
سالگرد اعدام سید قطب مجدد کفر به طاغوت در میان مسلمین توسط سکولارهای ملی گرا
در ۷شهریور ۱۳۴۵ش سید ابراهیم حسین شاذلی قطب شناختهشده با نام سید قطب از مجددین کفر به طاغوت و ولاء برای تمام مسلمین وبرائت از کفار سکولار به رهبری آمریکا شیطان بزرگ و تمرکز جهاد بر این دشمن اصلی و از بزرگترین مفکران و ادیبان معاصر جهان اسلام به شهادت رسید.
سید که به شهید قرآن مشهور است زندگی خود را صرف تصحیح مفاهیم اسلامی و دعوت به حاکمیت قرآن و اقتدا به یاران پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و تشکیل دوبارهی نسلی صحابهگونه کرد.
ایشان آثار فکری و ادبی گرانبهایی را بعد از خود به ارث گذاشتند کتابها و مواقف سید خواب را از چشم طاغوتیان سکولار ربود طوریکه نجات خود را در قتل او دیدند غافل از اینکه اگر چه جسم سید را اعدام کردند اما با مرگش افکار او رونق و حیات بیشتری یافت و مشعل هدایتی گردیدند بر راه مصلحان.
مگر نه اوست که می فرمود:
“سخنان ما مرده و بی جان باقی خواهد ماند تا آنگاه که جانمان را در راهش فدا کردیم و آن وقت است که روح در آن می دمد و زنده خواهد شد و در بین زندگان منتشر خواهد شد.”
هنگامی که از او خواستند تا پای کاغذی را امضا و از مواقفش بازگردد گفت: «آن انگشتی که در نماز شهادت به توحید خداوند می دهد هرگز قبول نخواهد کرد که کلمه ای را در اقرار به حکم طاغوتیان بنویسد»
در ایران کسانی چون آیت الله خامنه ای و آیت الله سید هادی خسرو شاهی اولین مترجمین آثار سید قطب به زبان فارسی بودند و محققین انقلاب کنونی را انقلابی از نوع اخوان المسلمینی سید قطب می دانند که نخستین جرقه های آن توسط نواب صفوی ( شهید اخوان المسلمین) زده شد تا به زمان ما رسیده است.
از مهم ترین آثار سید:
معالم فی الطریق (نشانههای راه)
فی ظلال القرآن (تفسیر کامل قرآن)
یکی از اشعار معروف سید قطب شعر: ” أخي أنت حرٌّ وراء السدود” است که می گوید:
أَخِي أنت حرٌّ وراء السدود … أخي أنت حرٌّ بتلك القيود
– ای برادرم! تو در پشت این دیوارها آزادی و با وجود این بندها و محدودیتها،آزادی
إذا كنت بالله مستعصما … فماذا يَضيرُك كيدُ العبيد؟!!–
– چون به خدا تمسک بجویی، نیرنگ بندگان،ترا چه ضرر رساند؟
أخي ستُبيد جيوش الظلام … ويُشرق في الكون فجر جديد
– ای برادرم! سپاه تاریکی هلاک می گردد و سپیده نو در هستی خواهد درخشید
فأطلق لروحك إشراقها … ترى الفجر يرمقنا من بعيد
-پس بگذار که روحت آزادانه بدرخشد،تا ببینی که سپیده از دور ما را نظاره می کند.
أخي: قد أصابك سهم ذليل … وغدرا رماك ذراع كليل
– برادرم! تیری زبون به تو اصابت نموده است و بازویی ضعیف ترا ظالمانه هدف قرار داده است
ستُبتَر يوماً فصبرٌ جميل … ولم يدمَ بعدُ عرين الأسود
– روزی از پای درمی آید و قطع می شود،پس صبری نیکو پیشه کن،که هنوز خون از لانه شیر جاری نگشته است
أخي قد سرت من يديك الدماء … أبت أن تُشلَّ بقيد الإماء
– برادرم! خون از دستهایت جاری گشت،اما هرگز اجازه ندادند که در بند بندگی و اسارت سست شوند
سترفع قربانها للسماء … مخضبة بوسام الخلود
-آری قربانی خویش را در حالی که آغشته به خون است و دارای نشان جاودانگی است به سوی آسمان بالا می برند
أخي هل تُراك سئمت الكفاح؟ … وألقيتَ عن كاهليك السلاح
-برادرم! آیا بنظر می آیی که از مبارزه خسته شده ای و سلاح را از دوش انداخته ای؟
فمن للضحايا يواسي الجراح؟ … ويرفع راياتها من جديد
-پس کیست که قربانیان را تسلی دهد و زخمشان را مرهم نهد و دوباره پرچم آنان را به اهتزاز در آورد؟
أخي: إنني اليوم صلب المراس … أدكُّ صخور الجبال الرواس
-برادرم همانا من امروز نیرومند و توانا،صخره کوههای محکم و استوار را خرد می کنم و می کوبم
أخـي إن نمُـتْ نـلـقَ أحـبابـنا … فــروْضاتُ ربي أُعــدت لـنا
– برادرم اگر بمیریم دوستانمان را ملاقات خواهیم نمود
و باغ های پروردگار برایمان مهیا می شود
غدا سأشيحُ بفأسِ الخلاص … رؤوسَ الأفاعي إلى أن تبيد.
-و فردا با تبر نجات،سر افعیها را قطع می کنم تا از بین بروند.