شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : چرا طالبان جدید حاضر نیست حتی مرتدینی چون نجیب الله و دوستُم و غیره را که آنهمه سال در کنار شوروی ها و سپس آمریکائی ها بر علیه مسلمین جنگیدند کافری مرتد بنامد؟… (۱)

بسم الله و الحمد لله

اللهُ أكبَرُ، اللهُ أكبَرُ، لا إلهَ إلَّا اللهُ، واللهُ أكبَرُ، اللهُ أكبَرُ وللهِ الحَمدُ.[۱]

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته؛عید فطر را به تمام مومنین جهان و بخصوص مومنین «اهل جماعت» و مجاهدین عرصه های مختلف مالی، مسلحانه و تبلیغی تبریک می گویم.

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۳۷: چرا طالبان جدید حاضر نیست حتی مرتدینی چون نجیب الله و دوستُم و غیره را که آنهمه سال در کنار شوروی ها و سپس آمریکائی ها بر علیه مسلمین جنگیدند کافری مرتد بنامد؟ یا برای کرزای و سایر مرتدین که ۲۰ سال در پهلو آمریکا و ناتو مسلمان کشی و ناموس فروشی کرده اند و باربار دچار خیانت شده اند و با مجاهدین ساده جنگیدند و خون مجاهدین و مردم بی گناه را ریختند امنیت کامل با حقوق کامل قرار داده اند، می گویند اینها کلمه می گویند و مسلمان هستند، آیا این سرگردانی عقیدتی و منهجی حنفی های معاصر ریشه در عقاید مرجئه ای ابوحنیفه ندارد؟ (۱)

ج:[۲] کافر اصلی در اصطلاح شرعی و مضموم آن در میان انسانها به زبان ساده یعنی پوشاننده ی بخشی یا کل حقی که از سوی پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم آمده است که معادل طاغوت است و هر جا در قرآن و احادیث صحیح اسمی از طاغوت آورده شده یعنی کافر.

پس، کافر یعنی طاغوت، و کفر به طاغوتی که الله قبل از ایمان به خودش از ما می خواهد: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ(بقره/۲۵۶) یعنی کفر کردن به کفار که ابتدا باید به همراه شیطان که کافر و طاغوت اصلی است به این طاغوتهای میان انسانها نیز کفر کرد که از زمان بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم تا روز قیامت به پنج دسته تقسیم می شوند:۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷) البته «وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ» (بقره/۲۱۷) یا «الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ» (محمد/۲۵) یا مرتدین نیز جزو همین طاغوتها و کفار آشکار هستند اما چون بعد از ارتداد به یکی از این کفار پنج گانه ملحق می شوند اسمی از آنها در مساله ی کفر به طاغوت برده نمی شود.

در برابر اصطلاح شرعی کافر، اصطلاح شرعی مومن و «الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/۱۷) یعنی کسانی هستند که بعد از کفر به آن طاغوتها و بعد با ایمان به الله جزو مومنین می شوند؛ البته این کفر به طاغوت و بعد ایمان به الله رسالت تمام پیامبران در طول تاریخ بشریت بوده است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل/۳۶) که به صورت مختصر در: أيُّها النَّاسُ قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا.[۳] بیان می شود.

یعنی: «لا اله» می شود کفر به طاغوت و در نتیجه کفر به تمام اله ها و جبتها و صنمها و وثنها و جاهلیتی که توسط این طاغوتها تولید شده است و «الا الله» هم می شود ایمان به الله و هر آنچه که توسط آخرین فرستاده اش نازل کرده است که در نهایت در قالب شهادتین بیان می شود: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ؛ و شخص تسلیم شده و مسلمان به این موارد با برپا داشتن نماز، و در صورت توانائی با انجام سایر فرایض مثل زکات و حج و غیره این اسلام و مسلمان شدن خودش را نشان می دهد.

پاسخ به سوال شما در تعریف از اصطلاح «ایمان» است؛ باید بدانید که مشکل از فلان خطیب مسجد یا فلان گروه و فرقه و جماعت یا فلان حکومت مثل امارت اسلامی افغانستان است که به دلایل نفسانی و تبعیت از شهوات این اشخاص را مرتد نمی نامد یا مشکل از تفکر و مذهب کلامی است که به آن پایبند هستند و این تفکر و  مذهب کلامی با شبهات و محدودیتهائی که به وجود آورده چنین اجازه ای را به آنها نمی دهد؟

شما اگر تعریفتان از «ایمان» به الله را مشخص کنید به سادگی تعریف شما از مومن و سپس کفر و کافر نیز مشخص می شود؛ به دنبال این مساله است که باید مشخص کنید که چه چیزی باعث می شود به «ایمان»  شخص مومن چنان صدمه ای وارد شود که ایمانش فاسد و باطل شده و او را از دایره ی مومنین به دایره ی بزرگ مسلمین تنزل درجه و مقام می دهد و یا حتی به دایره ی کفار سقوطش می دهد و به اصطلاح چنین شخصی مرتد می شود.

 تمام این مراحل بعد از مشخص شدن تعریف شما از کلمه ی شرعی «ایمان» است؛ ایمانی که خودش «عمل» است؛ یعنی همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در تبیین آیاتی چون: أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ (اعراف/۶۸) برای نشان دادن میزان اهمیت و تأکید و جا افتادن مطلب سه بار تکرار می کند و می فرماید: إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ، إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ، إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ.[۴] دين نصيحت كردن است؛ به همین شکل «ایمان»، عمل معرفی می شود آنهم عمل صالحی که بالاتر از آن، عمل صالحی وجود ندارد چنانچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال می شود: أَيُّ الْعَمَلِ أَفْضَلُ؟ كدام عمل، بهتر است؟ فرمود: «إِيمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» ايمان به الله و رسولش.  پرسيدند: ثُمَّ مَاذَا؟ سپس چه كاري؟ فرمود: «الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» جهاد در راه الله. سؤال شد: ثُمَّ مَاذَا؟ بعد از آن، چه كاري؟ فرمود:«حَجٌّ مَبْرُورٌ».[۵] «حج مقبول».

این ترتیب اعمال صالح توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز  تفسیر این سخنان الله تعالی است که می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ(صف/۱۰-۱۱)  ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب بسیار دردناک دوزخ رها سازد؟‏ ‏(و آن این است که) به الله و پیغمبرش ایمان ‌آورید، و در راه الله با اموال و جانهای خود جهاد ‌کنید. اگر بدانید این برای شما (از هر چیز دیگری) بهتر است.‏

زمانی که «ایمان» «عمل» است و رسول الله صلی الله علیه وسلم ایمان را مثل جهاد و حج، «عمل» معرفی می کند یعنی مثل تشنگی، گرسنگی، حیاء، ترس، شجاعت، غیرت، خوشحالی، عصبانیت، عاشق شدن، افسردگی، اضطراب، درونگرائی، خجالتی بودن، دیوانگی و سایر مزیتهای درونی یا اختلالات درونی و شخصیتی که به وسیله ی علائم ظاهریِ گفتاری وعملی، برای دیگران  قابل تشخیص هستند به همین شکل ایمان هم دارای علائمی ظاهری است که می توان با آن علائمِ ظاهری شخص مومن را شناخت.

به عنوان مثالی دیگر، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ألا أُخْبِرُكُمْ بالمؤمنينَ ؟ مَنْ أَمِنَهُ الناسُ على أَمْوَالِهمْ و أنْفُسِهمْ، و المسلمُ مَنْ سَلِمَ الناسُ من لسانِهِ و يَدِه؛[۶] یا با لفظ: المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لسانِهِ ويَدِهِ، والمُؤمِنُ مَن أمِنَهُ الناسُ علَى دِمائِهِم وأموالِهِم.[۷] آيا شما را از مؤمن خبر ندهم؟ كسى است كه مردم، او را بر جان و مال خويش امين بدانند؛ و مسلمان كسی است كه ساير مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.

نگاه کنید که رسول الله صلی الله علیه وسلم چه زیبا مسلمان را از مومن جدا می کند؟ در برابر کفار اصلی ۵گانه ی میان انسانها دسته ی «الَّذِينَ آمَنُوا» و مومنین میان مسلمین معرفی می شوند نه مسلمین؛ یعنی نماینده ی جامعه ی مسلمین، مومنین هستند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ (حج/۱۷) در اینجا مومن یا «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (فاتحه/۷) علاوه بر آنکه از صفات مسلمین برخوردار است از صفات دیگری هم برخوردار است که مختص مومنین است؛ یعنی در این حدیث، یک مومن، هم سایر مسلمین از دست و زبان او در امان هستند و هم مردم او را در جان و مالشان امین می دانند. در اینجا رسول الله صلی الله علیه وسلم، مومن را با اعمال ظاهری معرفی کرده است.

تشخیص دارودسته ی منافقین یا «الضَّالِّينَ» (فاتحه/۷) هم که در دنیا تا زمانی که صف خودشان را از دارالاسلام و اهل جماعت جدا کرده اند و غیر از مناصب حکومتی و اجزائی از حقوق برابری با سایر مومنین برخوردارند باز از طریق علائم ظاهری آنها چون اعمال و سخنان و حتی صورت و ظاهر آنهاست؛ الله تعالی می فرماید: وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (محمد/۳۰) تو قطعاً آنان را از روی طرز سخن و نحوه گفتار می‌شناسی. و اگر خواست و اراده الله هم باشد ما حتی می توانیم از روی صورت و ظاهر نیز دارودسته ی منافقین را بشناسیم: وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ (محمد/۳۰) ‏اگر ما می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم و تو از روی قیافه و علامتشان ایشان را می‌شناختی .

یعنی همچنانکه از روی ظاهرِ صورتِ دارودسته ی منافقین و از روی اعمال و سخنان دارودسته ی منافقین می توانیم آنها را به سادگی تشخیص دهیم به همین شکل و خیلی ساده تر می توانیم مومنین را نیز تشخیص دهیم؛ این شناخت، یک ضرورت ابتدائی برای هر مومنی است.

ما روزانه بارها و به صورت تکراری در نماز و در سوره فاتحه با کلماتی که الله تعالی به ما یاد داده است بعد از معرفی الله تعالی و بعد از تعهدی که به الله می دهیم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏» (فاتحه/۶) از الله تعالی درخواستی هم می کنیم که: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه/۶) ما را به راه راست هدایت فرما؛ و  با معرفی سه راه مختلف، با کنار زدن دوراه، تنها خواهان یک راه هستیم که همان راه مستقیمی است که از الله خواسته ایم و می گوئیم: صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (فاتحه/۷) ‏راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای‌؛ نه راه آنان که بر ایشان خشم‌ و غضب گرفته‌ای، و نه راه گمراهان و سرگشتگان؛ که در سوره ی بعدی که بقره است، الله تعالی این سه گروهِ ۱- أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ۲- الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ  3- الضَّالِّينَ  را تحت عنوان ۱- متقین ۲- کفار ۳- منافقین معرفی می کند.

یعنی تمام انسانها خارج از این سه دسته ی: ۱- مومنین  2- کفار ۳- دارودسته ی منافقیین نیستند و الله تعالی برای هر دسته ای قوانینی جداگانه نازل کرده است که روش عمل مومنین و جماعت حاکم بر مومنین را در برابر هر یک مشخص می کند؛ پس هر مومنی باید به صورت دقیق این سه دسته را بشناسد و بر اساس قوانینی که شریعت الله برای برخورد با هر یک تعیین کرده است با آنها روابط  خود را به صورت شرعی تنظیم کند و به پیش ببرد؛ بعد با چنین شناختی از الله تعالی بخواهد که او را در مسیر مستقیمی قرار دهد که مومنین را قرار داده است نه در مسیر کفار و یا در مسیر دارودسته ی منافقین. ‏

الله تعالی به صورت واضح و روشن، این ۳ دسته را معرفی کرده است و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز توضیحات لازم و کافی را در این زمینه داده اند و برای جدا کردن این سه دسته از انسانها،  نیازی به تأویل و اجتهاد دیگران وجود ندارد.

بر اساس این شناخت است که مثلاً رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:لا تُصاحِبْ إلَّا مُؤمِنًا، ولا يَأكُلْ طَعامَكَ إلَّا تَقيٌّ.[۸] جز با مؤمن دوستی صمیمانه و همنشينی مکن و غذايت را جز پرهيزگار نخورَد. متقین نخبگان و برگزیده گان میان مومنین هستند؛ پس به عنوان مثال: اگر سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم را گوش دادی و با مومنین دوستی صمیمانه برقرار کردی تنها کسانی از این مومنین را به خانه ات دعوت کن و به او خوراک بده که جزو متقین میان مومنین باشد.

به نظر شما اگر شناخت مومنین از کفار و دارودسته ی منافقین برای هر انسانی آسان نبود، شخص می توانست تنها با مومنین دوستی صمیمی کند نه با کفارآشکار و دارودسته ی منافقین؟

به نظر شما اگر شناخت متقین میان مومنین برای هر انسان مسلمانی ساده و آسان نبود رسول الله صلی الله علیه وسلم از او می خواست که خوراکت را تنها متقین میان مومنین بخورد؟

الله تعالی در میان مسلمین هم می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/۱۰) ‏فقط مؤمنان برادران (و خواهران و خواهر- برادر) همدیگر هستند؛ پس باید مومنین را بشناسیم تا آنها را به عنوان برادران و خواهران دینی خود انتخاب کنیم نه دارودسته ی منافقین را؛ اگر ما نتوانیم از روی اعمال ظاهری به راحتی مومنین را تشخیص دهیم چگونه بتوانیم با رها کردن دارودسته ی منافقین که «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» (مناقون/۴) در واقع دشمن داخلی ما هستند و باید از آنها خذر کرد، مثل یک برادر و خواهر دینی با این مومنین برخورد کنیم و چگونه وظایف «إِخْوَةٌ» را در برابر این خواهران و برداران مومن انجام دهیم و از شر همنشینی و عدم احتیاط با دارودسته ی منافقین خود را محفوظ کنیم؟

خود ایمان بهترین «العَمَلِ» است؛ پس تنها معیاری که در اختیار ما قرار دارد تا مومنین را از دارودسته ی منافقین تشخیص دهیم اعمال ظاهری آنهاست؛ همچنانکه تنها عامل شناسائی متقین میان مومنین هم اعمال ظاهری آنهاست؛ حالا با آشکار شدن دارودسته ی منافقین در جبهه ی خوارج زمان حاکمیت عثمان بن عفان و علی ابن ابی طالب برجماعت و دارالاسلام یکی از توطئه ها و سمهای فکری و شبهات خطرناکی که به صورت «مجهول» و حتی به صورت شایعه ی «بدون منبع» در میان مسلمین منتشر شد  کنار زدن اعمال ظاهری از تعریف ایمان بود؛ تا به این شکل:

  • هر کسی که به این تفکر مسموم آلوده شده بود نتواند دارودسته ی منافقین را از مومنین جدا کند و دارودسته ی منافقین به راحتی بتوانند، با دیده نشدن، در تمام سطوح زندگی فردی و اجتماعی و حکومتی مومنین نفوذ کنند؛
  • –          اما مومنی که آلوده به این تفکر مسموم شود، تبدیل به انسان سرگردانی می شود که نه تنها قادر به تشخیص مومنین از دارودسته ی منافقین و نفوذی ها نخواهد بود، دارودسته ی منافقین با باز شدن دستشان و به میل خودشان و در لباس مومنین در تمام ابعاد فردی و اجتماعی و حکومتی بدترین ضربات و هولناک ترین خسارت ها را به مومنین وارد می کنند و همچون یک اسباب بازی با خود مومنین و زندگی فردی و اجتماعی و حکومتی مومنین بازی می کنند؛ آنوقت است که می بینی مومنین و بخصوص جوانان مومن تبدیل به یاوران طاغوتها و خادمانی برای خائنین خواهند شد.
  • علاوه بر این، با باز شدن درهای ارتدادی که توسط این فکر مسموم باز شده است، مومنینی که با این فکر مسموم تربیت و آلوده شده اند قادر به تشخیص کامل مرتدین نیز نخواهند بود؛ چون غیر از آنهائی که «عمل» را کلاً از تعریف ایمان خارج کرده اند حتی در منهج بسیاری از این افراد چیزی به نام تکفیر اهل قبله بر اساس ظوابط شرعی هم وجود ندارد؛ به همین دلیل می بینم که به عنوان مثال یکی از دارودسته ی منافقین یا یک مرتد سکولار که بسیار کمتر از عبدالله بن ابی یا  مسلمیه ی کذاب هم اعمال ظاهری اسلامی را انجام می دهد داماد یک خانواده مومن می شود یا عضو فلان شورا و سندیکای مومنین یا فلان مرکز فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مومنین و حتی رهبر جماعتها و احزاب و فرقه های به ظاهر اسلامگرا و رهبر جامعه مسلمین هم می شود! با نتایج مخرب و زیانباری که همه در تمام سطوح زندگی اجتماعی مسلمین شاهدش هستیم.

خارج کردن «عمل» از تعریف ایمان و گرفتنِ تنها معیار تشخیص دارودسته ی منافقین از مومنین، یکی از بزرگترین بدعتها و ضربات دارودسته ی منافقین به منهج صحیح اسلامی مومنین در بخش نظری و جنگ روانی بوده است؛ و ضربات و خسارتهای این تفکر مسموم زمانی فراگیر و کشنده تر شد که بعد از ظهور خوارج اهل تأویل، کلیات این فکر مسموم توسط دسته هائی از مومنین – البته با برداشت خودشان از این فکر- مورد پذیرش و استفاده قرار گرفت و این توطئه و فکر مسموم از زبان مومنینی که دارای جایگاه علمی و اجتماعی و حتی حکومتی بودند همچون یک مکتب و جریان فکری تئوریزه و بیان و اجراء شد و حتی توسط بعضی از حکومتهای حاکم بر مسلمین هم مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفت و بسیاری از مراکز علمی و بخصوص قضائی به طرفداران این تفکرات اهل بدعت سپرده شد و با قرار دادن انواع محدودیتها و حتی مجازاتها بر مخالفین باعث تثبیت این تفکر مسموم در دوره هائی شدند و تمام این عوامل دست به دست هم داده اند تا اینکه این تفکرات مسموم  تا کنون در میان دسته هائی از مسلمین ادامه پیدا کند.

بعد از بیان این تفکر توسط این دسته از اهل علم، دارودسته ی منافقین هم پشت سر این بزرگان و با نام مذهب و مکتب این بزرگان سنگر بندی کرده اند، و حتی با نسبت دادن این دروغ و توطئه ی بزرگ به بسیاری از ائمه ی اهل فقه که از این تفکر بری و گریزان بودند، خودشان مروج و پرچمدار این تفکر مسموم در میان طرفداران همان مذهب شدند و بعد با سوء استفاده از طرفداران آلوده شده ی همان مذهب با پیروان منهج صحیح اسلامی وارد جنگ روانی و حتی جنگ فیزیکی هم شدند، به گونه ای که در طول تاریخ و تاکنون، کسانی را می بینیم زمانی که مخالف بودن منهج عقیدتی اینها با امامی که مدعی پیروی از آن هستند برملا می شود، به جای توبه از این تفکرات بدعی و بازگشت به عقاید مورد پذیرش همان امام، آشکارا اعلام می کنند که در مسائل فقه شخصی و غیره تابع فلان امام هستند اما در عقیده تابع چیز دیگری هستند و مثلاً از فلان مذهب کلامی و عقلی تولید شده توسط بشر پیروی می کنند! و رسماً مذهب التقاطی و ترکیبی خودشان را اعلام می کنند.

 پس شناخت ایمان در اصطلاح صحیح شرعی آن یک ضرروت جهت تعیین مسیر، و جلوگیری از سرگردانی در دشمن شناسی، و جلوگیری از نفوذ دارودسته ی منافقین به عنوان دشمنان داخلی در مراکز مهم قدرت چون منابر مساجد و سایر مراکز تبلیغی و اجتماعی و حکومتی، و جلوگیری از ضربه خوردن و خسارت دیدن از سوی این دشمنان داخلی در مراحل مختلف تکاملی آنهاست.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱] الألباني، إرواء الغليل ۳/۱۲۵/ الزيلعي، نصب الراية ۲/۲۲۳/ شعيب الأرناؤوط، تخريج زاد المعاد۲/۳۶۰

[۲] این بحث ممکن است طولانی شود به همین دلیل با «ترویحه» و استراحتهائی کوتاه جلومی رویم؛ ان شاء الله.

[۳]  ابن الملقن، البدر المنير۱/۶۸۰ / ابن حزم، المحلى ۹/۱۱۲

[۴] الألباني، صحيح أبي داود ۴۹۴۴ – صحيح الترغيب ۱۷۷۶ / شعيب الأرناؤوط ، تخريج المسند لشعيب ۱۶۹۴۲- ۱۶۹۴۵- ۱۶۹۴۷ / ابن تيمية، منهاج السنة ۵/۱۴۶/ ابن المنذر، الأوسط لابن المنذر۱۰/۱۰۹ – ۱۰/۲۳۷ / الزرقاني، مختصر المقاصد ۴۷۰ / الألباني، غاية المرام ۳۳۲ – صحيح الترغيب ۱۷۷۶/ مسلم ۵۵/ الشوكاني، الفتح الرباني۹/۴۶۷۹ / شعيب الأرناؤوط ، تخريج العواصم والقواصم ۸/ ۲۰۳

[۵] بخاری۲۶

[۶] الألباني، السلسلة الصحيحة ۵۴۹

[۷] الترمذي، سنن الترمذي ۲۶۲۷/ الألباني، صحيح الجامع ۶۷۱۰

[۸] الترمذي، سنن الترمذي ۲۳۹۵ / البغوي، شرح السنة ۶/۴۶۸ / ابن مفلح، الآداب الشرعية ۳/۵۲۷/ الألباني، صحيح الترمذي ۲۳۹۵ – صحيح الترغيب ۳۰۳۶ – صحيح الموارد ۱۷۲۱- صحيح الجامع ۷۳۴۱ – صحيح أبي داود ۴۸۳۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *