اوجلان آتئیست مسلیمه ی کذاب کوردها و بنیانگذار حزب کمونیستی پ.ک.ک و توهم پیامبر شدن(۱)

اوجلان آتئیست مسلیمه ی کذاب کوردها و بنیانگذار حزب کمونیستی پ.ک.ک و توهم پیامبر شدن(۱)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

زمانی که اوجالان پیام نوروزی سال ۱۳۹۲ش(۲۰۱۳ن) را فرستاد عده ای سکولار شیفته ی اوجلان دچار نوعی شوک شدند و بهت زده از خود می پرسیدند چرا اوجالان؟

اوجالان شخصی آتئیست و ماده گرای کمونیست است که حزب کارگران اوجالان (پ.ک.ک) را با عقیده و ایدئولوژی کمونیستی و چپ و جنگ با امپریالیسم و بورزوائی ساخت اما پس از نابودی شوروی و شکست کمونیستها به تدریج رنگ عوض کرده است تا اینکه به جایی رسیده که خودش و نیروهایش تبدیل شده اند به فاحشه های سیاسی و واگنرهای آمریکا و امپریالیستها و…

اوجالان آتئیست در پیام نوروزی سال ۱۳۹۲ش خودش را در قالب یک پیامبر جدید به پیروانش نشان داد و قصد دارد نقش مسلیمه ی کذاب و سایر پیامبران دروغین را برای پیروانش بازی کند؛ البته در این پیام  به جای اسم کوردستان از اسم آناتولی استفاده کرد و پیمان ۱۹۲۰ن سکولاریستهای فاشیست تورک برای دوستی میان کورد و تورک را به عنوان اصل قرار داد و…

اوجالان در این پیام می گوید:

  • من بر این باورم آنهایی که به من ایمان آورده اند و دلشان را برای من باز کرده اند
  • پیام من برای آن جوانانی است که با دل و جان از دعوت من استقبال می کنند،  پیام من برای آن مادرانی است که در عمق دلشان جایی برای این دعوت باز می کنند، سخنانم برای آن دوستانی است که بدون دودلی این سخنان را می پذیرند، کسانی که با دقت به این پیامها گوش می دهند

این گونه سخنان شاید برای افرادی سکولار چشم و گوش بسته ی مقلد تازگی داشته باشد اما برای کسانی که بر آثار اوجالان آگاهی داشته باشند تازگی ندارد. او در کتاب رهبریت و خلق می گوید: (عیسی) با ایمان و اخلاق خود چنین انقلابی را برپا نمود. با چنین روشی توانست بە امپراتوری روم خاتمە دهد. اسلام نیز هنگام نابود نمودن امپراتوری ساسانیان چنین دیدگاه و موقعیتی داشت. اسلام و مسیحیت دو امپراتوری بزرگ جهان را با استفادە از سلاح اعتقاد و ایمان از بین بردند، نە با نیروی اسلحە و اسب و نیروی نظامی. اینها مواردی هستند کە برای من بسیار واضح و شفاف هستند کە من در این راە مبارزات خود را ادامە می دهم.[۱]

همچنین می گوید: دیالکتیک منطقە خاورمیانە ظهوری پیامبرگونە میطلبد. رهبران این منطقە باید پیامبر باشند. هرگاە بە فعالیتها و مبارزات خود نظر می افکنم، میبینم کە همچون انبیا تلاش میکنم. نحوە فعالیت و شخصیت و اعتقاد و انساندوستی و پرنسیپهای زندگیم، بیشتر بە پیامبران شبیە است، من خود را همچون رهبر یک جنبش رهایی بخش ملی بە حساب نمی آورم.[۲]

در همان کتاب می گوید: مکتب سیاسی، کمیتە مرکزی و حتی دبیر کل حزب نیز از نظر ما القابی ظاهری بودند… من از متدهای پیامبران همچون برنامە و پروگرام و دیدگاەهای آنان بهرە می گیرم.[۳]

اوجالان مسلیمه ی کذاب کوردها در توهم پیامبری چنان پیش می رود که حتی ادعای معجزه هم می کند و می گوید: بە سبب اینکە من متناسب با واقعیت مادیمان دارای یک نیروی عظیم فکری هستم، و نیز قدرت آفرینش فکر و عمل بە آن را دارم، بە انفجار عظیم تبدیل شدەام. چرا تا این حد میتوانم تأثیر گذار باشم؟ زیرا فقدان معنویت و ایدئۆلۆژی در جامعە کُرد را در شخص خود تحلیل کردە و بە دلیل آنکە سطح عملکرد خود را با شرایط مادی خود سازگار ساختەام، اکنون در حد یک معجزەگر مورد ارزیابی قرار میگیرم، اساسا خصلت هر ظهور تاریخی بە این خصوصیت بستگی دارد.[۴]

اوجلان تاثیر گذار بودن را معجزه ی خود می داند و برایش افت دارد که به عنوان رهبر یک حزب سکولار و چپ کوردی از میان صدها حزب سکولار میان کوردها شناخته شود به همین دلیل ابتدا از آسیای میانه و خاورمیانه صحبت می کند که اینها به او ایمان بیاورند و بعد دنیا!

 در این زمینه می گوید: اگر اسلام را در نظر بگیریم بە پاسخهای بسیاری می توانیم دست یابیم، حتی اگر بە نتیجە انقلابهای بزرگ جهانی نظری بیافکنیم میتوانیم بە پاسخ مورد نظر دست یابیم. اولا مرزبندی نتیجە سطحی نگری است. من هیچ مانعی در وجود مرزها نمی بینم. کسانیکە سیاستهای خود را بر پایە مرزبندی استوار می سازند، خود را منزوی و گوشەگیر می نمایند. در مراحل اولیە انقلاب، ما نیز از کردستانی آزاد و مستقل و متحد بحث می نمودیم، اما اکنون درمی یابیم کە تقسیم کردستان در زمان حال بە نفع کردهاست و امکانات فراوانی برای انجام فعالیتهای گوناگونی فراهم می کند. اگر کردستان محیطی بستە می بود، باعث بوجود آمدن اختلاف  و تضاد می شد. اما حال انقلابی را کە ما شروع کردەایم، سریعا بە انقلاب خلقهای همسایە منجر می شود. امروزە، رستاخیز و انقلاب ما بە منبع تولید نیرو و موتور پیشرفت جوامع خاورمیانە تبدیل می شود.مخصوصا برای خلق کردستان کە در مرکز این جوامع قرار دارند و از طریق کردها این انقلاب بە مراکز دیگر سرایت می کند. [۵]

به دنبال این قصد دارد به اروفا، محل تولد خودش نوعی قداست بدهد و به نحوی خودش را به ابراهیم علیه السلام بچسباند به همین دلیل می گوید: وقتی بە گذشتە می نگرم، حقیقتی کە مهرش را بر پراکتیک من زدە است بیشتر بە شکل تجدد یافتە و روز آمد پیامبری است. من و بە تبع آن پ.ک.ک چندان پیوندی با قرن بیستم نداریم. انگار بە صورت ظاهری و در سطح کلمات و جهت اقتضای روز رابطەاش را با این سدە برقرار نمودە است. همچون فرد باید بگویم کە هیچگاە با روح سدە بیستم یکی نشدم.[۶]

در همین کتاب می گوید: فرهنگ پیامبری و سنت ابراهیم کە همچون پدر و بنیانگذار آن محسوب می گردد، نیازمند تفسیر و عملکرد نوین بودە و این از اهمیت فراوانی برخوردار است. وقتی جایگاە و پیشرفت اورفا و مناطق جوار آن در تاریخ بە طور صحیح بیان شود، امروزە امکان ارزایابی روشنگرانە را برایمان بوجود می آورد.[۷]. فردی هستم کە در درجە اول خود را در برابر زندگی هم در پ.ک.ک و هم در اورفا مسئول می دانم.[۸]


[۱]  اوجالان، رهبریت و خلق ص۷۲

[۲]  همان۷۱

[۳]  همان ١٠٦ و ١٠٧

[۴] اوجلان، اصرار بر سوسیالیزم، ص۸۰

[۵] اوجلان، اصرار بر سوسیالیزم، ص۷۳

[۶] اوجلان، ارفا سمبل قداست، ص۴۴

[۷] اوجلان، ارفا سمبل قداست، ص۷۸

[۸]  همان۸۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *