«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۲)
قبل از آنکه وارد بحث «ایمان» شویم باز لازم است مثل صلاة، جهاد، حج، زکات، بدعت، مشرک و مشرکین و غیره، هم معنی لفظی و لغوی اصطلاح ایمان را در نظر بگیریم و هم مفهوم شرعی و فقهی آن را؛ و گرنه تنها با تکیه بر معنی لفظی و لغوی آن، باز ممکن است به سادگی دچار اشتباهاتی شویم که بسیاری دیگر از مسلمین در این اصطلاح و سایر اصطلاحات مرتکب انحرافاتی آشکار و مرتکب فجایع خطرناکی برای خود و سایر مسلمین شده اند، و با همین اشتباه ساده، به سادگی با باز کردن درهای نفوذ دارودسته ی منافقین به میان فرقه و مذهب خود و سپس با قدرت دهی تبلیغی و فرهنگی و اجتماعی و حتی با قدرت دهی حکومتی به آنان، دارودسته ی منافقین را به بهانه های مختلف وارد مراکز مختلف قدرت کنند و دست دارودسته ی منافقین و حتی مرتدین را در تولید انواع مفاسد عقیدتی و رفتاری و اجتماعی و بازی با منهج و زندگی دنیوی خود باز بگذارند.
ایمان از لحاظ لغوی و لفظی از ماده «أمن» گرفته شده است، یعنی پذیرش، تصدیق،[۱] اعتماد و آسودگی و «آرامش قلبی»[۲] نسبت به چیزی یا کسی، ابن مسعود می گوید: اليَقِينُ الإِيمَانُ كُلُّهُ. یقین کل ایمان است،[۳] مرحله ی بالاتر از ایمان همان اطمینانی است که سیدنا ابراهیم در مورد آن صحبت می کند: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی (بقره/۲۶۰) و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا ! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی. گفت: مگر ایمان نیاوردهای؟! گفت: چرا! ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: انْتَدَبَ اللَّهُ لِمَنْ خَرَجَ فِي سَبِيلِهِ لا يُخْرِجُهُ إِلاَّ إِيمَانٌ بِي وَتَصْدِيقٌ بِرُسُلِي [وتَصْدِيقُ كَلِماتِهِ[۴]] أَنْ أُرْجِعَهُ بِمَا نَالَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِيمَةٍ، أَوْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ؛ ولَوْلَا أنْ أشُقَّ علَى أُمَّتي ما قَعَدْتُ خَلْفَ سَرِيَّةٍ، ولَوَدِدْتُ أنِّي أُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ أُحْيَا، ثُمَّ أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْيَا، ثُمَّ أُقْتَلُ.[۵]
« الله تبارک و تعالی ضامن شد کسی را که در راه الله خارج شد در حالیکه او را به جهاد نمی کشد مگر ایمان به من و تصدیق به پیامبران من که او را بر گردانم به خانه اش با چیزیکه از اجر و ثواب و یا غنیمت به دست آورده است یا (اگر شهید شود) او را در بهشت در می آورم؛ واگر برای امتم مشكل نمي شد، هيچگاه بعد از یک حمله نمی نشستم و استراحت نمی کردم (یعنی: حملات دیگر را شروع می کردم و از رفتن به جهاد متوقف نمی شدم) من دوست دارم كه در راه الله کشته شوم سپس زنده شوم، سپس زنده شوم بعد کشته شوم، سپس زنده شوم و بعد کشته شوم (یعنی بارها در راه الله کشته شوم).
پس مکان و جایگاه اصل ایمان که محرک شخص برای انجام جهاد و سایر اعمال صالح خواسته شده بر اساس ایمان است در قلب است چنانچه الله تعالی می فرماید:
- قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ (حجرات/۱۴)
اعراب میگویند: ایمان آوردهایم. بگو: شما ایمان نیاوردهاید، بلکه بگوئید: تسلیم (ظاهری اسلام) شدهایم. چرا که ایمان هنوز به دلهایتان داخل نشده است.
- لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ (مجادله/۲۲)
مردمانی را نخواهی یافت که به الله و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی کسانی را به سرپرستی بگیرند که با الله و پیامبرش دشمنی کرده باشند، هرچند که آنان پدران، یا پسران، یا برادران، و یا قوم و قبیله ایشان باشند. چرا که مؤمنان، الله بر دلهایشان رقم ایمان زده است.
یعنی کسی که این دشمنان الله را به سرپرستی بگیرد در قلبش ایمانی به الله و روز قیامتی که مورد نظر شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم است وجود ندارد و مومن به شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نیست، هر چند در قلب هم به حقانیت اسلام یقین داشته باشد و تصدیق قلبی داشته باشد همچنانکه الله تعالی در مورد کفار سکولار اطراف فرعون می گوید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً (نمل/۱۴) ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند، هر چند که در دل بدانها یقین داشتند. اینها با آنکه به رسالت پیامبر یقین قلبی داشتند و الله تعالی به آن گواهی می دهد، اما ستمگرانه و متکبرانه اطاعت خودشان را به قوانین شریعت الله و پیامبر الله ندادند بلکه سرپرستی کافری سکولار چون فرعون و قوانین سکولاریستی او را پذیرفتند.
پس تصدیق قلبی به تنهائی کافی نیست همچنانکه اقرار به زبان هم به تنهائی کافی نیست؛ «اقرار»، هم متضمن تصدیق یا قول قلب است و هم دربرگیرنده ی انقیاد و مطیع شدن و فرمانبرداری کردن که عمل قلب است[۶]: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ (حجرات/۱۴) پس تنها اقرار این اعراب آنها را صاحب ایمان نکرد همچنانچه الله تعالی در مورد اقرار منافقین هم می فرماید: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (بقره/۸) در میان مردم دستهای هستند که میگویند: ما به الله و روز قیامت ایمان داریم؛ در صورتی که ایمان ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمیآیند. اقرار اینها نیز باعث نشد که وارد دایره ی مومنین شوند هر چند خودشان می گویند جزو مومنین هستند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید:يَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ،[ مَن أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ][۷] وَلَمْ يَدْخُلِ الْإِيمَانُ قَلْبَهُ.[۸] اى گروهى كه به زبان ایمان (اسلام) آورده و ايمان به قلبش نرسيده است. یعنی تنها این اقرار به زبان مبنی بر اینکه شخص ادعا کند که مومن است قابل پذیرش نیست؛ بلکه این ادعا را باید ثابت کند.
واضح است که مکان اصلی ایمان قلب است، و ایمانِ قلب، شرط صحت آن است که در نبودش ایمانِ شخص صحیح نیست، و اگر ایمان در قلب وارد و داخل شد به سایر اجزای بدن هم منتقل می شود؛ «ایمان قلب» هم تنها شناخت و تصدیق الله و قانون شریعت الله نیست بلکه از لحاظ شرعی باید همراه این شناخت و تصدیق واقرار قلبی که «قول قلب» است، اطاعت و فرمانبرداری و انقیاد و خضوع و اخلاص هم که از مصدایق «عمل قلب» است وجود داشته باشد و ثمره ی این قول و عمل قلب در اقرار با زبان و عمل با اعضای بدن هم خودش را نشان می دهد و در مجموع و خروجی آن: عبادت در تمام اجزای ۱- عقیدتی ۲- قلبی ۳- زبانی ۴- بدنی ۵- مالی آن مختص الله می شود؛ چیزی که هدف خلقت هم آن است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/۵۶).
در اینجا قلب منبع خون ومنبع آب و کنتور برق است که اگر خون و آب و برق به آن وارد نشود به سایر جاها نیز منتقل نمی شود، ابتدا باید به این مکان وارد شود تا به سایر اجزای بدن نیز منتقل شود؛ خون سالم و آب سالم و برق با ولتاژ مناسب که توزیع می شود باعث سلامت است و اگر این منابع و مخازن و جریان برق کنتور ضعیف و ناسالم باشند سایر اعضای بدن نیز صدمه می بینند و وسایل برقی ما را می سوزانند؛ به همین دلیل است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: أَلاَ وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلُحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلاَ وَهِيَ الْقَلْبُ.[۹] آگاه باشيد كه در بدن آدمى پاره گوشتى است كه هر زمان به صلاح آمد و شايسته شد، تمام بدن شايسته مى گردد، و هر زمان آن پاره گوشت، فاسد شد همه بدن به تباهى ميرود، بدانيد كه آن پاره گوشت، قلب است.
بعد از وارد شدن ایمان به قلب است که الله تعالی اقرار با زبان را نیز از مومنین می خواهد: قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَالنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (آل عمران/۸۴) بگو: ایمان داریم به الله و بدانچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (یعنی فرزندان و نوادگان دوازدهگانه یعقوب) نازل شده است ، و بدانچه به موسی و عیسی و سائر پیغمبران از سوی پروردگارشان داده شده است. میان هیچ یک از پیغمبرانش (در ایمان بدیشان) تفاوت نمیگذاریم و ما (بدین وسیله) خالصانه و خاشعانه مسلمان و تسلیم او هستیم.
امام نووی شافعی (۶۳۱ -۶۷۶ق) در توضیح حديثِ: أُمِرْتُ أن أقاتِلَ النَّاسَ حتى يقولوا لا إلهَ إلَّا اللهُ،[۱۰]می گوید: شرط ایمان اقرار به شهادتین به همراه اعتقاد به شهادتین و اعتقاد به تمام آنچیزی است که نبی صلی الله علیه وسلم آورده است؛[۱۱]و می گوید محدثین و فقهاء و متکلمین اهل سنت در این زمینه متفق هستند.[۱۲] امام أبو محمد بدر الدين العيني الحنفي (۷۶۲ -۸۵۵ق) هم همین اتفاقی که نووی آورده است را تأئید می کند و در مورد اقرار می گوید مگر اینکه شخص در زبانش مشکلی داشته باشد یا دارای عذری باشد.[۱۳] ابن تیمیه حنبلی (۶۶۱- ۷۲۸ق) هم می گوید: اتَّفق المُسلِمون على أنَّه من لم يأتِ بالشَّهادتينِ [مع القُدرةِ[۱۴]]، فهو كافِرٌ.[۱۵] مسلمین اتفاق دارند که اگر کسی با آنکه توانائی دارد، شهادتین نیاورد کافر است.
امام ابوثور (ت ۲۴۰ق) می گوید: «علما در مورد شخصی که می گوید: “گواهی می دهم که الله عزوجل یکتاست وشریعت پیامبران حق است و با زبان به آن اقرار کند، سپس بگوید: به هیچکدام از این موارد اعتقاد قلبی ندارم وتصدیقشان نمی کنم” متفق القولند که: چنین شخصی مسلمان نیست! … در نتیجه، شخص با اقرار مجرد و بدون تصدیق قلبی و یا با تصدیق مجرد قلبی، بدون اقرار زبانی، مؤمن نیست تا وقتی که هر دو را در خود عملی کند. یعنی هم تصدیق قلبی وهم اقرار زبانی را داشته باشد.[۱۶]
الله تعالی در مورد کفار یهودی و نصرانی می فرماید: الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (بقره/۱۴۶) آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) دادهایم، او را (حقانیت پیامبر بودن محمّد پیغمبر خاتم) میشناسند، بدان گونه که پسران خود را میشناسند، و برخی از آنان بیگمان حق را پنهان میدارند، در حالی که میدانند. پس شناخت و حتی اقرار زبانی برای وارد شدن این کفار به دایره ی مسلمین و مومنین کفایت نمی کند.
منافقین هم در زبان اقرار به شهادتین می کنند اما بدون تصدیق قلبی؛ و این اقرار به شهادتین و انجام آنهمه عبادات ظاهری برای قیامت آنها سودی ندارد، الله تعالی می فرماید: إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ (منافقون/۱) هنگامی که منافقان نزد تو میآیند، سوگند میخورند و میگویند: ما گواهی میدهیم که تو حتماً فرستاده الله هستی! – الله میداند که تو فرستاده الله هستی – ولی الله گواهی میدهد که منافقان دروغگو هستند (چرا که به سخنان خود ایمان ندارند).
اینکه نبی صلی الله علیه وسلم رسول الله است شکی نیست اما این منافقین در قلب به این شهادت خود تصدیق ندارند و قلبشان چیزی می گوید و زبانشان چیز دیگری. پس اینها دروغگو هستند و با آنکه شهادت زبانی و اعمال ظاهری آنها برای دنیای آنها مفید است و آنها را مشمول حقوق مسلمین می کند اما برای قیامت آنها سودی ندارد؛ به قول امام قرطبی مالکی (و ۶۷۱ق): هر کسی گمان کند که اقرار به شهادتین برای مومن بودن شخص کافی است در واقع نفاق و منافق بودن را مجاز شمرده است و حکم داده است که منافق هم دارای ایمان صحیحی است و این قطعاً باطل است.[۱۷]
پس زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ما مِن أحَدٍ يَشْهَدُ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللَّهِ، صِدْقًا مِن قَلْبِهِ، إلَّا حَرَّمَهُ اللَّهُ علَى النَّارِ.[۱۸] هیچ کسی نیست که صادقانه از قلبش شهادت دهد که هیچ الهی جز الله یگانه وجود ندارد و همانا محمد، رسول الله است، مگر اینکه الله، آتش جنهم را بر وی حرام می کند؛ این اقرارمقید است به « صِدقًا» اخلاص وصدق و عدم شک و گمان «غيرَ شاكٍّ»[۱۹] و یقین «مُستيقِنًا»[۲۰] و کفر به طاغوت و سایر لوازم این اقرار، که مهمتر از اقرار، دادن «اطاعت» به الله و رسولش صلی الله علیه و سلم در «عمل» به شریعت است همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ يَأْبَى؟ قَالَ: مَنْ أَطَاعَنِي دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى.[۲۱] تمام امتم وارد بهشت می شوند مگر کسی که خودش نخواهد. گفتند: ای رسول الله! و چه کسی نمی خواهد؟ فرمودند: هرکس مرا اطاعت کند وارد بهشت می شود و هرکس از من سرپیچی کند به راستی که امتناع ورزیده است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم در موقعیتهای مختلف نیز اعمالی را معرفی کرده است که باعث حرام شدن آتش جهنم بر شخص مومن و ورود شخص به بهشت می شوند، مثل:
- حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النَّارِ أَنْ تَأْكُلَ أَثَرَ السُّجُودِ.[۲۲] الله، بر آتش حرام کرده که اثر سجده را بخورد؛ در اینجا رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد شخص مومن صحبت کرده نه دارودسته ی منافقین که آنها هم نماز می خوانند. وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ (نساء/۱۴۲)
- جهاد فی سبیل الله: مَنْ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ.[۲۳] هر کس قدم هایش در راه الله، غبارآلود شود آتش جهنم بر او حرام خواهد شد. مَنْ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ فَهُمَا حَرَامٌ عَلَى النَّارِ.[۲۴] کسی که قدم هایش، ساعتی در روز در راه الله عزوجل، غبارآلود شود، آن دو (دو قدمش) بر آتش حرام می شود.
- عَيْنَانِ لَا تَمَسُّهُمَا النَّارُ أبدًا: عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ، وَعَيْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ .[۲۵] دو چشم اند که هرگز آتش آنان را لمس نمی کند: چشمی که به خاطر خشیت از الله، گریه کرده است و چشمی که بیدار مانده تا در راه الله، نگهبانی دهد. یا: تَحْرُسُ الإسلامَ وأَهْلهُ مِنَ الكُفْرِ .[۲۶]
- أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ يَحْرُمُ عَلَى النَّارِ أَوْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّارُ؟ عَلَى كُلِّ قَرِيبٍ هَيِّنٍ سَهْلٍ.[۲۷] آيا به شما از کسی خبر بدهم که بر آتش دوزخ حرام است يا از کسی که آتش دوزخ بر او حرام می باشد؟ آتش دوزخ بر هر مومنِ صمیمیِ نرم خوِ آسان گير حرام است.
- لا يَمُوتُ لأَحَدٍ مِنَ المُسْلِمِينَ ثَلاثَةٌ مِنَ الوَلَدِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ، إلَّا تَحِلَّةَ القَسَمِ.[۲۸] هرمسلمانی که سه فرزند، از دست بدهد آتش به او نمی رسد مگر به اندازه ی کفاره ی قسم.
پس آنچه برای ایمان شخص معیار قرار می گیرد و شخص را از آتش جهنم محفوظ می کند «عمل» است، و مشخص است بعد از این اقرار و دادن «اطاعت» کامل در عمل به قانون شریعت الله، در نهایت و مهمتر از همه مردن بر اساس آن است.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[۱] معجم مقايیس اللغة، ج۱ ص۱۳۸/ تهذيب اللغة ، ج ۱۵ ص ۵۱۳
[۲] تهذيب اللغة،ج۱۵ ص۵۱۴
[۳] بخاری در صحیحش ۱/۱۱ با لفظ، «الیقین الایمان کلّه» به طور معلق آورده و طبرانی در «المعجم الکبیر» شمارهی ۸۵۴۴، حاکم در المستدرک علی الصحیحین» ۲/۴۸۴ و دیگران نیز روایتش کردهاند و اسنادش صحیح است. / تغلیق التعلیق اثر حافظ ابن حجر عسقلانی ۲/۲۱-۲۴٫
[۴] بخاری ۷۴۵۷
[۵] بخاری ۳۶ / مسلم ۱۸۷۶/ النسائي ۳۱۲۳ / أحمد ۱۰۴۱۲
[۶] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۷ص۶۳۸
[۷] الترمذي (۲۰۳۲) وابن حبان (۵۷۶۳) وأبو الشيخ في (التوبيخ والتنبيه) (۹۳)./ صعد رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم المنبر فنادَى بصوتٍ رفيعٍ فقال يا معشرَ من أسلمَ بلسانهِ ولم يُفضِ الإيمانُ إلى قلبهِ ، لا تُؤذُوا المسلمينَ ولا تُعيّروهُم ولا تَتّبعوا عوراتهِم ، فإنه من يتبِعْ عورةَ أخيهِ المسلمِ تتبعَ اللهُ عورتَهُ ، ومن يتبعِ اللهُ عورتهُ يفضحْه ولو في جوفِ رحلهِ
[۸] أبو داود ۴۸۸۰/ أحمد ۱۹۷۷۶
[۹] البخاري ۵۲ / مسلم ۱۵۹۹
[۱۰] بخاری ۱۳۹۹/ مسلم۲۰
[۱۱] نووی، شرح مسلم ۱/۲۱۲
[۱۲] نووی، شرح مسلم ۱/۱۴۹
[۱۳] العینی، عمدة القاري۱/۱۱۰
[۱۴] ابن تیمیه، مجموع الفتاوى۷/۶۰۹
[۱۵] ابن تیمیه، مجموع الفتاوى۷/۳۰۲
[۱۶]لالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنة ، ج۴ ص۸۴۹
[۱۷]القرطبی، المفهم على صحيح مسلم۱/۲۰۴
[۱۸] بخاري ۱۲۸/ مسلم ۳۲
[۱۹] مسلم ۲۷ / أشهد أن لا إله إلا الله وأني رسول الله لا يلقى الله بهما عبد غير شاك فيهما إلا دخل الجنة
[۲۰] مسلم ۳۱ / اذهب بنعلي هاتين فمن لقيت من وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله إلا الله مستيقنا بها قلبه فبشره بالجنة
[۲۱] بخاری ۷۲۸۰/ الألباني، السلسلة الصحيحة ۲۰۴۴
[۲۲] مسلم۱۸۲/ بخاری ۷۴۳۷
[۲۳] بخاری ۹۰۷
[۲۴] الألباني، صحيح الترمذي ۱۶۳۲ / کسی که قدم هایش، ساعتی در روز در راه الله عزوجل، غبارآلود شود، آن دو (دو قدمش) بر آتش حرام می شود.
[۲۵] السيوطي، الجامع الصغير ۵۶۲۹ /
[۲۶] الألباني، صحيح الترغيب ۳۳۲۳
[۲۷] الترمذي، سنن الترمذي ۲۴۸۸/البغوي، شرح السنة ۶/۴۸۰ /الألباني، السلسلة الصحيحة ۹۳۸- صحيح الترغيب۲۶۷۶- ۱۷۴۴ / شعيب الأرناؤوط، تخريج شرح السنة ۳۵۰۵ – تخريج العواصم والقواصم ۸/ ۴۱۵ – تخريج صحيح ابن حبان۴۷۰
[۲۸] مسلم۲۶۳۲/ بخاری ۱۲۴۹: أَيُّما امْرَأَةٍ مَاتَ لَهَا ثَلَاثَةٌ مِنَ الوَلَدِ، كَانُوا حِجَابًا مِنَ النَّارِ، قالتِ امْرَأَةٌ: واثْنَانِ؟ قالَ: واثْنَانِ.