شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله(۵)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۵)

رسول الله صلی الله علیه وسلم در تعریف اسلام می فرماید: الإسْلامُ أنْ تَشْهَدَ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ، وتُقِيمَ الصَّلاةَ، وتُؤْتِيَ الزَّكاةَ، وتَصُومَ رَمَضانَ، وتَحُجَّ البَيْتَ إنِ اسْتَطَعْتَ إلَيْهِ سَبِيلًا، اسلام یعنی گواهی دادن به این که هیچ معبود برحقی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده الله است و نیز این که نماز بپا بداری، زکات بدهی، ماه رمضان را روزه بگیری و در صورت توانائی به حج خانه الله بروی؛ شخص به این شکل  و با این گواهی و اقرار و انجام این اعمال ظاهری وارد دایره ی مسلمین می شود؛ یعنی در حالت عادی، بدون انجام نماز که عملی ظاهری است و در صورت توانائی بدون انجام رمضان و حج و دادن زکات که اینها نیز اعمالی ظاهری هستند شخص وارد دایره ی اسلام و مسلمین نمی شود؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد قول قلب در توضیح ایمان هم می فرماید:أنْ تُؤْمِنَ باللَّهِ، ومَلائِكَتِهِ، وكُتُبِهِ، ورُسُلِهِ، والْيَومِ الآخِرِ، وتُؤْمِنَ بالقَدَرِ خَيْرِهِ وشَرِّهِ.[۱] ایمان آن است که به الله، فرشتگان، کتاب‌ها، پیامبران، روز آخرت و خیر و شر تقدیرات الهی معتقد باشید.

 همین ایمان به الله ی که خودش خودش را در آخرین شریعتش معرفی کرده به عنوان رب و پرودگار یعنی پذیرش تمام آنچه که الله فرموده و عمل به تمام آنچه الله از کانال پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم به عنوان شریعت قرار داده به اندازه ی توانائی و استطاعت:

  • یعنی:  قُلْ: آمَنْتُ باللَّهِ، ثم اسْتَقِمْ.[۲] بگو به الله ایمان آوردم و سپس [به مقتضای ایمانت] استقامت کن؛ یعنی مختصر همه.
  • یعنی: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصلحت/۳۰) کسانی که می‌گویند: پروردگار ما الله است، و سپس (بعد از این اقرار، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان می‌دهند، و بر این اطاعت از الله تا زنده‌اند ) پابرجا و ماندگار می‌مانند (در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان می‌آیند (و بدانان مژده می‌دهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که به شما وعده داده می‌شد.‏
  • یعنی: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (احقاف/۱۳) کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند»، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می ‌شوند.

زمانی هم که اجازه ی جهاد و جنگ مسلحانه به مومنین جماعت و دارالاسلام مدینه که قبلاً مورد ظلم دارالکفر سکولار تحت حاکمیت سکولاریستهای قریش در مکه قرار گرفته بودند داده می شود:أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (حج/۳۹) الله تعالی در مورد علت اخراج مهاجرین از خانه و کاشانه ی خودشان توسط این سکولاریستها می فرماید: الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ (حج/۴۰) کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند (و از مکّه وادار به هجرت گشته‌اند) و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما الله است!

مشخص است که آنهمه ظلم و تعدای کفار سکولار قریش نسبت به مومنین به دلیل صرف یک عقیده ی قلبی و اقرار به آن نبود چون قبل از پیامبر شدن رسول الله صلی الله علیه وسلم افرادی که خود را حنیف می دانستند و یا نصرانی و صابئی شده بودند و غیره نه تنها بت نمی پرستیدند بلکه حتی از بت پرستی هم عیب می گرفتند و برای همه کلمه ی الله هم شناخته شده بود اما مختص کردن عبادت یعنی امور ۱- عقیدتی ۲- قلبی ۳- زبانی ۴- بدنی ۵- مالی  به این الله که تمام امور درونی و زندگی ظاهری آنها را اداره می کند و هدف خلقت هم همین است «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات/۵۶) برایشان تازگی داشت و تعجب می کردند که تمام این ۵ مورد عبادی تنها به یک الله مختص شود: أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ (ص/۵)  و اینگونه مختص کردن عبادت در هر ۵ مورد آن برای الله در راستای دین سکولاریستی آنها نبود و نمی توانستند چنین حقی را بپذیرند.

امام ابوطالب مکی (درگذشت ۳۸۶ ق) در تعلیقی بر این حدیث مشهور جبرئیل در تعریف اسلام و ایمان می گوید: «امت اجماع دارد براینکه اگربنده ای به تمام عبادات قلبی که در حدیث جبرئیل پیرامون توصیف ایمان آمده باور داشته باشد؛ اما به ارکان اسلام که (در قالب طاعات عملی) بیان شده عمل نکند، مؤمن نامیده نمی شود. درجهت عکس آن هم اگر به همه ی آنچه اسلام بدان وصف گردیده (از عبادات ظاهری) عمل نماید؛ اما به ارکان ایمان معتقد نباشد، مسلمان به حساب نمی آید.[۳]

در مورد عمل قلب و زبان و جوارح هم با ذکر داستانی این بخش از ایمان را نیز از زبان رسول الله صلی الله علیه وسلم می آموزیم:

وفدی از(طائفه) عبدالقیس به نزد پیامبر صلی الله علیه  وسلم آمدند و گفتند: ای رسول الله ما بجز در ماه حرام (در دیگر ماها) نمی توانیم به نزد شما بیاییم، (زیرا) در میان ما و شما کفار (قبیله) مضر قرار دارد، (و آنها از آمدن ما جلوگیری می کنند) لذا شما به ما یک دستور قاطعی بیان نمایید تا آن را به کسانی که پشت سرما هستند (و با ما نیامده اند بگوییم، و با عمل به آنها، در قیامت) به بهشت داخل گردیم، رسول الله صلی الله علیه وسلم  به آنها دستور داد تا به الله یکتا ایمان بیاورند، أمَرَهُمْ: بالإِيمانِ باللَّهِ وحْدَهُ، رسول الله صلی الله علیه و سلم خطاب به آنها گفت: أتَدْرُونَ ما الإيمانُ باللَّهِ وحْدَهُ؟ آیا می دانید که ایمان به الله یکتا یعنی چه؟ (آنها) گفتند: الله و رسولش بهتر می دانند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: شَهادَةُ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللَّهِ، وإقامُ الصَّلاةِ، وإيتاءُ الزَّكاةِ، وصِيامُ رَمَضانَ، وأَنْ تُعْطُوا مِنَ المَغْنَمِ الخُمُسَ.[۴] (ایمان همان) گواهی دادن است که همانا بجز الله دیگراله به حقی نیست و همانا محمد فرستاده الله است و برپائی نماز و پرداخت زکات و روزه گرفتن رمضان می باشد و اینکه از غنیمت یک پنجم را (به بیت المال و حکومت اسلامی) بدهید.

رسول الله صلی الله علیه وسلم اینگونه ایمان را برایشان تعریف کرد و به صورت واضح و آشکارا بعد از اقرار و گواهی به شهادتین که از اعمال زبان است، اعمال جوارح مثل نماز و زکات و روزه و دادن خمس از غنایم جنگی را نیز جزئی از ایمان معرفی کردند. آیا همین تعریف رسول الله صلی الله علیه وسلم از ایمان برای کسانی که اطاعتشان را از مخلوقات از جمله هوای نفسشان گرفته اند و به و الله و رسولش صلی الله علیه وسلم داده اند کافی نیست؟

مورد دیگر اینکه می بینیم بعد از آنکه مسلمین از بیت المقدِس به مکه تغییر قبله می دهند بعضی از مسلمین می گفتند: ای کاش می دانستیم نمازهای ما و کسانی از ما که قبل از آنکه تغییر قبله بدهیم مرده اند چه می شود؟ و پرسیدند: يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ بِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ مَاتُوا وَهُمْ يُصَلُّونَ إِلَى ‏ ‏بَيْتِ الْمَقْدِسِ؟ که الله تعالی وحی فرستاد: وما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إيمانَكُمْ (بقره/۱۴۳) الله ایمان شما را ضایع نمی‌گرداند،[۵] یعنی نمازتان به سوی بیت المقدس قبل از تحویل و تغییر قبله، نزد الله ثواب وپاداشش ضایع نمی شود؛[۶] الله تعالی نماز را ایمان نامیده است چون نماز، عمل قلب و قول زبان و عمل جوارح است. 

در این صورت واضح است که ایمان چیز واحدی نیست بلکه از سه جزء جدائی ناپذیر ۱- اعتقاد قلب ۲- اقرار به زبان ۳- عمل اعضای بدن یا جوارج تشکیل شده است، که هر سه، جهت تولید ایمان لازم و واجب هستند؛ یعنی به قول امام جعفر صادق(ت۸۳ق): لَا إِیمَانَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِیَقِینٍ.[۷] ایمان جز با عمل وجود ندارد، و عمل جز با یقین نیست، و به قول ولید بن مسلم (ت۱۱۹ق) عالم شام که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه) از او حدیث روایت نموده‌اند[۸]: لا إيمانَ إلَّا بعَمَلٍ، ولا عَمَلَ إلَّا بإيمانٍ؛[۹] ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان وجود ندارد و به قول ابوعُبید قاسم بن سلام هروی، فقیه، محدث، قاری وزبان‌شناس برجستۀ خراسانی (ت ۱۵۰-۱۵۷ق): أنَّ الإيمانَ بالنيَّةِ والقَولِ والعَمَلِ جميعًا.[۱۰] ایمان مجموع نیت و قول و عمل است.

امام شافعی (ت۱۵۰ق) می گوید: اجماع صحابه و نیز تابعین و افراد بعد از آنان که به خدمتشان رسیده و آنان را دریافته ایم این است که: ایمان، عبارتست از: قول و عمل و نیت؛ و هیچ یک از این سه مورد از دیگری تفکیک نمی شود وبدون یکدیگر بی فایده بوده و ثمره ای ندارد.[۱۱]

امام الآجُرِّی (ت ۲۶۴یا ۲۸۰ق) آن محدث و فقیه فرامذهب می گوید: بدانید آنچه که علمای مسلمان بر آن (متفق) هستند، این است که «ایمان» بر تمام مخلوقات واجب است و آن عبارتست از تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل با جوارح؛ وبدانید که شناخت و تصدیق قلبی، بدون نطق زبانی بی فایده است، واین دو هم بدون عمل جوارح بیفایده بوده و ثمره ای ندارد.[۱۲] رأیی را که ما می گوئیم موافق با کتاب و سنت و اعتقاد علمای مسلمانی است که محل وثوق واعتماد مردم اند وپیشتر هم آن را بازگو کردیم که: ایمان: معرفت و تصدیق یقینی قلبی و قول زبانی و عمل جوارح است، و شخص جز با اجتماع این سه، مؤمن محسوب نمی شود وهیچ کدام از آنها بدون دیگری فایده ای ندارد.[۱۳]

اگر این سه خصلت در شخص کامل شد، آنگاه مومن است؛ و نصوص قرآن و سنت و علمای مسلمان بیانگر این موضوع است؛ و از این سه مورد اجزای مختلفی جدا می شوند به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الإِيمانُ بضْعٌ وسَبْعُونَ، أوْ بضْعٌ وسِتُّونَ، شُعْبَةً، فأفْضَلُها قَوْلُ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، وأَدْناها إماطَةُ الأذَى عَنِ الطَّرِيقِ، والْحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإيمانِ.[۱۴] ايمان هفتاد و اندی یا شصت و اندی شعبه دارد که برترينش گفتن لااله الاالله است و پايين ترين بخشِ ايمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چيز آزاردهنده ای) از سرِ راه است و شرم و حيا، بخشی از ايمان به شمار می رود.

این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم هم ایمان را بر محوریت: ۱- قول «لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ» ۲- عمل «إماطَةُ الأذَى عَنِ الطَّرِيقِ» ۳- قلب «الْحَياءُ» توضیح داده است و مصداقهائی از این سه مورد را بیان فرموده است و واضح و آشکار است که با ذکر اقرار و قلب، برداشتن چیزهای آزار دهنده از سر راه مردم، از اعمال جوارح و اعضای بدن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا جزئی از ایمان معرفی کرده است. پس این عددهای هفتاد و اندی یا شصت و اندی هم بیانگر حصر و محدود کردن اعمال ایمان نیست بلکه دلیل بر کثرت و زیادی زیر مجموعه های ۱- قول ۲- عمل ۳- قلب است.

البته در همین جا عرض کنم که برخی از اعمال شرط صحت ایمان است و برخی دیگر شرط کمال ایمان؛ مرجعی هم که جایگاه این اعمال را مشخص می کند قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم بر فهم گذشتگان صالح هستند. مثل نماز و حج که انجام اعمال و ترک کارهائی شرط صحت آنهاست اما مستحباتی هم دارند که شرط کمال این واجبات است و با انجام این مستحبات در اعلی درجات آن قرار می گیرند. شرطِ صحت ایمان و شرطِ کمال ایمان هم همین گونه است؛ خوارج اهل تأویل و معتزله می گفتند جنس عمل و تک تک اعمال جوارح شرط صحت ایمان هستند و فتنه ی مرجئه و اهل ارجاء هم در نقطه مقابل انحراف خوارج اهل تأویل و معتزله کلاً عمل را شرط صحت ایمان نمی دانند و دچار انحرافی بسیار بدتر و ضرررسانتر شدند.

در مورد جایگاه عمل در ایمان باید دقت داشته باشیم افراد زیادی وجود دارند که مثل کفار سکولار قریش یا سایر کفار یهودی و نصرانی و غیره دارای اعمال خیر ظاهری زیادی هستند، الان هم سکولاریستهای زیادی را می بینیم که در کنار آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی دارای اعمال خیر ظاهری و اخلاق عمومی مناسب زیادی هم هستند؛ اما چون این اعمال آنها بر اساس اقرار زبانی و ایمان به شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نیست نه تنها انجام این اعمال، آنها را از دایره ی کفار خارج نمی کند و همچنان کافر باقی می مانند بلکه تمام این اعمال خوبی هم که دارند برباد می رود: أُولَئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ (آل عمران/۲۲)‏آنان کسانی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده ( و اگر کردار نیکی هم داشته باشند، باطل و بی‌ثمر خواهد بود) و ایشان را یاور و مددکاری نیست.

حتی عقاید و اقول و اعمال ظاهری هم وجود دارند که اگر شخص مسلمانی که شهادتین بر زبان می راند آنها را ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری انجام دهد تمام اعمال خیرش از بین می روند و در قیامت سودی به او نمی رساند؛ به عنوان مثال:

  • الله تعالی در مورد عقاید و سخن و اعمالی شرکی، رسول الله صلی الله علیه وسلم را خطاب قرار می دهد تا دیگران حسب دستشان بیاید و می فرماید: وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (زمر/۶۵) ‏به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک‌ورزی کردارت (باطل و بی‌پاداش می‌گردد و) هیچ و نابود می‌شود، و از زیانکاران خواهی بود.‏

شرک بزرگ و بواحی که امروزه واضح آنرا می بینیم ارتداد حکام سکولاری است که با شریک کردن قوانین ساخته شده توسط بشر با زندگی خود و مسلمین رسماً و آشکارا خود را سکولار(مشرک) می نامند که یا عمل به تمام قوانین شریعت الله را ترک کرده و مانع تطبیق و عمل سایر مومنین به قوانین شریعت الله در جامعه شده اند و یا مثل سکولاریستهائی که تنها بعضی از قوانین شریعت الله را نمی پذیرند: مِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ ۚ(رعد/۳۶) عمل به بعضی از قوانین شریعت الله را ممنوع کرده و اجازه ی تطبیق وعمل به بخشهایی از قوانین شریعت الله را نمی دهند؛ اما باز دغلبازان و ساحرانی وجود دارند که می خواهند این مرتدین سکولار (مشرک) را به عنوان حاکمی مسلمان به مسلمین معرفی کنند!

ابن تیمیه می‌گوید: پنهان کردن دین یک چیز است؛ و نشان دادن دین باطل چیز دیگری؛ به طوری که الله هیچ وقت این را جایز نکرده است؛ مگر برای کسی که مورد اکراه قرار گیرد، طوری که به او اجازه داده شده به کلمه کفر نطق کند.[۱۵]

حاکم سکولاری که آشکارا با پشتوانه ی کفار سکولار جهانی و منطقه ای قوانین سکولاریستی را با قدرت نظامی و حکومتی جایگزین قوانین شریعت الله کرده است و تمام رسانه های تبلیغی و آموزشی خود را با افتخار و مستکبرانه جهت جایگزین کردن عقاید و افکار و فرهنگ و آداب و رسوم جاهلیت شرک صریح و کفر بواح سکولاریسم به جای قوانین شریعت و هویت اسلامی مسلمین به کار می گیرد طاغوتی است که باید به آن کفر کرد و در برابر آن ایستاد و کسانی که چنین طاغوت کافری را با مومن آل فرعون که فردی مخفی و گم در میان سکولاریستها بود و یا با نجاشی که حاکم بر نصرانی ها بود نه حاکم کفار سکولار که باید از این کفار سکولار و منظومه ی حکومتی آنها برائت شود تشبیه می کنند دجالانی دغلباز از دارودسته ی منافقین هستند که با سوء استفاده از جهالت مسلمین از منهج صحیح اسلامی و با بازی با آیات و احادیث و شعور مردم به سوی درهای جهنم دعوت می دهند.

این طاغوتهای سکولار و احزاب سکولار و مرتد محلی آگاهانه و به میل خودشان و اختیاری با آنهمه مشکلاتی که تحمل کرده اند و با وجود اسلامی که در اختیارشان هست ابتدا حزبی سکولار و ارتدادی تشکیل داده اند و بعد جهت قدرت گیری این حزب سکولار با مومنین و با سایر احزاب سکولار رقیب وارد جنگ شده اند و در نهایت با پشتوانه ی یکی از قدرتهای سکولار جهانی و یا منطقه ای خود را بر سایر احزاب سکولار و مومنین سرزمین خود تحمیل کرده اند؛ حالا جهت بسیج افکار عمومی مسلمین و مدیریت افکار عمومی مسلمین ساحران و دغلبازانی از دارودسته ی منافقین را در قالب خطیب مساجد و مفتی و معلم و غیره به کار گرفته اند.  

  • مورد دیگر که باعث نابودی اعمال و ورود شخص به جمع کفار سکولار (مشرک) می شود و تمام اعمال خیر و نیک شخص را باطل می کند این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان فرایض بارها فرموده است که اگر کسی نماز را عمداً ترک کند از اسلام خارج می شود و  طبعاً هیچ عمل خیری هم از او پذیرفته نمی شود؛ به عنوان مثال می فرماید: أوَّلُ ما يحاسَبُ بِهِ العبدُ يومَ القيامةِ الصلاةُ، فإِنْ صلَحَتْ صلَح له سائرُ عملِهِ ، وإِنْ فسَدَتْ، فَسَدَ سائرُ عملِهِ؛[۱۶] نخستين چيزی ‌كه انسان در روز قيامت بر آن باز خواست خواهد شد، نماز است‌، اگر كار آن درست باشد، ديگر كارهايش نيز درست است‌، و اگر كار آن تباه گردد، ديگر كارهايش نيز تباه و فاسد می‌گردد؛ چرا؟چون: بين الكُفْرِ و الإيمانِ تَرْكُ الصَّلاةِ،[۱۷]حد فاصل ميان کفر و ایمان ترک نماز است؛ چون: بين العبدِ و بين الكفرِ و الإيمانِ الصلاةُ، فإذا تركَها فقد أَشْرَكَ،[۱۸] حد فاصل بین بنده و کفر و ایمان نماز است، زمانی که نماز را ترک کرد دچار شرک شده است. چون: بيْنَ الرَّجُلِ وبيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكُ الصَّلَاةِ.[۱۹] آنهم چه جور کفر و شرکی؟ شرک اکبر و کفر اکبر که او را تبدیل به کافری مشرک و هم ردیف مشرکینی مثل فرعون و هامان و قارون و ابی بن خلف قرار می دهد چون تنها کفار سکولار(مشرک) هستند که نماز یکی از اصول دینشان نیست و سایر کفار یهودی و نصرانی و مجوس و صابئین نماز از ارکان مذهبشان است؛ به همین دلیل در میان سکولاریستها( مشرکین/ احزاب) هر کسی دوست داشته باشد نماز می خواند و حتی بعضی دیگر از شعائر دیگر را متناسب با قومیتی که در آن تربیت شده و زندگی می کند مثل مسلمین یا یهودی ها یا نصرانی یا مجوس یا صابئین انجام می دهد یا اگر دوست نداشته باشد نه نماز و نه سایر شعائر را انجام نمی دهد.

 دقت کنید: رسول الله صلی الله علیه وسلم روزی از نماز ياد كرد و فرمود: مَنْ حَافَظَ عَلَيْهَا كَانَتْ لَهُ نُورًا وَبُرْهَانًا وَنَجَاةً إلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَمَنْ لَمْ يُحَافِظْ عَلَيْهَا لَمْ يَكُنْ لَهُ نُورٌ وَلَا بُرْهَانٌ وَلا نَجَاةٌ وَكَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ قَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَأُبَيِّ بْنِ خَلَفٍ.[۲۰] ‌كسی ‌كه بر نماز محافظت و داشته و هميشه آن را بخواند، نماز برای او تا روز قيامت چراغ راه و دليل رستگاری است‌، و كسی ‌كه بر نمازگزاردن مداومت نداشته باشد، برايش نور و دليل و رستگاری نيست‌، و در روز قيامت با فرعون و قارون و هامان و ابي بن خلف است؛ یعنی زمانی که الله تعالی می فرماید: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ(اسراء/۷۱) ‏روزی همه انسانها را به همراه پیشوا و امامشان فرا می‌خوانیم؛ چنین نماز نخوانی پیشوا و رهبرش سکولاریستهائی چون فرعون و هامان و ابی بن خلف و یا مرتدینی سکولار کافری چون قارون خواهد بود «أَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ» (قصص/۸۲) که به خاطر ثروت و دنیا از دین اسلام خارج شده بود و در قیامت با همین جوجه سکولارهای کافر اصلی یا کافر مرتد معاصری که ادامه دهنده ی راه فرعون و هامان و ابی ابن خلف و قارون هستند و دوستشان دارد خواهد بود « الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»[۲۱]

رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد این سکولاریستهائی که مسلمان شده بودند می فرماید: العهدُ الذي بيننَا و بينهمُ الصلاةُ، فمنْ تركها فقدْ كفرَ؛[۲۲] عهد و ‌پيمانی كه  بین ما و آنهاست نماز است‌، پس هر كس نماز را ترك‌ كند بيگمان ‌كافر است. پس نماز نخوان دچار شرک اکبر شده و با این جرمش اینگونه در ردیف این کفار سکولار و مشرک قرار گرفته نه در ردیف سایر کفار؛ و در کل، الله تعالی هر چند ممکن است سایر گناهان را ببخشد اما هرگز چنین شرک و مشرکی را نخواهد بخشید: إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا (نساء/۴۸) ‏بیگمان الله (هرگز) شرک به خود را نمی‌بخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد می‌بخشد. و هر که برای الله شریکی قائل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است.‏

نماز نخوان مجرمی سکولار از اهل جهنم است که دچار جرم و گناه بزرگی شده است که در قیامت هم در گفتگوی با اهل بهشت به این جرم خودشان اقرار می کند چنانچه الله تعالی این گفتگو را اینگونه برای ما بیان کرده است و می فرماید: « إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/۴۱-۴۳) مگر اصحاب يمين (که نامه اعمالشان را به نشانه ايمان به دست راستشان مى‏دهند) آنها در باغهاى بهشتند، و از مجرمان سؤال مى‏کنند: ‏چه چیزهائی شما را به  جهنم کشانده است و بدان انداخته است‌؟‏ مى‏گويند: از نمازگزاران نبوديم.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱]  مسلم۸-۱۰/ بخاری۵۰

[۲] مسلم۳۸/ قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، قُلْ لي في الإسْلامِ قَوْلًا لا أسْأَلُ عنْه أحَدًا بَعْدَكَ، وفي حَديثِ أبِي أُسامَةَ غَيْرَكَ، قالَ: قُلْ: آمَنْتُ باللَّهِ، ثم اسْتَقِمْ.

[۳] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی،۳۸۹/۷ / الرّد علی المنطقیین،۵۲ / مجموعة الرسائل والمسائل،۳۴۱/۱/ الفتاوی۴۹/۲۲ ،۲۸۷ ،۵۱۸ ،۳۲۶ ،۲۶۱/۷ / الایمان۱۹۱-۱۹۰ ،۱۸۳-۱۷۹

[۴] مسلم۱۷/ بخاری۵۲۳/ نسائي ۵۶۹۲ / مسند أحمد٢٠٢٠/ صحيح ابن حبان١٧٢

[۵] سنن الترمذی ۲۹۶۴/ عن ابن عباس، قال: لما وجه النبي صلى الله عليه وسلم إلى الكعبة قالوا: يا رسول الله كيف بإخواننا الذين ماتوا وهم يصلون إلى بيت المقدس؟ فأنزل الله تعالى: وما كان الله ليضيع إيمانكم (بقره/۱۴۳). / مسند أحمد ۳۲۴۹، ت شاكر، ج۳ ص ۳۸۷

[۶] ابن کثیر، تفسیر، ج۱ ص ۴۵۸/ جلال الدين السيوطي، الدر المنثور، تفسیر آیه  142بقره/ الطبری، تفسیر ، تفسیر آیه ۱۴۳بقره/ الخازن، تفسير الخازن لباب التاويل في معاني التنزيل، ج ۱ ص ۸۸/  ابن رجب الحنبلي، عبد الرحمن بن أحمد بن رجب الحنبل، فتح الباري، ج۱ص۱۶۴/  لقول في تأويل قوله تعالى :  وما كان الله ليضيع إيمانكم . قيل : عنى بالإيمان في هذا الموضع الصلاة … : صلاتكم نحو بيت المقدس …. صلاتكم التي صليتموها من قبل أن تكون القبلة فكان المؤمنون قد أشفقوا على من صلى منهم أن لا تقبل صلاتهم…. عن ابن عباس , قال : لما وجه رسوله الله إلى الكعبة قالوا : كيف بمن مات من إخواننا قبل ذلك وهم يصلون نحو بيت المقدس ؟ فأنزل الله جل ثناؤه : وما كان الله ليضيع إيمانكم

[۷] بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۸۱/ تحف العقول؛ ص۳۰۳/ مستدرک الوسایل؛ ج۱۲، ص۲۲۷

[۸]ذهبی، تذکرة الحفّاظ ۱/۳۰۲-۳۰۴/  ابن حجر،  تهذيب التهذيب ۱۱ / ۱۳۳

[۹]  الطبري، صريح السنة، ص ۲۵ / اللالكائي، شرح أصول الاعتقاد ۱۵۸۶

[۱۰]  ابن تیمیه، الایمان، ص ۳۴

[۱۱] لالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنة، ج۵ص۹۶۵/ مراد شکری، إحکام التقرير، ص۶۱

[۱۲]لالکائی، شرح أصول الْعتقاد، ۸۸۶/۵

[۱۳]  الشریعه ۶۱۱/۲

[۱۴]  مسلم۳۵/ بخاری۹/ الألباني، صحيح النسائي ۵۰۲۱

[۱۵] ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية، ۶ / ۲۹۸

[۱۶] الألباني، صحيح الجامع ۲۵۷۳- السلسلة الصحيحة ۱۳۵۸

[۱۷]مسلم ۸۲/ أبو داود ۴۶۷۸ /النسائي ۴۶۴/ ابن ماجه ۱۰۷۸/ أحمد۱۵۰۲۱/ الترمذي ۲۶۱۸/ الألباني، صحيح الترغيب ۵۶۳ – صحيح الترمذي ۲۶۱۸ – صحيح الجامع ۲۸۴۹ – / شیعیان این حدیث را به این شکل آورده اند: مَا بَيْنَ اَلْكُفْرِ وَ اَلْإِيمَانِ إِلاَّ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ .( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال  ج۱ ص۲۳۱؛ وسائل الشیعة  ج۴ ص۴۳؛ الفصول المهمة  ج۲ ص۶۵؛ بحار الأنوار  ج۷۹ ص۲۱۷)

[۱۸] الألباني، صحيح الترغيب ۵۶۶

[۱۹] مسلم۸۲/ الألباني، صحيح الجامع ۲۸۴۸

[۲۰] أحمد ۶۵۷۶/ الدارمي ۲۷۲۱/ ابن حبان ۱۴۶۷/ العراقي، طرح التثريب ۲/۱۴۷ / الدمياطي، المتجر الرابح ۴۳/ شعيب الأرناؤوط، تخريج مشكل الآثار۳۱۸۰ / الطبراني ۱۴/۱۲۷- ۱۴۷۴۶/ ابن القيم ‌گفته است‌: ‌كسي‌ كه بر نماز گزاردن مداومت نمي‌كند يا بسبب اشتغال به ثروت و دارائي يا كشورداری يا رياست يا تجارت است، ‌كسی كه بسبب اشتغال به مال و دارائي نماز را ترك‌كند، او با قارون است‌، ‌كسي‌ كه بسبب اشتغال به‌ كشورداری و سلطنت نماز را ترك‌ كند، او با فرعون است‌،‌ كسي‌ كه بسبب رياست و وزارت نماز را ترك كند، او با هامان است‌. كسي‌ كه بسبب اشتغال به تجارت نماز را ترك‌ كند، او با ا‌بي بن خلف است‌.

[۲۱] بخاری ۶۱۶۸-۶۱۷۰/ مسلم۲۶۴۰

[۲۲] السيوطي، الجامع الصغير ۵۷۲۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *