و دارالکفرها را آزاد نمود و هم در مخالفت با شریعت الله از آن استفاده کرد.

کسانی که اهل جماعت نمی شوند و مسیر صحیح امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی را از کانال صحیح آن انجام نمی دهند و مسیر «عبدالله بن سبأ» را طی می کنند و دست به راهپیمائی و اغتشاش می زنند که در نهایت به جماعت مسلمین صدمه وارد می شود کارشان غیر شرعی و انحرافی است؛ اما  هر جمعی از مسلمانها كه دسته جمعی به راهپیمائی یا هر کار جمعی بروند به شرطی كه آن حركت دسته جمعی، «یَغیظُ الْكُفَّارَ»، كفار را به غیض در بیاورد و باعث خشم کفار شود این عمل صالح است.

الله تعالی می فرماید:لاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ‏(توبه/۱۲۰) و گامی به جلو برنمی‌دارند که موجب خشم کافران شود، و به دشمنان دستبردی نمی‌زنند (و ضرب و قتل و جرحی نمی‌چشانند و اسیر و غنیمتی نمی‌گیرند) مگر این که به واسطه آن، عمل صالح و کار نیکوئی برای آنان نوشته می‌شود (و پاداش نیکوئی بدانان داده می‌شود). بیگمان الله پاداش نیکوکاران را (بی‌مزد نمی‌گذارد و آن را) هدر نمی‌دهد.‏

مثلاً مسلمین بعد از ایمان آوردن عمر بن خطاب به صورت دسته جمعی به سمت کعبه تکبیر گویان راهپیمائی کردند و برای اولین بار آشکارا در اطراف کعبه نماز خواندند[۱] و این حرکت دسته جمعی مومنین هم باعث غیض و خشم کفار سکولار شد و هم شکوه و هیبت کفار سکولار را در هم شکست و باعث تقویت روحیه و جبهه ی مومنین شد.

بدون شک حضور فعال ما در شوراهای مختلف و انجمن های صنفی و نهادهای مردم نهاد و سایر مراکز قدرت جهت انتخاب مومنی فقیه و متخصص و توانا به جای جاهلین و دارودسته ی منافقین و طرفداران احزاب سکولار محلی حركت دسته جمعی شرعی و عمل صالحی است که باعث «یَغیظُ الْكُفَّارَ» می شود و كفار را به غیض در می آورد.

حتی حضور فعال در نمازهای جمعه و جماعتها و پرکردن مساجد و برگزاری دسته جمعی عیدهای فطر و قربان و سایر امور جمعی که باعث غیض و خشمگین شدن کفار می شود «عمل صالح»ی است که در وضع موجود باید به عنوان یک ابزار و اسلحه در جنگ نرم و روانی با کفار آشکار و پنهان داخلی از آن استفاده کرد. 


[۱] سیره ابن هشام ج۱ ص۲۱۵-۲۱۷

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۹:  لا اکراه فی الدین با اصرار حکومت بر اجرای احکام تضاد ندارد؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۹:  لا اکراه فی الدین با اصرار حکومت بر اجرای احکام تضاد ندارد؟

ج:الله تعالی می فرماید:لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏(بقره/۲۵۶) اجبار و اکراهی در (ورود به) دین نیست، چرا که هدایت و راه راست و راه نجات از گمراهی و سرگردانی و راه کج و راه هلاک مشخّص شده است، بنابراین کسی که  کفر کند به طاغوت ( شیطان و در میان انسانها کفار ۵گانه ی آشکار: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷)) و این طاغوتها را زیر پا بگذارد و دفن کند و نادیده بگیرد و به دنبال آن و به الله ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز چنگ زده است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد و الله شنوا ودانا است

دین هم یعنی: ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش. زمانی که شخص وارد دین اسلام می شود و جماعت و دارالاسلامی توسط مسلمین شکل می گیرد و یکی از شهروندان دارالاسلام می شود در واقع این ۴ معنی و مفهوم دین را از دین سکولاریسم و سکولاریستها (=مشرکین=احزاب) گرفته و به دین اسلام داده است و شخصی هم که ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری وارد حاکمیت یکی از دارالکفرهای سکولار می شود چه بخواهد چه نخواهد این ۴ معنی و مفهوم دین را به سکولاریسم و سکولاریستها می دهد و به این شکل وارد دین سکولاریستها می شود؛ لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (کافرون/۶) که در برابر کفار سکولار و دین سکولاریستی آنها گفته می شود در اینجا درک و فهم می شود.

اگر کسی معنی کامل دین را متوجه نشود به سادگی در فهم «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» دچار اشتباه می شود و چنین متوهم شود که «کلاً» در پذیرش یا عدم پذیرش دین مختار و آزاد است در حالی که بالاجبار شخصی که در مجتمعات تحت حاکمیت یکی از احزاب دین سکولاریسم زندگی می کند یا در جوامع تحت حاکمیت یکی از شریعتهای اسلام زندگی می کند «در عمل» تابع دین آنهاست، چه بخواهد چه نخواهد، و انسان بی دین مطلقاً وجود ندارد و آزادی شخص مثلاً در دارالکفرهای سکولار تا این حد است که مختار است در «قلب و زبان» یکی از شریعتهای دین اسلام را قبول کند یا یکی از احزاب دین سکولاریسم را اما در «عمل» مجبور به پذیرش ۴معنی و مفهوم دین سکولاریسم است.

البته ماهیت عقیده و امور قلبی و ذهنی به گونه ای است که نمی توان کسی را مجبور به پذیرش اموری در این زمینه کرد و ماهیت آنها اجبار بردار نیست و پذیرش امور عقیدتی و قلبی نیز مثل کسب علم دست دیگران و حتی دست خود شخص نیست بلکه بعد از یاری و اذن الله به مقدمات و اسبابی وابسته است که شخص تهیه کرده و تصدیق یک عقیده و یا کسب یک علم ثمره ی این مقدماتی است که شخص تدارک دیده است و چنانچه این مقدمات و اسباب در مسیر صحیح نباشد شخص به عقیده ی صحیح و علم مورد نظر دست پیدا نمی کند و به اصطلاح رفوزه می شود، اما اگر مقدمات و اسباب مناسب و صحیح فراهم شدند نه خود شخص و نه هیچ عبدی نمی تواند مانع نتیجه و تصدیق و کسب عقیده و علم شوند؛ در مساله ی یادگیری سواد خواندن هم قاعده همین است، همینکه اسباب یادگیری الفبا و کلمات را فراهم کردی و قادر به خواندن شدی اگر تابلو یا نوشته ای را جلو شما بگذارند نه خودت و نه هیچ عبدی نمی تواند مانع از این شود که شما این مطلب را نخوانی؛ شما مسیری در یادگیری خواندن را طی کرده ای که چه بخواهی چه نخواهی منجر به خواندن مطالب خواهد شد و کسی نمی تواند و حتی خودت هم نمی توانی مانع از خواندن این نوشته هایی که می بینی شوی. مقدماتی برای خواندن مطالب فراهم کرده ای و نتیجه ی حتمی و قطعی آن هم همین است.  

فرق بین انسان و جن با حیوان و سایر موجودات در اختیار است و انسان با اختیاری که دارد می تواند مقدمات خواندن مطالب را فراهم کند و ثمره ی آنرا ببیند، عسل بخورد و منتظر نتیجه اش باشد یا سم بخورد و نتیجه اش را ببیند، الله که این اختیار را به بنده اش داده به معنی رضایت او به سم خوردن بنده اش نیست همچنین راضی به کافر شدن بنده اش نیست و تنها دین اسلام را حق می داند: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ (آل عمران/۱۹) و هر کسی غیر از اسلام دینی دیگر را انتخاب کند هرگز از او پذیرفته نمی شود، و او در آخرت از جمله ی کسانی است که ضررمند و بازنده شده اند : وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آعمران/۸۵) پس شخص با آنکه الله به چیزی غیر از اسلام راضی نیست اما با اختیاری که دارد در انتخاب عقیده و دین می تواند با مقدماتی که چیده عقاید مختلفی را انتخاب کند و قطعاً نتیجه ی این مقدمات و عقیده را در دنیا و قیامت ببیند. به همین دلیل کسانی که:

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۹:  لا اکراه فی الدین با اصرار حکومت بر اجرای احکام تضاد ندارد؟

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :امثال ابوحنیفه مدافع مذهب خبیث ارجاء یا صلاح الدین ایوبی اشعری یا شماها بر چه اساسی شیعیان را جزو ولی امر می دانید در حالی که…

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۸: امثال ابوحنیفه مدافع مذهب خبیث ارجاء یا صلاح الدین ایوبی اشعری یا شماها بر چه اساسی شیعیان را جزو ولی امر می دانید در حالی که اینها اولاً فقط ۱۲ امام را اولی الامر می دانند علاوه بر آن از مجلسی در بحار الانوار، ج ۱ ، ص ۱۸۳ از جعفر صادق حدیث دارند که دین از حکومت جداست. نگاه کنید: الملوک حکام ناس، وعلماء حکام على الملوک. این یعنی حاکم می تواند اهل علم فقهی نباشد و سکولار باشد و چند اخوند در اختیار داشته باشد مثل صفویه و قاجاریه و عربستان کنونی و غیره و دقیقا مخالف طرح ولایت فقیه خمینی و مورد دیگر اینکه خمینی به اهل سنت کردستان می گوید اگر از حکومت ما اطاعت نکنید مسلمان نیستید.

ج: زمانی که در مورد شیعه زیدی یا جعفری یا حنفی یا مالکی و شافعی و در کل، هر یک از مذاهب  و تفاسیر اسلامی و یا هر یک از ائمه و بزرگان مذاهب مختلف اسلامی صحبت می کنیم به عنوان مقدمه ی ورود به بحث،  به چهار نکته ی مهم دقت داشته باشیم و گرنه به سادگی ممکن است از منهج صحیح اهل سنت و جماعت منحرف شده و در مورد آنها دچار اشتباه شویم :

  1. مودبانه و بدور از توهین و التعییر و سرزنش و رسواگری و ترور شخصیت، دیدگاه مستدل خود به «العلم» (قرآن و احادیث صحیح) را تنها به عنوان یک دیدگاه و تأویل و اجتهاد در برابر دیدگاه و تأویل و اجتهاد سایر مسلمین مخالف خود بیان کنیم و هرگز دیدگاه شخصی یا مذهبی خود را معادل اجماع شورا و معادل اسلام ندانیم و خود را معیار و محک قرار ندهیم و دچار این حماقت و تکبر شویم که هر کسی با ما مخالف بود با اجماع و اسلام مخالف بوده باشد.
  2. سخنی را که مورد نقد قرار می دهیم یا به آن استناد می کنیم با بررسی پس و پیش این جمله و سایر آثار گوینده، منظور واقعی او را بیاوریم و دچار سهل انگاری و یا تحریف و قیچی کاری نشویم که در واقع نوعی خیانت است که نشان از ضعف در استدالال یا کینه ی نابجا و لجبازی و در کل، دور ریختن انصاف و عدالت در مورد مخالفین است.
  3. می دانیم که هر مذهب اسلامی دارای فرقه ها و انشعابات مختلفی است، پس فرقه های مختلف و دیدگاههای مختلف میان مذاهب و تفاسیر اسلامی را از هم جدا کنیم و با بررسی یک فرقه یا تفکر، در مورد کل مذهب یا سایر فرق و دیدگاهها نظر ندهیم. چون این روزها التحریش و کار توطئه آمیز «مثلث دروغساز» به جائی رسیده که با ذکر عقاید و رفتارهای غلاة میان شیعه به قضاوت در مورد کل شیعیان می نشینند، یا با ذکر افکار و تفاسیر منحرفین و یا غلاة میان فرقه های معروف به اهل سنت به قضاوت در مورد کل اهل سنت می نشینند.
  4. به احادیث و روایاتی که نزد هر یک از مذاهب و تفاسیر اسلامی ضعیف و متروک تشخیص داده شده است استناد نکنیم هر چند در کتب معتبر گذشتگان هر یک از مذاهب اسلامی نیز آمده باشند، بلکه دیدگاه امروز محدثین و اهل فقه معاصر آنها را بیاوریم. فقط کافی است که در نظر بگیرید کسی چون آلبانی چند هزار روایت دروغین و ضعیف را از میان کتب معتبر فرقه های معروف به اهل سنت بیرون کشیده است و این روایات ضعیف چند جلد شده اند؟

به هر حال، شیعیان بر اساس تأویل از آیاتی چون «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ »(بقره/۱۲۴) پیمان من (که امامت و پیشوائی است) به ستمکاران نمی‌رسد؛ عده ای از آنها بر این باورند که این مقام رهبریت تنها مختص امامان ۱۲گانه است،[۱] و هرگز رهبران جائر و ستمگر و مستبد «مُلْكًا عَاضًّا، مُلْكًا جَبْرِيّاً»[۲] مثل معاویه و سایر شاهان اموی و عباسی و عثمانی و غیره را به عنوان رهبر و حاکم بر دارالاسلام نمی پذیرند،[۳]و پذیرفتن حاکمیت چنین ظالمینی را به منزله ی نسبت دادن ستمگری به الله می دانند که الله از چنین ستمگری منزه است،[۴]به همین دلیل در زیر پرچم آنها نیز جهاد نمی کنند و در نمازهای جماعت و عیدین و سایر مناسک پشت سر آنها را هم شرعی نمی دانند و حتی از رجوع و دادخواهی به سلطان جائر نیز پرهیز می کنند.[۵]

البته این واکنش هر مومنی در برابر حکام ظالم و جائر و مستبد است اما در حالت ضرورت و اضطرار چه؟  هر مومنی در حالت عادی غذای سالم حلال می خواهد و واکنش هر مومنی در برابر گوشت مردار و خوارک حرام واضح و روشن است اما اگر شخص در حالت ضروت و اضطرار جهت حفظ جانش قرار گرفت چه؟ اگر مثل حسن بن علی و عبدالله بن عمر و حسین بن علی و آنهمه صحابی در حالت ضرورت و اضطرار در برابر بدعت شاهیگری مُلْكًا عَاضًّا معاویه قرار گرفت چه؟

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :امثال ابوحنیفه مدافع مذهب خبیث ارجاء یا صلاح الدین ایوبی اشعری یا شماها بر چه اساسی شیعیان را جزو ولی امر می دانید در حالی که…

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :آیا اینکه در تریبون نمازهای جمعه در اغتشاشات ۱۴۰۱ش بیان شد که آزادی مردم مهمتر از اجرای احکام اسلامی است لطفاً توضیح دهید این کلام شرعی و اسلامی است؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س:۷  آیا اینکه در تریبون نمازهای جمعه در اغتشاشات ۱۴۰۱ش بیان شد که آزادی مردم مهمتر از اجرای احکام اسلامی است لطفاً توضیح دهید این کلام شرعی و اسلامی است؟

ج: الله تعالی به صورت واضح و روشن می فرماید: وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً‏ (احزاب/۳۶) هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که الله و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند و حکم صادر کرده باشد و سخن را به پایان برده باشند) حق انتخاب و اختیاری از خود در آن ندارند (و اراده و آزادی عقیدتی، قلبی، زبانی، مالی و بدنی ایشان باید تابع اراده الله و رسول باشد). هر کس هم از دستور الله و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می‌گردد.‏

در اینجا «آزادی» اعضای دارالاسلام توسط قانون اساسی که برگرفته از شریعت الله است تعریف و مرزبندی می شود و این قانون شریعت است که تعیین می کند شخص در داشتن چه عقاید و بیان چه افکار و انجام چه اعمالی آزاد است «مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ » (قصص/۶۸) و مردمان (پس از صدور حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم درباره چیزی و کسی) حق انتخاب و اختیار ندارند؛ البته این تنها مختص دین اسلام نیست بلکه تمام دارالکفرهای سکولار و غیر سکولار مرزهای هم «آزادی» شهروندان خود را بر اساس قوانین حاکم بر جامعه تعریف و مرزبندی کرده اند و «آزادی» شخص تا جائی است که قانون اساسی جامعه تعیین کرده است و چنانچه شخص با شعار آزادی مورد نظر خودش بخواهد قانون اساسی را نادیده بگیرد چنین شخصی به عنوان یک مجرم اخلالگر و هرج و مرج طلب با او برخورد می شود. این اصل پذیرفته شده ای است که بر تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامی حاکم است و کشورهای مختلف با قوانین مختلف تنها در «انواع آزادی»ها با هم اختلاف دارند نه در اصل، و ممکن است کشوری و قانونی چیزی را آزادی بداند و در کشور و ایالت و قانون دیگری همان چیز ممنوع باشد. 

در برابر این قوانین ثابت شریعت که به صورت قانون اساسی جهت راهنمای اعمال ارائه شده اند، اعضای دارالاسلام می توانند در شوراهای مختلف و امور اجتهاد پذیر دارای دیدگاههای خاص خودشان باشند. یعنی در اموری که توسط الله و رسولش صلی الله علیه وسلم حکمی صادر نشده است شخص می تواند در چارچوب شریعت دارای آزادی هایی باشد که در این موارد هم آزادی شخص در چارچوب کلی شریعت و قانون اساسی است نه بر علیه قانون حاکم بر دارالاسلام.  

پس شخصی که در دارالاسلام یا هر دارالکفر دیگری ادعا می کند که آزادی تعریف شده توسط من مقدم بر آزادی تعریف شده در قانون اساسی حاکم بر جامعه و مقدم بر اجرای قانون اساسی است یا مومن انقلابی است که در برابر قانون اساسی و نظام جاهلی حاکم بر جامعه قیام کرده است و یا مجرمی اخلالگر است که باز در برابر قانون اساسی و نظام حاکم بر جامعه اعلان مخالفت و ناسازگاری و جنگ کرده است.

ذکر داستانی در این زمینه می تواند ما را به عمق میزان تبعیت یک مومن به مقدم دانستن حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم بر آزادی شخصی اش آشنا کند:

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :آیا اینکه در تریبون نمازهای جمعه در اغتشاشات ۱۴۰۱ش بیان شد که آزادی مردم مهمتر از اجرای احکام اسلامی است لطفاً توضیح دهید این کلام شرعی و اسلامی است؟

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :عده ای از این مُلاها را می بینیم که برای احزاب سکولار مرتد تبلیغ می کنند اینها در دنیا و قیامت چی گیرشان می آید، آیا کلاً یک کافر سکولار می تواند در قیامت دوستان سکولارش را ملاقات کند؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۶: عده ای از این مُلاها را می بینیم که برای احزاب سکولار مرتد تبلیغ می کنند اینها در دنیا و قیامت چی گیرشان می آید، آیا کلاً یک کافر سکولار می تواند در قیامت دوستان سکولارش را ملاقات کند؟

سکولاریستها(مشرکین/احزاب) صرفا برای دنیا و کسب منافع دنیوی میجنگند و اصلاً کاری به قیامت ندارند، در مرامنامه و قانون هیچ حزب و کشور سکولاری نیامده که ما به خاطر قیامت می جنگیم و هدفی مثل قیامت در مرامنامه و قانون اساسی ما جایگاهی دارد… حالا عده ای در میان مسلمین پیدا شده اند که برای حاکمیت این احزاب سکولار و زندگی دنیوی بهتر این رهبران سکولار و سایر سکولاریستها می جنگند؛ بدون شک اینها در دنیا جزو دشمنان پنهان داخلی مومنین و دارالاسلام و ستون پنجم دشمنان در میان الجماعة مسلمین هستند باید همچون دشمن به آنها نگاه کنند و هوشیاری خود را نسبت به آنها از دست ندهند و مواظب حرکات آنها باشند: هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (منافقون/۴)

عُمَر بن عبدالعزیز از همنشینانش پرسید :احمق ترینِ مردم چه کسی است ؟ گفتند : احمق‌ترین مردم کسی است که آخرت خود را بفروشد تا دنیا را به دست آورد.عمر بن عبدالعزیز گفت: شما را به احمقتر از او آگاه کنم؟ رَجُلٌ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ، احمق‌تر از او کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد[۱]

این مُلاها و ملوی ها و آخوندها و سایر جریانات و فرقه ها و احزاب به ظاهر اسلامگرائی که وجود دارند به دلیل سیاستهائی که در پیش می گیرند در همین دنیا هم تنها هستند که نه مومنین به آنها اعتماد دارند و نه کفار چون ‏: «مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً» (نساء/۱۴۳)، در این میان سرگشته، متردّد و دودل هستند. (گاهی به سوی دین و اسلام می‌روند و گاهی به سوی کفر می‌دوند. زمانی خودشان را در صف مؤمنان قرار می دهند، و زمانی در صف کافران جای می‌دهند! امّا در حقیقت) نه با اینان و نه با آنان هستند (و گمراه، حیران و سرگردان اند) و هر که را الله (بر اثر اعمال زشت و ناپسندش) سرگشته و گمراه کند، راهی برای او (به سوی سعادت و هدایت) نخواهی یافت.‏

الله تعالی در جای دیگری می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (مجادله/۱۴)، آیا آگاهی از کسانی که گروهی (ازکفار) را به سرپرستی می‌گیرند که الله بر آنان  غضب گرفته.؟ اینان منافقانی بیش نبوده و نه از شما هستند و نه از آنان- یعنی اینها نه از «أنعمت علیهم»(مومنین) هستند و نه از مغضوبین(کفار) هستند این ضالین- چنین کسانی به گونه ای آگاهانه سوگند دروغ یاد می‌کنند!‏.

این دسته ازبه ظاهر مسلمین چون از منهج صحیح اهل سنت و جماعت بی بهره و محروم شده اند و موضع ثابتی در برابر مومنین و کفار سکولار ندارند و مطابق با منافع خودشان عمل می کنند، و برخوردهای چندگانه دارند، و به اصطلاح یک بام و چند هوا هستند، هیچ کسی به آنها اعتماد نمی کند. مگرواکنش کفار سکولار جهانی و احزاب سکولارمحلی در برابر این دین فروشان خائن را نمی بینید؟ دقیقاً مثل دستمال توالت و بوگیرهای دستشوئی از آنها استفاده می کنند حالا چه رسد به واکنش مومنین در برابر آنها. پس اینها در دنیا تنها و سرگردان هستند، نه مومنین به آنها اعتماد دارند نه کفار، سرانجامی هم بهتر از مورسی مصر و غنوشی تونس و ربانی افغانستان و امثالهم ندارند.

اما در مورد کفار سکولار: در دنیا مومنین به تمام کفار که همان طاغوتها هستند کفر می کنند: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ(بقره/۲۵۶) کسی که به طاغوت ( شیطان وکفار پنچ گانه ی میان انسانها  یعنی: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷)) کفر کند و به الله ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد.

این در دنیا، در قیامت هم که این کفار خودشان گواهی می دهند که کافر هستند: وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (انعام / ۱۳۰) اصلاً مومنین را در جهنم نمی بینند، پس خودشان می مانند و اربابشان شیطان و سایر کفار؛ ابتدا شیطان که خودش کافر و طاغوت اصلی است  به این کفار و طاغوتهای میان انسانها  کفر می کند: وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم ۖ مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ ۖ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ ۗ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (ابراهیم/۲۲) و شیطان هنگامی که کار (حساب و کتاب) به پایان رسید (و بهشتیان آماده بهشت و دوزخیان آماده دوزخ شدند ، خطاب به پیروان بدبخت خود) می‌گوید: الله ( در کتاب و توسط اهل دعوت) به شما وعده راستینی داد و من به شما وعده دادم  و با شما خلاف وعده کردم (و دروغ گفتم) و من بر شما تسلّطی نداشتم ( و کاری نکردم ) جز این که شما را دعوت (به گناه و گمراهی) نمودم و شما هم (گول وسوسه مرا خوردید و) دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خویشتن را سرزنش بکنید.  (امروز) نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید. من (امروز) از این که مرا قبلاً ( در دنیا برای الله) شریک کرده‌اید ، تبرّی می‌جویم ( و به آن کفر می‌کنم) . بدون شک کافران عذاب دردناکی دارند.‏

بعد : خود همین کفارسکولار  و طاغوتها نیز در قیامت به همدیگر کفر می کنند و همدیگر را لعنت می کنند: ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (عنکبوت/۲۵) سپس در روز قیامت برخی از شما به برخی دیگر کفر می کنید و بعضی از شما بعضی دیگر را نفرین می‌کند و بر او لعنت می فرستد، و بالاخره جایگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یار و یاوری نخواهید داشت.‏

یعنی کافر سکولار مثل سایر کفار در قیامت تنهای تنهاست و همه می خواهند او را نادیده بگیرند حتی شیطان و سایر کفار، علاوه بر این او دشمن سایر دوستان کافرش است و دوستان کافرش هم که آنهمه در دنیا به هم نزدیک بودند دشمن او می شوند. الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ (زخرف/۶۷) دوستان، در آن روز، دشمنان یکدیگر خواهند شد، مگر پرهیزگاران .‏

این تنها بخشی از سرانجام شوم یک کافر سکولار(مشرک) و سایر کفار در روز قیامت است.


[۱] حِلیَةُ الأَولیاء ج ٥ ص ٣٢٥

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : دوستی نماز خوان دارم که در این اغتشاشات هرزه های سکولار در تهران مشارکت کرده بود و میگفت با آنکه می دانم اینهایی که ریخته بودند داخل خیابان و شعار می دادند هرزه هایی بودند که با اصل قوانین شریعت الله مخالف بودند و مذهب شیعی و حنفی و.. 

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۵: دوستی نماز خوان دارم که در این اغتشاشات هرزه های سکولار در تهران مشارکت کرده بود و میگفت با آنکه می دانم اینهایی که ریخته بودند داخل خیابان و شعار می دادند هرزه هایی بودند که با اصل قوانین شریعت الله مخالف بودند و مذهب شیعی و حنفی و شافعی و غیره برایشان یکسان بود و سکولاریسم و دموکراسی را می خواستند اما نیت من خیر بوده و برای مخالفت با بعضی از مفاسد در این جمع شرکت کرده بودم، آیا همین باعث نمی شود که من گناهکار نباشم؟ 

ج: مسیر امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی بر اساس منهج اهل سنت و جماعت مشخص است و به قول شما با اغتشاش هرزه های مرتدین سکولار محلی که منجر به فتنه خاص و در صورت کشیده شدن به جنگ مسلحانه تبدیل به فتنه ای عمومی می شود کاملاً متمایز است، آنهم فتنه ای که همچون فتنه ی بابک خرمدین مزدکی کفر و ارتداد محض و تلاش جهت ضربه زدن به اصل اسلام و جماعت مسلمین باشد که تنها حضور در این جبهه ی مرتدین بر اساس قاعده ی «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»[۱] یکی از آنها می شود مگر بعد از آنالیز این جبهه خلاف آن ثابت شود.

نکته ی مهم دیگر اینکه، تنها نشستن در جمع کفار و دارودسته ی منافقین حتی زمانی که یکی از قوانین یا شعائر الله را به تمسخر می گیرند حرام است حالا چه رسد به مشارکت در شعار دادن و توهین به الله و احکام الله و شعائر اسلامی و مشارکت جنگ روانی یا فیزیکی کفار سکولار و دارودسته ی منافقین با قوانین شریعت الله و مشارکت در جبهه ی کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی در ضربه زدن به الجماعة مسلمین.

پس حرام، حرام است و شخصی که آگانه، عمداً، به میل خودش و اختیاری حرامی را انجام می دهد اینکه ادعا کند نیتش خوب بوده، این حرام تبدیل به حلال یا مباح نمی شود؛ خود این شخص می دانسته که این اغتشاشگران هرزه  در تهران  برای کفر سکولاریسم و از بین بردن دارالاسلام و تشکیل دارالکفری سکولار به خیابانها ریخته اند و فتنه گری می کنند آیا جرم و فسادی بالاتر از این برای مومنین وجود دارد؟ قطعاً خیر. تغییر حکم از قانون شریعت الله چه یک حکم باشد چه احکام مختلفی، و یا تغییر سنت و منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین در حاکمیت، ام الفسادی است که تمام مفاسد دیگر به دنبال آن می آیند تا به ترک نماز ختم می شود یعنی تا به کافر شدن شخص و خروج او از اسلام ختم می شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: لَتُنْقَضَنَّ عُرَى الإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَكُلَّمَا انْتَقَضَتْ عُرْوَةٌ تَشَبَّثَ النَّاسُ بِالَّتِي تَلِيهَا، وَأَوَّلُهُنَّ نَقْضًا:الحُكْمُ، وَآخِرُهُنَّ: الصَّلَاةُ،[۲]دستگیره های اسلام یک به یک شکسته می شوند،هرزمانی که دستگیره ای نابود شود مردم به آنچه نزدیک آن است چنگ می زنند، اول آنها شکستن حکم است و آخر آنها نمازاست.

پس، برای از بین بردن یک مفسده ی کوچک که منجر به مفسده ای به مراتب بزرگتر می شود نباید مشارکت کرد و چنین مشارکتی حرام است.

 امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین می گوید: گناهان با نیت تبدیل به طاعات نمی شوند، نباید شخص جاهل از عمومیت این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید: إِنَّما الأعمالُ بالنياتِ،[۳] چنین گمان برد که گناه تبدیل به طاعت می شود؛[۴] زمانی که شخص ظالم و متجاوز بود نیت تأثیری در بری شدن او ندارد، بلکه قصد انجام دادن خیر با شری که مخالف مقتضای شرع است خودش شر دیگری است، اگر چنین شخصی آگاهانه این کار را انجام دهد معاند با شرع است، و اگر جاهل بود در این صورت با این جهلش سرکش است، در این صورت « طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ [۵]» طلب العلم (قرآن و حدیث) بر هر مسلمانی واجب است.[۶] 


[۱]رواه أبو داود

[۲]– أخرجه أحمد (٢٢١٦٠) مِنْ حديثِ أبي أمامة الباهليِّ رضي الله عنه، وصحَّحه الألبانيُّ في صحيح الجامع٥٠٧٥

[۳] بخاری۱ / الألباني، صحيح ابن ماجه ۳۴۲۴ – صحيح أبي داود ۲۲۰۱/ الزرقاني، مختصر المقاصد ۱۱۷

[۴] المعاصي لا تتغير إلى طاعات بالنية، فلا ينبغي أن يفهم الجاهل ذلك من عموم قوله: إنما الأعمال بالنيات ـ فيظن أن المعصية تتقلب طاعة

[۵] السيوطي، الجامع الصغير ۵۲۴۶/ أخرجه ابن ماجه (۲۲۴) أوله في أثناء حديث، والبزار (۶۷۴۶) مختصراً، وابن عبدالبر في (جامع بيان العلم وفضله) (۱۷)

[۶] الغزالي، إحياء علوم الدين ۳۶۸/۴

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س ۴: بر اساس حدیث: الْغَزْوُ غَزْوَانِ، جهاد با امام الجماعة صحیح است و جهاد بدون امام و در گروههای متفرق و جهاد گروههایی که از امام سرپیچی کرده اند چگونه است؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س ۴: بر اساس حدیث: الْغَزْوُ غَزْوَانِ، جهاد با امام الجماعة صحیح است و جهاد بدون امام و در گروههای متفرق و جهاد گروههایی که از امام سرپیچی کرده اند چگونه است؟

معاذ بن جبل می گوید که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده است:الْغَزْوُ غَزْوَانِ؛ (جهاد تهاجمی بر دو نوع است) فَأَمَّا مَنْ ابْتَغَى وَجْهَ اللَّهِ وَأَطَاعَ الْإِمَامَ وَأَنْفَقَ الْكَرِيمَةَ وَيَاسَرَ الـشَّرِيكَ وَاجْتَنَبَ الْفَسَادَ،  (اگر کسی برای رضای خداوندی جهاد بکند، از امام اطاعت بکند، بهترین مال خود را در راه جهاد خرج بکند، سبب راحتی دوستان گردد (با آنان برخورد زیبا بکند) و از فساد خودداری بکند،)  فَإِنَّ نَوْمَهُ وَنُبْهَهُ أَجْرٌ كُلُّهُ (در این صورت به تحقیق خواب و بیداری آنکس همه اش اجر و ثواب است،) وَأَمَّا مَنْ غَزَا فَخْرًا وَرِيَاءً وَسُمْعَةً وَعَصـَى الْإِمَامَ وَأَفْسَدَ فِي الْأَرْضِ فَإِنَّهُ لَمْ يَرْجِعْ بِالْكَفَافِ. [۱] اما اگر کسی برای تفاخر و ریاکاری جهاد بکند، از امام اطاعت نکند و در روی زمین فساد بکند، برای وی مزدی نیست.

غزو: یعنی هجوم، حمله، تهاجم، مورد تاخت و تاز قرار دادن، استيلا ، تعرض؛ یعنی: جهاد ابتدائی و تهاجمی ؟ نه دفاعی؛ چون زمانی که کفار حمله می کنند ممکن است به حکم ضرورت در هر نقطه ای جماعت کوچکی جهت انجام فریضه ی واجب عینی دفاع شکل بگیرد که به تدریج از اجتماع این جماعتهای کوچک مجلس واحد شورای مجاهدین به عنوان یکی از نازلترین ۳ ابزار شکل می گیرد.

امروزه به دلیل وجود الجماعة و دارالاسلام، تمام مومنین با هر تعدادی که باشند می توانند خود را به امام و رهبر الجماعة متصل کنند و اهل الجماعة شوند و دستورات لازم جهت جهاد تهاجمی و دفاعی را نیز بگیرند مگر زمانی که الجماعة همچون صلح حدیبیه با دارالفکرهای خاصی صلح و پیمانی داشته باشد که در این صورت این مومنین مجاهد خودشان می توانند در این دارالکفرهای خاص چون ابوبصیر الکوردی جماعتی واحد موازی با الجماعة اصلی برای پیشبرد امر جهاد داشته باشند.  


[۱] أخرجه أبو داود (۲۵۱۵) واللفظ له، والنسائي (۴۱۹۵)، وأحمد (۲۲۰۹۵). الألباني، صحيح أبي داود ۲۵۱۵/  شعيب الأرناؤوط، تخريج سنن أبي داود۲۵۱۵