شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله(۳)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۳)

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَن قالَ: لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَكَفَرَ بما يُعْبَدُ مَن دُونِ اللهِ، حَرُمَ مَالُهُ وَدَمُهُ، وَحِسَابُهُ علَى اللَّهِ.[۱] هر كسى گفت: “لَا إِلَهَ إِلَّا الله”، و به آنچه كه به غير الله عبادت مى شود كافر شد، مال و خونش حرام مى شود و حساب او با الله متعال خواهد بود؛ یعنی اگر کسی اقرار به شهادتین داشته باشد اما به طاغوت که در میان انسانها همان کفار ۵ گانه ی آشکار هستند کفر نکند و در صورت آگاهی و عمداً و به میل خودش و اختیاری به تمام تولیدات ۱- عقیدتی ۲- قلبی ۳- زبانی ۴- بدنی ۵- مالی ضد اسلامی آنها کفر نکند چنین اقرار به شهادتینی برایش سودی ندارد.

یعنی «لا إِلَهَ» از او می خواهد که در همان قدم اول به این کفار پنج گانه ی :۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷) بگوید به شما و تمام عقاید و افکار و آداب و رسوم و سخنان جاهلی و کارهای ضد اسلامی شما کافر هستم و قبولش ندارم و بعد از نفی اینها، با « إِلَّا اللَّهُ » به اثبات الله و آنچه که نازل کرده با رعایت لوازمش اقرار می کند. پس تو نمی توانی هم یکی از  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  باشی و هم یکی از اهل «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» همچنانکه نمی توانی یکی از:۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] باشی و هم یکی از اهل «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».

سکولاریستهای باستان هم زمانی که بعد از آنهمه دعوت و تبلیغ انبیاء و مصلحین ایمان نمی آوردند و عذاب را می دیدند در کنار ایمان به الله به تمام آنچه که به سبب آن مشرک به شمار می رفتند کفر می کردند: فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَکَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ (غافر/۸۴)‏ هنگامی که عذاب شدید و ریشه کن کننده ما را می‌دیدند، می‌گفتند: به الله یگانه ایمان داریم و شریکهائی را که به سبب آنها مشرک (سکولار) بشمار می‌آمده‌ایم نمی‌پذیریم و مردود می‌شماریم و به آنها کفر می کنیم.‏

پس کسی که سکولار است و می خواهد وارد اسلام شود در کنار ایمان به الله باید به تمام اشخاص سکولار و تمام احزاب سکولار و قوانین و افکار سکولاریستی و تمام چیزهائی که باعث شده اند چنین شخصی تبدیل به یک کافر سکولار نجس و ناپاک شود کفر کند و آنها را مردود بشمارد و علاوه بر آن باید به سکولاریستها بگویند: إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/۴)  ما از شما بیزار و بری و گریزانیم، و از چیزهائی که بغیر از الله عبادت می کنید،(یعنی از تمام امور: عقیدتی، قلبی،زبانی، مالی، بدنی شما که برای غیر الله انجام می دهید بیزاریم و بری هستیم) و به شما کفر می کنیم و شما را قبول نداریم و در حق شما بی‌اعتناء هستیم، و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به الله یگانه ایمان می‌آورید.

 خود کفارِ سکولار، نجس و ناپاک هستند: إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) در حالی که کفار اهل کتاب و شبهه اهل کتاب نجس و ناپاک نیستند به همین دلیل ابتدا از خود سکولاریستهای نجس و ناپاک برائت می شود بعد از عقاید و عبادتهای شرک آلودشان، از اولین پیامبر قاعده همین بوده تا پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم؛ وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ (توبه/۳) به همین دلیل در حالی که کفار اهل کتاب و شبهه اهل کتاب که پاک هستند، هم طعام و هم زنان پاک دامن آنها برای مومنین حلال هستند و آنها بر اساس پیمانهائی می توانند اهل ذمه و شهروندان دارالاسلام شوند اما طعام و ذبیحه ی این سکولاریستهای نجس و ناپاک برای مومنین حرام است، ازدواج با دختران و زنان سکولار نجس و ناپاک برای مومنین حرام و ممنوع است و از این سکولاریستهای نجس و ناپاک جزیه هم قبول نمی شود و در صورت داشتن قدرت نظامی جماعت، این سکولاریستهای نجسی که پیمانی با جماعت حاکم بر دارالاسلام ندارند یا باید ایمان بیاورند یا بجنگند: فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (توبه/۳)‏ هنگامی که ماههای حرام (که مدّت چهار ماهه امان است) پایان گرفت، مشرکان (سکولاریستها) را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همه کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید. اگر توبه کردند و (از کفر سکولاریسم برگشتند و به مسلمان شدند و برای نشان دادن آن) نماز خواندند و زکات دادند، (دیگر از زمره شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان الله دارای مغفرت فراوان و رحمت گسترده است.‏  

رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد این سکولاریستها فرموده: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّی مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلاَّ بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ»[۲] به من امر شده است با مردم (سکولار= مشرک) جنگ مسلحانه انجام دهم تا اینکه بگویند: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. و کسی که آنرا گفت، جان و مالش در امان خواهد بود، مگر به حق آن، و حسابش با الله خواهد بود.

 در اینجا علاوه بر آنکه اقرار به «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» شرط ایمان است اما تنها زمانی دست از این کفار سکولار برداشته می شود که علاوه بر اقرار به «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» باید ادعای خود را نیز «در حالت عادی» نه «در حالتهای اضطرار و ضرورت مثل میدان جنگ و بیماری مرگ و دوران قاعدگی زنان» با انجام نماز و دادن زکات «أَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ» که «اعمال ظاهری» هستند نشان دهند و گرنه خون و مالشان در امان نیست و جزو مومنین نیستند، حالا این اقرار و اعمال ظاهری را از روی ایمان انجام می دهند یا از روی نفاق مهم نیست، مهم این است که باید این اعمال از او سر بزند اگر می خواهد جزو مسلمین محسوب شود و خون و مالش در امان باشد.

اینها بعد از توبه از سکولار بودن، اگر نماز را برپا ندارند و در صورت توانائی زکات ندهند و این ایمان خود را با این اعمال ثابت نکنند جزو مومن نیستند «فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (توبه/۱۱) ‏اگر آنان (از کفر) توبه کردند ونماز را برپا داشتند و زکات دادند (دست از آنان بدارید، چرا که) در این صورت برادران دینی شما هستند. ما آیات خود را برای اهل دانش و معرفت بیان می‌کنیم و شرح می‌دهیم.‏

الله تعالی می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/۱۰) ‏فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس اگر کسی صرفنظر از تصدیق قلبی و اقرار به زبان «فَإِن تَابُواْ» با اعمال ظاهریِ نماز و زکات وارد دایره ی مومنین می شوند و ثابت می شود که اینها ایمان دارند و به عنوان برادران ایمانی ما شناخته می شوند: وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ (توبه/۱۱) اگر این اعمال ظاهری را انجام ندادند اینها فاقد ایمان کلی و مجمل هستند و نمی توانند برادر دینی مومنین شوند؛ در اینجا مومنین یعنی هر کسی که از کفار ۵گانه ی آشکار بریده و وارد دین اسلام شده است و در برابر تمام قانون شریعت الله موضع «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» (بقره/۲۸۵) گرفته است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، همچنانکه به عنوان مثال تمام آیاتی که با «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شروع می شوند با نادیده گرفتن دارودسته ی منافقین به یکسان تمام اهل قبله را مخاطب قرار می دهد و به همهی وارد شده های به دایره ی اسلام حسن ظن داریم و پس از آن است که در میان این جماعت مومنین، «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و «الضَّالِّينَ» جدا می شوند؛ یعنی عده ای خلاف این حسن ظن ما را نشان می دهند و مومنین میان مسلمین طبقه و طیفی خاص می شوند و دارودسته ی منافقین هم دسته ای جداگانه اما مومنین «الَّذینَ آمَنُوا» معرف اهل جماعت و پیروان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم هستند. 

 پس اقرار به این «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مثل اقرار به اهل نماز یا اهل جهاد یا اهل زکات یا اهل حج و… بودن مقید و وابسته به قیدهای ساده اما مهم و سنگینی است که باید رعایت شوند و «گوینده های این کلمه ی «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بر اساس آنچه که در قلبهایشان وجود دارد با همدیگر متفاوت هستند».[۳]

به این شکل، شخص مومن به ایمان خود اقرار زبانی می کند و این اقرار زبانی چون مانع ریخته شدن خون شخص می شود «جزئی» از ایمان است، چون ایمان مانع کشته شدن این کفار سکولار است[۴] و ایمان اجزای دیگری هم دارد که رسول الله صلی الله علیه وسلم در باره ی این اجزاء ایمان می فرماید: الإِيمانُ بضْعٌ وسَبْعُونَ، أوْ بضْعٌ وسِتُّونَ، شُعْبَةً، فأفْضَلُها قَوْلُ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، وأَدْناها إماطَةُ الأذَى عَنِ الطَّرِيقِ، والْحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإيمانِ.[۵] ايمان هفتاد و اندی یا شصت و اندی شعبه دارد که برترينش گفتن لااله الاالله است و پايين ترين بخشِ ايمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چيز آزاردهنده ای) از سرِ راه است و شرم و حيا، بخشی از ايمان به شمار می رود.

یعنی ایمان علاوه بر آنچه در قلب است، قول و اقرار زبانی و اعمال ظاهری هم اجزای ایمان هستند. پس همراه این اقرار زبانی، عمل به جوارح هم به اندازه ی تمام اعمالی که شریعت واجب و فرض دانسته از شخص خواسته می شود حالا بماند هزاران مستحباتی که جهت تکامل ایمان وجود دارند. الله تعالی می فرماید به کفار یهودی و نصرانی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا (بقره/۱۳۶) ‏بگوئید: ایمان داریم به الله و آنچه (به نام قرآن) بر ما نازل شده است؛ و الله تعالی می فرماید: فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ (بقره/۱۳۶) ‏اگر آنان (یهود و نصاری) ایمان بیاورند، همچنان که شما ایمان آورده‌اید، و بدان چیزهائی که شما ایمان دارید، ایشان نیز ایمان داشته باشند، بی‌گمان (به راه صحیح الله) رهنمود شده اند. پس ایمان تنها اقرار به تصدیق، و پذیرش و اعتماد و «آرامش قلبی» نسبت به الله نیست بلکه قبول و تصدیق و اعتماد و آرامش قلبی نسبت به تمام آنچه الله تعالی توسط آخرین پیامبرش صلی الله علیه وسلم در شریعت اسلام نازل کرده نیز می شود؛ و زمانی که شخص می گوید: آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا (بقره/۱۳۶) یعنی به تمام آنچه که برایمان نازل شده است نیز «عمل» می کنیم و این «عمل» جزئی از ایمان و نشان دهنده ی ایمان است.  

شخص با اقرار به شهادتین: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ؛ وارد اسلام می شود و با برپا داشتن نماز که اولین فریضه است، این اسلام و مسلمان شدن خودش را نشان می دهد، و این ادعای خودش را ثابت می کند، الان ممکن است در حالت ضرورت و اضطرار مثل میدان جنگ شهادتین را بر زبان بیاورد و با اقرار به شهادتین در میدان جنگ شهید شود و تنها موفق به انجام این فریضه و عمل جهاد شود و به نماز خواندن نرسد یا مثل آن یهودی باشد که بعد از اقرار به شهادتین وفات کند و فرصت انجام فرایض را نداشته باشد، یا خانمی در حالت قاعدگی باشد و ضمن ابراز شهادتین فرصت انجام نماز را نداشته باشد و به دستور الله مبنی بر عدم انجام نماز عمل کند؛ اینها حالتهای ضرورت و اضطراری هستند که ممکن در موقعیتهای مختلف برای شخص مسلمان پیش بیایند و نمی توان وجود این حالتهای اضطرار و ضرورت را بر سایر حالتهای عادی تسری داد. مثلاً چون در حالت اضطرار و ضرورت خوردن گوشت مردار مباح می شود یا گفتن کلمه ی کفر مباح می شود پس در حالتهای عادی هم نمی توان چنین جرمهائی را انجام داد؛ یا ممکن است مثل خانمی که در دوران حیض و نفاس قرار گرفته باشد و با عمل به دستور الله مبنی بر عدم برپا داشتن نماز با انجام سایر فرایض این دوران عادی را پشت سر بگذراند که در هر حالت به یکی از دستورات الله عمل کرده است و در اطاعت از دستور الله است و نمی توان این حالت او را بر سایر مردان تسری داد.

پس شخصی که با شهادتین وارد اسلام شده است با انجام نماز و در صورت توانائی با دادن زکات این اسلام خودش را نشان می دهد و با گرفتن موضع «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» (بقره/۲۸۵) شنیدیم و اطاعت کردیم در برابر تمام قوانین شریعت الله، وارد دایره ی مومنین می شود. این تفاوت میان شخصی که وارد اسلام و مسلمین شده اما هنوز ایمان وارد قلبش نشده است را در این آیه ی سوره ی حجرات می توانیم مشاهده کنیم که دسته هائی از اعراب مدعی بودند که ایمان آورده اند اما با آنکه تسلیم تمام اسلام شده بودند و همه ی آنرا قبول داشتند تنها یک «عمل» به نام جهاد را نمی خواستند انجام دهند به همین دلیل الله تعالی به خاطر عدم انجام این «عمل»، آنها را جزو مومنین محسوب نمی کند و می فرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏(حجرات/۱۴) اعراب می‌گویند: ایمان آورده‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، بلکه بگوئید: تسلیم (ظاهری رسالت تو) شده‌ایم و مسلمان شده ایم. چرا که ایمان هنوز به دلهایتان راه نیافته است. اگر از الله و پیغمبرش فرمانبرداراطاعت کنید، الله از (پاداش) کارهایتان چیزی نمی‌کاهد. بی‌گمان الله آمرزگار ی است که رحم می کند.

در اینجا مشخص است که این اعراب اقرار به شهادتین کرده اند و تسلیم تمام قوانین شریعت الله شده اند و مسلمان شده اند اما با وجود اقرار به زبان و با وجود تسلیم شدن به تمام قوانین شریعت الله که الله بر این تسلیم شدن آنها گواهی می دهد «قُولُوا أَسْلَمْنَا» با این وجود جزو مومنین محسوب نمی شوند چون خلاف این ادعا را ثابت کرده اند و در انجام تنها یک «عمل» غیر مکفره، «اطاعت» خودشان را به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم نداده اند پس وارد دایره ی مومنین نمی شود؛ این فرق بین مسلمانی که تسلیم تمام شریعت الله شده و به آن هم اقرار کرده با مومن را، مرجئه و بسیاری از فرقه های متاثر از آنها متوجه نشده اند؛ همین یک آیه برای تمام کسانی که مسیر انحرافی اهل ارجاء را طی کرده اند کافی است که به مسیر صحیح اهل سنت و اهل جماعت برگردند.

 الله تعالی در آیه ی بعد و در معرفی مومنین می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏‏(حجرات/۱۵) مؤمنان تنها کسانی هستند که ۱- به الله و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، ۲- سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، ۳- و با مال و جان خویش در راه الله به جهاد برخاسته‌اند. آنان (در ایمان خود) صادق و راستگو هستند.‏

 یعنی کسی که ادعای مومن بودن داشته باشد و به تمام قوانین شریعت الله هم عمل کند اما تنها یک فریضه غیر مکفره مثل جهاد را انجام ندهد چنین شخصی یک دروغگو است و هرگز وارد دایره ی مومنین نشده است یا اگر قبلاً وارد شده باشد با ترک این فریضه ی غیر مکفره از دایره ی مومنین خارج شده و وارد دایره ی بزرگ مسلمین و تسلیم شده ها «قُولُوا أَسْلَمْنَا» شده است و هرگز نمی توان او را مومن در معنی شرعی آن دانست.

در اینجا نکته ای را ذکر کنم که عده ای از فرقه های معروف به اهل سنت با عدم درک فرق بین اسلام وایمان و مسلمان و مومن به آرائی از شیعیان جعفری استناد می کنند که این شیعیان غیر خودشان که امامت به روش شیعیان را قبول ندارند کافر دانسته اند؛ اما صرفنظر از غلاة و آراء شاذ جاهلین، رای شیعیان جعفری بر این است كه: اصول دين، به دو بخش است: بخشى از آن، اصول اسلام و بخش ديگر، اصول ايمان را تشكيل مى‌دهد. توحيد، نبوت و معاد را اصول اسلام و امامت و عدل را اصول ایمان می دانند. سپس مى‌گويند: آنچه ملاك اسلام و كفر است، اصول اسلام است، نه اصول ايمان. بنابراين، چون مخالفان امامت، اصول اسلام را باور دارند، مسلمان هستند.[۶] صرفنظر از درست یا غلط بودن، این دیدگاه شیعیان جعفری در مسلمان دانستن سایر مذاهب و فرقه های اسلامی است که امامت و سایر مختصات مذهبی شیعیان جعفری را قبول ندارند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: يَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ،[ مَن أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ][۷] وَلَمْ يَدْخُلِ الْإِيمَانُ قَلْبَهُ: لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِينَ، وَلاَ تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِم ، فَإِنَّهُ مَنْ اتَّبعَ عَورَاتِهِم يَتَّبَعُ اللهُ عَوْرَتَهُ ، ومن يَتَّبَعِ اللهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحهُ فِى بَيْتِهِ.[۸] اى گروهى كه به زبان ایمان (اسلام) آورده و ايمان به قلبش نرسيده، مسلمانان را غیبت نكنيد و به جستجوى عيوبشان نباشيد، زيرا هركس عيوب آنان را جستجو كند، الله عيوبش را دنبال مى كند، و هركه الله عيبش را دنبال كند، رسوايش مى كند هرچند در خانه اش باشد.

در اینجا هم رسول الله صلی الله علیه وسلم واضح می فرماید که شخص ممکن است در زبان ادعای ایمان داشته باشد اما این ایمان وارد قلبش نشده باشد؛ پس در حالت عادی و غیر ضرورت، اقرار شخص به ایمان بدون رعایت اعمال ظاهری کافی نیست که ما شخص را مومن بدانیم و معتقد شویم ایمان وارد قلب شخص شده است؛ بلکه در حین انجام چنین اعمال ضد اسلامی می توانیم بگوئیم شخص، ایمان درقلبش نیست همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:لا يَزْنِي الزاني حين يَزْنِي و هو مؤمنٌ، ولا يَسْرِقُ السارقُ حين يَسْرِقُ وهو مؤمنٌ، ولا يَشْرَبُ الخَمْرَ حين يَشْرَبُها وهو مؤمنٌ ولا يَقْتُلُ وهو مؤمنٌ.[۹] زناكار، هنگام ارتكاب عمل زنا، مؤمن نيست، وسارق هنگام سرقت، مؤمن نيست، و شراب خوار، هنگام خوردن شراب، مؤمن نيست و قاتل هنگام قتل مومن نیست.

آیا بعد از این برای مومنی که به الله و روز قیامت ایمان داشته باشد و بر احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم آگاهی پیدا کرده باشد قابل تصور است که بگوید «عمل» ربطی به ایمان ندارد و همین «اقرار» به زبان با «تصدیق قلبی» که نمی دانیم دارد یا ندارد برای مومن نامیدن شخص در حالتهای عادی کافی است؟ قطعاً خیر.

تا اینجا مشخص شد که شخص تنها با اقرار و حتی انجام بسیاری از اعمال شرعی و ترک بدون عذر تنها یک عمل واجب شرعی غیر مکفره مثل جهاد وارد دایره ی مومنین نمی شود بلکه وارد دایره ی مسلمین می شود که ممکن است همین عدم وارد شدنش به دایره مومنین و همدم دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها شدن اسبابی شود که هزاران گناه و جرم دیگر را مرتکب شود؛ مومن کسی است علاوه بر۱- اقرار به شهادتین و انجام نماز که او را تسلیم قوانین شریعت الله و مسلمان نشان می دهد۲- و علاو بر تصدیق قلبی که در آن هیچ شک و تردیدی وجود نداشته باشد «آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» ۳- باید به اندازه ی توانائی از تمام آنچه الله و رسولش صلی الله علیه وسلم دستور داده اند «اطاعت» کند و «اطاعت» در اعمال ظاهری مثل جهاد و روزه و زکات و غیره یکی از امور خواسته شده از او و یکی از اجزای پنجگانه «عبادت» (۱- عقیدتی ۲- قلبی ۳- زبانی ۴- بدنی ۵- مالی) است که باید برای الله تعالی خالص شود.

 الله تعالی در مورد ۱- قول  2- و عمل که بخشی از ایمان است و موضع گیری مومنین در برابر حکم و قانون شریعت الله می فرماید: إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏(نور/۵۱) مؤمنان هنگامی که به سوی الله و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان حکم کند، سخن و قولشان تنها این است که می‌گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم! و رستگاران واقعی اینها هستند.‏ 

این احکام و اعمال هم با هم فرق دارند مثلاً شخص مومن با انجام اعمالی بر ایمان خود اضافه می کند: لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ (فتح/۴) و با عدم انجام پاره ای از اعمال شخص تنها گناهکار می شود و ایمانش ضعیف وکم می شود، اما با ترک اعمالی کلاً سرنوشت او تغییر می کند؛ مثلاً شخص با ترک فرایض غیر مکفره مثل جهاد از دایره ی مومنین خارج شده و وارد دایره ی مسلمین می شود و با انجام فریضه ی نماز در دایره ی مسلمین باقی می ماند و با انجام جهاد دوباره در دایره ی مومنین قرار می گیرد، اما اگر شخص فریضه ی نماز را عمدی ترک کند از دایره ی مسلمین خارج می شود و وارد دایره ی «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » (فاتحه/۷) شده و کافر می گردد اما اگر جهاد را بدون عذری معتبر شرعی ترک کند از دایره ی «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (فاتحه/۷) یا مومنین به دایره ی «الضَّالِّينَ» (فاتحه/۷) یا دارودسته ی منافقین سقوط می کند و اگر با این حالت ترک جهاد هم بمیرد بر شعبه ای از نفاق مرده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ، وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بالغزو، مَاتَ عَلَی شُعْبَةٍ مِنْ نِفَاقٍ.[۱۰]  هرکس بميرد و جهاد تهاجمی بر علیه کفار (غزو) نکند و نيت این جهاد تهاجمی بر علیه کفار را هم نداشته باشد، بر شعبه ای از نفاق مرده است.

یکی از علامت های ظاهری کسی که قصد چنین جهادی را  دارد، آماده کردن ابزار جهاد است چنانکه الله تعالی می فرماید: وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً (توبه/۴۶) و اگر [دارودسته ی منافقین واقعاً] اراده ی خارج شدن [به قصد جهاد] داشتند، قطعاً ساز و برگی برایش فراهم می کردند.

