در مورد زنان و دختران افغان و ایرانی : آنجا سکوت، این جا فریاد؟!

در مورد زنان و دختران افغان و ایرانی : آنجا سکوت، این جا فریاد؟!

به قلم: زرینه ازان

یک سال گذشته در کشور ایران اتفاقاتی توسط هرزه های سکولار اتفاق افتاد و بسیاری از مردم مسلمان در برابر این هرزه ها سکوت کردند که اگر به واقع به این سکوت نگاه کنیم بوی خیانت از آن می آمد، چون سکوت در بعضی جاها خیانت است به عقیده و فامیل و وطن.
آنهمه مفاسد اخلاقی ایرانیهای خارج نشین وجوددارد اما مردم سکوت کرده اند و عده ای حجاب را در داخل ایران هم ترک کرده اند و مردم ایران می بینند و سکوت کرده اند و…


این اتفاق قبلا در شکل تکامل یافته آن برای افغانها رخ داد:

  • زنان و دختران از کابل و برخی ولایات دیگر جهت عیاشی و خوش گذرانی آمریکایی ها به بگرام برده میشدند و شبانه روز به کرایه داده میشدند مردم ساکت بودند.
    مارکیت های شهر بیشتر از سودا و معامله محلی برای ارتباط های نا مشروع ساخته شده بود مردم ساکت بکدند.
    یک تعداد استدیوم های تلویزیونی و رادیویی مرکز فساد و روابط نا مشروع شده بودند و دختر های زیبا فقط استخدام میشدند مردم ساکت بودند.
  • علنا در صفحه ی تلویزیون به دختران مردم توهین میشد و مجریانی چون نبی روشن قسیم و جلالی دل شان بود از بی حیایی تمام دختران مردم را بغل بزنند مردم چیزی نمیگفتند که به زنان مسلمان توهین میشود.
    برنامه ی رو در رو جز بی حیایی چیزی ترویج نمیکرد و دیده میشد دختران بی شرم و بچه های بی ادب کمال بی شرمی در برنامه ی زنده داشتند مردم ساکت بودند.
    بعضی پوهنتون ها محل فتنه و.فساد شده بود، دختر های مقبول جهت سوء استفاده چانس داده میشدند و یا هم نمره ی شان کم میشد تا حاضر به انجام روابط نا مشروع شوند مردم ما ساکت بودند.
  • هر کس دوست دختری داشت و به هوتل و شیر یخ فروشی ها قرار میگذاشتند و مردم ما ساکت بودند. رسانه های چون ایران انترنشنل که فقط فوکس کامره اش بر باسن برآمده ی زن خبرنگار است مردم در برابرش ساکت بودند.
    رسانه های دیگری که زنان با حجاب اجازه ی فعالیت در آن را ندارند و از شرایط شان است که وقت خبر گفتن نباید زن شلوار داشته باشد و موی سرش را بپوشد مردم در برابر آن ساکت بودند. ایران انترنشنل و افغانستان انترنشنل را ببینید. به بهانه ی روز عاشقان روابط نا مشروع کم کم جنبه ی رسمیت را به خود میگرفت مردم ساکت بودند.
  • تحت نام دختر و پسر مدل سال برنامه های مدلینگ آزادانه فعالیت داشت که دختران را انواع لباس های غیر اسلامی میپوشاندند و در رسانه ها و مقابل مردم باسن خود را چپ و راست بچرخانند تا مدل سال معرفی شوند مردم ما ساکت بودند.
    و هزاران مفسده ی دیگر اما امروز که گفته میشود همه زن مسلمان باید حجاب شرعی داشته باشد. محل کار زنان و مردان از هم جدا باشد و مجریان زن باید زیور و زینت شان را نمایش ندهند یک تعداد مردم صدا بلند کردند که به حق زن جفا شده حتی جالب است که خارجی ها نیز خود را در این قسمت همدرد زنان جلوه میدهند.
    آقای عاقل و هوشیار آیا هنوز از خواب بیدار نشدی؟
    آیا واقعا دوست میداری خواهر و مادرت به همان وضعیت قبلی گرفتار باشند؟

طالبان شش تن را به اتهام شنیدن و نواختن موسیقی در بلخ افغانستان بازداشت کرد

شش تن به اتهام شنیدن و نواختن موسیقی در بلخ افغانستان بازداشت شدند

محتسبین ریاست امر به معروف و نهی از منکر بلخ شش تن را به اتهام شنیدن و نواختن موسیقی در ناحیه نهم شهر مزارشریف بازداشت کرده است.

عبدالرحمن حنیف سخنگوی ریاست امر به معروف و نهی از منکر این ولایت می‌گوید که این افراد شب گذشته از یک محفل ختنه سوری بازداشت و برای تحقیق بیش‌تر به ریاست امر به معروف و نهی از منکر این ولایت انتقال داده شده‌اند.

سالگرد اعدام سید قطب مجدد کفر به طاغوت و تصحیح مفاهیم در میان مسلمین توسط سکولارهای ملی گرا

سالگرد اعدام سید قطب مجدد کفر به طاغوت در میان مسلمین توسط سکولارهای ملی گرا

در ۷شهریور ۱۳۴۵ش سید ابراهیم حسین شاذلی قطب شناخته‌شده با نام سید قطب از مجددین کفر به طاغوت و ولاء برای تمام مسلمین وبرائت از کفار سکولار به رهبری آمریکا شیطان بزرگ و تمرکز جهاد بر این دشمن اصلی و از بزرگترین مفکران و ادیبان معاصر جهان اسلام به شهادت رسید.

سید که به شهید قرآن مشهور است زندگی خود را صرف تصحیح مفاهیم اسلامی و دعوت به حاکمیت قرآن و اقتدا به یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و تشکیل دوباره‌ی نسلی صحابه‌گونه کرد.

ایشان آثار فکری و ادبی گرانبهایی را بعد از خود به ارث گذاشتند کتابها و مواقف سید خواب را از چشم طاغوتیان سکولار ربود طوریکه نجات خود را در قتل او دیدند غافل از اینکه اگر چه جسم سید را اعدام کردند اما با مرگش افکار او رونق و حیات بیشتری یافت و  مشعل هدایتی گردیدند بر راه مصلحان.

مگر نه اوست که می فرمود:
“سخنان ما مرده و بی جان باقی خواهد ماند تا آنگاه که جانمان را در راهش فدا کردیم و آن وقت است که روح در آن می دمد و زنده خواهد شد و در بین زندگان منتشر خواهد شد.”

هنگامی که از او خواستند تا پای کاغذی را امضا و از مواقفش بازگردد گفت: «آن انگشتی که در نماز شهادت به توحید خداوند می دهد هرگز قبول نخواهد کرد که کلمه ای را در اقرار به حکم طاغوتیان بنویسد»

در ایران کسانی چون آیت الله خامنه ای و آیت الله سید هادی خسرو شاهی اولین مترجمین آثار سید قطب به زبان فارسی بودند و محققین انقلاب کنونی را انقلابی از نوع اخوان المسلمینی سید قطب می دانند که نخستین جرقه های آن توسط نواب صفوی ( شهید اخوان المسلمین) زده شد تا به زمان ما رسیده است.

از مهم ترین آثار سید:
معالم فی الطریق (نشانه‌های راه)
فی ظلال القرآن (تفسیر کامل قرآن)

یکی از اشعار معروف سید قطب شعر: ” أخي أنت حرٌّ وراء السدود” است که می گوید:

أَخِي أنت حرٌّ وراء السدود … أخي أنت حرٌّ بتلك القيود
– ای برادرم! تو در پشت این دیوارها آزادی و با وجود این بندها و محدودیتها،آزادی
إذا كنت بالله مستعصما … فماذا يَضيرُك كيدُ العبيد؟!!–
– چون به خدا تمسک بجویی، نیرنگ بندگان،ترا چه ضرر رساند؟
أخي ستُبيد جيوش الظلام … ويُشرق في الكون فجر جديد
– ای برادرم! سپاه تاریکی هلاک می گردد و سپیده نو در هستی خواهد درخشید

فأطلق لروحك إشراقها … ترى الفجر يرمقنا من بعيد
-پس بگذار که روحت آزادانه بدرخشد،تا ببینی که سپیده از دور ما را نظاره می کند.
أخي: قد أصابك سهم ذليل … وغدرا رماك ذراع كليل
– برادرم! تیری زبون به تو اصابت نموده است و بازویی ضعیف ترا ظالمانه هدف قرار داده است
ستُبتَر يوماً فصبرٌ جميل … ولم يدمَ بعدُ عرين الأسود
– روزی از پای درمی آید و قطع می شود،پس صبری نیکو پیشه کن،که هنوز خون از لانه شیر جاری نگشته است
أخي قد سرت من يديك الدماء … أبت أن تُشلَّ بقيد الإماء
– برادرم! خون از دستهایت جاری گشت،اما هرگز اجازه ندادند که در بند بندگی و اسارت سست شوند
 سترفع قربانها للسماء … مخضبة بوسام الخلود
-آری قربانی خویش را در حالی که آغشته به خون است و دارای نشان جاودانگی است به سوی آسمان بالا می برند
أخي هل تُراك سئمت الكفاح؟ … وألقيتَ عن كاهليك السلاح
-برادرم! آیا بنظر می آیی که از مبارزه خسته شده ای و سلاح را از دوش انداخته ای؟
فمن للضحايا يواسي الجراح؟ … ويرفع راياتها من جديد
-پس کیست که قربانیان را تسلی دهد و زخمشان را مرهم نهد و دوباره پرچم آنان را به اهتزاز در آورد؟
أخي: إنني اليوم صلب المراس … أدكُّ صخور الجبال الرواس
-برادرم همانا من امروز نیرومند و توانا،صخره کوههای محکم و استوار را خرد می کنم و می کوبم
أخـي إن نمُـتْ نـلـقَ أحـبابـنا … فــروْضاتُ ربي أُعــدت لـنا
– برادرم اگر بمیریم دوستانمان را ملاقات خواهیم نمود
و باغ های پروردگار برایمان مهیا می شود
غدا سأشيحُ بفأسِ الخلاص … رؤوسَ الأفاعي إلى أن تبيد.
-و فردا با تبر نجات،سر افعیها را قطع می کنم تا از بین بروند.

توزیع کارت مصونیت برای مقام‌های حکومت مرتد و دست نشانده پیشین در افغانستان توسط امارت اسلامی

توزیع کارت مصونیت برای مقام‌های حکومت مرتد و دست نشانده پیشین در افغانستان توسط امارت اسلامی

کمیسیون تماس با شخصیت‌ها از توزیع کارت مصونیت برای مقام‌های حکومت پیشین افغانستان خبر می‌دهد.

احمد الله وثیق، سخنگوی این کمیسیون می‌گوید که این روند را به هدف اطمینان برای شخصیت‌های نظامی، سیاسی و علمی در کشور آغاز کرده‌اند.

سخنگوی کمیسیون تماس با شخصیت‌ها، گفت: «یک عده از شخصیت‌ها که در حکومت پیشین نظامی یا سیاسی بودند و از کشور نرفته‌اند و با خانواده‌های شان در کشور هستند برای آن‌ها نیز روند توزیع کارت‌ها شروع شده است روز گذشته نیز برای اعضای پارلمان و ولسی جرگه ما کارت توزیع کردیم.»

دو خبر در یک روز و نشان دادن عمق جنایات راکتیاران و دوستُم های حاکم بر ادلب سوریه در قتل عام اهل سنت

دو خبر در یک روز و نشان دادن عمق جنایات راکتیاران و دوستُم های حاکم بر ادلب سوریه در قتل عام اهل سنت

به قلم : مجاهد مهاجر

دیروز رسانه های وابسته به دارودسته ی جولانی جاسوس در ادلب دو خبر را به سبک خودشان نشر دادند:
خبراول:

انا لله و انا الیه راجعون

بر اثر حملات هوایی هواپیماهای اشغالگر روسی به روستای “عرب حسن” در شرق حلب، ۵ غیرنظامی از جمله کودکان کشته و ۱۳ تن دیگر زخمی شدند.

خبر دوم:

الله اکبر
الله اکبر ولله الحمد

مجاهدین تحريـ الشـ ـام ـر مواضع توپخانه ملیشیات جنایتکار أسد را در جبهه روستای “الدرة” شمال اللاذقية مورد حمله موشکی قرار دادند که الحمدلله به هدف اصابت نمودند. ولله الحمد والمنه

به نظر شما ساکنین هر دو روستا چه کسانی هستند؟ اهل سنت .
اما نکته ی مهم اینجاست که هر دو طرف آمار افراد غیر نظامی که کشته اند را نمی دهند و تنها آمار غیر نظامیانی که طرف مقابل کشته است را نشر می دهند.

یعنی دارودسته ی جولانی مثل راکتیار و دوستُم و احمد شاه مسعود و غیره با این راکت پراکنی در حال قتل عام اهل سنت هستند درست مثل بمبهای روسیه و بشار اسد.

دارودسته ی جولانی چند سال است درهای جنگ را بسته اند و به همین موشک پراکنی ها از دور قناعت کرده اند، چون دستور اربابش ترکیه همین است، اما قربانی های هر دو طرف از اهل سنت هستند.

پس لطفا اسم جهاد را با این خیانتها خراب نکنید و بیشتر از این اهل سنت را فریب و قربانی نکنید .

اگر عرضه جهاد بر اساس منهج اهل سنت و جماعت را ندارید حداقل دست از قتال الفتنه بردارید و با خون و ناموس و مال و وطن مسلمین بازی نکنید .

اغتشاشات ۱۴۰۱ش هرزه های سکولار در دارالاسلام ایران و برگی زرین در کارنامه ی کوردهای انقلابی

اغتشاشات ۱۴۰۱ش هرزه های سکولار در دارالاسلام ایران و برگی زرین در کارنامه ی کوردهای انقلابی

به قلم: کامران دهبکرى/ مهاباد

امروز در یکی از رسانه های متعلق به کوردستان عراق خواندم که رهبران احزاب سکولار و خائن کوردستان ایران از ترس اتفاقاتی که بعد از ۲۸ شهریور در راه است و احتمال آن می رود که کوردهای سکولار و خائن عراق آنها را به دارالاسلام ایران تحویل دهند از شمال عراق فرار کرده اند.

‍ این اتفاق من را یاد اتفاقات اغتشاشگران هرزه ی سکولار پارسال انداخت که در آن تمام رسانه های سکولار کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد داخلی و حتی رسانه های فضای مجازی دارودسته ی منافقین بومی و بخصوص دسته هائی از مُلاهای دین فروش سکولار زده ی فرصت طلب چنین نشان می دادند که سکولاریسم در راه است و حاکمیت سکولاریستها نزدیک است و…

عده ای جوان جاهل هرزه که فریب خورده بودند به همراه لیدرهایی که این احزاب سکولار به دستور آمریکا و ناتو و صهیونیستها به داخل ایران فرستاده بودند مرتکب جنایاتی نابخشودنی در حق مسلمین انقلابی منطقه و حتی ماموستاها و علمایانی شدند که در این اغتشاشات بی طرف بودند؛ مثل کشتن ۸۶ نیروی مدافع امنیت و زجر کش کردن پیرمردی که بازنشسته بسیج یا سپاه بود سوزاندن آن ماموستا در منطقه کلاترزان سنندج و… .

حتی زمانی که دارالاسلام ایران جهت پرهیز از هر گونه درگیری با مردم عادی اجازه نداد که نیروهای امنیتی وارد خیابانها شوند این احزاب سکولار توهم برشان داشت که می توانند با پشتیبانی آمریکا و ناتو و صهیونیستها بر مهاباد مسلط شوند همان کاری که مسلیمه ی کذاب میان کوردها یعنی قاضی محمد مرتد به حمایت شوروی های کمونیست انجام داد.  

این احزاب سکولار تا اینجا عقلشان کشید و بعد از آن را ندیدند که شوروی چگونه قاضی محمد را واگذار کرد و مردم مسلمان منطقه نیز چگونه این مرتد خائن و مزدور شوروی ها را به فتوای ملاخلیل رحمه الله تنها گذاشتند و حتی خواهان مرگ و اعدام او در جلو چشمانشان شدند.

این احزاب سکولار و مرتد فراموش کردند که همین مردم بومی مسلمان بودند که اسلحه برداشتند و با کمک نیروهای امنیتی دارالاسلام ایران این احزاب سکولار و خائن مرتد را به عراق ریختند و تا امروز در حال فاصولیاخوری در اردوگاهها هستند؛ به همین دلیل این کفتارها توهم برشان داشت که شهر مهاباد بی دفاع است و اینها می توانند به اهداف خود برسند که نا گاه غرش الله اکبر شیران مجاهد ایل منگور بار دیگر در خیابانها طنین انداز شد.  

در همان لحظات اولیه تمام این کفتارها شرمگاهشان را با دمشان پوشاندند و زوزه کنان پا به فرار گذاشتند و در عرض کمتر از چند دقیقه اینهمه هارت و پورت و تیراندازی های آنها خاموش شد و بعد از محاصره ی آنها و دستگیری چند لیدر کومله ها و دمکراتها و مهمات آنها بقیه پنهان شدند.

این احزاب سکولار و مرتد هنوز در همان توهمات قبل از انقلاب و در توهمات رسانه ای هستند و خیال می کنند همچنانکه احزاب سکولار و مرتد کورد در کوردستان عراق و سوریه توانسته اند با حمایت کفار سکولار جهانی و منطقه ای خود را بر مردم مسلمان کورد تحمیل کنند اینها نیز خواهند توانست چنین مصیبتی را بر کوردهای مسلمان تحمیل کنند اما از بطن جامعه و بدنه ی کوردهای مسلمان ایران بی خبرند و نمی دانند چه قدرتهای اسلامگرا و مجاهدی وجود دارند که با دلی مملو از کینه و نفرت تنها منتظر فرصتی جهت باز شدن درهای جهاد برای نابودی این مرتدین و گرفتن آنهمه بدهی از این مرتدین هستند. این مرتدین سکولار به خاطر کشتار برادرانمان و آنهمه فسادی که بر جامعه ی ما تحمیل کرده اند به ملت مسلمان کورد بدهکار هستند و باید این بدهی ها را با خونشان پرداخت کنند.باذن الله.

اگر مردم قوم منگور مجوز ریختن به خیابانها جهت پاک کردن این لکه های چرکین را داشتند هزاران مجاهد دیگر وجود دارند که مجوزی برای مقابله مستقیم با این هرزه های سکولار را ندارند و منتظر روز خودش هستند و تنها در حد دفاع مشروع بر اساس قوانین حاکم بر دارالاسلام ایران وارد عمل می شوند.

ما از کشته شدن این سکولاریستهای مرتد و کنده شدن این غده های چرکین و علفهای هرز در جامعه با بیماری ایدز یا سل و صاعقه و تصادف و حتی توسط خودشان خوشحالیم. صرفنظر از جاروجنجال رسانه های مختلف، این خواست درونی ملت مسلمان کورد است. برای هرزه های سکولاری هم که فریب این احزاب سکولار اجیر شده و خائن را خورده اند بهترین کار به هوش آمدن از این توهمات رسانه ایست قبل از آنکه مثل این احزاب سکولار زندگی دنیوی خود را نیز ببازند. 

دارالاسلام ایران در ولایت قندهار افغانستان شفاخانه‌ی بنام قاسم سلیمانی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران می سازد

دارالاسلام ایران در ولایت قندهار افغانستان شفاخانه‌ی بنام قاسم سلیمانی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران می سازد.

جواد کریمی قدوسی، نماینده مجلس شورای اسلامی دارالاسلام ایران گفت که میزان همکاری ایران با افغانستان به چگونگی رفتار طالبان با ایران دارد.

او که اخیراً به کابل رفته بود گفت شفاخانه‌ای به نام قاسم سلیمانی «در شهر قندهار در حال ساخت و آماده بهره‌برداری است.»

قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، شاخه بیرون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  بود که در سال ۱۳۹۸ در حمله هوایی نیروهای امریکایی در عراق کشته شد.
هم این میزان همکاری ایران و افغانستان و هم نامی که برای این شفاخانه انتخاب شده است باعث خشم و نا امیدی دشمنان زیادی شده است.

الانتماء الذي نريدُ أن نتحدث عنه

الانتماء الذي نريدُ أن نتحدث عنه

إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه ومن تبعهم وسار على نهجهم إلى يوم الدين، وسلم تسليماً كثيراً.

أمَّا بعد…

الانتماء الذي نريدُ أن نتحدث عنه هو الانتماء إلى هويةٍ واضحةٍ ثابتة، هوية مستقلة متميِّزة؛ فهو الذي يُعطي الأمم الوصف الذي تستحق به أن تكون أمماً، وهو القاعدة الأساسية لبناء الأمم، لأنَّ الهوية التي تنتمي إليها أي أمة هي تميزها عن غيرها.

فما هي هويتنا نحن المسلمون؟ ولمن يكون انتماؤنا؟ وإلى من ننتسب؟ ولأي شيءٍ نتعصب؟ وعلى أيِّ شيءٍ نوالي ونعادي؟

في العصور الأخيرة، وبالتحديد في القرن الهجري الماضي، حصل للأمة المسلمة ما يمكنُ أن نسميهِ أو نطلق عليه ب “أزمة الهوية”، أزمة تحقيق الانتماء، فحصل فيها ولها من التخبط والتنقل على موائد الشرق والغرب، ما أضاع الأمة وأفقدها استقلالها وتميزها وشخصيتها، وإلى هذا اليوم لا تزال الأمةُ تعيشُ هذه الأزمة, أزمة الهوية، أزمة الانتماء، إما في ضياع الهوية ضياعاً كاملاً عند فئةٍ من المستغربين، وإمَّا بالغش والغُبارية وتكدر الرؤية، عن كثير ممن ينتسبُ لهذه الأمة، سواءً كان من عامةِ الشعوب، أو كان ممن ينتمي إلى العمل الإسلامي، أو حتى من الحكومات أو غير ذلك.

لذلك يجبُ أن نحدد هويتنا بدقة، وأن نعرفها بوضوح؛ لنعرف ما هي حقيقتناوأهدافنا، وما هو المنهج الذي يجبُ أن نسير عليه؟

فهل هويتنا هي القومية أم الوطنية؟ أم التبعية للشرق أو الغرب أو لهيئة الأمم؟ أم هويتنا هي السير وفق النظام العالمي الجديد؟

ما هي هويتنا نحن المسلمين؟

إن َّالقومية جاءتنا عن طريق الغرب:

عن طريق أوروبا, ونشرها اليهود في تركيا، فأثاروا النعرة القومية الطورانية؛ ثُمَّ أخذها النصارى المارونيون في لبنان بالتحديد ونشروا القومية العربية، ففرقت بين المسلم من أرض العرب وبين المسلم من البلدان الأخرى، فبدل أن يكون الرقم الذي معنا يتعدى الألف مليون، أصبح لا يتجاوزُ مائة وخمسون مليون.

ثم حصل التفرق والانحطاط، هذه القومية ما أخذت حتى بقيم العرب في الجاهلية، والتي عبر عنها شاعرهم بقوله:

وأغض طرفي إن بدت لي جارتي                  حتى يواري جارتي مأواها

بل أخذت التحلل والتهتك، والفجور والفساد، ونقلوهُ إلى بلاد العرب بصفةِ التقدم والرقي والحضارة.

هل هويتنا هي الوطنية؟!

إنَّ الأوطان رقعةٌ ضيقة، ما الذي يحدها؟ ما الذي يُبَيِّنُها؟ هل هي المكان الذي قضيتَ فيه حياتك؟ وما تحديد هذا الوطن الذي يجبُ أن يتعصب له الإنسان، وأن يوالي عليه وأن يعادي؟

إنَّ الوطن لا يُحد ولا يوضح، فإذا قيل – مثلاً – إنَّ أهل مصر يجبُ أن يتعصبوا لمصر، فسيختلفُ أهل مصر لأي شيءٍ يتعصبون؛ للصعيد أم للقاهرة؟ وأهل الصعيد سيختلفون لأي شيءٍ يتعصَّبون لأسوان أو لأسيوط؟ إنَّ هذه الهوية لا تحديد لها، وإنَّها تفرقةٌ وضعفٌ وخورٌ في الأمة.

هل ننتمي لهيئةِ الأمم؟

وللشرعيةِ التي يُطنطنون بها، وهي في واقع الأمرِ جاهلية يُسيِّرها اليهود والنصارى، فنحن كما قال جرير:

ويقضى الأمر حين تغيب تيم               ولا يستأمرون وهم شهود

أم هل ننتمي للنظام العالمي الجديد؟ الذي نكون عجلةً من عجلاته، ولكن السائق غربي يقود الحافلة، إلى أي شيءٍ ننتمي؟ وما الذي يُميزنا عن غيرنا؟ وما الذي يحدد هوية هذه الأمة؟ ما الذي يجعلنا نجتمع على كلمة سواء؟

إنَّ هويتنا أيُّها – الأخ القارئ -؛ هي هذا الدين الذي أكرمنا الله به وأخرجنا به من الضلالةِ إلى الهدى، ومن العمى إلى البصيرة، هذا الدين هو القاسم المشترك الوحيد الذي تلتقي عنده وحدة الإسلام، هذه الأمة الكبرى من مشرق الأرض إلى مغربها، فلا يجمعها جنسٌ ولا تجمعها لغةٌ ولكن يجمعها دين واحد، هو هذا الدين الذي اتحدت وائتلفت عليه.

لقد كان المسلمُ يخرجُ من أقصى المغرب وينتقل إلى أقصى المشرق وهو يعتبر الجميع بلاده، بل إنَّهُ ينتقلُ من بلدٍ بعيد إلى بلد آخر، فإذا جاء احتفى به أهل البلد وعينوه لهم قاضياًوإماماً.

انظر – مثلاً – إلى ابن خلدون العالم الكبير والمؤرخ، وهو صاحبُ “المقدمة” التي هي من قواعد علم الاجتماع, ولد في بلاد تونس، وفيها نشأ وانتقل إلى بلاد الأندلس، فاستقبلوه استقبالاً حافلاً، وانتقل إلى مصر فعينوه فيها قاضياً.

وهكذا كانت الأمة:

ولستُ أدري سوى الإسلام لي             وطناً الشام فيه ووادي النيل سيانِ

وكل ما ذكر اسمُ الله في بلدٍ                 عددت أرجاءه من لب أوطانِ

بل إنَّ تاريخ هذه الأمة المسلمة يتعدى الألف وأربع مائة سنة، الماضية إلى أعماق التاريخ, إلى يوم أن أنزل آدم عليه السلام إلى هذه الأرض، منذ أن وجد الإسلام على هذه الأرض وذاك هو تاريخنا.

إن َّالأمة المسلمة أمة واحدة من عهد آدم عليه السلام، كما قال الله تعالى: {إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ} [سورة الأنبياء: ۹۲]، وقال سبحانه في سورة المؤمنون: {يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ} [سورة المؤمنون: ۵۱].

فدين هذه الأمة دين واحد هو الإسلام: {إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ} [سورة آل عمران]، وتاريخها واحد هو تاريخ الأنبياء – عليهم الصلاة والسلام – ثم أتباعهم من المؤمنين.

ادامه خواندن الانتماء الذي نريدُ أن نتحدث عنه

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

به قلم: خالد هورامی

این روزها و در فضای مجازی و بخصوص در ماهواره ها شیعیان انگلیسی و همچنین سنی های آمریکائی با چند زدن به تفکری خاص از غلاة میان شیعه در مورد «امامت» قصد دارند چنین نشان دهند که شیعیان تمام مذاهب حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی و دیگران را تکفیر می کنند.

در برابر این جنگ روانی و تحریف آشکار بهترین گزینه تبیین و روشنگری است که سعی می شود به صورت مختصر و مستند به این موضوع که از مختصات مذهب شیعه ست پرداخته شود و قضاوت نهائی به خواننده ی محترم سپرده شود.

استناد به آیات قرآن:

برخی از علمای شیعه با استناد به آیات قرآن چنین برداشت کرده اند که امامت بلافصل علی بن ابی طالب رضی الله عنه و دیگر ائمه توسط سه آیه ی قرآن بیان شده است که به ان اشاره می شود: 

  1. يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا (نساء/ ۵۹) .«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! فرمانبرداری كنید خدا را و فرمانبرداری كنید پیغمبر را و فرمان روایان را از جنس خویش، و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر خدا بازگردانید اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است».

آیت الله خمینی می‌نویسد: در این آیه مراد از «اولی الامر» دوازده امام است.[۱]

  • ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا (المائدة/ ۳).«امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما اختیار كردم».
  • يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ (المائدة/ ۶۷)

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است،  (به مردم) برسان! و اگر چنین نكردی، رسالت او را انجام نداده‏ای، خداوند تو را از مردمان نگاه می‌دارد، هر آیینه خداوند گروه كافران را هدایت نمی‌كند».

آیت الله خمینی می گوید: حضرت رسول اكرم (ص) مطابق با این آیه در تاریخ ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری در محلی بنام غدیر خم امامت حضرت علی علیه السلام را اعلام كردند و از مردمان حاضر در آنجا به دست حضرت علی علیه السلام  بیعت گرفتند.[۲]

استناد به روایت غدیر خم :

این حدیث از طرق مختلف و متعددی روایت شده است به گونه ای که ان را در ردیف احادیث مشهور قرار داده است . علامه ابن حجر عسقلانی می گوید:وأما حديث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» فقد أخرجه الترمذي والنسائي وهو كثير الطرق جداً، وقد استوعبها ابن عقده في كتاب مفرد، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان[۳]حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» را ترمذی و نسائی بیان كرده‌اند، و با طرق مختلف، روایت شده است. ابن عقده در كتابی مستقل، همه طرق را جمع‌آوری كرده است. خیلی از اسانید این حدیث در رتبه «صحیح» و «حسن» قرار دارند .

ابن حجر هیثمی مكی نیز می گوید: وبيانه أنه حديث صحيح لا مرية فيه وقد أخرجه جماعة كالترمذي والنسائي وأحمد وطرقه كثيرة جداً ومن ثم رواه ستة عشر صحابياً، وفي رواية لأحمد: أنه سمعه من النبی صلی الله علیه وسلم ثلاثون صحابياً، وشهدوا به لعلي لـما نوزع أيام خلافه كم مر وسيأتي، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان ولا التفات لـمن قدح في صحته ولا لـمن رده بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبي صلی الله علیه وسلم  وقول بعضهم: إن زيادة اللهم وال من والاه الخ موضوعة مردود فقط ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيراً منها».

بدون تردید این حدیث، صحیح است. جماعتی از محدثین مانند ترمذی، نسائی و احمد (رحمهم الله) این حدیث را تخریج كرده‌اند. این حدیث اسانید بسیار دارد. شانزده صحابی، این حدیث را روایت كرده‌اند و مطابق با یک روایت مسند احمد سی صحابی، این حدیث را از رسول الله  صلی الله علیه وسلم شنیده‌اند. هنگامی كه در دوره خلافت علی ، با وی مخالفت شد، اصحاب به وسیله همین حدیث گواهی دادند. بسیاری از اسانیدش، به درجه «صحیح و حسن» رسیده‌اند. حرف شخصی كه بر صحت این حدیث، اعتراض كند یا با این گفتار كه در آن وقت علی  در یمن بود رد كند بی اعتبار است. چرا كه بازگشت حضرت علی  از یمن و شركتش همراه رسول الله   در حجة الوداع، به ثبوت رسیده است. حرف كسانی كه گفته‌اند«اللهم وال من والاه» بر حدیث اضافه‌ای است موضوع، پذیرفتنی نیست. برای اینكه این اضافه، با چندین سند، روایت شده است و امام ذهبی بیشتر سندها را صحیح قرار داده‌است[۴]. منابع مختلفی محرک و عوامل ایراد این خطبه را به سفر یمن و اختلافات پیش آمده با امام علی رضی الله عنه بر می گردانند . [۵]

ادامه خواندن امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

آشنائی با فرمانده: ابومصعب عبدالودود و سازمان القاعده در غرب اسلامی

آشنائی با فرمانده: ابومصعب عبدالودود و سازمان القاعده در غرب اسلامی

به قلم: مجاهد مهاجر

در میان اهل سنت اکثریت  کسانی که به سازمانهای جهادی ضد آمریکائی پیوسته اند و با اشغالگران به جهاد و نبرد برخاسته اند از تحصیلکردگان دانشگاه و به نحوی جدای از طبقه ی مُلاهای رسمی و حکومتی بوده اند یکی از این افراد شخصیتی الجزایری تبار به نام «عبدالمالک دروکدال» ملقب به «ابومصعب عبدالودود» می باشد که رهبریت «القاعده در مغرب اسلامی» را بر عهده داشت.

«دروکدال» (متولد ۲۰ آوریل ۱۹۷۰ در روستای «زیان» از توابع ولایت «البلیده» در شمال «الجزایر») در جریان تحصیل وی در دانشکده «فنی» دانشگاه «البلیده» در سال ۱۹۹۲ با تفکرات جهادی آشنا شد و بعد از پایان تحصیلات به مجاهدین مستقر در کوه ها پیوست.

در بیانیه مورخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۶، «دروکدال» از ائتلاف رسمی جماعت «الدعوة و القتال» و تشکیلات «القاعده» خبر داد و خودش نیز با «اسامه بن لادن»  قت تشکیلات بیعت کرد. در بیانیه ۲۴ ژانویه ۲۰۰۷ اعلام کرد که در نتیجه ادغام این دو تشکیلات و پس از رایزنی با «بن لادن»، جماعت «الدعوة و القتال»، به تشکیلات «القاعده در کشورهای مغرب اسلامی» تغییر نام داد.

«دروکدال» طی مصاحبه ای با روزنامه «نیویورک تایمز» در ژوئیه ۲۰۰۸ بار دیگر، مسئولیت پیوستن جماعت «الدعوة و القتال» به تشکیلات «القاعده» را به صورت رسمی اعلام کرد.

تا زمانی که شیخ اسامه بن لادن زنده بود تمرکز القاعده تنها بر آمریکا و ناتو و مزدوران آن بود و از هر گونه درگیری داخلی با مسلمین دوری می کرد به همین دلیل  «القاعده در کشورهای مغرب اسلامی» بر کفار اشغالگر خارجی و مزدوران و منابع آنها تمرکز کرده بودند به همین دلیل:

  • حملاتی که در اکتبر ۲۰۰۶ با خودروهای بمب گذاری شده به دو پاسگاه پلیس در «درگانه» و «الرغایه» در حومه شرقی پایتخت «الجزایر» انجام دادند.
  • حمله به اتوبوس حامل کارکنان خارجی شرکت نفت الجزایری- آمریکایی «براون اند روت کوندور» در دسامبر ۲۰۰۶ و در نزدیکی «بوشاوی».
  • –          حمله به کاروان وابسته به شرکت روسی «استروی ترانسگاز» در مارس ۲۰۰۷، حملات هفتگانه با خودروهای بمب گذاری شده به زیرساخت های امنیتی در دو ولایت «بومرداس» و «تیزی وزو» در فوریه ۲۰۰۷٫

همچنین بر حملاتی که به کاخ حکومتی و دفتر واحد تحقیقات جنایی وابسته به پلیس پایتخت «الجزایر» انجام شد، نیز نظارت داشت. این حملات در آوریل ۲۰۰۷ صورت گرفت و طی انفجار با خودروهای بمب-گذاری شده، ۳۳ تن کشته و ۲۴۵ نفر مجروح گشتند.  

«القاعده در کشورهای مغرب اسلامی» مسئولیت حملات دسامبر ۲۰۰۷ به دفاتر سازمان ملل و ساختمان «دادگاه قانون اساسی» در «الجزایر» را بر عهده گرفت. «دروکدال» در آگوست ۲۰۰۸، بر انجام سه حمله  استشهادی نظارت داشت که در ولایت های «بومرداس»، «بویره» و «تیزی وزو» صورت گرفت.

القاعده دو گردشگر اتریشی که در سال ۲۰۰۸ در جنوب «تونس» را ربود، ۲ نماینده سازمان ملل که در دسامبر ۲۰۰۸ در شمال «نیجر» ربوده شدند و ۴ گردشگر اروپایی که در ژانویه ۲۰۰۹ در منطقه مرزی «مالی» و «نیجر» ربوده شدند.

در نوامبر ۲۰۱۲، تشکیلات «القاعده در کشورهای مغرب اسلامی»، جماعت «انصار الدین» و جنبش «التوحید و الجهاد» در غرب آفریقا با یکدیگر ائتلاف کردند. هیئتی متشکل از هر سه گروه، دفاتری در شمال «گائو» باز کردند و راهبرد مشترکشان مشخص شد.