 همین الان شما نگاه کنید آیا «اهل جماعت» هستید که در زیر پرچم این جماعت و رهبر واحد با این کفار سکولار مهاجم اشغالگر خارجی و مرتدین سکولار بومی در سه جبهه ی مالی و جانی و زبانی وارد جهاد شوید؟ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ.[۱۱] با مال و جان و زبان تان به جهاد سکولاریستها ( =مشرکان = احزاب) بروید؛ برای این جهاد که در این سه بخش انجام می شود – هر چند اصل بر جهاد با جان است- چکار کرده ای؟ خودت را بازبینی کن و ببین در کجا قرار گرفته ای؟

یکی از دوستان می گفت من قطعاً که اهل جماعت هستم و از تمام فرقه ها دوری کرده ام و کانال و گروهی مجازی تشکیل داده ام و تنها مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی سکولاریستها را بیان می کنم و بدون آنکه دروغ بگویم مفاسد اینها را بیان می کنم آیا این کار من در بخش جهاد با زبان با سکولاریستها محسوب می شود؟ گفتم: بله، برای اهل جماعت، جهاد با زبان با این کفار سکولار(مشرک) میدان گسترده ای است و این هم بخشی از جنگ روانی است که شما تنها واقعیت کثیف و پلید این سکولاریستهای نجس را نشان می دهید چنانچه در آن نیز افشاگری هائی انجام شده است اما در کنار این رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: اهْجُوا قُرَيْشًا، فَإِنَّهُ أَشَدُّ عَلَيْهم مِنْ رَشْق النَّبْلِ.[۱۲] به هجو قريش بپردازيد که هجو آنان از تيراندازی برای آنان دشوارتر و گران تر است. شما هم این سکولاریستهای دیوث اطراف خودتان را به کلماتی که واقعیت آنها را نشان می دهد و لیاقتش را دارند هجو کنید. این کمترین کاری است که هر انسان مومنی که یک گوشی در اختیار دارد می تواند انجام دهد حتی اگر با فوروارد و بازپخش پیامی باشد که دیگر مومنین تولید کرده اند.

در هر حال باید به اندازه ی توانائی در جنگ مالی و جانی و زبانی با این کفار سکولار خارجی و بومی مشارکت کرد و بدانیم در میان کسانی که خودشان را مسلمان می دانند و توانائی انجام یکی از این اعمال «جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ» در برابر این تهاجمات تبلیغی و مسلحانه ی کفار سکولار جهانی و منطقه ای و بومی را دارند تنها دارودسته ی منافقین «الضَّالِّينَ» (فاتحه/۷) هستند که نظاره گر و تماشاچی و بیطرف هستند و عملی انجام نمی دهند.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱] مسلم ۲۳

[۲] مسلم۲۱

[۳]ابن منده،  الإيمان ۱/۲۲۶ / ابن تیمیه،مجموع الفتاوى (۷/۵۵۰-۵۵۳) (۱۳/۲۳۳).

[۴] حلیمی‌، حسین‌ بن‌ حسن،‌ المنهاج في شعب الإيمان ۱/۲۷

[۵]  مسلم۳۵/ بخاری۹/ الألباني، صحيح النسائي ۵۰۲۱

[۶] تسترى،احقاق الحق(تعليقه)،ج ۲،ص ۲۹۴

[۷] الترمذي (۲۰۳۲) وابن حبان (۵۷۶۳) وأبو الشيخ في (التوبيخ والتنبيه) (۹۳)./ صعد رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم المنبر فنادَى بصوتٍ رفيعٍ فقال يا معشرَ من أسلمَ بلسانهِ ولم يُفضِ الإيمانُ إلى قلبهِ ، لا تُؤذُوا المسلمينَ ولا تُعيّروهُم ولا تَتّبعوا عوراتهِم ، فإنه من يتبِعْ عورةَ أخيهِ المسلمِ تتبعَ اللهُ عورتَهُ ، ومن يتبعِ اللهُ عورتهُ يفضحْه ولو في جوفِ رحلهِ

[۸] أبو داود ۴۸۸۰/  أحمد ۱۹۷۷۶

[۹] الألباني، صحيح الجامع  7708- غاية المرام  455

[۱۰] مسلم ۱۹۱۰/ أبو داود ۲۵۰۲

[۱۱] أبو داود ۲۵۰۴/  أحمد ۱۲۲۶۸/ النسائي ۳۰۹۶

[۱۲] مسلم ۲۹۹۰/ الألباني، صحيح الجامع  2523

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *